« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
رئیس کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال گفت: به یکی دو نفر در رابطه استفاده از جادوگر مشکوک هستیم و کمیته اخلاق به صورت غیررسمی و پنهان در حال رصد کردن این موضوع است.  سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :به گزارش تسنیم، علی اکبر محمدزاده درباره اظهارات عبدالله ویسی سرمربی استقلال خوزستان علیه داور دیدار پرسپولیس و استقلال خوزستان در هفته دهم مسابقات لیگ برتر عنوان کرد: ویسی را به دلیل اظهاراتش به کمیته اخلاق دعوت کردیم. او اعلام کرد که شکایت خاصی از داور بازی با پرسپولیس ندارد اما برای اینکه موضوع را کنکاش کنیم، در حال پیگیری این پرونده هستیم و قرار است فیلم قضاوت داور مورد بازبینی قرار بگیرد.  وی افزود: اگر به این نتیجه برسیم که اشتباهات داور مورد تایید کارشناسان داوری نبوده و اعتراض ویسی به داور وارد نباشد، با توجه به اینکه اظهارات این مربی خلاف قانون محسوب می‌شود، به او تذکر جدی می‌دهیم تا دیگر موجبات اعتراض سایرین فراهم نشود.  رئیس کمیته اخلاق در خصوص صحبت‌هایی که در مورد استفاده مربیان و بازیکنان از جادوگر در لیگ برتر می‌شود، گفت: در زمینه استفاده از جادوگر و رمال مواردی به گوش ما رسیده اما نمی‌توانیم بگوییم جادوگر در فوتبال ما وجود دارد یا نه. از دوستان درخواست داریم اطلاعاتی که در مورد استفاده مربیان یا بازیکنان از جادوگر و رمال دارند را در اختیار کمیته اخلاق قرار دهند.  محمدزاده با بیان اینکه استفاده از جادوگر و رمال خلاف قانون و عرف جامعه است، تاکید کرد: به یکی دو نفر برای استفاده از جادوگر مشکوک هستیم و کمیته اخلاق به صورت غیررسمی و پنهان در حال رصد کردن این موضوع است. کمیته اخلاق به چیزی که باعث لطمه خوردن به آبرو و حیثیت فوتبال ایران شود، رسیدگی جدی خواهد کرد. باز هم می‌گویم استفاده از نیروهای غیرطبیعی خلاف قانون است و در صورت مشاهده با آن برخورد خواهیم کرد.  وی درباره شایعه استفاده برخی مربیان و بازیکنان به اعتیاد، گفت: در این زمینه چیزی به گوش ما نرسیده است. خواهشم این است که افراد از دامن زدن به این گونه مسائل که یکپارچگی فوتبال ما را برهم می‌زند، دوری کنند. اگر اطلاعاتی در دست‌شان است، در اختیار کمیته اخلاق قرار دهند تا به آن رسیدگی شود.
کد خبر: ۴۶۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۷

عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس گفت: در زمان معرفی کابینه، خطر کم تحرکی کابینه را گوشزد کردیم و گفتیم که این مسیر دولت را از تحقق شعارهایش بازمی‌دارد. به گزارش خبرگزاری خانه ملت، مهرداد بذرپاش درنشست علنی امروز( یکشنبه 25 اسفند ماه) در نطق میان دستور خود،گفت: گاز رسانی در شهرها و سبد کالا تنها نمونه کوچکی از قدرت اجرایی دولت در مهار مشکلات کشور است.هنوز هم دیر نشده است باید کاری کرد که دولت پویاتر و کارآمدتر باشد. نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی افزود: دولت باید با تقویت کابینه و وقت گذاشتن بیشتر و دقت کافی در امور به حل و فصل مشکلات کشور همت گمارد نه اینکه با دو قطبی سازی های ارتجاعی در حوزه فرهنگ سعی در پوشش دادن و مخفی کردن ضعف های خود در حوزه اقتصادی، اجرایی و معیشت مردم داشته باشد. وی افزود: ماجرای صحبت های گاه و بیگاه وزیر فرهنگ و بعضاً خود رئیس جمهور از این جنس است؛ القای اینکه مشکلات فرهنگی کشور از مسیر برخی اقدامات خاص مانند Face book و آزادسازی ماهواره حل خواهدشد اقداماتی که حتی سردمداران غرب مانند اوباما نیز به مخرب بودن برخی استفاده ها از آنها اذعان دارند یا اظهارنظرهایی در این باره این که هنرمند غیر ارزشی نداریم ، تصمیمات اباحه گرایانه در برخورد با محصولات فرهنگی و.. از این جنس است. این عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس افزود: به نظر می رسد اکثر این مانورها با هدف ایجاد فضای دوقطبی در جامعه به قطب آزادی و قطب محدودیت انجام می شود که بسیاری از ناکارآمدیهای اقتصادی و اجرایی دولت در پس آن پنهان می شوند.البته این امر از کسانی که خود را فرزند حوزه می دانند و کسی که متصل به بیت وارسته عالم جلیل القدر و انقلابی همچون حضرت آیت الله جنتی است بعید است که از طریق بازی با دین مردم کسب محبوبیت کنند کاری که فکر می کنیم محبوبیت ظاهری دارد ولی در عمل چیزی جز خسران دنیوی و عقاب اخروی نداشته و ندارد؛ چراکه در دوران اصلاحات از افراطی ترین روش ها برای دین زدایی و ترویج شل دینی در جامعه استفاده شد ولی در انتخابات های بعدی نه تنها باعث جذب آرای مردم نشد بلکه شکست های پیاپی را برای ایشان در پی داشت.باید دید که تقی زاده این دولت کیست البته مشخص است ولی زمان همه چیز را مشخص تر خواهدنمود اگر تقی زاده توانست منویات شل دینی و بعضاً بی دینی خود را در جامعه ایرانی و اسلامی تحمیل کند دیگران هم خواهندتوانست. بذرپاش گفت: دانشگاه آزاد یک دانشگاه ملی و متعلق به اموال بیت المال است و باید مدیریت آن از دست یک فرد خارج شود. این چه نگاهی است که آن را متعلق به یک خاندان بدانیم؟ آیا مردم شریف که با خون دل شهریه برای تحصیل فرزندانشان پرداخت نموده اند می پذیرند که چند صد هزار میلیارد سرمایه که از امکانات عمومی و بیت المال و منابع پرداختی توسط دانشجویان این مرز و بوم و حمایت نظام ایجاد شده متعلق به یک خاندان باشد و آن را ملک طلق آنها بدانیم؛ آقای رئیس جمهور! توقع ملت اینست که دانشگاه آزاد را به ملت بازگردانید و از دست یک خاندان خاص خارج کنید.