پایگاه خبری آوای رودکوف -جهانگیر ایزدپناه:بعلت دوری از محل کمتر نعمت دیدار با استاد نصیب مان میشد اولین دیدار حضوری در زمان در گذشت یکی از عمویانم بود که مراسم ختم اش در دره گرمابه حومه دهدشت برگزار شده بود.
غروب روز مراسم ختم یا روز بعدش بود که استاد لاهوتی همراه با استاد منطقیان تشریف آوردند. آن چیزی که توجهم را جلب کرد ونشان میداد که استاد لاهوتی فهیم و از جنس دیگری است مطرح کردن سوالاتی نظیر اینکه چرا دنیای اسلام که زمانی کانون علم و دانش و فلسفه بود از ممالک پیشرفته فعلی که آن زما ن عقب افتاده تر بودند حالا عقب مانده است.
خب این یک سئوال اساسی است که بجای غوغا سالاری وشعار پیشه گی وماجراجویی های بدون پشتوانه خودکفایی علم ودانش باید ذهن هر ایرانی مذهبی وغیر مذهبی را بخود مشعول دارد.
دومین دیدار زمانی بود که در دهدشت با برادر بزرگم امیر و یکی دوتای دیگر از فامیل به منزلش رفتیم . ماه رمضان بود واستاد خواست دستور آوردن چای دهد. ادب حکم می کردو گفتیم روزه نیستیم اما لازم به آوردن چای هم نیست استاد سخت سرگرم کتابی درباره حافظ وشعرهایش بود گویا زمانی بود که در هفته چند روزی جهت تحصیلات عالیه به اهواز میرفتند. صحبت از تآثیر محیط بر انسانها شد گفت باور میکنید من چند روزی که در اهوازم انگار آدم دیگه ای وباتفکر درباب مسایل دیگه ای هستم اما به محل که می آیم انگار دنیای دیگری است که ناخواسته مرا مشغول ودرگیر مسائل خودش میکند.
از اینجا بود که باخود گفتم چنین انسانهایی اگر در محیطی فارغ از مسایل محلی مثل محیط های فرهنگی یا مراکز علمی وادبی سرو کار داشتند میتوانستند خدمت بزرگتری به علم وادب ودانش انجام دهند.
اصلا کاش استاد لاهوتی خودش را در گیر سیاستی که طرف مقابلش آدمهای......... و چاکر پسند بود نمیکرد تا این همه جسم ظریف چینی گونه اش دچار تلاطم وعذاب ومرگ نا بهنگام نمی شد وآرزو عدالت وعدم تبعیض وپایان باریگری شب پره ها به دل مانده به خاک سپرده نمیشد.
عضویت در خبر نامه