آقای تاجگردون، آقایان مرحوم نبیزاده، جعفری و حسینی نمایندگان دو دوره مجلس بودهاند تمام دارایی های این سه نفر به اندازه یک صدم سرمایه شما نیست
کد خبر: ۷۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۳
زُلفِ قلم به رنگِ خون، بر سَرِ نِی قمر کِشَد /بر تنِ شمسِ عاشقی، شَعشَعۀِ تبر کِشَد.در آستانه فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی، قسمتی از مثنوی بلند «نینوا» تقدیم به عاشقان ذبیحالله الاعظم، حسین علیه السلام
کد خبر: ۷۵۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۳۰
بسم ربَّ العشق، ربّالعالمِین - میرسد آن وارثِ خون حسین / میرسد زیبایِ زهرا نورِ عِین/مستِ ذکرِ یالثارات الحسین - بشنویدش عاشقان این شور و شِین /میرسد از رَه سیه پوشِ حسین
کد خبر: ۷۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۵
به مناسبت شهادت پیر عاشق، سردار سپاه روشنایی حسین همدانی، مثنوی «سردار عشق» تقدیم بهتمامی رهسپاران دیار عاشقان، کربلای معلی
کد خبر: ۷۴۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۹
استاندار سابق تهران گفت:صلاح منافع ملی و کشور در این است که احمدینژاد سکوت کنند، اگر سکوت نمیکرد، خیلی از مسائل ممکن بود تغییر کند. بعضیها خدا را شکر کنند که احمدینژاد سکوت کرده است.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از باشگاه خبرنگاران، مرتضی تمدن سیاستمدار ایرانی و استاندار تهران در فاصله سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ بود. وی همچنین در مجلس هفتم بعنوان نماینده شهرکرد و عضو هیئت رییسه کمیسیون برنامه و بودجه بر کرسیهای بهارستان تکیه زده بود.
مرتضی تمدن پیش از این مدیرکل صدا و سیمای استانهای قم و خراسان بود. پس از مجلس هفتم، با پایان دوره نمایندگی خود از سوی محمود احمدینژاد به عنوان مشاور اقتصادیاش برگزیده شد. وی همچنین سابقه معاونت حقوقی، امور مجلس و استانها در وزارت صنایع را داراست. مرتضی تمدن از سال ۱۳۸۷ تا ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ (بیش از ۵ سال) بعنوان استاندار تهران مشغول به کار بود. نام وی در تاریخ ۲۳ مه ۲۰۰۴ در لیست سیاه وزارت خزانه داری آمریکا قرار گرفت.
در باشگاه خبرنگاران جوان با تمدن به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
* چند فرزند دارید و در کدام منطقه تهران زندگی میکنید؟
دو فرزند دارم و در حال حاضر نزدیک شهرک مخابرات ساکن هستم البته منزل قبلی ما در خانههای سازمانی مجلس بود.
*از چه سالی در تهران ساکن هستید؟
از سال 83 به تهران آمدهام.
*در حال حاضر در سازمان صدا و سیما مشغول به کار هستید؟
خیر، در حال حاضر بازنشسته صدا و سیما هستم و هرازگاهی به سازمان میآیم.
*شغل اصلیتان چیست؟
کارهای مختلفی انجام میدهم و عمدتا تدریس میکنم.
*چه سالی وارد سازمان صدا و سیما شدید؟
سال 76 وارد سازمان شدم و قریب به 8 سال در دو مرکز صدا و سیمای قم و خراسان مدیرکل بودم که جزء سالهای خوب و خوشخاطره خدمت بنده است.
*قصد نوشتن کتاب خاطرات خود را ندارید؟
در حال حاضر در حال آماده کردن کتابی هستم که در حوزه مسائل کاری خودم در چارچوب چهار سال تجربه قانونگذاری در مجلس است که در حال آمادهسازی یافتههایم هستم تا این مطالب را در یک کتاب جمعآوری کنم، این کتاب را به عنوان بایدها و نبایدها و الزامات قانونگذاری مطرح خواهم کرد.
*چه زمانی این کتاب در بازار عرضه خواهد شد؟
عجلهای ندارم. با حوصله به کارم ادامه میدهم.
*نامآخرین کتابی که خواندید، چیست؟
کتاب "پای جای مانده" در جبهه که برای یکی از آزادگان است که یکی از کتابهای خوب رمان در حوزه جنگ است.
* در جنگ تحمیلی حضور داشتید و چه کارهایی در زمان جنگ انجام میدادید؟
در زمان جنگ در خدمت رزمندگان اسلام بودم، در ستاد حمزه سیدالشهدا، کردستان و در خدمت شهید کاوه بودم؛ از کارهای یک فرد ساده تا مسولیتهای ستاد پشتیبانی حمزه سیدالشهدا نیز انجام دادم.
* میتوانید لری صحبت کنید؟ چند لنگید؟
بله، البته بختیاری نیستم، اما میتوانم بختیاری نیز صحبت کنم، چهارلنگ و هفتلنگ مختص مردم اهل بختیاری است.
*دیبلال در شعرهای لری به چه معناست؟
دی بلال برای مخاطب قرار دادن کسی، به کار گرفته میشود، جایگاه شخصیتی و حقوقی دارد؛ در واقع تکه کلام است و در باورها و اعتقادات فرد مطرح کننده وجود دارد اما حضور فیزیکی ندارد. دیبلال نقطه تکرار آواز اصیل بختیاری است.
*به گذشته خودتان افتخار میکنید؟
به صورت مطلق نه، در مواردی افتخار میکنم.
*بزرگترین اشتباه زندگیتان چیست؟
میتوانستم بهتر از عمرم استفاده کنم.
*به نظر شما احمدینژاد به لحاظ گرایش سیاسی متعلق به کدام جریان بوده است؟
احمدینژاد گفته است متعلق به یک تشکل و یک حزب نیست، اگر اعتقاد به اصول، ارزشها و راه امام باشد، احمدینژاد در صف اول اصولگرایان است.
*مگر اصولگرای فارغ از اعتقاد به ارزشها و راه امام نیز وجود دارد؟
نمیدانم و در مورد دیگران قضاوت نمیکنم، احمدینژاد فراتر از قالبهای گروهی و حزبی به موضوعات نگاه میکند و معتقدم احمدینژاد به ترویج اصول و مبانی مهم و اساسی انقلاب کمک کرده است. احمدینژاد یکی از کسانی بود که منشاء بزرگترین خدمت به انقلاب به حساب میآمد.
*آخرین پیشنهاد کاری به شما چه بوده است؟
هیچ پیشنهاد کاری نداشتهام.
*چه زمانی به ایرانی بودن خودتان افتخار کردهاید؟
همیشه؛ باور من این است که خداوند در حق ما لطف کرده تا به ایرانی بودن خودمان افتخار کنیم. از موضوعات ریشهای و اعتقادی تا شجاعت و غیرت در ایرانی بودن نهفته است، ایرانی بودن برای من باعث مباهات و افتخار است.
*خطوط قرمز شما چیست؟
خطوط قرمز در زندگی شخصی دین و ناموس است و در زندگی اجتماعی ارزشها، باورها و اعتقاداتی است که به آنها پایبندیم.
*از زمانی برای ما بگویید که استاندار تهران شدید؟
نگاه و رویکرد بنده در زمان نمایندگی در مجلس بیشتر متوجه مسائل و موضوعات اجرایی کشور بود، به خصوص در کمیسیون برنامه و بودجه بیشتر درگیر حوزه اجرایی کشور بودم و همین موضوع انگیزهای شد تا ارتباط زیادی با ساختارهای اجرایی و مدیریتی کشور داشته باشم.
