« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
وزیر بهداشت گفت که اگر درمان بیمار تمام نشده و فرد برای ادامه درمان و مشاهده عکس و آزمایش مراجعه می‌کند، نباید دوباره حق ویزیت بپردازد
کد خبر: ۵۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۶

رئیس سازمان بهزیستی کشور گفت: خانواده های دارای فرزندان سه قلو و بیشتر، از تسهیلات ویژه از جمله بیمه های فراگیر، بهره مند می شوند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:آقای هاشمی امروز در گفتگو با خبرنگار واحد مرکزی خبر در قم افزود : بر اساس دستور رئیس جمهور خانوارهای مشمول این طرح می توانند  از امروز با مراجعه به ادارات سازمان بهزیستی از خدمات حمایتی شامل حق پرستاری ، بیمه های فراگیر، بیمه های درمان، بیمه مادر و کمک هزینه های معیشتی و تهیه مسکن استفاده کنند. وی، با اشاره به زیرپوشش قرارگرفتن 20 هزار و 500 نفر در کشور افزود: البته برنامه های حمایتی برای خانواده های دوقلو همچنان به قوت خود باقی است و ادامه خواهد داشت. رئیس سازمان بهزیستی کشور همچنین از اجرای "طرح بشیر برای کاهش طلاق و آسیب های اجتماعی" از اواخر دی  امسال خبر داد و گفت: در این طرح که مرحله آزمایشی آن با نظارت قوه قضاییه در یزد با موفقیت اجرا شد ، در دو سطح مشاوره و مداخلات مددکاری ، برنامه های متنوعی برای پیشگیری و کاهش طلاق  اجرا می شود.
کد خبر: ۵۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۳۰

وزیر بهداشت با اشاره به تعرفه‌گذاری ۲۵۰ خدمت پرستاری از افزایش دریافتی پرستارانی که خدمت بیشتری انجام دهند و با بیماران مهربانتر و رضایت آنها را جلب کنند، خبر داد.به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: سیدحسن هاشمی در همایش گردهمایی مدیران و مسئولان پرستاری کشور با اشاره به ابلاغ کتاب «ارزش نسبی» که در جهت صیانت از جایگاه و اخلاق پزشکی و حقوق بیماران است، اظهار داشت: بر این اساس ما هیچ فرقی بین پرستاران و دیگر کادر پزشکی نمی‌بینیم بنابراین بزودی 250 نوع خدمت پرستاری تعرفه‌گذاری می‌شود که 190 خدمت در کتاب ارزش نسبی آمده است و مابقی آن نیز در قالبی دیگر ارائه خواهد شد. وی با اشاره به همراهی بخش‌های خصوصی در این زمینه افزود: همانطور که همراهی در این حوزه در رشته‌های پزشکی 3 تا 5 سال طول می‌کشد مسلما برای رسیدن به وضعیت ایده‌آل با رعایت حقوق مردم در حوزه پرستاری نیز چنین زمانی را باید پشت سر بگذرانیم. وزیر بهداشت درباره پرداختی‌های حقوق پرستاران عنوان کرد: پرداختی پرستاران از تاریخ 93.8 حساب و پرداخت می‌شود بنابراین کسی که بیشتر کار کند و احترام بیشتری به مردم بگذارد مبلغ بیشتری می‌گیرد البته این اعتبارا از طریق بیمارستانها تامین می‌شود. هاشمی تصریح کرد: اعتبار ویژه‌ای برای نوسازی‌های واحد استراحت پرستاران دیده شده است، براین اساس وزارت بهداشت نیز بسیار مایل است با توجه به اینکه بیشتر می‌خواهد سیاستگذاری کند هر بخشی را که سازمان پرستاری کشور بتواند از عهده آن برآید به آنان واگذار کند. وی با اشاره به وضعیت آب و هوا و جاده عنوان کرد: به هر حال همه این مسئولیت در حوزه سلامت بر گردن وزارت بهداشت نیست بلکه وزارت نیرو، صنعت و وزارت راه و... وظایفی را برعهده دارند و سعی بر آن است که رابطه مالی بین بیمار و پزشک کمتر شود و در این راستا بیمه‌ها در بیمه کردن مردم کمک کردند. وزیر بهداشت با بیان اینکه در طول مدتی که مسئولیت وزارت را برعهده گرفتم نسبت به پرستاران بی‌توجه نبودیم گفت: البته در کارمان عقب‌ماندگی درمان زیاد بود علیرغم تمام تلاش‌هایی که برای جبران این کمبودها کردیم هنوز تا وضعیت ایده‌آل فاصله داریم. هاشمی با ابراز خرسندی از تصمیم مجلس شورای اسلامی برای تصویب یک درصد مالیات ارزش افزوده به حوزه سلامت اختصاص یافت، گفت: خوشبختانه پس از سالها تصمیم مهم و قاطعی را گرفت تا این اعتبار برای همیشه در حوزه سلامت پایدار بماند. وی تصریح کرد: ما در شرایط خوبی شروع به کار نکردیم البته نمی‌خواهم بهانه بیاورم ولی موقعی که شروع کردیم بحران دارو داشتیم ذخیره خون کشور کمتر از یک روز بود البته هنوز سازمان انتقال خون مشکلاتی دارد، اورژانس کشور نیز مشکلاتی داشت و همچنان این مشکلات پابرجاست اما توانستیم کمبود 300 قلم دارو را به زیر 20 تا 30 قلم کاهش دهیم. قیمت‌ها دارو نیز متفاوت شد و اوضاع بیمارستانها نیز بهتر شد. هاشمی با اشاره به کمبود تجهیزات در بیمارستانها در ماه‌های گذشته که کمتر شده است افزود: زمانی بود که بیماران حتی برای تهیه وسایل شخصی نیز به بیرون بیمارستان ارجاع داده می‌شدند ولی خوشبختانه این مشکلات کمتر شد کما اینکه هنوز نواقصی داریم و بسیاری از روابط ناصحیح (دریافت غیرمتعارف) برچیده شد و پرداختی مردم در بیمارستانهای دولتی در شهرها از 37 درصد به کمتر از 8 درصد کاهش یافت و در روستاها و مناطق محروم نیز اقدامات خوبی صورت پذیرفت. وی با اشاره به برخی تردیدها در  تخصیص حوزه سلامت عنوان کرد: تمام تلاش ما آن بود که اعتبارات حوزه سلامت پایدار شود امروز شاهد آن هستیم که تعداد پزشکان و متخصصان در مناطق محروم و دورافتاده با گذشته متفاوت شده است و در مدت چند ماه آینده نیز تجهیزات به روز پزشکی در مراکز درمانی ارتقاء می‌یابد. وزیر بهداشت با اشاره به اصلاح ماندگار پزشکان و پرداختی به آنها گفت: تلاش برای ارتقای کلینک‌های ویژه بسیار است تا بیماران با حداقل پرداختی بهترین خدمت را دریافت کنند. هاشمی با اشاره به کارهای بسیار خوب در اورژنس هوایی گفت: در حوزه بهداشت نیز کارهای با ارزشی صورت پذیرفت که البته کمتر به چشم می‌آید. براین اساس در شهرهای زیر 20 هزار نفر پزشکان حضور یافتند و مکمل‌های غذایی نیز به نوزادان و مادران باردار اختصاص یافت، همچنین واکسن جدید وارد کشور شد تا ماه‌های آینده 2 هزار خانه بهداشت نیز افتتاح می‌شود. وزیر بهداشت در ادامه با بیان اینکه در حوزه غذا و آب نیز وزارت بهداشت ساکت نماند عنوان کرد: پرستاران جزو شریف‌ترین افراد جامعه پزشکی