« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
آوای رودکوف:فرمانده انتظامي کهگیلویه و بویراحمد با تأکيد بر نقش مهم آموزش و نظارت در سلامت اداري، گفت: سلامت اداري ضامن اقتدار و عزت ناجا و اعتماد مردم به پليس است
کد خبر: ۸۲۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۶

آوای رودکوف:مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استاندار کهگیلویه و بویراحمد از تشکیل ستاد پیشگیری از آسیب های اجتماعی با مدیریت معوان سیاسی و امنیتی استاندار در این استان خبر داد
کد خبر: ۸۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

در زمان لازم گزینه شاخص اصولگرا یان کهگیلویه با همه خصال برجسته معرفی خواهد شد و در همه جلسات و تشکلهای رسمی اصولگرا مورد حمایت جدی قرار خواهد گرفت
کد خبر: ۸۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

آوای رودکوف:با حضور رئیس آب و فاضلاب روستایی شهرستان کهگیلویه مانور آبرسانی به روستای بلوط بنگان از توابع بخش سوق برگزار شد
کد خبر: ۸۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۵

اینکه در خانه «موحد» به روی همه باز است و در نگاه او طرفدار و مخالف چندان فرقی با هم نداشتند و گاها نیز بعضی از هواخواهان «موحد» اعتراض داشتند که ایشان در حل مشکلات مخالفین کوشاتر است باعث این محبوبیت شده و هر کسی نمیتواند اینچنین رفتار کند چرا که لازمه آن فدا کردن آرامش زندگی و فضای خصوصی است. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، روزهای گذشته نقل قول‌های مختلفی از موحد در سایت‌های خبری از قول وی گفته‌اند که «قطعاً در انتخابات شرکت نخواهم کرد» و این باعث شد شخصاً از آقای موحد جویای واقعیت شوم که ایشان ضمن انکار این مسئله فرمودند؛ «اگر مصاحبه‌ای صورت گرفته لطف کنند صدای ضبط شده من را منتشر کنند». اینکه چرا حضور و یا عدم حضور موحد اینقدر مهم است که برخی را وادار می‌کند مطالبی خلاف واقعیت را منتشر کنند برای همه کاملاً روشن است که وقتی حرف از انتخابات باشد و آنهم انتخابات کهگیلویه نادیده گرفتن «موحد» امکان ندارد چرا که علی‌رغم همه نامهربانی‌ها و تخریب‌هایی که ظرف سال‌های گذشته صورت گرفته هنوز هم شخص «موحد» فارغ از بعضی اطرافیان تمامیت‌خواه و منفعت طلب قهرمان توده‌های مردم است و به نوعی معیار سنجش کاندیداها تبدیل شده است و مردم کهگیلویه ناخودآگاه سایر کاندیداها را با محک «موحد» می سنجند و از طرفی در نظر مردم کهگیلویه آمدن و یا نیامدن «موحد» و حمایتش از چهره‌های سیاسی از مهمترین پارامترها برای انتخاب نماینده است. اینکه چرا و چطور «موحد» به این جایگاه دست یافت و چرا دیگران نتوانستند به این میزان از مقبولیت عمومی و نفوذ در جامعه برسند را باید با برسی تاریخ سی سال گذشته پاسخ گفت. از نظر من جریان اجتماعی حامی «موحد» رانمیتوان درقالب هیچکدام از کلیشه های اصولگرا ویااصلاحطلب تعریف کرد که همگان شهادت می‌دهند طرفداران «موحد» ازهمه اقشار جامعه وازهمه گرایشهای سیاسی بوده و هستند وشخصیت جامع و فراجناحی «موحد» باعث جذب مردم ازهرتفکر وگرایشی شده است و امروزه هم بخش زیادی از مردم ازاصولگرا و اصلاح‌طلب وقتی مورد سئوال قرار می‌گیرند که در انتخابات از کی حمایت خواهند کرد اکثراً تصمیم نهایی را موکول به مشخص شدن وضعیت «موحد» می‌کنند و همین باعث شده که بعضی از فعالین سیاسی آرزوی حذف «موحد» را داشته باشند و به طبع آنها بعضی ژورنالیست‌های وابسته اقدام به پراکندن اخبار خلاف واقع می‌کنند بلکه بتوانند فضارابه نفع کاندیدای مورد نظرشان تغییربدهند اماچراموحد اینقدر تاثیرگذاراست؟بافت طایفه ای کهگیلویه وفرهنگ عشایری حاکم براین شهرستان باعث شده که فقط کسانی بتوانند در سپهر سیاسی این شهرستان به ستارگانی دائمی تبدیل شوند که اولا شناخت کافی از جغرافیای سیاسی و ایلی این منطقه داشته باشند و حساسیت‌ها و ظرافت‌های رفتاری این مردم را بشناسند و به طبقات مختلف و توقعات آنها احترام بگذارند و حتی المقدور خواست‌هایشان را اجابت کنند که «موحد» با زیرکی و کیاست خاص خود و شناختی که بواسطه زندگی در بطن این جامعه عشایری بدست آورده بود با بنا نهادن یک جریان اصالت محور سعی فراوانی درحل مشکلات این مردم مبذول کرد و همانطور که می‌بینیم موفق هم شد. اینکه در خانه «موحد» به روی همه باز است و در نگاه او طرفدار و مخالف چندان فرقی با هم نداشتند و گاها نیز بعضی از هواخواهان «موحد» اعتراض داشتند که ایشان در حل مشکلات مخالفین کوشاتر است باعث این محبوبیت شده و هر کسی نمیتواند اینچنین رفتار کند چرا که لازمه آن فدا کردن آرامش زندگی و فضای خصوصی است. حال که هم مردم و هم داوطلبان شرکت در انتخابات میدانند آمدن و یا نیامدن موحد و حمایتش از کاندیداها تعیین کننده است بازار شایعات روز به روز داغتر میشود و هر کس سعی میکند این جریان رابه نفع خود تغییر جهت دهد و در این راه بعضی از دوستان اخلاق را هم قربانی می‎کنند متاسفانه بهتراست کمی صبر کنیم تا انتخابات روند طبیعی خود راطی کند و به مردم اجازه بدهیم که آزادانه انتخاب کنند هنوز چند ماهی تا انتخابات مانده و «موحد» یا می‌آید و یا نمی‌آید.منبع :صبح دنا
کد خبر: ۸۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۸

