پایگاه خبری آوای رودکوف-علی تقوی/کارشناس روابط بینالملل : توافق هستهای بیش از آنکه متأثر از عوامل داخلی باشد تحت تأثیر عوامل بینالمللی بود.اراده منافع ملی کشورهای تأثیرگذار بر نظام بینالملل بر این قرار گرفت که در برنامه هسته ایران محدودیت ایجاد کند و بر سر این موضوع به توافق برسد؛ هرچند که عوامل داخلی مانند تهدید امنیت و بقای جمهوری اسلامی شتابدهندهای بر این توافق بود. فارغ از عوامل داخلی که متأثر سیاستهای انتقادی احمدینژاد نسبت به جامعه جهانی بود، عوامل خارجی و منافع کشورهای غربی در دستیابی به توافق هستهای نقشی اساسی داشت و همین منافع به ترامپ اجازه پاره کرده برجام را نخواهد داد.
ازآنجاکه خاورمیانه، بازارهای خوبی برای کشورهای اروپای غربی و چین هستند، منطقه خاورمیانه بهطور عام، و ایران که ازنظر ژئوپولتیک از اهمیت فراوانی برخوردار است بهطور خاص، میتواند به مرکز اهمیت سیاسی و اقتصادی برای این کشورهای تبدیل شود. لذا امنیت و ثبات برای کشورهای که قصد سرمایهگذاری در این منطقه دارند از اهمیت وافری برخوردار است. از طرفی آمریکا به دو دلیل سعی دارد حضور خود در این منطقه را کمرنگ کرده و از درگیریهای مستقیم در این منطقه خودداری کند. اول اینکه نفت مانند دهههای گذشته دیگر بهعنوان یک کالای استراتژیک شناخته نمیشود. هرچند هنوز چرخش آزاد انرژی برای امریکا اهمیت بالایی دارد. مسئله دوم که تأثیر بیشتری بر کمرنگ شدن حضور آمریکا در منطقه دارد، افزایش قدرت اقتصادی و نظامی چین است. در دو سند راهبردی امنیت ملی امریکا در دورههای اوباما و ترامپ بهخوبی تهدید چین برای آمریکا ملموس است.
استراتژی امنیت ملی سندی است که روسای جمهور امریکا ملزم به ارائه آن هستند. در این سند مهمترین تهدیدات و اولویتهای راهبردی ایالاتمتحده آمریکا مشخص و راههای مواجهه با آنها تعیین میشوند. درواقع این سند، ارائهدهنده استراتژی کلان و اهداف کلی آمریکا در رابطه با امنیت ملی این کشور است.
در سند راهبردی آمریکا، توجه ویژهای به شرق آسیا جهت افزایش نفوذ آمریکا شده است. در این سند چین بهعنوان یک قدرت رقیب برای ایالاتمتحده معرفیشده است که تلاش میکند با سرمایهگذاریهای کلان زیرساختهای اقتصادی کشورهای منطقه را در دست گرفته و نفوذ خود را گسترش دهد. بنابراین آمریکا برای حضور قدرتمندانه در منطقه پاسیفیک نیاز به امنیت در منطقه خاورمیانه دارد، که این امنیت با توازن قوا بین قدرتهای منطقهای مانند ایران، ترکیه و عربستان حاصل میشود. لذا منافع ملی آمریکا ایجاب میکرد با توافق هستهای به این هدف برسد. هرچند برجام برای آمریکا یک توافق کاملی نبود ولی با این توافق میتوانست تا حدودی امنیت و موازنه قدرت را در این منطقه حاصل کند تا قادر به حضور پررنگتری در شرق آسیا باشد. بنابراین شعارهای ترامپ علیه برجام را باید در راستای برهم نخوردن موازنه قوا در این منطقه تحلیل کرد.
آمریکا نه قصد برهم زدن برجام را دارد و نه تائید کامل آن را. هدف واشنگتن معلق نگهداشتن برجام است تا ایران نتواند بهطور کامل از مزایای آن استفاده کند و همچنین با ایجاد ترس از نفوذ ایران در منطقه،عربستان را مصمم به افزایش هزینههای نظامی و سیاسی کند. بنابراین هم ایران از این توافق نمیتواند در راستای قدرت اقتصادی و به دنبال آن قدرت نظامی و نفوذ بیشتر در منطقه استفاده بهینه کند و هم عربستان با خرید تسهیلات بیشتر، که خود میتواند حمایت صاحبان مجتمعهای نظامی صنعتی امریکا از ترامپ را به دنبال داشته باشد، میتواند از نفوذ ایران جلوگیری کند. لذا در سیستم تصمیمگیری سیاست خارجی امریکا که بر اساس منافع ملی عمل میکند، نظرات شخصی تأثیر چندانی ندارد. نزدیک به ده سال در مراکز علمی و سیاسی آمریکا در موردتوافق هستهای با ایران تحقیق و گفتگو شده است تا سیستم سیاسی ایالات متحده، بهترین تصمیم ممکن را برای منافع آمریکا، نه عربستان و اسراییل، بگیرد. تصمیمی که بسیار بعید است با تغییر یک رئیسجمهور و حتی یک حزب تغییرات اساسی و راهبردی در آن ایجاد شود.
یاسوج
عضویت در خبر نامه