از سه کتاب در زمینه حماسه«پدخندق» که توسط انتشارات زیتون سبز به چاپ رسیده، رونمایی شد.
اوای دنا/ امین کمالوندی در گفتوگو با فارس به حماسه رزمندگان کهگیلویه و بویراحمدی در دوران دفاع مقدس و خلق حماسه پدخندق اشاره کرد و گفت: خلق حماسه «پدخندق» برگ زرینی از تاریخ این استان است که در تیرماه سال 67 در جزیره مجنون به وقوع پیوست.مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد اظهار کرد: حضور گسترده رزمندگان غیور استان در عملیات غرورآفرین «پدخندق» نقش محوری بود به طوری که 87 نفر از رزمندگان استان به شهادت رسیدند و 78 نفر نیز از سوی دشمن اسیر شدند که این حماسه افتخار بزرگی برای استان است.این مسئول با بیان اینکه مقاومت تاریخی رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد نه تنها برگ زرینی برای این مرز و بوم به جای گذاشت؛ بلکه نماد شجاعت دلاورمردان این خطه در دفتر خاطرات دفاع مقدس به عنوان یک سمبل مقاومت و ایثار به ثبت رسیده است.کمالوندی گفت: به منظور گرامیداشت این حماسه تاریخی و سرنوشتساز از سه کتاب در زمینه حماسه«پدخندق» که توسط انتشارات زیتون سبز به چاپ رسیده، رونمایی شد.وی به کتاب «انگشتان پریده» از سری کتابهای پهلوانان ایل احساس اشاره کرد و افزود: این کتاب شامل خاطرات حاجمحمد افشین از مربیان آموزشی سپاه و آزاده دوران دفاع مقدس است که توسط انتشارات زیتون سبز چاپ و در سال جاری به بازار میآید.مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد ادامه داد: در این کتاب 99 صفحهای گوینده خاطرات با معرفی شهرستانهای استان و حماسه «پدخندق» و همچنین خاطرات دوران اسارت را بازگو و در پایان کتاب نیز بخشی از مجاهدتهای رزمندگان این استان را به تصویر کشیده است.این مسئول کهگیلویه و بویراحمدی دومین کتاب در زمینه حماسه «پدخندق» را «سید بیادعا» عنوان کرد و گفت: این کتاب هم شامل خاطرات سردار شکرالله واهبیزاده از فرماندهان دوران دفاع مقدس بوده که در 3000 جلد شماره توسط انتشارات زیتون سبز به چاپ رسیده است.وی، تعداد صفحات این کتاب را 156 صفحه دانست و خاطرنشان کرد: در این کتاب سردار واهبیزاده به معرفی خود و خانواده پرداخته و در ادامه به حضور در جبهه، حضور در لشکر 25 کربلا و عملیات والفجر 8 و عملیات کربلای 5 و حماسه بینظیر«پدخندق» اشاره و در نهایت اسناد و تصاویری نیز در این زمینه منتشر کرده است.مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد، سومین کتاب در زمینه حماسه «پدخندق» را «فرمانده دژخندق» و از کتابهای ایل احساس برشمرد و عنوان کرد: این کتاب در 151 صفحه و توسط انتشارات زیتون سبز به چاپ رسیده و شامل خاطرات سید علیصالح رایگان میباشد.کمالوندی یادآور شد: در این کتاب گوینده خاطرات علاوه بر معرفی خود به مسایل جنگ و دوران اسارت اشاره کرده و ضمن بیان خاطراتی از عملیات «پدخندق» تصاویری از دوران دفاع مقدس را به نمایش میگذارد.وی، گردآوری خاطرات رزمندگان را سرهنگ فتحعلی بزرگمهرنژاد رئیس کنگره سرداران و شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد عنوان کرد و گفت: کتابهای «فرمانده دژخندق»، «سید بیادعا» و «انگشتان پریده» در تیرماه سال جاری رونمایی شد و توسط انتشارات زیتون سبز در 3000 جلد شماره نیز به چاپ میرسد.گفتنی است، حماسه«پدخندق» تیرماه 67 توسط پاسداران و بسیجیان تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد در جاده «پدخندق» در جزیره مجنون با شجاعت و ایثار پیشروی نیروهای بعثی را مهار کردند و دلاورمردان این استان مردانه در برابر مجهزترین و پیشرفتهترین سلاحها ایستادگی کردند.
کد خبر: ۱۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۴
اوای دنا:کتاب «پایی که جا ماند» خاطرات سیدناصر حسینی پور به عنوان جدیدترین کتابی که مقام معظم رهبری بر آن دست نوشته نگاشته اند، برترین کتاب سال ادبیات دفاع مقدس شد. سردار بهمن کارگر رییس جدید بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در نشست خبری به مناسبت هفته دفاع مقدس با اعلام این خبر گفت: از امسال معرفی کتاب منتخب حوزه ادبیات دفاع مقدس را در دستور کار گذاشتهایم و قرار است هم زمان با این ایام اثر برتر معرفی میکنیم که امسال کتاب «پایی که جا ماند» را به عنوان برترین کتاب انتخاب کردهایم.مقام معظم رهبری اخیرا بر این کتاب دست نوشتهای نگاشتهاند و با بیان اینکه تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنه های اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را آنچنان که در این کتاب آمده است به تصویر کشیده باشد، افزودهاند:
« این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهندهای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده میگذارد و او را مبهوت میکند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر غم و خشم و نفرت.… درود و سلام به خانوادههای مجاهد و مقاوم حسینی.» «پایی که جا ماند» شامل ۱۹۸ خاطره از سید ناصر حسینی پور است. او در این کتاب به خاطراتِ اسارتِ چندینسالهاش در اردوگاههای عراقی، میپردازد.
کد خبر: ۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۲۶
اوای دنا:ساخت مجموعه تلویزیونی پد خندق در مراسمی در شهرک سینمایی دفاع مقدس آغاز شد . این سریال روایتی واقعی از دفاع مردم کهگیلویه وبویراحمد در مقابل نیروهای بعثی عراق در تیر 1367 است که به پد خندق معروف شده است .درمراسم آغاز ساخت آن حجت الاسلام والمسلمین موسوی مقدم قائم مقام رئیس سازمان صدا و سیما ، سردار علی فضلی جانشین سازمان بسیج مستضعفین و تعدادی از مسئولان استان کهگیلویه و بویراحمد حضور داشتند .به گزارش واحدمرکزی خبراین سریال در 26 قسمت به کارگردانی و تهیه کنندگی بهنام نوروزی ساخته و شهریور از شبکه سوم سیما پخش می شود .قائم مقام رئیس سازمان صدا وسیما در سخنانی گفت: 8 سال دوران دفاع مقدس آئینه تمام نمای ارزش های دینی ، ملی و اعتقادی ماست.حجت الاسلام والمسلمین موسوی مقدم افزود: 8 سال دفاع مقدس سرمایه بزرگی است که همواره همه اندیشمندان و فرهیختگان باید از آن استفاده و ابعاد آن را تبیین و همچنین ارزش های نهفته در آن را تشریح کنند.وی گفت: باید تلاش کنیم این سرمایه را به نسل های آینده منتقل کنیم زیرا این دوران مجموعه عظیمی از ارزش ها ، نوآوریها ، خلاقیت ها و ابتکارات را در اختیار ما قرار داده است .
حجت الاسلام والمسلمین موسوی مقدم افزود : صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران به دنبال این است که تاریخ دفاع مقدس را مصور کند تا نسل های آینده بتوانند از آن استفاده کنند .وی گفت: سازمان صدا وسیما به دنبال این است که آثار نمایشی با موضوع فرهنگ دفاع مقدس را سامان دهد و ساخت مجموعه پد خندق نیز در همین راستاست.سردار فضلی نیز گفت: در پد خندق حماسه ای آفریده شد که برای همه عرصه ها الگوست و می تواند الگوی خوبی برای جوانان باشد .
کد خبر: ۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۰۴
اوای دنا:سید ناصر حسینیپور، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورد.سال ۶۵ و ۱۴ سال داشتم. من قبل از عملیات کربلای ۴ رفتم و رسماً در کربلای ۴ تخریبچی بودم. در کتاب دقیقاً شرح دادم که در ۱۳ سالگی از خانه فرار کردم و به شیراز رفتم، چون فکر میکردم از شهری غیر از شهر خودمان میتوانم به جبهه اعزام بشوم. خانواده خیلی دنبالم گشتند. برایشان نامه نوشتم که در کردستان هستم، داریم با عراقیها میجنگیم، روی سرمان خمسه خمسه میبارند، پدر جان! اگر شهید شدم، پرچم سیاه نزنید، پرچم قرمز بزنید، برایم گریه نکنید، شهید گریه ندارد و از این حرفها. برادر شهیدم مهر روی پاکت پستی را دیده و فهمیده بود که من در شیراز هستم.
البته من نمیدانستم دستم جلوی او رو شده است و موقعی که به خانه برگشتم از این شرمنده بودم که به آنها بهدروغ گفته بودم که در کردستان با عراقیها جنگیدهام. برادر شهیدم سر به سرم میگذاشت و میگفت: «سید! حضرت عباسی کجا بودی که آن نامه را نوشتی؟». گفتم: «یک نوشابه و یک ساندویچ سوسیس خریدم و روی صندلی ترمینال شیراز نشستم و این نامه را نوشتم.» این نگاه من و بچههای دهه ۶۰ بود به جنگ و تبعیت از ولی و جنگیدن با دشمن. این آرزوی ما بود.کتاب «پایی که جا ماند؛ خاطرات سید ناصر حسینیپور از زندانهای مخفی عراق به چاپ بیستم رسید.
«پایی که جاماند» خاطرات ۸۱۱ روز اسارت سیدناصر حسینیپور از زندانهای عراق در دوران رژیم بعثی است. این یادداشتهای روزانه از ۳ تیر ۱۳۶۷ آغاز میشوند و تا ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ ادامه مییابند و حوادث و رویدادهایی که در اردوگاه های عراقی اتفاق میافتد را روایت میکند.سیدناصر حسینیپور، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورد.وی در اوایل دهه ۷۰ ، کار نگارش این یادداشتها را آغاز کرد و تا کار نگارش آنها نزدیک به ۵ سال طول کشید اما همزمان با پایان نگارش کتاب از انتشار آن منصرف شد. سرانجام با صحبت دوستان و نزدیکان وی در سال ۱۳۹۰ به انتشار این اثر تن داد و در بهمن ۱۳۹۰ این کتاب منتشر شد. در حالی که هنوز یکسال از انتشار این اثر نگذشته این کتاب به چاپ بیستم رسیده است و یکی از کتابهای مهم در ادبیات مقاومت محسوب می شود.توصیف دقیق از زندگی اسرا در زندانها، مقاومت اسرا در برابر زورگوییهای بعثی ها، توصیف فضای اسارت و …. از ویژگیهای این کتاب است.یا مهدی عج/
کد خبر: ۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۰۲
بعضی از نگهبانها با دیدن سیل عظیم اسرایی که برای امام گریه میکردند، مات و مبهوت بودند. شاهد گریه دو نگهبان سامی و علی جارالله بودم. دکتر مؤید برای امام نارحت بود ولی پنهان میکرد. به گزارش اوای دنا،سیدناصر حسینیپور نویسنده کتاب «پایی که جا ماند» در کتاب خود لحظاتی را روایت میکند که اسرای ایرانی خبر رحلت امام را شنیدند. این بخش کتاب در صفحات 489 الی 493 روایت شده است.* هجوم اسرای ایرانی به تلویزیون برای دیدن امام*شنبه 13 خرداد 1368 - تکریت - اردوگاه 16مدتی بود برایمان تلویزیون آورده بودند. شب قبلی وقتی تلویزیون عراق، سیمای رنجور و بیمار امام را نشان داد، دلها فرو ریخت. وقتی اخبار شبانگاهی تلویزیون عراق تصویر بستری شدن امام در بیمارستان قلب تهران را نشان داد، اسرا با سرعت به تلویزیون هجوم بردند و سراپا گوش شدند. عراقیها بهتزده بودند. نگهبانها تا آن روز نتوانسته بودند با تهدید و اجبار اسرای ایرانی را پای برنامههای رقص، ترانه و شورهای تلویزیونیشان بنشانند. در اسارت همان طور که به خانوادهمان فکر میکردیم، به همان میزان به امام میاندیشیدیم. بیشتر دلخوشیها این بود که بعد از آزادی ما را به دیدار امام می برند. فکر دیدن امام بعد از آزادی دردها و رنجهای اسارت را آسان میکرد. عشق به امام به نوعی با زندگی اسارتی گره خورده بود.قلبی نبود که با یاد امام نتپد. دلی نبود که به یاد امام نباشد. به اتفاق دیگر مجروحین جلوی تلویزیون جمع شدیم. چشمهای گریان و نگران اسرا متوجه خبرنگار و اخبار شبانگاهی بود. برای لحظهای سکوت بر فضای داخل سوله حاکم شد. هیچکس آرام و قرار نداشت. دلم برای دیدن عکس امام تنگ شده بود. بعد از شنیدن خبر بستری شدن امام بیصبرانه منتظر شنیدن خبر بهبودیاش بودیم. پخش تصویر سیمای امام که از تلویزیون عراق به پایان رسید، بچهها از جلوی تلویزیون متفرق شدند. هر کسی مثل ماتمزدهای به گوشه و کناری رفت و برای سلامتی امام دست به دعا برد. حاج سعدالله با حالت خاصی گفت: خدایا خودت میدونی ماییم و این امام، امم رو از ما نگیر!شب سختی بود. خیلی دیر گذشت. آن شب تا صبح بیشتر بچهها در اضطراب و نگرانی به سر بردند، حتی آنهایی که خیلی وقتها بیتفاوت بودند. شب را به این امید که فردا خبری از سلامتی امام بدستمان برسد، سپری کردیم.* اگر امام خواسته باشد دعای اسرا تاثیر ندارد *یکشنبه 14 خرداد 1368 - تکریت- اردوگاه 16قبل از ظهر تعدادی از بچهها در محوطه خاکی اردوگاه رو به قبله روی زمین نشسته و برای سلامتی امام دعا میکردند. حاج حسین شکری میگفت: مطمئنم اگه خدا بخواهد دعای کسی رو اجابت کنه، اون دعای اسرای دل شکسته است. اما اگه امام از خدا خواسته باشه که بره پیش شهدا و جد اطهرش، دعای ما تأثیری نداره!بعدازظهر سوت آمار به صدا درآمد و بچهها مضطرب و نگران روانه سولهها شدند و در صف آمار به ردیف نشستند. نگاهها متوجه عراقیها و اعلاء مترجم عرب زبان ایرانی بود. اعلاء هر روز قبل از این که فرمانده اردوگاه برای آما وارد سوله شود، اخبار روزنامهای عراق را به فارسی برایمان ترجمه میکرد. این شیوه ترجمه روزنامههای عراق توسط یکی از اسرای عربزبان در صف آمار در سولهها مرسوم بود. منتظر شنیدن خبر بهبودی امام بودیم. از بعدازظهر تعداد زیادی نگهبان اطراف سوله را گرفته بودند. از افزایش نگهبانهای دور اردوگاه، این گونه استنابط میشد که به عراقیها آمادهباش دادهاند. وارد سوله که شدیم عراقیها در را بستند و از سوله خارج شدند.اعلاء مثل همیشه نبود. قبلاً آرامش و بدون معطلی اخبار روزنامههای عراق را ترجمه میکرد. اعلاء که سعی داشت جلوی گریهاش را بگیرد، خبر دلخراشی را اعلام کرد. وقتی با گلوی بغض گرفتهاش گفت:- امام خمینی (ره) به ملکوت اعلی پیوست! خشکم زد! فکر میکردم خواب میبینم. هیچوقت به جماران بدون امام فکر نکرده بودم. بعد از چند ثانیه سکوت بر فضای سوله حاکم بود، به یکباره ناله اسرا بلند شد. تمام سوله گریه و ناله شد. خیلیها بر سر و صورت خود میزدند، هر یک از اسرا انگار یکی از فامیلهای درجه یک خود را از دست داده بود. صدای ضجه و گریه در فضای سوله پیچیده بود. بعضیها همان لحظه اول بیهوش شدند. هر کس به گونهای ناله میکرد، از عمو ابراهیم پیرترین تا امیر نُه ساله کوچکترین اسیر اردوگاه، باور نمیکردیم وجود نازنین امام را از دست داده باشیم.نگهبانها تصور نمیکردند اسرای ایرانی اینقدر به امام دلبسته باشند. ستوان فاضل، معاون دوم اردوگاه وارد سوله شد. به دستور او حق نداشتیم بیش از دو ساعت برای امام عزاداری کنیم؛ آن شب وقتی عراقیها گفتند برای گرفتن سهمیه شام جلوی در سوله به صف شوید، هیچکس نرفت. تنها شبی بود که هیچکس لب به غذا نزد. آخر این رحلت، فرزندان امام را درغربت یتیم کرده بود.آخرای شب از گوشه و کنار صدای گریه و ناله بلند بود. هوای داخل سوله گرم بود، بچهها سرشان را زیر پتو کرده و گریه میکردند. این گریهها و نالهها تا نیمههای شب در گوشه و کنار سوله به گوش می رسید.* بعد از امام خاک بر این دنیا * دوشنبه 15 خرداد 1368 - تکریت- اردوگاه 16دید و بازدیدهای شبانه به غم و عزا تبدیل شده بود. کارهای روزانه به سختی انجام میشد. هیچکس دل و دماغ درس دادن و درس خواندن نداشت. بچهها در گوشه و کنار حیاط اردوگاه مینشستند، زانوی غم بغل میگرفتند و به نقطهای خیره میشدند. خیلیها دیگر مثل قبل حتی حوصله قدم زدن در محوطه خاکی اردوگاه را نداشتند. در صف آمار بیشتر بچهها در خود فرو میرفتند و با بغل دستیشان صحبت نمیکردند. رامین حضرتزاد گفت: سید! آقا امام حسین با شنیدن خبر شهادت علی اکبر گفت: علیالدنیا بعدک العفا، بعد از تو خاک بر این دنیا، ما هم باید بگیم بعد از امام خاک بر این دنیا! بعضی از نگهبانها با دیدن سیل عظیم اسرایی که برای امام گریه میکردند، مات و مبهوت بودند. شاهد گریه دو نگهبان سامی و علی جارالله بودم. دکتر مؤید برای امام نارحت بود ولی پنهان میکرد. بعضی از نگهبانهای بعثی خوشحال بودند. یزدانبخش مرادی به عطیه گفته بود: بالاخره یه روزی تاریخ به ملت عراق خواهد گفت خمینی که بود و دیگران که بودند. خمینی چه کرد و دیگران چه کردند! اسرا نگران و ناراحت که بعد از امام چه میشود.دوست داشتیم بدانیم بعد از امام چه کسی سکان رهبری ملت ایران را در دست میگیرد. آن روزها نگهبانهای بعثی زیاد زخم زبان میزدند. آنها بعد از رحلت امام همه چیز را تمام شده میدانستند. حامد میگفت: چه میشد رهبر شما زمان جنگ مرد، تا ما ایران رو فتح میکردیم! بعثی ها از جمله ستوان فاضل میگفتند: با مرگ رهبرتون، حکومت ایران از هم می پاشد. اصغر اسکندری در جوابشان گفت: آیا پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اسلام شکست خورد؟ انقلاب ایران قائم به شخص نیست، همانطوری که اسلام قائم به شخص نبوده و نیست.ولید میگفت: با رحلت رهبرتون ظرف چند روز آینده مسعود رجوی به ایران خواهد رفت و رهبر ایران خواهد شد. اما علی جارالله و سامی میگفتند: ایران کشوری نیست که با رحلت رهبرش مشکلی پیدا کند. علی که در جمع اسرا علاقهاش به امام را کتمان نمی کرد، دلداریمان داد و گفت: ما هم از رحلت آقای خمینی نارحتیم، خمینی مرد بزرگی بود!امروز بچهها برای این که سیاهپوش شده باشند، به جای لباسهای زرد رنگ اسارت لباسهای سورمهایشان را پوشیده بودند. بعد از تحویل لباسهای زرد رنگ مصوب اسارت، سرنگهبان اجازه نمیداد اسرا از لباسهای سورمهای یعنی همان بیلرسوتهایی که شلوار و پیراهنشان به هم دوخته بود، استفاده کنند.خبری از تصمیم مجلس خبرگان نداشتیم. نظرات مختلفی مطرح میشد. هر کس نام یکی از علما و بزرگان انقلاب را بر زبان میآورد. حاج سعدالله گل محمدی، حسن بهشتیپور، یزدانبخش مرادی، مهندس غلامرضا کریمی و تعدادی از اسرا میگفتند آقای خامنهای شایسته رهبری است، اما من در عالم نوجوانیام تصور نمیکردم با وجود آن همه مراجع بزرگ و شخصیتهای مسن، جوانی مثل آیتالله خامنهای با محاسن سیاه برای رهبری انتخاب شود؛ همیشه تصورم از رهبر کشورم این بود که باید شخصیتی با محاسن سفید و سن بالای هفتاد سال رهبر باشد؛ نمیدانم چرا آن روزها مطرح شدن نام آیتالله خامنهای آن همه به ما آرامش و قوت قلب میداد.منبع: فارس
کد خبر: ۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۱۳
اوای دنا:با حکم وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی، قادر آشنا مدیرکل هنرهای نمایشی کشور شد. قادر آشنا کارشناسی ارشد فرهنگی و مدرس دانشگاه پیش از این دارای مسوولیتها وسمتهایی هنری و فرهنگی بوده است که از آن جمله میتوان به عضویت در هیات امنای جهاد دانشگاهی کشور،معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران(از 1379 تا1383) مسوول برگزاری چهار دوره جشنواره تئاتر دانشجویان کشور،مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگلویه و بویر احمد،مدیرکل فرهگ وارشاد اسلامی البرز (از 1388 تا 1391) مدیرکل برگزیده شش دوره در حوزه تئاتر کشور، دبیر ده ها جشنواره منطقه ای و استانی تئاتر کشورو...اشاره کرد.قادر آشنا بیش از 90 ماه در اسارت رژیم بعثی عراق بوده است. وی از فرزندان شهرستان بهمئی در استان کهگیلویه و بویراحمد می باشد.
اوای دنا انتصاب این برادر عزیز را تبریک و تهنیت عرض نموده و از خداوند منان برای ایشان آرزوی توفیق و سربلندی مسئلت می نماید.
کد خبر: ۶۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۲۱
اوای دنا: پایی که جا ماند، در دیماه سال گذشته در تهران توسط روابط عمومی انتشارات سوره مهر و در شهر یاسوج توسط حوزه هنری شهرستان یاسوج از آن رونمایی بعمل آمده بود٬ خیلی زود در قریب به سه ماه از انتشار این کتاب٬ به چاپ نوزدهم رسید.
کتاب «پایی که جا ماند» شامل 198 خاطره از سید ناصر حسینی پور است. او در این کتاب به خاطراتِ اسارتِ چندینسالهاش در اردوگاههای عراقی، میپردازد. نویسنده این کتاب در حالی به عنوان راهنمای گردان 18 شهدا، برای پشتیبانی از رزمندگان گردان قاسم بن الحسن(ع) راهی جزیزة مجنون شده بود که در این عملیات از ناحیه پا زخمی و سپس به اسارت نیروهای بعثی درآمده بود.
وی در دوران اسارت، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورده بود.
در این کتاب راوی پسر 16 سالهای است که پایش قطع و اسیر عراقی ها میشود و او به نقل خاطراتش با دقت تاریخی میپردازد. او میخواهد به ما بفهماند که اگر امروز ما به اینجا رسیدهایم به خاطر رشادتها و از خودگذشتگیهای رزمندگان در جنگ است.
به گزارش خبرآنلاین، کتاب «پایی که جا ماند» با بهای14000 تومان منتشر نموده است.
کد خبر: ۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
اوای دنا-اسدالله ربانی مهر:چرا پيترسون آمريكايي بيشتر حاج بخشي را ميشناسد تا ما ...؟ اسكات پيترسون از خبرنگاران روزنامه آمريكايي كريستين ساينس مانيتور، سفري به ايران داشته و در موضوع جنگ تحقيق ميكرد و در ديداري كه با مسعود ده نمكي كارگردان سينماي ايران داشته ميگويد: «ما در آمريكا يك مركز فرهنگي راهاندازي كرديم و در مورد جنگ ايران و عراق تحقيق ميكنيم و روي مستندات جنگ شما بسيار كار كردهايم و همه مستندات را ترجمه كرديم و در اين مستندات، اولويت ما، مستندهاي روايت فتح است.»پيترسون آمريكايي ميگويد: «جنگ شما دو نماد داشته كه من عكس آن دو نماد را به ديوارهاي دفتر كارم زدم، اين دو نماد يكي شهيد آويني است و ديگر حاجبخشي و من عكس هر دو را در دفتر كارم نصب كردم. شهيد آويني نماد تفكر و روح جنگ است و حاج بخشي نماد شجاعت و حماسه جنگ است.»ما نسل سوميها زمان جنگ را تجربه نكردهايم اما در مورد حاج بخشي روايت ميكنند كه شب عمليات كه ميشد به رزمندگان روحيه ميداد و با شوخيهاي خود، شور و نشاط خاصي به رزمندگان ميداد، ظرفي پر شده از حنا به دست داشت و وارد ميشد و فرياد ميزد: كجا ميرويد، ميگفتند: كربلا، ميگفت من را با خودتان ميبريد، رزمندگان ميگفتند: نه جا نداريم، و حاجي بخشي با خنده دنبالشان ميكرد...
از حاج بخشي نقل شده كه وقتي در رسانههاي رژيم بعثي شايعه شده بود كه حاج بخشي كشته شده است، نزديك خط عمليات شد و در مصاحبه با خبرنگاران خارجي ميگفت: به صدام بگوييد: من از آن دنيا آمدهام تا تو را ببرم. همرزمان حاج بخشي نقل ميكنند در حالي كه پسر او در جبهه شهيد شده بود حتي حاضر نشد يك روز از عمليات و رزمندگان جدا شود و با همان شور و نشاط به رزمندگان روحيه ميداد و هيچ كس فكر نميكرد حاج بخشي دو ساعت پيش فرزندش شهيد شده و خودش روحيهاش را در ساعات حساس عمليات از دست نميدهد.
اما اين تنها گوشهاي از حماسهها و رشادتهاي مردان بزرگ دفاع مقدس است، آنهايي كه شجاعانه روي مين رفتند و از سيم خاردار دشمن گذشتند تا عزت و مردانگي را براي كشور به ارمغان آورند، تا امروز مردم اين سرزمين در عزت و سرافرازي زندگي كنند.اما جاي امثال حاج بخشيها امروز در ميان ما خالي است، كساني كه تمام وجودشان را براي انقلاب گذاشتند، دل باخته قدرت و ثروت و رياست نبودند، اهل تزوير نبودند، همه وجودشان اخلاص بود و با خداي خود معامله كردند نه با كسي ديگر، براي خدمت به خلق و انجام تكليف در برابر همه زيادهخواهي ايستادند و در نهايت جاودانه ماندند و براي هميشه در قلبها زنده و جاودانه هستند.بياييم در جامعه امروزي، راه و رسم حاج بخشيها را زنده نگه داريم، اين همه براي رياست و قدرت حرص نخوريم، براي پست و قدرت به تخريب ديگران متوسل نشويم، نسبت به حق و باطل جامعهمان بيتفاوت نباشيم، قدر شهدايمان را بدانيم و در مسير شهدا حركت کنيم، فرهنگ اسلامي را پاس بداريم و از غلطيدن جوانان پاكمان به دامن غرب جلوگيري كنيم.چرا بايد جوانان ما هنرپيشههاي غربي را بيشتر از امثال شهيد مرتضي آويني، محمود شهبازي، همت، باكري، زينالدين، چمران و ... بشناسند، چرا عكس حاج بخشي به عنوان نماد شجاعت در دفتر پيترسون آمريكايي باشد اما بعضي دانشآموزان و دانشجويان ما حتي نام حاج بخشي را نشنيده باشند؟ دستگاههاي فرهنگي ما، صدا و سيما، دانشگاهها و... به كجا ميروند چه انديشههايي را به جامعه تزريق ميكنند؟ در ساختمانهاي چند طبقه دستگاههاي فرهنگي ما چه ميگذرد؟ جوانان ما چقدر با فرهنگ حماسه آشنا هستند؟ آيا نسلهاي جديد امثال حاج بخشي دارد كه به جامعه تحويل دهد؟ در برابر نشانه گرفتن فكر فرزندانمان از سوي شبكههاي ماهوارهاي، چه كرده ايم؟ مسؤولان ما چقدر ديوار اعتماد بين خود و مردم را بالا برده اند؟ راستي در جامعهاي كه شهدا براي ما به يادگار گذاشتند، وضعيت حجاب، امر به معروف و نهي از منكر، خدمت به محرومين، پاكدستي و اخلاص، تقوا و پاكدامني چطور است؟ هر چند تلخ است اما بايد گفت واي به روزي كه از اصل فاصله گيريم... البته منکر خدمات دولتمردان عزیز نیستیم اما توقع بیشتری داریم .
باید امروز كاري كنيم شايد فردا مجالي براي آن نباشد.
کد خبر: ۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۲۴
اوای دنا -اسدالله ربانی مهر:بسيجي واقعي امثال چمران، وزوايي وشهبازي بودند... بسيج و تفكر بسيجي انديشه اي عمومي و انقلابي است که ازدستاوردهاي انقلاب شكوهمند اسلامي است،اين تفكر ريشه در عمق انديشههاي ديني دارد كه حالا به صورت يك اصل محوري در جامعه اسلامي ما نهادينه شده است. بسيج حركتي اصولي و ارزشي است كه مختص طبقه خاصي نيست و همه كساني كه دل در گرو انقلاب دارند بسيجي هستند، همه كساني كه عاشق خدمت رساني بي منت به مردم هستند بسيجي هستند. در ساليان بعد از انقلاب تاكنون در همه موفقيتهايي كه داشتهايم تفكر بسيجي در آنجا حضور داشت. اگر بعد از انقلاب در برابر دسيسهها و توطئهها دشمنان ايستادگي كرديم به علت تفكر بسيجي بود. اگر در زمان جنگ در برابر رژيم بعثي، آمريكا، اسرائيل و چندين كشور ديگر جنگيديم و پيروز شديم به خاطر تفكر بسيجي بود. اگر در جنگ ابهت خود را به شرق و غرب نشان داديم، اگر در جنگ شيرمرداني چون احمد كاظمي، چمران، صياد شيرازي، زينالدين و محمود شهبازي همچون ستاره درخشيدند به علت تفكر بسيجي بود كه تمام وجود اين جوانان پاك را فراگرفته بود. اگر بعد از جنگ ايران اسلامي در عرصه پزشكي، هستهاي، سدسازي، ورزشي و ... به پيشرفتهاي بزرگي رسيده به علت همين تفكر بسيجي بوده است. اگر امروز دشمن از رزمايشهاي ايران و موشكها و ناوهاي ايراني هراسان است به علت همين تفكر بسيجي است و اگر به فرموده مقام معظم رهبري در آينده نياز به امنيت، آسايش و پيشرفت داريم بايد اين تفكر ريشهاي و اسلامي را در جامعه ترويج دهيم و بدون اين تفكر نميتوان از آزادگي، استقلال و پيشرفت سخن گفت. اگر امروز ژاپن به عنوان قدرت برتر اقتصادي دنيا مجبور است از هزاران سرباز آمريكايي چندين سال در خاك خود پذيرايي كند به علت عدم وجود يك تفكر ريشهاي و انقلابي در ميان اين مردم است. اگر امروز عربستان و كويت و امارات با سرمايههاي كلان در برابر غربيهاي زورگو تسليم بي چون و چرا هستند به علت تفكر ماديگرايي آنهاست و اگر امروز جنوب لبنان در برابر تانكهاي آمريكا تسليم نميشود و اسرائيل را آرام نميگذارد به علت الهام گرفتن از همين تفكر بسيجي است.بيش از 30 سال است كه آمريكا و اسرائيل و چند كشور غربي از هر اقدامي جهت براندازي نظام جمهوري اسلامي استفاده كردند؛ از حمله به هواپيماي مسافربري و تحريم و تهديد تا اختلافات داخلي، جنگ نرم و ... اما ايران اسلامي در برابر همه اين توطئهها ايستاد و اين نشانه تفكر بسيجي و اسلامي است كه در جامعه ما نهادينه شده است. البته در ساليان اخير عدهاي از روي غفلت و يا مغرضانه سعي كردند كه عظمت اين نيروي مردمي را تضعيف كنند كه خوشبختانه اين نقشه شوم كه دنباله اهداف غربيها بود به شكست انجاميد و از طرفي عدهاي با سوءاستفاده از نام بسيج سعي كردند به پست و مقام برسند كه اين هم باعث ضربه زدن به اين تفكر و انديشه بزرگ ميشود كه هر دو مورد با واقعيات تفكر بسيجي در تضاد است و در انديشه بسيج تنها صداقت، پاكي، خدمت به مردم معنا ميشود و اگر غير اين باشد با مفهوم واقعي بسيج هيچگونه ارتباطي ندارد. بسيجي واقعي مولا علي (ع) است كه در خدمت به مردم، پاكي و ساده زيستي، تقوا و پاكدامني و در نبرد در راه خدا الگو و نمونه است. بسيجي واقعي چمران است كه بامدرك دكتراي فيزيك پلاسما كلاس درس را در آمريكا رها ميكند و از دهلاويه تا پشت كوههاي لبنان را به جنگ با دشمن برميخيزد. بسيجي واقعي شهيدسردارمحمودشهبازي است كه مهندس ميكانيك ازفاتحان بيت المقدس است؛ بسيجي واقعي شهيدوزوايي نفراول كنكوروازفاتحان لانه جاسوسي وازحماسه سازان فتح خرمشهراست .بسيجي واقعي فرماندهي است كه در كنار سربازان، سنگر خود را نظافت ميكند و براي سربازان غذا درست ميكند، شب به عبادت مشغول است و روزها در نبرد خونين با دشمن حماسه ميآفريند و هزاران نمونه ديگر كه در اين مجال اندك نميگنجد....والبته همه جوانان امروزي كشوركه درصحنه هاي حساس دركنارانقلاب هستندوبا پيشرفت علم ومعنويت به توسعه كشورمي انديشندبسيجي واقعي هستند.... هركس امروزداعيه خدمت به مردم راداردبسيجي است،هركس دلش براي توسعه كشورمي تپدبسيجي است،هركس دل درگروانقلاب ودستاوردهاي آن داردبسيجي است ،هركس بيشترازسايرين به راه ورسم شهداپايبنداست وازخدامي ترسدبسيجي است...باور كنيم كه وجود تفكر بسيج براي استقلال و آزادي ما يك ضرورت است. وبه يك قشرخاص هم تعلق نداردواگر ميخواهيم به پيشرفت برسيم و در برابر زورگوييهاي مستكبران، سر تعظيم فرود نياوريم بايد تفكر بسيجي را در جامعه ترويج دهيم و امروز بسيج به علت همين اهميتي كه دارد آماج حملات شديد بدخواهان است، پس آستينها را بالا بزنيم كه راه درازي در پيش است و در برابر اين تكليف بزرگ كوتاهي نكنيم و مطمئن باشيم كه اگر هدف و نيت ما پاك باشد خدا با ما است و در اين راه پر پيچ و خم ياريگر ما خواهد بود.
کد خبر: ۲۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۰۳
قصرشيرين - شير زن گيلانغربي كه در نخستين روزهاي جنگ یك سرباز عراقي را به قتل رساند و ديگري را اسير كرد و حالا تنديسي از وي در گيلانغرب به عنوان نماد دلاوري شيرزنان ايراني ساخته و نصب كرده اند، بزرگترين افتخار خود را پاسداري از آرمانهاي امام (ره) و دفاع از ناموس و دين عنوان كرد و گفت: سرباز ولايت هستم.
کد خبر: ۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
فاصلهها از ديروز تا امروز: ديروزبينام و نشان وامروزفقط به دنبال نام
اما راستي چرا اين همه فاصله؟ چرا اين همه از آن فرهنگ ناب فاصله گرفتهايم؟ چرا براي رسيدن به قدرت و يك پست موقت به هر نيرنگ و حيلهاي متوسل ميشويم، دروغ ميگوييم، تخريب ميكنيم، صبح چپي و بعدازظهر راستي و شبها مستقل ميشويم؟
اسدالله ربانی مهر :حماسه دفاع مقدس، برگ زرين ديگري از افتخارات مردان ايران اسلامي است كه هيچگاه از اذهان مردم پاك نخواهد شد، حماسهاي جاودان و ماندگار كه سراسر آن ايستادگي، پايداري و معنويت بود. در حماسه دفاع مقدس براي همه جهانيان ثابت شد كه اراده آهنين رزمندگان اسلام كه با معنويت و كلام خدا پيوند خورده است بر همه تجهيزات غرب و شرق پيروز گشته و در حقيقت دفاع مقدس، بهترين صحنه پيروزي تفكر معنوي بر تفكر مادي گرايانه بوده است. در هشت سال دفاع مقدس شاهد بزرگترين رشادتها، شجاعتها و ايثارگريها بوديم. همه لحظات دفاع مقدس براي مردم ايران زمين، خاطره آفرين و ماندگار است؛ لحظاتي كه در آنجا به خوبي ميشود قدرت ايمان و ايستادگي را حس كرد.
کد خبر: ۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