« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
در هجدهمین اجلاس شورای عالی استانها، اعضا به بررسی طرح های در دستور کار پرداختند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل شورای عالی استان های کشور، هجدهمین اجلاس شورای عالی استانها صبح امروز( پنج شنبه) در ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی برگزار شد. در این نشست اعضا به بررسی طرح های در دستور کار خود پرداختند. طرح دوفوریتی اصلاح ماده (3) قانون حفظ کاربری اراضی و باغ ها اولین طرح در دستور کار قرار گرفت که پس از رای گیری تنها یک فوریت آن مصوب شد. براساس این طرح، تمام مالکان یا متصرفان اراضی زراعی و باغ های موضوع این قانون که به صورت غیرمجاز و بدون اخذ مجوز از کمیسیون موضوع تبصره (1) ماده (1) این قانون اقدام به تغییر کاربری  کنند ، علاوه بر قلع و قمع بنا به پرداخت جزای نقدی از یک تا سه برابر بهای اراضی زراعی و باغ ها به قیمت روز زمین با کاربری جدید که مورد نظر مخلف بوده است و حبس از دو تا شش ماه و در صورت تکرار جرم به حداکثر جزای نقدی و حبس از شش ماه تا یکسال محکوم خواهند شد. همچنین در ادامه این جلسه طرح دوفوریتی الحاق یک تبصره به عنوان تبصره 3 به ماده 39 قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب 7 اردیبهشت 87 نیز مطرح که به تصویب اعضای حاضر رسید. طرح بزرگداشت سالروز ملی شوراهای اسلامی کشور نیز در این جلسه مطرح و تصویب شد. در ادامه طرح اصلاح ماده (26) قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران مطرح  شد و رای نیاورد. گفتنی است، طرح اصلاح ماده (1)آیین نامه اجرایی شرایط احراز سمت شهردار نیز مطرح شد اما برای بررسی بیشتر به کمیسیون حقوقی بازگشت و طرح الحاق یک تبصره به عنوان تبصره 2 به ماده 5 به دستورالعمل شرح وظایف، ترکیب، تعداد و چگونگی اداره کمیسیون های شوراهای اسلامی شهر، شهرستان، استان و عالی استان ها نیز دیگر مصوبه این جلسه بود.
کد خبر: ۶۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۶

مدیر جهاد کشاورزی ‌چرام گفت: وزیر جهاد کشاورزی به‌زودی برای افتتاح و بهره برداری از پروژه آب‌رسانی به باغ ات شمس آباد به شهرشتان چرام سفر می‌کند.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com عیدی هوشدار نسل در گفت‌و‌گو با خبرنگار تسنیم در چرام، با اشاره به کمبود منابع آب، اظهار داشت: 230 هکتار از اراضی کشاورزی شهرستان چرام زیر پوشش آبیاری تحت فشار قرار گرفتند که 15 درصد آورده کشاورز و بقیه را دولت پرداخت می‌کند. وی عنوان کرد: در بقیه اراضی کشاورزی 15 طرح کانال آبیاری به متراژ 2000 متر با اعتباری بیش از 300 میلیون تومان احداث شد. مدیر جهاد کشاورزی شهرستان چرام عنوان کرد: وزیر جهاد کشاورزی در آینده‌ای نزدیک برای افتتاح پروژه آب‌رسانی به باغ ات شمس آباد به شهر چرام سفر می‌کند. هوشدار نسل افزود: پروژه باغ ات شمس آباد یکی از مهم‌ترین طرح‌های جهاد کشاورزی استان بوده که تاکنون اقدامات خوبی انجام گرفته و نقش مهمی در اشتغال‌زایی مردم چرام داشته است. وی با اشاره به احداث باغ ات گفت: جهادکشاورزی چرام در احداث 170 هکتار باغ در مناطق گرمسیری و سردسیری کمک‌هایی از قبیل آب‌رسانی با تانکر و نظارت توسط کارشناسان و مهندسین ناظر انجام داده است. هوشدار نسل خاطرنشان کرد: شهرستان چرام به‌لحاظ شرایط آب و هوایی و خاک مناسب مستعد احداث انواع باغ ات سردسیری و گرمسیری است. مدیر جهاد کشاورزی شهرستان چرام گفت: برای ساماندهی و کمک بهتر به کشاورزان تشکیل تعاونی‌های آب بران در اولویت است. هوشدار نسل بیان کرد: تعاونی آب بران شمس آباد چرام توسط کشاورزان تشکیل شده که تاکنون تلاش‌های خوبی جهت برطرف شدن مشکلات این پروژه مهم انجام داده‌اند. وی تصریح کرد: برای انتقال تجربیات و آموزش‌های نوین کشاورزی تاکنون 20 هزار نفر روز دوره آموزشی برای کشاورزان و بهره برداران انجام شده است.
کد خبر: ۶۹۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۹