قبل از نمایندگی مجلس، 19 سال سابقه مدیریت اجرایی در وزارتخانههای مختلف را داشتم، در وزارت نیرو، جهاد سازندگی، حضور داشتم و زمانی فرماندار بودم، پس از مجلس از طرف دولت دعوت به همکاری شدم و مدتی را به عنوان مشاور رئیسجمهور، معاون وزیر صنایع و در پایان استاندار تهران شدم. در واقع دولت دعوت، به همکاری کرد و بنده هم به دلیل اینکه علاقمند به انجام مسئولیت و وظیفه بودم، پذیرفتم.
*با توجه به اینکه زمانی نماینده مجلس بودید، قصد دارید دوباره در انتخابات مجلس شرکت کنید؟
خیر،در حال حاضر علاقهای ندارم به حوزه نمایندگی وارد نمیشوم. در واقع تکلیفی برای خودم احساس نمیکنم که بخواهم در انتخابات مجلس ورود پیدا کنم، اما در انتخابات شرکت میکنم و رای خواهم داد.
* در زمانی که استاندار تهران بودید تا چه میزان با زمینخواری مبارزه کردید؟
فضا نباید برای زمینخواری به وجود بیاید، ما در حوزه کاری خودمان اجازه نمیدادیم فضایی برای پدیده زمینخواری به وجود بیاید، این از طریق هوشمندسازی سیستم مدیریتی دستگاههای مسئول در امر جلوگیری از زمینخواری، میسر میشد.
باید توجه کرد که چه کسانی باید با زمینخواری مبارزه کنند؟ جهاد کشاورزی، منابع طبیعی، محیط زیست و مسکن و شهرسازی عمده دستگاههایی هستند که باید در رابطه با زمینخواری مبارزه کنند. اراضیای که تصرف میشود بیشتر در اختیار این چهار دستگاه است و اگر این چهار دستگاه مراقبت و مواظبت لازم را انجام دهند به طور طبیعی پدیده ناهنجار زمینخواری کمتر اتفاق خواهد افتاد.
وقتی این چهار دستگاه تمهیدات لازم را انجام ندهند افراد تشویق میشوند تا به اراضی کشور دستدرازی کنند.
در زمان مسئولیت بنده موارد زمین خواری که با آن مواجه شدیم مربوط به سابق بود، زمینخوارانی بودند که از گذشتههای دور اراضی عرصههای منابع طبیعی، مسکن و شهرسازی را تصرف کرده بودند که یکی از کارهای ما برخورد با این افراد بود، البته کسانی نیز در این زمینه نوظهور بودند.
اگر به آمار تخریبهای عوارض تصرف اراضی در مدت مدیریت بنده در تهران توجه کنید، جزء آمارهای بالا در برخورد با ساختوسازهای غیرمجاز است و اگر از داخل سیستم چراغ سبزی به زمینخوار نشان داده نشود، این افراد جرأت اینکه بخواهند شبانه زمینی را تصرف و در مدت کوتاهی ساخت و ساز را انجام دهند، ندارند.
متأسفانه در حوزه شهرداریها و قوانین مشکلاتی وجود دارد، در بحث قوانین کمبودها و نقصهایی دیده میشود که این موضوع خمیرمایه زمینخواری در کشور را فراهم میکند. اما یکی از محورهای اصلی وظایف استانداری تهران در زمان مسئولیت بنده مبارزه با زمینخواری بوده است و در این رابطه کارگروهی تشکیل دادیم که به طور مشترک با دستگاه قضا کارهایی را در رابطه با زمینخواری صورت میگرفت.
زمینخواری به مفهوم امروزی در آن مقطع اتفاق نیفتاده است، اگر وجود داشت مربوط به گذشته بود و یا اگر در زمان ما به وقوع میپیوست، با آن برخورد میکردیم.
در شهرستانها و اراضی و تصرفاتی که انجام میشد مانند منطقه خوجیر، بومهن و رودهن بازپس گرفته شد، خوشبختانه پس از اتمام دوره مسئولیت بنده در استانداری تهران این روند پیگیری شد. استاندار تهران روند گذشته را برای مبارزه با زمینخواری متوقف نکرده و آن را پیگیری کرده است و در حال حاضر مبارزه با زمینخواری را در دستور کارشان قرار دادهاند.
بحث مبارزه با زمینخواری در استان تهران یکی از موضوعات مهم است و با دیگر نقاط کشور تفاوت دارد زیرا ارزش افزوده زمین در استان تهران بالا است. زمینهایی که در اختیار منابع طبیعی و محیط زیست قرار دارد از ارزش افزوده بالایی برخوردار هستند. به صورتی که در شعاع چند کیلومتری شهر تهران، اگر زمین متعلق به منابع طبیعی را تصرف و ویلایی ساخته شود، ارزش افزوده بالایی خواهد داشت، در حالی که در اطراف استانها و شهرهای دیگر به این میزان ارزش افزوده نخواهد داشت.
موج زمینخواری به سمت استان تهران همیشه بیش از دیگر مناطق کشور است، هم به دلیل کمبود زمین و هم بالا بودن ارزش افزوده. اگر به صورت سازمان یافته و ریشهای با این پدیده برخورد نشود، زمینخواری میتواند سرآغاز اتفاقات خیلی بدی باشد. حل ریشهای زمینخواری مستلزم این است که قوانین اصلاح شود، نه اینکه قانون نداریم بلکه قانون نارسا است که نیازمند اصلاح است.
طرحهایی در دولتهای نهم و دهم نسبت به این مسئله ارائه شد اما زمان برای اجرای آن کم بود و نتوانستیم عملیاتی کنیم. از جمله طرحهایی که مطرح شد، در حوزه واگذاری زمین برای باغ شهرها در سراسر کشور و در استان تهران بود. به این صورت که باغ شهرهایی مدیریت شده ایجاد شود و به صورت امانت و اجاره بدون مالکیت در اختیار مردم قرار گیرد تا زمینخواران گردنکلفت نیایند و منشأ مشکلات بعدی شوند.
* به نظر شما بهترین راهحل برای حل زمینخواری در کشور چیست؟
اصلاح قوانین،وقتی ریشه مالکیت یک فرد در کشور که جرأت کرده هکتارها زمین را تصرف کند، جویا میشویم، با قباله و بنچاق علفچر برای دامش مواجه میشویم، آن زمین فقط با این هدف در اختیارش قرار گرفته اما فرد با حصار کشیدن به دور زمین و قطعه قطعه کردن آن، زمین را به فروش میرساند، با این شرایط باید روی این قانون مالکیت تجدیدنظر کنیم. گاهی اوقات قطعه زمینی برای باغ داری و کشاورزی واگذار میشود، اما فرد برای ویلاسازی اقداماتی را انجام میدهند، پس از بررسی متوجه میشویم برق، آب، گاز به این ملک داده شده است که در زمینه شهرداریها نیز همین اتفاق میافتد که همه این موارد ناشی از نقص قوانین در کشور است.