استادخسرو معتضد - تاریخ‌پژوه - متنی را در پاسخ به برخی اتهاماتی که علیه وی مطرح می‌شود منتشر کرده است.  به گزارش ،پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از  ایسنا، در پی ابهامات و اتهاماتی که هر از گاهی در شبکه پیام‌رسان موبایلی تلگرام متوجه خسرو معتضد می‌شود، این تاریخ‌پژوه و روزنامه‌نگار متنی را ارسال کرده است. در این متن آمده است: «نادانان و بی‌سوادان و کم‌سوادان در هر دوره و زمانه‌ای بوده‌اند و کسانی را که بنا به دلایلی مورد لطف و محبت مردم قرار می‌گرفته‌اند به گونه‌ای مورد حمله قرار می‌داده‌اند تا آنان را تخریب کنند. به مرحوم دکتر محمد مصدق هیچ وصله‌ای نمی‌چسبید. از این رو شایع کردند کتابی که او به عنوان رساله دکترای خود درباره ارث در اسلام نوشته است به قلم یکی از روحانیون قم بوده است. در حالی که آن کتاب را دکتر مصدق در سوییس به زبان فرانسوی نوشته بود و بعدها در سال 1331 که میراشرافی معروف مدیر روزنامه رسوای آتش خواست آن را در روزنامه‌اش به چاپ برساند مجبور شد مترجمی استخدام کند. سرفرانسیس شپرد سفیر انگلیس در ایران که از مصدق به علت مبارزه او علیه استعمار ننگین شرکت نفت انگلیس و ایران تنفر داشت روزی در یادداشتی از سفارت انگلیس به وزارت خارجه لندن نوشته بود: از دهان مصدق بوی تریاک می‌آید. روزنامه‌های لندن هم این مهمل را چاپ کردند و جراید جیره‌خوار در شرکت نفت در تهران آن را تکرار کردند. حسین مکی سرسختانه در مقام نماینده مجلس به مبارزه با انگلیسی‌ها پرداخت و آن‌ها را با همه ید بیضایشان از آبادان بیرون انداخته بود و چون لکه‌ای به دامان او نمی‌چسبید گذشته او را پیش کشیدند که در جوانی درجه‌دار و استوار نیروی هوایی بوده و در قسمت فنی نیروی هوایی خدمت می‌کرده است. یک مامور اطلاعاتی انگلیس هم در گزارشی نوشت: «مکی مرد جسور و جدی و خطرناکی است. از مال دنیا چیزی جز خانه پدری ارثی ندارد و شاید بتوان با دادن صد هزار دلار رشوه او را از مخالفت باز‌داشت». در حالی که این پیشنهاد باتوجه به شخصیت خاص مکی که ممکن بود پیشنهاد رشوه انگلیسی‌ها را افشا کند خطرناک بود و اقدامی برای سنجش مکی نشد اما بعدها دشمنان آن رادمرد شایع کردند که به او صد هزار دلار رشوه داده‌اند. مکی آنقدر نترس و بی‌باک بود که در سخنرانی‌های خود در‌ آمریکا، آنان را مورد عتاب و خطاب قرار داد که چرا مهار خود را دست انگلیسی‌ها داده‌اند و مردم تمام بدبختی‌های خود را به دلیل حمایت آمریکا از انگلستان می‌انگارند. یا به آیت‌الله کاشانی تهمت زدند که مبارزات 50 ساله خود و پدرش با انگلستان را فراموش کرده و انگلیسی شده است. اخیراً نوبت من شده است که دیدم فردی در فلان شبکه پیام‌رسان موبایلی و در فضای مجازی این کشف را درباره من کرده است که من از خانواده و دودمان قاجاریه هستم و به همین علت در آثارم از پهلوی‌ها که اجداد مرا از سلطنت برکنار کرده‌اند انتقاد می‌کنم! متاسفانه کسانی هم بی هیچ مطالعه و پرسشی از روی دست هم کپی می‌کنند و برای هم می‌فرستند. چند شب پیش از رادیو فردا تصادفاً شنیدم سوابق فعالیت‌های کمونیستی جعفر پیشه‌وری در باکو را به طور کامل و جامع بیان می‌کرد اما اگر ما بخواهیم این مطالب را در رسانه‌ها بگوییم فوراً عده‌ای رگ گردنشان بالا خواهد آمد که چرا این حرف‌ها را می‌زنید. به ما برمی‌خورد. مضحک‌تر این‌که دیگری در سایتی دیگر نوشته: فلانی - یعنی من - نوه عضدالملک قاجار هستم. بنابراین از قاجاریه هستم و مطالبی که می‌نوشتم و می‌نویسم از روی حب به قاجاریه و بغض به پهلوی است. در همان حال یک مدعی هم مقاله‌ای منسوب به من مربوط به 45 سال پیش را کشف می‌کند و روی سایت می‌گذارد و ادعا می‌کند من از شاه تعریف کرده‌ام. آخر نفهمیدم من از قاجارها هستم و از پهلوی‌ها بدم می‌آید یا مداح شاه بوده‌ام؟! واقعیت را اما از زبان خود من بشنوید یا بخوانید: من از سلسله قاجار که 125 سال ایران را در حالت قهقرا و ضعف و عقب‌ماندگی نگاه داشت بسیار بدم می‌آید و کمترین نسبت خانوادگی با این ایل و تبار ندارم اما در میان همان قاجارها شاهزادگان شجاعی مانند عباس میرزا نایب‌السلطنه وطن‌پرست و باسواد و عاشق ترقی و عظمت ایران و محمدعلی دولتشاه برادر او - که عثمانی‌ها را سر جای خود نشاند - و شاهزاده حسام‌السلطنه سلطان مراد میرزا که هرات را بازپس گرفته بوده‌اند که مورد احترام هر ایرانی هستند. بنابراین ترهاتی را که بدخواهان می‌نویسند کما این که درباره مرحوم استاد علی‌اکبر دهخدا می‌نوشتند او صدهزار تومان بودجه دولت را صرف تدوین یک مشت مطالب بیهوده‌ای کرد که لغت‌نامه خوانده می‌شود و خواسته نامش را بلندآوازه کند چیزی از ارزش و اهمیت مرحوم دهخدا کم نمی‌کند. بی‌مایگانی در دوران حیات مرحوم ملک‌الشعرای بهار به او حمله می‌کردند که چگونه در دوران حیات رضاشاه قصیده بلندبالایی در وصف او به نام «دیروز و امروز» ساختی و چرا برای عروسی محمدرضا پهلوی ولیعهد و فوزیه شاهزاده خانم مصری سرود شادباش سر دادی که آهنگ آن را سرهنگ مین باشیان ساخت. خدا بیامرزد ملک‌الشعرای بهار را که از آغاز سلطنت رضاشاه یا مأمورین دایره عملیات ویژه نظمیه قصد قتل او را در سال 1304 کردند و به علت اشتباه محض دیگری به نام واعظ قزوینی را سر بریدند، یا به علت سرودن اشعار انتقادی خود به زندان می‌افتاد و چند بار زندانی شد و یک بار او را به اصفهان تبعید کردند و آخر سر محمد علی فروغی شفاعت کرد و او را به تهران بازگرداندند و قرار شد کارهای ادبی و تحقیقی کند و حقوق او را که قطع کرده بودند برای امرار معاش خانواده‌اش از نو برقرار کنند. به او پیشنهاد شد قصیده‌ای بسراید تا دیکتاتور، کینه خود را به او فراموش کند و او آن قصیده را سرود. این کین‌توزی‌ها اما ادامه دارد. فردا اگر بنویسم آدولف هیتلر آدم‌کش بوده لابد یکی پیدا می‌شود و مرا فرزند چهارم ژوزف استالین و از کمونیست‌های صحیح‌النسل و بلشویک‌های وفادار می‌نامد! من یکی از میان مردمم. مانند همه مردم و با همه احساسات و اندیشه‌های آنان. از دیکتاتوری نفرت دارم و از هوچی‌گری و شانتاژ نیز نمی‌ترسم. ابلهان هرچه می‌خواهند و در چنته دارند بسازند و در فضای مجازی بگذارند. این توضیح هم برای عده‌ای از طایفه قاجاریه است که از من می‌پرسند: آیا جنابعالی هم از ما هستی؟ در جوابشان عرض کردم خیر. از هیچ ایل و تبار و طایفه‌ای نیستم. فقط ایرانی هستم و افتخار می‌کنم که از درون ملت ایرانم. همین!»
کد خبر: ۸۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۷

رئیس اداره بهزیستی شهرستان لنده گفت: در راستای پیشگیری از تنبلی چشم و معلولیت‌های بینایی تاکنون بیش از 500 نفر در این طرح شرکت و مورد معاینه لازم قرار گرفته‌اند
کد خبر: ۸۰۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۵

