به قلم سمیه سادات فتاح روانشاس بالینی و استاد دانشگاه:
به اعتقاد ما اگرچه همهی کودکان دنیا دارای والدین هستند اما میتوان گفت که تنها تعداد محدودی از والدین صلاحیت تربیت کردن و مربی بودن را دارا میباشند.
پایگاه خبری آوای رودکوف-سمیه سادات فتاح:والدین با تصور فرزنددار شدن ایدهالها و آرزوهایی در ذهنشان شکل میگیرد که گاهی با واقعیتهای مواجه شده در آینده متفاوت میباشند. با آمدن فرزند، والدین امکان دارد بین دو حالت عاطفی و عقلانی سرگردان شوند. بخشی که مملو از عشق به فرزند و بخشنده بودن است و بخشی که نگران داشتن فرزندی قانونمند، مسئول و مستقل است. ایجاد تعادل بین این دو، مهارتهایی را میطلبد که یادگیری آنها نیاز به آموزش و تمرین دارد.
بسیاری از کارهایی که ما انجام میدهیم، همان چیزی است که در کودکی به ما آموختهاند و به همان روش با ما رفتار کردهاند. شاید هم دقیقا متضاد با روشهایی باشد که والدینمان انجام دادهاند، روشهایی که از آنها بیزار بودهایم و سعی میکنیم کاملا برعکس آن را انجام دهیم. در هر دو سر طیف، این روشها امکان دارد به ما کمکی نکنند. علاوه بر آن، مانند هر چیز دیگری که در طی سال ها دستخوش تغییر و دگرگونی شده است «دلواپسی ما برای فرزندان» نحوه فرزند پروری و رابطه با کودکان متفاوت شده است. کودکان شبیه آن چیزی که ما در گذشته بودهایم نیستند و بسیاری از کارهای قدیم خیلی به کار نمیآیند. با توجه به ظهور مسایل جدیدی مانند اینترنت، فضاهای مجازی، دستگاههای هوشمند، تعداد کمتر فرزندان و بیشتر شدن تک فرزندی، شاغل بودن بیشتر مادران نسبت به گذشته لازم است تدبیر جدیدی بیاندیشیم.
در نهایت تربیت فرزندی شایسته، کارآسانی نیست و نیازمند صرف انرژی زیادی است. هر حرکت، صحبت و رفتار در حالی که باید با عطر و بوی عشق بی قید و شرط والدین آمیخته باشد، باید فکر شده و با حساب و کتاب باشد. برای همین اولین توصیه به هر پدر و مادری که میخواهند فرزند بیاورند این است که اول خود را سنجیده و ببینند تا چه حد پذیرای کودکی به عنوان یک موجود دارای فکر و روح هستند، کودکی که امکان دارد مزاج و رفتاری متفاوت از آنها داشته باشد.
در مقوله فرزند پروری به اصول و مولفه های متعددی باید توجه داشت. یکی از این الزامات خانواده است. خانواده یکی از اساس شکلگیری شخصیت کودک و اولین بذر تکوین رشد فردی و پایه اساسی بنا شخصیت آدمی است زیرا کودک در بیشتر حالات خود مقلد پدر و مادر در خوی و رفتار آنهاست.
تردیدی نیست که خانواده اثری عمیق و پایدار در پیریزی رفتار فردی کودک و برانگیختن روح زندگی و آرامش درونی او دارد. کودک در خانواده زبان میآموزد، برخی از روشهای اخلاقی را کسب میکند و به خصلتهای گوناگون متصف میشود. خانواده سهم بسزایی در بنای تمدن انسانی و بر پا داشتن روابط همکاری بین مردم را دارد. هنر آموختن اصول اجتماع و قواعد ادب و اخلاق به انسانها به عهده خانواده است.
به اعتقاد ما اگرچه همهی کودکان دنیا دارای والدین هستند اما میتوان گفت که تنها تعداد محدودی از والدین صلاحیت تربیت کردن و مربی بودن را دارا میباشند. همچنین اگر چه همهی والدین دنیا خواهان خیر و سعادت فرزندان خود هستند و با صداقت و زحمت زیاد و نیز بر حسن شرایط زیستی، اجتماعی و اقتصادی خود تا سر حد امکان میکوشند تا نیازهای مادی و معنوی کودکان خود را به بهترین صورت تأمین نمایند، ولی متأسفانه این امر، اغلب به علت کمبود و عدم آگاهیهای درست از روشهای تربیتی نتیجه معکوس میدهد.
درمجموع شاید بتوان گفت که اصطلاح ((والدین خوب)) یک مفهوم ارزشی و محتمل است که از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد؛ اما روی هم رفته والدینی خوب هستند که سعی در شناخت نیازهای جسمانی، عاطفی، اجتماعی، عقلانی و اقتصادی فرزندانشان داشته باشند و با در نظر گرفتن شرایط و نیز عواقب و جوانب به رفع نیازهای آنها بپردازند و با مراجعه به متخصصین امر در زمینههای مربوط به تربیت کودکان، بهترین روشها را برای تربیت فرزندانشان برگزینند و در پرورش شخصیت آنان تلاش نمایند.
مفهوم سبکهای فرزندپروری بیشتر تحت تأثیر بامریند با سه سبک است که شامل ویژگیهای متفاوتی مثل بلوغ، سبکهای ارتباطی، پرورش، گرمی و درگیری میباشد.
این سبکها که به عنوان باورها و مشخصههای والدین میباشد و بیانگر روابط با فرزندان میباشد.
فرزندپروری به عنوان مجموعه یا منظومهای از رفتارها تعریف شده است که تعاملات والد- کودک را در طول دامنه گستردهای از موقعیتها توصیف میکند و فرض بر این است که یک جو تعاملی تاثیرگذار را به وجود میآورد. همچنین بهصورت الگوی نگرش والدین نسبت به تربیت کودکانشان تعریف کردهاند. در تعریفی دیگر کاپلان و همکاران، سبک فرزندپروری را به الگوهای تربیت کودک نسبت دادند که فعالیتها و پاسخهای والدین به رفتارهای کودک را مشخص میسازد.
در مجموع باید اذعان داشت زندگي خانواده نقش اساسي در حفظ سلامت رواني، اجتماعي و جسماني کودکان و والدين دارد. خانواده اولين و مهمترين بافت اجتماعي را براي رشد انسان فراهم میسازد. در جريان رشد طبيعي هر کودک یکرشته تغييرات شناختي، عاطفي و اجتماعي را شاهد هستيم. تقریباً همه کودکان در طول رشد و در جريان سازگاري با اين تغييرات دچار مشکلاتي ميشوند و استرس و تعارضي را که به دنبال ميآيد، ميتواند به مشکلات رفتاري-عاطفي و يادگيري در آنها بينجامد. اکثر مشکلات رفتاري کودکان منعکسکننده شرايط پيچيده بين فردي اعضاي خانواده بهويژه والدين ميباشد. به عبارت ديگر وجود مشکلات رفتاري کودک به منزله روابط معيوب اعضاي خانواده با يکديگر است و با روشهاي تربيتي نادرست والدين و تعاملات معيوب آنها با فرزندان ارتباط دارد.
عضویت در خبر نامه