پایگاه خبری آوای رودکوف:نگاهی پیرامون ادبیات ،نویسندگان، و شاعران به قلم استاد
جهانگیر ایزدپناه :در شعر باید واژه ها عاشقانه با هم به رقص موزون و هماهنگ برخیزند و هر نوع خشونت از واژه ها رخت بر بندند و جایی در شعر نداشته باشد .
ادیب نامدار شفیعی کدکنی می گوید " شاعر دارای چهار جنبه است 1-جنبه زیبایی شناسی شعر 2-جنبه فرهنگی و آگاهی برآداب و رسوم 3-پرداختن یا آگاهی از وقایع و حوادث اجتماعی 4-عمق و تعهد و احساسات انسانی شاعر . شاعران برجسته هر چهار جنبه را دارند اما دیگر شاعران همه این چهار جنبه را ندارند مثلا بعضی شاعران عمق انسانی را ندارند . "
طنز و طنز پردازی :طنز ، هَجو و هَزل و فکاهی همه زیر مجموعه شوخ طبعی ها ( مضاحک - مطایب ) هستند و شاخه ای از ادبیات محسوب می شوند. می توان گفت که زیر مجموعه شوخی یعنی طنز ، هجو ، غزل و فکاهه همه خنده دارند ،اما چه خنده ای ؟، نوش خند یا نیش خند ؟ و به چه منظوری ؟ فقط برای خندیدن وخنداندن؟ یا برای نشان دادن نابرابری ها ، تضادها ، کاستی ، تبعیض ها ، زشتی ها و نقصان های اجتماعی – سیاسی ؟. تقسیم بندی زیر بر همین مبناست .
1 – هَزل ، شامل شوخی های رکیک یا باصطلاح خارج نزاکت و ادب عمومی است که در جمعی دوستانه و محدود و خصوصی ( البته بر حسب نوع فرهنگ آن جمع ) ، به منظور تفریح و شادی و نشاط آن جمع رد و بدل می شود که حتی همان جمع هم در بیان آن ها در مکان و جمع عمومی تر و غیر آشنا و معذورند . هزل ضد جد هست .
2 – فکاهی ( مطایبه ) در واقع شوخی هایی است که معتدلند و خارج از عرف و ادب عمومی نیستند و می توان آن ها را در جمع و انظار غیر محدود و عام بیان کرد . هدف فکاهی (مطایبه ) تفریح و نشاط است ولی نسبت به هزل از ادب و نزاکت بیشتری برخودار است و در جمع موجب کراهت نیست . هزل و فکاهه نوش خندند ولی طنز وهجو نیش خندند .
3 – هَجو -- مانند طنز عیب ها و نقص ها و نارسایی ها را به سخره می گیرد ولی تحقیر و تنبیه اش جنبه شخصی دارد و ضد مدح است . در واقع منظور و غرض و مرض شخصی دارد نه جنبه اجتماعی – اصلاحی . هجو هم نیش خند است ، نیش اش نصیب شخص خاصی است و نوش اش بیشتر نصیب مخالفان آن شخص از جمله خود هجوگو یا هجوپرداز .طنز پردازانِ فهیم خود را به هزل وهجو آلوده نمی کنند . گاهی اوقات شاعرا ن برای تحقیر برعلیه همدیگر هجونامه(مُهاجات)مینوسند
4 -- طنزبرخلاف هجو طنزبرای استهزا ،مسخره وتحقیر شخصی خاص نیست. نوک تیرش معایب، مفاسد ،زشتی ها،ناهماهنگی ها وبی عدالتی های اجتماع را با روشهای گوناگون نشانه میرود.کنایه ایست ظریف وسازنده واصلاح گرکه انتقاد وتنبه اش پیچیده وشیرین است. باخواندن یاشنیدن طنزمیخندیم اماناگهان خنده به کناری میرود وجای آنرا تفکروتعمق در باره کژی ها ونقائص میگیرد. نرمه تیغی است با لبه ای برنده ،نه برای سلاخی واز پای در آوردن بلکه برای جراحی وبرداشتن دمل های چرکین از پیکرجامعه.
هر خنده ای طنز نیست ،طنز خواهان ترقی وتوسعه جامعه است وباید بدون گذشت واغماض ومماشات با بازدارندگان سیر ترقی وزیبائی اجتماع مبارزه کند و درعین حال هدفش تسویه حساب شخصی وتخریبگری نباشد .
طنز پیشقدم جامعه است واگر نتواند به اصلاحات مورد نظر دست یابد در نهایت به نقطه ای میرسدکه به گفته ن .ا. دابرولیوف :
"بایدتوجه خواننده رابه آنچه که در پیرامون اوست جلب کرد،پستی ها را یکایک به رخ اوکشید. باید خواننده را پابه پا دنبال کرد ودمی آسوده نگذاشت . باید کار را به جائی رساند که او از آن همه زشتیهای بی حد وحصربه جان آید وسرانجام با عزم راسخ از جای برخیزد وفریاد زند: آخر راستی این چه زندانی است که من در آن گرفتار شده ام ؟ مرگ که از این زندگی بهتر است! دیگر نمی خواهم در زیر این بند وزنجیر جان بکنم ."
( ن .ا. دابرولیوف . به نقل از کتاب از صبا تا نیما ،جلد دوم ص .27)
طنزپرداز می بایست مشکلات واوضاع جامعه و نقائص آنرا دریافته وبا شعر ،داستان ،جمله معترضه ،بحر طویل و... به قلم بیاورد .
گرچه در آثار بزرگان شعر وادب طنز وجود داشته اما همانند شعر ،طنز از زمان مشروطیت بطور گسترده وارد عرصه ادبیات شد.
ادامه دارد....
قسمت اول را اینجا بخوانید
کهگیلویه و بویراحمد