هستند آنها با تعهد هستند و جنس فعالیت آنها نیز زمینی نیست همه ما به عنوان یک تیم در یک مسیر تلاش می‌کنیم و یک تفاوتی بین ما و دیگر رشته‌های پزشکی و پرستاران نیست و هیچکدام امتیاز بیشتری نباید داشته باشند زیرا معتقدم برخی مواقع خدمت یک پرستار موثرتر از یک جراح برای آرامش بیمار است. وی با اشاره به خواسته‌های پرستاران که در 3 مرحله برخی از آنان در حال انجام است و برخی از آنها به اجرا در‌می‌آید گفت: برخی مواقع عنوان می‌کنند وزارت بهداشت پزشک محور است ولی بنده معتقدم که هیچ وقت نباید منابع را صنفی ببینیم. و امیدوارم روزی مدیرانی در وزارت بهداشت منصوب شوند که غیرپزشک باشد بنابر این قاعدتا نباید معاونان و دست‌اندرکاران اداره بیمارستانها توسط پزشک صورت پذیرد که این کار اشتباه است. بنابر این اداره بیمارستانها باید بازنگری صورت پذیرد و به صورت اقتصادی اداره شود. هاشمی درباره بدهی وزارت بهداشت نیز گفت: وقتی کارمان را در وزارت بهداشت شروع کردیم 8 هزار میلیارد بدهی داشتیم دولت 5500 میلیارد آن را پذیرفت و 1750 میلیارد را پرداخت کرد بنابر این سعی کردیم پرداخت‌ها را به روز کنیم. وی تصریح کرد: طرح تحول سلامت بعد از هدفمندی یارانه‌ها بزرگترین طرح اجتماعی ایران است بنابر این این طرح باید سالها ادامه داشته باشد پس زمان می‌برد در هیچ جای دنیا نیز هرگز رضایت از این حوزه بالاتر از 70 درصد نبوده است بنابر این امیدواریم در سالهای آینده به سمتی پیش رویم که به فرموده رهبر معظم انقلاب بیمار به جز درد و رنج بیماری رنج دیگری نداشته باشد. وزیر بهداشت در ادامه با بیان اینکه کسانی که در حال حاضر با دولت همکاری می‌کنند برای کمک به آقای روحانی آمده‌اند البته ما در ستاد وزارت بهداشت نیز ناتوانی داریم زیرا ستاد با بدنه ارتباط خوبی ندارد از اول نیز به این امر اعتراف کردیم زیرا کار در کشور پیچیده است پس ما نیز در جاهایی ناوارد بودیم و همه فن حریف نیستیم. هاشمی با بیان اینکه شما پرستاران فکر بد به ذهنتان خطور نکند و مثبت فکر کنید بیان داشت: برخی مواقع حرکات و سوءبرداشت‌هایی شد که سازمان پرستاری آن را اصلاح کرد ما نیز کارها را به صورت علمی پیش می‌بریم که باعث رضایت 70 درصدی مردم شده است البته می‌دانم پرستاران زحمت بسیاری بر دوششان سنگینی کرده است ولی بدانید همین‌طور باقی نخواهد ماند. وی با اشاره به چند نوبت حضور خود نزد رهبر معظم انقلاب بیان داشت: رهبر انقلاب تاکید داشتند که طرح تحول سلامت ادامه یابد و زمانی هم که در بیمارستان بستری شدند عنوان کردند که این مجموع کادر پزشکی و پرستاری گنجینه‌ای است که باید به آن افتخار کرد. هاشمی در ادامه اظهار داشت: آقای روحانی نیز بیش از تمام روسای جمهورهای گذشته به حوزه سلامت اهتمام دارند حتی یک بار یکی از خبرنگاران از وی پرسید که دغدغه هر روز شما در کشور چیست، که رئیس جمهور بدون آنکه درباره مسائل سیاسی و یا هسته‌ای صحبت کند دغدغه خود را محیط زیست عنوان کرد چیزی که امروز گرفتار آن هستیم به طوری بار بیماری‌ها در گذشته اینقدر نبود. بنابر این فرصت مناسبی است و زمان وزارت ما نیز به زودی می‌گذرد بنابر این باید از این فرصت‌ها استفاده کرد. وزیر بهداشت در ادامه به مسئله تعرفه‌های پرستاری که بسیار درباره آن صحبت شده است اشاره کرد و افزود: 7 سال پیش این قانون به تصویب رسید و دولت‌ها باید آن را اجرا می‌کردند امروز هم ما شاهد آن هستیم که یک سوم اعتبارات را به ما دادند و یک ریال آن را نیز نباید برای حقوق پرسنل و کادر پزشکی هزینه کنیم. بنابراین از 4800 میلیارد اعتبار تخصیص یافته هدفمندی یارانه‌ها نیز برای درمان و کاهش پرداختی از جیب مردم و همچنین ارتقای هتلینگ باید هزینه شود. بنابر این مشاهده می‌کنیم هیچ رقمی برای پرستاران دیده نشده است. ما هم بخیل نیستیم ولی با ابلاغ کتاب ارزش نسبی 250 خدمت پرستاری براساس این کتاب و همچنین در قالب دیگری تعرفه‌گذاری می‌شود تا پرداختی پرستاران افزایش یابد.   منبع/تسنیم
کد خبر: ۵۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۹

شب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». به گزارش آوای دنا به نقل از فارس، این تنها شرح یک شب از سی و چند سال زندگی پرغصه همسران جانبازان اعصاب و روان است؛ زنان رنج کشیده و صبوری که سال ها بعد از به پایان رسیدن جنگ، درگیر جنگی بی سر و صدا و فرساینده در خانه های خود هستند. نگهداری از جانباز اعصاب و روان آسان نیست. عملا دیگر نمی توان به چشم «همسر» به او نگاه کرد. بیمار است و بیشتر از همسر، پرستار می خواهد. اما کدام پرستار است که شب تا صبح نقش اسیر عراقی را بازی کند، با حمله های عصبی و عوارض ناشی از آن، مثل کتک و ناسزا و شکستن اثاث خانه و ... کنار بیاید، به دنبال داروهایش تا مرز اسرائیل برود و دم هم نزند و در ازای این همه؟ هیچ. شاید گاهی تقدیری از سوی بنیاد شهید، شهرداری یا نهادهای دیگر که آن هم باعث دلخوشی این رزمنده های واقعی است. آنقدر به بیمارستان رفتم تا خودم هم مریض شدم52 ساله است. اما بیشتر از سنش به نظر می رسد. سختی های زندگی با جمشید، جانباز اعصاب و روان و شیمیایی در 27 سال گذشته پیرش کرده. 27 سال پیش، عملیات فاو، سلامتی همسرش را از او گرفت و حالا همسرش است که جنگ را به جای او ادامه می دهد «مشکلات خیلی زیاد است، به خصوص بیمارستان رفتن ها آنقدر زیاد شد که دیگر خودم هم روانه بیمارستان شدم». می گوید به خاطر اجر ثوابش این سال ها را تحمل کرده. اما یک بار نزدیک بوده طاقتش تمام شود و آن وقتی بوده که جمشید از خانه خارج شده و به قم رفته و به خاطر حواس پرتی سه روز در قبرستان ها خوابیده «وقتی پیدایش کردیم، فرقی با یک مرده نداشت. از طریق جهاد ساوه پیدایش کرده و تحویل کلانتری داده بودند. روزی که پیدا شد، من در حال خودم نبودم. یک بچه کوچک هم داشتم و بدترین لحظه ام بود وقتی او را در آن حالت دیدم. همه برایم سر تکان می دادند. گمشده داشتن خیلی سخت است» سه فرزند دارد. دو تا قبل از مجروح شدن پدرشان به دنیا آمده اند