کد خبر: ۳۱۲۷۱
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۱
به قلم جهانگیر ایزدپناه؛
طنز بیان نارسایی ها و کژی ها و کاستی های اجتماعی در قالبی هنرمندانه است که خنده ای تلخ راسبب میشود . خنده تلخ آن از ناروایی ها وبیعدالتی ها ونابسامانی ها حکایت دارد....
پایگاه خبری آوای رودکوف-جهانگیرایزدپناه:طنز هنری پیچیده ،چندلایه و انتقادی وتفکر آمیزوسازنده است که غرض شخصی  دربرندارد بلکه کاستی ها،،اشتباهات،فساد ،تفکر نادرست ،مشکلات ونواقص وعدم تناسب اجتماعی را  بشکل  خنده آوری به چالش میکشد. در زیر پوسته و لایه سطحی خنده آور آن واقعیات تلخ نهفته است.تیغ جراحی است برای  اصلاح امور  نه تخریب ویرانگری.

شوخی ، مکایبه ، بذله گویی ، حاضر جوابی و حتی کمدی ، عناصری هستند که ممکن است فقط برای خنده و یا طعنه و تعرض باشند اما طنز بیان نارسایی ها و کژی ها و کاستی های اجتماعی در قالبی هنرمندانه است که خنده ای تلخ  راسبب میشود . خنده تلخ  آن از ناروایی ها وبیعدالتی ها ونابسامانی ها  حکایت دارد.

"کلثوم ننه"یا عقایدالنساء

 این که فقیه برجسته ای مثل سید جمال خوانساری مسائلی را این چنین در" کلثوم ننه " بیان می کند دلیل بر این نیست که فقط جمعیت نسوان دچار چنین  خرافات ونقیصه و نفیضه هایی بوده اند . این قشریگری و دین را در مسائل ظاهری و سطحی خلاصه کردن ، شامل  دیگر اقشار جامعه و حتی خود درباریان و پادشاهان هم بوده است .نقل استکه  سفیر یکی از کشورهای اروپایی به دیدار یکی  شاه صفوی می آید بعد از رفتن سفیر  شاه از درباریان  می پرسد  اینها  نماز می خواند یا نه ؟ وقتی متوجه می شود که آن ها نماز نمی خوانند ، دستور می دهد تا مسیر رفت و برگشت و جای پای سفیر را بشویند !!؛ یکی دیگر از شاهان صفوی ، شاه سلطان حسین صفوی است وی چنان غرق در خرافات بود که وقتی خبر حرکت لشکر محمود افغان را به سوی اصفهان می شنود ، اول با گفتن " عیب یوخ ،چخ یاخچی دی "  مسئله را از سر وا  میکند و وقتی لشکر محمود افغان به نزدیکی اصفهان رسید برای دفع هجوم لشکر محمود افغان به توصیه ملاباشی ها وملازمان دستور پختن آش نذری  می دهد وبا توسل به دعا   طلب یاری و شتافتن لشکر اجنه برای شکست لشکر افاغنه  میکند!! . آش نذری افاقه نکرد و شاید هم خوراک لشکریان محمود افغان شد . قشری گری زمانه صفوی حتی دامنگیر صوفیان شد و آنها  نه در فکر سیر سلوک باطنی بلکه بر سر مسائل جزیی و ظاهری با هم  به جدال می پرداختند که نمونه بارز آن جدال حیدری و نعمتی بود که در جامعه  گسترش یافته بود .

این که چه مسائلی باعث شد که یکی از علمای برجسته اواخر دوران صفویه مسائل مطروحه در جامعه را به صورت طنز نامه " کلثوم ننه " بیان کند . همان قشریگری و برداشت سطحی و عمده کردن ظواهر دین در عصر صفویه است و این که چرا خواندن کتاب " کلثوم ننه " با عقاید النسا هنوز تازگی دارد به این  سبب است که مسائل مطروحه در " کلثوم ننه " کمابیش در جامعه امروزی وجود دارد وکاملا منسوخ نشده اند و فرهنگ و قشریگری  و عمده نمودن آداب ظاهری دین که در زمان صفویه پایه ریزی شد ه هنوز دامنگیر جامعه ماست .امری طبیعی است تا زمانی که این زمینه ،افکار و بستراجتماعی  پا برجا ست ، بیان آن در قالبی نظیر   " کلثوم ننه " هم تازگی دارد .

 " کلثوم ننه "  طنزی انتقادی و خنده آور است که از نگاه جامعه شناسی  جامعه بسته و آغشته و آمیخته به خرافات  زنان در عصر صفوی را نشان می دهد و   بسیاری از خرافات و عادات و باورهایی که تحت نام دین رواج یافته را بیان می کند .خود  " کلثوم ننه " که نام کتاب از آن گرفته شده یکی از پنج فقیه خیالی زنان است . این پنج فقیه افضل العلمای  خانمهاعبارتند از کلثوم ننه ، بی بی شاه زینب ، دده بزم آرا ، باجی یاسمن و خاله جان آقا .