در زمان مدیریتی بنده در استانداری تهران شبی از محلی عبور میکردیم و دیدیم در آن محل دهها کارگر کار میکنند، متوقف شدیم. این محل مابین بومهن و پردیس قرار داشت، قضیه از این قرار بود یک فرد زمینی را تصرف کرده و غیرقانونی و شبانه به ساخت و ساز مشغول بود و آن زمان ما باید سریعا به مقام قضایی اطلاع میدادیم تا دستور توقف و تخریب داده شود؛ اما این فرد راهها و منافذ قانونی را شناسایی کرده بود، به گونهای که برنامهریزی کرده بود تا بنایی را در آنجا بسازد و سقفی را ایجاد کند، زیرا میدانست در این حالت دستور تخریب به راحتی داده نمیشود. جالب این است که در چند ساعت این کار انجام شده بود، قانون در اینجا الزاماتی دارد که مشمول مرور زمان است و در این صورت نمیتوانیم رفع تجاوز و آثار تصاحب را از بین ببریم.
معتقدم باید به صورت ریشهای بحث اصلاح قوانین مورد بازنگری قرار گیرد، بعضی از اینها حتی نیازمند این هستند که از لحاظ جنبههای شرعی بازنگری شوند، زیرا قانون میگوید کسی که زمینی را آباد کرد، مالک آن میشود و البته مامیدانیم در بعضی مواقع افراد درختانی را میکارند، اما نه با این هدف که بخواهند آنجا را آباد کنند، بلکه قصد آن را دارند تا زمین را تصرف و پس از آن به فروش برسانند.
مسئله حیران از کجا شروع شد؟ زمینهای کشاورزی شمال از کجا به ویلا سازی تبدیل شد؟ نمیدانم تا چند سال دیگر زمین داریم که بخواهیم در آنجا مرکبات و کشاورزی کنیم؟ ساخت و سازهایی در اطراف رودخانههای تهران، در بستر رودخانه لتیان، کرج انجام شده است. باید دید ریشه رشد و تکثیر این ساخت و سازها از کجا نشات میگیرد، قطعا نقص قانون و ایرادات زیربنایی در زمینخواری نقش بسزایی دارد.
*در رابطه با بیمه ایران به شما اتهاماتی وارد شد، این موضوع از چه قرار بود؟
کسی به من اتهامی نزد، در این مورد هیچگاه بحثی متوجه بنده نبوده است؛ قضیه از این قرار بود که در آن مقطع تعدادی از مدیران استانداری تهران را به دادگاه احضار شدند، این موضوع به عنوان استانداری تهران مطرح شد و نه به عنوان استاندار تهران.
*در سال 2004 شما را در لیست سیاه خزانهداری آمریکا قرار دادند، علت این موضوع چه بود؟
از آنها باید بپرسید؛ آمریکا و انگلیس این کار را کردند و تعداد زیادی از مسئولان کشور را در لیست سیاه قرار دادند و طبیعی است دشمنی با آمریکا و رژیم صهیونیستی هزینه دارد و ما آن را پذیرفتیم.
*اتحادیه اروپا در سال 90 شما را به همراه 22 مقام ایرانی به دلیل نقض حقوق شهروندی از ورود به کشورهای این اتحادیه محروم کردند، واقعیت این امر چیست و آیا شما حقوق شهروندان را نقض کردید؟
این به دنبال موج تخریب علیه جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد، زمانی این موضوع اتفاق افتاد که در حوزه مسائل اجتماعی و امنیت عمومی شهر تهران میخواستند اختلال جدی ایجاد کنند که شناسایی و با آنها برخورد شد، این کار موجب عصبانیت آنها شد، زیرا آنها برنامههای سنگینی داشتند تا زندگی مردم و شرایط امنیتی در تهران را به جایی برسانند که برای مردم دغدغه و نگرانی ایجاد کند. ما در مقابل این مسائل به طور قاطع وارد بحث شدیم و اجازه ندادیم آنها نقشههایشان را علیه مردم پیاده کنند، البته ما از مجاری قانونی این حق را داشتیم که از آنها شکایت کنیم، زیرا آنها بدون دلیل و غیرقانونی این تصمیم را اتخاذ کرده بودند، اما کارها و گرفتاریها باعث شد که شکایت را پیگیری نکنیم، در حال حاضر وظیفه دولت است که از حقوق شهروندان دفاع کند، از کار غیرقانونی که آنها انجام دادند و دخالتی که در مسائل داخلی کشور کردند، دفاع کند. این موضع مثل این میماند که ما برای مدیران اجرایی آمریکا و انگلیس محرومیتهایی را در نظر بگیریم. آنها یک کار ضد حقوق بشری مرتکب شدند و به نظرم هنوز ظرفیت وجود دارد تا وزارت خارجه و دولت در دفاع از حقوق شهروندان علیه این تصمیمات اعلام جرم و شکایت کنند.
*در زمان مسئولیتتان با چپها و راستها یکسان رفتار کردهاید؟
چپ و راست در کشور اعتباری ندارد، این را برای ما درست کردهاند. اندیشه در اختیار انقلاب، اسلام است، اما اندیشهای که مخالف این موضوعات است مهم نیست که چپ و راست باشد. بعضی از راستها بد هستند و بعضی از چپها خوب و گاهی بالعکس. مرزبندی چپ و راست درست نیست، به این بحثها اعتنا نمیکنم. اگر با کسی در موضوعی اختلاف نظر داشتم، اساسی و ریشهای و دیدگاهی بوده است و به تقسیمبندی چپ و راست توجهی ندارم.
*اصلاحطلبها را در تصدی کرسیهای مجلس به چه میزان موفق میبینید؟
اظهارنظر نمیکنم.
*نظرتان در رابطه با جبهه یکتا چیست؟
عدهای از مدیران دولت نهم و دهم صلاح دیدند تا در یک مجموعهای به نام جبهه یکتا جمع شوند و اعلام موجودیت کنند، نظر خاصی در رابطه با آنها ندارم.
*در حال حاضر رابطهای با آقای احمدینژاد دارید؟
بنده مدیر دولت احمدینژاد بودم و از صمیم قلب ایشان را دوست دارم، حتما با وی رابطه و مراوده دوستی برقرار خواهد بود.
*پیشنهادتان در حوزه انتخابات به احمدینژاد چیست؟
احمدینژاد در حوزه انتخابات اظهارنظر روشن و صریحی کردهاند، از بنده پیشنهادی نخواستند و تا زمانی که نخواهند در انتخابات شرکت کنند، نمیتوانم بگویم چه پیشنهادی برای وی دارم. وی اعلام موضع صریح نسبت به انتخابات مجلس انجام داده و گفتهبه هیچوجه در انتخابات مجلس ورود پیدا نخواهد کرد و همچنین قصدی ندارد که ائتلاف و یا لیستی برای انتخابات مجلس ارائه دهد. وی اشاره کرده در این حوزه تکلیفی را برای خودشان احساس نمیکنند، باید هرگونه نگاه و نظر در بحث انتخابات آتی را موکول به نظر خودش کرد و مسئولیتی ندارم که بخواهم در رابطه با احمدینژاد اظهارنظر کنم.
*به نظر شما، اگر احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس شرکت کند، پیروز میشود؟
پاسخ این سوال را باید از احمدینژاد یا مجاری دیگری پرسید که وی قصد شرکت در انتخابات را دارد و یا خیر، پس از آن در رابطه با موفقیت و عدم موفقیت وی صحبت کنیم. به طور طبیعی کسی میتواند ارزیابی را به صراحت ارائه بدهد که برنامهای برای انتخابات داشته باشد. احمدینژاد هیچگونه صحبتی در این رابطه انجام نداده است تا بررسی کنیم که وی موفق میشود و یا خیر.
برای پیروزی احمدینژاد در انتخابات باید در میان مردم رفت و از آنان نظر خواست، اما آنچه که مربوط به عرصه کاری احمدینژاد است، چون سمت سخنگویی و مسئولیتی در این حوزه ندارم، نمیتوانم نظر دهم و فقط به عنوان یک شهروند نظر میدهم.
*آیا احمدینژاد سکوت کرده است؟
صلاح منافع ملی و کشور در این است که احمدینژاد سکوت کنند، اگر سکوت نمیکرد، خیلی از مسائل ممکن بود تغییر کند. بعضیها خدا را شکر کنند که احمدینژاد سکوت کرده است.
*در ماههای اخیر بازار تهمت و بهتان دولتها به یکدیگر داغ شده است، به نظر شما این رفتار ناشی از چیست؟
در حوزه مسائل سیاسی و رفتارها اصولا الزامات اخلاقی داریم که اگر این الزامات رعایت نشود و کسی به آن پایبند نباشد، به طور طبیعی مجموعه فضای اجتماعی دچار آسیب میشود.
قضاوت هر عملکردی در حوزه اجرایی کشور به عهده ملت است و مردم باید قضاوت کنند. قضاوت مردم در بحث انتخابات و مسائل دیگر مشابه تجلی پیدا میکند، اما باید دید این اتهامات و ابهاماتی که پیرامون دولت نهم و دهم ایجاد میکند مبنایش چیست و از کجا نشات میگیرد، باید بر روی این موضوع متمرکز شویم.
فضای حال حاضر یکطرفه است، دولت نهم و دهم در شرایط سکوت است و حرف و اتهامی را متوجه دولت فعلی نکرده است. اگر جایی اظهارنظری شده در راستای پاسخگویی نسبت به اتهاماتی بوده که آنها به وجود آوردهاند.
از دولت یازدهم و کسانی که در فضای رسانهای به صورت مستمر فضاسازی میکنند و اتهام وارد میکنند، باید سوال کرد که چرا این کار را انجام میدهند، ضمن اینکه این اتهامات قابل پاسخ است و بخشی از آن جواب داده شده است، بخش دیگر آن در آینده جواب داده خواهد شد و بخشی از آن را هم ملت ایران پاسخ خواهند داد، لذا اگر شرایط وارد کردن اتهامات به گونهای بوده است که ظرفیت فضای رسانهای برای پاسخگویی فراهم نبوده، از طریق مرجع قضایی اقدام شده است، مشابه کاری که صورت گرفته است.
یک مسئول از دولت یازدهم با اظهارنظری در رابطه با هزینه شدن 700 میلیارد دلار در دولت نهم و دهم، اتهاماتی را وارد کرد؛ در حال حاضر به مراجع قضایی ارجاع داده شده و راهی موثرتر از آن وجود ندارد. باید ادله و دلایلشان را برای اتهام وارد کردن به مرجع قضایی ارائه بدهند و اگر کسی هم شاکی است، دلایل خودش را به دادگاه میبرد و حکم دادگاه معتبر است.
باید سایر اتهامات نیز ریشهیابی شود و به نظر بنده آنبخشهایی از تلاشهای دولت نهم و دهم زیر سوال میرود که برای تودههای مردم انجام شده است، باید ردپای آن را پیدا کرد که چرا سهام عدالت که متعلق به توده مردم است و حداقل 40 میلیون نفر از آثار آن استفاده کردهاند، زیرسوال میرود.
به چه دلیلی مسکن مهر زیرسوال میرود؟ حداقل 4 میلیون نفر در شهر و روستا شرایط استفاده از مسکن برای آنها فراهم شده است. یارانهها زیر سوال میرود، برای اینکه به طور نامساوی پولی از آحاد جامعه و مردم گرفته اما به طور مساوی تقسیم میشود، به این صورت که کسی انرژی بیشتری مصرف میکند باید یارانه بیشتری دهد و کسی که انرژی کمتری مصرف میکند یارانه کمتری میدهد، اما ماهانه یارانه به طور مساوی بین آنها تقسیم میشود.
من یک سوال دارم که چرا به یارانه، سهام عدالت، مسکن مهر و بنگاههای زودبازده حمله میشود، در هر حوزهای که مربوط به تودههای مردم اقدام و حرکتی صورت گرفته است، زیرسوال میرود و اتهاماتی وارد میشود، انسان میتواند کمکم مشکوک شود به اینکه جریان و حرکتی در کار است که از توانمند و قدرتمند شدن تودههای مردم جلوگیری کند. اگر مردم سطوح نیازهای و رفاه اولیهشان برآورده شود، قطعا مطالبهگر خواهند شد، این مطالبهگر شدن جامعه به مزاق بعضیها خوش نمیآید و نگران این هستند.
چرا نمیخواهند یکی ازحداقل نیازهای زندگی مردم که مسکن تامین شود، کسی در رابطه با مسکن مهر ادعایی نداشته است که در سطح عالی به نیاز مسکن ایرانیان پاسخ داده ، بلکه مسکن مهر در سطح معمولی است، حق یک زوج جوان ایرانی است که در ابتدای زندگی یک مسکن حداقلی داشته باشند.
یارانهها از گذشته وجود داشت و خلق نشد، من به عنوان نماینده مجلس که زمانی در کمیسیون برنامه و بودجه حضور داشتم میگویم؛ یارانه به صورت یکجا در اختیار بعضی از سازمانها و دستگاهها قرار میگرفت و آنها صرف میکردند. در مقطعی تشخیص داده شده که مردم بهتر میتوانند این یارانهها را مصرف کنند و بین همه مردم توزیع شد و اتفاق جدیدی نبود.
همین یارانه که با مبلغی مشخص به مردم پرداخت میشود، در گذشته در بودجههای سالیانه به تصویب مجلس میرسید، اما به چند دستگاه و وزارتخانه داده میشد و آنها به نیابت از طرف مردم مصرف میکردند، دولت احمدینژاد تشخیص داد که مردم بهتر از دستگاهها میتوانند مبلغ یارانه را مدیریت کنند.
بخشی از یارانه را از جیب مردم به جیب خود مردم برگرداندیم، الان در بعد یارانهها اتهاماتی که وارد میکنند و معتقدند هزینه اضافه بر روی دست دولت یازدهم گذاشته شده، من یک سوال دارم مگر یارانه از جیب دولت فعلی داده میشود؟
از شما نیز یک سوال دارم؛ یارانه در حال حاضر از چه محلی به مردم داده میشود؟ یارانه از مردم گرفته میشود و به مردم بازگردانده میشود و از بودجه عمومی دولت پرداخت نمیشود که بعضیها بخواهند عزا بگیرند.
دولت از محل افزایش حاملهای انرژی مانند بنزین، گاز، نفت، برق، آب مبالغی بدست میآورد و آنرا به عنوان یارانه به مردم پرداخت میکند. از این محل 70 هزار میلیارد تومان دولت وصول میکند و 40 هزار میلیارد آن را به مردم بر میگردانند، 30 هزار میلیارد تومان برای دولت باقی میماند، این اختلاف در کجا هزینه میشود.
کارشناسان اعتقادشان بر این است که قریب به 90 هزار میلیارد تومان از مردم گرفته میشود اما من به عدد حداقل اکتفا میکنم در حالیکه نظر اکثر کارشناسان این است که از محل افزایش حاملهای انرژی و از محل فروش نفت خام به پالایشگاههای تولید بنزین 90 هزار میلیارد تومان به دولت میرسد و 40 هزار میلیارد آن به دولت برگردانده میشود و 50 هزار میلیارد تومان برای دولت باقی میماند، سوال مهم این است که این مبلغ باقیمانده چگونه هزینه میشود.