و یکی بعد از آن. اما از جمشید کاری برای تربیت آنها ساخته نیست «شوهر من مثل یک تکه گوشت است و کاری برای کمک به بزرگ کردن بچه ها از دستش برنمی آید. ریه هایش هم ناراحت است و نمی تواند کار کند». خسته ام، اما به خاطر خدا و بچه ها تحمل می کنممحمود 49 ساله است، سال 62 در عملیات مجروح شده و شیمیایی است، اما به نظر همسرش، جانباز اعصاب و روان هم هست. زن 42 ساله ای که هنوز جوان است، اما دلش از سختی های زندگی و مبارزه یک تنه با این همه مشکل بدجوری پر است «در بیمارستان بستری نیست، اما فرقی با یک بیمار بستری ندارد. تنگی نفس دارد. عروسی نمی آید، در مراسم عزا زود می گوید بلند شو برویم، اینجا هوا آلوده است و اعصابش به هم می ریزد». محمود پدر سه فرزند است «یکی از بچه ها بعد از جانباز شدن پدرش به دنیا آمده است. بچه ها می گویند باید با وی کنار آمد، چون مریض است. اما همه مان از این وضعیت به تنگ آمده ایم. وقتی دختر من می خواست ازدواج کند، بارها تقاضا و التماس کردم تا برای تهیه جهیزیه او کمکمان کنند، اما هیچ فایده ای نداشت». این تنها مشکل همسر محمود نیست. دارو و درمان بزرگترین مشکل اوست «هزینه های درمان را بیمه می دهد، اما داروهایش گیر نمی آید. علاوه بر این باید در بیمارستان در بخش مغز و اعصاب و مشاوره بستری باشد». وضعیت محمود از بقیه قدری بهتر است، چون می تواند به سر کار برود، اما... «در هوای گرم و آلوده نمی تواند کار کند. در جهاد کشاورزی کار می کند». با این حال هیچ چیز بیشتر از بی اعتنایی های جامعه دلگیرش نمی کند؛ جامعه ای که محمود به خاطر امنیت و آسایش آنها به این روز افتاد «یک شب که حالش بد شد و خواستم او را به دکتر ببرم، نزدیک ولیعصر پلیس جلویم را گرفت تا جریمه ام کند. گفتم همسرم جانباز است، حالش بد شده و می خواهم او را به بیمارستان ببرم. پلیس خندید و گفت ما از این کلک ها زیاد دیده ایم! گفتم کارت شناسایی دارد و پلاک ماشین هم مشخص است، همسرم خودش هم بلند شد و با حال نزارش قدری تند با افسر پلیس صحبت کرد، پلیس هم گفت تو برو و فکر کن ما را گول زده ای! وقتی به بیمارستان رسیدم، دکتر گفت حالش خیلی بد است، چرا او را اینقدر دیر آورده ای؟ گفتم فقط یک ربع پلیس من را نگه داشت». کیست که بتواند یک روز از این زندگی را تاب بیاورد؟ «خسته ام، دیگر بریده ام،‌ اگر دارم تحمل می کنم، به خاطر بچه هایم و به خاطر رضای خدا است. فکر می کنم در کنار او دارم ایثار می کنم». جنگ در خانه جانبازان ادامه داردشب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». همسرش روزی 48 نوع دارو می خورد. با این حال، درصد جانبازی او را کاهش هم داده اند «دکترها می گویند وضعیت او از یک جانباز شصت درصد هم بدتر است، اما درصد جانبازی او را از 24 درصد به 10 درصد رسانده اند. کمیسیون پزشکی بنیاد شهید می خواهد مرتب جانبازان را زیر دستگاه ببرد، در حالی که این کار برای سلامت آنها مضر است». فرزندش او را درک نمی کند. می گوید «جنگ تمام شده، اما در خانه جانبازان جنگ ادامه دارد. ما فراموش شده ایم، اما ما نفس می کشیم و خدا شاهد است که ما هم زنده ایم». از نهادهای مسئول دل پری دارد «من تعجب می کنم اگر مسئولان سراغی از ما بگیرند. اما بد نیست گاهی برای ما یک تجلیل بگذارند. ما افسرده ایم و جمعی را هم افسرده می کنیم». هر جا می روم، اول درصد می پرسند!انگار درد و رنج جانبازی و مشکلات جسمانی کم است که مشکلات مالی هم به آن اضافه شود! «دختر بزرگ من دانشجوی ترم 5 عکاسی است و من نمی توانم برایش حتی یک دوربین بخرم. افسرده شده و روزی 38 تا قرص می خورد و بارها خواسته انصراف بدهد که من مانع شده ام. دو دختر سادات دارم، اما سقفی بالای سر نداریم. یک حاج آقای نیکوکار که رئیس یک درمانگاه است،‌ با دیدن وضعیت ما دلش به رحم آمد و برایمان خانه ای گرفت، اما اگر فردا بگوید بلند شو، جایی را ندارم که بروم». گلایه های فراوانی از مقررات خدمات رسانی به جانبازان بر اساس درصد جانبازی دارد «روزی که جنگ شد، نگفتند که قرار است درصد تعیین کنند، اما امروز به هر جا که برای طلب کمک می روم،‌ اول درصد جانبازی همسرم را می پرسند!» مسائل مالی این روزها جزو مصائب زندگی خیلی هاست، چه برسد به کسانی که هزینه های بستری و دارو و درمان هم دارند و نان آورشان هم قادر به کار کردن نیست. همسر رنج کشیده دیگری می گوید «در هشت سال دولت قبلی قرار بود حقوق جانبازان را زیاد کنند، اما این اتفاق نیفتاد. اکنون ماهی 2 میلیون و 300 هزار تومان حقوق می گیرم و زندگی 5 نفر و هزینه تحصیل دو فرزند دانشجویم را با این پول تامین می کنم». زنگ در و تلفن مساوی است با حمله چاقویی!یک تلفن یا صدای زنگ در هم کافی است تا فرامرز را به هم بریزد و وقتی این اتفاق می افتد، زن و بچه اش از هیچ چیز، از کتک گرفته تا حمله با چاقو مصون نیستند «همسرم 48 ساله است. سرباز بوده و چهار سال در منطقه حضور داشته. هم شیمیایی است و هم جانباز اعصاب و روان. درخواست کردم او را برای وضعیت ریه اش به خارج اعزام کنند، اما گفتند ما جانبازان اعصاب و روان را اعزام نمی کنیم. برای همین درخواست کردیم پروفسور مهاجر و سمیعی در بیمارستان خاتم وی را درمان کنند. یک میلیون و 400 هزار تومان از بنیاد شهید حقوق می گیرد که 400 هزار تومان آن برای حق پرستاری است، با این حال معتقد است جانبازان دستگاه های دیگر وضعیت بهتری دارند و قوانین درصد جانبازی دست و پای مسئولان را برای کمک به آنها بسته است. برای داروهای همسرم تا مرز اسرائیل رفتممی توانی تصورش را کنی که برای تهیه داروهای همسرت مجبور شوی به هشت کشور و از جمله به داروخانه ای دورافتاده در مرز اسرائیل بروی؟ اگر نمی توانی، باید بگویم همسر محمدرضا این کار را کرده است «همسر من در سال62 در عملیات خیبر در جزیره مجنون شیمیایی شد؛ عملیاتی که شهردار تهران فرمانده آن بود. جانباز شیمیایی 70 درصد است. 15 سالش بوده که از بسیج رفته به جبهه و وقتی مجروح شد، بعد از مداوا در بیمارستان صحرایی به اهواز و بعد مشهد فرستاده شد و بعد به ارتش پیوست. اکنون ناخدا 2 نیروی دریایی است و همین مهرماه بازنشسته شد». از رسیدگی ارتش راضی است «همه امور مربوط به همسرم را ارتش انجام می دهد و هزینه دارو و بیمه جانبازان را هم می پردازد. اما داروهای خاص را بنیاد شهید به ما می دهد یا در تهیه آنها کمکمان می کند». با این حال خودش هم از پا نمی نشیند و دنبال دارو تا کجاها که نمی رود «داروهای شوهرم را از آمریکا آورده ام و خودم هشت کشور را به دنبال دارو رفته ام و حتی دو بار به لبنان تا مرز اسرائیل رفته ام! چون در آن زمان، یعنی سال های 78- 79 در ایران دارو گیر نمی آمد و می گفتند فلان دارو تنها در داروخانه ای در مرز اسرائیل پیدا می شود. بسیاری از داروهایی که وارد ایران شد، به نام شوهر من وارد شد». می گوید در طول این سال ها، بیشترین سختی را برای تهیه دارو کشیده است «گاهی ساعت 3 نصفه شب از تهران به بوشهر می رسیدم تا یک دارو را بگیرم. از فرودگاه که بیرون می آمدم، جایی را نداشتم بروم و در وسط خیابان سرگردان می ماندم تا صبح فردا دارو را بگیرم و باز با پرواز برمی گشتم و ساعت یک نصفه شب به تهران می رسیدم و آن موقع شب هیچ کسی نبود که در فرودگاه به دنبالم بیاید». از سیستم جدید رسیدگی پزشکی به جانبازان راضی نیست «قبلا هر نوع جانبازی یک پزشک خاص داشت، اما اکنون بر اساس مناطق تعیین شده، همه جانبازان باید به یک پزشک عمومی مراجعه کنند. این در حالی است که کمتر جانبازی شرایط همسر من را دارد که با 70 درصد شیمیایی، جانباز اعصاب و روان هم هست». موقع حمله های عصبی محمدرضا، وضعیت همسر و فرزندش مثل خانواده بقیه جانبازان اعصاب و روان اسفبار است «همسرم من و بچه ها را بسیار کتک زده، اما من اصلا از این مسائل ناراحت نشده ام. اذیت های همسرم را به پای بیماری می گذارم. اما وقتی دکتر همسرم را جواب کرد و گفت او زیر چادر اکسیژن است و درمان ها رویش جواب نمی دهد و او را به خانه ببرید، یکی از سخت ترین لحظه هایم بود. در تمام این لحظه ها تنها بودم و هیچ کسی نبود که مرا حمایت کند. شب هایی را که من تا صبح بیدارم، کسی نمی بیند. همین چند شب پیش از خواب بلند شد و نفسش بند آمد. اما من از این رسیدگی ها ناراحت نیستم، این کارها را برای خودم کرده ام و فردای قیامت دلم خوش است که من همه تلاشم را کرده ام». او یک پرستار دلسوز واقعی است، تا جایی که حتی در بیمارستان هم دلش نمی آید رسیدگی به همسرش را به پرستاران بسپارد «شوهرم از سال 70 تا 78 مرتب در بیمارستان ساسان بستری بود و تنها برای مرخصی به خانه می آمد. من هم همیشه یا در ناصرخسرو بودم یا از 6 صبح تا 10 شب به بیمارستان می رفتم تا شوهرم معتاد مورفینی نشود، زیرا پرستاران با اینکه دلسوز هستند، اما بالاخره انسان هستند و از نگهداری این گونه مریض ها خسته می شوند و راحت یک مورفین تزریق می کنند تا ساکتش کنند. به پرستار می گفتم اگر می خواهی غر بزنی، به من بزن، به شوهرم هیچ نگو و من همه کارهایت را انجام می دهم». سخت تر از رسیدگی تمام وقت به کسی که کتک می زند و حمله می کند، تربیت فرزندی شایسته با وجود این مشکلات است و این کاری است که او به خوبی از پسش برآمده «پسرم بسیار صبور است. پدرش بارها شیشه آب را به سمت او پرتاب کرد و یک بار چنان موبایلش را به سمت بچه پرت کرد که به گونه اش خورد و اگر قدری بالاتر می خورد، بچه ام کور می شد. اما او هیچ نگفت». «از بچگی وقتی به بچه ام می گفتیم می خواهی در چه رشته ای درس بخوانی؟ می گفت پزشکی تا بتوانم مراقب پدرم باشم. اکنون نیز در تهران پزشکی می خواند و یکی از بهترین دانشجویان و مراقب حال پدرش است. از کلاس 12 نفره آنها در پیش دانشگاهی که 11 نفرشان فرزند شاهد و ایثارگر بودند، فقط دو نفر در رشته پزشکی قبول شدند: پسر من و آن یک نفری که سهمیه ای نبود. اما هنوز دوستان فرزندم نمی دانند پدر او جانباز است، چون از بس مسائل در رسانه ها بد منعکس شده، همه فکر می کنند جانبازان عده ای سودجو هستند که کیسه دوخته اند. این در حالی است که اگر تنها به کمک سهمیه وارد دانشگاه شده، چطور الان هم بهترین نمرات را دارد؟!» خانه ای را تصور کن که در آن نمی توانی بوی غذا یا عطر راه بیندازی، سروصدا کنی، شامپو یا صابون عطری بزنی و ... «ما الان یک نیمرو هم می خواهیم درست کنیم، نباید بویش دربیاید، چون برای همسرم بد است. وقتی به حمام می رود، نباید شامپو و صابون عطری استفاده کند، چون برایش بد است. بچه من وقتی می خواهد از خانه بیرون برود، باید دم در ادوکلن بزند تا بوی آن به پدرش نخورد، چون برایش بد است. لباس های شیمیایی ها باید نخی باشد، رژیم غذایی خاص دارند و سرخ کردنی و فست فود و خیلی چیزهای دیگر را نمی توانند بخورند». به جز دارو، شیمیایی ها تنها به یک چیز دیگر بسیار نیاز دارند: آرامش. «جانبازان شیمیایی نمی توانند زیاد از خانه بیرون بروند، چون گرما، سرما، گردوغبار و آلودگی اذیتشان می کند. شوهرم گاهی هفته ای یک بار هم از خانه بیرون نمی رود. البته حق پرستاری به ما می دهند، اما من الان بیش از ده سال است که با بچه ام نتوانسته ام به پارک بروم.اما یک سری امکانات درمانی هست که به بهبود سلامتی آنها کمک می کند، مثلا آب درمانی، استخر و امکانات ورزشی که به وضعیت ریه آنها بهبود می بخشد. ما در خانه برای شوهرم جکوزی زده ایم و از وقتی این کار را کرده ایم، فیزیوتراپی و ماساژ ریه او بسیار راحت شده است». همسر محمدرضا دبیر است، 21 سال سابقه کار دارد و با وجود مشکل قلبی، دلش نمی خواهد بازنشسته شود «خیلی ها به من می گویند خودت را بازنشسته کن، اما همین قدر که برای کار هم از خانه بیرون می روم، باعث می شود حال و هوایم عوض شود. زیرا می بینم بقیه هم مشکلات خاص خود را دارند و باعث می شود خدا را شکر کنم. ما همه مشکلاتی را که مردم دارند، داریم و این مشکل هم روی آن، البته من این را مشکل نمی دانم، بلکه نعمتی در خانه است که تنها قدری دست و پای ما را بسته است». و در آخر؟ لبخندی معنی دار می زند و می گوید «هشت سال جنگ تمام شد، اما ما در خانه مان هر روز خاطره جنگ را داریم».