اگر به تاریخ برگردیم می بینیم برخی از افرادی که در رکاب پیامبر (ص) بودند و سیف اسلام لقب گرفتند در مقابل امیر المؤمنین علی (ع) ایستادند نشان از اهمیت ندادن به موضوع ولایت پذیری است
کد خبر: ۷۸۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۰

مشاورعالی سازمان سنجش آموزش کشور از آغاز فرآیند ثبت نام برای شرکت در آزمون دوره های کارشناسی ارشد فراگیر دانشگاه پیام نور مهر 95 ، از روز دوشنبه 9 آذرماه خبر داد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir حسین توکلی بعدازظهر چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: ثبت نام برای شرکت در آزمون دوره های کارشناسی ارشد فراگیر دانشگاه پیام نور نوبت شانزدهم از طریق شبکه اینترنتی سازمان سنجش آموزش کشور به نشانی www.sanjesh.org از روز نهم آذر آغاز و تا 15 آذرماه ادامه خواهد داشت. وی اظهارداشت: همه داوطلبان متقاضی ضرورت دارد در این مهلت پس از مطالعه دقیق دفترچه راهنما و فراهم کردن مدارک لازم به سایت سازمان مراجعه و نسبت به تکمیل فرم تقاضانامه اینترنتی برای شرکت در آزمون یاد شده اقدام کنند. وی با بیان اینکه دفترچه راهنما همزمان با زمان ثبت نام روی سایت سازمان سنجش قرار می گیرد ، در خصوص پرداخت هزینه ثبت نام گفت: با توجه به اینکه پرداخت هزینه ثبت نام اینترنتی است داوطلبان لازم است به وسیله کارت های عضو شبکه بانکی شتاب که پرداخت الکترونیکی آنها فعال است با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی سازمان با پرداخت 650 هزار ریال ثبت نام کنند.
کد خبر: ۷۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۴

در آستانه دهمین دوره انتخابات پارلمانی، برخی از نمایندگان شاخص مجلس نهم قصد کاندیداتوری برای حضور در مجلس دهم را ندارد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir انتخابات دهمین دوره مجلس با موافقت شورای نگهبان ۷ اسفند سال جاری برگزار می شود و زمان ثبت نام نامزدها از ۲۸ آذر ماه به مدت یک هفته آغاز خواهد شد. با نزدیک شدن به روزهای انتخابات، تلاش نامزدها برای جلب آرای مردم نیز جدی تر شده و هر روز خبرهای بسیاری در راهروهای مجلس درباره انتخابات آتی شنیده می شود. اما در این میان بعضی از نمایندگان خانه ملت در سخنرانی ها و مصاحبه های شان با صراحت و یا تلویحا موضوع انصراف و عدم  کاندیداتوری خود در انتخابات مجلس آینده را مطرح کرده اند. خروج قانونی دو نماینده از گردونه رقابت ها سیدعلیرضا مرندی، نماینده مردم تهران با 76 سال و محمد رضا آشتیانی عراقی نماینده مردم قم نیز با 75 سال سن، به دلیل کهولت سن و منع قانونی در این زمینه، نمی توانند کاندیدای انتخابات مجلس دهم شوند. بر اساس قانون انتخابات، حداکثر سن کاندیداتوری برای انتخابات مجلس 75 سال است و نمایندگان مجلس نهم، 22 مهر ماه امسال در جریان بررسی طرح اصلاح قانون انتخابات با حذف حداکثر ۷۵ سال سن برای نامزدی در انتخابات مجلس مخالفت کردند. مجلسی هایی که به خبرگان می روند البته آشتیانی قرار است در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کند و در فهرست مورد حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قرار گیرد؛ همچنان که غلامرضا مصباحی مقدم، نماینده مردم تهران و عضو جامعه روحانیت مبارز چنین قصدی دارد. او پيش از اين با حضور در کافه خبر گفته بود که قصد نامزدي در انتخابات خبرگان را دارد اما درباره نامزدي در انتخابات مجلس هنوز مردد است و تصميمي نگرفته است. برخي گمانه​ هاي رسانه اي هم از احتمال نامزدي وي از حوزه انتخابيه خراسان براي انتخابات مجلس خبرگان حکايت دارند. از مرتضی آقا تهرانی، نماینده مردم تهران که دبیر کلی جبهه پایداری را برعهده دارد نیز به عنوان یکی از نامزدهای مجلس خبرگان نام برده می شود. پولی که اگر اثبات شود... بعد از افشای ماجرای پرداخت پول از سوی محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت احمدی نژاد -که اکنون به دلیل فساد مالی در زندان به سر می‌برد- به 170 نماینده دوره‌های هفتم مجلس برای شرکت در انتخابات دوره بعدی، حساسیت‌ها به نمایندگانی که این پول‌ها را دریافت کرده‌اند بیشتر شد. به خصوص این که اعلام شد این پرداخت‌ها در آستانه انتخابات مجلس نهم نیز انجام شده است. برخی نمایندگان به طور جدی از هیات رئیسه مجلس و نیز قوه قضاییه خواهان پیگیری ماجرا و افشای نام نمایندگان دریافت‌کننده پول شدند. سخنگوی شورای نگهبان نیز پیشتر در یکی از نشست‌های خبری خود اعلام کرده بود که در صورت تصمیم‌گیری مراجع ذی‌صلاح درباره این موضوع، شاید آن را در تایید صلاحیت‌ها مدنظر قرار دهند.  در این صورت شاهد حضور یک سوم از نمایندگان فعلی در مجلس دهم نخواهیم بود. اظهارنظر چند ماه پیش  محمد اشرفی اصفهانی رئیس هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری دولت یازدهم و اعلام این که دو نماینده فعلی مجلس درباره مسائلی در دوران مسئولیت پیش از نمایندگی در دولت احمدی‌نژاد، به پنج و ده سال محرومیت از خدمات دولتی محکوم شده‌اند نیز جنجال‌ آفرین شد. رییس هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری گفته بود که وقتی دوره نمایندگی آنها تمام شد، طبق قانون به دلیل تخلفاتی که داشته اند، نمی توانند در پست های کلیدی کشور قرار بگیرند. حتی نمی توانند دیگر نماینده شوند. نماینده پایداری زیر حرفش زد! يک نماینده جنجالی منتسب به جبهه پایداری نیز ابتدا گفت که دیگر کاندیدا نخواهد شد و اين آخرين دوري است که ساکن خانه ملت است. اما جالب این جاست که او در همان روز زیر حرف خود زده و پس از آنکه یکی از خبرنگاران به وی گفت «شما در صحبت‌هایتان بیان کردید کاندیدا نمی‌شوید»؛ او پاسخ داد: من نگفتم که کاندیدا نمی‌شوم و اگر گفتم هم سهو لسان بوده است! او افزود: گفتم آخر دوره است، الان احتیاج به رای کسی ندارم اما یکی از ضوابطی که در تصمیماتم تاثیر دارد کوری چشم کسانی است که مخالف نظام هستند، اگر ببینم که به کوری چشم آنان باید نامزد شوم، این کار را می‌کنم! نمایندگانی که نمی خواهند باشند در همین حال؛ حسن تامینی نماینده مردم رشت در مجلس نهم، در مراسم تجلیل از ورزشکاران مدال‌آور گیلانی در عرصه بين الملل گفت که برای دوره آینده انتخابات مجلس، نامزد نمي شود و تصریح کرد: به‌دنبال انجام قول‌هایی که به مردم دادم، خواهم بود. تامینی یادآور شد: تصميمم براي انصراف از نمایندگی دوره آینده مجلس، سیاسی نیست. احتمالی نامزذ نشدن به دلیل بیماری و بازنشستگی احمد توکلی نیز سوم آبان ماه امسال در گفتگویی که با روزنامه شرق داشت، در لابه لای صحبت های خود به بیماریش اشاره کرد و گفت: من تحرک سابق را ندارم و به دلیل وضعیت بیماری‌ام تقریبا در جلسات حزبی شرکتی ندارم، چون به اعصابم فشار وارد می‌کند و ترجیح می‌دهم قدرتم را مستقیم‌تر صرف مردم کنم. در واقع دیگر در آستانه دوران بازنشستگی هستم. در راهروهاي مجلس شنيده شده که الياس نادران ديگر نماينده تهران که از ژنرال​ هاي اقتصادي مجلس به شمار مي رود نيز مي خواهد از نمايندگي مجلس استعفا داده و به امور دانشگاهي و تعليم و تربيت دانشجويان بپردازد. او این روزها حضور رسانه ای کمتری دارد و در مجلس نیز از تذکرهای انتقادی او خبری نیست. یکی از کسانی که به صورت تلویحی در میان یکی از گفتگوهای خود در جمع خبرنگاران گفته بود که تمایلی برای کاندیدا شدن ندارد کسی نیست جز کاظم جلالی، نماینده مردم شاهرود و رئیس فرکسیون رهروان ولایت. جلالی که ششم مرداد سال جاری پس از هتاکی چند نماینده به رئیس مجلس در میان خبرنگاران حاضر شد و با انتقاد از چند نماینده طیف پایداری گفت: متاسفانه برخی از دوستانی که دم از ولایت می زنند، به آنچه که رهبری مطرح می کنند، توجه نکرده و هر روز به هر بهانه رئیس مجلس را تخطئه می کنند.اين كه كار درستي نيست.بنده نياز ويژه اي به كسي ندارم و از روز اول گفته ام كه همين چهار دوره هم كه نماينده بوده ام كافي است. الان هم خيلي علاقه مند نيستيم كه در مجلس بعد حضور داشته باشيم.  البته غلامعلی حداد عادل، رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم که سابقه ریاست مجلس هفتم را نیز در کارنامه پارلمانی خود دارد گفته است که هنوز برای نامزدی در انتخابات مجلس دهم به نتیجه نرسیده است. این گفته شاید بدین معنا باشد که او به دنبال حضور تاثیرگذارتر در فرهنگستان زبان و ادب فارسی و شورای عالی انقلاب فرهنگی است تا اینکه در مجلس حضور داشته باشد. نمایندگان مشهد مردد برای نامزدی در انتخابات چندی پیش، سید هاشم بنی هاشمی، نماینده مشهد در مجلس در پاسخ به این سئوال که آیا در انتخابات مجلس دهم کاندیدا می‌شوید، اظهار کرده بود: در مشهد قحط‌الرجال نیست. بنا نیست یک نفر بیاید و نماینده شود و هر دوره با حضورش مانع حضور دیگر چهره‌های توانمند و تاثیرگذار شود لذا در این دوره بنای حضور ندارم. هم چنین، حجت الاسلام نصرالله پژمانفر در پاسخ به سوالی درخصوص نامزدی در انتخابات مجلس دهم گفته بود: ورودم به صحنه انتخابات بر مبنای سنجش شرایط است. چنانچه در میان کاندیداها و کسانی که قصد ورود به انتخابات را دارند، اصلحی ببینم دیگر نیاز به حضور خود نخواهم ديد، چرا که صحنه مجلس، صحنه حضور افرادی اصلح است و باید به دیگران فرصت حضور داد. با این حال باید تا روز ثبت نام نامزدها یعنی 28 آذر صبر کرد و دید کدام یک از نمایندگان فعلی برای حضور در رقابت های انتخاباتی مجلس دهم نام نویسی کرده و کدام یک از نمایندگان بار مسئولیت خطیر نمایندگی مردم را به زمین گذارده و به جمع نمایندگان ادوار مجلس می پیوندند.   منبع/خبرانلاین
کد خبر: ۷۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۱