داشتن فالوئرهای هزارتایی آرزوهای هریک از کاربران اینستاگرام است که یک پسر چوپان و کشاورز شمالی توانسته با عکسهای بی نظیرش از روستا هزاران طرفدار داشته باشد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com  وقتی شبکه های اجتماعی سراز تلفن های همراه درآورد و لایک گرفتن و داشتن فالوئرهای هزارتایی تبدیل به یک پز اجتماعی شد و عده ای تصمیم گرفتند عکس خانه های لوکس و ماشین های میلیاردی خود را برای شهرت در این شبکه ها با مخاطبانشان به اشتراک بگذارند تا این دارندگی و برازندگی برایشان شأن و شخصیت مجازی دست و پا کند؛ یک جوان ساده روستایی تصمیم گرفت با دوربین معمولی تلفن همراهش از اتفاقات زندگی روستاییش عکس بگیرد و با مخاطبان مجازی خود به اشتراک بگذارد. به گزارش مهر، روایت های ساده «محمد قاسم ترابی» یا همان «سالارپولاد» اینستاگرام، پسر چوپان و کشاورز روستای گز شرقی استان گلستان آنقدر به مذاق کاربران این شبکه اجتماعی شیرین آمد که حالا محمد چندین برابر جمعیت روستایش دنبال کننده دارد. دنبال کننده هایی که هر روز به امید عکسهای محمد اینستاگرامشان را چک می کنند تا شاید بتوانند از دور در هوای پاک و سالم این روستا یک نفس عمیق بکشند. وقتی فهمیدیم محمد پایش به پایتخت باز شده بلافاصله سراغش را گرفتیم تا در اولین ساعات سی سالگی با او از اینستاگرام، روستا و از هواداران چندهزارتایی اش بپرسیم. سالارپولاد اسم سگ هایم بود داستان اینستاگرام و محمد تقریبا از دوسال پیش شروع شد. زمانی که برادر محمد یک گوشی برای محمد خرید و برایش اینستاگرام نصب کرد و به او گفت که می تواند عکسهایی را که او از مزرعه می گیرد در اینجا منتشر کند تا بقیه هم در دیدن آنها شریک او باشند. وقتی از محمد می پرسیم علت اسم «سالارپولاد» برای این صفحه چیست؟ می خندد و سرش را پایین می اندازد و ماجرای بامزه ای را برایمان تعریف می کند: « قبلا من یک جفت سگ داشتم که ۱۳ سال به من خدمت کردند. بعد هم پیر شدند و مردند. من هم گفتم حالا که این برنامه از من اسم می خواهد لازم نیست حتما اسم خودم را بگذارم. اسم این دو حیوان با وفا را می گذارم. به خاطر همین اسم این صفحه شد سالارپولاد.» همین کار عجیب محمد باعث شده حالا خیلی‌ها اشتباهی او را سالار صدا کنند و با خنده توضیح بدهد که اسمش «محمد» است. اما به ما می گوید که دیگر به این موضوع عادت کرده. چندباری هم خواسته اسم صفحه اش را عوض کند اما وقتی دیده صفحه اش به همین نام حسابی معروف شده، از این کار منصرف شده است. زندگی کردن در شهر را نمی فهمم محمد در اینستاگرام خودش را اینطور معرفی می کند: «یک دهاتی بی سواد کشاورز و چوپان شمالی» شاید این جمله خیلی فروتنانه به نظر برسد اما محمد واقعا آدم متواضعی است. این را می شود از تمام کامنت ها و حتی پستی که همسرش دور از چشم محمد گذاشته فهمید. محمد آنقدر متواضع و با احترام حرف می زند که یکی در میان جمله هایش را با «ببخشید» شروع می کند. برای همین وقتی می گوید شاید باور نکنید ولی به زور دیپلم گرفتم تعجب می کنیم: «به مدیر مدرسه گفتم اگر به من نمره ندهی گوسفندهایم را می آورم تا درختهای باغ ‌تان را بخورند. او هم به من نمره داد!» وقتی از او درباره هم سن و سالهایش در روستا می پرسیم. با ناراحتی جواب می دهد که بیشترشان دوست دارند به شهر بروند نه اینکه در روستا کار تولیدی انجام دهند. محمد می گوید بیشتر پسرهای روستا هم در فضای مجازی فعالند اما سبک فعالیت هایشان با او فرق دارند. به قول خودش دنبال سلفی گرفتن هستند و انگار چیزهایی که برای محمد جذاب است برای آنها نیست. دوستان محمد به او می گویند که نیمچه استعدادی هم در عکاسی دارد: «بسیاری از کسانی که برایم کامنت می گذارند باورشان نمی شود که این عکس ها را با موبایل می گیرم. برادرم هم می گوید من برایت یک دوربین عکاسی حرفه ای می خرم تو همیشه عکس بگیر.» محمد استعداد و قلم خوبی دارد این را از شرح هایی که برای عکس هایش می نویسد می توان حس کرد. وقتی از او می پرسیم دوست داشت به جای باغ داری و چوپانی در یک رسانه کار می کرد با قاطعیت جواب منفی می دهد: «نه اصلا من در این دو روزی که تهران آمدم دارم دیوانه می شوم. مدام می روم توی اینستاگرام و عکس های روستایم را نگاه می کنم. اصلا تعجب می کنم دوستانم می خواهند که آن همه زیبایی را رها کنند و به شهر بیایند. جایی که من زندگی می کنم. پشت سرم دریاست روبرویم جنگل. دو سمت دیگرم هم دشت و باغ و صحراست.» توریستی شدن روستا فرهنگ آن را به هم می ریزد محمد و اهالی روستایش اصرار دارند که سنت و فرهنگ روستایشان تغییر نکند به خاطر همین اصلا به غریبه ها زمین نمی فروشند و دوست ندارند روستایشان با اینکه بسیار زیباست، توریست پذیر شود. «فرهنگ روستا خیلی با شهر فرق دارد. مثلا در روستا یک تارموی خانومی بیرون باشد، آبروی تمام خاندانش می رود. اما در شهر اصلا اینطوری نیست. من تهران که آمدم مدام به پسر عمه ام می گفتم این خانم ها توریست هستند بقیه هم با خنده می گفتند بله توریست هستند. بیشتر که گذشت گفتم چقدر تهران توریست دارد. همه خندیدند گفتند توریست چیه اینا هم ایرانی هستند. اصلا باورم نمی شد. حالا فکر کنید از شهر با ماشین شاسی بلند و با صدای بلند موسیقی کسی بخواهد برای گذراندن تعطیلاتش وارد روستا شود. مردم روستا نمی توانند این تفاوت فرهنگ را بپذیرند. اگر هم این موضوع ادامه پیدا کند باعث تغییر فرهنگ روستا می شود که بسیار ناراحت کننده است. بزرگترین لذت روستا آرامش آن است که اگر بهم بخورد دیگر فایده ندارد همه اهالی می ترسند که روزی روستایشان شبیه شهر شود. یک بار یک آقایی گفت شبی چند میلیون می دهم فقط یکی دو شب در مزرعه ات بخوابیم اما پدرم اجازه نداد. ولی خب متاسفانه پول آخر کار خودش را می کند.» من در بین الوایفایین زندگی می کنم روز محمد از ساعت ۳:۳۰ دقیقه صبح که برای دوشیدن شیرگاوها به گاوداری می رود شروع می شود. علاوه بر دوشیدن شیر، محمد باید حواسش به علوفه و تمیز کردن آنجا هم باشد. حدود ساعت ۶:۳۰ به خانه می آید و صبحانه مختصری می خورد. بعد از آن دوباره شال و کلاه می کند و به سمت باغ می رود. سم پاشی، آبیاری، حرس کاری از کارهای باغ است که تا بعد از ظهر او را درگیر می کند. نزدیک غروب بازهم نوبت گاوهاست و او باید شیرشان را دوباره بدوشد و بعد به خانه بیاید. به خاطر همین برنامه است که می گوید عکسهایش را فقط شب ها می تواند منتشر کند و بیشتر از ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت نمی تواند برای اینستاگرامش وقت بگذارد و فقط عکس هایی را که در طول روز گرفته منتشر می کند و کامنت هایش را می خواند. گاهی هم سعی می کند مشکلات دیگران را مطرح کند. یکبار یک شماره کارت در اینستاگرامش گذاشت و از کاربران خواست که اگر می توانند به دوستی برای حل مشکل مردم در چابهار کمک کنند. دوست چابهاری ام گفت که چند میلیون پول جمع شد. خانه محمد اینترنت ندارد اما چون خانه اش بین خانه برادر و پسرعمویش قرار دارد به قول خودش «بین‌الوایفایین» است و از اینترنت این دو نفر استفاده کامل را می برد. اگر یکی از گاوها یا حیوانات مزرعه باردار باشد محمد دیگر خانه نمی آید و باید تا پایان زایمان آنجا بماند تا به دنیا آمدن حیوان کمک کند. او حالا برای خودش یک دامپزشک حسابی است آنقدر که وقتی اهالی ده از دامپزشک ها نا امید می شوند سراغ محمد می آیند که در زایمان به دادشان برسد. مثل آن دفعه ای که دامپزشک نتوانست گوساله را به دنیا بیاورد و محمد دست به کار شد و مادرو بچه را سالم تحویل داد! این برنامه کاری فشرده تمام دنیای اوست آنقدر که صبح عروسی اش به جای آنکه فکر حمام رفتن و کت و شلوار دامادی اش باشد توی گاوداری مشغول رسیدگی به گاوها بود تا مبادا مشکلی برایشان به وجود بیاید. وقتی به او می گوییم پس وضعش باید حتما خوب باشد، آه تلخی می کشد و برایمان از مشکلات تعریف می کند: «باور نمی کنید ولی ماهانه به خاطر گاوداری کلی خسارت می دهیم. شیر را لیتری هزارتومان می فروشیم آن وقت کیلویی ۱۴۰۰ علوفه می خریم. سال گذشته سرما شد و مرکبات یخ زد و محصولاتمان به یک سوم رسید. امسال آنقدر آفتاب و گرما بود که بازهم از محصولات کاسته شد. به خدا اگر گاوها را بفروشیم و پولش را بانک بگذاریم بیشتر سود می کنیم. ولی پدرم کاری به این حرفها ندارد و می گوید باید کارتولیدی کنیم که چهارنفر مشغول کار شوند و نان بخورند. اصلا از این پول ها خوشش نمی آید.» تا حالا سردرد نگرفتم! گوشی محمد چند وقت پیش توی شالیزار افتاد و سوخت به خاطر همین مجبور شد از گوشی موبایل همسرش استفاده کند. محمد چندماهی را پس اندازد کرد تا یک گوشی درست و حسابی برای خودش بخرد ولی یک اتفاق باعث شد او بی خیال خریدن گوشی شود و خودش را طور دیگری سورپرایز کند: «من یک ماده سگ دارم که اسمش «وندی» است. این سگ به من خیلی خدمت کرد، یک مزرعه را پاسبانی می دهد. هنگام زایمانش که شد هر ۴ توله ای که در شکمش داشت مرده به دنیا آمدند. این سگ حسابی افسرده شد، می رفت گوشه انبار می نشست و مثل یک انسان اشک می ریخت. چند روزی افسرده و بی حال بود. اصلا غذا نمی خورد و من خیلی ناراحت بودم. به دوستانم که می دانستم سگ زیاد دارند تماس گرفتم که فهمیدم یکی از آنها سگش ۸ توله به دنیا آورده که نمی تواند به همه آنها شیر بدهد. ۴تا از توله ها را به قیمت ۲ میلیون تومان برای وندی خریدم و آوردم. باورتان نمی شود. هر روز این توله ها را می لیسید و می بوسید. به آنها شیر می داد و هوایشان را حسابی داشت. بعد از چند روز این سگ حسابی سرپا شد و شد وندی سابق. آنقدر که از ذوق این سگ من خوشحال شدم اگر بهترین گوشی دنیا را هم می خریدم به این اندازه لذت نداشت.» دنیای محمد مثل محل زندگی اش به همین اندازه شیرین و زیبا هستند. وقتی می پرسیم که چه وقت هایی حالش خوب و چه وقت هایی حالش بد است محمد جوابی از جنس همان دنیای سبزش به ما می دهد: «وقت هایی که همسر یا دخترم مریض می شوند، حالم بد می شود. اما در کل من همیشه خوبم. همیشه سرحالم. من اصلا تابه حال سردرد نداشتم. اصلا نمی دانم چطوری است. همیشه می گویم دلم می خواهد یکبار حداقل تجربه اش کنم که بفهمم این سردرد که می گویند یعنی چه؟ اما خب تا حالا تجربه اش نکردم.» محمد روزی که میهمان ما می شود ۳۰ ساله شده است. وقتی می پرسیم دوست دارد چه هدیه ای بگیرد با خنده می گوید: «مردا که همیشه جوراب می گیرند» اما آرزوهای محمد هم مثل خودش ساده است. دوست دارد یک پراید دسته دوم یا یک وانت پیکان بخرد تا دیگر مشکل حمل و نقل نداشته باشد. مصاحبه که تمام می شود محمد یک قول مردانه به ما می دهد. قول می دهد هیچ وقت دلش نخواهد که در شهر زندگی کند و همیشه بکر و روستایی بماند.محمد! ما روی قولت حساب کرده ایم...
کد خبر: ۶۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۷

از رسومات ديگر در اين شهر قبلاً اين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييدن و زمان شيردهي شروع مي شد .مثلاً دو همسايه به نامهاي زهرا و آسيه  با هم شيروره ميكردند
کد خبر: ۶۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۴

مدیر شبکه بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه از معدوم سازی ۷۰۰ قلیان در شهر دهدشت خبر داد
کد خبر: ۶۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۱

نمایندگان استان کهگیلویه و بویراحمد در مجلس شورای اسلامی در پیام هایی جداگانه فرا رسیدن روز معلم را تبریک گفتند
کد خبر: ۶۳۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۴

پدر شهید احمدی‌روشن گفت: پذیرفتن پروتکل الحاقی ایران را با خاک یکی می‌کند.به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.comبه نقل از فارس، رحیم احمدی‌روشن عصر سه شنبه در مراسم جشن روز ملی فناوری هسته‌ای در جمع دانشجویان با بیان اینکه فرزندش فوت نکرده بلکه شهید شده، اظهار کرد: اگر من مصطفی را نمی‌بینم ایراد از درون من انسان است وگرنه مصطفی‌ها به همه ما اشراف دارند چون زنده‌اند. وی در تشریح اینکه چگونه پس از پایان جنگ تحمیلی و بسته شدن در باغ شهادت، فرزندش به شهادت رسیده، افزود: راز این اتفاق در چند ویژگی نهفته است که چند ویژگی خاص و یک چکیده دارد که شامل احترام گذاشتن به والدین، خدمت به مردم و ولایتمداری می‌شود. پدر شهید احمدی‌روشن با بیان اینکه خداوند ولایت را در رأس همه امور قرار داده، تصریح کرد: اگر ولایت نبود آفرینش دنیا بیهوده بود، چون ولایت نباشد همه به سوی گمراهی، پستی و بیهودگی می‌روند. وی با ابراز تأسف از توقف غنی‌سازی در ایران در دوران گذشته، ادامه داد: ما نباید چشم خود را بر روی حقیقت ببندیم، در سال ۱۳۸۲ کلاه گشادی سر مسئولان ما رفت، به طوری که طرف غربی به تعهدات خود عمل نکرد. احمدی‌روشن گفت: نباید به غربی‌ها اعتماد می‌کردیم. وی با اشاره به اینکه «ما می‌توانیم» شعار توأم با شعور شده، گفت: پس از آغاز فعالیت‌های هسته‌ای حماسه بزرگی آفریدند و ۱۲ شبانه‌روز مداوم پشت دستگاه‌ها ایستادند، کار را انجام دادند و غنی‌سازی ۳.۵ درصد و پنج درصد صورت گرفت و بعد از آن غنی‌سازی ۲۰ درصدی توسط شهید شهریاری انجام شد. پدر شهید احمدی‌روشن با تأکید بر اینکه غنی‌سازی ۲۰ درصدی باعث شد در مقابل دشمنان دست بالا را داشته باشیم، اظهار کرد: این دستاوردها باعث شد استکبار جهانی مجبور شود با تیم مذاکره‌کننده ایرانی به گفت‌و‌گو بنشیند. وی با بیان اینکه در حال حاضر ما میراث‌دار شهدا هستیم که نباید به آنها خیانت کنیم، افزود: نباید به این میراث خیانت کنیم، شهید تهرانی‌مقدم وقتی موشک می‌سازد اقتدار برای ایران ایجاد می‌کند. احمدی‌روشن با اشاره به اینکه متأسفانه برخی می‌گویند اقتدار ما موشک‌ و سانتریفیوژ نیست، تصریح کرد: ۵ هزار سانتریفیوژ را به ۱۹ هزار تبدیل کردیم در زمانی که در دنیا یک پیچ و مهره به ما نمی‌دادند. وی با تأکید بر اینکه متأسفانه قدر این صنعت دانسته نشد، ادامه داد: این صنعت باعث شد جهان با ایران به مذاکره بپردازند، اما قدر شهدا دانسته نشد. پدر شهید احمدی‌روشن خاطرنشان کرد: برای دولتی که زحمت می‌کشد و در راستای منافع مردم حرکت می‌کند، حاضریم کفش جفت کنیم. وی با تأکید بر اینکه تحمل نمی‌کنیم که سر مسئولان کلاه برود، گفت: نباید در برخی از مسائل از چاله درآمد و به چاه عمیق افتاد. وی تأکید کرد: پذیرفتن پروتکل الحاقی ایران را با خاک یکی می‌کند.
کد خبر: ۶۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۹

روزی از روزها پادشاهی سه وزیرش را فرا خواند و به آنان دستور داد کاری را که می‌گوید انجام دهند. از هر وزیر خواست تا کیسه‌ای برداشته و به باغ قصر برود و کیسه‌ها را  برای پادشاه با میوه‌ها و محصولات تازه پر کند. همچنین از آنان خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند. وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه‌ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه‌ها و با کیفیت‌ترین محصولات را جمع‌آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می‌کرد تا اینکه کیسه‌اش پر شد. وزیر دوم با خود فکر می‌کرد که شاه این میوه‌ها را برای خود نمی‌خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی‌کند. پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن کرد و خوب و بد را از هم جدا نمی‌کرد تا اینکه کیسه با میوه‌ها پر شد. وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلاً اهمیتی نمی‌دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر کرد.روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه‌هایی که پر کرده‌اند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند به سربازانش دستور داد سه وزیر را گرفته و هر کدام را جداگانه با کیسه‌اش به مدت سه ماه زندانی کنند! منبع: یکی بود
کد خبر: ۶۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۶

استان کهکیلویه و بویر احمد با مناظر دیدنی، بکر و منحصر به فرد خود هنوزتا حد زیادی ناشناخته مانده است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی باشگاه خبرنگاران، استان کهگیلویه و بویراحمد در میان استان‌های اصفهان، چهارمحال و بختیاری، فارس، بوشهر و خوزستان قرار گرفته و به عنوان کریدور شمال به جنوب و شرق به غرب کشور شناخته شده است. کمتر کسی است که پای به کهگیلویه و بویراحمد گذاشته اما زبان به تحسین زیبایی‌های خدادادی این سرزمین بکر و چشم نواز زاگرس جنوبی نگشوده باشد.این سرزمین چهار فصل در میان کوه‌های سر به فلک کشیده زاگرس در جنوب غربی ایران، که نمایشگاهی از تنوع آب و هوایی، کوه، رود، جنگل، دشت، چشمه، آبشار و گل‌های دیدنی است، قرار دارد. وجود دو نوع آب و هوای سردسیری وگرمسیری در کهگیلویه و بویراحمد بر زیبایی آن افزوده است. در زمانی که گلهای بهاری در مناطق گرمسیری از جمله شهرستانهای کهگیلویه، گچساران، باشت، چرام، بهمئی و لنده روییده‌اند در مناطق سردسیری بویراحمد و دنا برف کوهها و دشتها را سفید پوش کرده و فاصله این دو آب و هوای متفاوت کمتر از یک ساعت است. در کنار این زیبایی ها، اماکن بازمانده از دوران باستان و پس از اسلام نیز حکایت از تاریخ کهن این سرزمین دارد. قبرستان لما، پل پاتاوه، پل بریم، بلاد شاپور، چارطاقی خیرآباد و .. همه و همه این سرزمین را با تاریخ کهن ایران پیوند می‌زنند. همچنین این استان یکی از اصلی ترین مکانهای زیست عشایر ایران است که شیوه‌های زندگی جذاب آنها و تعامل زیبایشان با طبیعت یکی از زیباترین و کمیاب‌ترین جلوه‌های گردشگری ایران را رقم زده است. شهر یاسوج به دلیل جاذبه های طبیعی، توریستی و گردشگری به عنوان پایتخت طبیعت ایران شناخته شده است. این شهر با زیباییهای چشم نواز همچون قطعه حریری سبز در دامنه های دنای شرقی قرار گرفته و به واسطه این زیباییها و آب وهوای مطبوعش، هر ساله در فصل بهار و تابستان، پذیرای گردشگران وعلاقه مندان به طبیعت است. گرداگرد این شهر را رودهای خروشان بشار و مهریان و کوه‌های سر به فلک کشیده دنا با پوشش جنگلهای بلوط و بنه فرا گرفته است به طوری که برخی این منطقه را شمال جنوب می‌نامند. آبشار یاسوج: این آبشار زیبا در پنج کیلومتری شمال یاسوج قراردارد و دارای هوایی مطبوع و آبی خنک و گواراست که سالانه مسافران زیادی را به خصوص در بهار و تابستان پذیراست. تنگ گنجه ای: این مکان تفریحی که در 10 کیلومتری شمال غربی یاسوج قرار دارد منطقه ای خوش آب و هوا با رودخانه ای زلال و پوشیده از جنگلاست که دل کوه‌های دنا می‌جوشد و نوازشگر چشمان گردشگران در بهار و تابستان است. پارک جنگلی یاسوج:  این پارک جنگلی که با 80 هکتار وسعت بزرگترین پارک جنگلی درجنوب کشور است در شمال شهر یاسوج قرار دارد و پوشیده از درختان بلوط، بادام کوهی، ارزن، کیکم و بنه است. تنگ مهریان:  این تنگه که رودخانه زیبای مهریان از آن می گذرد نیز درشمال شهر یاسوج قرار دارد که آب و هوای مطبوع آن جان هر رهگذری را تازگی می بخشد. برخی از پژوهشگران تاریخ باستان معتقدند، آریو برزن سردار ایرانی در این مکان راه را بر لشکر اسکندر مقدونی بسته است. پیست اسکی کاکان یاسوج: این پیست واقع در گردنه "باباحسن" باارتفاع برفی حدود دو متر در 15 کیلومتری شمال شهر یاسوج قرار دارد و مکانی دل انگیز برای ورزشهای زمستانی است. دریاچه سد شاه قاسم:  این دریاچه زیبا که در پنج کیلومتری جنوب شهر یاسوج قرار دارد، تابلویی زیبا از آبی آب و سبزی جنگل‌های بلوط ترسیم کرده است همچنین امامزادگانی همچون شاه قاسم، شاه مختار، شاه عبدالله، شاه فرج الله(علیهم اسلام) و ... در اطراف این شهر، پذیرای زائرینی از سراسر کشور هستند. از میان جنگل‌های هزار ساله بلوط و سینه کش کوه پایه های سترگ زاگرس جنوبی که می گذری به "سی سخت" می رسی که چون نگینی سبز، سر بر دامن سپید دنا نهاده و آرمیده است. آنجا که کوهها پشت در پشت هم ایستاده و بلوط های هزار ساله زاگرس قد برافراشته اند، چشمه ها می جوشند و رودها می خروشند، شهر سی سخت با طبیعت رازگونه خودنمایی می کند. شهری در ۳۵کیلومتری شمال غربی یاسوج که نام آن برگرفته ازنام سی پهلوان نامی کی خسرو کیانی و کشته شدن آنان در محلی بنام گردنه بیژن در دل قلل دناست. دریاچه کوه گل: این دریاچه که در شمال شرقی شهر سی سخت و درحدود هشت کیلومتری آن واقع است، همچون نگین آبی انگشتری که اطراف آن را گلهای زردنرگس، بنفشه وزنبق قرار گرفته تابلویی زیبا از هنر آفریدگار بزرگ است. این دریاچه که در ارتفاعات دامنه نزدیک به قله کوه گل دنا واقع شده دارای جاده دسترسی آسفالته تا اردوگاه بوده و با دقایقی کوهپیمایی این جاذبه زیبای خدادادی قابل رویت است. چشمه میشی:  چشمه میشی  یکی دیگر از جاذبه های طبیعی این شهر است که در چهار کیلومتری شمال شرقی شهر سی‌سخت قرار دارد و یکی از پرآب‌ترین و خنک‌ترین چشمه‌های زاگرس بوده که آن را چشمه "بشو" نیز می‌نامند. منطقه حفاظت شده دنا: این منطقه بیش از 80هزار هکتار وسعت دارد و مامن حیات وحش ایران است. سایت گوزن زرد ایرانی با 17 راس گوزن هم در این منطقه قرار دارد. همچنین وجود رشته کوه دنا با ارتفاع چهارهزار و 448 متر و 44 قله‌ با ارتفاع بالای چهارهزار متر نیز سی سخت را به شهر کوهنوردان و صخره نوردان بدل کرده به طوریکه در طول سال هزاران کوهنورد ایرانی و خارجی به دنا صعود می کنند. "قاش مستان"، "بیژن دو و سه"، "قزل قله"، "برج آسمانی"، "حوض دال" و ... قله‌هایی هستند که دل آسمان را شکافته و دست زمین را به خورشید رسانده اند.   لما: روستایی باستانی در کنار رودخانه بشار است که گورهای انسانی با قدمت سه هزار سال قبل از میلاد درآن کشف شده است.  کریک: روستایی در مسیر یاسوج به سی سخت با بافت ماسوله ای و مملو از باغ ات سیب، هلو، انگور و کوچه باغ های زیبا که مرقد مطهر امام زاده شاه عسکر (ع) جلوه ای معنوی به این روستا داده است. گچساران بام نفت ایران، میزبان شایسته زائران بی بی حکیمه(س): شهر نفت خیز گچساران با تولید سالانه 25 درصد نفت وگاز کشور به عنوان بام نفت ایران شناخته شده و به دلیل نزدیکی به بنادر گناوه و دیلم، در مسیر ترانزیتی خلیج فارس به مرکز کشور قرار گرفته است. این شهرستان دارای اماکن زیارتی و سیاحتی فراوانی است که سالانه پذیرای هزاران گردشگر داخلی و خارجی هستند آرامگاه بی بی حکیمه (س)، خواهر امام رضا(ع)، که در 80 کیلومتری جنوب شهر گچساران قرار دارد، سالانه میزبان هزاران عاشق اهل بیت عصمت و طهارت از سراسر ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس است. چشمه بلقیس چرام: این باغ در شهر چرام واقع شده و یکی از مهمترین جاذبه‌های توریستی این منطقه است. زمین حاصلخیز آن باعث شده که از هر گونه درخت در این باغ رشد یابد. باغ دارای چندین چشمه است که از دهانه شمالی به باغ می‌ریزند وآب چشمه ها در جویبارهای مشبکی که با اصول معماری قابل توجهی تراس بندی شده‌ اند، به استخر زیبائی سرازیر می‌شود.این باغ به فاصله دو کیلومتری در شرق شهر چرام واقع شده و در تمام فصول سال به خصوص در فروردین ماه آماده پذیرایی از مهمانان و گردشگران است. در کنار اینها نزدیکی این استان به بنادر جنوبی و خلیج نیلگون فارس فرصتی دیگر برای مسافران نوروزی است تا قله‌های دنا و خلیج فارس را با هم در کمتر از نیمروز ببینند. کهگیلویه وبویراحمد در کنار طبیعت زیبای خود، مردمانی مهربان و مهمان‌نواز دارد که دلشان پر از عشق و محبت به ایرانیان است و چشمشان قدمگاه مهمانان و هرچه دارند و ندارند، برای میهمانان خود در طبق اخلاص می‌گذارند.
کد خبر: ۶۰۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۶