مدلی بهتر از توزیع یارانه حال حاضر تاکنون ارائه نشده است و اگر با این روش مخالف هستند، مدل دیگری را ارائه دهند. یارانه حداقل کاری است که میتوانند انجام دهند، چرا دولت احمدینژاد یارانه داد؟ برای اینکه افزایش حاملهای انرژی را اجرا کرد و برای جبران قدرت خرید مردم یارانه را داد.
عدهای معتقدند مدل توزیع یارانه در حال حاضر مشکلاتی را به وجود آورده است، آنها میتوانند مدل دیگری را پیشنهاد دهند. با همه احترامی که برای حوزه بهداشت و درمان قائل هستم اما معتقدم در آینده طرح سلامت پاسخ نیازهای مردم در این حوزه را نخواهد داد و نمیتواند انتظارات حداقلی را برآورده کند.
هرجا پای مردم در میان بوده است با سیاستهای دولت نهم و دهم مخالفت میشوند و هرجا پای منافع مردم در کار بوده است، با آن مخالفت شده است. امروز اگر کسی حرف مردم را بزند نقرهداغش میکنند و اگر حرف مردم را بزنید، اتهامی به شما وارد میشود.
*نظرتان در رابطه با مناظره روحانی و احمدینژاد چیست و آیا روحانی این مناظره را میپذیرد؟
بهترین راهکار مناظره است و چرا نباید مسائل در فضای آزاد صورت منطقی مطرح شود، یکی از مدلهای بررسی مناظره است، اما یک طرف اعلام آمادگی کرده و طرف دیگر پاسخی نداده است و باید دوطرف آمادگی داشته باشند.
*آیا احمدینژاد در رابطه با پیشنهاد مناظره با شما مشورتی داشته است؟
خیر، بنده هم مانند شما اعلام آمادگی احمدینژاد را شنیدم و البته عدم ارائه پاسخ از سوی دولت را نیز از جانب رسانهها متوجه شدم.
*احمدینژاد طبق روال گذشته محفلهایی را در جنتآباد و ولنجک برگزار میکند. آیا شما در این جلسات حضور دارید؟
بله، خط سیر شفاف و روشنی را احمدینژاد مبنی بر احیای گفتمان انقلاب و امام (ره) و پیگیری منویات مقام معظم رهبری در پیش گرفته است، تازگی ندارد و از زمانی که رئیسجمهور شد، نگاه و رویکردش این بوده است.
گفتمان احمدینژاد از باورهای انقلاب سرچشمه میگیرد، در حال حاضر در جلسات هم این موضوعات دنبال میشود.این جلسات در حوزه، سیره، راه و روش امام و مقام معظم رهبری و استکبارستیزی برگزار میشود و وارد مسائل جزئی و بیاهمیت مانند تقسیم قدرت و انتخابات نمیشود. اندیشه و تفکر احمدینژاد و مجموعه همراه با وی معطوف به اصل انقلاب است و وارد مسائل بی ارزش نمیشوند.
*احمدینژاد در یکی از جلسات گفته، وظیفه ما ایجاد موج فرهنگی است، نظرتان در این رابطه چیست؟
این همان بحث گفتمان امام و مقام معظم رهبری و انقلاب است، طبعا این موضوعات در حوزه فرهنگی تقسیمبندی میشود و در حوزه اقتصادی و اجتماعی جای نمیگیرد.
*به نظر شما یک سیاستمدار ایرانی باید بازنشسته شود و یا خیر؟
اگر منظورتان از بازنشستگی سازمانی و اداری است، قطعا بازنشسته خواهد شد، زیرا شتری است که دَرِ خانه همه میخوابد، اما به مفهوم این است که آن فرد را بایگانی و از تجربهاش استفاده نکنند، پاسخم خیر است.
در مقاطعی سرمایههای اجتماعی و ملی به کار گرفته نشده ومدیرانی را در دولتهای بعد از انقلاب با هر خط و مشی، داشتیم که از تجارب و توانمندیهایی برخوردار بودند اما کنار گذاشته شدند.
دولتهایی که بر سر کار هستند، باید از این سرمایههای ملی استفاده کنند، اما متاسفانه به هر دلیلی توفیقی در این حوزه در کشور حاصل نشده است و خیلی از این افراد به معنای مطلق بازنشسته میشوند. در برخی مواقع کاری نداریم که فردی از چه تجربه و توانمندی برخوردار است و با نگاه جریانی و گروهی مینگریم و آنها را برای همیشه بایگانی میکنیم و فرقی نمیکند از طرف کدام دولت باشد.
*چرخش نخبگی در کشور باید چه مکانیسمی داشته باشد؟
باید در عرصه اجرایی کشور به مدیران جوان جرات عرضه اندام داد که در دولتهای نهم و دهم انجام شد، طیف جوان و جدیدی از مدیران به عرصههای مدیریتی کشور ورود پیدا کردهند، البته انتظار نداشتیم عملکرد آنها کامل و جامع باشد، اما باید از یک جایی آغاز میشد. پس از انقلاب اسلامی مدیرانی به صورت موروثی مدیریتهای کلیدی کشور را برعهده داشتند، در دولتهای نهم و دهم این معامله برهم خورد و افراد توانمند و تحصیلکرده جوان مسئولیتی را پذیرفتند، از این رو کسانی تا وسط میدان و یا تا پایان راه دولت را همراهی کردند، اما مهم این است که جوانانی وارد عرصه مدیریتی کشور شدند.
ما نیازمند این هستیم که بدنه مدیریتی کشور جوان شود و جوانان جایگزین مدیران گذشته شوند، آنگونه نباشد که کسانی که توان جسمی پایینی دارند و توان کارهای اجرایی سنگین را ندارند و با توجه به اینکه توان فکری هر شخصی تا یک حدی است و آستانهای دارد، نباید این چنین افراد را به زور وارد عرصه کرد و به آنها مسئولیت داد همچنین نباید افراد نخبه و جوان در نوبت مدیریت اجرایی کشور پشت خط بمانند.
باید جوان کردن عرصه مدیریت کشور قانونمند شود و طبق یک برنامه انجام شود، اما در حوزههایی نخبگان علاقمند نیستند وارد دنیای اجرایی شوند، در این رابطه باید برای استفاده از این نخبهها طرحهایی جامع در نظر گرفته شود تا از اندیشه، تفکر و تحقیقات پژوهشی آنها استفاده شود. این تابع نگاه مسئولان وقت جامعه است که از آن طیف نخبه جامعه که تمایل ندارند وارد بدنه اجرایی کشور شوند، چگونه استفاده شود.
به نظر بنده ظرفیت عظیمی در کشور و بین نخبگان وجود دارد و ما نباید خودمان را دستکم بگیریم. این روزها با بعضی از صحنههامواجه میشویم، به صورتی که توان نخبگان، دانشجویان و افراد زبده را ارزان میفروشیم. احساس میکنم در بعضی از صحنهها به گونهای صحبت میکنیم که منجر به تحقیر توانمندی این قشر از جامعه میشود و بیشتر نمیتوانیم به جامعه تلقین میشود تا میتوانیم.
افراد و شخصیتهای توانمند و قدرتمندی در کشور داریم که میتوانیم با حضور آنها کشور را راهبری کنیم و نگذاریم کشور این سرمایهها و قشر نخبه جامعه را دچار یاس و ناامیدی کند. یکی از اهداف جریانهای پیشرو در مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران بیانگیزه کردن اندیشمندان است. اگر اجازه دهیم این اتفاق بیفتد، ممکن است برای ما تاثیرات بلندمدت نامطلوب داشته باشد.