نقل قسمتی از کتاب "کلثوم ننه" خالی از لطف نیست:
بسم اللّه الرحمن الرحيم بر آينه ضمير برادران ايمانى پوشيده نماند كه اين مختصرى است در بيان اقوال و افعال و واجبات و مندوبات زنان و محرمات و مكروهات و مباحات ايشان، و اين مشتمل است بر مقدمه و شانزده باب و خاتمه و مسمى به عقايد النساء.

باب ششم در بيان احكام و اعمال زاييدن زنان و ادعيه وارده درباره زائو

بدان كه وقتى زن را درد گيرد و دير زايد، و دير فرزند از او متولد شود، طريقه معالجه آن است كه، ماما خطاب كند به طفل، و اشاره به ف ... زائو كند و بگويد: رخت براى تو دوخته‏اند، و آب به جهت شستن تو گرم كرده‏اند، چيزى باقى ندارى، زود بيرون بيا، و اين مجرب است.و وقتى كه وضع حمل شود، زائو را به رختخواب بخوابانند، و طفل را نزد او بر زمين بگذارند، و تا شش روز زائو را سفيدآب به روى بمالند و ميل ) چوب سرمه کش )كشند، و خال بر ابرو گذارند.و بايد رختخواب زائو سرخ نباشد، زيرا كه آل، ضرر مى رساند و براى دفع ضرر آل، ماما بايد شمشير برهنه در دست گرفته، چهار طرف اطاق را با سر شمشير خط بكشد و در وقت خط كشيدن بگويد خش مى‏كشم، خش مى‏كشم‏/خش‏هاى خش خش مى‏كشم‏/  و به زائو در رختخواب بگويد: دورت را خش كشيدم، و بايد البته خش بگويد نه خط، زيرا كه آل ضرر مى‏رساند. و دده بزم آرا گفته كه شمشير برهنه را بالاى سر زائو بگذارند تا روز حمام رفتن، و اين مجرب است به جهت دفع آل.و در باب تركيب آل، علما به اتفاق معتقدند كه: ا و بشكل زنى است ضعيف اندام و ضعيف صورت، و موى سرخ دراز دارد و بينى او از گل است، چنانكه كلثوم ننه در وصف او گفته : آل به شناختن بود مشکل  /  گيس او سرخ و بينى‏اش از گِل / گر ببينى بگير بينى او /  تا ز زائو جگر ندزدد و دل‏/ از آنجا كه اين ملعون مى‏آيد و جگر زائو را مى‏دزدد و از آب مى‏گذراند، اكثر علما گفته ‏اند:

مادامى كه از آب نگذشته باشد، علاج آن ممكن است، و اين قسم مى‏توان كرد كه، اسبى بياورند و در دامن زائو جو ريخته، اسب بخورد، و اگر به آب رسانيده باشد، ديگر علاج پذير نيست.

باب دوازدهم در بيان اقسام محرم و نامحرم‏

كسانى كه نامحرمند:
اول: عمامه به سر، اگرچه كوچك و كمتر از پانزده سال داشته باشد؛ ولى عمامه هرچه بزرگتر باشد، صاحب آن بيشتر نامحرم است.

و طالبان علم: در هرلباسى باشند.

ديگر، علما، پيش نمازان و خدام مساجد و روضه‏خوان و واعظ و تاجر و كسانى كه به حج رفته باشند.

ديگر، مؤذن.
و واجب است اين چند طايفه، اگر محرم نسبى هم هستند، مانند: شوهر يا پسر خود و عمو يا پسر برادر و پسر خواهر و دايى و حتى شوهر خود، زن از آنها بگريزد و اجتناب نمايد و الا گناه كرده است.

اما آنان كه محرمند:
يهودى، يراق فروش، سبزى فروش، زردك فروش، بزاز، پنبه عوض كن، طبيب، رمال، دعانويس، جادوگر، مطرب، نقاره‏چى، سرناچى، عمله، كلاه بسر، گلوبندفروش.

و دده بزم آرا فرمايد كه:اگر يهودى يراق فروش باشد، و اتفاقا او دعانويس هم باشد؛ به اندازه‏اى محرم است كه، تا هم فيها خالدون!! و اجتناب از او فعل حرام، و جزء گناهان كبيره مى‏باشد، بلكه اين مرد، اگر به خانه وارد شود، بايد احترامات او را به جا و حاجتش را برآورد.

باب سيزدهم در بيان استجابت دعاى زنان‏

در چند وقت دعاى ايشان مستجاب مى‏شود:
اول: در وقت زدن نقاره، هيچ‏دعايى رد نمى‏شود، و اين دعا را بخوانند:توكلوا على غير اللّه ان كنتم فاسقين، و ان تسمعون حرف الشيطان فاسجدوا لبقره إن كنتم ساجدين، و أوصيكم بترك الصلوه.
و أكل الصوم ان كنتم سامعين، تشتغلو الضرب الدف و الدنبك ان كنتم عاقلين، اللهم انى استلك بل سئلت غيرك ان يعقد لسان زوجى و زوجه أخيه و أمه و أبيه و أخته و مواليه، و أن يحفظنى من شر جميع أعدائى، سيما ما ذكر اسمهم، و أن يضيق أسافل أعضائى، و أن يقذف محبتى فى قلب زوجى، و اذا مات يبلغنى فى ساعته و فاته، استجب دعائى بحق أعدائك التنبلين البيعارين البيكارين يا أصمّ السامعين!!