امام جمعه شیراز در خطبه‌های نماز جمعه گفت: گر کسی حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکست باید انتظار داشته باشد که دیگران حریم او را نشکنند؟ اگر باد را کاشتید مگر نه اینست که طوفان درو می‌کنید؟ چرا مسائل را برش می‌دهید و مسائل را بریده از گذشته و آینده بررسی می‌کنید؟ به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: آیت‌الله اسدالله ایمانی در خطبه‌های این هفته نماز جمعه شیراز به اجلاسیه مجلس خبرگان و نیز دیدار اعضای این مجموعه با مقام معظم رهبری اشاره و اظهارداشت: وزیر امور خارجه پیرامون مذاکرات هسته‌ای و فعالیت‌هایی که در این عرصه انجام شده نکاتی را یادآور شد که از مجموع صحبت‌ها، تلاش همگان برای حفظ عزت، استقلال و سربلندی کشور، مردم و نظام جمهوری اسلامی دیده می‌شود. وی با اشاره به صحبت‌هایی که در موضوع فعالیت‌های هسته‌ای در این اجلاسیه انجام شد، افزود: اگرچه در مورد مشکلات هسته‌ای بحث شد اما از صلابت و ایستادگی بر اصول و آنچه رهبر مطرح کردند نیز صحبت شد و این امید را زنده کرد که سربازان نظام جمهوری اسلامی و تیم مذاکره کننده اگر توفیق عقد توافق نامه را هم پیدا نکنند، توانستند منطق قوی و سازنده و اثرگذار جمهوری اسلامی را برای جهانیان تبیین کنند و بهانه‌گیری‌های دشمن را بازگو کنند و امید است که دشمنان نیز بر سر عقل آمده و بدانند با ملت ایران با زبان تحقیر و تهدید نمی توان سخن گفت. آیت‌الله ایمانی به سخنان فرمانده سپاه در اجلاسیه خبرگان رهبری نیز اشاره و خاطرنشان کرد: فرمانده سپاه پاسداران نیز با بیان ویژگی‌های نظام در خارج و نیز درون کشور و عرصه‌های مختلف که با سپاه بوده و هست، نکاتی را یادآور شد که نشان دهنده خدمتگزاری این عزیزان هم در عرصه داخل و هم در عرصه خارج و حرکت آنها برای موفقیت نظام است که هم ویژگی پیش‌رونده و پیش‌برنده دارد. وی با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد محیط زیست، اظهار کرد: متأسفانه با دست خود، فضای زندگی خود را نابود می کنیم و در شهر شیراز که روزگاری حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد شهر فضای سبز پوشانده بود و مزارع و باغ ات فراوان بود، امروز به دلیل نبود برنامه ریزی دقیق در سالیان متمادی، فضای سبز و باغ ات رشدی نداشته و شاهد تغییر کیفیت و تغییر باغ به خانه، مغازه، مرکز تجاری و امثال اینها هستیم، در حالی که می‌توان باغ ‌ها را آن‌چنان نگه داشت که هم برای مالک و هم برای جامعه سودآور باشد. آیت‌الله ایمانی با اشاره به روز ۲۲ اسفند و سالروز بزرگداشت شهدا و تأسیس بنیاد شهید، خاطرنشان کرد: بزرگداشت شهدا از این جهت مهم است که مکتب آنها احیا و حفظ شود و به این موضوع بپردازد که برای چه شهید شد و چرا به شهادت رسید؟ وی گفت: این چرا باید در دوران حیات و زندگی مطرح باشد و نسل بعد از شهدا باید این چراها را حفظ کند که با کمال تأسف عده‌ای با تمام وجود تلاش می‌کنند که شهید را به فراموشی بسپارند و مکتب شهدات و مسئله شهدا فراموش، کم رنگ و کم اثر شود حال آنکه چیزی که به ما اعتبار داد خون شهدا بوده و هست. امام جمعه شیراز با اشاره به وقایع اخیر در شیراز، اظهار کرد: با توجه به دستور تحقیق از مبادی ذی‌ربط، مسائل را باید به شکل مجموعه دید و نباید به‌صورت یک حادثه در یک مقطع برش داده و روی آن حرف زده شود؛ ممکن است حادثه‌ای تلخ اتفاق بیفتد، باید دید چه کسانی فضای این حادثه تلخ را ایجاد کردند و چه عواملی به شکل‌گیری حادثه منتهی شد. وی با تأکید بر ریشه‌یابی وقایع اخیر در شیراز، افزود: از همه کسانی که دست‌اندرکار تحقیق در این عرصه هستند، می‌خواهند مطالب را ریشه‌یابی کنند و سناریوهایی را که در این ایام طراحی شده، همه آنها را مد نظر قرار دهند و بازگو کنند وگرنه ممکن است به حادثه در یک مقطع توجه شود و به قلب حقیقت و واقعیت منتهی نشود. آیت‌الله ایمانی خاطرنشان کرد: در فضای برخی مطبوعات انسان مطالبی می‌بیند که استنباط می‌شود یک نوع عقده‌گشایی و تسویه حساب سیاسی در حال انجام است. وی افزود: گویا مقدماتی طراحی شده تا به اینجا برسد و عده‌ای عقده گشایی کنند و مسائل سیاسی خود را تعقیب کنند. این افراد باید توجه داشته باشند که این چنین نیست که قضاوت امروز بدون پاسخ و سخن ما بدون سرانجام باشد. روزی در برابر قضاوت‌هایی که بر اساس برداشت‌های جناحی انجام می گیرد، باید پاسخ‌گو بود. وی با اشاره به حوادثی که اخیرا و در چند نوبت در شیراز تکرار شده است، تصریح کرد: از مدت‌ها قبل بارها تذکر دادم که در زمینه بازگشایی پنجره فتنه در استان نشانه‌هایی دیده می‌شود؛ یعنی می‌بینیم و احساس می‌کنم که عده‌ای برای اینکه استان فارس از آرامش و مسائل اصلی دور بدارند، دریچه‌ و پنجره‌های فتنه را آرام آرام می‌گشایند و این خطری است برای استان و متذکر شدم که آرامش و سلامت استان را هدف قرار داده‌اند. آیت‌الله ایمانی با اشاره به مشکلاتی چون بیکاری، تعطیلی کارخانه‌ها، خشک‌سالی، حاشیه‌‌نشینی و گسترش آن به مرکز شهر، گفت: این مشکلات شهر است و علاوه بر آن مسائل مختلفی در شهر وجود دارد، آیا واقعا مشکل اینست که هر روز سخنرانی دعوت شود و با‌وجود تذکر شورای تأمین، توجه نکنند؟ مگر این پست چقدر باید بماند؟ وی تأکید کرد: دانشجویان مسموم شده‌اند، هیچ نماینده‌ای بیانیه صادر نمی‌کند؛ اما یک حادثه سیاسی اتفاق می‌افتد، همه مضطرب شده و به کار می‌افتند. اگر کسی حریم ولایت و خبرگان رهبری را شکست باید انتظار داشته باشد که دیگران حریم او را نشکنند؟ اگر باد را کاشتید مگر نه اینست که طوفان درو می‌کنید؟ چرا مسائل را برش می‌دهید و مسائل را بریده از گذشته و آینده بررسی می‌کنید؟ چرا قصد دارید دولت را مصادره کنید؟ دولت اعتدال، تدبیر و امید دولت همه مردم است و دولت یک گروه خاص نیست. امام جمعه شیراز خاطرنشان کرد: شیراز نیز شیراز دوران طاغوت نیست؛ شیراز حرم سوم اهل بیت (ع) است و اگر روزی دشمنان در شیراز جشن فرهنگ و هنر برگزار کردند، آن خواب سپری شد و الان نزدیک ۱۵ هزار شهید در استان و در شیراز نیز پنج هزار شهید وجود دارد و خون شهدا اجازه نمی‌دهد که مسائل به دوران گذشته برگردد و حرم سوم الزاماتی دارد و باید به این الزامات ملتزم باشیم.
کد خبر: ۵۹۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۲

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: نمایش "داستان باغ وحش" که از تاریخ 15 بهمن اجرای خود را در تماشاخانه استاد انتظامی اغاز کرده تا کنون میزبان هنرمندانی همچون اتش تقی پور،حمیدرضا نعیمی ، نوشین تبریزی،کاظم هژیرآزاد و حسین پاکدل بوده است و روز شنبه 2 اسفند ماه ویژه هنرمندان به روی صحنه خواهد رفت. نمایش"داستان باغ وحش " از تاریخ 15بهمن لغایت 4 اسفند ساعت 16:30 در نمایشخانه استاد انتظامی به روی صحنه می رود. حمید پاک نیا و مسلم خراسانی در این نمایش به ایفای نقش می پردازند.همچنین ایمان محمدی(تهیه کننده) نیما مرادی،نگار پور ناصح(طراح پوستر) و  محمد حق جو#ارنیکا تئاتر  به عنوان مدیر روابط عمومی با این گروه همکاری می کنند. علاقه مندان به تماشای این نمایش می توانند جهت خرید بلیط به سایت تیوال مراجعه نمایند و جهت عضویت در باشگاه تماشاگران نام و نام خانوادگی و نظرات و انتقادات خودرابه شماره 10008617 ارسال نمایند.تلفن رزرو: 09195562142نشانی : خیابان ایرانشهر، باغ هنرمندان ،خانه  هنرمندان ایران ، نمایشخانه  استاد انتظامی
کد خبر: ۵۷۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۳۰