*نظرتان در رابطه با اتفاقات سال 88 چیست؟
مقام معظم رهبری تصویر روشنی از آن حادثه و وقایع ارائه کردند و فرمودند، آنها به زعم خودشان آمده بودند کار را یکسره کنند و هدفشان براندازی بود، اما به لطف خدا موفق نشدند و با حضور و هشیاری ملت ایران به موفقیت نرسیدند.
پروژه 88 پروژه براندازی بود و آنها از تعدادی از مخالفین و منتقدین داخل کشور توانستند در این جریان استفاده کنند، اما برنامه و ساختار کاری این بود که کار را یکسره کنند.
ملت ایران از انقلاب مراقبت و مواظبت کرد، اما در حال حاضر به شکل دیگری آن هدف را دنبال میکند، آنگونه نیست که آنها دست برداشتند و عقبنشینی کردند.ملت به طرح براندازی نرم و کودتای مخملی که و آنها مطرح میکردند پاسخ داد، اجازه ندادند نقشههایشان را در کشور برای براندازی پیاده کنند اما آنها با روشهای دیگر به دنبال این هستند که ما را ضعیف کنند تا تیر آخر را بزنند.
آنها تصمیمشان این است که تا نقطه حداکثری ایران را تضعیف کنند و بعد تصمیم آخر را اتخاذ و اجرایی کنند، زیرا آنها میترسند به کشورهای قوی و توانمند حمله کنند.
در حال حاضر حرفهایی از سوی برخیها مطرح میشود مبنی بر اینکه قصد داشتند به ایران حمله نظامی کنند، به نظر بنده این حرفها خیالبافی و توجیه برخی کارها و تصمیمات غلطی است که بعضی ها گرفتهاند. تا وقتی که ملت ایران قوی و توانمند باشد، آنها جرات حمله نخواهند داشت.
جالب این است، کسی که اعلام میکند تحریمها پدر مردم را درآورده است، تا دیروز معتقد بود تحریمها هیچ تاثیری در روند اقتصادی مردم ایران ندارد، به نظرم آن موقع درست میگفت و ما داشتیم روند و دور زدن تحریمها را جلو میبردیم. در رابطه با این موضوع آمریکاییها میگویند، اگر مذاکرات شروع نمیشد، ساختار تحریمها در حال پاشیدن بود.
آمریکاییها معتقد بودند فلجکنندهترین تحریمها علیه ایران اعمال شده است، اما با شروع مذاکرات اعلام کردند، ساختار تحریمها در حال از هم پاشیدن بود. آنها توان برخورد با یک نیروی منسجمی مانند لبنان و حماس را ندارند، حالا چگونه میتوانند به ایران چپ نگاه کنند؟ این دستکم گرفتن ملت ایران است که بگوییم آنها میخواستند به ایران حمله کنند.
کوچکتر از آن بودند که بخواهند به ملت ایران حمله کنند و هیچ سندی برای تائید حمله آنها به ایران وجود ندارد. اگر به حرفها و رجزخوانی رسانهای آنها استناد میکنید، در حال حاضر آنها میگویند ما ایران را شکست دادیم، سرجایش نشاندیم و چرخهای صنعت هستهای ایران را پنچر کردیم.
زمانی که توان داخلی و اقتصاد مقاومتی ضعیف و منازعات داخلی افزایش پیدا کند، کمکم سرنوشت ما به خارج و معادلات جهانی پیوند بخورد، آن زمان آنها میتوانند به ما حمله نظامی کنند، اما کور خواندهاند زیرا ملت ایران هیچگاه در تاریخ تسلیم قدرتهای شیطانی نشده و از این به بعد هم نخواهد شد.
*به نظر شما چقدر از مشکلات کشور ناشی از تحریمها و چقدر ناشی از سوء مدیریتها است؟
کسانی که در حال حاضر بر سر کار هستند، در گذشته معتقد بودند 80 درصد سوء مدیریت و 20 درصد تحریمها در مشکلات کشور موثر است، اما در حال حاضر معتقد هستند 80 درصد تحریمها و 20 درصد سوء مدیریتها در مشکلات کشور موثر است.
کد خبر: ۷۴۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۷
از سمتِ روشنایی، میآید آشنایی - پوشیده چون شقایق، بر پیکرش عَبایی / سردارِ کربلایی، مست میِ وِلایی - میآید از ره اینک، سید علی کجایی ؟
کد خبر: ۷۴۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۷
مثنوی«امام عاشقان» تقدیم به چشمان اشکبار پیر خراسانیَام، رهبر عرفانیَام، قوم وِلا را وَلی، حضرت سیِّد علی
کد خبر: ۷۴۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۵
ایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
روزنامه شهروند نوشت : هفته پیش یك دختر دانشجوی دانشگاه صنعتی یکی از شهرهای استان سمنان برای رفتن به داخل شهر سوار یك پراید با ٢ مسافر شد این درحالی بود که روی سقف خودرو تابلوی تاكسی تلفنی نصب شده بود.
راننده پراید پس از حركت از مقابل دانشگاه به یک خیابان فرعی تغییر مسیر داد و دختر جوان كه متوجه تغییر مسیر خودرو شده بود به راننده اعتراض کرد.در همین زمان دختر دانشجو متوجه نیت شوم سرنشینان میشود اما ٢ جوان داخل خودرو با چاقو او را تهدید به سكوت کردند.
این ٣ شیطان صفت پس از انتقال این دختر دانشجو به یكی از باغ های روستایی در ٦ كیلومتری جنوب شهر به همراه 5 نفر دیگر از اراذل و اوباش او را مورد تجاوز قرار داده و سپس در یكی از خیابانهای شهر رها کردند.
ماموران پلیس امنیت اخلاقی این شهرستان با اطلاع از این موضوع بلافاصله تحقیقات خود را آغاز کردند. بررسیها نشان میداد این باند با نصب تابلوی قلابی یكی از آژانسهای تلفنی شهرستان روی خودروی خود اقدام به ربودن دختر جوان كرده بودند. سرانجام پس از یک هفته تلاش ماموران پلیس ٨ عضو این باند دستگیر شدند.
کد خبر: ۷۳۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۳
یک باغ بان در منطقه سردسیری دلی مهرجان در شهرستان لنده در موقع آبیاری باغ خود با یک خرس درگیر شد که منجر به شکسته شدن دست وی شد.
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.irبه گزارش خبرگزاری فارس از لنده، این شهرستان دارای مناطق سردسیری و گرمسیری بوده که در طول بهار و تابستان و گاهی تا نیمی از فصل پائیز میزبان عشایر است.
در مناطق سردسیری به دلیل نزدیکی به جنگل و کوهسار حیوانات وحشی بسیاری ازجمله خرس، پلنگ و خوک و... وجود دارد. یکی دیگر از جاذبه هایی که در این شهرستان وجود مناطق سردسیری و وجود باغ ات مرکبات و گردو می باشد.
مردم عشایر این شهرستان در طول تابستان در این مناطق حضور می یابند تا از جاذبه و طراوت و طبیعت آن به درستی استفاده کنند. در ماه های اخیر با برداشت میوه و مرکبات فصل کوچ عشایر به سمت مناطق گرمسیری آغاز می شود. ولی بسیاری از آنها چندین بار برای آبیاری باغ ات خود در این مناطق حضور می یابند.
طی روزهای اخیر تعدادی از عشایر این شهرستان به منطقه دلی مهرجان عزیمت کردند، اما با حمله یک خرس به یکی از باغ بانان و عشایر غافلگیر شدند.
زمانی که این باغ بان مشغول آبیاری درختان خود بود مورد حمله یک خرس وحشی قرار گرفت که با تلاش همراهان وی از چنگال این حیوان وحشی درآورده شد. در این جدال مرد باغ بان دستش از سه جا شکسته شد که پس از انتقال به مرکز شهرستان وی به استان خوزستان منتقل و در بیمارستان بستری شد.حال عمومی این باغ بان خوب بوده و مورد عمل جراحی قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که به خرس مذکور آسیبی نرسیده است.
کد خبر: ۷۳۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۲
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
منصور نظری:بسم ربَّ العشق، ربِّ مِهر و ماه - یوسفِ گُم گشته میآید زِ راه به مناسبت فرارسیدن عید غدیر خُم ، مثنویِ عاشقانۀِ «شورِ شرابِ عاشقی» تقدیم به تمامیِ عاشقان امام عارفان، علی علیهالسلام
گوشه نشینِ خلوتِ، چشمِ خُمارِ لَمیَزل - می کِشَد از لبِ علی، در خُمِ عاشقی عسل پُرشده خُم زِ بادۀِ، لعلِ لبِ علی نِشان - قوم وِلا رود بَسی، بر سَرِ باده جانِشان میرسد از مِنا زِ غم، پیرِ دیارِ عاشقی - در سَحَرِ نگاهِ او، سر زده صبحِ صادقی آمده دورِ غم به سَر، تا شب او شود سَحَر - قصدِ سپیده کرده آن، فاطمه را به غم سِپَرچشم و چراغِ فاطمه، نرگسِ باغ ِفاطمه - بسته به ناقه خونجگر، بارِ فراقِ فاطمه آیه به آیه عاشقی، دستِ نبی نوشته خَط - این سفرِ درازِ او، میرسد آخَر عاقبت آمده تا وداعِ غم، با دلِ لالهها کند - از غم و دردِ فاطمه، شِکوِه به نالهها کند آمده تا که بَر علی، حُکم ولایتش دهد - فاطمه را ز عشق او، رنجِ بغایتش دهدگرچه به عینه داند او، قوم سقیفه را به سَر - حق ز علی بگیرد و، فاطمه را کُشَد به در آمده پیرِ عاشقی، زنده غدیرِ خُم کند - تا که نه بعد از او کسی، ره به شریعه گُم کندتا بنهد ز خود بهجا، باده و ساغر و سبو - باده به عاشقان دهد، چشم علی ز بعد از او بُرده دل از خدا رُخَش، او به طریقِ دلبری - کُشته به تیغ ابرویش، حور و ملک زِ بربریبسته به سَر سپیده وُش، زُلفِ تر از پیمبری - آمده تا که خُم کند، پر زِ شرابِ حیدری تا که بنا کند به خُم، دولتِ عشقِ حیدری - میرسد از ره فلَق، خَتمِ رهِ پِیمبَری مه به دوپاره میرسد، او به اشاره میرسد - بوسه زنان به مقدَمش، قومِ ستاره میرسد زلفِ دو تا به سَر مَهی، عِطرِ خوشِ سحرگهی - حکم سپیده میزند، بَهرِ علی شهنشهی شورِ شرابِ عاشقی، در سَرِ لاله میرود - در طلبِ غدیرِ خُم، دل به حواله میرود عطرِ نسیمِ عاشقی، کرده جهان دوباره پُر - پَر ز فرشتهها نِگر، بارِ جهازِ هر شُتردر طلبِ لقایِ او، حور و ملک ستیزه جو - بارِ شِکَر بریزد از، لعلِ علی به گفتوگوشَه بنشسته کَج کُلَه، او که کند دوپاره مَه - در پی او ز عاشقی، فوجِ مَلَک فِتاده رَهمیشِکند سَر از خُم او، باده دهد به مردم او قوم سپیده را کند، مِهر علی تَحَکُّم او غنچه حجاب تن دَرَد، در تبِ اشتیاقِ او - لاله به کربلا زند، سَر ز شُکوهِ باغ ِ اوسرو و صنوبرِ سَهی، سجده کند به درگَهی سِکّه سپیده میزند، نام علی شهنشهیسبزه به خون نشسته از، ژالۀِ چشمِ لالهها - ناوک ِ چشم یاسَمَن، کرده نشان، غزالههاتِشنه لبِ نگاهِ او، صورتِ قُدسیِّ مَلَک - شانه به موی او زند، ماه خمیدۀِ فدکصبحِ غدیرِ عاشقی، سر زند از پگاهِ حق - میزند آسمان صَلا، هرچه بهجُز علی، زَهَقزلفِ بنفشه میدهد، بوی خوشِ تو را علی - بر دلِ خونِ لالهها، نقشِ غمِ تو یا علی وز لب او خورَد ملک، بادۀِ حق سبو سبو - رازِ درونِ پرده را، جز به علی که گوید او ژاله چکد ز چشم او، وقت سَحَر سپیده را - سرمۀِ عشقِ فاطمه، کِشته حصارِ دیده رالاله به اقتدایِ او، نقشِ سقیفه بر دِلَش -اشکِ خدا چکیده تا، خاک علی کند گِلَشساقیِ آب سَرمَدی، مستِ میِ محمدی – بانگ الستِ عاشقی، از لب او درآمدیدل به فریبِ چشم او، رفته به دامِ فتنهها- او که نداده جز خدا، فاطمه را به خون بها کرده به پا قیامتی، قامت او صنوبری - او که به یک نظر کند، فتحِ قُلاع خیبری سر زده شمس عاشقی، نورِ خدا از او جلی - مِی ز الستِ عاشقی، میچکد از لب ِعلی کعبه ز هم شکافد از، مُعجزِ مرتضی علی - گشته زمین و هم زمان، مست سبویِ یا علیسر به عَدَم نِهَد هرآن، ره زِ علی جُدا کند - میسِزَد عاشقی اگر، بهر علی خدا کندخِیلِ مَلَک به گِردِ او، مستِ طوافِ عاشقی - شَهپَر کرده خانه در، قُلۀِ قافِ عاشقصافِ شرابِ او خورَد، هرکه به جامِ عاشقی - سر زند از نگاهِ او، لاله و یاس و رازقی یوسفِ رویِ او بَرَد، دل ز قبیلۀِ ملک - بر سر دوش او روان، عرش و سماء و نه فلکاو که دریده کعبه را، وقتِ سپیده پیرهَن - میچکد از نگاه او، اشکِ زُلالِ نسترن باده چکد ز چشم او، از خُمِ کُهنۀ غدیر - دشتِ بنفشه میکند، چشم پر آبِ او کویرقامتِ او کمانِ از، بارِ فراقِ فاطمه -مانده به شهر غم رها، چشم و چراغ فاطمه کرده تمام هستیاش، مهر و صِداقِ فاطمه - جان به خدا نمیبرد، او به فراقِ فاطمه بر سر او چه رفته تا، مرگِ خود آرزو کند - با همه قومِ اشعری، مانده که تا، چه او کندلشکرِ رو کشیده او، غارتِ دیده تا کند - محشرِ عاشقی به پا، جلوۀِ مرتضی کنددل ز خدا نمیبَرَد، جز رخِ مرتضا علی - باده خدا نمیخورد، جز به سبوی یا علی تیغ دودِم به کف جز او، بَر دلِ ما نمیزند – غیر علیِ مرتضا، ره ز خدا نمیزند هرکه