صحبت از چندصد هزار میلیاردتومان سرمایه ملی یک ملت است، نکند رودربایستی با آقای هاشمی شما را از این امر مهم باز دارد؛ به اعتماد مردم پاسخ دهید. نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس گفت: امنیتی ترین دولت تاریخ انقلاب را باید کم تحمل ترین آن هم دانست چراکه افراد حاضر در دولت اکثرشان دارای سوابق طولانی امنیتی می باشند ( البته این جمله نافی زحمات و مجاهدت های نیروهای خدوم جامعه امنیتی کشور نیست که اگر آن ها نبودند معلوم نبود چه بر سر کشور می رفت) ولی لازمه امنیتی بودن، صبر و وقار بیشتر است. وی افزود:‌فله ای شکایت کردن از رسانه ها به گواه اسناد حاضر نشان از تحمل مخالف نمی دهد لااقل اگر می خواهیم این گونه رفتار کنیم فرار به جلو نکنیم و صادقانه با مردم سخن بگوئیم نه اینکه در یک جشنواره غیررسمی و فرمایشی نکاتی را به زبان برانیم که 180 درجه خلاف واقعیت است.اینکه منتقدان را کم سواد، اندک و بی پشتوانه از رأی مردم نشان دهیم و سعی کنیم برای آن ها پرونده سازی کنیم نشان می دهد نوعی روحیه مک کارتیستی در حال شکل گرفتن است، دولت نباید به پرونده سازترین دولت بعد از انقلاب ملقب شود ولی جهت یادآوری یک نکته راجع به میزان پشتوانه آرای مردمی باید عرض کنم: خوب است به انتخابات مجلس هفتم، هشتم و نهم نگاهی بیاندازیم و لیست اعضای کابینه فعلی را ملاحظه و آرای آن ها را نگاه کنیم بعد به آرای دیگران بتازیم چراکه بسیاری از وزرا، معاونین رئیس جمهور و استانداران در همین انتخابات اخیر هم نتوانستند به مجلس راه یابند. این عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس با طرح چند سوال که مدل سیاست خارجی این دولت از چه الگویی تبعیت می کند؟ گفت:‌کمک گرفتن از طرف خارجی برای بالابردن قدرت چانه زنی در داخل: اگر این فرض درست باشد که اطلاعات همه در تأیید این فرض است. آیا این مبنای دیپلماسی خمینی کبیر بود؟ آیا سفر برخی وزرای خارجه اروپایی و دیدار آن ها با زندانیان امنیتی و بعد هم یک تذکر ساده شبیه به شوخی از طرف سخنگوی دستگاه دیپلماسی کمک گرفتن از طرف خارجی جهت افزایش چانه زنی این عزیزان در داخل نیست. بذرپاش افزود: رسمیت دادن به مداخلات کشورهای غربی در امور داخلی ایران: هنوز ماجرای اوکراین در پیش چشمان ماست که چگونه مسئولین کشورهای غربی از جمله این خانم تازه سفر کرده به کشور ما، چگونه استقلال آن کشور را به مخاطره انداختند و کودتایی عجیب رقم زدند این که دستگاه دیپلماسی اقدامی درخور در مقابل این کارها انجام ندهد و موضعی نگیرد دو احتمال پیش می آید: اولاً اینکه حواسشان نبوده که اگر این باشد وا اسفا و ثانیاً اینکه با هماهنگی بوده است که اگر این باشد پس دستگاه سیاست خارجی به دنبال رسمیت دادن به مداخلات کشورهای غربی در امور ایران است. نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس گفت: پذیرش اینکه باید برای غربیها در همه موضوعات اعتمادسازی کنیم از جمله حقوق بشر: همگان می دانیم که حقوق بشر مطرح شده ازطرف بی آبروترین کشور در موضوع حقوق بشر برای طرف ایرانی در درجه اول، تعطیلی بسیاری از احکام اسلام و در درجه بعد، تطهیر براندازان و منافقان داخلی است کدام یک از این دو موضوع را دولت قصد دارد انجام دهد؟ به نظر هیچ کدام ولی در عمل چیز دیگری را مشاهده می کنیم. آیا بازگشایی لانه جاسوسی دیگر به اسم دفتر اتحادیه اروپا را در این مسیر نمی بینیم؟ وی با طرح این سوال که آیا به وزیر خارجه ما اجازه ملاقات با یک مجرم نه امنیتی بلکه مواد مخدر را هم در کشورهای غربی می دهند؟ آیا به وزیر خارجه ما اجازه ملاقات با یک مجرم ایرانی در بند زندان های کشورهای غربی را می دهند؟ گفت:‌ راستی دستگاههای اطلاعاتی ما کجا هستند که این گونه اتفاقات در کشور در حال رخ دادن است؟ همگان می دانیم هدف این 3 الی 4 کشور غربی برای کشور ما، جز براندازی نیست که آن را در دو مرحله دنبال می کنند : مرحله اول تولید مصونیت برای فتنه گران و براندازان و مرحله دوم ایجاد شبکه و زیرساخت های داخلی برای برهم زدن اوضاع داخلی کشور. بذرپاش گفت: فرض اینکه مذاکرات ما برد- برد باید باشد، این فرض بر این مبنا استوار است که ما حقی را از طرف غربی گرفتیم و حال باید جبران کنیم و یک امتیاز ما باید بدهیم و یک امتیاز باید بگیریم آیا ما حقی از کشوری ضایع کردیم؟ آیا ما به کشوری تعرض نمودیم؟ آیا ما کشوری را تحریم نمودیم؟ پس بازی برد- برد به چه معناست؟ در صورتی که سیاست ما نه تنها در این مقطع بلکه در جنگ تحمیلی و همه زمان هایی که دشمن بر ما فشار وارد می کرد سیاست دفع متجاوز و دفع شر بوده است. این عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس افزود: در موضوع هسته ای هم مرتباً هشدارهایی از طرف دلسوزان ، داده می شود؛ ولی از آنجا که در دولت محترم کمتر گوش شنوایی را می توان یافت که صدای منتقدان را با ملایمت بشنود و پاسخ دهد نه با توهین و تهدید - دولتی که با سبد توزیع کردن نشان داد چه میزان از تدبیر برخوردار است- حال چه تضمینی است که در مذاکرات که سرنوشت یک ملت است هم شاهد چنین مدیریتی نباشیم؟ نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس گفت: فساد و برخورد با آن امری بسیار پسندیده است ولی چه خبر از کرسنت و استات اویل و دانشگاه آزاد و 650 میلیون یورو و شهرام جزایری و ... بگذارید مردم این شعار شما را صادقانه بدانند نه یک امر تبلیغاتی برای از میدان به در کردن رقبا و در مورد زنجانی نیز قوه قضائیه سریعاً رسیدگی کرده و به اطلاع مردم برساند که این زنجانی زائیده چه دورانی است و به چه کسانی منتسب است.
کد خبر: ۲۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۵

من توقعي از آقای روحانی نداشتم شايد انتظاري كه داشتم اين بود كه با توجه به تجربه 30 سال مديريتي‌ام آقاي روحاني در برخي امور بيشتر از من مشورت مي‌گرفتند
کد خبر: ۲۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۳۰

ماده 9 این طرح تاکید دارد: «در تمامی بخش‌های دولتی و غیردولتی اولویت استخدام به ترتیب با مردان دارای فرزند و سپس مردان متاهل فاقد فرزند و سپس زنان دارای فرزند است
کد خبر: ۲۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۱۲

کمک مالی به دانشگاه ایرانیان بر اساس قانون اختصاص یافت و این مبلغ هم به حساب دانشگاه واریز شده بود. وقتی دکتر احمدی‌نژاد با جوسازی غیرمنصفانه از سوی برخی افراد در دولت فعلی مواجه شدند، دستور دادند تا کمک دریافتی از دولت به خزانه بازگردانده شود. به گزارش آوای دنا،علی اکبر جوانفکر، مشاور رسانه ای رئیس جمهور سابق با روزنامه شرق گفت و گویی انجام داده است که متن این مصاحبه به شرح زیر است: علت سکوت آقای احمدی‌نژاد چیست؟ گفته است فعلا شش‌ماه سکوت می‌کنیم. کجا چنین صحبتی را گفته‌اند. همه جا منتشر شده است. در واقع این مطلب را به ایشان نسبت داده‌اند. به‌هرحال نزدیکان ایشان هم این گفته را مبنی بر اینکه استراتژی ایشان و نزدیکانشان فعلا سکوت است تایید کرده‌اند. ایشان عملا ترجیح داده‌اند که در برابر هوچی‌گری‌ها و ادعاهایی که از سوی برخی افراد در دولت فعلی مطرح شده است سکوت کنند. اما رسما چنین چیزی را نگفته‌اند و برای سکوتشان هم محدوده زمانی مشخص نکرده‌اند. رسمی و غیررسمی ‌اش خیلی مهم نیست. مهم این است که ما در عمل هم می‌بینیم که چنین روندی را در پیش گرفته‌اند. به‌هرحال باید به دولت آقای روحانی هم فرصت داد تا آنچه در چنته فکری و برنامه‌ریزی‌هایشان دارند عرضه کنند. پس از آن می‌توان درباره نتیجه کارها و اقدامات صحبت کرد. این مگر منافاتی دارد با اینکه ایشان صحبت کنند؟ آقای احمدی‌نژاد چرا در برابر عملکرد گذشته و برخی سوال‌هایی که وجود دارد سکوت کرده‌اند؟ عملکرد گذشته قابل رصد کردن است و شما می‌توانید این کار را انجام دهید و البته همه کارهای دولت آقای احمدی‌نژاد قابل دفاع است و عملکرد هشت‌ساله دولت ایشان نیز افتخار‌آمیز بوده است. ولی یکسری بحث و ابهاماتی وجود دارد یا به وجود آمده است. مثلا ایشان قرار بود و قول داده بود که یکسری مسایل را بگوید که هیچ‌وقت نگفت. بعدا بحث دانشگاه ایرانیان و حواشی آن، برداشت و برگرداندن 16میلیارد تومان پیش آمد که همه اینها پرسش ایجاد می‌کند. اگر سوال مشخصی باشد و بتوانم پاسخ بدهم در خدمتتان هستم. ولی آقای احمدی‌نژاد فعلا بنا بر صحبت ندارند. بحث شش‌ماه و اینها هم نیست. ولی ایشان چند روز قبل با خبرگزاری «تسنیم» صحبت کردند. بله درخصوص صحبت‌های آقای (علی) لاریجانی بود. ولی این سکوت به‌نوعی باعث می‌شود که آنچه شما شبهه‌آفرینی و جو‌سازی می‌نامید تایید شود. یعنی در عمل به ضرر ایشان است. البته از نظر شما تایید است. می‌گویند سکوت علامت رضاست. نه این سکوت بلندترین فریاد اعتراض است و خیلی‌ها این را درک می‌کنند. البته در ذات این کار یک رفتار جوانمردانه نیز وجود دارد زیرا به طرف فرصت داده‌اند تا کار کند و مردم نتیجه‌اش را ببینند. به نظر شما بعد از شش‌ماه نقد دولت آقای روحانی از سوی ایشان و همراهان سابقشان آغاز می‌شود؟ البته به‌جز شما که الان هم صحبت می‌کنید. فرجه زمانی شش‌ماهه‌ای که می‌گویید اصالت ندارد. من هم ماموریتی برای صحبت‌کردن ندارم و اگر صحبتی می‌کنم یک تصمیم شخصی است. دولت آقای روحانی را هم همیشه می‌توان نقد کرد. اما فکر می‌کنم باید به دولت جدید فرصت داد و البته این برخلاف انتظاری بود که ما در دولت نهم داشتیم زیرا در آن زمان حتی قبل از تشکیل دولت نهم یک آتش سنگین تهیه شد به‌ویژه از سوی مدعیان اصلاح‌طلبی روی دولت ریخته شد که در طول هشت‌سال بعد هم ادامه پیدا کرد. شاید همان‌طور که شما می‌گویید واقعا حق با آقای احمدی‌نژاد باشد، ولی با سکوت معلوم نمی‌شود که حق با ایشان بوده است. ما باید ضعف موجود در حوزه رسانه‌ای کشور را که مشکل‌آفرین شده است، بپذیریم. آقای لاریجانی اظهاراتی علیه آقای احمدی‌نژاد درخصوص ممنوع‌الخروج‌شدن آقای خاتمی کرده است. رسانه‌ها می‌توانند این اظهارات را ریشه‌یابی کرده و از ایشان سوال کنند که استناد و دلایل چنین اتهامی از سوی ایشان چیست؟ زیرا ممنوع‌الخروج‌کردن افراد طبق قانون برعهده دستگاه قضایی است. به‌هرحال آقای احمدی‌نژاد گفته‌اند که آقای خاتمی رییس‌جمهور کشور بوده‌اند و جایگاه ریاست‌جمهوری ایجاب می‌کند که اصلا چنین اتفاقی درمورد ایشان نیفتد و اصولا ممنوع‌الخروج‌کردن افراد در حیطه اختیارات قانونی ایشان نبوده است. ضمنا در باور ایشان نیز چنین رفتاری درخصوص آقای خاتمی قابل ‌پذیرش نیست. درباره «حصر» چطور؟ دولت آقای احمدی‌نژاد هیچ‌گاه وارد قضیه نشدند؟ اینها هم برای رسانه قابل رصد کردن است. اتفاقا مشکل آنجاست که اصلا قابل رصد کردن نیست. اگر قابل رصد کردن نیست چرا می‌خواهید پای آقای احمدی‌نژاد را به میان بکشید. اگر ادعایی درخصوص شورایعالی امنیت ملی وجود دارد، بروید از آقای جلیلی که دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است بپرسید. ایشان دبیر شورا و عضو دولت بوده‌اند؟ رییس‌جمهور وقت هم رییس شورا بوده است. اگر آقای جلیلی بداند، پس آقای احمدی‌نژاد هم حتما می‌داند. اما آقای احمدی‌نژاد این مساله را رد کرده است. باید سوالتان را از دبیر شورا بپرسید. ضمنا آقای جلیلی عضو دولت نبوده است. یعنی دبیر شورا تصمیمی گرفته که رییس شورا از آن خبر ندارد؟ به‌هرحال اگر ادعایی در این خصوص وجود دارد، باید بروید از ایشان بپرسید که آیا شورا در این زمینه تصمیمی گرفته است یا خیر. اینکه الان شما می‌گویید یک فرضیه است. فرضیه‌ای ‌است که رییس‌جمهور وقت نیز از آن تبری جسته است. درخصوص ممنوع‌الخروج‌کردن افراد از جمله آقای خاتمی، ماده 133 آیین دادرسی مسوولیت این کار را متوجه دستگاه قضایی دانسته است که البته تصمیم به ممنوع‌الخروج‌کردن افراد هم طبق همین ماده قانونی در یک محدوده زمانی شش‌ماهه اعتبار دارد. از این بحث که بگذریم من می‌خواستم شما یک مقایسه‌ای هم بین روند مذاکرات هسته‌ای در دولت آقای احمدی‌نژاد و روحانی انجام دهید و دیگر اینکه آقای احمدی‌نژاد بارها اعلام کرده بود که آماده مذاکره با آمریکاست. نامه هم نوشت اما پاسخی نگرفت درحالی که ما می‌بینیم که الان این اوباماست که به روحانی تلفن می‌کند و ملاقاتی در آمریکا بین وزرای خارجه دو کشور صورت می‌گیرد. به اعتقاد شما این به‌معنای ناکامی سیاست تهاجمی آقای احمدی‌نژاد به‌ویژه در زمینه هسته‌ای نیست؟ نامه روشنگرانه آقای احمدی‌نژاد هم هیچ نسبتی با مذاکره نداشت و ایشان با هدف مذاکره این نامه را برای اوباما نفرستاده بود. مذاکره با آمریکا را نظام جمهوری اسلامی هیچ‌وقت رد نکرده اما شروطی برای انجام آن قایل بوده است. تاکید آقای احمدی‌نژاد همواره به انجام مذاکره بر مبنای احترام متقابل بوده است. جمهوری اسلامی فرصت‌های بهتری برای مذاکره داشت که از دست رفت. چه زمانی؟ فرصت‌هایی که ما در موضع قوی‌تری بودیم. مثل زمانی که آقای احمدی‌نژاد به نیویورک سفر می‌کرد و از ظرفیت رسانه‌های آمریکایی به خوبی استفاده می‌جست و از این رهگذر دولت آمریکا را در افکار عمومی این کشور به چالش کشیده بود. بنده معتقدم اتفاقاتی که بعدا در آمریکا رخ داد و اعتراضات مردمی در «وال‌استریت» را برانگیخت نتیجه روشنگری‌های آقای احمدی‌نژاد بود. به‌طوری‌که این مساله به یک معضل اساسی برای دولت آمریکا تبدیل شده بود. خب اگر معتقدید که آن زمان فرصت‌های بهتری داشتیم چرا رخ نداد؟ این به‌معنای عدم اعتماد به دولت ایشان نبود؟ تصمیم به گفت‌وگو باید در سطح بالاتری اتخاذ می‌شد. اما صرفا موضع برتر ملاک نیست، بلکه طرف مقابل ما باید به این نتیجه برسد که از موضع برابر و احترام متقابل مذاکره انجام شود نه اینکه آقای روحانی برود مذاکره کند و بعد اوباما بگوید که ایران بر اثر استیصال ناشی از تحریم‌ها به مذاکره روی آورده است که البته بهانه آن را هم خود دولتمردان فعلی به دست آمریکا داده‌اند. وقتی برخلاف واقع مدعی خالی‌بودن خزانه دولت می‌شوند، دقیقا در جهت اثبات سخنان آقای اوباما یعنی مذاکره بر اثر استیصال موضع گرفته‌اند. بیان چنین سخنان نسنجیده و خلاف واقع‌ای، طرف مقابل را کاملا جری می‌کند و من از کسی مانند آقای روحانی که یک دیپلمات باسابقه است، تکرار چنین اشتباه فاحشی را تعجب‌برانگیز می‌دانم. یعنی می‌گویید خزانه پر است؟ بله 13 مرداد 91 وقتی از خزانه گزارش‌گیری می‌شود صدهامیلیاردتومان در خزانه پول بوده است. 13 مرداد 92 هم باز گزارش‌گیری شده بیش از دوبرابر سال 91 موجودی داشته است. درآمدهای نفتی کشور هم طی سال‌جاری نسبت به سال قبل بسیار خوب بوده است و ذخایر ارزی نیز بسیار قابل‌توجه است. بنابراین گزارش‌های خلاف‌واقع هیچ دستاوردی جز اثبات ادعای آمریکا به‌دنبال ندارد. شما گفتید که اراده برای مذاکره باید در سطوح بالاتر حاکمیت به‌وجود آید. پس چرا اگر به گفته شما در دوره آقای احمدی‌نژاد ما فرصت بهتر یا موقعیت بهتری برای مذاکره داشتیم، این تصمیم گرفته نشد؟ پیشتر توضیح دادم که این یک مساله دوطرفه است. طرف مقابل هم باید بپذیرد که از موضع احترام و برابر با ایران مذاکره کند. بدیهی است تا چنین شرایطی پذیرفته نشود یا نشانه‌هایی از آن بروز داده نشود، اتخاذ چنین تصمیمی در سطوح بالای نظام دور از ذهن خواهد بود. من برگردم به سوالی که ابتدای همین بحث مطرح کردم. چطور است که بی‌پاسخ‌ماندن نامه رییس‌جمهور ما را شما ناشی از قدرت ما ارزیابی می‌کنید اما تماس تلفنی‌ای که آنها برقرار می‌کنند را ناشی از ضعف ما می‌دانید؟ بالاخره اگر قرار به برقراری ارتباط باشد باید یکی شروع کند و دیگری پاسخ بدهد. در غیر این صورت که ارتباطی برقرار نمی‌شود و قضیه بیشتر شکل یک ژست سیاسی یا تبلیغاتی می‌گیرد. بنده هیچ‌وقت نگفتم که بی‌پاسخ‌ماندن نامه رییس‌جمهور وقت به آقای اوباما ناشی از قدرت ما بوده است. گفتم نامه آقای احمدی‌نژاد به اوباما روشنگرانه بوده و هدف از آن مذاکره نبوده است. تماس تلفنی آقای اوباما با آقای روحانی هم بدون بستر و زمینه‌های لازم برقرار نشده است. گراهایی داده شد که او تماس گرفت. اوباما اگر مطمئن نبود که در آن طرف خط هم کسی منتظر تماس اوست حتما به آقای روحانی تلفن نمی‌کرد. او می‌دانست که اگر تماس بگیرد، آقای روحانی پاسخگو خواهد بود. فکر می‌کنم آقای احمدی‌نژاد هم وقتی نامه می‌نوشته حتما گوشه چشمی به دریافت پاسخ نامه داشته است! آقای احمدی‌نژاد هم اگر نامه‌ای به آقای اوباما نوشته است، در چارچوب سیاست‌های نظام بوده و هدف از آن هم، مذاکره بر مبنای دیدگاه طرف مقابل نبوده است. نامه آقای احمدی‌نژاد به اوباما یک محتوای روشنگرانه و هدایتگرانه داشته است. یعنی الان نیست؟ اگر قایل به این باشیم که سیاست‌ها و تصمیمات در این خصوص از سطوح بالاتر هماهنگ شده است. اگر اینطور بود که مورد نقد رهبری قرار نمی‌گرفتند. البته ایشان در کلیات نقد نکردند برخی رفتارها را نقد کردند و قبل از سفر هم بحث نرمش قهرمانانه مطرح شده بود. یعنی به نظر شما ما در عمل نرمشمان قهرمانانه بود؟ باید صبر کرد و دید. امیدوارم وقتی کف دستمان چیزی می‌گذارند رویمان بشود بگوییم که در ازای از دست دادن چه چیزی بوده است! اما برگردیم به همان بحث سکوت آقای احمدی‌نژاد درباره دانشگاه ایرانیان و برداشت 16میلیارد تومان که کلی شبهه ایجاد شد که اصلا چرا این پول برداشته شد. اگر هم قانونی بود چرا بازگردانده شد؟ از سویی ایشان آذرماه باید بروند دادگاه. در ارتباط با آقای رحیمی هم سخنگوی قوه قضاییه تایید کرده‌اند که پرونده ایشان در ارتباط با بیمه ایران تشکیل و بازجویی هم شده‌اند. همه اینها سوال‌هایی است که انتظار می‌رفت ایشان به آنها پاسخ دهند. بخشی از اینهایی که گفتید خیلی روشن است و باید از دستگاه قضایی سوال کنید. آنها باید نسبت به اتهاماتی که مطرح کرده‌اند پاسخگو باشند. من سخنگوی آقای رحیمی هم نیستم. درباره آقای احمدی‌نژاد هم ایشان طبق قانون عمل می‌کنند. برای خود من هم پیوسته احضاریه می‌آمد و بنده هم طبق قانون عمل می‌کردم و در دادگاه حضور می‌یافتم. درباره 16‌میلیارد تومان چطور؟ اگر قانونی برداشته شده بود چرا پس داده یا پس گرفته شد؟ در هفته‌های آخر دولت دهم بود که تصمیم به تاسیس دانشگاه ایرانیان در شورایعالی انقلاب فرهنگی گرفته شد. چرا اینقدر سریع؟ این شبهه تقویت شد که اعضای دولت برای آینده خود دنبال یک شغل و منبع درآمد و پایگاهی می‌گردند. عجله نکنید. بنده دارم به سوال شما جواب می‌دهم وقتی دارم به زمان تصمیم‌گیری درباره تاسیس دانشگاه اشاره می‌کنم در واقع دارم به سوال شما جواب می‌دهم. ضمنا توجه داشته باشید که دانشگاه یک کانون درآمدی نیست و کسی که قصد فعالیت درآمدزا داشته باشد به سمت تاسیس دانشگاه نمی‌رود و من این ادعا را بی‌اساس می‌دانم. کمک مالی دولت به موسسات غیرانتفاعی هم یک وظیفه قانونی است که برای ده‌ها موسسه و نهاد غیرانتفاعی انجام می‌شود. کمک مالی به دانشگاه ایرانیان بر اساس قانون اختصاص یافت و این مبلغ هم به حساب دانشگاه واریز شده بود. وقتی دکتر احمدی‌نژاد با جوسازی غیرمنصفانه از سوی برخی افراد در دولت فعلی مواجه شدند، دستور دادند تا کمک دریافتی از دولت به خزانه بازگردانده شود. اما اینجا دولت داشت به آینده اعضای خودش با توسل به یک حربه قانونی کمک می‌کرد. اگر کاری که کردند قانونی بوده است جو‌سازی که نمی‌توانسته آن را بلااثر کند. این حرف بی‌اساسی است که گفته شود دانشگاه ایرانیان برای تامین آینده اعضای دولت دهم ایجاد شده است. کمک‌های مالی به این دانشگاه نیز در چارچوب اختیارات قانونی دولت انجام شده است. آیا بازگرداندن این کمک به خزانه دولت محل اشکال است؟ در این زمینه اتهامات غیرمنطقی و نادرستی مطرح شده است. خب اگر اتهام بود چرا پول را برگرداندند؟ می‌توانستند از طریق مراجع قضایی ثابت کنند که همه اینها جو‌سازی است و کارشان قانونی بوده است. کسانی که اتهامی را مطرح می‌کنند باید آن را ثابت کنند و برای اثبات ادعای خودشان می‌توانند به مراجع ذی‌ربط مراجعه کنند. آقای احمدی‌نژاد بنا نداشت بر سر این موضوع با دولت آقای روحانی دعوا کند بنابراین دستور داد که این مبلغ به خزانه عودت داده شود و به این ترتیب بهانه از برخی عناصر دولت فعلی که با جوسازی می‌خواستند مقاصد سیاسی خود را دنبال کنند، گرفته شد. ولی سازمان بازرسی هم وارد شد و غیرقانونی‌بودن این برداشت را تایید کرد. یعنی همه باهم دارند جو‌سازی می‌کنند؟ استناد شما برای این ادعا چیست؟ کجا این بررسی را انجام داده است؟ برای انجام بررسی به چه کسی مراجعه کرده است؟ استناداتش کجاست؟ الان دانشگاه با چه بودجه‌ای قرار است اداره شود؟ در این زمینه نامه‌ای از طرف آقای بقایی به دولت فعلی نوشته شده و ضرورت اختصاص کمک‌های مالی به دانشگاه ایرانیان مورد تاکید قرار گرفته است. مورد دیگری که می‌خواستم از شما سوال کنم بحث دانشجویان ستاره‌دار و اخراج استادان دانشگاه بود. آقای احمدی‌نژاد به کل منکر این مساله می‌شد. در حالی که ما الان می‌بینیم از این دانشجویان و استادان اعاده حیثیت شده و طبق برخی آمار 400دانشجوی محروم از تحصیل به دانشگاه بازگشته‌اند. در دولت آقای روحانی کسانی به کار گرفته شده‌اند که از متحصنان دولت آقای خاتمی یا جریان فتنه حمایت کرده‌اند اما الان برگشته‌اند سرکار. سوال من چیز دیگری‌است. می‌گویم آقای احمدی‌نژاد به کل منکر چیزی شده بودند که الان معلوم شده است واقعیت دارد موضع رسمی دولت آقای احمدی‌نژاد همان است که قبلا هم اعلام شده بود. در دانشگاه کسی را به دلایل سیاسی ستاره‌دار نمی‌کنند. اگر دانشجویی در بیرون از محیط دانشگاه مرتکب بزه یا جرمی شده باشد که بر اثر آن بازداشت و زندانی شده و در نتیجه از تحصیل محروم مانده باشد این مساله نباید به حساب دانشجو بودن وی نوشته شود زیرا این جرم هیچ ارتباطی با دوران تحصیل او ندارد. بنابراین‌چنین فرضیه‌ای ممکن است وجود داشته باشد که برخی افراد به دلایل امنیتی بازداشت و از تحصیل محروم شده باشند که اکنون با پایان یافتن دوران محکومیت به دانشگاه بازگشته‌اند. البته خیلی‌ها هم بازداشت نشده بودند. بسیار خب، در حد یک فرضیه که اشکالی ندارد اما موضع دولت آقای احمدی‌نژاد همانی بود که اعلام شد و ستاره‌دار کردن دانشجویان به دلایل سیاسی را قبول نداشتند. پس چرا شدند؟ شما می‌توانید از وزارت اطلاعات دولت آقای روحانی بخواهید تا دلایل محرومیت افرادی را که شما مدعی آن هستید، اعلام کند. زیادند. می‌توانید فهرستشان را از وزارت علوم یا دانشگاه آزاد بگیرید. شما ادعایی را مطرح کرده‌اید و این شما هستید که باید فهرست ادعایی خودتان را منتشر کنید. سیاست دولت این نبوده که به  دلیل مسایل سیاسی کسی را ستاره‌دار کنند. الان مدعی هستید که یک عده‌ای را برگردانده‌اند به دانشگاه که اینها ستاره‌دار بوده‌اند. بسیار خب، بروید در این زمینه تحقیق کنید و از مسوولان دولت فعلی نیز بپرسید چرا این افراد مورد ادعای شما از تحصیل محروم شده بودند. شما به زور می‌خواهید بگویید که اینها به دلایل سیاسی ستاره‌دار شده بودند و بنده آن را نمی‌پذیرم. برای اینکه واقعا بوده است. علت محرومیت از تحصیل یک چیز است اما مساله اساسی تقبیح خود عمل محروم‌کردن از تحصیل است که برخلاف مفاد صریح قانون اساسی است. محرومیت از تحصیل موضوعی نیست که در قانون اساسی به آن اشاره شده باشد. همه آحاد جامعه در برابر قانون یکسان هستند و دانشجو بودن برای هیچ‌کس مصونیت ایجاد نمی‌کند. ممکن است فردی دانشجو باشد اما در خارج از محیط دانشگاه مرتکب عمل مجرمانه‌ای شود و مجازات ناشی از این عمل مجرمانه می‌تواند به مانعی در ادامه تحصیل او منجر شود که این مسایل هرکدام باید در فایل مخصوص به خودش بررسی شود اما به نظر می‌رسد که شما قایل به تفکیک موارد نیستید. در شرایطی که دولتمردان سابق زمانی برای نقد دولت فعلی نگه داشته‌اند و فعلا صلاح را در سکوت می‌بینند من می‌خواهم از شما سوال کنم که نقدتان به این دولت چیست؟ نقد باید متوجه موضوعات مشخصی باشد. اما در یک نگاه کلی به دولت فعلی می‌توان گفت که میانگین سنی اعضای دولت آقای روحانی بیش از حد متعارف است و بعضا به طنز از آن به‌عنوان خانه سالمندان یاد می‌کنند. البته برخی اعضای دولت از ابتدای مسوولیت خود، بنای بهانه‌جویی را گذاشته‌اند و این امر می‌تواند اقتضای سن بالا باشد. علت این نیست که ما تجربه ناخوشایندی از جوانگرایی داشتیم؟ پس شما در موضع پاسخگویی هستید نه سوال. یعنی از حالت بی‌طرفی خارج شده‌اید و روزنامه‌نگار مستقل نیستید.  
