دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۹  |  Monday, 15 September 2025
کد خبر: ۳۷۶۵۵
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۷
 روایت حمیدرضا رفیعی از پشت‌پرده ادعای جولانی درباره «خیانت روسیه»؛

سقوط حلب و حمص در آینه اختلافات داخلی سوریه؛ از نفوذی‌ها تا عقب‌نشینی متحدان

در روزهای پرالتهاب نبردهای سوریه، روایت‌های متعددی از سقوط برخی مناطق کلیدی این کشور منتشر شد. یکی از جنجالی‌ترین این روایت‌ها، سخنان اخیر ابومحمد الجولانی، سرکرده گروه تروریستی هیئت تحریر الشام، است که مدعی شد عقب‌نشینی روسیه از میدان نبرد در حماه و حمص بخشی از یک توافق پنهان بوده است.

آوای رودکوف: در روزهای حساس و پرآشوب جنگ سوریه، روایت‌های متناقضی از سقوط شهرهای کلیدی این کشور بر سر زبان‌ها افتاد. یکی از جنجالی‌ترین این روایت‌ها، سخنان اخیر ابومحمد الجولانی، سرکرده گروه تروریستی هیئت تحریرالشام، است که مدعی شد عقب‌نشینی روسیه از نبردهای حماه و حمص بخشی از یک توافق پنهان بوده است.

حمیدرضا رفیعی، فعال سیاسی که تحولات سوریه را مو به مو دنبال می‌کند، در گفت‌وگو با آوای رودکوف این ادعا را با استناد به وقایع میدانی و پشت‌پرده، نقد و رد کرده و روایت جولانی را «قصه‌ای هدفمند از زبان یک تروریست القاعده» می‌خواند.

این یادداشت تحلیلی اختصاصی به قلم حمیدرضا رفیعی و برای پایگاه خبری تحلیلی آوای رودکوف نوشته شده است.


رخنه نفوذی‌ها در ارتش سوریه و تمایل به سازش با غرب

ارتش سوریه در برهه‌ای دچار نفوذی‌های گسترده‌ای شده بود. این عناصر نفوذی، که ظاهراً از درون ساختار نظامی کشور عمل می‌کردند، با اتخاذ رویکردی منفعلانه و خودداری از پاسخگویی به تجاوزات اسرائیل، عملاً پایبندی خود را به اصول مقاومت زیر سؤال برده بودند. این نفوذی‌ها با ایجاد سنگ‌اندازی و عدم همکاری در سطوح مختلف، مانع از همکاری مؤثر نیروهای ایرانی و گروه‌های مقاومت با ارتش سوریه می‌شدند. این شرایط، که حاصل تضعیف روحیه و انحراف در فرماندهی بود، ارتش را در برابر فشارهای خارجی و تهدیدات داخلی آسیب‌پذیر ساخته بود.

پس از روی کار آمدن دولت جدید در ایران و بروز نشانه‌هایی از تغییر در رویکرد سیاسی، که شامل موضع‌گیری‌های آشکار دولت اصلاحات در قبال مسائل منطقه‌ای، به‌ویژه مقاومت در سوریه و فلسطین بود، بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، خود را در تنگنای شدیدی احساس کرد. وی که فضای سیاسی و میدانی را بسیار دشوار می‌دید، به این جمع‌بندی رسید که پاسخ دادن به پیشنهادهای قبلی کشورهای عربی ممکن است راهگشا باشد. ایده اصلی این بود که شاید با وساطت و میانجی‌گری اعراب، بتواند دریچه‌ای برای گفتگو با ایالات متحده آمریکا باز کند. هدف اسد از این اقدام، کسب رضایت همزمان غرب و کشورهای عربی بود تا بتواند پس از سال‌ها جنگ و تحریم، سایه این فشارها را از سر سوریه بردارد. اما این استراتژی، که در ظاهر مسیری برای حل بحران به نظر می‌رسید، در واقع یک اشتباه راهبردی بزرگ بود که پیامدهای ناگواری به دنبال داشت.

وعده‌های پر زرق و برق اعراب و آغاز فساد در بدنه ارتش

به دنبال سفرهای بشار اسد به امارات متحده عربی و عربستان سعودی، کشورهای عربی وعده‌های دلگرم‌کننده‌ای در خصوص پایان جنگ، بازسازی سوریه، و ارائه کمک‌های مالی قابل توجه به این کشور دادند. شرط اصلی تحقق این وعده‌ها، گشایش سفارتخانه‌های کشورهای عربی در دمشق بود. بلافاصله پس از امضای توافقنامه‌ها و افتتاح سفارتخانه‌ها، موجی از دلارهای نفتی و درهم‌های اماراتی سرازیر سوریه شد. این پول‌ها نه به صورت رسمی و شفاف، بلکه به صورت غیرمستقیم و پنهانی، اغلب شبانه، به منازل فرماندهان ارشد ارتش سوریه منتقل می‌شد.

این تزریق مالی گسترده، که با هدف تضعیف روحیه مبارزه و ایجاد تفرقه صورت می‌گرفت، به سرعت اثر خود را نشان داد. بسیاری از فرماندهان ارتش، که تحت تأثیر وسوسه‌های مالی قرار گرفته بودند، خریداری شده و با آن‌ها هماهنگی‌های لازم برای پیشبرد اهداف پنهان انجام شد. این اهداف شامل پایان دادن به حکومت اقلیت علوی و واگذاری کشور به گروه‌های تروریستی بود. این خرید و فروش در سطوح بالای فرماندهی ارتش، زمینه را برای عملیات‌های میدانی بعدی فراهم آورد و ضربات مهلکی به اراده دفاعی سوریه وارد کرد.

سقوط حلب؛ صحنه نمایش نفوذی‌ها و پشت کردن به متحدان

در شهر حلب، مرکزیتی برای اجرای این سناریو ایجاد شد. در این مرکز، به نظامیان ارتش سوریه که از مبارزه خسته شده بودند، امان‌نامه داده می‌شد. شاهدان عینی و گزارش‌های میدانی حاکی از آن است که نظامیان ارتش، در ملاء عام و در برابر دیدگان نیروهای ایرانی و روسی، به صورت آشکارا با نمایندگان گروه‌های تروریستی دیدار می‌کردند. در این دیدارها، امان‌نامه‌ها رد و بدل می‌شد و مهم‌تر از آن، تسلیحات کلیدی و موشک‌های ضدتانک، در ازای مبالغ ناچیزی، به نیروهای ابومحمد الجولانی فروخته می‌شد. این تبادل تسلیحاتی، که در قلب یکی از مهم‌ترین جبهه‌های نبرد صورت می‌گرفت، عملاً ارتش سوریه را از توانایی دفاعی محروم می‌ساخت.

روزهای پس از این معاملات، شاهد آغاز عملیات گسترده تروریست‌ها در حلب بود. در یک سناریوی عجیب و غیرقابل باور، ۳۸ هزار نیروی ارتش سوریه، شهر حلب را رها کردند تا تنها دو هزار تروریست بتوانند آن را به تصرف درآورند. این عقب‌نشینی دسته‌جمعی، نشانه‌ای از عمق نفوذ و فساد در بدنه ارتش بود. از همان ابتدای حمله، نیروهای روسی با شدت تروریست‌ها را بمباران می‌کردند، اما این بمباران‌ها بر روی زمین، با عدم انگیزه و اراده برای دفاع در میان نیروهای سوری، بی‌اثر بود.

جنگ رسانه‌ای و روانی قدرتمندی که توسط ائتلاف غربی، ترکی و عربی با هدف تضعیف روحیه سربازان و ایجاد سردرگمی به راه افتاده بود، در کنار خیانت سران ارتش، پیش از هرگونه شکست نظامی، میدان را به دشمن واگذار کرد. این عوامل دست به دست هم دادند تا سربازان ارتش سوریه، تحت تأثیر تبلیغات منفی و فقدان فرماندهی قاطع، از وظیفه خود باز بمانند.

حماه و حمص؛ مسیرهای آماده شده برای نفوذ دشمن

پس از سقوط حلب، روند تهاجم تروریست‌ها به سمت دیگر شهرهای کلیدی سوریه ادامه یافت. نبرد به شهر حماه رسید. در این شهر، بخشی از ارتش سوریه مقاومت جانانه‌ای از خود نشان داد، اما بخش دیگر، که تحت تأثیر همان نفوذی‌ها قرار داشتند، مسیرهای بیابانی را برای عبور تروریست‌ها باز کردند. این اقدام، به تروریست‌ها اجازه داد تا با دور زدن خطوط دفاعی، به سمت شهر حمص حرکت کنند. حمص، به دلیل موقعیت استراتژیک خود، نزدیک‌ترین شهر به دمشق بود و سقوط آن می‌توانست پیامدهای بسیار وخیمی برای پایتخت داشته باشد.

در طول تمام این روزها و شب‌ها، نیروهای روسی با شدت و گستردگی زیادی کاروان‌های تروریست‌ها را بمباران می‌کردند. شدت این حملات هوایی، که با هدف ممانعت از پیشروی تروریست‌ها و پاکسازی مسیرها صورت می‌گرفت، نشان از اهمیت راهبردی نبرد در این مناطق داشت.

عقب‌نشینی اجباری و ترک خاک سوریه

هنگامی که نبرد به حمص کشیده شد، هزاران نیروی مقاومت، از جمله نیروهای وفادار به دولت سوریه و با وجود مخالفت‌های احتمالی از سوی جریان اصلاح‌طلب داخلی، وارد لاذقیه شدند تا حمایت خود را اعلام کنند. همچنین، دو هزار کماندوی حزب‌الله لبنان نیز برای دفاع از حمص وارد این شهر شدند. در این شرایط بحرانی، ارتش سوریه به بشار اسد اطلاع داد که سربازان ارتش، به دلیل سرخوردگی و فشارهای داخلی، حاضر به ادامه جنگ نیستند.

در آن شب، تا پاسی از نیمه‌شب، نیروهای روسی آخرین بمباران‌های سنگین خود را بر روی جاده‌ها، پل رستن، و مسیر حمص به دمشق انجام دادند. این اقدام، به نظر می‌رسید تلاشی برای ایجاد یک منطقه حائل یا پاکسازی مسیر برای عقب‌نشینی احتمالی باشد.

بشار اسد، در پی دریافت گزارش‌های ناامیدکننده از فرماندهان ارتش و وضعیت میدانی، با مقامات بلندپایه ایرانی که برای کمک به سوریه اعزام شده بودند، همچنین با فرماندهان نیروهای روسی و فرماندهان حزب‌الله تماس گرفت. او رسماً درخواست کرد که نیروهایشان را از حمص خارج کنند. دلیل این درخواست، عدم تبعیت بخش قابل توجهی از ارتش سوریه از فرماندهی مرکزی و همچنین تمایل اسد برای جلوگیری از تلفات بی‌ثمر، اسارت یا کشته شدن متحدانش بود.

بلافاصله پس از این درخواست، رایزنی‌هایی میان ارتش سوریه و گروه‌های تروریستی صورت گرفت تا کریدوری امن برای عقب‌نشینی نیروهای حزب‌الله از حمص به سمت قلمون و مرز لبنان ایجاد شود. به این ترتیب، نیروهای حزب‌الله، علی‌رغم تحمل چندین ساعت نبرد سنگین در حمص، شبانه و به صورت غافلگیرکننده‌ای عقب‌نشینی کردند. نیروهای روسی نیز با تجهیزات زرهی و هلیکوپترهایشان به پایگاه‌های خود در طرطوس و لاذقیه بازگشتند.

بشار اسد، تا نزدیک سپیده‌دم در کاخ ریاست‌جمهوری باقی ماند و سپس با یک هواپیمای مجهز به سیستم رادار خاموش، به سمت لاذقیه پرواز کرد. خانواده او از پیش به مکانی امن منتقل شده بودند، اما تعدادی از بستگان نزدیک و برادرزاده‌های او که در دمشق باقی مانده بودند، دستگیر و اعدام شدند. شواهدی که در کف فرودگاه لاذقیه – که پایگاه اصلی نیروهای روسی در سوریه محسوب می‌شد – به جا مانده بود، حاکی از حجم انبوه لباس‌های نظامی سربازان سوری بود. این موضوع نشان می‌داد که صدها ژنرال و فرمانده ارشد، به همراه بشار اسد، سوریه را ترک کرده‌اند و این بدترین سناریوی ممکن برای ارتش سوریه بود.

نقد روایت جولانی؛ ترفندی از سوی یک تروریست القاعده

نکته بسیار مهمی که در این تحلیل باید به آن توجه کرد، ماهیت روایت ارائه شده از سوی ابومحمد الجولانی است. توضیحاتی که در بالا به آن‌ها اشاره شد، در ارتباط با ادعای «خیانت روسیه» بود که از زبان الجولانی مطرح شده است. باید به یاد داشت که روایت الجولانی، روایتی هدفمند و کاملاً جهت‌دار است و در شرایطی حساس و در شب سقوط سوریه، زمانی که او قدرت را به دست گرفته بود، مطرح شد. این روایت از زبان یک تروریست القاعده، که سال‌ها در خدمت غرب بوده و با حذف بیش از هزار گروه تروریستی دیگر، قدرت را در سوریه تصاحب کرده است، ارائه می‌شود. او اکنون در مقام رئیس یک حکومت خودخوانده، داستان‌سرایی می‌کند.

ما هرگز مواضع و اقدامات روسیه را در قبال خیانت‌های گذشته و رویکردهای دوگانه آن در منطقه نادیده نمی‌گیریم و وجدان آگاه جامعه و عقل سلیم حکم می‌کند که به این اقدامات به دیده انتقاد نگریسته شود. اما در عین حال، نباید روایتی را که از زبان یک تروریست قاتل، که مهم‌ترین و ترسناک‌ترین تخصص او بریدن سر زنان و کودکان است، می‌آید، پذیرفت. این صرفاً یک دروغ سازمان‌یافته با اهداف سیاسی است.

علاوه بر این، اگر ادعای جولانی مبنی بر خیانت روسیه صحت داشت، چرا روس‌ها بشار اسد را با خود به روسیه بردند و به او پناهندگی دادند؟ این پرسش ساده، ماهیت دروغین ادعای جولانی را برملا می‌کند.

تروریست، ذاتاً موجودی غیرقابل اعتماد و همیشه زیر سؤال است. حال، این موضوع در مورد ابومحمد الجولانی و روایت‌های او برای تحلیل، با ضربدر چندی برابر می‌شود. تحلیل رویدادها باید بر اساس شواهد عینی و تحلیل‌های منطقی صورت گیرد، نه بر اساس داستان‌سرایی‌های یک تروریست شناخته شده.

نظرات بینندگان