مدیر عامل بانک  گفت: برای ارتقاء سلامت اداری باید ارزشهای دینی و اخلاقی را تقویت کرده و برای ریشه کن شدن فساد در جامعه باید از نهاد خانواده شروع کنیم
کد خبر: ۷۵۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۰۳

در هر انتخابي خوب مشاهده کرده، ظاهر و قيافه طرف مقابل را در ذهن خود بررسي کنيد، شکل و حرکات، شيوه گفتار و رفتار ظاهري او را به عنوان شرط اول بپذيريد. به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir ازدواج يک انتخاب بزرگ است، اما چه کسي اين انتخاب را انجام مي دهد؟ شما يا والدين تان؟ آيا «ازدواج خود گزين» به صلاح دختر و پسر است يا ازدواجي بر اساس نظر خانواده؟ موضوع انتخاب سنتي در مقابل انتخاب غيرسنتي جامعه ما زياد مطرح مي شود در اين ازدواجها دو مسأله وجود دارد، يکي اينکه خانواده بايد بدانند وظيفه آنها در انتخاب همسر و تعليم و تربيت فرزندانشان حدي معقول است، يعني اينکه بايد نظر خود را در يک حد متعادل نگه دارند. به طوري که فقط جنبه ارشادي داشته باشند، نه اينکه نظرشان را به فرزند تحميل کنند. متأسفانه بسيار ديده شده خانواده ها حتي دختر 25 ساله و پسر 30 ساله را به رسميت نمي شناسند و در برابر انتخاب او موضع گيري مي کنند، به عنوان مثال مي گويند اگر فلاني را انتخاب کني در مجلس عروسي تو شرکت نمي کنم، در حالي که به انتخاب بچه ها بايد احترام بگذاريم چون ملاک ها تغيير يافته و آنها تحت تأثير مسائل موجود در جامعه قرار مي گيرند و انتخابشان بر همان اساس شکل مي گيرد، پس نمي توانند بناي زندگي مشترکشان را بر سليقه ما و نظر ما بگذارند. از طرف ديگر، بررسي ها نشان مي دهد انتخاب هايي نيز که پسر و دختر بدون نظر خانواده انجام مي دهند چندان مطلوب نبوده و ميزان طلاق در اين انتخاب ها چند برابر بيشتر مي باشد، بنابراين توصيه مي شود نخست خانواده ها به انتخاب جوان احترام بگذارند و هميشه در کنار او باشند و از سوي ديگر جوان‌ها نيز به خاطر کاهش آسيب‌هاي خانواده حتماً نظر والدين و مشاوران را جويا شوند. اما والدين بايد بدانند که اگر فرزندتان به بلوغ فکري، اجتماعي و رواني لازم رسيد بايد انتخابش را محترم شمرد و به او کمک کرد. او را تحت هيچ شرايطي تنها نگذاشت، چون بيشتر جوان هايي دنبال «ازدواج خود گزين» هستند که پدر و مادر با آنها همراهي نمي کنند و به قول خودشان آنها را نمي فهمند، فراموش نکنيم در بسياري از ازدواج هاي ناموفق که به انتخاب خود جوان صورت گرفته عامل اصلي و مسبب اين کار پدر و مادر بوده اند. بايد اين نکته را در نظر بگيريم که موضوع ازدواج پيوند تنها دو نفر نيست، بلکه پيوند دو خانواده است، پيوند دو سيستم، دو فرهنگ با ويژگي‌هاي خاص و آداب و رسوم خاص، به همين دليل وقتي در ازدواج‌ها به عوامل فرهنگي اجتماعي توجه نمي شود، تنش و کشمکش بين خانواده زياد رخ مي دهد. پس از آنجا که دو نفر(زن و شوهر) از دو خانواده در حال معاشرت و رفت و آمد با دو خانواده هستند اگر بدون نظر پدر و مادر ازدواج صورت گيرد همه معادله هاي خانوادگي به هم مي خورد و ميزان تنش و اختلاف نظر در اين خانواده ها بيشتر ديده مي شود. در نتيجه اين مسأله هم روي کيفيت زندگي و هم بر روابط زن و شوهر اثر مي گذارد، به باور تمامي کارشناسان، روان شناسان و مشاوران خانواده در انتخاب همسر بايد چهار "ميم" در نظر گرفته شود. اول "مشاهده"، در هر انتخابي، خوب مشاهده کرده، ظاهر و قيافه طرف مقابل را در ذهن خود بررسي کنيد، شکل و حرکات، شيوه گفتار و رفتار ظاهري او را به عنوان شرط اول بپذيريد، زيرا بارها به مرکز مشاوره مراجعه شده که آقا بعد از 8 ماه مي‌گويد: من زن قد بلند مي خواستم خانم قدش کوتاه است، يا اندازه بيني و فرم دندان‌هاي او مطابق سليقه من نيست و يا خانمي مي گويد شوهرم نمي تواند در جمع صحبت کند، خوب لباس نمي پوشد و از اين قبيل نظرها؛ بنابراين اگر قصد و نيت ازدواج است تا حدي که اسلام هم اجازه داده بايد يکديگر را ببينند و بپسندند. دوم "مصاحبه"، است که دو نفر بايد خوب با هم صحبت کنند و درباره نکات مثبت و منفي يکديگر و مسائل مهمي که در تاريخچه هر کدام وجود دارد، بيماري‌هاي خاص، محل سکونت، آينده و اينکه مي خواهند کار کنند يا شغلشان چه باشد، نحوه تربيت فرزندان و مسائل ديگري که ممکن است پيش بيايد صحبت کنند و چند جلسه با اطلاع خانواده‌ها، دختر و پسر با هم ديدار و گفتگو داشته باشند تا نسبت به هم شناخت بيشتر پيدا کنند. سوم "مکاشفه"، است که به قصد تحقيق و بررسي از زندگي اجتماعي طرف مقابل پرسش کنند از مدرسه، محل کار، محل سربازي، دانشگاه و... تا ببينند وجهه اجتماعي او چگونه است، برخوردش با مردم در اجتماع چطوري است مثلاً فردي که با هيچ کس ارتباط ندارد و دوست صميمي هم ندارد شايد دچار بدبيني باشد يا اختلالات ديگر که بهتر است همان ابتدا با پرسيدن از افراد مختلف چهره اجتماعي او بهتر مشخص شود. چهارم "مشاوره"، که بر اساس تخصص، تبحر و تجربه مشاور دو نفر با هم مقايسه مي شوند که ميانشان تا چه حد و ميزان سازگاري وجود دارد و تناسب زندگي اين دو با هم چقدر است و بر همين اساس هر دو مورد سنجش مشاور قرار مي گيرند و چون مشاور يک فرد بي طرف است مي توان روي اظهارنظر او حساب کرد و تأييد يا عدم تأييد او را به حساب مخالفت افراد خانواده نگذاشت. پايگاه خبري پليس استان کهگيلويه و بويراحمد
کد خبر: ۷۴۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۹

 رئيس آموزش و پرورش بهمئي خبر داد:با اجراي طرح جديد در ابتداي سال تحصيلي 1394 ، اولياء دانش آموزان در مدارس شهرستان بهمئي نگران مشكلات و ناهنجاري هاي حركتي فرزندانشان نباشند
کد خبر: ۷۲۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۹

معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش از تصویب شاخص‌های طرح رتبه‌بندی معلمان در شورای توسعه مدیریت خبر داد و گفت: ضوابط و دستورالعمل اجرایی طرح رتبه‌بندی ظرف یکی دو روز آینده برای اجرا به مناطق ابلاغ می‌شود. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش ایسنا، بطحایی نیز در نشست خبری وزیر آموزش و پرورش با اصحاب رسانه در آستانه بازگشایی مدارس، درباره طرح رتبه بندی معلمان افزود:ضوابط و دستورالعمل اجرایی رتبه بندی ظرف یکی دو روز آینده برای اجرا به مناطق ابلاغ می‌شود. بطحایی با بیان اینکه همه معلمان مشمول طرح طبقه‌بندی مشاغل که بیش از شش سال سابقه کار دارند، بر اساس قانون می‌توانند از مزایای طرح رتبه بندی استفاده کنند، درباره اعتراضاتی به اجرای ناقص رتبه بندی وجود دارد‌، اظهار داشت:بر اساس یکسری شاخص‌ها، معلمان در رتبه‌های پایه حرفه‌ای، ارشد حرفه‌ای، خبره و عالی حرفه‌ای قرار می‌گیرند و به ترتیب از 15، 25، 35 و 50 درصد حق شغل بهره مند می‌شوند. بطحایی با اشاره به اینکه مقدمه رتبه بندی برخورداری از یک نظام سنجش صلاحیت حرفه‌ای است گفت: آنچه در مهر 94 اجرا می‌شود گام نخست رتبه بندی و نه نقطه مطلوب رتبه بندی است. وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا بازنشستگان آموزش و پرورش تا شهریور امسال مشمول طرح رتبه‌بندی می‌شوند یا خیر؟ گفت: براساس مصوبه هیات وزیران، رتبه‌بندی معلمان از اول مهر 94 اجرا می‌شود و اگر همکار فرهنگی ما حتی در شهریورماه امسال بازنشسته شود، شامل طرح نیست. بطحایی افزود: برای اینکه این همکاران نیز بتوانند مشمول مزایایی رتبه‌بندی شوند برنامه‌ریزی‌هایی انجام دادیم البته اول باید طرح رتبه‌بندی برای شاغلین اجرا و مستقر شود تا بتوانیم در گام‌های بعدی آن را برای بازنشستگان نیز محقق کنیم.
کد خبر: ۷۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۴

کلیه داوطلبان ثبت‌نام در آزمون تصدی منصب قضا در صورت داشتن شرایط عمومی و اختصاصی می توانند از فردا - 24 شهریورماه - با مراجعه به سایت سازمان سنجش کشور نسبت به ثبت نام در آزمون اقدام کنند. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir کلیه داوطلبان ثبت‌نام در آزمون تصدی منصب قضا در صورت داشتن شرایط عمومی و اختصاصی مندرج در بند «الف» و «ب» اطلاعیه آزمون تصدی منصب قضا می‌توانند نسبت به تهیه مدارک خواسته شده بر اساس بند «ج» اقدام و از تاریخ 24/ 06/ 1394 لغایت 02/ 07/ 1394 با مراجعه به سایت سازمان سنجش کشور به نشانی www.sanjesh.org نسبت به ثبت نام در آزمون اقدام کنند و در پایان ثبت نام به هر یک از داوطلبان کد رهگیری ارائه خواهد شد. داوطلبان لازم است تا پایان کلیه مراحل آزمون این کد را نزد خود نگهداری کنند. ضمناً یادآور می شود ثبت‌نام منحصراً به صورت الکترونیکی است و داوطلبان لازم است از طریق سایت سازمان سنجش نسبت به ثبت نام در آزمون اقدام کنند و ثبت‌نام به غیر از روش فوق غیر قابل قبول است و این دسته از داوطلبان مجاز به شرکت در آزمون نمی‌باشند. آزمون به صورت دو مرحله‌ای (تستی و تشریحی) است و تاریخ برگزاری آزمون تستی مورخ 08/08/ 1394 و تاریخ برگزاری آزمون تشریحی مورخ 04/ 10/ 1394 خواهد بود. داوطلبان متقاضی شرکت در آزمون باید از تاریخ 06/ 08/ 1394 با مراجعه به سایت سازمان سنجش آموزش کشور نسبت به پرینت کارت شرکت در آزمون تستی اقدام کنند. همچنین ساعت و محل برگزاری آزمون بر روی کارت شرکت در آزمون داوطلبان درج خواهد شد.   منبع/ایسنا
کد خبر: ۷۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۳