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش ارنیکا تئاتر،آتش تقی پور کارگردان و بازیگرپیشکوست تئاتروتلویزیون زنگ افتتاح نمایش"فصلنامه ناکوک " به کارگردانی پویا پیروزرام و تهیه کنندگی محمد پیروزرام را به صدا در می آورد.لازم به ذکر است در روز افتتاحیه اساتیدی همچون حمید رضا نعیمی،حمید رضا آذرنگ ،دکتر محمد حسین ناصر بخت، علی اصغر دشتی، علی اکبر علی زاده ، محمد رضایی خواه، زهره بهروزی نیا، شهرام زرگر، بهزاد اقا جمالی ، رضا سرور،کامران سپهران،جلال تهرانی و رویا میر علمی حضور خواهند داشت.فصل نامه ناکوک به کارگردانی پویا پیروزرام و تهیه کنندگی محمد پیروزرام از 15 بهمن الی 4 اسفند ساعت 18:15 در نمایشخانه استاد انتظامی به روی صحنه می رود .محمد جواد حاجیلویی ،اشکان شریعت ،رضا فخاری نویسندگان فصل نامه ناکوک هستند.رضا موسوی محمد جواد حاجیلویی ،محمد حسین مجد طاهری،محمد حق شناس، معصومه ورزدار ،فاطمه سوهانی، لاوین حسینی،سونیا کثیری،امید اشرفی مقدم،نگین مهران بازیگران جوانی هستند که در فصلنامه ناکوک به ایفای نقش می پردازند.همچنین محمد پیروزرام (تهیه کننده)مهناز میرجلیلی (برنامه ریز و دستیارکارگردان) معصومه ورزدار،پویا پیروزرام(اشعار) معین الدین خورشیدی(آهنگساز) میلاد قجاوند(درامرزوسازهای کوبه ای) پریسا جداری(فلوت) مائده ده پهلوان(ویولن) پریسا جداری ومائده ده پهلوان (آواز) معین الدین خورشیدی (گیتار) فاطمه اعظمی (طراح صحنه و لباس) زینب اعظمی (دوخت لباس) محمد پیروزرام،معین الدین خورشیدی،علی اسماعیل لو،هاشم درزی(ساخت تیزر) حمید محمودی کیا،مجتبی صلواتیان (گرافیک ) ضیاء صفویان،سینا عدلی،بهاره سیدی (عکاس) روژین رحیمی (طراح گریم) روژین رحیمی،الهه عبدی (اجرای گریم) فاطمه سوهانی، سهیلا انصاری (مسئول هماهنگی) جعفر پوینده(طراح نور) هادی گرجی ،علیرضا نیاکان (روابط عمومی) مهدی عباس نژاد،نوید شیخ محمدی،مرتضی لطفی،سمیراجوشقانی(تبلیغات هنری و مجازی) و محمد حق جو(ارنیکا تئاتر) به عنوان مشاور رسانه ای با این گروه همکاری می کنند. علاقه مندان به تماشای این نمایش می توانند جهت خرید بلیط به سایت تیوال مراجعه نمایند و جهت عضویت در باشگاه تماشاگران نام و نام خانوادگی و نظرات و انتقادات خودرابه شماره 10008617 ارسال نمایند.تلفن رزرو: 09198079179نشانی : خیابان ایرانشهر، باغ هنرمندان ،خانه هنرمندان ایران ، نمایشخانه استاد انتظامی
کد خبر: ۵۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۳

 نمایش " فصلنامه ناکوک" به نویسندگی محمد جواد حاجیلویی،اشکان شریعت،رضا فخاری و کارگردانی پویاپیروزرام روز چهارشنبه 15بهمن ماه میزبان اصحاب رسانه خواهد بود
کد خبر: ۵۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۰

خانم افسر فاضلی شعر خود را که در وصف شهیدان طهماسبی، الله دادی و مغنیه سروده بود در مراسم گرامیداشت این شهیدان در شهربابک قرائت کرد. شما می توانید در ذیل متن شعر را بخوانید: گلی پرپر زمجنون بازگشته                بهار دیگری آغاز گشته کنون از باغ خونین شهادت                پس از سی سال و اندی درد غربت گل گمگشته ی مادر رسیده                در آغوش وطن منزل گزیده کجایی ای پدر، برگشته یوسف                        کجایی از سفر برگشته یوسف؟ کجایی مادر چشم انتظارش                 که روز و شب بنالی بر مزارش؟ رضا طهماسبی برگشته اینک             ز شوقش دیده ها تر گشته اینک رضا طهماسبی آن مرد خیبر              همان در خاک و خون گشته شناور همان مفقود چندین ساله ی ما              همان پرپر گل آلاله ی ما همان رزمنده پاک و فداکار                به اسلام و به ایران او وفادار همان رفته به امر رهبر خویش                       فدا بنموده هم جان و سر خویش کنون برگشته از میدان سرافراز          سبکبال و سبک با بال پرواز رضا برگشته تا عطر شهادت              بپیچد باز در کوی ولایت رضا برگشته تا شهر شهیدان              شود در مقدم سرخش گل افشان ز دیدارش خبرها دارد این شهر           شراری در جگرها دارد این شهر رضا طهماسبی برگشته و باز             چه جاویدالاثرها دارد این شهر و اینک باز هم بوی شهادت               رسید از مرزهای عشق و عزت شهادت تازگی دارد همیشه                 که رحمت وار می بارد همیشه شهادت مرد می خواهد که داریم          دل پر درد می خواهد که داریم شهادت رایگانی نیست مردم               به غیر از جان فشانی نیست مردم شهادت قیمتش خیلی زیادست              شهادت مزد مردان جهادست چه پیغامی شنید الله دادی                   چه راهی بر گزید الله دادی حریم یار را چون در خطر دید                        به پای سر دوید الله دادی عجب نظر شهادت کرده بود او                       که از دنیا برید الله دادی شهادت آرزو و عشق او بود              به عشق خود رسید الله دادی سپاه قدس را او یاری کرد                  عجب شد رو سفید الله دادی همان دیرینه یار حاج قاسم                 همان مرد سعید الله دادی به همرزمان خود پیوست آخر             چه هجران ها کشید الله دادی گل سرخ شهادت را چه زیبا               ز روی شاخه چید الله دادی به همراه جهاد مغنیه تاخت                بر آن خصم پلید الله دادی شهید خشم اسراییل غاصب                چه زیبا پر کشید الله دادی الهی بود و اللهی یقیناً                      خدا دادش نوید الله دادی درود ما بر آن سردار عاشق               شهید آری شهید الله دادی شعار او نبود ایران و ایران               فقط ایران و نه غزه نه لبنان که با حزب خدا همگام بود او             و در جغرافی اسلام بود او گهی در سوریه احساس می شد                       برای زینب او عباس می شد برای پاسداری از ولایت                   قدم می زد به میدان شهادت همان مردی که دلها بود جایش                        بلندی های جولان زیر پایش همان عاشق همان فرمانده ی مرد         که جانش را به راه دین فدا کرد خدا او را برای خویش می خواست      که دل ها را ز داغش ریش می خواست. بر آن پیروزمند نهر جاسم                 زیارتنامه خوان شد حاج قاسم چه دانیم از جهاد کوه و دشتش؟                       ز بدر و خیبر و والفجر هشتش ز نصر و کربلاهایش چه گویم؟          ز اخلاص و تمنایش چه گویم؟ بلی آن یادگار سالها جنگ                  به دیدار شهیدان بود دل تنگ به همراه جهاد آن مرد میدان               جهادی مرد حزب الله لبنان همان فرمانده ی از خود گذشته                        ز رسم و راه بابا بر نگشته همان خصم ستمکاران سرکش             مقاوم مرد میدان های آتش به اسراییل و تکفیری و داعش                        چه رزم و همتی داد او نمایش شد اینک فخر ثارالله کرمان                شهیدی از بلندی های جولان به امیدی که با آزادی قدس                 هم آزادی و هم آبادی قدس بگیریم انتقام این شهیدان                   ز آمریکا و اسراییل نادان *افسر فاضلی شهربابکی*
کد خبر: ۵۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۰

