پایگاه خبری آوای رودکوف -جهانگیر ایزدپناه:در ابتدا لازم است که به زمینه رشد و چرایی ظهور روشنفکری در اروپا واستقبال از آن اشاره کرد. ظهور منورالفکری یا روشنفکری را باید در چارچوب ضرورت تحول وتغییردر ساختار اقتصادی اجتماعی از فئودالیسم به سرمایه داری ورشد صنعت وپیشه وری بررسی کرد که در چارچوب تنگ وغیر دمکراتیک روابط اجتماعی سیاسی فئودالیسم نمی گنجید وروابط اجتماعی سیاسی آزادتری را می طلبید.
روشنفکران منادیان رهایی انسان از خامی وناپختگی و سلطه گری اند و انسان را مسئول سرنوشت خود می دانند.
این روشنفکرانند که گذشته مبتنی بر اطاعت کور کورانه را نفی و منادی تعقل و خرد وزی واستقلال فکری وراهکارهای بهتر برای آینده اند وجامعه را به شرکت آگاهانه در سر نوشت خویش فرا میخوانند.در اینجا باید نقش مهم وبی یدیل علم ودانشمندانی چون گالیله ونیوتن وکپلر را درپیدایش زمینه روشنگری وروشنفکری یاد آور شد که در صدد یافتن رابطه علت ومعلولی طبیعت و پدیده های آن شدند و بربینش وتفکری که علت همه امور را به عالم دیگر نسبت میداد خط بطلان کشیدند ودانش را دستاورد خود انسانها دانستند.
این پیشرفتهای علمی تاثیر خود را برعلوم اجتماعی- انسانی وپیدایش روشنفکری گذاشتند. اندیشمندان عرصه اجتماع وروشنفکران تحولات جدید را رقم زدند وگوناگونی باورها ودانسته ها را متاثر از گوناگونی محیط طبیعی واجتماعی دانستند و براینکه که همهی انسانها دراساس با همدیگر برابرند تاکید ورزیدند . آنها یاد آور شدند که امتیازات و برتریهای اجتماعی و سیاسی نه ذاتی وخلق الساعه بلکه نتیجه سیر رویدادهای تاریخی اند. به این نتیجه رسیدند که دموکراسی و حکومت اکثریت روشی عقلانی ومنطقی وچاره ساز است. علوم مختلف دارای تاثیر متقابل بر یکدیگرند .اگرچه دستاوردهای سایر علوم زمینه ساز دستاوردهای علوم انسانی واجتماعی و پیدایش روشنفکری گردیدند اما پیشرفت علوم انسانی و اجتماعی بر پیشرفت علوم طبیعی، تآثیر متقابل داشت.
گاهی برشاعران ومورخان گذشته ایرانی خرده میگیرند که چرا در پناه این یا آن سلطان یا حاکم وامیر بودند غافل از اینکه در طول تاریخ بین صاحبان قلم با زاهدان تاریک اندیش ستیز دیرینه وجود داشته . صاحبان قلم و اندیشه در آن زمان هم نیاز به پشتوانه وامکانات صاحبان قدرت داشتندوهم با کمک این پشتوانه می توانستند در مقابل زا هدان ریا کار وتاریک اندیش دوام بیاورند وسخن خویش را به گوش مردم برسانند .
این مسئله در اروپا هم سابقه دارد خیلی از اندیشمندانی نظیر ولتر و ... با حاکمان مراوده داشتند زیرا هم این اندیشمندان به پشتوانه حاکمان نیاز داشتندوهم صاحبا ن قدرت برای رونق دربارخود وتضعیف نفوذ رقیب کلیسائی شان احتیاج به این اندیشمندان داشتند. البته در هر حال چنانچه حاکمان منافع خود را از جانب اندیشمندان در خطر میدیدند قلم اندیشمندان را میشکستند.
پیدایش روشنفکری در ایران
منورالفکری در ایران از دستاوردهای انقلاب مشروطیت بود اما نمی توان بزرگانی چون آقا خان کرمانی وملکم خان ودیگران را که درتحول بینش وداتش گذشته نقش داشتند از نظر دور داشت . با تحولی که در زبان فارسی صورت گرفت روشنفکر جایگزین منورالفکرگردید.