پرواضح است امام جمعه ی هر منطقه باید همچون پدری برای تمام افراد ولایت مدار و انقلابی با هر سلیقه سیاسی باشد، هر چند آن فرد سلیقه سیاسی خاصی را در چهار چوب نظام بپسندد که مورد پسند امام جمعه قرار نگیرد
کد خبر: ۷۲۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۳

نتایج اولیه آزمون سراسری سازمان سنجش در روز گذشته از طریق سایت رسمی سازمان سنجش اعلام شد
کد خبر: ۷۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۸

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir «آیا پول/ثروت خوشبختی می‌آورد؟» شاید قدمت این سؤال به قدمت اختراع پول/مالکیت خصوصی باشد. اما این مناقشه‌ای است که در دهه‌های اخیر هم‌زمان با تولید داده‌های معتبر و جامع آماری، بسیار بررسی‌ شده است. امروزه پذیرفته شده که صرفا ثروت با شاخص‌های اقتصادی سنتی نظیر درآمد ناخالص ملی نمی‌تواند وضعیت مردم کشورها را نشان بدهد. دانیل کانمن، برنده نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ و آنگوس دیتون، اقتصاددان دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۱۰ در پژوهشی گسترده پس از بررسی ۴۵۰‌ هزار نفر، صراحتا اعلام کردند که به این نتیجه رسیده‌اند پول بیشتر لزوما به شادی بیشتر نمی‌انجامد!» در مقاله آنها نموداری بود که نشان می‌داد، وقتی درآمد از حد مشخصی فراتر می‌رود، ازآن‌پس درآمد بیشتر لزوما احساس بهتری به آدم‌ها نمی‌دهد. شاید همین کشفیات بود که منجر شد سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ اولین کنفرانس شادی ملل‌متحد را برگزار کند و سال بعد روز ۲۰ مارس را به‌عنوان روز بین‌المللی شادی نام‌گذاری کند. در همین راستا در سال‌های اخیر مؤسسه نظرسنجی گالوپ۱ یک رشته نظرسنجی را برای سنجش احساسات مثبت و منفی مردم جهان کلید زده است. اهمیت سنجش احساسات ازآن‌رو است که نه‌تنها کیفیت حیات ذهنی آدم‌ها را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد، بلکه رفتار آنها را نیز جهت می‌دهد. گالوپ برای سنجش احساسات مثبت و منفی افراد ۱۵ سال به بالای ۱۴۸ کشور جهان در سال ۲۰۱۴ نظرسنجی گسترده‌ای را با نمونه‌ای شامل ۱۵۳هزارنفر اجرا کرد. در این پیمایش برای سنجش احساسات مثبت از مردم پنج سؤال پرسیده شده: ۱- آیا احساس می‌کنید دیروز به خوبی استراحت کرده‌اید؟۲- آیا تمام دیروز با احترام با شما رفتار شد؟۳- آیا دیروز زیاد لبخند زدید یا خندیدید؟۴- آیا دیروز چیز جالبی یاد گرفتید یا انجام دادید؟۵- آیا دیروز احساس سرخوشی داشتید؟ بنا بر گزارش رسمی منتشرشده گالوپ باعنوان «۲۰۱۵ Global Emotions» بیش از ۷۰ درصد مردم جهان گفتند که روز قبل از نظرسنجی سرخوشی فراوان، لبخند یا خنده فراوان را تجربه کرده‌اند و احساس می‌کنند به‌خوبی استراحت کرده‌اند و محترمانه با آنها برخورد شده، ۵۰ درصد نیز گفته بودند که روز قبل چیز جالبی یاد گرفته یا انجام داده‌اند. گالوپ گزارش داد که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴ شاخص احساسات مثبت تغییر چندانی نکرده و بین ۶۸ تا ۷۱ در نوسان بوده است. همچنین مشخص شد مردم آمریکای لاتین بیش از بقیه دنیا روزانه احساسات مثبت را تجربه می‌کنند. برای اولین‌بار در سال ۲۰۱۴ هر ۱۰ کشور ابتدای فهرست از این منطقه بودند: پاراگوئه، کلمبیا، اکوادور، گواتمالا، هندوراس، پاناما، ونزوئلا، کاستاریکا، السالوادور، نیکاراگوئه. این آمار این استنباط را به ذهن متخصصان گالوپ متبادر کرد که احساس شادی در این منطقه پدیده‌ای فرهنگی است. جامعه‌شناسی احساسات نیز به ما می‌گوید احساسات، همچون عقاید، مخلوقاتی فرهنگی هستند، به این معنی که ما چگونه احساس‌کردن را نیز همچون بسیاری از باورها، دانش‌ها و مهارت‌های لازم برای زندگی فردی و اجتماعی، در فرایند جامعه‌پذیری «می‌آموزیم». ما به‌طور غیرمستقیم یاد می‌گیریم که بر کدام وجوه زندگی تمرکز کنیم، وضع خود و اطراف‌مان و رویدادها را چگونه تفسیر کنیم و چه احساسی نسبت به آنها داشته باشیم. در آمار احساسات مثبت، ۱۰ کشور انتهای فهرست که مردمش کمتر از مردم ۱۳۸ کشور دیگر احساس مثبت داشتند، عبارت بودند از: سودان، تونس، بنگلادش، صربستان، ترکیه، افغانستان، بوسنی و هرزگوین، گرجستان، لیتوانی و نپال. برخلاف بعضی تصورات، خوشبختانه ایرانی‌ها در انتهای این فهرست نبودند. احساسات مثبتی که ایرانیان در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند و در پاسخ به سؤال‌های گالوپ آن را تأیید کرده‌اند، دست‌کم آن‌قدر زیاد بوده که آنها به قعر جدول رتبه‌بندی احساسات مثبت سقوط نکنند. طبق گزارش گالوپ سه‌چهارم بزرگسالان دنیا گفته بودند روز قبل مصاحبه لبخند زده یا خندیده‌اند، حتی ۵۲ درصد مردم افغانستان نیز، اما در میان ۱۴۸ کشور دنیا فقط در تونس، صربستان و ترکیه کم‌تر از ۵۰ درصد مردم چنین تجربه‌ای داشتند. در این نظرسنجی گسترده که به زبان‌های محلی کشورها اجرا شد، احساسات منفی نیز بررسی شد. برای این منظور پنج سؤال پرسیده شد. یکی از سؤال‌ها این بود که آیا پاسخ‌گو روز قبل در بیشتر اوقات احساس درد جسمی، نگرانی، غم، اضطراب و عصبانیت داشته است یا خیر. نتایج نشان داد روز قبل از پیمایش یک‌سوم مردم دنیا نگرانی یا اضطراب را تجربه کرده بودند، یک‌چهارم درد جسمی و کمی کم‌تر از یک‌پنجم غم‌ و خشم را تجربه کرده بودند. به‌طور میانگین ۲۵ درصد مردم دنیا همه پنج احساس فوق را تجربه کرده بودند. بیشترین شیوع این احساسات در عراق (۵۶ درصد مردم) و کم‌ترین در ازبکستان بود. ۵۰ درصد ایرانیان نیز چنین تجربه‌ای را گزارش کردند. عراق در پیمایش‌های ۲۰۱۱، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ همواره در صدر فهرست بوده و از سال ۲۰۰۸ به بعد همواره بین پنج کشور اول بوده است. در سال ۲۰۱۴، ۱۰کشور ابتدای فهرست عبارت بودند از: عراق، ایران، کامبوج، لیبریا، سودان‌ جنوبی، اوگاندا، قبرس، یونان، توگو، بولیوی و فلسطین. در سال ۲۰۱۳ کشورهای مصر، سوریه، سیرالئون، قبرس شمالی و لبنان در کنار عراق، ایران، یونان، قبرس و کامبوج جزء ۱۰ کشور صدرنشین بودند. بنا به گزارش گالوپ، به لحاظ منطقه‌ای، مردم خاورمیانه نسبت به سایر مناطق جهان کمترین احساسات مثبت و بیشترین احساسات منفی را تجربه کرده بودند. این یافته با وجود تحولات و وضع فعلی خاورمیانه شاید چندان هم عجیب نباشد. شیوع احساسات منفی در این منطقه حدود ۲۵ درصد و بیش از میانگین جهانی بود (به جز در الجزایر). گالوپ در هر دو گزارش ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ خود تأکید کرده است که در جدول رتبه‌بندی کشورها در احساسات مثبت و منفی، کشورها به‌طور معکوس قرار نگرفته‌اند؛ یعنی کشورهایی که بیشترین رتبه را در احساسات مثبت کسب کرده‌اند لزوما کمترین رتبه را در احساسات منفی به دست نیاورده‌اند. مثلا هم ابراز احساسات مثبت و هم ابراز احساسات منفی در میان مردم کشورهای آمریکای‌لاتین شیوع بالایی داشت. جالب اینکه بعضی کشورها هم احساسات مثبت و هم منفی ناچیزی نشان داده‌اند. این مردم کم‌احساس به طور عمده کشورهای شوروی سابق هستند. ۱۰ کشور ابتدای فهرست کم‌احساس‌ها عبارت بودند از: ازبکستان، چین، مغولستان، میانمار، روسیه، تایوان، رواندا، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان. اگر به۱۰ کشور ابتدای فهرست کشورهایی که احساسات منفی در آنها بیشترین شیوع را دارد، دوباره نگاه کنیم و شاخص توسعه انسانی (HDI) آنها را از اخیرترین گزارش سالانه سازمان ملل (۲۰۱۳) استخراج کنیم، خواهیم دید که در پیمایش سال ۲۰۱۴ گالوپ شش کشور شاخص توسعه انسانی متوسط یا پایین دارند، یعنی غالبا مردم در این کشورها درآمد سرانه و وضع آموزشی و بهداشتی نامناسبی دارند. تنها چهار کشور در شاخص توسعه انسانی وضع خیلی بالایی دارند: قبرس، یونان، لبنان و ایران. سرانه درآمد ناخالص داخلی قبرس و یونان حدود دو برابر ایران و لبنان اندکی بیش از ایران است، میانگین سال‌های تحصیل هم به‌عنوان یک شاخص آموزشی و فرهنگی در چهار کشور این فهرست بالاتر از ایران است. با این وجود مردم این کشورها نیز احساسات منفی را بیش از صدواندی کشور دیگر گزارش کردند. اگرچه گالوپ داده‌های خود را به‌طورکامل علنی منتشر نکرده تا بتوان درباره آن بررسی‌های دقیق‌تر آماری انجام داد، اما در همین حد هم به نظر می‌رسد اگرچه وضع نامساعد عینی و مادی زندگی با تجربه احساسات منفی می‌تواند همراه باشد، اما کشورهایی هم هستند که از لحاظ وضع درآمد، بهداشت، آموزش و کیفیت و استانداردهای زندگی بسیار بالاتر از بعضی دیگر هستند اما مردم زیادی در این کشورها همچنان احساسات منفی را تجربه می‌کنند. یکی از مباحثات در علوم اجتماعی این است که اگرچه احساسات کاملا بی ربط به واقعیت‌های عینی نیستند، اما احساساتی که افراد تجربه می‌کنند، ممکن است ناشی از عوامل دیگری نیز باشد. اینکه ما چگونه جهان اطراف را احساس کنیم، وابسته به این است که آن را چگونه بفهمیم و تفسیر کنیم. منابع متعددی هستند که فهم و تفسیر ما را از جهان می‌سازند؛ ازجمله تجارب تاریخی یک جامعه، آموزه‌های فرهنگی که ممکن است به‌طورمستقیم از طریق نظام آموزشی منتقل شده باشد یا به‌طور غیرمستقیم در فرایند تربیت یا حضور در جامعه آموخته باشیم و رسانه‌ها. بعضی تجارب تاریخی ممکن است ایجادکننده، تقویت‌کننده یا پایدارکننده احساسات منفی باشند، یا فهمی از وضع موجود ایجاد کرده باشند که به احساسات منفی بینجامد، مثلا جنگ و نابسامانی شدید و طولانی. بعضی رویدادهای دور یا نزدیک یا بعضی اطلاعات ممکن است سطح مطالبات را به حدی بالا برده باشد که بهبود وضعیت عینی و کیفیت زندگی آن‌چنان که هست احساس نشود و ناکامی و احساسات منفی به بار بیاورد. اگر فهم ما از جایگاه واقعی‌مان در جهان منطبق با واقعیت نباشد نیز مطالباتی شکل می‌گیرد که با منابع و امکان‌های موجود ناسازگار خواهد بود و دست نیافتن به آن مطالبات می‌تواند احساس خشم یا غم تولید کند. تصویری که رسانه‌ها از وضع زندگی مطلوب در اختیار ما می‌گذارند، عامل دیگری است که تفسیر ما را از وضعیت خودمان شکل می‌دهد و متعاقب آن احساسات متناظرش را پدید می‌آورد. امروزه رسانه‌ها اطلاعات و تصاویری از سراسر دنیا مخابره می‌کنند که به مدد تکنولوژی‌های نوین در دسترس خیل عظیمی از جمعیت جهان است. وقتی اطلاعات و تصاویری دریافت می‌کنیم که برای ما مطلوب، اما دست‌نیافتنی است، ممکن است غمگین یا افسرده شویم. اگر برای دستیابی به همه مطلوب‌هایی که می‌بینیم خود را مُحِق بدانیم و انتظاراتی داشته باشیم که احتمال بدهیم امکان برآورده شدنش نیست یا کم است، معمولا مضطرب، غمگین یا حتی خشمگین می‌شویم. از سوی دیگر همان‌طور که گالوپ به‌طور مختصر نشان داده است، به‌نظر می‌رسد بعضی فرهنگ‌ها به‌طور متفاوتی احساسات خود را تجربه و بیان می‌کنند. ممکن است در فرهنگ‌های مختلف میراث و آموزه‌هایی وجود داشته باشد که افراد را ترغیب کند نوع خاصی از احساسات را بیشتر ادراک و بیان کنند یا نکنند. همچنان که گفتیم در فهرست ۱۰ کشوری که مردم‌شان هم احساسات مثبت و هم احساسات منفی کمی گزارش کردند، قرابت‌های فرهنگی و منطقه‌ای دیده می‌شود. این داده این ظن را تقویت می‌کنند که در این فرهنگ‌ها ادراک و بیان احساسات احتمالا به‌شدت بعضی مناطق دیگر نیست. اگرچه اظهارنظر دقیق درباره این موضوع نیاز به مطالعات دقیق‌تر دارد، بااین‌حال بعضی حدس‌ها دور از ذهن نیست. برای مثال در آموزه‌های فرهنگ عامه ما در ایران مفهوم «چشم زخم» مفهوم مشهوری است. افراد بسیاری هستند که به چشم زخم اعتقاد دارند و رویدادهای متعددی را به آن نسبت می‌دهند. همچنین این آموزه وجود دارد که برای در امان ماندن از چشم زخم لازم است بخشی از داشته‌های خود را پنهان کرد و در معرض دید عموم قرار نداد، یا درباره آن با کسی سخن نگفت و حتی در موارد نیاز تظاهر به نداشتن چیزهایی کرد: پول، سلامت و البته شادی! در تجربه اغلب ما موقعیت‌هایی هستند که در آن افراد (یا حتی خود ما!) درعین‌حال که وضع خیلی نامطلوبی ندارند در محافل عمومی و نزد دوستان و آشنایان از نداشتن پول، بیماری، گرفتاری، بختِ بد، غم‌وغصه و «هزار بدبختی» ناله و شکایت می‌کنند! این نالان‌بودن و ابراز مداوم احساسات منفی، گاه به عادتی پایدار تبدیل می‌شود و حتی به نظر می‌رسد تکرار آن گاه موجب سرایت اجتماعی آن می‌شود. یعنی وقتی به‌طور مداوم کسی یا کسانی در اطراف ما از گرفتاری و بخت بد خود می‌نالند، احساسات منفی شیوع می‌یابد. از سوی دیگر بیان احساسات منفی، می‌تواند موجب جلب توجه و ترحم دیگران شود. جلب توجه و ترحم، پاداشی است که فرد در قبال بیان احساسات خود می‌گیرد و اگر این اتفاق به طور گسترده رخ دهد، می‌تواند تقویت‌کننده هنجاری شود که طبق آن افراد بیش از آنکه تمایل داشته باشند احساسات مثبت خود را با دیگران در میان بگذارند، احساسات منفی را به اشتراک می‌گذارند. در همین راستا می‌توان به آموزه‌ای دیگر بین ایرانیان اشاره کرد که سهیم‌شدن در احساسات منفی دیگران (غم و غصه و...) را واجد ارزش و یک فضیلت اخلاقی معرفی می‌کند. ما معمولا هم‌نوایی و همدلی با احساسات منفی دیگران را نشانه عمق دوستی می‌دانیم. به‌نظر می‌رسد این امر نیز تقویت‌کننده هنجار ابراز احساسات منفی است. بیان احساسات منفی علاوه بر جلب توجه و ترحم، که فی‌نفسه نوعی پاداش برای ابراز‌کننده محسوب می‌شود، می‌تواند پیامدهای دیگری نیز داشته باشد. کسی که احساسات منفی خود را بیان می‌کند، می‌تواند با ترحمی که جلب می‌کند، امتیاز بگیرد. امتیاز لزوما نفع مستقیم مادی و مالی نیست. ما نوعا از اینکه دیگران احساس خوبی نداشته باشند می‌رنجیم و درصدد بر می‌آییم احساس رنج و غصه آنها را برطرف کنیم، از این رو ممکن است فرصت‌ها و امکان‌هایی به آنها بدهیم که احساس بهتری داشته باشند؛ مثلا توقع کمتری در انجام بعضی کارها (که وظیفه آنها تلقی می‌شده) از آنها داشته باشیم و از بعضی خبط و خطاهایشان چشم بپوشیم. پذیرش کم‌کاری و خطاکاری نیز پاداش‌هایی است که فرد در قبال بیان احساسات منفی خود دریافت می‌کند. اگر در یک بافت فرهنگی اعطای چنین پاداش‌هایی (توجه، ترحم، پذیرش کم‌کاری و خطاکاری) در قبال کسانی که احساسات منفی خود را به‌طور مداوم ابراز می‌کنند، رایج باشد، می‌توان پیش‌بینی کرد که اظهار احساسات منفی به رفتاری شایع تبدیل شود. به‌طور خلاصه می‌توان گفت داده‌های گالوپ صراحتا بیان می‌کند که اگرچه ادراک و ابراز احساسات منفی بین ایرانیان بیش از دیگر ملل شایع است، اما این لزوما به معنای فقدان احساسات مثبت میان آنها نیست. داده‌های گالوپ همچنین این حدس را تقویت می‌کند که صرفا عوامل عینی نظیر ثروت و استانداردهای زندگی تعیین‌کننده شیوع احساسات مختلف در ملت‌ها و جوامع نیست، بلکه معجونی از عوامل عینی و ذهنی (نظیر تجارب تاریخی و آموزه‌های فرهنگی) دست‌اندرکار شکل‌دادن به احساسات مردم جهان است. پی‌نوشت:گالوپ (Gallup) یک مؤسسه خصوصی نظرسنجی با سابقه ۸۰ ساله است که داده‌های کشوری و بین‌المللی فراوانی تولید می‌کند. در نظرسنجی‌های معمولا تلفنی و گاه حضوری گالوپ، دامنه متنوعی از موضوعات از دید مردم آمریکا یا کشورهای دیگر بررسی می‌شود؛ از جمله وضع اشتغال و کسب‌وکار، میزان هزینه‌کرد مصرف‌کنندگان، وضع مهاجران، مسائل نژادی، وضع آموزش، وضع بهداشت و بیمه، محبوبیت چهره‌های سیاسی و مذهبی، موضوعات مناقشه‌برانگیز مذهبی، سیاسی، اجتماعی و... . منبع: شرق
کد خبر: ۷۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷

طرح رتبه بندی معلمان به تصویب نهایی رسیده و در چند روز آینده ابلاغ می شود . پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.irمعاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش امروز به خبرنگار خبرگزاری صدا وسیما در کلاله گفت : از هفته آینده دستورالعمل اجرایی این مصوبه به استانها فرستاده می شود تا براساس این دستور العمل احکام نیروها صادر شود .سید محمد بطحایی افزود : اعتبار مورد نیاز اجرایی این طرح هم از طرف سازمان مدیریت پیش بینی شده است .وی در مورد پاداش بازنشستگی فرهنگیان گفت : امیدواریم تا قبل از آغاز سال تحصیلی پرداخت آن تعیین تکلیف شود .بطحایی در مورد جذب نیرو هم گفت : با برگزاری آزمون در 28 همین ماه و اعلام نتایج در نیمه دوم مهر از طریق سازمان سنجش امیدواریم پذیرفته شدگان از اواخر مهر دوره آموزشی خود را آغاز کنندتا مشکل کمبود نیرو دراین بخش برطرف شود .وی همچنین در مورد بازنشستگی پیش از موعد هم گفت: خانمها با 20 سال سابقه و آقایان با 25 سال در صورت داشتن شرایطی چون بیماریهای صعب العلاج ، سرپرست خانوار برای خانم ها و کسانی که دچار مشکلات حاد هستند دراولویت این طرح قرار می گیرند .معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در باره مشکلات مناطق شرق استان گلستان گفت : در دو ماه آینده از محل اعتبارات ملی کمکهای برای مدارس شبانه روزی این منطقه ، راه اندازی مراکز رفاهی برای معیشت فرهنگیان تخصیص می یابد .
کد خبر: ۷۱۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۶