« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
اوای دنا-علیرضا سعیدآبادی:از هنگامي كه دولت هاي امروزي شكل گرفته اند اين سوال همواره مطرح بوده كه ملت ها چه سهمي در سياست كشورها  دارند؟در دنیای معاصر، هر دولتي حتي دولت هاي اقتدارگرا نیز سعي مي كنند سياست هاي خود را به نام ملت ها معرفي و پيگيري كنند و به تمامي رفتارهای خود چهره مردمي بدهند ولی اين در اصل موضوع فرق زيادي ايجاد نمي كند.تفاوت بين  نظام هاي مردم سالار و نظام هاي اقتدارگرا بسیار عمیق و بنيادي است. جهان سوم از تجارب مدني در كشورهاي توسعه يافته بيشتر از اصل دمكراسي اكثريت آن هم از راه همه پرسی عمومی پیروی می کند.در حالی که حوزه سیاست مجموعه ای از متغیرهای بهم پیوسته است که ملت ها را امروزه از یکدیگر متمایز می سازد. قانون اساسی،ساز و کارهای رای گیری،آیین های دادرسی،پارلمان،مطبوعات آزاد،احزاب و تشكل هاي سياسي،افکار عمومی،نخبگان فكري و دانشگاهي پرسشگر،جامعه مدنی،گروه هاي  فرهنگي و اجتماعي،حقوق قومیت ها و اقليت ها،جامعه مدنی،نهادهاي ويژه نظارتي و شهروندانی مسئول و وفادار در هر جامعه و کارکرد و ميزان اثرگذاري هر كدام در رابطه بين حكومت كنندگان و حكومت شوندگان از اهميت فوق العاده اي برخوردار هستند. اين ها هر اندازه در جامعه اثرگذارتر و نهادینه شده تر باشند راه هاي رسوب قدرت و خودكامگي تنگ تر خواهند شد.شاید در اظهارنظرهاي سياسيون عبارت هايي از اين دست را زياد شنيده باشيد «مردم آمريكا با ایران مشكلي ندارند مقصر اصلي دولتمردان آمريكایی هستند»،« وجود دولت فراگیر در عراق به نفع مردم و و ملت های منطقه است»،يا جملاتي مانند«دولت افغانستان نماينده تمامي اقوام افغاني است»،«مردم مسلمان چچن در برابر روسيه از حق تعيين سرنوشت برخوردار بوده اند؟»،و یا این که«غربی ها به حقوق ملت فلسطین احترام نمی گذارند.»تفاوت واژگان دولت،ملت و مردم در این عبارت ها چیست؟از عهدنامه وستفالي در اروپا،دولت-ملت هاي امروزي برپايه  چهار مؤلفه سرزمين،مردم،حكومت و حاكميت شکل گرفته و سه دوره  را هم پشت سرگذارده اند.اول؛دوره كلاسيك كه در آن شكل ابتدايي و سنتي بر تمامي پديده ها و روابط  سياسي حاكم بوده است.دوم؛دوره مدرن و مدرنيته كه با عقلانيت سياسي،نهادينه شدن حوزه سياست و رشد نهادهاي مدني همراه شده است. در اين دوره است که حكومت ها به تدريج ياد مي گيرند و سعي مي كنند به خواست مردم احترام بگذارند و خود را نماينده ملت ها معرفي كنند.سوم؛دوره فرامدرن كه با محدود شدن دولت ها و نقش روزافزون افكار عمومي در سرنوشت جامعه و غلبه راهبردهاي ارتباطي بر سياست هاي محافظه كارانه سبب شده زندگي انسان ها در يك دنياي شيشه اي و شفاف قرار گيرد. زمانه ما،عصر غلبه اطلاعات و ارتباطات بر تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر است.در این شرایط،جامعه هراندازه از ظرفيت ها و قابليت هاي بيشتري برخوردار باشد مي تواند بر سرنوشت و آينده سياسي،اقتصادي و فرهنگي خود تاثير بيشتري بگذارد.نارضايتي مردم آمريكا از عملكرد اقتصادي دولت اوباما باعث شد تا جمهوري خواهان با پيروزي در انتخابات ميان دوره اي بخشي از قدرت دمكرات ها را بدست آورند و به انتخابات رياست جمهوري آينده اميدوارانه تر نگاه كنند.دولت اقتدارگراي چين مدل دیگر در روابط بین الملل و نمونه شرقي توسعه و توسعه يافتگي در جهان معاصر به شمار می رود. مردم در چين به دولتمردان خود اعتماد كامل دارند و با انضباط و انسجام اجتماعي بسيار بالا از سياست رهبران جامعه پيروي مي كنند و آن را در فعالیت های روزمره به اجرا در می آورند.اصولاً،کیفیت و انگيزه نیروی انسانی يكي از مهم ترين دلايل توسعه در كشورهاي شرق آسيا است و حتی بسيار مهم تر از رشد غول آسای سرمايه گذاري خارجي در این کشورها محسوب می شود.ملت ها بواسطه هويت ملي و میزان افتخارات و ناکامی های خود در ادوار گذشته دارای شناسنامه ای هستند و هویت برجسته یا ناپیدایی دارند و چه بسيارند ملت هايي كه در سراشيبي سقوط قرار گرفته و دچار زوال و نیستی شده و امروزه فقط آثارشان در تاريخ قابل مشاهده است.هویت ملی شناسنامه هر ملتی است.