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: رویش نیوز- هجرت ایزدی: سیاست خارجی یک دولت بر خلاف آن چه پنداشته می شود یکی از کارویژه های دولت نیست بلکه صورت تمام عیار فکری، فرهنگی و تمدنی آن دولت است. وقتی ایالات متحده ی امریکا عالم را برده ی خویش می بیند و ابزارهای متعدد برای حفظ قدرت خویش به کار می برد همه نشان آن است که حیات این دولت با استثمار مستضعفین عالم سامان یافته و این روح استکبار طلبی و استخدام گری امریکا را طاغوت زمانه ساخته است. تا زمانی که بشر در سیر انا لله و اناالیه راجعونی حضرت حق را ملاقات نکند همواره در این عالم غریب است و یار می طلبد. لذا اجتماع های اولیه اگرچه برای برآوردن نیازهای ظاهرا مادی تشکیل شد لکن حضور حضرت آدم علیه السلام از همان ابتدای خلقت ازآن جهت بود که با پیوستن زمین به آسمان از غربت انسان کاسته شود تا این که تاریخ پیامبران بالاخره به غدیر متصل شد و شیعه با پذیرش ولایت انسان کامل حیاتی بس مبارک را پیش خویش گشود.   در تقابل باشیعه که جانش با امام حاضر پیوسته است مستکبران عالم غریب ترین افراد در عالمند. لذا برای آن که خلا دوری از ولایت حق را پر کنند به ساز و کارهای محکم مادی روی می  آورند تا با دوستان مستضعف بتوانند قدرت خویش را در زمان تثبیت کنند. بنابراین  طواغیت عالم مستضعف ترین اهل عالمند که با ابزارهای بیشتر متورم شده اند و هرگاه یکی از آن سازو کارهای خود مدارانه  و دوستان استثمار شده از رده خارج شوند آن ها هم طاقت نمی آورند و تمام می شوند. در این راستا مذاکره ی دولت ها با طواغیت عالم دو گونه است؛ عموم دولت ها از طواغیت عالم می ترسند لذا با مذاکره و کسب حمایت بیشتر می خواهند فربه شوند وصورت دوم آن که دولت ها می دانند تمنای مذاکره با مستکبران قبل از کسب هویت برای خویش هویت بخشی به کافران و مشرکان است لذا فقط برای اتمام حجت و تذکر مذاکره می کنند. در حالی که مذاکره برای طواغیت عالم رفع غربت از خویش است و دنیای اطلاعاتی با حضور بی ریشه ی شبکه های اجتماعی به یک باغ وحش تبدیل شده است ، رسانه های دنیای مدرن به ملت ها القا می کنند که اگر آن ها با انتخاب دول سکولار دوستی با ابر قدرت های مادی را پیشه ی خویش کنند منافع آن ها بیشتر تامین خواهد شد. از آنجا که عادت ها و ترس بشر بزرگ ترین سلاح شیطان برای دوری از حق است دولتمردان کشورهای مستضعف به دلیل حضور فیزیکی قدرتمندانه ی دنیای مدرن خودشان را در مدار طواغیت عالم می گذارند تا خلا های مادی و امنیتی خویش را جبران کنند. انقلاب اسلامی در عصر قدرت نمایی دنیای مدرن نه ابزار های دنیای مدرن بلکه روح طواغیت عالم را به چالش طلبید. لذا طواغیت عالم پس از آن در ذیل انقلاب اسلامی باید خودشان را معنا می کردند.از آن جا که طاغوتیان نمی توانستند حقیقت غدیری و ولایی انقلاب اسلامی را برتابند با چنگ و دندان نشان دادن ها امید آن داشتند تا بتوانند براین حقیقت فرهنگی و تمدنی ابدی در تاریخ فایق آیند. دولت هایی که پس از انقلاب روی کار آمدند عموما نتوانستند این غنای فرهنگی بی نظیر انقلاب اسلامی را درک کنند لذا مسحور ابزار های دنیای مدرن گردیدند و هم رنگ زمانه شدند تا بالاخره بتوانند به اسم تامین امنیت و رفاه برای مدت کوتاهی از شر طواغیت در امان بمانند . از ابتدای پدید آمدن رشته ی روابط بین الملل همواره دو گرایش اساسی وجود داشته است؛ آرمانگرایی صلح طلب و واقع گرایی جنگ طلب. واقعیت آن است که تئوری های روابط بین الملل حتی در صورت آرمان گرایانه ی برد-برد چیزی جز هویت بخشیدن به طواغیت عالم نبوده است و آن چه این دو گروه به صحنه ی سیاست خارجی آورده اند جز ستم بر انسان های بی گناه و مظلوم نبوده است. دولتمردانی که در پارادایم های روابط بین الملل به دنبال ترقی جایگاه خویشند در یک بازی شیطانی وارد شده اند که حدود وثغور آن را مستکبران عالم طراحی کرده اند که در صورت ورود از عوارض و نتایج آن گریزی نیست. وقتی رهبرعزیز انقلاب متذکر می شوند که این جوانان خضوع قدرت های بزرگ را در مقابل ملت ایران خواهند دید همانند رهبران سیاسی عالم بلوف نمی زنند. ایشان نور جاری انقلاب اسلامی را در تاریخ می بینند و در راستای تحقق وعده های الهی ما را به مقاومت دعوت می کنند. انقلاب اسلامی تا ظهور امام عصر زنده است لذا همان گونه که دامنه ی شیطنت جباران ذیل ربانیت حضرت حق است دشمنی کافران و مزدوران آن ها با جمهوری اسلامی ذیل غدیر و انقلاب اسلامی است و نه عکس آن. طواغیت عالم هر چه می کنند انوار انقلاب اسلامی را شدید تر خواهد کرد. دولتمردان اگر جایگاه غدیری انقلاب اسلامی را بشناسند از سقیفه های متعدد ترسی به خود راه نمی دهند. هر ابزاری در این عالم آن قدر ظرفیت دارد که بشر به آن هویت می دهد. آدمی اگر نقش ابزار را همان سان که گفتمان حاکم بر دنیای مدرن حد اکثری می داند، معنا کند به همان ابزارها واگذار می شود ولی اگر افق نگاهش را ورای تحریم ها سامان دهد نه تنها ابزار را از دست آن ها ربوده است بلکه مقتدرانه و عزتمندانه اقدام می کند همان گونه که  انقلاب در هستی خویش عزیز است و مورد  غفلت قرار گرفته است. مگر از تمدن بحران زده ی ابزاری دنیای مدرن با پشتوانه ی خودمدارانه ی بیکنی و دکارتی و استراتژیست های جن زدهِ امریکایی چیزی جز بدهی چند د ه هزار میلیارد دلاری و فروپاشی فرهنگی دنیای مدرن پدید آمده است که بعضی مسئولان هنوز چشم امید به آن ها دارند. مقامات امریکایی به این عکس ها و قدم زدن های دیپلماتیک برای شکستن مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی بسیار امید دارند و متاسفانه وزارت خارجه  از این توانایی عزت مندانه ی جمهوری اسلامی در راهبری جنبش های اسلامی به شدت غافل است. پس از توافق نامه ی سعدآباد در 1382 تونی بلر نخست وزیر وقت انگلستان در یک جلسه ی خصوصی اعلام کرد که میوه ی عراق را از دستان حسن روحانی دبیروقت شورای عالی امنیت ملی ایران به دست آورده است. این توافقنامه ها که با توافقنامه ی پاریس کامل شد ایران تعلیق کامل غنی سازی اورانیوم را پذیرفت. نتیجه ی این اعتمادسازی ها چیزی جز تصویب چند قطعنامه ی شورای حکام در سال 83 نبود . با این همه که همه ی جریان کفر علیه جمهوری اسلامی  دست به کار شدند به برکت ظرفیت های توحیدی انقلاب اسلامی شهید شهریاری ها در غنی سازی بیست درصد از قبل همین فشارها و تحریم ها روییدند. مطالبات زیاده خواهانه ی فعلی دول غربی برای تعطیلی فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی طی بیست سال و حتی بیشتر نیروهای انقلابی دیگری را پرورش خواهد داد و خدعه ی مکاران عالم راخنثی خواهد کرد. لذا در صورت مذاکره ی غیر انقلابی  ذات غدیری تمدن ساز انقلاب اسلامی در ظلمات فشارها همچون ستاره ای چشم جهان را خیره خواهد کرد.همان گونه که دولت با سیاست خارجی اعتدالی قصد عبور از تحریم ها را داشت و  بانفت زیر 50 دلاری مواجه شد حضرت حق مسئولان نظام را به سوی وحدت بیشتر برای تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی سوق داد. در حالی که روح توحیدی انقلاب اسلامی برهمه ی عالم احاطه دارد و مقامات امریکایی و اروپایی به این امر به خوبی واقفند متاسفانه بعضی مقامات داخلی از این عزت فرهنگی غافلند و برای رفع مشکلات هم چنان چشم به آن سوی مرزها دوخته اند. در صورتی که همین اقتدار فرهنگی است که ورای همه ی ابزارهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی گنبد آهنین را آماج حملات متعدد کرده است و هر حمله ای از سوی رژیم صهیونیستی از سی و سه روزه و بیست و دو روزه و هشت روزه و پنجاه  و یک روزه در نهایت آن ها را وادار به عقب نشینی می کند. امروز جنبش های عدالت خواهانه در عالم برای استمرار حیات خویش  باید از روح توحیدی انقلاب اسلامی مدد بگیرند و این ها نشان آن است که انقلاب اسلامی فراتر از مرزهای خویش عالم گیر خواهد شد . لذا نیروهای دلسوز انقلابی گمان نکنند که با دیپلماسی فعلی  تاریخ به عقب بازگشته و توافق نامه ی سعد آباد و پاریس دیگری امضا شده است بلکه حضرت حق که کل یوم هو فی شان است هردم برای ظهور ولایت مطلقه ی امام معصوم در ظلمات ابزارهای مرده ی دنیای مدرن تجلی خواهد کرد و نیروهایی به صحنه  خواهد آورد که  وعده های الهی را به منصه ی ظهور رسانند. انشا الله
کد خبر: ۵۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۴