کد خبر: ۴۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  رويش نيوز - مهرداد زینلیان: امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان. مجلس اول:  مدینه شهر پیغمبر در آرامشی عجیب فرو رفته بود. سال، سال بیست و ششم پس از هجرت بود و شهر مدینه در این سالیان پس از رحلت رسول الله، تنها داغدار پیامبر نبود که داغ جگر گوشه و پاره تن پیامبر فاطمه (س) و داغ مظلومیت علی (ع)، وصی بر حق رسول خدا بر دوشش سنگینی می کرد. در این سالیان پس از پیامبر و فاطمه (س) نخلستانهای مدینه، تنها مونس خلوت و تنهایی علی (ع) بود و چاه، تنها محرم سوز و درد پنهانیش.   خانه علی اما در این روزها، میزبان مولود خجسته ای بود که وجودش، فضای مدینه را عطرآگین ساخته بود. فاطمه کلابی که عطر حضورش، یاس علی، زهرای مظلومه را در خاطرها مجسم می ساخت در نخستین روزهای شعبان سال بیست و ششم هجرت فرزند مبارکی را به دنیا آورد که همه هستی خویش را به پای ولایت فاطمه و فرزندانش نثار نمود.   و آن مولود خجسته تو بودی، عباس! و این نام مبارک را پدر و مولایت علی (ع) بر تو نهاد که نام نیکوی عمویش بود: «خشم گیرنده بر دشمنان».   روزی که تو متولد شدی، برادرانت حسن و حسین (ع) به همراه خواهرانت زینب و ام کلثوم (س)، برای چشم روشنی در خانه پدر بودند. همه خوشحال از این مولود مبارک و من نمی دانم تو را که به آغوش پدر دادند؛ چرا مولا علی (ع) گریان بود، در حالی که دستان کوچکت را بوسه می زد و بر چشم می گذاشت؟!    و تو اولین لبخند را بر چهره حسین (ع) نثار کردی و حسین چون فرزند، تو را در آغوش کشید و من نمی دانم چه رازی بود میان آن لبخند و آن آغوش که تفسیری از دنیا و آخرت تو بود... مجلس دوم:   کنار در ایستاده بودی و سر بر دیوار، چشمان اشکبارت را بر چهره خون گرفته پدر دوخته بودی. باورت نمی شد! آخر علی برای تو تنها پدر نبود که مولای تو و همه هستی تو بود. دست های پر مهرش، آرامش گر روح و جانت بود و ولایتش تکیه گاه امن ایمانت.   و حالا این پدر بود که این چنین خسته و بیمار، مجروح از تیغ جهالت دشمن در بستر شهادت افتاده بود. و تو نوجوانی چهارده ساله بیشتر نبودی. فکر مصیبت از دست دادن پدر، غم سنگینی بر دلت افکنده بود و بغض سنگینی گلوی نازنینت را می فشرد.   اطراف بستر پدر، برادرانت حسن و حسین و کمی آن سوتر، زینب و ام کلثوم، و مادر نیز در کار پرستاری پدر.   دستان پدر در دستان برادرانت بود و تو را شرم از اینکه نزدشان بروی که آنها فرزندان فاطمه (س) پاره تن رسول الله بودند و تو فرزند امّ البنین که خود را کنیز فاطمه زهرا (س) می دانست.   غرق در اندوه مصیبت فردا بودی که نگاه بی رمق پدر متوجه تو شد و تو سر از دیوار برداشتی و به اشاره پدر نزد بالینش نشستی کنار برادرت حسین که نه حکم برادر که حکم پدر داشت برای تو.   ــ .... گریه می کنی عباسم. اشک هایت را پاک کن میوه دلم؛ تو مصیبت بسیار خواهی کشید. و بعد دست های تو بود که با هرم دستان رنگ باخته پدر، گرما می گرفت و پدر بی آنکه بخواهی، دستان تو را غرق در بوسه کرد و تو شرمگین از این همه مهر، سر بر بالین پدر نهادی و بغض فروخورده ات را دوباره شکستی. پدر، دست تو را در دست حسین نهاد.   ــ .... حسین جانم! عباس را به تو می سپارم و ... عباس جانم! مبادا لحظه ای دست از یاری برادر برداری!   ... و ساعتی بعد روح ملکوتی پدر پرواز کرد و تو در این اندیشه که چگونه به وصیت پدرعمل خواهی نمود. مجلس سوم:   ... از درون خیمه فریادش را شنیدی. صدای نحسش را شناختی.   ــ کجایند خواهر زادگان ما؟!  قضیه را دانستی. دلت نمی خواست مولایت شاهد این منظره باشد. به سرعت از خیمه بیرون آمدی. شمر بود سوار بر اسب، رو به سوی خیمه ها فریاد می کشید و فرزندان بنی کلاب را طلب می کرد. تو را که دید، خنده مستانه ای سر داد و گفت:   ــ آمدی عباس؟! چرا تنهایی؟! پس برادرانت ....   سخنش را قطع کردی؛ ــ چه می خواهی؟ تو را با پسران علی (ع) چه کار؟!   ــ ابوفاضل! برای تو و برادرانت از سوی ابن زیاد، امان نامه آورده ام. شما خواهرزادگان ما، در امان هستید.  رگ های غیرتت به جوش آمد. حالا دیگر جعفر و عبدالله و عثمان هم با تو همراه بودند. دلت نمی خواست این گفتگو بیش از این به طول انجامد، شاید خبر آن به اهل حرم برسد. پس با تمام وجود بر سرش فریاد کشیدی:   ــ ... دستانت بریده باد ای دشمن خدا و لعنت و نفرین خدا بر امان نامه ات!! ... از ما می خواهی که برادر و مولایمان را تنها گذاریم و به لعنت شدگان الهی و فرزندانشان بپیوندیم؟! برادرانت نیز تو را در این نظر همراهی کردند.   حالا شمر را می دیدی که هی هی کنان، خشمگین از پاسخ دندان شکن امیر سپاه حسین(ع) بسوی لشکرگاه شام در تاخت و تاز است. مجلس چهارم:   خورشید نهم محرم، آرام آرام به افق نزدیک می شد. در لشگرگاه دشمن، گویا ولوله افتاده بود. صدای شیهه اسبان و سم ستوران، فضا را پر کرده بود. مثل اینکه دشمن قصد حمله داشت. شاید فرمان تازه ای از شام برای ابن سعد رسیده بود.   خواهرت را دیدی که مضطرب و پریشان، سر بر شانه مولا نهاده و مولایت حسین (ع) او را به آرامش می خواند.   ــ زینبم! آرام جانم! شتاب مکن، آرام باش، مبادا دشمن دلشاد گردد!!   خواستی اضطراب و التهاب خواهر را فرونشانی. نزد مولا رفتی تا اجازه رفتن بگیری، شاید از دشمن خبر تازه ای بیاوری. مولایت حسین (ع) ، تو را مأمور حرکت کرد:   ــ برادر جان، عباس! بر اسب سوار شو و نزد دشمن رو و از آنان بپرس که چه می خواهند.   