هندی ها به تصوف و تقدیرگرایی معروف اند،آلمانی ها به سخت کوشی شهره هستند،انگلیسی ها مردمانی منظم اند،روس ها دارای ناسیونالیسم قوی هستند،ژاپنی ها ملتی بهره ورند،فرانسوی ها ملیت و ادبیات برجسته ای دارند،چینی ها انضباط اجتماعی بالایی دارند،مصری ها مردمی با تمدن غنی و چندهزار ساله اند،ایتالیایی ها دارای فرهنگ کهن و باشکوهی هستند و ایرانی ها نیز یکی از غنی ترین تمدن های بشری را دارند. ملتی به نام ایران که تمدن ساز است و زمانی نیمی از جهان را رهبری می کرد در تکامل فرایند دولت-ملت سازی ده ها سال زودتر از سایر ملت ها نهضت مشروطه خواهی را پدید آورد و چهار دهه قبل با انقلاب اسلامی آن را به نتیجه رساند و نظام بین الملل و روابط حاکم بر جهان را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد.الگوی توسعه اسلامی ایرانی سهم بسیار ارزنده ای در پیشرفت فرهنگ جهانی و علوم بشری داشته و نمی تواند و نباید ویژگی های ذاتی و تاریخ ساز خود را به فراموشی بسپارد بویژه در شرایط نوین نظام بین الملل که بیداری ملت ها مرهون انقلاب اسلامی ملت ما در سال 57 و مقاومت جانانه در 8 سال دفاع مقدس است.جهش ملت ایران بعد از هر دوره رکود فرهنگی بسیار تحول آفرین است.پارادوکس فرهنگ اقتصاد نفتی و فرهنگ تمدن ساز ملت ما در دولت های یازدهم و دوازدهم به نفع فرهنگ اسلامی ایرانی باید حل شود.عافیت طلبی برآمده از فرهنگ نفتی و دولتی که بیشتر ناشی از ده ها سال برنامه ریزی های متفاوت پنج ساله توسعه،بودجه بندی های سالانه نفتی و نوسانات شدید اقتصادی کشورمان در عرصه های بین المللی بوده است در برابر تحول آفرینی ملت ما دارای ریشه نیست و موقتی و گذرا بوده و با عزم و اراده ملی به پایان این راه خواهد رسید.به نظر من لازمه عبور از مدل دولت رانتی و رهایی از اتکای مطلق و وابستگی کامل بودجه کشور به درآمد حاصل از فروش مواد خام و ثروت های خدادادی،استفاده درست و همه جانبه از ظرفیت های فرهنگ تمدن ساز اسلامی ایرانی با تمامی اجزای هویت ساز آن و در افق برنامه ريزي هاي میان مدت و بلندمدت و به تعبیر من افق"ایران1900"است.این دولت ها هستند که از شناسنامه ملت ها استفاده می کنند و باید این کار را هم به درستی انجام دهند.نادیده انگاری عناصر هویت ساز و شناسنامه ملی یک کشور و عدم توجه برنامه ريزان به آن آثار جبران ناپذیری در آينده ببار خواهد آورد و متاسفانه در گذشته بسیاری از ملت های جهان سومی کم یا زیاد قربانی سیاست ها شده اند.گرچه پس از قرن ها رقابت سنتی،پاردایم آرمان گرایی در روابط بین الملل و ایجاد روابط بین ملت ها در مواجهه با پارادیم واقع گرایی و روابط بین دولت ها امروزه با بیداری ملت ها بر علیه نظام سلطه بنظر می رسد وارد عرصه هماوردی جدیدی شده است.من در این شرایط پیچیده و با هدف هم گرایی کامل دولت و ملت و با شعار دولت یازدهم:ایران؛سرزمین ثبات براي پذيرش مسووليت دولت آينده خود را به ملت پيشنهاد کرده ام و درصورت تفسير موسع شوراي محترم نگهبان قانون اساسي درباره رجل سياسي و خود مصمم تر از تمامي كانديداها در زمان ثبت نام وارد اين عرصه خواهم شد.من معتقدم برای شناخت گروه ها و نامزدهای دولت یازدهم،نظام سياسي و قانون اساسي و منافع ملي بهترین شاخص های ممکن هستند.اول،نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران كه در مباني با ويژگي هاي يك نظام مترقی ولايي و دربرابر ساير نظام هاي رايج سياسي مبتني بر روح مردم سالاري ديني و اصل تفكيك قوا و نزديكي به الگوي نظام هاي رياستي است و دوم،قانون اساسي با محتواي روشن و استنادات محكم و سوم منافع ملي كه ستاره راهنماي اقدامات هر كشوري در عرصه هاي بين المللي است كه هر سه شاخص هاي مناسبي براي فعالان سياسي هستند كه ايشان مي توانند از آنها پيروي كنند و راه را از بيراهه تشخيص دهند و مردم بوسیله آنها می توانند ایشان را بشناسند و كانديداهاي رياست جمهوري آينده بويژه من دقيقاً از اين مدل و جزييات آن که در مناظره ها ارایه خواهم کرد مي توانیم براي جلب آگاهانه نظر مردم استفاده كنیم.آري،روي سخن من براساس رهنمود مقام معظم رهبری و با یک رویکرد اصول گرایی اصلاح طلبانه مستقل ها هستند و مي خواهم به تقاضاهاي باقي مانده از سال ها رقابت سنتي اصول گراها و اصلاح طلب ها پاسخ دهم.به عقيده من،هركسي كه مستقل از كانون هاي قدرت و ثروت بتواند با ايده ها و افكار ارزنده تر و برنامه ريزي هاي مناسب تر از ظرفيت هاي موجود جامعه در تمامي اقشار و زيبايي ها و وجوه خاص و مشترك اصول گرايي و اصلاح طلبي در كشورمان استفاده كند با اقبال بيشتري مواجه خواهد شد.اصول گرايي و اصلاح طلبي با ورود جريان سوم كه مستقل و توازن دهنده است پويا و كارآمدتر خواهد شد.من به سهم خود در انتخابات رياست جمهوري يازدهم مي خواهم اين مدل را با شعار:"دستان خالي اما توانمند و قلبي لبريز از نيروهاي دروني و انرژي هاي معنوي و ذهني سرشار از افكار و برنامه ها و آرزوهاي بزرگ براي مردم ايران اسلامي كه قطع به يقين همگي نيز دست يافتني هستند."