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: وزیر امور خارجه ایران یکی از وزرای دولت یازدهم بود که به دلایل مختلف بسیار مورد متوجه رسانه‌ها و مردم قرار گرفت. دیروز سالگرد تولد ۵۵ سالگی محمدجواد ظریف بود و روزنامه ایران گفت‌وگویی با محمدجواد ظریف در سالروز تولد ایشان داشته که در ادامه می خوانیم. * در آغاز بهتر است بدانیم که شما در چه سالی و در چه شهری متولد شدید؟– من در هفدهم دی ۱۳۳۸ در تهران متولد شدم. مادرم دختر مرحوم حاج میرزا علی نقی کاشانی از تجار بزرگ تهران و پدرم از تجار به‌نام اصفهان بود. * در کدام محله تهران زندگی می‌کردید؟– خانه ما بین خیابان کاشان و خیابان کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانه‌ای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم آن را داشتیم. بعد از ایشان نگهداری آن خانه برای مادرم مشکل شد. در شش سالگی، چند ماهی به اصفهان رفتیم و من در دبستان کار مشغول شدم اما خیلی زود به تهران بازگشتیم و با آغاز سال تحصیلی بعد من به دبستان علوی رفتم. فکر می‌کنم کلاس دوم دبستان بودم که اولین سخنرانی‌ام را در روز عید غدیر انجام دادم. این شد که از همان ابتدا به نوشتن متن و سخنرانی عادت کردم. * پدرتان در چه سالی به رحمت خدا رفت؟– پدرم در سال ۱۳۶۳ مرحوم شدند. همسرم دو ماهه باردار بود که ایشان از دنیا رفتند. آن زمان من در آمریکا بودم و متأسفانه نتوانستم برای مراسم پدرم به ایران بازگردم. * دوران کودکی شما مصادف با کدام تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بود؟– من در خانه تنها فرزند بودم و هیچ هم‌بازی‌ای نداشتم. از طرفی خانواده ما به شدت محافظه‌کار بودند. * به لحاظ سیاسی؟ – از همه لحاظ. ما در منزلمان تلویزیون و رادیو نداشتیم. پدرم رادیو را در کمدی می‌گذاشت و در آن را قفل می‌کرد. فقط برای شنیدن دعای سحر ماه مبارک رمضان از آن استفاده می‌کرد.* با اینکه توان مالی خرید تلویزیون را داشتید.– بله. بیش از اینها توانایی مالی داشتند، اما به علت اعتقاداتی که داشتیم، تلویزیون خریداری نشده بود. فکر می‌کنم تا ۱۵ سالگی به سینما نرفتم. علاوه بر این روزنامه‌ای هم در خانه ما پیدا نمی‌شد. پدر و مادرم اجازه رفت و آمد را نیز به من نمی‌دادند. * با دوستان؟– اجازه رفت و آمد با هیچ‌کس را نمی‌دادند. من فقط هر روز صبح به مدرسه می‌رفتم. حتی پدرم برای کنترل بیشتر، به باغ بان خانه سپرده بود که مرا تا ایستگاه اتوبوس مدرسه همراهی کند. لذا در کودکی بسیار از جامعه دور بودم. البته به خاطر گرایش‌های شخصی و مطالعه خودم، کم و بیش از اوضاع جامعه باخبر می‌شدم. مثلاً در آن زمان به تازگی حسینیه ارشاد افتتاح شده بود و مرحوم شریعتی در آنجا صحبت می‌کرد. من نیز برای بعضی سخنرانی‌هایم به هر طریق ممکن از کتاب‌های مرحوم شریعتی استفاده می‌کردم. در آن مقطع کتاب‌های زیادی می‌خریدم که خواندن بعضی از آنها نیز در آن زمان ممنوعیت داشت. * در همان شرایط خانواده شما بیشتر به کدام طیف سیاسی گرایش داشتند؟ منتقدانی مانند جلال آل‌احمد، مرحوم شریعتی، گروه‌های اسلام‌خواهی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا گروه‌ها و جریانات ملی، همانند جبهه ملی ایران؟– هیچ‌کدام. پدربزرگ من در زمان مرحوم مصدق از لحاظ اقتصادی به ایشان کمک می‌کرد. از طرفی ایشان با مرحوم کاشانی آشنا بود و رفت و آمد نزدیک داشت. اما من در مدرسه با کسانی که گرایش‌های سیاسی داشتند، مانند چند نفر از فرزندان سردمداران حسینیه ارشاد ارتباط داشتم و در هر فرصتی از آنها کتاب می‌گرفتم و می‌خواندم. مرحوم آقای مطهری نیز به مدرسه علوی می‌آمدند، اما من هیچ‌گاه سعادت دیدن ایشان را نداشتم. در مدرسه علوی دیدگاه‌های متدین را مطالعه می‌کردیم. همچنین کسانی که سیاسی‌تر بودند کتاب‌های مرحوم آقای طالقانی را می‌خواندند. به خاطر ندارم دیدگاه‌های ملی‌گرایان در آنجا رواج داشته باشد. * گرایش شما بیشتر به کدام سمت بود؟– بنده کتاب‌های سنتی و انقلابی را همزمان مطالعه می‌کردم و از معدود شاگردان مدرسه علوی بودم که هم در جلسات حجتیه و هم در جلسات انقلابیون شرکت می‌کرد. در مدرسه دو طیف وجود داشت؛ یک طیف حجتیه‌ای بودند و در جلسات مرحوم آقای حلبی که بعضاً در منزلشان تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردند. بنده نیز به منزل ایشان می‌رفتم و از طرف دیگر در جلسات بچه‌های انقلابی نیز شرکت می‌کردم. بنابراین فکر می‌کنم قبل از سفرم به آمریکا با هر دو تفکر آشنایی پیدا کردم. * چطور بحث سفر شما به آمریکا در خانواده مطرح شد؟– این عزیمت به اصرار من صورت گرفت. پدر و مادرم مخالفت می‌کردند و بیشتر آمادگی داشتند در صورت ضرورت مرا به انگلیس که به ایران نزدیک‌تر است، بفرستند. خاطرم هست که دعوای خیلی جدی هم بین ما پیش آمد، زیرا پدر و مادرم می‌گفتند کمی صبر کنم تا به لندن بروم. اما من نگران بودم که خیلی دیر بشود. آنجا بود که با رفتنم به آمریکا موافقت کردند. به یاد دارم در این میان با مرحوم پدرم خیلی تندی کردم. خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد. * پس ایده سفر به آمریکا نظر خودتان بود؟– خارج شدن از ایران نظر بنده بود. در سه ماهی که در دبیرستان خوارزمی بودم روزی به مدرسه علوی رفتم تا دوستانم را ببینم. یکی از مربیان مدرسه مرا صدا کرد و گفت که از آنجا بروم، زیرا احتمال دارد برای خودم و مدرسه دردسر درست کنم. حتی یکی از معلم‌های مدرسه خوارزمی بیرون از کلاس به بنده هشدار داد که بیشتر مواظب خودم باشم. من فقط شانزده سال داشتم و طبیعتاً این موارد باعث نگرانی او می‌شد. به همین خاطر برای رفتن به آمریکا به خانواده‌ام اصرار می‌کردم. * یعنی دقیقا در ۱۷ سالگی از ایران خارج شدید؟– سال دوم نظری را تمام کرده بودم. سه ماه از سوم نظری را نیز در مدرسه خوارزمی تجریش گذراندم که در ژانویه ۱۹۷۷ و در زمان حکومت کارتر از ایران خارج شدم. * چه سالی ازدواج کردید؟– در تابستان ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. با مادرم تماس گرفتم که می‌خواهم به ایران بازگردم و ازدواج کنم. به فاصله یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم را که پانزده سال از من بزرگتر است، ببینم. ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی، برای ازدواج معرفی کرد. * و این اولین مراسم خواستگاری برای شما بود؟– بله؛ اولین و آخرین. اقامت بنده در ایران سه هفته به طول انجامید. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آنها را به خانه خود دعوت کرد. دو خانم جوان آمدند، اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدام‌یک از آنهاست. مادر و پدرم هنوز در تهران بودند. بنابراین با اجازه آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم. ایشان همانطور که فکر می‌کردم، متدین و انقلابی بودند. به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند. زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند. نامزدی‌مان مصادف با شب‌های احیا بود. در آن زمان ایشان ۱۷ سال داشتند و من ۱۹ ساله بودم که ازدواج کردیم. جالب اینکه پسرم نیز در سن ۱۹ سالگی و دخترم در ۱۷ سالگی ازدواج کردند. * به لحاظ فرهنگی چگونه با آمریکایی‌ها کنار آمدید؟– من در دوره دبیرستان به سانفرانسیسکو رفتم. آن زمان دوران اوج حضور ایرانی‌ها در آمریکا بود؛ یعنی بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل می‌دادند. هر جایی که می‌رفتم، به خصوص در کالیفرنیا، آنقدر حضورشان پررنگ بود که خود را در همان محیط ایرانی حس می‌کردم. فارغ از گرایش‌های مذهبی، در همان دبیرستانی که من ثبت‌نام کردم به اندازه کافی دانش‌آموز ایرانی وجود داشت. * از ملیت‌های دیگر هم بودند؟– چینی‌ها هم بودند. عرب‌ها نیز به تازگی شروع به آمدن کرده بودند، اما ایرانی‌ها جو غالب را تشکیل می‌دادند. در مجموع در طول دوران دانشجویی‌ام تنها یک بار به همراه دوستان به منزل معلم دبیرستانمان دعوت داشتیم و یک بار نیز برای ناهار میهمان یکی از استادهای دانشگاه بودیم. به جرأت می‌توانم بگویم که فقط همین دو بار بود که به محیط آمریکایی وارد شدم. نزد معلم دبیرستان سالاد خوردیم و نزد آن استاد دانشگاه نیز چون با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر خوردیم؛ چراکه سایر غذاها ذبح شرعی نشده بود. * پس می‌دانستید ذبح اسلامی نشده بود؟– بله، به همین خاطر ارتباط محدودی با آمریکایی‌ها داشتیم. پس از ازدواج نیز ارتباط محدودی داشتیم، تا زمانی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک شدم. به خاطر نوع کارم و اینکه باید با محیط آمریکا تعامل داشته باشم، من و همسرم سعی کردیم با آمریکایی‌ها رفت و آمد کنیم. البته بنده حدود ۳۰ سال در این کشور زندگی کردم و فرهنگ این کشور را خوب می‌شناسم. جالب ایناست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی می‌کنند، اسم غذاها و ادویه‌ها را به انگلیسی می‌دادند اما من و هسمرم هنوز نمی‌دانیم. * چون رستوران کم می‌رفتید؟– به رستوران مسلمان‌ها می‌رفتیم یا به رستوران‌هایی که ماهی یا سبزیجات سرو می‌کردند. به خانه آمریکایی‌ها رفت و آمد نداشتیم. به طور کلی حتی رفت و آمدمان در ایران نیز به هر دلیل محدود بوده است، شاید به خاطر اینکه چندان اجتماعی نیستیم. * یعنی این تمایل، برخاسته از تضاد فرهنگ و نظام اجتماعی میان ایران و آمریکا در وجود شماست؟– نه الزاماً، زیرا افرادی هستند که خیلی راحت با محیط آمریکا ارتباط برقرار می‌کنند. شاید به خاطر این است که من از کودکی تنها بوده‌ام و میل زیادی به شرکت در میهمانی و عروسی ندارم. حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر در خانه به روضه گوش بدهم راحت‌تر هستم. * رابطه شما با شعر، ادبیات و موسیقی و به طور کلی با عالم هنر و خیال چگونه است؟– سالی که من در دبیرستان سه و نیم نمره تا بیست کم داشتم، ۲ نمره آن از هنر بود. در مورد خط و نقاشی ذوقی نداشتم. هیچ وقت خطم خوب نبوده. به همین خاطر در آمریکا همیشه متن‌هایم را با کامپیوتر تایپ می‌کردم. * در مورد شعر و ادبیات چطور؟– به شعر و ادبیات بسیار علاقه‌مند بودم. در مدرسه علوی به خاطر اینکه انشاء را خیلی خوب می‌نوشتم، سخنران شدم. از زمانی که مطالعه را شروع کردم، خیلی جدی کتاب خواندم. خدا پدرم را رحمت کند. طبع شعری داشت و برای ائمه شعر می‌گفت. به همین خاطر در خانواده ما علاقه به شعر و شاعری وجود داشت اما هنری مثل موسیقی در بین نبود، زیرا آن را حرام می‌دانستند. من تا ۱۵ – ۱۶ سالگی هیچ نوع موسیقی‌ای نشنیده بودم. حتی اگر در تاکسی موسیقی پخش می‌شد، می‌گفتیم لطفاً خاموش کنید. اما بعد از آن کمی تغییر کردیم و حتی قبل از انقلاب موسیقی گوش می‌کردیم. برخلاف فرزندانم، هیچ‌گاه خودم را متعلق به عالم هنر ندانستم. رشته دخترم طراحی داخلی است و پیانو می‌نوازد. پسرم نیز سنتور می‌زند. * آیا شده که همسرتان با پدر و مادرتان گله کنند که این چه رشته‌ای بود که شما انتخاب کردید، مثلاً ای‌کاش کامپیوتر می‌خواندید و در شرکتی کار می‌کردید؟– الحمدالله چون نیاز مالی ندارم، از این جهت ناراحت نیستم، اما به طور کلی وقت زیادی را با کامپیوتر می‌گذرانم. اولین بار بنده کامپیوتر را به وزارت خارجه آوردم و اولین مسئول کامپیوتر وزارت خارجه توسط من با کامپیوتر شخصی آشنا شد. رشته‌ای که انتخاب کردم، مسئولیت بسیار سنگینی را برایم به دنبال داشته است. بسیار اتفاق افتاده که با خود فکر می‌کنم خسارت اشتباهاتی را که من و امثال من در حوزه سیاست خارجی مرتکب شدیم، در واقع ۷۰ میلیون ایرانی متحمل شدند. حتی به این فکر می‌کنم که با این وضعیت، چقدر به جای اجر و ثواب، نگرانی اخروی دارم. البته ناشکری نمی‌کنم؛ زیرا زندگی بسیار راحتی داشتم و به خاطر اموالی که از پدر و مادرم به من رسیده است هیچ‌گاه مشکل مادی نداشتم. هیچ وقت نه نیاز داشتم و نه موقیعتش برایم فراهم شده که از عواید شغلم، چیزی به من برسد و جز حقوقم چیزی دریافت نکرده‌ام. ماشین یا خانه‌ای به خاطر کارم نگرفتم. خانه و هر چیز دیگری که دارم از ارث پدرم و بخشش مادرم است. از این ۲۵ سال کار، هیچ به دست نیاوردم، جز ناسزا؛ هم از طرف مخالفان که من را مانند دیگران می‌دیدند و هم از طرف دوستان خودمان. * نمی‌دانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیده‌اید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود می‌بینید؟ می‌توانید با آن شخصیت شباهت‌هایی داشته باشید یا برقرار کنید؟– شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کرده‌ام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است. * و تفاوت‌های شما با حاجی واشنگتن؟– فکر می‌کنم بقیه ویژگی‌های او، جزو تفاوت‌هایمان باشد. * در پایان تمایل دارم بدانم تعریف شما از خود دیپلماتتان چیست؟ آیا خود را به فرض یک دیپلمات ایرانی شیعه انقلابی مدرن جهانی شده یا چیزی شبیه به این تعبیر می‌دانید؟– شما در انتخاب این عناوین صاحب اختیارید. البته چون بسیار سخاوتمندانه این عناوین را انتخاب کرده‌اید! گذشته از شوخی و بدون تعارف، من خودم را خدمتگزاری می‌دانم که تمام تلاشش را در حد توانش کرده، سعی کرده منافع کشور را فدای منافع خودش نکند و منافع دیگران را هم در نظر بگیرد. قضاوت در مورد نتایج تلاش‌هایم با مردم بلندنظر و پرگذشت است که امیدوارم کاستی‌های مرا ببخشند و البته قضاوت نهایی با خداوند علیم و کریم است که بیش از هر چیز به مغفرت واسعه دل بسته‌ام.
کد خبر: ۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

