« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
اوای دنا:در نظام مديريتي نوين فاکتورهاي مهمي در موفقيت يک مجموعه دخيل است که از جمله اين فاکتورها وجود شخصي مدير و مدبر در راس مجموعه به عنوان گرداننده و هماهنگ کننده امور مي باشد. تعيين سياستهاي کلي شرکت، نظارت بر حسن اجراي قوانين و راهبري و هدايت افراد تحت امر از وظايف اصلي رئيس مي باشد. هرچقدر يک سيستم وسيع تر باشد به همان نسبت مسئوليتهاي مديران افزايش مي يابد.يک مدير با صلاحيت صرفه نظر از حجم مسئوليت و نوع مجموعه اي که بر آن رياست ميکند بايد داراي ويژگيها و خصوصيات زير باشد:1- داشتن تخصصفردي که بر مجموعه اي مديريت ميکند بايد داراي دو ويژگي باشد. اول اينکه بايد با علوم نوين مديريت آشنايي کافي داشته باشد و بطور مستمر خود را با جديد ترين روشهاي راهبردي و استراتژيک مديريت بروز کند. دوم بايد در زمينه فعاليت مجموعه تحت امرش تخصص داشته باشد و رشته تحصيليش مرتبط با آن باشد. مثلاً فردي که در زمينه شيمي تحصيل نموده نمي تواند مدير خوبي در يک شرکت توليد قطعات اتومبيل باشد. داشتن تجربه و سابقه کاري در زمينه مديريت و رشته تخصصي نيز بسيار حائز اهميت است.2- استفاده از نيروي انساني حرفه اي و متعهدوجود کارمنداني متخصص، با صلاحيت و شايسته که وجدان کاري داشته باشند و مسئوليتي که به آنها واگذار شده است را با جديت انجام دهند، ميتواند در موفقيت و پيشرفت يک مجموعه نقش بسزايي ايفا نمايد. يک مدير واقعي هميشه سعي مي کند افرادي را به خدمت بگيرد که در زمينه تخصصي خود از بهترينها باشند و دو فاکتور سخت کوشي و مسئوليت پذيري از ويژگيهاي آنها محسوب گردد. صرف اينکه کسي معتمد، دوست، آشنا يا فاميل است نبايد او را به سمتي حساس منصوب کرد. ميدان دادن به افراد جديد و کشف استعدادها و منحصر نکردن فرصتها و پستهاي شغلي براي برخي افراد خاص نيز از وظايف مهم مديران فهيم است.3- گريز از خودکامگي و روي آوردن به مشورت گراييعدم استقبال از نظرات کارمندان ديگر، بي توجهي به پيشنهادات، ديکته کردن مطلق دستورات، اصرار بر اجراي بي چون و چراي قوانيني که صحيح به نظر نمي رسند و مورد انتقاد اکثريت است، باعث عدم اعتماد کارمندان و سستي در انجام امور شده و اعتبار يک مدير را پايين خواهد آورد. در علوم مدرن مديريتي اصل مشورت و بهره گيري از نظرات ديگران به عنوان مهمترين فاکتور موفقيت بشمار مي رود. برخي مديران تصور ميکنند "عقل کل" هستند و اين باعث نارضايتي هاي گسترده در بين کارمندان ميگردد.4- حذف فرهنگ تملق و چاپلوسييک مدير واقعي هيچ گاه به کارمندان اجازه ايجاد و گسترش فرهنگ چاپلوسي، تملق و "بله قربان گويي" در مورد خود را نمي دهد چون مي داند اين کار فقط به منظور حفظ و يا ارتقاي سمت و مسائل مادي است، نه احترام واقعي، و بيشتر به "تظاهر مصلحتي" شباهت دارد. تفهيم اينکه ارتقاي شغلي و مالي تنها در صورت انجام صحيح مسئوليتها و تلاش و کوشش بيشتر تحقق خواهد يافت و نه چاپلوسي، وظيفه مدير ميباشد. مديران قوي اصولاً نيازي به شنيدن چاپلوسي کارمندان خود ندارند مگر اينکه از برخي اختلالات روان پريشي مانند خود بزرگ بيني رنج ببرند.5- رعايت مساوات، عدالت و تکريم کارمندانعدم تبعيض اخلاقي بين کارمندان، احترام گذاردن به آنها، تشويق، خودداري از هر نوع توهين و تحقير، از جمله مشخصات مديران موفق است. هيچ گاه نبايد در ملاء عام فردي را مورد توبيخ قرار داد و به سرعت و بدون در نظر گرفتن واقعيات و تحقيقات کافي حکمي برايش صادر کرد. مسئوليت خواهي بايد بطور عمومي باشد و چشم پوشي تبعيض آميز از کوتاهي برخي کارمندان و ناديده گرفتن قصور آنها، دادن امتيازات بي دليل و سخت گيري بيش از حد در مورد برخي ديگر انگيزه کار را در اشخاص کاهش خواهد داد. از توهين به عقل و شعور کارمندان و اينکه آنها به ديد افرادي بدون درايت و درک درنظر گرفته شوند بايد جداً خوددراي شود.6- پذيرفتن مسئوليت اشتباهاتکسي که هيچ گاه قبول نميکند که اشتباه کرده است و هميشه سعي دارد اشتباهات و پي آمدهاي اين اشتباهات را بر گردن ديگران بيندازد هرگز نمي تواند در عرصه مديريت به کاميابي دست يابد. مهترين وظيفه يک مدير پذيرفتن خطاهايي است که يا مستقيماً توسط او انجام شده و يا توسط مجموعه تحت امرش. مديران با صلاحيت بجاي طفره رفتن و بهانه آوردن و توجيه کردنهاي بي ارزش هميشه از اشتباهاتشان درس ميگيردند و از آنها به عنوان "تجربيات ارزشمند" ياد مي کنند. اعتراف به اشتباه و عذر خواهي در ملاء عام از خصوصيات مديران باشهامت مي باشد.7- صداقت در گفتار، تحقق وعده ها"هدف هيچ گاه وسيله را توجيه نمي کند؛" جمله اي ساده اما بسيار پر اهميت در علم مديريت. فردي که صرفاً براي رسيدن به اهداف خود اقدام به دادن وعده هاي غير قابل تحقق نموده ( افزايش حقوق، ارتقاي شغلي، بيمه نمودن کارمندان ... ) و از دروغ گفتن هيچ ابايي ندارد ممکن است در کوتاه مدت به موفقيتهايي برسد ولي قطعاً در دراز مدت پس از مشخص شدن پوشالي بودن وعده ها، کارمندان اعتماد خود را به کلي از دست داده و ديگر ارزشي براي صحبتهايش قائل نخواهند بود. دادن وعده هاي منطقي ولو اندک و قابل انجام، بسيار موثرتر است از وعده هاي پر آب و رنگ اما فريبکارانه. شفاف سازي نيز يکي از عوامل مهم در ايجاد اعتماد است بدين معني که مدير نه مشکلات را کوچک نمايي کند و نه دستاوردها را بزرگ نمايي. بهترين سياست همواره صداقت است.8- انتقاد پذيريوقتي کارمندان يک اداره آنقدر با مدير خود احساس راحتي کنند که بتوانند براحتي و بدون ترس، هرگونه انتقاد منطقي از نحوه عملکرد وي را ابراز نمايند، رابطه اي بسيار محکم و ارزنده بين آنها بوجود خواهد آمد چرا که کارمندان احساس ميکنند که انتقاداتشان "شنيده" ميشود و داراي اهميت است و مديرشان از اين انتقادات در جهت رفع نواقص و کاستي ها استقبال ميکند. در بحث مديريت نوين شنيدن انتقادات و نظرات کارمندان و افراد مرتبط با مجموعه به عنوان يک اصل استراتژيک براي پيشرفت مطرح است. محفوظ دانستن حق اعتراض قانونمند و منطقي کارمندان نيز از ويژگيهاي يک مدير با تدبير است.9- ارتباط با دنياي خارجمديران موفق معمولاً داراي روابط عمومي قوي و قدرت برقراري ارتباط با شرکتهاي ديگر و مشتريان و افراد خارج از مجموعه هستند. شايد بارها شنيده باشيد که عصر امروز، عصر ارتباطات و انتقال اطلاعات است. يک نظام مديريت هرچقدر توانايي بالاتري در برقراري ارتباط با دنياي خارج از مجموعه خود داشته باشد، از اعتبار و رتبه بالاتري برخوردار خواهد بود. به هرحال ممکن است برخي از شرکتها و افراد در خلاف سياست ها و رويکردها باشند و يا حتي به عنوان شرکت رقيب بشمار آيند اما اين دليل بر نداشتن ارتباط و تعامل نمي تواند باشد. يک مدير متبحر بايد به خاطر داشته باشد که "داشتن ارتباط با فردي حقيقي يا حقوقي لزوماً به معناي پذيرفتن ديدگاه هاي او نيست."10-  مديريت اصولي تنش و بحراناختلاف، تنش، درگيري بين کارمندان، وضعيت هاي اضطراري، شرايط مالي ناپايدار و بحران ممکن است در هر اداره و شرکتي بوجود آيد. اين وظيفه مدير است که با درايت، عدالت و ميانجي گري بدور از هرگونه برخورد غير منطقي و اجحاف در حق کارمندان مسئله را حل و فصل کند و آرامش را به فضاي شرکت برگرداند.11-  عدم اصرار به حفظ پست و مقاممديراني که هدف آنها فقط پيشرفت همه جانبه شرکت است و به چيزي جز موفقيت مجموعه تحت امرشان نمي انديشند و نسبت به رفع مشکلات تعصب دارند و مشکلات پيش آمده براي کارمندان و مشتريان را مشکلات خود مي بينند، زماني که احساس کنند ناکامي هاي بسياري بوجود آمده و ديگر توانايي اداره و گرداندن شرکت را ندارند، هرگز به حفظ سمت خود اصرار نمي ورزند بلکه براحتي و بدون تنش و بصورت داوطلبانه استعفاء داده و مسئوليت را به نفري مي سپارند که صلاحيت بيشتري داشته باشد. اين موضوع بخصوص در سطوح مديريتي شرکتهاي کلان نمود واضح تري پيدا ميکند. مديراني که از روي دلسوزي و معيارهاي اخلاقي مقام خود را واگذار ميکنند ارزش بسيار والايي نزد ديگران پيدا خواهند کرد.12- برنامه ريزي منطقي براي تحقق اهداف کوتاه مدت و بلند مدتطبيعي است که هر شرکتي بايد داراي برنامه و اهداف باشد. اولاً اين اهداف بايد در سمت و سوي پيشرفت کلي شرکت باشند و تا حد امکان منافع کارمندان و مشتريان را تامين کنند، ثانياً لازم است برنامه ريزي براي رسيدن به اين اهداف واقع گرايانه و منطقي باشد. مديران با تجربه، هم در زمينه هدف گذاري و هم در زمينه برنامه ريزي براي محقق کردن آن اهداف بسيار حرفه اي عمل ميکنند. آنها ميدانند که رسيدن به هر هدفي ساز و کار خاص خودش را مي طلبد و نمي توان بدون در نظر گرفتن زمان و با راه حل هاي بي پايه و اساس و عجولانه و گاه با پاک کردن صورت مسئله به اهداف والا دست پيدا کرد. برنامه ريزي ها و روشهاي اجرايي نادرست معمولا نتايج معکوس به دنبال خواهند داشت.13-  پرهيز از حاشيه سازيبرخي مديران براي سرپوش گذاشتن بر ناکامي ها و منحرف کردن اذهان کارمندان و مشتريان از آنچه که واقعاً در حال اتفاق افتادن است، اقدام به ايجاد برخي حاشيه سازي ها ميکنند تا به اين صورت ميزان افت و ضرر مالي شرکت را پنهان نگاه دارند. داشتن صداقت و بيان شجاعانه شکست ها و عزم راسخ براي حل مشکلات و جبران ضرر بدون ايجاد حاشيه و طرح نکردن مسائلي که هيچ ربطي به شرکت ندارد، از خصوصيات يک مدير حرفه اي است.14-  ظاهر، اخلاق و رفتار مناسباز آنجايي که نقش يک مدير در الگو پذيري کارمندان بسيار حائز اهميت مي باشد، داشتن ظاهري آراسته و مرتب، لباسي در شان مديريت، دقت در گفتار، رعايت اصول اخلاقي و ادب و رفتار پسنديده، اجتناب ناپذير است. يک مدير واقعي هميشه با رفتار خوب خود به کارمندان مي آموزد که چگونه با همديگر و با مشتريان برخورد کنند.مردمان/
کد خبر: ۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۲۸

اوای دنا-افتاب:هیچ کس دوست ندارد ازدواج کند و بعد از مدت کوتاهی طلاق بگیرد اما واقعیت این است که برخی از ازدواج ها از همان ابتدای کار شکست خورده هستند یا در بهترین حالت شانس کمی برای موفقیت دارند. این نوع ازدواج ها مشخصه هایی دارند که به عنوان زنگ خطر باید به آنها توجه کنید.5 ازدواجی که بدبختتان می‌کند!1 – ازدواج کاملا احساسیازدواج های احساسی و آنهایی که عشق با یک نگاه پایه و اساسشان است، شما را مستقیم به دادگاه خانواده می برند، مگر آنکه بعد از عاشقی، چشمانتان را خوب باز کنید و هر جا که لازم بود، نه طلایی زندگی تان را بگویید.2 – جرو بحث هر روزهاگر از همین دوران آشنایی و نامزدی، مرتب با هم جر و بحث دارید نگذارید کار از این بالاتر بگیرد. این زنگ خطری است که از اختلافات عمقی شما خبر می دهد. موضوع را با خانواده تان در میان بگذارید و از آنها بخواهید کمک تان کنند تا از یک ازدواج اشتباه رها شوید.البته ممکن است همیشه دعوا و درگیری نباشد و شما احساس کنید همه حرف هایتان را به میل طرف مقابل می خورید و دارید کم کم مطابق میل او تغییر می کنید و بی هویت می شوید.اگر برای این ازدواج می کنید که چشم فامیل را در بیاورید، یا از دختر و پسرهای فامیل عقب نمانید، اگر از انتخاب همسرتان هیچ انگیزه ای جز رو کم کنی از خواستگار قبلی ندارید یا می خواهید با دختر مورد علاقه تان نشان دهید اگر جواب رد داده، شما سراغ بهتر از او رفته اید، مطمئن باشید قدم در راه بدبختی تان برداشته اید!3 – معیارهایی غیر منطقیمثل چی؟ مثل رنگ چشم، قد و قواره خاص، پایگاه سیاسی یا رشته تحصیلی خاص (ولا غیر!)، اقامت خارج از کشور و مسائلی از این دست که بیشتر از توجه به باطن و شخصیت فرد به ظواهر او توجه دارد.4 – چشم و هم چشمیاگر برای این ازدواج می کنید که چشم فامیل را در بیاورید، یا از دختر و پسرهای فامیل عقب نمانید، اگر از انتخاب همسرتان هیچ انگیزه ای جز رو کم کنی از خواستگار قبلی ندارید یا می خواهید با دختر مورد علاقه تان نشان دهید اگر جواب رد داده، شما سراغ بهتر از او رفته اید، مطمئن باشید قدم در راه بدبختی تان برداشته اید!5 – یک شروع دروغیناگر از همین ابتدا بنای دروغگویی را گذاشته اید، درباره شغلتان، وضعیت خانوادگی تان، سلامتی جسمی و روحی خود و یا دارایی ها و تحصیلاتتان دروغ گفته اید بدانید بد راهی را شروع کرده اید. این راه مستقیم شما را به جمع مطلقه ها می برد. دروغ گفتن درباره معیارهای اصلی زندگی هم همین طور. مثلا این که برایتان مهم است همسرتان پوشش خاصی داشته باشد اما به او نمی گویید تا بعدا او را عوض کنید! یا می خواهید در شهر خاصی زندگی کنید و این را از ابتدا با همسرتان در میان نمی گذارید.
کد خبر: ۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۱۹