به شهروندان ايراني ارايه دهم.در مدل من و شعار آن،مردم و بويژه جوانان با انگيزه تر به آينده مي نگرند چون مي بينند كه فردي بدون برخورداري از امتياز و موقعيت هاي بالاي سياسي آمده و مي خواهد در سرنوشت كشورش نقش راهبردي و پيچيده ايفا كند. من معتقدم در خلا موجود احزاب دائمي،فراگير،حرفه اي و كارآمد رسانه ها نقش پيشتازي فعالان سياسي را در صحنه هاي كلان جامعه بعهده دارند و نقش مکمل احزاب را می توانند به خوبي ایفا كنند.هرچند طبق تقسيم بندي هاي رايج،مطبوعات ركن چهارم و احزاب ركن دوم دمكراسي اند اما اين تقدم و تاخر هميشگي نيست و شايد از اين رهگذر،يك الگوي بومي در كشور ما شكل گرفته باشد.رسانه ها با توجه به سطح تماس وسيع با نيروهاي فكري جامعه از عمق تحليلي بيشتري نسبت به گروه هاي سياسي در حال حاضر برخوردارند. رسانه هاي عمده  اعم از خبرگزاري ها،مطبوعات،سايت ها و شبكه هاي خبري مي توانند الگوسازي ها و شخصيت سازي هاي درخوري براي جامعه داشته باشند و از شخصيت زدگي دوري كنند و در سايه بازی های سياسي قرار نگيرند تا بتوانند شخصيت هاي جديد و ايده هاي بزرگ را به جامعه معرفي كنند.من معتقدم ايده ها و آثاري كه در ذهن شهروندان خلق مي شوند بايد در نشريات،خبرگزاري ها،سايت ها و شبكه هاي خبري پرورش يافته و افكار عمومي از طريق آنها ايده هاي ناب و شخصيت هاي جديد را بشناسند. رييس جمهور آينده ما خالق آثار و ايده هاي بزرگ براي ملت است و اين يكي از شاخص هاي كليدي همپاي شاخص وفاداري صددرصد به نظام سياسي،مردم،حكومت،اصول و ارزش هاي ملي است.افكار و ايده هاي ارزنده و اراده هاي بزرگ شهروندان بايد به كمك ابزار رسانه همانند ساير آثار در حوزه هاي تئاتر،سينما،هنرهاي تجسمي و عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي آشكارا و تمام قد روي صحنه بروند و در معرض ديد عموم قرار بگيرند و حتي گستره هاي ملي را مي توانند درنوردند و براي ساير جوامع الگوساز باشند.اگر بيصدا بمانند خداي ناكرده تاييدي بر بي صدايي رسانه در كشور است و اين مناسب حال جامعه اسلامي ما با 75 ميليون شهروند و سرمايه انساني و روياها و آرزوهاي بزرگ ملي ايشان نيست.شايان ذكر است كه وي به عنوان كانديداي مردم تهران و چهره رسانه اي آشنا در سال هاي اخير و مدير مسئول سه نشريه در سال هاي گذشته در گفت و گوهاي خود با تعدادي از شهروندان در روزهاي تبليغات انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي،هدف خود را با پشتوانه سال ها تجربه حرفه اي در حوزه هاي رسانه و ارايه ده ها اثر و ايده و انتشار آنها در روزنامه ها و سايت هاي مرجع كشور در سال هاي اخير و صنعت و مسائل موجود در روابط كارفرمايي-كارگري،روابط بين الملل با گرايش استراتژي جمهوري اسلامي ايران،آموزش و پرورش و رويكرد آموزش هاي نوين در نظام آموزشي كشور و فرهنگ و ارشاد اسلامي با فعاليت چندساله در بخش هاي روابط عمومي و آموزشي اين وزارتخانه در سطوح كارشناسي و مديريتي و ستادي و پس از رسيدن به اين جامعيت فكري،كانديداتوري مردم تهران در انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي و درصورت اقبال مردم و عنايت ويژه شوراي محترم نگهبان قانون اساسي در تفسير رجل سياسي و خود،انتخابات رياست جمهوري يازدهم بيان كرده است.ضمناً سخنان و افكارش در پنج شش  ماه  اخير تحت عناوين"وانتخاباتي كه گذشت؟"،"برنده و بازنده سوال از رييس جمهور كيست؟"،"فرهنگ سياسي ايرانيان و مسئله شناخت"،"فرهنگ برندسازي در ايران"،"انتخابات سال 88 شبيه 76 نبود!"،"مطبوعات،رسانه هاي مجازي و حوزه سياست در ايران"،"اول اصول گرايي،بعد اصلاحات؟"،"هر كه با ما نيست،برماست!"،"بيداري اسلامي و آينده ايراني"،"مدل شهردار-رييس جمهور هميشگي نيست!"،"چشم انداز يازدهم:ايران؛سرزمين ثبات"،" درك تحول مفهوم استراتژي پس از انقلاب اسلامي براي شناخت كانديداهاي رياست جمهوري يازدهم اهميت راهبردي دارد" ،"مرجعيت ديني الگوي ما سياستمداران ايراني"،"سوال از نامزدهاي احتمالي رياست جمهوري آينده:نگاه دولت يازدهم به مسئله الگوي ثابت توسعه در كشور چيست؟"،"مجلس در راس امور است نه قوا!"،"معماي دوراهي و حوزه سياست در ايران"،"بهترين نمايندگان ملت"،"برد و باخت نامزدها و راز بقاي سياسي"،"رسانه ها و سياستمداران خوب و بد"و"دولت یازدهم و روش شناسی مهندسی فرهنگی"علاوه بر ده ها ايده و اثر منتشر شده در سال هاي 80 در روزنامه ها،خبرگزاري ها و سايت هاي مرجع كشور قابل مطالعه است.
کد خبر: ۸۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۲۴

اوای دنا:با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرايط جسمى و وضعيت روحیه اش پس از آن رويدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امير مؤمنان، سرانجام خبر بيمارى بانوى بانوان در مدينه منتشر گرديد و همگان از شرايط آن حضرت آگاه شدند. لازم به يادآورى است كه فاطمه عليهاالسلام از بيمارى سختى شكايت نداشت كه غيرقابل مداوا برسد، بلكه آنچه او را سخت رنج می داد و پيكرش را آب می‏ كرد، امواج دردها و مصيبتها و رنجهايى بود كه هر روز بر آن افزوده مى ‏شد و اين فشارها بود كه بر رنج و بيمارى برخاسته از صدمات وارده در يورش به خانه‏ اش، كمك می ‏كرد تا بانوى سرفراز گيتى را به بستر شهادت بكشاند. در كنار اينها فشار سوگ پدر و گريه بسيار بر آن حضرت نيز از عواملى بود كه باعث شدت بيمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشيد جهان‏ افروز وجود او مى‏ شد و بايد ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانه ‏ى برخى از مسلمان‏  نماها و نيز تحول ارتجاعى در سيستم سياسى و دگرگونى كارها و تغيير اوضاع و شرايط به سود ارتجاع و جاهليت را نيز از عواملى برشمرد كه فشار دردها و رنجها را هر لحظه بيشتر مى‏ ساخت و خورشيد وجود انديشمندترين و آزاده‏ترين بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پيش مى‏ برد. فاطمه در يورش دژخيمان دولت غاصب به خانه‏اش به گونه‏اى ميان در و ديوار فشرده شد كه علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمايه‏اش، جنين وى نيز سقط گرديد و تازيانه‏ هاى بيدادى كه بر پيكر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون‏ آلود ساخت و آثار عميقى در آن نازنين ‏بدن برجاى نهاد. و نيز ضربات شديد ديگرى بر او وارد آمد كه جسم و جان و روح ملكوتى‏ اش را به شدت آزرد. آرى همه‏ ى اين امور و رويدادهاى دردناك دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بيمارى كشانده و از انجام كارهاى خويش بازداشتند. حضرت امام حسن مجتبى عليه‏السلام در يك مجلس مناظره در حضور معاويه خطاب به مغيرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اينكه او بچه‏ اش را سقط كرد...» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى ادميتها و القت ما فى بطنها...) (1) و حضرت امام صادق عليه‏السلام با تصريح بيشتر در مورد علت بيمارى و شهادت فاطمه عليهاالسلام مى‏ فرمايند: و كان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا. (2) سبب شهادت فاطمه اين بود كه قنفذ (غلام خليفه دوم) با غلاف شمشير او را زده و بچه‏ اش را كشت و مادرم از اين جهت به بستر بيمارى افتاد. اسماء لحظه‏ اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ ترين كسى كه زنان حمل او را عهده‏ دار شدند، اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ‏هاى زمين پاى گذارده، اى دختر كسى كه به پروردگارش به فاصله دو تير كمان و يا كمتر نزديك شد، اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى كه ايشان را مى‏ بوسيد گفت: فاطمه آن هنگام كه نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عميس را به آن حضرت برسان، آنگاه گريبان چاك زده و از خانه بيرون آمد، حسنين به او رسيده و گفتند: اسماء مادر ما كجا است؟ وى ساكت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده ديدند حضرت دراز كشيده حسين عليه‏السلام حضرت را تكان داد ديد از دنيا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصيبت مادر پاداش دهد. حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى بوسيد و مى ‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پيش از آن كه روح از بدنم جدا شود، و حسين جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏ بوسيد و مى‏ گفت: اى مادر من پسرت حسينم، پيش از آنكه قلبم منفجر شود و بميرم با من صحبت كن. اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا برويد نزد پدرتان على عليه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار كنيد، آن دو از منزل بيرون رفته و صدا مى‏ زدند:يا محمداه يا احمداه، امروز كه مادرمان از دنيا رفت رحلت تو تجديد شد، بعد به مسجد رفته و على عليه‏السلام را خبردار كردند حضرت با شنيدن خبر فوت فاطمه عليهاالسلام از هوش رفت و با پاشيدن آب بر او به هوش آمد و چنين گفت: اى دختر حضرت محمد به چه كسى تسليت بگوئيم، من هميشه به وسيله تو دلدارى داده مى‏ شدم، بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسليت من خواهد شد.
کد خبر: ۶۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۰۶