دوم: در وقت زدن هرساز، خواه سرنا باشد و خواه كمانچه و امثال اينها؛ و باجى ياسمن گفته: كه وقت سوتك زدن البته دعا مستجاب است، و اين خالى از قوه نيست.

سوم: در وقت باز كردن ديگ حليم و سمنو و آش برگ و برگ ريختن در ديگ، و باجى ياسمن گفته:
كه در وقت گندم ريختن نيز، هيچ‏دعا رد نمى‏شود.

چهارم: در وقت حنا بستن عروس، باجى ياسمن گفته و دده بزم آرا نيز قائل است كه: دعا رد ندارد.
پنجم: وقت خواب رفتن.

ششم: وقت ختنه كردن پسران، باجى ياسمن گفته كه:وقتى كه دلاك تيغ مى‏زند، و ذكر طفل را مى‏برد، هيچ‏دعا رد نمى‏شود، به خصوص دعاى دخترانى كه هنوز شوهر نرفته باشند.

هفتم: در شب زفاف، بايد كه دور هم بنشينند، و حرف‏هاى شيرين در ميان آورند، كه باعث خشنودى مادر عروس شود، بعد دعا كنند كه مستجاب مى‏شود.

هشتم: وقت ميوه بستن، بايد روزى كه انگور يا خربزه مى‏بندند، بگويند كه: خربزه گرفتيم براى خرجى خانه، و آن خربزه و انگور را به سلامت بخورند.

نهم: وقت جا كردن آذوقه ساليانه است، بايد كه آش عدس بپزند، كه باعث تبرك است.

دهم: وقت عقد بستن و وقت تولد فرزند.

درباب روزه زود شوهر رفتن دختر واینکه شوهر هوو  نیاورد

و خاله جان آقا گفته كه : اين روزه (روزه مرتضی علی )را دختر نذر كند، و بگيرد، كه به شوهر برود، و بر سر او زن ديگر- كه به اصطلاح هوو گويند- نكند و حاجت او برآورده شود. و بى‏بى شاه زينب و دده بزم آرا و كلثوم ننه گفته‏اند كه:از جهت گشادن بخت دختران و زود به شوهر رفتن ايشان، به مناره مشهور ك ... برنجى(مناره ته برنجی مسجد محله سید احمدیان) رفته بگويند:

اى منارك ك ... برنجى
حرفيت مى‏زنم ز من نرنجى‏

ميون من دسته مى‏خواد 
مرد كمر بسته مى‏خواد
 
* بعضى برآنند كه بايد گردكانى(گردو) را روى پله گذارد، و با مقعد خود بشكند، و كلثوم ننه مى‏گويد:
كه بايد با طرف راست مقعد بشكند، و ايضا كلثوم ننه گفته: اگر دختر سرين (کفل) پر گوشت داشته باشد، و نتواند گردكان را بشكند، بايد تخته بر روى گردكان گذارد و مقعد خود را بر تخته زند كه به استعانت تخته، گردكان را بشكند، و اين خالى از قوه نيست.

  شاردن  فرانسوی که سالهای1673 تا1677 میلادی درزمان حکومت صفویان در  اصفهان بوده در جلد چهارم صفحه486سفرنامه خود، درباره همین مناره  وهمینگونه مراسم و چگونگى توسل زنان عصر صفوى را چنين نوشته  است: مناره اين مسجد [مسجد محله سيد احمديان‏] مناره ته برنجى نام دارد زيرا پايين آن را صفحات برنجى پوشانده‏اند. زنان تازه شوى كرده و زنان سترون به اين مسجد اعتقاد زياد دارند و در اين‏جا مراسمى كاملا خرافى و موهوم و خنده‏آور به جا مى‏آورند بدينسان كه بستگان زن عقيم پس از اين كه چادرش را بر سرش افكندند، افسار اسبى را به سرش مى‏بندند و به مسجد مى‏آورند در دست زن يك جاروى نو، و يك ظرف سفال نو، پر از گردو دهند و زن را بدين صورت بر فراز مناره ته برنجى مى‏برند، او به هنگام بالا رفتن بايد روى هرپله‏ يك گردو بشكند، مغزش را در ظرف سفالين و پوستش را روى همين پله بريزد، و در وقت پايين آمدن از فراز مناره، يكايك پله‏ها را جارو كند، و پس از اين كه فرود آمد، جارو و ظرف را به محراب مسجد مى‏برد. مغز گردوها را با كشمش مخلوط مى‏كند و در گوشه چادر خويش جايى دهد، و به سوى خانه روان مى‏شود و در راه به مردانى كه مى‏رسند، و از آنها خوشش مى‏آيد، از آن گردو و كشمش، تعارف و خواهش مى‏كند كه آن را به خورند، زنان سترون بر اين باورند كه اجراى اين مراسم ... شفابخش نازايى است.

سفرنامه شاردن، ج 4، ص 1486.

   
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: