پایگاه خبری آوای رودکوف-وحید حاج سعیدی:حقیقت امر اگر قبلاً قدما می گفتند «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»، الان دوره و زمانه پشت و رو شده است و تنها با دیدن لیست قیمت های نجومی تور های مسافرتی و هتل ها تا بصل النخاع آدمی مغز پخت می شود و ملت ترجیح می دهند بر اساس نظریه سوفسطایی کارشناس مشعشع رسانه ملی، گردشگری را از یک اطاق به اطاق دیگر خلاصه کنند! در واقع الان اگر کسی سفر برود باید گفت خدا پدرش را بیامرزد که پز سفرش را به ما نداد و به قولی «یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد» وگرنه تا چند هفته باید حرص و حسرت می خوردیم که فلان فلان شده این همه پول را از کجا آورده است!
اما داستان سفر به شمال علی حده است و ان قلت ندارد. یعنی این روزها با وجود اینکه خلق الله در یک بلاتکلیفی فلسفی گیر کرده اند و دائم بکسواد می کنند که «کوه باید شد و ماند» یا «رود باید شد و رفت» در خصوص مسافرت به شمال همگی متفق القول هستند و اتّحاد عاقل و معقول از دیدگاه ملاصدرا و ابن سینا را دربست پذیرفته و تو راهی هم سوار نمی کنند! جالب اینکه در این راهبرد همگانی حوادث طبیعی و غیر طبیعی نظیر ترافیک کیلومتری، کرونا، آتش سوزی، سیل، طوفان، رانش زمین، زلزله، فوران آتشفشان، گردباد، طوفان یخ، فوران دریاچه ای، سونامی، آذرخش، پیچند، تندوزه، انفجار پرتوی گاما، طوفان ژئومغناطیسی، ابرنواختر ، فرانواختر و ... به اندازه سر سوزنی خلل در اراده پولادین مسافران شمال وارد نمی آورند!
نمونه بارز ( شاید هم دنا و کویر تایر) این مداومت و سرسختی را در دوران کرونا دیدیم که عده ای از جعل قولنامه و بیمه خودرو گرفته تا سفر از مسیر جاده های مالرو و کوهستانی را برای رسیدن به شمال در دستور کار قرار داده بودند و چه حماسه ها که خلق نکردند!
یعنی فقط کافی است خبر یک تعطیلی نیم بند و محتمل از سوی یکی منبع نه چندان معتبر رسانه ای شود. خلق الله گردنه گدوک را هم رد کرده اند و با شلوارک در فروشگاه های کنار خیابان در حال خرید ذغال و تنباکوی مارک فلان و ... رصد می شوند. باور بفرمایید این اراده و سرسختی که این جماعت برای حضور چند ساعته در شمال دارند، اگر برای شرکت در امری مثل ورزش داشتند الان نصف طلاهای المپیک از گل و گردن شان آویزان بود و ما را با افاده آن زخمی می کردند!
با این حال ما بخیل نیستیم و استفاده از مواهب طبیعی را حق همه شهروندان می دانیم ولی چیزی که ملال آور است اینکه بعد از بازگشت ظفرمندانه عزیزان به دیار و کاشانه شان، تازه کار دوستان پاکبان آغاز می شود و باید گلکاری های خردمندانه در عرصه های طبیعی و غیر طبیعی را پاکسازی کنند! فکر بد نکنید؛ منظور نوآوری در فرایند و پروسه قضای حاجت است که گلاب به رویتان برخی دوستان گردشگر به شیوه های سوفسطایی و فلک فرسا ابداع می کنند! چرا که وقتی تنگ تان گرفت علی الاصول در چادرهای مسافرتی، حاشیه رود و جاده، پیاده روها و جلوی مغازه ها و معابر عمومی امکاناتی به نام سرویس بهداشتی یا مشابه آن تعبیه نشده است و تنها چیزی که در این مواقع بحرانی یاریگر شماست نبوغ و خلاقیت شماست!
والا در چنین اوضاعی تبعات یک طوفان ژئومغناطیسی از این مدل گردشگری کمتر است چرا که یک بار طوفان می آید و چهار تا دار و درخت را از ریشه می کند و چند تا خانه و پل و مغازه و ... را ویران می کند و می رود پی کارش. شما هم خیال تان راحت است که تا چهارصد سال دیگر چنین طوفانی در ولایت شما رخ نخواهد داد!
فقط خدا کند تا چیزی از طبیعت شمال باقی مانده یک نفر مثل پهلوان آن داستان که قرار بود کوه را جابجا کند پیدا شود و آب این دریا به سایر نقاط کشور ببرد!
عضویت در خبر نامه