اوای دنا: بیاد شهید طیب و همه ی شهدای ایران زمین:چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است . کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید : چرا آلاله آنقدر سرخ است چرا امثال شهید طیب هنوز به خوبی معرفی نشده اند؟ چرا نام پر آوازه شهید هدایت الله طیب را فراموش کرده ایم ؟ چرا و چرا... و اما شهید طیب کیست وکه بود؟هدايت الله طيب، متولد سال 1333هجري شمسي، در قريه تنگه‌بر سفيد، از توابع شهرستان كهگيلويه،در روستايي محروم و دورافتاده. دوران كودكي‌اش در روستا سپري شد و در سال 1341 وارد دبستان شد. دوران دبستان را با موفقيت سپري كرد و بعد از دوران دبستان براي تحصيل در دوره دبيرستان به بهبهان رفت و در رشته طبيعي در دبيرستان "25شهريور"، مشغول تحصيل شد و نهايتا در سال 1353دوره دبيرستان را تمام كرد. دوره دبيرستان در زندگي شهيد هدايت، دوره مهمي بود؛ هم از اين حيث كه به شدت روي به مطالعات ديني آورد و از طرف ديگر با افرادي آشنا ‌شد كه با برگزاري جلسات هفتگي وارد قضاياي سياسي و مبارزات انقلابي گرديد. در اين دوران ساواك از جلسات‌ هدايت‌الله مطلع و در خرداد ماه سال 1353، توسط ساواك بازداشت مي‌شود و چند شبي را در زندان ساواك گچساران مي‌ماند و بالاخره با گرفتن تعهد آزاد مي‌شود و به خاطر همين نمي‌تواند درهمه امتحانات خرداد ماه شركت كند. بعد از آزادي به روستا باز مي‌گردد و ديپلمش را در شهريور ماه اخذ مي‌كند. با پايان دوره دبيرستان هدايت‌الله در سال 1354 به سربازي رفت و بعد از دوره آْموزشي، به خاطر اينكه ديپلمه بود به عنوان درجه‌دار انتخاب ‌شده و در رشته تانك دوره ديد. دوران سربازي قهرمان داستان ما در 16 ارديبهشت 1356 تمام ‌شد و از اين لحظه به بعد داستان وارد لحظه حساس خود مي‌شود زيرا هدايت مقدمات سفر به آمريكا را براي تحصيل شروع كرد. تا زمانيكه شرايط سفر براي هدايت فراهم شود وي در يك شركت آبرساني به عنوان رييس كارگزيني مشغول به كار مي‌شود. محل اين شركت بين آبادان-ماهشهر بود. در اين مقطع باز هم فعاليت‌هاي سياسي‌اش را شروع كرده و تشكل كوچكي در همان شركت راه مي‌اندازد اما پس از مدتي فعاليت اين گروه كوچك در آن شركت لو مي‌رود و هدايت الله طيب مجبور مي‌شود به بهبهان نقل مكان كند. وقتي ماجراي سفر هدايت به آمريكا جدي مي‌شود يكي از دوستانش مي‌پرسد كه چرا مي‌خواهي به آمريكا بروي و همين‌جا تحصيل نمي‌كني؟ حرف خيلي عجيبي زد. «ببين ،شاه عمله آمريكايي‌هاست. ما مي‌توانيم توي امريكا بهتر و بيشتر ريشه‌ اين آدم را بزنيم. ضمن اينكه به هر حال سطح علمي دانشگاه‌هاي آن‌جا هم بالاست و مي‌توانيم از دانش آن سرزمين براي پيشرفت مملكت درآينده بهره بگيريم». بعد از سفر به آمريكا هدايت‌الله طيب در نامه‌هاي خود به اين نكات اشاره مي‌كند كه «ما الان در اينجا بايد علم آنها را بياموزيم تا فردايي كه برگشتيم به مملكت‌مان، گوشه‌اي از كشور را بسازيم». وي از همان ابتدا و قبل از رفتن به آمريكا، اهداف خودش را روشن كرده بود به همين دليل با رسيدن به آمريكا بلافاصله فعاليت سياسي‌ را شروع مي‌كند. هدايت الله به محض تحصيل در رشته كشاورزي در شهر «سنت پطرزبورگ» ايالات « فلوريدا» انجمن اسلامي دانشجويان مسلمان سنت‌پطرزبورگ را تاسيس كرد و در انتخابات به عنوان مسئول انجمن انتخاب شد. وي به همراه يكي از دوستانش كه متاهل بود، ‌خانه‌اي دو طبقه را براي زندگي اجاره مي‌كنند و دوران تحصيل را ادامه مي‌دهد تا اينكه حوادث 13 آبان 1358و تسخير لانه جاسوسي مي‌رسيم. در اين مقطع هدايت‌الله به همراه دوستان انجمنش، در حمايت از تسخير لانه جاسوسي دست به راهپيمايي‌هايي مي‌زنند و با برگزاري نشست‌هايي اين حادثه را براي دانشجويان ملت‌هاي ديگر تبيين مي‌كنند. در اينجا لازم است به اين نكته اشاره كرد كه وقتي هدايت‌الله از امريكا بازگشت، ‌در شهر سوق نمايشگاهي از عكس‌ فعاليت‌ها و راهپيمايي‌هاي دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا را برپا كرد و در حاشيه اين كار به دوستان جواناني كه براي بازديد مي‌‌آمدند، مي‌گفت «ما وظيفه داريم، هرجا كه باشيم، فرقي نمي‌كند ايران، ‌آمريكا، هرجا دنيا، بايد در حمايت از انقلاب و امام به پا خيزيم و هر كاري از دست‌مان برمي‌آيد. انجام دهيم‌». وقتي در تظاهرات تسخير لانه جاسوسي در ايران پرچم آمريكا به آتش كشيده مي‌شود دانشجويان آمريكايي به تلافي اين به آتش كشيدن تصميم مي‌گيرند درصحن دانشگاه پرچم ايران را به‌ آتش بكشند. كشمكش‌هايي صورت مي‌گيرد و دانشجويان ايراني مي‌گويند ما چنين اجازه‌اي به شما نمي‌دهيم. نهايتا اين موضوع به اين جا ختم مي‌شود كه جلسه مناطره‌اي در صحن دانشگاه برگزار شود و از هر دو طرف يعني از امريكايي‌ها 4 نفر و از ايراني‌ها هم 4 نفر در مناظره شركت كنند. از ميان دانشجويان ايراني شهيد طيب به عنوان مسئول انجمن اسلامي شهر سنت پطرزبورگ شركت مي‌كند. اين مناظره باعث شد اذهان عمومي دانشجويان نسبت به موضوع روشن شود و بسياري از‌ آن‌ها همدلانه با حادثه تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان ايراني برخورد كنند. بعد از اين مناظره فضا به گونه‌اي عوض مي‌شود كه آن 4 دانشجوي آمريكايي متهم مي‌شوند وحتي برخي از اساتيد دانشگاه نيز جانب دانشجويان ايراني را مي‌گيرند. با اين همه تعدادي از دانشجويان آمريكايي با كمك و همراهي پليس منطقه اصرار مي‌كنند كه هر طور شده پرچم ايران بايد به آتش كشيده شود. با مقاومت بچه‌هاي انجمن قرار مي‌شود كه آرم "الله" در پرچمي كه قرار است بسوزد، نباشد. خلاصه آمريكايي‌ها پرچم را سر و ته در چوب ‌زدند؛ يعني رنگ قرمز در بالا قرارگرفت و شد پرچم ايتاليا و اين پرچم را آتش زدند. اين موضوع باعث مضحكه نشريات محلي مي‌شود كه دانشجويان آمريكايي به جاي پرچم ايران، پرچم ايتاليا را آتش زده‌اند. بچه‌هاي انجمن همين كه پرچم را ديدند سكوت كردند تا پرچم را آتش بزنند، ‌بعد بلند شدند و شروع كردند به هورا كشيدن و تازه آنها متوجه شدند كه پرچم ايتاليا را آتش زده‌اند. ماجراها همين‌طور ادامه پيدا مي‌كند و منزل هدايت‌الله طيب مي‌شود مقري براي دانشجويان آن شهر و شهرهاي ديگر ايالت فلوريدا براي فعاليت‌هاي سياسي عليه آمريكايي‌ها تا اين‌كه جنگ شروع شد. در اين مقطع دانشجويان ساكت نمي‌نشينند و شروع مي‌كنند به راهپيمايي عليه آمريكا به عنوان يكي از حاميان صدام حسين. پس از شروع جنگ هدايت‌الله براي خانواده خود نامه‌اي با اين مضمون نوشت: «خانواده عزيزم، باور كنيد اين نامه را در فاصله دو تظاهرات نوشته‌ام. قسمت اول را پس از تظاهرات «واشنگتن» كه منجر به دستگيري بچه‌ها شد‌نوشتم و فرصت نكردم نامه را كامل كنم و براي‌تان بفرستم. الان مصادف شده با جنگ عراق و ايران و ما روز دوشنبه 7 مهر ماه به خاطر محكوم كردن دولت جنايتكار عراق در واشنگتن مجددا تظاهرات داريم كه اميدواريم به خوبي و خوشي برگزار شود. البته ما طي پيامي از حضور امام در خواست كرديم كه اجازه فرمايند ما براي جنگيدن به همراه ديگر عزيزان به ايران بازگرديم و راديو هم پيام را پخش كرد كه حتما شنيديد ولي هنوز در اين مورد پيامي از حضرت امام به دست ما نرسيده است». اين نامه در كم‌تر از يك هفته از شروع جنگ نوشته شد و هدايت‌الله طيب و دانشجويان ديگر براي حضور در جبهه اعلام آمادگي كرده‌اند. از همين جا جرقه بازگشت در وجود شهيد طيب زده مي‌شود. يك بار خانواده براي وي نامه‌اي مي‌نويسند و از فعاليت‌هاي سياسي‌اش اظهار نگراني مي‌كنند. هدايت‌الله طيب هم در جواب نامه‌ مي‌نويسد «فقط مي‌خواستم به عرض‌تان برسانم كه عزيزان من، چرا اين‌‌قدر در فكر هستيد؟ شما اصلا نگران ما نباشيد و مطمئن باشيد كه جاي ما خيلي خوب و هيچ‌گونه نگراني‌ نداريم. از نظر درگيري با دولت آمريكا هم همان‌طور كه امام فرمودند مطمئن باشيد كه آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند و با اين تلاش‌هاي مذبوحانه‌اش قادر نيست فرياد‌هاي حق طلبانه ما را در گلو خفه كند. عزيزان من ما طبق رسالت شرعي و اسلامي موظف هستيم در برابر توطئه‌هاي ضد انقلاب در خارج از كشور عليه اسلام و انقلاب اسلامي‌مان مقابله كنيم». به دنبال نامه‌اي كه به حضرت امام نوشتند و با هماهنگي‌هاي كنسول‌گري ايران در واشنگتن به طرف ايران به راه مي‌افتند. تاريخ دقيق حركت‌شان مشخص نيست ولي از تركيه در 18اكتبر، 1980يعني 27 آبان 1359 كارت پستالي را براي يكي از دوستانشان ارسال مي‌كنند و در پشت آن مي‌نويسند: «خواهران و برادران ايماني بسيار عزيز و مهربان، سلام عليكم. با آرزوي موفقيت ،سعادت و تندرستي براي همگي شما عزيزان در پيشبرد اهداف مقدس‌تان و با تشكر از محبت‌هاي فراموش ناشدني‌تان، ‌بحمدالله به سلامت رسيديم «استانبول» وامروز با اتوبوس يك‌سره عازم تهران هستيم. هيچ گونه اشكالي براي‌مان پيش نيامد، الحمدالله تا اينجا». اين كارت پستال و پشت نويس آن نشان مي‌دهد كه هدايت‌الله طيب در كمتر از دو ماه از شروع جنگ خودش را به ايران مي‌رساند براي حضور در جبهه. هدايت در دوره سربازي، آموزش ‌دوره زرهي ديده بود بنابراين بلافاصله با بازگشت به ايران و حضور در جبهه، در يگان زرهي مشغول فعاليت و سپس براي تكميل آموزش‌هاي لازم به شيراز اعزام مي‌شود تا در تيپ زرهي شيراز آموزش ببيند. نكته جالب اين جاست كه تا 6 ماه پس از بازگشت به ايران، خانواده از حضور هدايت در ايران خبري نداشتند و گمان مي‌كردند كه وي همچنان در آمريكا به سر مي‌برد. از آن جايي كه هدايت محبت و علاقه خانواده را به خود مي‌دانست و مي‌دانست كه پس از سال‌ها دوري احتمال دارد كه نتواند به نحو احسن در جبهه حضور يابد، ترجيح داد هر طور شده خود را به جبهه برساند و اسباب ناراحتي و دلخوري خانواده را پيش نياورد. اين رفتار نشان از محبت و تبعيت هدايت‌الله طيب به حضرت امام دارد كه به هر حال ايشان به فرمان امام براي اداي تكليف به ايران بازگشتند و نمي‌خواستند هيچ چيزي، مانع اين اداي تكليف شود. در آن دوران هدايت‌الله طيب سلسله سخنراني‌هايي به مناسبت‌هاي مختلف انجام داد و در تعدادي يادداشت و دست‌نويس اشاره كرده است كه: «خدايا نكند ثمره جنگ ياران‌مان، به چنگ فرنگي مسلكان افتد. نكند خونين‌كفنان در غربت بميرند تا خوش‌باوران غرب زده كام گيرند. نه!نه! نه!هرگز! كفر است. مگر مي‌شود خون حسين(ع)پايمال شود و بالاي دست نوشته‌ها هم نوشته بود كه ‌ما مرد جنگيم و از شهادت باكي نداريم». وقتي هدايت آمريكا را با آن همه زرق و برق رها كرد و براي اداي دين خويش به انقلاب رهسپار جبهه‌ها شد، معلوم بود كه ماندني نيست و رفتني است و ديگر در اين دنياي خاكي جايي ندارد. آري مردان الهي عشق را در قتلگاه به كمال مي‌رسانند و هدايت‌الله كه آسماني خاك نشين بود در 5 فروردين 1361 لبيك امام خويش را با خون پاسخ داد و در ميانه‌هاي عمليات فتح‌المبين به شهادت رسيد. وقتي خبر شهادت هدايت‌الله به آمريكا مي‌رسد، در آنجا هم مراسم‌هاي بزرگ داشتي برايش مي‌گيرند و نامه‌اي براي خانواده‌اش مي‌فرستند. در اين نامه به زحمات ايشان در تشكيل انجمن اسلامي اشاره شده و اين كه شهيد هدايت الله طيب، به خواسته و آرزوي قلبي‌‌اش رسيد. دوستان شهيد هدايت‌الله طيب در آمريكا هم خوب مي‌دانستند كه غايت آمال او ، چيزي نبود جز شهادت. در زماني هم كه هدايت هنوز در ايران بود و به شهادت نرسيده بود بچه‌هاي انجمن اسلامي با ايشان مكاتباتي داشتند و براي برخي از امور از ايشان كسب تكليف مي‌كردند. و پايان داستان زندگي اين مرد الهي زمينه‌اي شد تا دريابيم كه براي اطاعت از فرمان امام زمانمان بعد زمان و مكان اصلا اهميتي ندارد و هر كجا كه باشيم بايد در راستاي دفاع از حريم ولايت آماده جانسپاري باشيم. اميدواريم كه زندگي اين شهيد بزرگوار به زودي زود در قاب تصوير نقش بندد تا دنيا ببيند كه در ايران اسلامي فرزنداني پرورش يافتند كه براي كم‌نشدن تار مويي از مولايشان رفاه و سرمايه‌داري را رها كردند و در جدال با اهريمنان زمان عشق را شرمنده خويش ساختند . با تشکر از خبرگزاری فارس
