پایگاه خبری آوای رودکوف:«در حالیکه کهگیلویه و بویراحمد با وجود برخورداری از منابع عظیم آب، نفت و خاک همچنان بار محرومیت و تبعیض را بر دوش میکشد، پروژههای بیتوجیه سدسازی و برداشتهای خام معدنی آینده این سرزمین را تهدید میکند؛ سیدعلیاکبر زاهدیان، فرهنگی بازنشسته و از دلسوزان استان، در یادداشت زیر خواستار تجدیدنظر فوری در این تصمیمات و احقاق حق مردم مظلوم منطقه شده است.»:
بسمالله الرحمن الرحیم
«لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ، وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا»
(سوره نساء، آیه ۱۴۸)
و چه نیکو سروده است حضرت حافظ:
«بر ما بسی کمانِ ملامت کشیدهاند
تا کارِ خود ز ابروی جانان گشادهایم»
استان کهگیلویه و بویراحمد، سرزمین شگفتیها و گنجینهای از منابع وسیع و کمنظیر است؛ استانی که با وجود تنها یک درصد مساحت کشور، ۲۵ درصد نفت و گاز ایران و ۱۰ درصد منابع آبی را در دل خود جای داده است.
با این همه، در عرصه رشد و توسعه، سالهاست در شمار محرومترین استانهای کشور قرار دارد.
این همان سرزمینی است که در دوران رضاخان، با وجود قشونکشیها، گلولهباران و بمباران هوایی، تسلیم نشد؛ اما همین مردم غیور و متدین، در سالهای دفاع مقدس، در حمایت از نظام اسلامی و پاسداری از کیان وطن، سربلند و پیشگام بودند و نامی ماندگار از غیرت و وفاداری بر جای گذاشتند.
این خطه، ذخایر معدنی نایاب و ذیقیمتی در خود دارد که امروز، در سکوت رسانهای و بیاطلاعی عمومی، بهصورت خام استخراج و مستقیم از مبادی مرزی کشور بارگیری میشود؛ بیآنکه سود و سهمی درخور، نصیب مردم بومی شود.
یکی از این نمونهها، معدن بوکیست سرفاریاب است؛ معدنی که نهتنها آوردهای برای مردم نداشته، بلکه خسارتهای سنگین و جبرانناپذیری بر طبیعت بکر منطقه، جنگلهای بلوط، زیرساختها و سازههای این دیار محروم تحمیل کرده است.
واقعاً باید از مظلومیت این خاک و بیکاری جوانان تحصیلکردهاش خون گریست.
آب، دیگر سرمایه سرشار این استان است. پس از انقلاب، توسعه سدسازی توجه دولتمردان را به این منطقه جلب کرد؛ اما سدهایی که با امید توسعه ساخته شدند، نتوانستند گرهی از مشکلات مردم بگشایند.
بیشتر این سدها، چنان طراحی و اجرا شدند که منفعتشان در نقاط خروجی و مرزی استان تعریف شد؛ نه در متن آن.
تنها دو طرح سدسازی مفید – سد کِلات و سد آبریز – روی رودخانه مارون در منطقه دشمنزیاری کهگیلویه، قابلیت ایجاد تحول داشتند؛ اما یکی با مخالفت نماینده وقت شهرستان برای همیشه تعطیل شد و دیگری سالهاست در بلاتکلیفی و رکود مانده است.
بیتدبیری مسئولان استانی و سیاستهای ناعادلانه مسئولان ملی باعث شد بهرهبرداری از سدهای استان، نهتنها باری از دوش مردم برندارد، بلکه ضررهایش سهم کهگیلویه و بویراحمد و منافعش نصیب دیگر استانها شود.
در حالیکه دشتهای حاصلخیز و تشنه استان، در چندمتری رودخانه مارون به آب نیاز مبرم دارند، قانون سد، مردم بومی را از آب منطقه محروم کرده است و آب ذخیرهشده، دهها کیلومتر دورتر، به دشتهای خوزستان منتقل میشود؛ و دردناکتر آنکه حقآبه قانونی استان نیز همچنان تأمین نشده است.
در شهرستان بویراحمد نیز، با وجود هزاران هکتار زمین مرغوب و تشنه و بحران آب شرب در بسیاری از مناطق – بهویژه شهر یاسوج – آب سد خرسان ۳ نهتنها برای مردم استان نیست، بلکه برای استانهای اصفهان، یزد و کرمان، از فاصلهای حدود ۳۶۰ کیلومتر انتقال داده میشود.
در نتیجه این انتقالهای بیرویه، اکثر شهرها و مناطق استان امروز با کمبود شدید و قطعیهای مکرر آب شرب روبهرو هستند.