بیش از 15 سال است که در زمینه شعر ،نویسندگی و روزنامه نگاری فعالیت دارند و با روزنامه ها و مجلات مختلف از جمله :همشهری –رسالت –جام جم –همشهری جوان –اطلاعات هفتگی –جوانان امروز-پایگاه خبری آوای دنا و....همکاری دارند
کد خبر: ۵۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۲

بانک سینا به منظور تامین نیروی انسانی خود در بعضی شهرهای مختلف کشور، از جمله یاسوج ،گچساران و....نیرو استخدام می کند
کد خبر: ۵۰۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۱

صبا پارسایی به علت تب شدید و نبود امکانات و پزشک در روستای مشایخ دشمن زیاری و به علت نبود امکانات حمل و نقل خیلی دیر به بیمارستان ممسنی رسید وبا نبود پزشک کشیک 13 ساعت بستری شد و در نهایت دار فانی را وداع گفت. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش خبر نورآباد- شهریار گودرزی: دوسال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت، دست تقدیراو را از باغ زندگی جدا کرد و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.دو سال از پرواز معصومانه اش گذشت، این دوسال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشک ها که بر رخ دوید. هنوز به یادش اشک میریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم. شاید خیلی از مردم این دنیا آمدن و رفتنشان را به عنوان یک حقیقت بپذیرند و زندگی خود را چه خوب و چه بد بگذرانند. ولی در بین همین مردم عده ای هستند که آمدنشان مانند همه است ولی رفتنشان گاهی پر از درد،گاهی پر از امید،گاهی پر از درس و گاهی هم مانند یک دختر دوساله هم درد دارد و هم امید و هم درس. دوسال قبل در تاریخ 1390/08/30ممسنی در سوگ مرگ دختری دو ساله از توابع دشمن زیاری نشستند.صبا پارسایی دختر دو ساله مشایخی دو سال قبل به علت نبود امکانات و همچنین حضور پزشک در این روستا آن چنان مظلومانه از بین مردمش رفت که همه برای او به سوگ نشستند.و این در حالی بود که ممسنی در تولید نخبه زبان زد عام و خاص در منطقه بود.   البته میتوان گفت که این سوگواری برای از بین رفتن شایسته سالاری در بین مسئولان بوده که در آن زمان جدیت در نظارت و خدمت رسانی را با دبدبه و کبکبه های اطرافیان اشتباه گرفته بودند.   ولی هیچ کس نمیداند که نبود پزشک و بدتر از آن کم توجهی مسئولین شبکه بهداشت به تامین نیاز های اولیه یک پزشک در روستا هایی مانند مشایخ را با چه بهانه ای توجیه کند. البته بدتر از این ها توجیه مرگ وجدان در وجود انسان هاست.   بسیار سخت است توجیه نبود امکانات در یک روستا ولی باز مردم این روستا و صبا با این امکانات کم هم گذران زندگی میکردند.ولی نبود پزشک در شب کشیش بیمارستان آن هم در مرکز شهر را با هیچ عذر و بهانه ای نمیتوان توجیه کرد. این موضوع بیانگر این مطلب است که ممسنی در آن وقت به آن درجه از سلامت مسئولیت پذیری مدیران نرسیده بود.   البته یاد صبا در خاطر همه ما ماندگار است و امیدواریم که مسئولین و بانیان اصلی این بی توجهی ها درس هایی را از رفتن این دختر دوساله بگیرند تا دیگر مردم ممسنی و دیگر نقاط شاهد چنین مسائلی نباشند.   گزارش مرگ صبا پارسایی:   اگر چه در هزاره سوم دیگر مرگ مادر و کودک به دلیل نبود مراقبت های بهداشتی معنایی ندارد، اما با همه این اوصاف باز هم در جوامع روستایی و فقیر شاهد این رویداد اسفناک هستیم.   مرگ صبا پارسایی دختر بچه دو ساله از روستای مشایخ دشمن زیاری می تواند گویای این نابرابری در برخورداری از مراقبت های پزشکی باشد.   روستای مشایخ به عنوان مرکز دهستان مشایخ از توابع بخش دشمن زیاری است که در ضلع شرقی شهرستان ممسنی قرار گرفته است. روستایی که تقدیم 21 شهید و صد ها جانباز، رزمنده و اسیر می تواند دلیری و اخلاص این مردم را به تصویر بکشد.   اما چرا این روستا و خیلی از روستا های ممسنی از امکانات اولیه بهداشت ، تغذیه و فضای آموزشی محروم هستند. همه این درد ها می توانند قابل تحمل باشد. اما مرگ دختر بچه بی گناه و معصوم نه تنها قابل تامل و تحمل نیست بلکه نمک بر زخم هم هست.   مادر صبا پارسایی در مورخه 30/8/91 ساعت 7 صبح ، متوجه تب شدید و ضعف دختر بچه خود می شود . هراسان و پای پیاده به امید کمک به سمت درمانگاه روستا که حدود یک کیلومتر از خانه شان دور بود و در بالای روستا قرار داشت راه می افتد، اما غافل از اینکه درمانگاه 5 سال است که سرهم دو ماه پزشکی و یا حتی به ورزی در آن حضور نداشته . بعد از دیدین درمانگاه قفل شده با تشنج دختر بچه اش روبه رو می شود و با مراجعه به خانه بهداشت روستا هم نتیجه ای نمی گیرد.   او برای بردن دختر بچه دوساله خود به نزدیک ترین بیمارستان راهی جز خبر کردن شوهرش که با تراکتور بر سر کار رفته بود نداشت.   ولی چه خبر دادنی، پدر صبا تا به دختر در حال مرگش رسید ساعت حدودا ده شده بود.آنها با خانواده هایی که اتومبیل داشتند تماس گرفتند تا شاید بتوانند سریع صبا را به بیمارستان برسانند.   ولی تقدیر داشت بر کم توجهی تمام کسانی که بانی به وجود آمدن چنین رخدادهایی بودند مهر تایید میزد.   ماشینی در روستا نبود، مادر و پدر صبا همراه دختر بچه خود که در آتش تب می سوخت بر سر راه روستا می ایستند و حدود ساعت 11:30 صبح با التماس یک وانت بار وارد شده به روستا را دربست میکنند و تا روستای سردشت دشمن زیاری می روند تا شاید بتوانند دخترشان را نجات دهند.   خانواده صبا موفق میشوند دختر دوساله خود را به بیمارستان شهر نوراباد برسانند ولی با کمال تعجب شاهد غیبت پزشک کشیک در آن روز میشوند.پزشکی که با رفتن به عروسی و از پشت تلفنپرستاران را راهنمایی و دارو تجویز میکرد.   صبا بعد از 13 ساعت بستری شدن و مبارزه با تب در بیمارستان بدون پزشک مرکز شهرستان ممسنی در صبح روز 1391/09/01به دیار حق شتافت.   پزشک کشیش  برای امضای گواهی فوت صبا به بیمارستان آمد.   به امید اینکه چنین مسائلی تلنگری بر بیداری مسئولان ممسنی باشد. صبا خوابیدی بدون لالایی و قصه              حالا آسوده بخواب بی درد و غصه   دیگه کابوس زمستون نمی بینی         توی خواب گلای حسرت نمی چینی   (روحش شاد و معصومیتش دعا گوی ما باشد). با آرزوی صبر از خداوند منان برای خانواده صبا   با تشکر از طیب پارسایی
کد خبر: ۴۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : معاون بهبود وتولیدات گیاهی جهاد کشاورزی کهگیلویه وبویراحمد با بیان اینکه در سالجاری سیب به ازای هر کلیو 2 هزار تومان از باغ دار خریداری شد گفت: این محصول پارسال برای اولین بار به کشور ترکمنستان صادر شد و امسال هم به کشورهای ارمنستان ، ترکمنستان و کشورهای حوزه خلیج فارس صادر شد.اقای صداقت کیش در گفت و گو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران یاسوج گفت: یک هزارتن سیب درختی از این استان به خارج از کشور صادر شد. وی با بیان اینکه صادرات محصولات باغ ی و زراعی این استان می تواند سالانه میلیاردها ریال درآمد برای کشور داشته باشد گفت:بازاریابی صادرات محصولات باغ ی استان در خارج از کشورمنجر به توسعه باغ ات در استان خواهد شد. صداقت کیش با دعوت از تجار و بازرگانان برای بازاریابی محصولات باغ ی و زراعی استان برای صادرات گفت: امسال بیش از 86 هزار تن سیب از باغ ات این استان برداشت شد.سیب تولیدی این استان در مناطق کاکان، تنگ سرخ ،سپیدار،آب سپا و دشت روم برای صادرات از ارزش و کیفیت بالایی برخوردار است. کهگیلویه وبویراحمد با داشتن بیش از 50 هزار هکتار باغ سالانه 250 هزار تن محصلات باغ ی تولید می کند.
کد خبر: ۴۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