کد خبر: ۵۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۲۱

اوای دنا-همشهری: :سیاست خوب و بد دارد.یکی خوب میگه یکی بد.یکی انتقاد می کنه دیگری اعتراض.در مجلس برای احقاق حق و اظهار نظر و اعتراض و حمایت و بر علیه بودن و . . . که حلوا قسمت نمیکنن.یکی نامه اعتراض آمیز می نویسه دیگری نقضش می کنه.یکی یه درخواست میده دیگری جوابش می ده.یکی، های میگه دیگری هوی.وقتی حرف و یا درخواستی به مذاق طرف مقابل خوش نیاید یا محترمانه و یا بی ادبانه و یا مودبانه جواب می دهد.درمجلس هم دوستی هست و هم دشمنی.هم جنگ است و هم صلح.هم سیاست بازی می کند هم پول.یکیسفارش می کند دیگری برانداز.یکی محبوب است و دیگری منفور.جوابیه به خبر منتشر شده در وب سایت خبری استان کهگیلویه و بویراحمدمورخ : ۴ اسفند / ۰۹۳۱ در ۲۹:۲۲با موضوع : آقای بزرگواری به این دلایل به شما رای نمیدهیمنوشته ی: مهدی رضاییhttp://kebnanews.ir/?p=19689با سلاممن اگر در جایگاه مسئولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتی داشتم؛ فهم بدی از مسائل جامعه داشتم و معتقدبودم كه باید جیب خودم را پر كنم، نمی توانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصی من است و اخلاق و عقیده ربطی به كسی ندارد !برای یك مسئول عقیده و اخلاق مسئله شخصی نیست؛ مسئله ای اجتماعی و عمومی است؛ حاكم شدن بر سرنوشت مردم است. آن كسی كه به مجلس می رود، یا به هر مسئولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی می رسد، اگر فاسد، بیگانه پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگرنمی تواند نقشی را كه ملت و طبقات محروم می خواهند، ایفا كند. اگر آن شخص انسان معامله گر، رشوه و توصیه پذیر و مرعوبی بود؛ در مقابل تشر تبلیغات و سیاستهای خارجی جا زد، دیگر نمی تواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تكلیف ملك و ملت را معین كند. این شخص غیر از كفایت ذاتی و دانایی ذاتی، به . شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیده درست هم احتیاج دارحضرت آیت اله خامنه ایhttp://fadayivelayat.mihanblog.com وب سایت* * * * *همانطور که از سخنان آیت اله خامنه ای مشخص می گردد می توان گفت که بیشتر کاندید های تایید صلاحیت شده جهت انتخابات مجلس نهم که هم اکنون نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی هستند اکثراً از شرایط فوق برخورمی باشند.حال شما از کجا می دانید کاندیدای دیگری که هنوز درب بهارستان را ندیده و تاکنون بر کرسی آن تکیه نزده است لیاقتش بیشتر از آنچه که تاکنون تصور کرده اید باشد.شما که قلمی به این زیبایی دارید و خوش بیان هستید واز سیاست کشور خود با خبر هستید چرا سخن اززبان عوام می گویید؟جواب اول : آیا شما می دانید در کشوری زندگی می کنید که به جهان سوم معروف است؟آیا می دانید که معیار با سوادی که شما می گویید نه برای ما بلکه برای کشورهای جهان اول است؟آیا شما می توانید یک کارشناس کامپیوتر که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده پیدا کنید که بتواند حداقل 05 خط برنامه نویسی بکند؟یا بتواند همانند یه کاردان کامپیوتر به ارائه خدمات بپردازد؟من کارشناس کامپیوتر هستم و تا حالا ادعایی مبنی بر باسواد دانستن خود در این رشته نداشته ام حال چه رسد به حاج آقا بزرگواری که رشته تحصیلی ایشان هیچ ارتباطی به علم کامپیوتر ندارد.اشکال از آقای بزرگواری و سطح سواد ایشان نیست،بلکه از تحصیلات رشته های حوزه انسانی و حوزه های علمیه می باشد که اساس سواد آموزیشان بر اساس ریاضیات و فیزیک و مهندسی نمی باشد.شما که ادعای مهندسی و باسواد بودنتان می شود آیا می توانید 05 غزل حافظ را از بر بخوانید؟برعکس همین نیز وجود دارد.شما کاری به کار کسانیکه بطور تجربی این حرفه را یاد گرفته اند نداشته باشید چون بر حسب علاقه بوده است.در کشور ما به دلیل نبود قانون کپی رایت همه می توانند در هر حرفه و گرایشی از کامپیوتراستاد شود.)برای اوسا شدن در برنامه فتوشاپ و اتوکد اصلاً نیازی به پرداخت هزینه زیادی ندارید.از دوستانتان که سی دی کرک شده آنرا دارند بصورت امانی تحویل گرفته و بر روی کامپیوتر شخصی خود نصب نمایید وسپس آموزش آنرا بوسیله کتاب و یا فایل دانلود شده از اینترنت فرا گیرید.شما به جای تحسین کردن آقای بزرگواری که صراحت و راستگویی را پیشه کرده اند و این حرف را زده اندایشان را به باد انتقاد گرفته اید؟حالا شما از کجا می دانید ایشان تاکنون در کامپیوتر مهارت کافی را بدست نیاورده باشند؟جاییکه من کار می کنم حدود دو هزار نفر مشغول به کار هستند.یعنی بیشتر از تمام کارمندان همه ادارات و سازمانهای محل زندگی شما.از دکترا تا زیر دیپلم.اما هیچکدام ادعایی بر اینکه چون کامپیوتر می دانند و بر این اساس حتماً باسواد هستند ندارند.شما شخصیت و اخلاق و سواد حوزوی و سیاسی آقای بزرگواری را ) شاید از سیاسی بودنشان هم شاکی باشید ولی طول چهار سال نمایندگی مجلس می تواند یک آدم بیسواد را به یک مهندس همه فن حریف درحوزه سیاست و اقتصاد و سایر حوزه ها تبدیل کند( نادیده گرفته اید و سطح سواد و آگاهی ایشان را با خود مقایسه نموده اید.این نشاندهنده بیسوادی خود شماست که نتوانسته اید مقایسه درستی انجام دهید و به انتقاد از آقای بزرگواری پرداخته اید.چه کسانی به ما و نماینده ما خندیده اند؟حالا ما به کاندیدها و نماینده های رد صلاحیت شده خودشان می خندیم که دلیل رد صلاحیت شدنشان بدتر از هر جرم و جنایتی است.