واقعاً مصداق روشن این حکمت است که:
«آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم.»
باید پذیرفت که ساخت سدهای مرزی در شرایطی که مردم استان خود نیازمند آب هستند، تصمیمی ناعادلانه و فاقد توجیه منطقی بوده است.
این سدها علاوه بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی، عوارض اقلیمی و زیستمحیطی خطرناکی نیز بهجا گذاشتهاند.
دو سد کوثر و مارون، همچون «دو دیگ بخار» در دو سوی دهدشت عمل کردهاند و هوای معتدل سابق این منطقه را به آبوهوایی شرجی و طاقتفرسا تبدیل نمودهاند؛ تا جاییکه بسیاری از مردم ناچار به مهاجرت شدهاند.
شهر یاسوج نیز که به آبوهوای مدیترانهای و پاک شهره است، با بهرهبرداری از سدهای ماندگان، تنگسرخ و خرسان ۳، بهسبب تبخیر شدید و ایجاد شرجی، هویت اقلیمی خود را از دست خواهد داد.
بهویژه سد ماندگان – هرچند در محدوده استحفاضی استان نیست – به دنا چسبیده است و تخریبهای آن، از جمله نابودی جنگلهای هیرکانی بلوط، یخچالهای طبیعی، اکوسیستم کوهستانی و زیستبوم بینظیر دنا، آینده این منطقه افسانهای را در معرض تهدید جدی قرار داده است.
اگر این سد تکمیل شود، نسل آینده، دنا را تنها در کتابها و افسانهها خواهند شناخت.
این سد، از نگاه کارشناسان آب، فاقد توجیه علمی، فنی، اقتصادی، زیستمحیطی و پدافند غیرعامل است و علیرغم اعتراضات مردمی و مخالفت مراجع قانونی، همچنان در حال ساخت است.
نکته شگفتانگیز آنکه در حالیکه سازمان محیط زیست و قوه قضائیه دستور توقف آن را صادر کردهاند، وزارت نیرو عملاً کنار کشیده و وزارت کشور پیشبرنده آن شده است.
تأمین مالی از مسیر سازمان همیاری شهرداری اصفهان و شرکت آب صفه – با سه مناقصه رسمی – پدیدهای عجیب، خلاف عرف و نوعی هرجومرج اداری است.
درحالیکه اصفهان، سرزمین خشک و کمآب، امروز هزاران هکتار شالیزار دارد که با آب زاگرس آبیاری میشود، کهگیلویه و بویراحمد – با وجود رودخانههای خروشان و خاک حاصلخیز – بهخاطر بیآبی، زمینهایش یا دیم است یا لمیزرع.
از سوی دیگر، سد آبریز – که نه معارض دارد و نه اشکال فنی – سالهاست مغفول مانده و به ثمر نمیرسد.
در چنین شرایط تلخ و حساس، دستور رئیسجمهور محترم در تاریخ ۱۹ آبان مبنی بر تسریع در ساخت سدهای ماندگان و خرسان ۳، موجی از خشم و نارضایتی در استان پدید آورد؛ چنانکه در ۲۷ آبان، مردم بهصورت خودجوش مقابل استانداری تجمع اعتراضی برگزار کردند.
اکنون که سفر رئیسجمهور به استان نزدیک است، لازم است هماستانیهای عزیز برای دفاع از حقوق مشروع خود، اعتراض مسالمتآمیز و قانونی را ادامه دهند و پیام مظلومیت این سرزمین را مستقیماً به گوش ایشان و دیگر مسئولان عالیرتبه برسانند.
ضروری است رسانههای محلی و فعالان دغدغهمند فضای مجازی با هشتگ
«نه به سدهای ماندگان و خرسان ۳»
صدای دنا را به گوش مردم ایران و جهان – بهویژه نهادهایی چون یونسکو – برسانند.
با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب بر محرومیتزدایی مناطق کمبرخوردار، انتظار میرود نماینده محترم ولیفقیه در استان و ائمه جمعه، ضمن روشنگری در خطبهها، طومار رسمی درخواست مردم را تهیه و به دفتر معظمله ارسال کنند.
همچنین از نمایندگان محترم مجلس، عضو محترم مجلس خبرگان، استاندار و مدیران استانی انتظار میرود قاطعانه از رئیسجمهور بخواهند که با توجه به تضییع آشکار حقوق مردم، در ادامه پروژههای مذکور تجدیدنظر و بهجای آن، تسریع در احیای سد آبریز را در اولویت قرار دهند.
۹/۹/۱۴۰۴
سیدعلیاکبر زاهدیان
فرهنگی بازنشسته