جریان روشنفکری در ایران سابقه طولانی دارد که کمتر کشوری در منطقه از آن برخوردار است . به هر حال چه مدرنیته را برای توسعه لازم بشماریم و چه به ضرورت تفکر فلسفی و دمکراسی و جامعه شناختی ورشدزیرساخت های اقتصادی اجتماعی برای توسعه معتقد باشیم ، نمی توان منکر ضرورت وجود روشنفکران و اندیشمندان برای توسعه و ترقی شد .
دمکراسی بدون نقش روشنفکران منتقد و چالشگر و اندیشه ساز ، محال به نظر می رسد . نمی توان قدرت تفکر و اندیشه وخرد جمعی را که روشنفکران و نویسندگان و شاعران و هنرمندان نقش مهمی در شکل گیری آن دارند نادیده گرفت .اگرهم در برخی ممالک تجدد ومدرنیزاسیون وتوسعه اقتصادی بدون توسعه وتجدد سیاسی امکان پذیر گردد چون رشد کافی اندیشه وتفکر وآگاهی عمومی وعقل وخرد جمعی را همراه خود ندارد توسعه ای ابتر وناپایدار خواهد بود .
اینجاست که وجود روشنفکران و اندیشمندان منتقد وچالشگر برای توسعه وترقی ضرورتی مبرم می یابد. قدرت تفکر واندیشه و توسعه و ترقی برهمدیگر تاثیر متقابل دارند اندیشه ها علمی وروشنگر توسعه و ترقی را رقم می زنند و توسعه و ترقی هم بنوبه خود در گسترش کمی وکیفی روشنفکران و اندیشه ورزی و پیشرفت علم و آگاهی موثراست . هر ساختار اقتصادی - اجتماعی موجد اندیشه و فرهنگ متناسب با خود است . اندیشه ورزان و وروشنفکران منتقد پذیرای حاکمیت و روابط اجتماعی – سیاسی غیر متناسب با زمان خود نیستند .
در همه این مراحل روشنفکران و آگاهان جامعه نواقص و کاستی را به نقد و چالش می کشند و به تدریج باعث اصلاح و تحول جامعه می گردند . بنابراین روشنفکران علاوه بر آگاهی بخشی رسالت نقادی و چالشگری را هم به عهده دارند و زمینه را برای دمکراسی و تعقل و خرد جمعی و مشارکت عمومی مهیا می سازند . کار روشنفکران روشنگری و نقادی است اما روشنفکران نمی توانند سیر حوادث را تضمین کنند . عوامل مختلفی از جمله میزان رشد آگاهی ،بینش عمومی وعلمی جامعه ، توازن نیروها وسطح رشد فرهنگ و باورهای مختلف وهمچنین تاثیر جهان پیرامونی است که سمت و سوی حرکت جامعه را مشخص می کند .
هم احزاب وسازمانهای مستقل وهم روشنفکران بنا به رسالت نقادی واگاهی بخشی شان هرگونه حکومت های فردی استبدادی را به چالش میکشند به همین خاطر استکه حکومتهای استبدای- دیکتاتوری با روشنفکران و آگاهان ومنادیان تکثر و تضارب آرا که خواهان تعقل وخرد جمعی ومسارکت عمومی اند سر ناسازگاری و خصومت دارند و آن ها را مورد تهمت و تنگنا قرار می دهند . روشنفکران ایرانی همیشه مورد اتهام بوده اند و سعی حکومت ها در بدبین کردن ومسمومیت ذهنی مردم نسبت به آنهاست . روشنفکر ستیزی یکی از خصیصه های مهم حکومت های استبدادی است . چون استبداد پذیرای هیچ انتقاد و اعتراض و چالشی نیست لذا باتبلیغات وعوامفریبی مخالفان را مورد تهمت وپیگرد قرار میدهد. حکومت های غیر دمکراتیک برای کاستی ها و ناتوانی خود در اداره جامعه نیاز به فرافکنی و نسبت دادن کاستی ها به دیگران دارند بنا براین روشنفکران و مخالفان مقصر همیشگی این کاستی ها قلمدادمیشوند .
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان "آوای رودکوف" است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان "آوای رودکوف" می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
عضویت در خبر نامه