جواب 0:در انتقاد اول شما کمی به آگاهی شما نسبت به دورو ورتان و اوضاع مملکت شک داشتم که با این انتقاد مطمئن شدم که کاملاً نا آگاه هستید و اینکه کلاً شما با مکتب فکری و سیاسی آقای بزرگواری مخالف می باشید وگرنه چه دلیلی دارد با شعار دادن و مخالفت ایشان با آقای کروبی و موسوی شما را ناراحت کند؟در اکثر راهپیماییها و مساجد و نمازجمعه ها از این شعارها زیاد بوده است و شما چرا از آنان نمی گویید؟مکتب فکری و عقیدتی ایشان خلاف عقاید شماست و با جبهه سیاسی شما متفاوت می باشد،پس چه دلیلی دارد عملکرد ایشان را به انتقاد گرفته و معیار خود را طرز نگاه دیگران قرار داده اید؟شما در دل آنان بوده اید یاخودشان بوده اید؟طرز نگاهشان شما را آزرده خاطر کرده است؟شما را حقیر و خار کرده است؟شما را در بین دوستانتان بیسواد و بی ارزش جلوه داده است؟به ناگاه دوربین تصاویر جمعیت حاضر در مجلس را نشان داده است که هر کسی در حال وهوای خود بوده است و چگونه شما توانسته اید در یک نگاه تا آخر ماجرا را خوانده باشید؟شما وقتی کسی را مخالف عقیده خود می بینید حق اعتراض و انتقاد یکجانبه را ندارید،بلکه در همچین مواقعی باید به مناظره بپردازید تا اینکه یکطرف مناظره کوتاه بیاید. سیاست خوب و بد دارد.یکی خوب میگه یکی بد.یکی انتقاد می کنه دیگری اعتراض.در مجلس برای احقاق حق و اظهار نظر و اعتراض و حمایت و بر علیه بودن و . . . که حلوا قسمت نمیکنن.یکی نامه اعتراض آمیز می نویسه دیگری نقضش می کنه.یکی یه درخواست میده دیگری جوابش می ده.یکی، های میگه دیگری هوی.وقتی حرف و یا درخواستی به مذاق طرف مقابل خوش نیاید یا محترمانه و یا بی ادبانه و یا مودبانه جواب می دهد.درمجلس هم دوستی هست و هم دشمنی.هم جنگ است و هم صلح.هم سیاست بازی می کند هم پول.یکیسفارش می کند دیگری برانداز.یکی محبوب است و دیگری منفور.اما همه برای یک هدف آنجا جمع شده اند :1- قانونگذاری2- نظارتپشت پرده این دو گزینه تمام موارد فوق بوده است که ما به ندرت با آنها برخورد مستقیم داشته ایم به جزء درمواردیکه خودمان نامه به دست در بهارستان بر روی صندلیهای انتظار جهت نوبت دهی و ملاقات نماینده موردنظر خود نشسته باشیم.حاج آقای بزرگواری کارشان را به نحو احسن انجام می دهند و تمام مسایل و مشکلات شهری و استانی راپیگیری و به رفع آنها می پردازند.هر چند که بیشتر مشکلات پیش آمده برای ما شخصی هستند و انتظار برطرف نمودن صد در صدی چنین مشکلاتی بر عهده ایشان نمی باشد.ولی چه فایده!!! زیرا معیار انتخاب و شایستگی یک نماینده از نگاه شما انجام دادن و برطرف نمودن مشکلات شخصی افراد می باشد که اگر نماینده ای نتواند پاسخگوی چنین مشکلاتی باشد دیگر لیاقت نامزدی درانتخابات را ندارد.اگر تایید صلاحیت هر نماینده وکاندیدایی دست خود ما بود یا هیچ نماینده ای تایید نمی شد و یا خودمان راجهت انجام مسایل شخصی خود تایید می کردیم.آقای بزرگواری تمام مشکلات عام المنفعه را پیگیری و حل می نماید و بخاطر اینکه ایشان،انسانی متدین و باایمانی هستند کمتر کارهای شخصی دیگران را،بدلیل ضایع نشدن حقوق دیگران انجام می دهند و در زدو بندهای سیاسی به هیچ عنوان شرکت نمی کنند.از نظر شما چونکه ایشان چنین اخلاقی دارند دیگر صلاحیت انتخاب شدن را ندارند.جواب 3:آخی!!!خیلی خجالت کشیدی؟بمیرم برات!!!اکنون که مدت هاست از این گفته شما می گذرد آیا شما در زندگی بدبخت شده اید؟آیا استانهای همجوار راه را بر شما بسته اند؟آیا آقای بزرگواری مورد لعن و نفرین مردم قرار گرفته و به دردی بی درمان دچار شده است؟آیااکنون کسی آین گفته شما را به یاد دارد و اهمیتی می دهد؟آیا ستاد انتخاباتی ایشان پلمپ شده و کسی اجازه تبلیغات را ندارد؟آیا استان شما نابود شده است؟آیا متخصصین و مهندسین و استادان سازمانها و ادارات و دانشگاههای شهر و استانتان گریخته اند؟اگر توجه کنید می بینید که کسی به این حرف ها اهمیت نمیدهد.پس خود را مسخره سوژه خبری خبرنگاری نکنید . آقای بزرگواری فقط و فقط جهت خنده گفته بودند که چرا کسی با من مصاحبه نمی کند(که این خبر را جهت کسب درآمد و پاداش روزانه خود ،روانه آنتن تلویزیون کرده بود) شما چقدر بیکارید که در این اوضاع ولبشوی اقتصادی و تحریم و گرانی و گرمی بازار انتخابات چنین مطالب مسخره ای را به خورد خوانندگان خود می دهید.سوژه خبرنگاران دیگر را جهت تخریب چهره سیاسی کاندیدها،سوژه خبری خود کرده اید.به فکر نان باش که خربزه آب است!!!شما اگر قصد انتقاد از کسی را دارید با تخریب شخصیت،این کار را نکنید. آقای بزرگواری انسانی وارسته و با شخصیت هستند و اصلاً درخور این ناملایمات و بی احترامی ها نمی باشند.در واقع شما ایشان را مسخره کرده اید.شما حتی در این خبر اجازه پاسخ و اظهار نظر را نداده اید که کسی در دفاع از آقای بزرگواری و محکوم کردن شما مطلبی بنویسد. حال با این وجود چند روز به انتخابات بیشتر نمانده و اگر هزاران صفحه از این نوشته ها بر روی اینترنت منتشرشود هیچ امتیازی از آقای بزرگواری کسر نمی کند و کسی هم اهمیتی نمی دهد.چرا که مردم آن دیار سواد رادر دانستن علم کامپیوتر و اینترنت نمی دانند که اگر اینگونه باشد همه آنها بیسواد هستند.والسلام.
کد خبر: ۵۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۰۹

• رسما به من گفتند که شما محبوب شدید و در انتخابات چیزی بگویید و از کسی حمایت کنید رای می آورد! خوب آیا ما تبلیغ کردیم، یا کار کردیم؟! همه می گویند که تبلیغات دولت ضعیف است. تبلیغات نداریم که، پس کار کردیم، خوب می گویید کار نکنیم؟ می دانید چه حرفی می زنید؟ ...
کد خبر: ۱۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