کد خبر: ۳۶۱۳۳
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۷
سروده حماسی قاسم بدره در وصف حضرت زینب(س)؛
قاسم بدره شاعر آیینی کهگیلویه و بویراحمدی در وصف حضرت زینب (س) و خطبه طوفانی وی در کوفه و شام شعری سروده است.

منم دختر کعبه، دُخت مُنا

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف از یاسوج ؛قاسم بدره شاعر آیینی کهگیلویه و بویراحمدی در وصف حضرت زینب (س) و خطبه طوفانی وی در کوفه و شام شعری سروده است.

زنی نیک گفتار و گُرد و دلیر

چو چابک سواری، یلی شیر گیر

نژاد از نیاکان گردن فراز

نژاده ز داد و نژاد از نماز

ز خوبان گیتی، بِهین زنان

نماینده‌ی بهترین مردمان

دلیرانِ رادی که نام آورند

خداوند تاج و سَر و افسرند

نشاید نمودن نشان‌هایشان

نگنجند هرگز در این گفتمان

در آن رویدادی که در شهر شام

هُما باز افتاده بودی به دام

همان بندیانی که سَرور بُدَند

بر آن نابکاران همه سر بُدَند

شَهین دُخت «زینب» چو شیر خدا

برآشفت چون ماده شیری رها

چنان گام بنهاد در بارگاه

که لرزه بیفتاد بر جان شاه

خروشید کای شاه ناپاک رای

نترسیدی از تیغ خشم خدای؟

بدان پادشاهی سزاوار ماست

خداوند یاری رسان یار ماست

که من دختر بهترین بنده ام

دل خود به مهر وی آکنده ام

منم دخت پیغمبر راستگوی

تویی پست و یغماگر و یاوه گو

منم دختر شیر خیبر گشای

که بر هر دو گیتی بوَد رهنمای

نداری تو از پاک دامن نشان

منم دختر بهترینِ زنان

منم دختر شاه بانوی دین

که بر بانوان جهان شُد گُزین

منم دختر حورِ آدم نما

منم دختر آیه ی «هَل اَتی…»

منم دختر کعبه، دُخت مُنا

منم دختر مَروِه، سَعی و صفا

تو از بندیان رها گشته ای

تو نفرین هر دو سرا گشته ای

تو گفتی که پیروز میدان شدی

چرا این چنین نابسامان شدی؟

تو خون خدا بر زمین ریختی

تو با لشکر حق درآویختی

بسی خوار گردی در این روزگار

نکردی تو شرم از خداوندگار؟

که بر نیزه کردی تو خورشید را

نهادی به خود ننگ جاوید را

تو نام آوران را کشیدی به بند

تو بر بی گناهان رساندی گزند

تو که باده نوشی و زن باره ای

کجا بر ستم دیدگان چاره ای؟

تو آیین اهریمنی یافتی

سر از دین پیغمبرت تافتی

تو در هر دو گیتی زیان دیده ای

که شاهی و این گونه ترسیده ای

سرافراز ماییم و آزاده ایم

اگرچه به بند و ستم دیده ایم

دل آسوده مان کرده پروردگار

اگر رنجه هستیم از این روزگار

به سامان رسد دل به یاد خدا

چو بر تخت شاهی چو بر نیزه ها

جهان را به آتش کشید این سخن

که آن ناله ها را رسانده به من

پس از سالها آتش افروخته

نَیِستانِ جان مرا سوخته

که تا در جهانِ جهان زنده ام

غم نینوا در دل آکنده ام

خدایا تو خود بهترین داوری

ستم دیده را بهترین یاوری

مرا پیرو راه آنان نما

تو آنچه پسندیده ای، آن نما

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: