پایگاه خبری آوای رودکوف:آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی، در سیاست خارجی خود بهدنبال روابط برابر و محترمانه با دیگر کشورها نیستند. تجربه تاریخی نشان داده است که آنها غالباً خواهان سلطهگری و سیطره کامل بر منابع، سیاستها و حتی فرهنگ ملتهای دیگرند. مدل مطلوب آنها، تبدیل کشورها به مستعمرههای مدرن است؛ جایی که حاکمان محلی تنها نقش مباشر و “متصدی” منافع غرب را بازی کنند.
نمونه این سیاست را میتوان در رفتار آنها با برخی دولتهای عربی مشاهده کرد؛ دولتهایی که با پرداخت هدایا، رشوههای کلان، قراردادهای پرسود برای شرکتهای غربی و پذیرش حق «کدخدایی» آمریکا، عملاً حاکمیت ملی خود را واگذار کردهاند. برای غرب، بهترین وضعیت این است که منابع انرژی یک کشور را بدون مانع و با کمترین هزینه در اختیار بگیرند، پایگاههای نظامیشان را در خاک آن کشور مستقر کنند و سیاست خارجیاش را در جهت اهداف خود همسو بسازند.
ایران اما در این معادله، کشور ساکتی نبوده است. ایستادگی جمهوری اسلامی در برابر تحمیل اراده خارجی، ریشه اصلی دشمنی غرب با ماست. برخلاف تصور سادهانگارانه برخی که گمان میکنند شعار «مرگ بر آمریکا» یا خطوط گفتمانی ما علت این خصومت است، حقیقت این است که آنها با کشوری مشکل دارند که رعیت نباشد، منابعش را خود مدیریت کند و اجازه دخالت بیگانگان را ندهد.
البته این به معنای آن نیست که سیاستهای غلط بعضی مسئولان و تصمیمات نادرست در داخل کشور بیتأثیر است؛ چهبسا این خطاها در بعضی مقاطع بهانه و دستاویز به دشمن داده است. اما اشتباه بزرگ این است که اصل دشمنی غرب را ناشی از تغییر دولتها یا گرایشهای سیاسی داخلی بدانیم. دشمنی آنها ماهیتی ساختاری و ریشهدار دارد؛ آنها با استقلال واقعی ایران کنار نمیآیند و تا زمانی که کشور ما بر حق حاکمیت خویش پافشاری کند، به اشکال مختلف فشار، تحریم، تهدید و جنگ رسانهای ادامه خواهند داد.
راه درست، شناخت دقیق ماهیت این تقابل و پرهیز از اتهامزنیهای بیثمر به یکدیگر در داخل است. اختلافسلیقه سیاسی طبیعی است، اما نباید به چالش اصلی یعنی تلاش نظام سلطه برای بازگرداندن ایران به جایگاه “کشور تابع” بیتوجه شد.