درنگ نکردی. به همراه زهیر و حبیب و چند تن دیگر از اصحاب امام، بسمت لشکرگاه ابن سعد تاختی. لشکر دشمن پر ولوله بود. این همه ساز و برگ! این همه دشمن! مگر به جنگ که آمده اند؟! با کدام سپاه عظیم، قصد پیکار دارند؟!   بسوی عمر سعد رفتی. از هیبت تو لشکر دشمن شکافته شد. نجواهایشان را می شنیدی:   ــ .... این عباس است. علمدار حسین، پسر علی، قمر بنی هاشم .... حتماً امان نامه می خواهد؟!...   ابن سعد ملعون را دیدی. پیش از آنکه او هم در مورد تو به توهم بیفتد، پیام مولایت را ابلاغ کردی:   ــ از ما چه می خواهید؟! و پاسخ را شنیدی که:   ــ دستور از امیر ابن زیاد رسیده که به شما پیشنهاد کنیم یا بر حکم او گردن نهید یا با شما جنگ خواهیم کرد. و تو نزد مولایت بازگشتی تا پاسخ امام را بشنوی:   ــ نزد آنان بازگرد و اگر می توانی تا فردا از آنها مهلت بگیر، شاید امشب را برای خدا عبادت کنیم...   بسوی لشکرگاه دشمن بازگشتی و پیام مولا را ابلاغ کردی و چنین پاسخ شنیدی:   ــ تا فردا صبح به شما مهلت می دهیم. اگر تسلیم شدید، شما را بسوی ابن زیاد می بریم وگرنه دست از شما برنمی داریم... مجلس پنجم:  ... تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. آتش لشکرگاه دشمن، پهنه صحرا را پر کرده بود. دشمن خود را برای نبردی نابرابر در صبح فردا آماده می کرد.   مولایت حسین (ع) اصحاب را بیرون از خیمه دور هم فراخواند و چنین سخن آغاز کرد:   ــ خدای را به نیکوترین سپاسها ثنا می گویم و او را در نعمت، شدت و بلا سپاسگزارم... آگاه باشید! گمان نمی کنم، بیش از یک روز از این ملاعین مهلت داشته باشم. آگاه باشید! من به همه شما رخصت و اجازه رفتن دادم. همه شما آزادید و می توانید بروید و من بیعت خود را از گردن همگی شما برداشتم و از جانب من حرجی بر ذمه و عهده شما نیست. اینک سیاهی و تاریکی شب همه جا را فراگرفته، در تاریکی شب پراکنده شوید؛ زیرا که این گروه، فقط مرا می خواهند و اگر بر من، پیروز شده دست یابند از دیگران دست برمی دارند.   سخن امام که به اینجا رسید، نتوانستی تاب بیاوری. در حالی که چهره ماه منظرت، لاله گون و آسمان چشمانت از اشک ابری شده بود پیش از دیگران برخاستی و غیرت و مردانگی را فاش گفتی:   ــ مولای من! جانم به فدای تو! چگونه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نیاورد آن روزی را که پس از تو باشیم... زندگی پس از تو را نمی خواهیم... مجلس ششم:   ... امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.   بی تابی علی اصغر (ع) این طفل شش ماهه حسین (ع) در قنداقه و در آغوش بی شیر مادر، چقدر برایت سخت و جگر سوز بود!   به خاطر آوردی دو روز قبل را که برای آوردن آب با تنی چند از سپاه امام عازم فرات شدید و پس از درگیری با گروهی از لشکر دشمن، مشک ها را سیراب کرده به خیمه گاه آوردید و اکنون از آن یاران و دلاوران حتی یک تن هم باقی نمانده بود.   حالا مولا تنها و غریب در برابر خیل دشمن و تو تنها عمود خیمه گاه حسین (ع) که امیر و علمدار سپاهش  بودی و چشم امید زنان و کودکان حرم به دستانت که سقا بودی و آب، هدیه دستان تو بود بر لبان خشکیده و عطشناک اهل حرم.   زمان، زمان جانبازی تو بود. جان چه قابل دارد تا در مسلخ حسین (ع) قربانی شود. سوز عطش تمام وجودت را فراگرفته بود و این عطش، نه عطش تشنگی که عطش وصال و فنا شدن در راه معشوق بود. دیگر تاب ماندنت نبود. از هم اکنون رسول خدا (ص) و پدرت علی (ع) و برادرت حسن (ع) را بر درگاه بهشت، منتظر خود می یافتی.   بسوی مولا که اکنون یکه و تنها در برابر لشکری از دشمن ایستاده بود شتافتی و گفتی:   ــ مولای من! آیا اذن جهاد می دهید؟!   امام (ع) در حالی که به سختی می گریستند، فرمودند:   ــ برادر جان! تو علمدار و پرچمدار من هستی، اگر تو بروی، لشکر من پراکنده می شود. و تو عرض نمودی:   ــ راستی دلم تنگ شده و از این زندگی خسته و ملول شده ام؛ می خواهم انتقامم را از این منافقین بگیرم. و امام فرمودند:   ــ حال که عازم میدان هستی، پس قدری آب برای این کودکان بیاور. و تو خوشحال از این فرمان، آماده رزم که نه مهیای دیدار محبوب شدی.. مجلس هفتم:   ... و تو رفتی. سوار بر اسب با نیزه ای در دست و مشکی بر پشت، رو بسوی فرات. و من نمی دانم که چگونه گذشتی از میان خیل هزاران دشمن که از هر سو چون ابر سیاه بر ماه جمالت می تاختند و تیغ و سنان از هر سو بر تو می فکندند.   و تو قلب لشکر دشمن را شکافتی و علی وار با شجاعت و صلابتی حیدری، حلقه محاصره دشمن را شکستی و به تیغ اسداللهی، گروه کثیری از دشمنان خدا را به خاک مذلت افکندی و صاعقه وار تا کرانه فرات تاختی.   به ساحل فرات که رسیدی، تشنگی دیگر امانت را ربوده بود. لبهایت خشکیده تر از کویر در حسرت قطره ای آب و تو از اسب فرود آمدی و بر کرانه فرات نشستی. دست ها را بر خنکای آب فرو کردی و جرعه ای آب در کف بالا آوردی، اما...   ــ چگونه بنوشم از این آب که مولایم حسین لب تشنه و عطشناک است؟! چگونه بنوشم از این آب که کودکان اهل حرم، العطش گویان چشم به راه سقایند؟! این نه شرط عاشقی است که عاشق، سیراب و معشوق، تشنه لب بماند.   و آب از میان دو کفت فرو ریخت و برای همیشه فرات در حسرت بوسه بر لبان تو داغدار شد. و لب های مشک را از آب روان سیراب نمودی و بر پشت بستی و سوار بر اسب رو به خیام حرم تاختی که کودکان، منتظر آمدنت بودند.   آغاز مرثیه عشق بازی تو اینجا بود و تو چه زیبا درخشیدی در محضر معشوق، و من نمی دانم چه بر تو گذشت که هیچ قلمی نمی تواند صحنه شورانگیز جانبازی عاشقانه تو را به تصویر بکشد. مجلس هشتم:   سوار بر اسب بسوی خیمه گاه روان شدی، در حالیکه مشک بر پشت داشتی و چیزی بجز فریاد العطش کودکان در گوش تو طنین انداز نبود. باید هرچه زودتر قولی را که به سکینه داده بودی عمل می کردی و آب را به کودکان تشنه لب حرم می رساندی. این مشک می توانست همه آنها را سیراب کند و آتش عطش از جگر پر سوزشان بنشاند. آخر این کودکان ، فرزندان اهل بیت رسول بودند که چنین معصومانه در آتش کینه نامردمان بی ایمان دست و پا می زدند.   ناگاه لشکریان دشمن را دیدی که از هر سو به طرفت هجوم می آورند و تیر و نیزه هاشان را بسویت نشانه رفته اند. او نیز شجاعانه با آنان در جنگ شدی و به دست یداللهی خود، گروه کثیری از آنان را به جهنم فرستادی، در حالی که چنین رجز می خواندی: یا ارهب الموت اذالموت رقا حتی أواری هی المصالیت لقی نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی أنا العباس أغروا بالسقا ولا أخاف الشر یوم الملتقی (نمی ترسم از مرگ چون رو کند                 دلم با دلیری مگر خو کند بود جانم از بهر مولا سپر                  که عباسم و مشک دارم به بر نمی ترسم از جنگ با کافران                  وگر باردم جمله تیغ و سنان)   کسی را یارای مقابله با تو نبود و از ضرب تیغت هیچ کافری جان به در نمی برد. اما دشمن که در برابر نبرد دلیرانه ات توان مقاومت نداشت، به حیله متوسل گشت و نابهنگام از کمین گاه نخلی، ضربه ای به دست راستت وارد و دست راست تو را از بدن جدا کرد. ولی تو شمشیر بدست چپ دادی درحالیکه چنین می خواندی: والله ان قطعتموا یمینی      انی أحامی ابداً عن دینی و عن امام صادق الیقین      نجل النبی الطاهر الأمین (قسم بر خدا کاو به حالم گواست      جدا گر کنید از تنم دست راست ز دین و امامم حمایت کنم      که فرزند پاکیزه مصطفاست)   و با دست چپ شمشیر بر دشمنان می زدی تا اینکه ضعف در رخصار چون ماهت نمایان شد. در این هنگام ملعونی دیگر از کمین گاه خود بیرون آمد و ضربتی دیگر بر دست چپت وارد ساخت و آن را قطع نمود. اما تو با روح بلند و مسیحاییت، عاشقانه ترین لحظات را در برابر محبوب حقیقی خود به نمایش گذاشته بودی و اینبار نیز عاشقانه نجوا کردی: یا نفس! لا تخشی من الکفار و أبشری برحمه الجبار مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری فأصلهم یا رب حر النار (مترس ای نفس از کفار ملعون                     بشارت بر تو از حق باد اکنون که گردی با رسول الله مختار                      غریق رحمت جبار بی چون یسارم را جدا کردند دونان                       به دوزخ کن تو یا رب مردم دون)   خون پاک و مطهرت از رگ های بریده فوران می کرد و سرو استوار قامتت از شدت ضعف رو خمیدن گذاشته بود. اما صدای العطش کودکان، همچنان در گوش تو بود و امید سقایت اهل حرم، تو را بسوی خیمه گاه روان می ساخت. درحالیکه مشک بر دندان گرفته بودی، سوار بر اسب رو بسوی حرم می تاختی و دشمن از هر سو تو را احاطه کرده بود. در این هنگام آنچه امید تو را نومید ساخت، چوبه تیری بود که از سوی دشمن بر سینه مشک نشست و آخرین قطرات امید سقا را بر خاک تفتیده و عطشناک نینوا پاشید.   مشک که بر زمین افتاد، ضعف بر قامت سروت چیره گشت. تیر دیگری از سوی دشمن پرتاب شد و سینه سرشار از عشق به مولای تو را از هم درید. حالا دیگر خود را در آستانه شهادت می دیدی و آماده پرواز به ملکوت بودی. اما دلت می خواست سر بر دامن مولا داشته باشی و برای آخرین بار چشمان خون گرفته ات را به آفتاب جمال مولایت آشنا سازی. برای همین بود که درحالیکه با ضربه عمود آهنین دشمن از اسب فرو می افتادی، فریاد برآوردی که:   ــ برادر جان حسین! برادرت را دریاب!   دلت می خواست که این آخرین بار مولایت را، عشقت را، محبوبت را و همه هستی ات را «برادر» بخوانی تا لذت عاشقانه با محبوب را با پیوند برادری مضاعف سازی.   ... و حسین (ع)، برادر و مولایت بسویت شتافت درحالیکه پشتش از داغ فراق تو شکافته بود و خورشید چشمانش در کسوف ماه خون گرفته جمالت در محاق.   و تو در آغوش معشوق به ملکوت پر کشیدی تا به جبران دستهای قلم شده ات در راه محبوب ، صاحب بالهایی شوی که تو را به اعلی علیین برسانند؛ مقامی که تا ابد آرزوی همه شهدای راه حق و فضیلت خواهد بود. منابع: 1)     بحار الانوار، مرحوم علامه محمد باقر مجلسی(ره) 2)     الارشاد ، شیخ بزرگوار محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید 3)     اللهوف ، عالم جلیل القدر سید ابن طاووس (ره) 4)     ذریعه النجاه ، مولا محمد رفیع گرمرودی تبریزی 5)     چهره درخشان قمر بنی هاشم ، استاد علی ربانی خلخالی
کد خبر: ۴۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱

فرماندار شهرستان کهگیلویه گفت: افتخار می‌کنیم میزبان وزیر پرتلاش و کاردان هیئت دولت هستیم که تاکنون توجه ویژه‌ای به مناطق محروم داشته است
کد خبر: ۳۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۷

مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی گفت: با استخدام ۱۵۰۰ پرستار در سال ۹۳، بخشی از مشکلات نیروی انسانی پرستاران حل خواهد شد.
کد خبر: ۲۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۱۹

اوای دنا:رئیس کل سازمان نظام پرستاری گفت: وزارت بهداشت  برای تأمین حداقل 0.7 نیرو به ازای هر تخت بیمارستانی در شبانه روز  به 25  هزار نیروی جدید نیاز دارد اما فقط 10 هزار پست سازمانی خالی دارد که رئیس جمهور با انتقال 15 هزار پست از دیگر دستگاهها و تأمین این تعداد نیروی جدید موافقت کرد.به گزارش اوای دنا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان نظام پرستاری : جلسه دیدار اعضای شورای عالی نظام پرستاری با رئیس جمهوری دستاوردهای بزرگی برای جامعه پرستاری و نظام سلامت داشت که بعد از قرائت گزارش سازمان نظام پرستاری به دست آمد. وی گفت: یکی از دستاوردهای این جلسه این بود که قرار شد کمیته مشترکی با حضور نماینده ریاست جمهوری، وزارت بهداشت، معاونت توسعه سرمایه انسانی رئیس جمهور و 2 نفر نماینده از سازمان نظام پرستاری مسائل مرتبط با پرستاران و نظام سلامت را پیگیری کند به طوری که دستاوردهای مشخصی تا مراسم  روز پرستار در پایان امسال به صورت عملیاتی برای پرستاران و نظام سلامت به دست آید.رئیس کل سازمان نظام پرستاری افزود: طی فعالیت دولت نهم و دهم شاهد افزایش مراکز بهداشتی و درمانی و  بیمارستانها در کشور بوده ایم، ولی متناسب با گسترش این مراکز نیروی پرستار استخدام نشده به همین علت شاهد کمبود کادر پرستاری در مراکز دولتی هستیم و در بسیاری از مناطق کشور بیمارستانهایی ساخته و حتی تجهیزات گرانقیمت آن هم تأمین شده اما به علت اینکه پرسنل و پرستار آنها تأمین نشده کماکان این بخشها و مراکز جدید به بهره برداری نرسیده است و عملاً سرمایه بزرگی از کشور به هدر می رود.وی ادامه داد: مهمترین دلیل عدم راه اندازی این مراکز نیز نبود پرستار است و البته کمبود پست سازمانی برای استخدام پرستار و نیروی جدید نیز به این مشکل دامن می زند.میرزابیگی گفت: در حال حاضر وزارت بهداشت برای تأمین نیروی مورد نیز مراکز جدید التأسیس خود به حدود 25 هزار پرستار و کادر بهداشتی و درمانی نیاز دارد که بیش از 60 تا 70 درصد این نیروها باید پرستار باشند.وی ادامه داد: برای جذب این تعداد نیروی مورد نیاز وزارت بهداشت فقط 10 هزار پست سازمانی خالی دارد یعنی 15 هزار پست سازمانی کم می آورد و برای تأمین حداقل 0.7 نیرو در 24  ساعت برای هر یک از تختهای  جدید به 25 هزار نیروی جدید نیاز دارد.رئیس کل سازمان نظام پرستاری گفت: بعد از اینکه این گزارش به رئیس جمهور ارائه شد، رئیس جمهوری موافقت کرد که 15 هزار پست سازمانی از سایر بخشهای دولتی به وزارت بهداشت منتقل شود و در اختیار این دستگاه قرار گیرد تا شاهد استخدام 25 هزار نیروی جدید طی سال 1391 در این وزارتخانه باشیم.میرزابیگی افزود: گزارش دیگری که در این جلسه  به رئیس جمهور ارائه  شد این بود که در اکثر کشورهای دنیا برای تأمین مربیان بهداشت مدارس از پرستار مدرسه استفاده می شود و این پرستاران هستند که تخصص لازم را برای تأمین بهداشت دانش  آموزان و پیشگیری از بیماریها در مدارس دارند.7 هزار پرستار در وزارت آموزش و پرورش استخدام می شوندوی ادامه داد: بر این اساس با توجه به اینکه 140هزار نفر از معلمان و دست اندرکاران وزارت آموزش و پرورش بازنشسته شده اند و تعداد زیادی پست خالی برای استخدام وجود دارد، رئیس جمهوری موافقت کرد که 7 هزار پست سازمانی در آموزش و پرورش به استخدام مربیان بهداشت مدارس از بین کارشناسان پرستاری اختصاص  یابد.نماینده نظام پرستاری در شورای عالی بیمه و سلامترئیس کل سازمان نظام  پرستاری گفت: نکته دیگری که در این جلسه مطرح شد،  بحث تشکیل شورای عالی بیمه و سلامت بود که اعلام کردیم با توجه به وجود قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری و با توجه به تعریف 527 خدمت استاندارد پرستاری که نظر کمی تعداد آنها از خدمات پزشکی کمتر نیست، نیاز هست که نماینده سازمان نظام پرستاری نیز مانند سازمان نظام پزشکی و جاهای دیگر در این شورا حضور داشته باشد که قرار شد رئیس جمهوری در جلسه شورای عالی سلامت که ریاست آن با خود اوست، این دستور را بدهد که نماینده سازمان نظام پرستاری نیز در شورای عالی بیمه و سلامت عضو باشد.میرزابیگی گفت: این 4 دستاورد مهم دیدار اعضای شورای عالی نظام پرستاری با رئیس جمهوری، دستاوردهای ارزشمندی است که امیدواریم با تشکیل کمیته مشترک پیگیری مطالبات پرستاران تا پایان امسال شاهد عملیاتی شدن این دستاوردهای ارزشمند باشیم.
کد خبر: ۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۱۷

اوای دنا:در راستای تکمیل نیروهای مورد نیاز در بخش‌های بیمه‌ای و درمانی و پیرو اطلاعیه قبلی در خصوص استخدام پیمانی پنج هزار و 777 نفر در صندوق تامین‌اجتماعی، تاریخ و نحوه ثبت‌نام و زمان برگزاری آزمون استخدامی تامین‌اجتماعی اعلام شد.به گزارش اوای دنا به نقل از ايسنا، ثبت‌نام متقاضیان شرکت در این آزمون، از تاریخ 11 خردادماه آغاز و تا 21 خرداد سال‌ جاری ادامه خواهد داشت. متقاضیان باید در تاریخ اعلام شده با مراجعه به پایگاه اطلاع‌رسانی صندوق تامین‌اجتماعی به آدرس www.tamin.ir و یا پورتال صندوق تامین‌اجتماعی به آدرس www.sso.ir نسبت به ثبت‌نام اینترنتی اقدام كنند. آزمون استخدامی روز پنج‌شنبه 25 خردادماه سال‌جاری به صورت همزمان در سراسر کشور برگزار خواهد شد. در این اطلاعیه از داوطلبان خواسته شده، برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد رشته‌های شغلی مورد نیاز به پایگاه اطلاع‌رسانی تامین به آدرس www.tamin.ir مراجعه كنند. همچنین اطلاعات مربوط به مدارک مورد نیاز، شرایط اختصاصی شرکت در آزمون استخدامی و ظرفیت پذیرش در رشته‌های شغلی به تفکیک استان‌ها، روز پنج شنبه (چهارم خرداد) از طریق پایگاه اطلاع رسانی صندوق تامین اجتماعی اعلام خواهد شد. بر اساس اين گزارش، عناوین شغلی مورد نیاز برای استخدام پیمانی در صندوق تامین عبارتند از : اجتماعی بهیار، پرستار، پزشک علوم آزمایشگاه، پزشک عمومی، داروساز، دندانپزشک، کاردان اطاق عمل، کاردان بیهوشی، کاردان رادیولوژی، کاردان علوم آزمایشگاه، کارشناس اپتومتری، کارشناس امار، کارشناس امور اداری، کارشناس امور بیمه، کارشناس امور مالی، کارشناس بهداشت محیط، کارشناس پذیرش و مدارک پزشکی، کارشناس پرستاری ، کارشناس تاسیسات، کارشناس تعمیرات تجهیزات پزشکی، کارشناس تغذیه، کارشناس حقوقی، کارشناس رادیولوژی، کارشناس علوم آزمایشگاه، کارشناس فرابری داده‌ها، کارشناس فیزیوتراپی، کارشناس مامائی، متصدی پذیرش و اطلاعات، متصدی خدمات اداری، متصدی خدمات داروئی، متصدی خدمات عمومی است.
کد خبر: ۷۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۰۳

اوای دنا: اردیبهشت امسال 10 هزار پرستار در سراسر کشور استخدام می‌شوند.به گزارش اوای دنا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت، ريیس سازمان نظام پرستاری کشور امروز در مراسم تجلیل از پرستاران در گناباد، گفت : براساس قانون ارتقای بهره‌وری استخدام، کشور نیازمند استخدام 23 هزار پرستار است.میرزابیگی افزود: در حال حاضر به ازای هر تخت بیمارستانی ، 0.5 تا 0.7 نفر پرستار در 24 ساعت وجود دارد که این رقم باید به 1.5 نفر در 24 ساعت برسد. وی اجرای قانون ارتقای بهره‌وری در بخش دولتی، پرداخت حق بدی آب و هوا و استخدام 23 هزار نیروی بالینی از جمله 18 هزار پرستار را از جمله اقدامات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در سال گذشته اعلام کرد. ريیس سازمان نظام پرستاری کشور با بیان اینکه تخصص گرایی حرفه‌ای پرستاری در دستور کار دولت قرار گرفته است، افزود: بر اساس توافقی که با وزارت بهداشت انجام شده است، در ارزشیابی بیمارستان‌ها، ارزشیابی پرستاری نیز در نظر گرفته می شود. جامعه پرستاری بیش از 70 درصد جمعیت نظام سلامت کشور یعنی حدود 18 هزار نفر را تشکیل می دهد.
کد خبر: ۶۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۲۴