✍ یاداشت به قلم جهانگیر ایزدپناه:
جای تاسف است که ارشدترین مقام استان مشوق زبان حق طلبی به مردم خویش نیست بلکه از سر نا امیدی ، تضرع وترحم را چاره کار می پندارد.....
پایگاه خبری آوای رودکوف -جهانگیر ایزدپناه:با توجه به درآمد ملی وغنای سرزمینی و وجودمنابع عظیم نفت وگاز ومعادن وحاصل خیزی سرزمینی و... مردم ما شایسته وبایسته سطح بهتری از زندگی اند.
با این منابع غنی آیا سطح زندگی مردم ما متناسب با این غنای سرزمینی و ثروت ودرآمد ملی هست؟ بهره مندی وآسایش ورفاه مردم از این ثروت ملی عادلانه هست؟ اگر نیست علت چیست؟
قدر مسلم مقام اول استان آگاهی بیشتر و برآوردهای بهتر از در آمد ملی وسطح زندگی مردم حوزه مسئولیت خود را دارد . در صورت عدم بهره مندی مردمش از بودجه وثروت ملی نه با زبان تضرع و زاری بلکه باید زبان چالش واعتراض وحق طلبی بگشاید و مصرانه در خواست بودجه وامکانات بیشتر وبهتر برای منطقه کند.
زبان زاری وتضرع یعنی ملتمسانه خواهان ترحم ونداشتن قدرت چالش وپافشاری مجدانه برای رسیدگی به مناطق محرومی مثل دیشموک .
چنین مقامی بجای گریستن به حال مردم باید به مردم روحیه حق طلبی وچالشگری برای رسیدگی به وضع مناطق خود را بیاموزد .
تضرع وگریه به حال مردم خویش از نظر روانکاوی در واقع نوعی نا امیدی وعدم باور به خود ومردم خود و بهبود اوضاع است .
اول باید به توان خود باور داشت ونا امید نبود تا بتوان به دیگران روحیه حق طلبی داد. زبان حق طلبی واعتراض یعنی ایجاد اعتماد به نفس وحق خواهی وخودباوری است که در نتیجه زمینه ساز احساس مسئولیت وجوابگویی مسئولین مملکتی از صد تا ذیل در مقابل مردم میگردد .
اما زبان تضرع وگریه وزاری تنزل غرور وشخصیت و عدم اعتماد به نفس و عدم خودباوری وحق طلبی است. رسیدگی وبهبود شرایط زندگی مردم حقوق حقه آنهاست. نباید آنرا لطف وکمک وترحم مسئولین پنداشت.
تجربه نشان داده است که مناطق محروم وتوسعه نیافته بیشتر زبان التماس و وبرانگیختن ترحم دارند اما مناطق توسعه یافته تر زبان حق طلبی وچالش واعتراض به عدم رسیدگی ها دارند. تا زمانیکه این فرهنگ ترحم جویی ملتمسانه به فرهنگ حق طلبی تیدیل نشود مناطق محروم همچنان محروم خواهند ماند.
جای تاسف است که ارشدترین مقام استان مشوق زبان حق طلبی به مردم خویش نیست بلکه از سر نا امیدی ، تضرع وترحم را چاره کار می پندارد.
کنفوسیوس معتقد بود که بجای بخشیدن ماهی ، ماهیگیری را یاد دهید که ایجاد خود اتکایی وباورمندی به توان خویش است. چاره کاره در تضرع و گریه و زاری نیست چاره در برنامه یزی کلان وراهکارهای مناسب وعلمی برای منطقه است.
چاره کاردر اقدام دست جمعی نمایندگان هر سه حوزه مردم استان ومقامهای اجرایی استان و درخواست مصرانه ومشترک آنها برای رسیدگی به این استان محروم است .
چاره کار در معیار صحیح برای انتخابها وانتصابها است بگونه ای که ملاک کار نه بر پایه رابطه وجناح وایده خاص بلکه برپایه توانایی وکاردانی وتخصص قرار گیرد.
متاسفانه اوضاع بگونه ای است که مسئولین نه نگران نظر مردم خویش بلکه نگران جایگاه خویش از سوی بعضی نهادهای ذیربط نظیر رد صلاحیت یا طرد وبرکناری اند.یعنی معیار مهم اظهار وفاداری به اصحاب قدرت است نه مردم ومشکلاتشان.
چاره کاردر یک هماهنگی کلی بین نمایندگان مجلس واستاندار وفرماندران وحق طلبی ودر خواست دستجمعی شان برای رسیدگی از سوی حاکمیت است.
چاره کار در ترغیب رسانه ها وسایت های استانی در پیگیری ومطرح کردن مشکلات مردم وبه چالش کشیدن نارسایی ها واهمال کاریهاست نه بالعکس .
باکمال شرمندگی باید گفت تنها هماهنگی که بین نمایندگان حوزه های سه گانه استان چندسال پیش شکل گرفت . درخواست مشترکشان برای سلب مسئولیت وحقوق از مرحوم هاشمی رفسنجانی بود که انعکاس ناپسندی در سطح ملی داشت. گویا استان ما هیچگونه محرومیت ومشکلی نداشت وهمه امور برقرار بود وتنها مشکل حوزه های انتخابیه استان ما ومردم رنج دیده ومحروم ما وجود هاشمی رفسنجانی بود!!!!!!
عضویت در خبر نامه