کد خبر: ۲۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۹

اوای دنا-محمد رازی پور: تمایل روستایی به ماندن است،امازرق وبرق شهرنشینی وی را به رفتن وامیدارد خشکسالی زخمی است کاری برپیکرنحیف روستاها،مقوله مهاجرت روستاییان به شهرهادرسالهای اخیر پس ازتداوم خشکسالی وخشک شدن اب چشمه ها که رمزحیات روستایی بوده باعث کاهش وازبین رفتن درامدروستاییان،بیکاری وبدترازاین مهاجرت به شهرهای اطراف گردیده مهاجران عمومادرحومه شهرها بافتی جدیدراشکل داده که علاوه برناهمگون بودن بافضای شهری باعث بسیاری ازمشکلات اجتماعی وعملاازقشری فعال ومولدبه جمعیتی مصرف کننده وطفیلی تبدیل می شوند. روستائیانی که روزی باقناعت وسادگی زمینهای کوچک خودراکشت وزرع می کردندوضمن کشاورزی ازطریق دامداری سنتی بخش اعظمی ازاقتصاد کشورراتامین می کردنداکنون باحادشدن مشکلات زندگی ضمن فروختن دام وزمین وتمام خانه وکاشانه خوددرروستابه خرید قطعه زمینی خشک وبی خاصیت درحومه شهرهابسنده می کنند. روستائیان رفته ازوطن ومولوف خویش که روزگاری ملجااهالی خسته ازدود ودم شهربوده اکنون درحومه شهرهاخودشکل دهنده خرده فرهنگی هستندکه درتارپودآن شغلهای کاذبی همچون دست فروشی، سبزی فروشی ومشاغلی ازاین دست بارزمی نمایدوناخوشایندترازاین وقتی دیگر روستائیان ارتقای سطح زندگی ورفاه این مهاجران به ظاهرخوش بخت راازدور می نگرند که باهمین شغلهای غیررسمی به الاف وعلوفی رسیده اند بازفیل انها یادهندوستان می کندکه عقل معاش حکم می کندزندگی مرفه شهری رابرروستاهای مخروبه وبی اب علف ترجیح دهند وهمین است که امروزماشاهد چندین روستا وآبادی خالی ازسکنه دراستان هستیم. وهمچنین روستاهای باجمعیت کهنسال که باپایین آمدن آماردانش آموزان باوجود احداث مدارسی باکیفیت وصرف هزینه های بالاعملا بلااستفاده مانده است روستاهایی همچون شیخ هابیل ، تنگ انار، پهلکی بیدکها، جورک دلی ،جی سواری و.....روستاهای منطقه بیدانجیرازتوابع سرفاریاب نمونه هایی است که بروزخشکسالی درآنهازنگ خطر رابه صدادراورده است. اما چاره چیست؟! 1-بانگاهی هرچندگذرابه وضعیت اقلیمی استان درمی یابیم پهنه ستبرزاگرس بارودخانه های جاری ازمیان کوهها وجنگلها چقدربی رحمانه ازکنارنگاه پرازحسرت اهالی روستاهابدون اینکه گام رهگذری راسیراب یاپهن دشتی خشک راجانی دوباره بخشدعرض کوههارامی شکافد وشتابان ازاستان خارج می شود بجاست که مسئولین امرجهت هدایت وانتقال این آبهای همیشه جاری جهت حفظ حیات روستاها همت گمارند . 2-اهتمام وتوجه جدی به مبحث آموزش بخصوص آموزشهای کاربردی تابی جهت درآمداندک روستائیان صرف هزینه دانشگاه فرزندان خود وتحصیل دررشته های بی خاصیت وکم کاربرد نگرددکه توسعه آموزش درحوزه های کشاورزی ازجمله دام طیور ابزیان و.... می تواندنیروی مولد روستاهارادرآینده تامین نماید 3-اعطای وام بابهره پایین که صدالبته وامهایی که ازطریق بانکها به مردم اعطاشده باسودکلان ان فشاری مضاعف برپیکر روستائی تحمیل می نماید 4-ایجاد واحداث مراکز شبانه روزی درمرکزبخش هاجهت پوشش دادن دانش آموزان وافزایش کیفیت آموزش درروستاها. امیداست که مسئولین ذیربط فارغ ازبروکراسی اداری وجلسات پی درپی ومکاتبات دست پاگیرآستین همت بالازده وقدم دراین راه مبارک گذاشته چشمان منتظرفرزندان روستایی این اب خاک راکه درتلاطم جدال سنت ومدرنیسم خیره به دنبال روزنه امیدی است مایوس نگذارند. تحلیل/محمد رازی پور-بخشدار سرفاریاب گزارش از/عبدالله پوش سرفاریاب  
کد خبر: ۷۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۲۵

اوای دنا-دکتر خدارحم سهرابی :ايران هراسي يكي از راهبردهاي تبليغاتي و جنگ رواني در سياست خارجي آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي، عليه جمهوري اسلامي ايران است. راهبرد ايران هراسي همزاد و مترادف با راهبرد اسلام هراسي و امواج آن مي باشد. اين راهبرد در طي سي ساله گذشته همواره توسط دولت هاي ايالات متحده آمريكا چه جمهوري خواه و چه دموكرات، به صورت پيوسته در سياست خارجي و ديپلماسي عمومي اين كشور پي گيري شده است. چرائي اتخاذ راهبرد ايران هراسي به شكل گيري و پيروزي انقلاب اسلامي در ايران باز مي گردد. انقلاب اسلامي، ايران را كه كانون توجهات جهان اسلام قرارداد. اين مهم به همراه موقعيت ژئواستراتژيك كشورمان باعث شد كه ايران به بازيگري تأثيرگذار بر مناسبات دو منطقه خاورميانه عربي و جنوب غرب آسيا تبديل شود. در شرايط مذكور عملا منافع آمريكا را به چالش كشيده به گونه اي كه كاندوليزا رايس صراحتاً اعلام كرد؛ ايران تنها كشوري است كه مهمترين چالش هاي استراتژيك را براي ايالات متحده و شكلي از خاورميانه كه ما خواهان ايجاد آن هستيم پديد آورده است. در همين راستا «ري تكيه» در مقاله اي با عنوان «هزينه هاي بازدارندگي ايران» كه نشريه تصميم ساز «فارين افروز» در تاريخ 29 آوريل 2008 آن را منتشر كرد به برخي از چالش ها اشاره مي كند و اذعان مي دارد كه؛ «ايران مشكلاتي اساسي براي ايالات متحده پديد آورده است. تلاش ايران براي دستيابي به توانايي هاي هسته اي، دخالت هاي زيركانه در عراق، مخالفت آزاردهنده ايران با فرآيند صلح (رژيم جعلي) اسرائيل و فلسطين فهرستي سهمگين از گلايه هاي آمريكا از ايران را تشكيل مي دهد.» ¤محورهاي ايران هراسي آمريكا و برخي از كشورهاي غربي همواره با رويكرد تخاصمي مسائل مرتبط با ايران را منعكس مي نمايند به گونه اي كه جمهوري اسلامي ايران در نظر مخاطب، تهديدي عليه صلح و امنيت منطقه و جهان معرفي مي گردد. رصد و محوريابي جنگ رواني نظام سلطه عليه ايران مؤيد اين موضوع است و راهبرد ايران هراسي مشتمل بر هفت محور مي باشد كه عبارتند از: -القاء دسترسي ايران به سلاح هاي هسته اي -حمايت ايران از تروريسم -نقض حقوق بشر در ايران -القاء تهاجمي بودن فناوري هاي دفاعي ايران -دخالت جمهوري اسلامي ايران در امور كشورها -اسلامي بودن نظام سياسي در ايران -القاء مخالفت ايران با صلح و ثبات منطقه اي. مخدوش جلوه دادن ماهيت و اركان نظام ديني و رويكرد تخاصمي نسبت به ايران، نقطه مشترك تمامي محورهاي ذكر شده مي باشد كه برآيند آن چهره اي از جمهوري اسلامي را در ذهن مخاطب آماج ترسيم مي كند كه بر پيش فرض و انگاره ايجاد هول و هراس استوار است. ¤تاكتيك ها و تكنيك هاي ايران هراسي دست كاري و فريب افكار عمومي و وارد كردن بازيگران در زمين بازي و نقش هاي تعيين شده از سوي آمريكا غايت هدف راهبرد ايران هراسي است كه لازمه تحقق آن اجراي دقيق تاكتيك ها و تكنيك هاي متنوع هدفمند و پيچيده مي باشد. برخي از اين تاكتيك ها و تكنيك ها عبارتند از: -بهره گيري از بار منفي واژه ها، كلمات و مفاهيم حساسيت برانگيز در افكار عمومي (نسبت دادن بنياد گرايي به جمهوري اسلامي ايران) -وانمايي و سياه نمايي درخصوص ايران (تهيه و نمايش فيلم ضد ايراني 300) -بهره گيري از تاكتيك ارعاب (القاء خطر فناوري موشكي ايران براي اروپا) -انگاره سازي هاي هدفمند (قراردادن تصوير آقاي احمدي نژاد در كنار تصوير هيتلر) - استفاده از تاكتيك همسان سازي (قرار دادن نام سپاه در فهرست سازمان هاي تروريستي) - تحريف اخبار مرتبط با ايران (غيرصلح آميز معرفي كردن پيشرفت هاي هسته اي ايران) - القاء مستقيم و غيرمستقيم (معرفي ايران به عنوان محور و كانون شرارت در جهان) - بهره گيري از تكنيك تكرار (ايران به دنبال استيلا بر كشورهاي منطقه مي باشد) موارد مذكور در واقع بخشي از تاكتيك ها و تكنيك هاي مورد استفاده در راهبرد ايران هراسي است كه به طور معمول در خصوص ايران مورد استفاده مقامات و رسانه هاي آمريكايي و اروپايي قرار مي گيرد. ¤ امواج ايران هراسي موج اول ايران هراسي همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به مرحله اجرا گذارده شد. با عملياتي شدن موج اول اين راهبرد، كشورهاي عربي منطقه در شرايطي هول انگيز قرا رگرفته و وادار به بازي در زمين معين شده از سوي آمريكا و لابي صهيونيسم شدند. هول و هراس ايجاد شده در بين كشورهاي منطقه و جاه طلبي صدام، عملا پازل جنگ افروزي آمريكا را كامل كرد و جنگي همه جانبه و گسترده را با هدف سرنگوني جمهوري اسلامي، به ايران تحميل كرد. از سوي ديگر اجراي موج اول ايران هراسي، موضوع فلسطين را نيز از كانون توجهات جهان عرب خارج ساخت، اين مهم فرصت مناسبي را براي رژيم جعلي اسرائيل فراهم كرد تا اقدام به قتل عام گسترده و وحشيانه فلسطيني ها و آواره كردن آنان نمايد. در واقع در سايه موج اول ايران هراسي بود كه رژيم اشغالگر قدس توانست جنوب لبنان را به اشغال خود در آورد. ¤ موج دوم ايران هراسي از آنجا كه ايران هراسي، همزاد و مترادف با اسلام هراسي است لذا همزمان با موج دوم اسلام هراسي، دومين موج ايران هراسي نيز به منصه ظهور رسيد. پس از حادثه 11 سپتامبر با معرفي ايران به عنوان محور و كانون شرارت، عملا موج دوم ايران هراسي در سياست خارجي ايالات متحده آمريكا شكل گرفت. نومحافظه كاران جنگ سالار با انگاره سازي و تقسيم جهان به خير و شر، سعي در القاء اين مفهوم داشتند كه ايران در نطقه كانوني شرارت در جهان قرار گرفته است. كاخ سفيد در موج دوم ايران هراسي با شكل دادن فضاي هيجاني عليه ايران، سعي مي كرد تا ايران را وادار به تغيير رفتار و تغيير ساختار نمايد. همچنين ايران هراسي و معرفي ايران به عنوان محور و كانون شرارت، فرصت ايجاد اجماع و منزوي ساختن ايران در مناسبات بين المللي را براي آمريكا فراهم مي ساخت. ¤ موج سوم ايران هراسي متعاقب شكست سياست هاي خاورميانه اي آمريكا، موج سوم ايران هراسي نيز كليد زده شد. پيروزي اصولگرايان و تاكيد آنان بر پايداري در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و همزماني آن با وقوع تحولات منطقه اي، توازن قدرت در منطقه را به سود ايران تغيير داد. پس از آن با احساس نگراني عميق واشنگتن از تحكيم محور ايران، عراق، سوريه لبنان و فلسطين، راهبرد ايران هراسي بيش از پيش مورد تاكيد سران كاخ سفيد قرار گرفت. وقوع جنگ 33 روزه و پيروزي حزب الله لبنان از يك سو و ناكامي هاي پي درپي آمريكا در منطقه و عراق شرايط را براي كاخ سفيد بحراني تر و دشوارتر كرد از اين رو نومحافظه كاران جنگ سالار راه خروج از بحران را در گرو توازن قدرت و بازدارندگي ايران يافتند بنابراين عملياتي كردن موج سوم ايران هراسي، ناظر بر ايجاد بازندگي و مهار منطقه اي جمهوري اسلامي ايران است. ¤ اهداف پيدا و پنهان ايران هراسي 1- انتقال بحران از مديترانه به خليج فارس: كاخ سفيد با تاكيد بر راهبرد ايران هراسي در واقع سعي دارد بر تحولات منبعث از پيروزي بزرگ حزب الله در جنگ جولاي 2006 مديريت نمايد. در اين راستا با تمركز بر روي اين راهبرد و انتقال بحران به خليج فارس عملا سعي دارد تا وضعيت امنيتي رژيم جعلي اسرائيل را بهبود بخشيده و همانند موج اول ايران هراسي، براي اين رژيم جعلي فرصت سازي نمايد. در اين رابطه اظهارات بشاراسد در جمع گروهي از فرهيختگان عرب به درك بهتر وضعيت نابسامان رژيم صهيونيستي كمك مي نمايد وي گفته بود؛ «رژيم اسرائيل پس از پيروزي مقاومت لبنان بر اين رژيم وارد دوران پيري خود شده است.» 2- سرعت بخشيدن به روند سازش اعراب و رژيم جعلي اسرائيل: واشنگتن در موج دوم ايران هراسي به دنبال اين هدف مي باشد كه با ايجاد هول و هراس در بين كشورهاي عربي از قدرت نفوذ ايران در منطقه، اين كشورها را وادار به بازي كردن در ميدان بازي تعيين شده نمايد. فرآيند كاناليزه كردن كشورهاي عربي منطقه، پازل آمريكا و لابي صهيونيسم را در جهت ايجاد جبهه عربي- اسرائيلي كامل مي كند. تشكيل جبهه موصوف از يك سو اجراي مصوبات نشست پائيزي موسوم به آناپوليس را امكان پذير مي سازد و از سوي ديگر شرايط را براي به رسميت شناختن رژيم جعلي اسرائيل فراهم مي كند وي اعلام داشت: در چرايي و اصرار آمريكا و لابي صهيونيسم براي سرعت بخشيدن به روند سازش اعراب و رژيم اشغالگر قدس، اظهارات بشاراسد قابل تأمل است و معادله بين المللي بعد از پيروزي بزرگ حزب الله تغيير كرد به گونه اي كه بسياري از ميانجي گران بين المللي از جمله سران يهودي به دمشق مي آيند و از ما مي خواهند تا در صلح با اسرائيل شتاب به خرج دهيم، زيرا معتقدند كه اسرائيل در معرض خطر قرار دارد و به ناچار بايد آن را از طريق تسريع در صلح در منطقه از زوال و نيستي محتمل نجات دهند.» در اين رابطه مي توان تصور كرد كه اجراي سياست لبه پرتگاه جنگ عليه دمشق در واقع ناظر بر حلقه تكميلي تسريع روند سازش اعراب و رژيم صهيونيستي است. 3- تشكيل ناتوي عربي از عمان تا لبنان: بازدارندگي در برابر قدرت ايران از طريق همكاري دولت هاي عربي منطقه يكي از اهداف ديگر راهبرد ايران هراسي و اساس سياست خارجي ايالات متحده آمريكاست. در واقع هدف واشنگتن از تأكيد بر موج سوم ايران هراسي، جدا كردن ايران از همسايگان عرب و ايجاد بلوك عربي (ناتوي عربي) متشكل از شش كشور حاشيه خليج فارس، مصر، اردن و آمريكا (1+2+6) در برابر ايران مي باشد. در اين راستا «ديك چني» معاون رئيس جمهوري آمريكا، در اواخر ماه مي روي عرشه ناو آمريكايي «جان استينس» در خليج فارس، تصريح كرد: «ما با دوستانمان در برابر تندروي و تهديدهاي استراتژيك خواهيم ايستاد. ما به تلاش براي رهايي كساني كه متحمل رنج و سختي شده اند ادامه خواهيم داد و دشمنان آزادي را به دست عدالت خواهيم سپرد و با كمك ديگران از دستيابي ايران به جنگ افزارهاي كشتار گروهي و چيره شدن اين كشور بر منطقه جلوگيري خواهيم كرد.» 4- مهار منطقه اي ايران: عملياتي شدن راهبرد ايران هراسي ناظر بر تلاش واشنگتن براي سوزاندن برگ هاي برنده ايران در منطقه است. كاخ سفيد با ايجاد هول و هراسي در كشورهاي عربي سعي دارد آنان را وادار به نقش آفريني در عراق، لبنان و فلسطين مطابق با سياست هاي خود نمايد. در اين ارتباط همزمان با درخواست «رايان كروكر» سفير آمريكا در عراق، براي بازگشايي سفارتخانه هاي كشورهاي عربي در بغداد، رابرت گيتس وزير دفاع اين كشور نيز در گفت وگو با يك شبكه عربي به كشورهاي مذكور توصيه كرده است اگر مي خواهند در عراق تنها صداي يك همسايه و آن هم ايران شنيده نشود، فوراً سفيران خود را به عراق اعزام نمايند. 5- منزوي ساختن ايران در عرصه بين المللي: زمينه سازي براي منزوي ساختن ايران در عرصه بين المللي هدف ديگر اجراي راهبرد ايران هراسي مي باشد. واشنگتن با تأكيد بر راهبرد مذكور در واقع سعي دارد مدل كره شمالي را براي متوقف ساختن فعاليت هاي هسته اي ايران پياده سازي كند. ضمن آنكه اجراي راهبرد ايران هراسي به زعم آمريكا، مي تواند باعث شكل گيري اجتماع ضدايراني در جهان شده و بازيگران رسمي و غيررسمي را با سياست هاي ايران ستيزانه كاخ سفيد همراه نمايد. 6- ايجاد مسابقه تسليحاتي در منطقه: ميليتاريزه شدن سياست خارجي آمريكا هزينه هاي زيادي را متوجه اين كشور كرد به گونه اي كه جنگ عراق تاكنون 700 ميليارد دلار براي كاخ سفيد هزينه در برداشته و دست كم 3هزار ميليارد بر اقتصاد آمريكا خسارت وارد كرده است. از اين منظر راهبرد ايران هراسي در واقع وادار كردن كشورهاي عربي به مسابقه تسليحاتي با ايران مي باشد تا واشنگتن از محل فروش تسليحات بتواند بازار سودآوري را براي خود مهيا سازد. انعقاد قرارداد تسليحاتي 20ميليارد دلاري في مابين آمريكا، عربستان سعودي و برخي اميرنشين هاي منطقه ناظر بر تحقق اين هدف است. اظهارات «نيكلاس برنز» معاون وزير خارجه آمريكا به خوبي رابطه فروش جنگ افزار به كشورهاي منطقه و راهبرد ايران هراسي را مشخص مي سازد. وي هدف از فروش تسليحات به كشورهاي منطقه را توانمند ساختن آنها در برابر توسعه طلبي ها و تجاوزگري هاي ايران عنوان مي كند. 7- توجيه حضور نظامي و اشغالگري آمريكا در منطقه: انگاره سازي براي كشورهاي منطقه و هراساندن آنان از ايران، فرآيندي است كه در واقع حضور نظامي آمريكا در منطقه و اشغالگري آن را توجيه مي كند. اين موضوع، زماني اهميت خود را بيش از پيش نمايان مي سازد كه موج نفرت و انزجار در منطقه نسبت به عملكرد آمريكا فزوني يافته است. بنابراين ايران هراسي راهبرد تبليغاتي و جنگ رواني است كه ناظر بر ترميم قدرت نرم آمريكا در منطقه مي باشد. 8- تسلط بر منابع نفتي منطقه: آمريكا با عملياتي كردن راهبرد ايران هراسي علاوه بر اينكه حضور خود را در منطقه توجيه و تثبيت مي نمايد، امكان تسلط خود بر منابع انرژي منطقه را نيز مهيا مي سازد. شايان ذكر است منابع 22 ميليارد بشكه اي نفت آمريكا طي 11 سال آينده به اتمام خواهد رسيد و اين كشور مجبور خواهد شد روزانه 25ميليون بشكه نفت خام خريداري كند. از اين منظر راهبرد ايران هراسي رابطه مستقيمي با تأمين انرژي مورد نياز آمريكا در كمتر از ربع قرن آينده دارد چرا كه در چند سال آينده به دليل مصرف فزاينده داخلي، امكان صادرات نفت از برخي از كشورهاي صادركننده گرفته خواهد شد و تنها عربستان، عراق و ايران كشورهايي خواهند بود كه در 30 سال آينده مي توانند صادرات نفت داشته باشند. بنابراين ايران هراسي در واقع پلي است كه واشنگتن سعي دارد با عبور از آن از يك سو تحولات آينده داخلي خود را مديريت نمايد و از سوي ديگر بحران هاي منطقه اي و بين المللي فراروي آمريكا را مهار و كنترل نمايد.
کد خبر: ۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۲۴