چشیده جرعهای، از خُمِ بادۀِغدیر- در خَمِ زلفِ حیدری، تا به همیشه او اسیر خاک مرا به یک نظر، چشم علی چو زَر کند - دیده کِشَم به آتش او، جُز به علی نظر کند لیلیِ چشم نازِ او، محرم رنج و رازِ او – میبَرَد از خدا یقین، دل به سَرِ نمازِ او مِی ز غدیرِ عاشقی، هرکه خورد سبو سبو - خنجر کینهاش برد، تشنه لب از قَفا گلو هرکه ندارد این توان، تا که به سر کشد سبو - خون بنگر که میچکد، چون ز شقایق از گلو او که سپیده مست او، خلق جهان ز ِهست او - بیعتِ کربلا کند، دستِ علی به دست اووالیِ وادیِ ولا، مورثِ ارث ِکربلا - بر غم و دردِ عاشقی، تا به همیشه مبتلا تاج ولا به سر نهد، مِی زِ خُمی دگر دهد - او که شمیم زلف او، بویِ خوشِ سَحَر دهدهست علی نشانه تا، گم نشود رهِ ولا - مرد رهی تو هم اگر، خیز و بیا به کربلا تا زِخُمِ غدیر او، باده سبو سبو زنی - بر سرنیزه بایَدَت، غرقه به خون گلو زنی عیدِ غدیر او بُوَد، اوَّلِ را هِ عاشقی - نور ولا زند سَر از، خُم به پگاه عاشقی تا که به کربلا کِشَد، او تو به ماهِ عاشقی - سر زِ قَفا تو را بُرَد، هَم زِ گناه ِعاشقی دعویِ حُبّ بر علی، تا بدهد تو را اثر - شیعۀِ حیدری اگر، بر سَرِ نیزه کن تو سَر وعدۀِ و ما و فاطمه، بر سَرِ نیزه کربلا - هرکه ندارد این به سر، کی بُوَد عاشقِ ولا از یَمنم صدا زند، غرقه به خون مُنوَری - از چه بهجا نشستهای؟ شیعه تو گر به حیدری بوده همیشه شیعه را، رسم و رهِ شقایقی - داغ یمن به سینهها، هست نشان عاشقی - تا به کجا به سینهها رنجِ فراقِ او بَسی - ای شبِ سردِ بیکَسی، میشودَم به سَر رَسی تا شِکُفد به دشتِ دل، یاس و بنفشه، اطلسی – تا که بیاید از فلق، همچو علی مُقدَّسی بار دگر بیامده، جمعۀِ دیگری وَلی - زلفِ سحر نمیدهد، بوی خوشِ گُلِ علی منتظرم که آید او، در سحری ز آسمان - در قدمش فدا کنم، روح و تن و جهان و جان تا به کُجا به عاشقان، جور و جفایِ اَشقیا - یوسف گُم زِ چشم ما، فاطمه را قسم بیا داغ مِنا به سینهها، شور دوباره کرده پا - میرسد از رهِ سَحَر، موکبِ سرخِ– کربلا بوی بنفشه میدهد، زلفِ سحر به شوقِ او - میرسد از ره آخر آن، گرمِ خدا به گفتُگوبه امید ظهور حضرت یا رجمعه دهم مهرماه 1394 – منصور نظری
کد خبر: ۷۳۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۰
لب ز لبت واکنی کرب و بلا میشود / جانِ همه عاشقان، بر تو فدا میشود لب ز لبت واکن ای، پیرِ خُراسانیَ ام / اِذنِ جهادم بده، سید نورانیَ ام
کد خبر: ۷۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۹
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
منصور نظری:بسم رَبّ العشق، رَبّ الفاطمه - بر دلِ ما، عشقِ او بی خاتمهبه مناسبت میلاد مسعود امام علی النقی الهادی علیه السلام، مثنوی عاشقانه «عطرِ ولا» تقدیم به ساحت مقدس و نورانیِ این امام هُمام
بویِ وَلا میرسد؛ از درِ باغ ِ بُلور- کُلبۀِ اَحزان شده؛ روضۀِ جشن و سُرورغُلغُلهای گشته پا؛ بر سَرِ میلادِ نور - باده مَلک میزند؛ از قدحِ شعر و شور خاکِ وَلا تَرکند؛ نمنمِ بارانِ عشق - باغ ِ فدک را رسد؛ فصل بهارانِ عشقنور، تغزُّل کند؛ شاخِ وَلا، گُل کند - شور، به پا محشری؛ بر لبِ بلبل کند سجده ملک میکند، بر دَرِ درگاهِ عشق - حیدرِ ثانی مگر؛ میرسد از راهِ عشق او که ز لعلِ لبش، گشته روان سَلسَبیل - حلقه به گوش آمده، بر درِ او جبرئیل کوکبۀِ او روان، بر سر دوشِ ملک - فاطمه را میرسد وارثِ باغ ِ فَدَکلاله رَدا پوش او، حور قدح نوش او - دلبر آیینه رو، تشنۀِ آغوش او یوسف گم گشته را، خونِ جگر، خورده او - وَز مُژه خون، از غمِ، فاطمه افشُرده اوعارفِ پشمینه پوش، شاهدِ حیدر خروش - فاطمه را حلقۀِ؛ عشق و ولا کرده گوش خرقۀِ احمد به دوش جام بلا کرده نوش - فاطمه را میرسد بادۀِ کوثر فروش میرسد امشب زِ ره، لاله رخی چون علی - آیِنۀ دیدهها، از رخِ او صِیقَلیجان جهان میرسد؛ فاطمه بو را جواد - باد صبا میدهد؛ زُلفِ علی را به بادعطرِ ولا بُرده از؛ حور و مَلک، عقل و هوش - می رسد از ره گُلی، خِرقۀِ احمد به دوش فاطمه را میرسد، بادۀِ کوثر فروش - وز لبِ لعل علی، بادۀِ لا کرده نوش دشتِ دل آشفته از بندِ خزان میرهد - باغ ِ گَلِ لالهها، بویِ اذان میدهد نسترن آید کنون؛ غرقه نگاهش به خون - سِحرِ ولا میکُند، چشمِ شقایق فسون باده طربناکِ او، سینۀِ غم، چاکِ او - بویِ علی میدهد، دیدۀِ نمناکِ او آن ز خُمارِ لبش، جانِ غزل، مستِ او - آید و میخانه وُ باده به پیوستِ او خطِّ ولا را از او، تا به علی امتداد - روشَنِ از رویِ او؛ خانۀِ چشمِ جوادعطرِ ولا کرده پُر، عالمِ شش طاق را بَسته ملک زیبِ گل، طرۀِ آفاق را سرورِ سرخیلِ نور؛ هادیِ موسی به طور- می رسد امشب ز رَه؛ ساقیِ آبِ ظُهوربُرجِ غمِ شیعه را، ماهِ سَخا می رسد - پادشَهِ وادیِ، اَرض و سَما می رسدچهچه خوش میزند، مرغِ خوش آوازِ حق - شمسِ ولا میزند، سر زِ نگاهِ فلق فاطمه را میرسد، شوقِ سحرگاهِ عشق - تاجِ ولا مینهد، بر سرِ خود، شاهِ عشقدف زند آسیمه سر، پردۀِ پُر شور و شَر - رختِ وَلا کرده بَر پیکرِ خورشیدِ زَربا مژه روبَد ملک، تابه سحر، راه را - پا مگر او تا نهد، چشمِ سحرگاه را آن مُتبسِّم به نور، ساقیِ آبِ حضور - از لبِ لعلش روان، بادۀِ نابِ طُهورطوطیِ شکر شکن، فاطمه را در چمن - ثالثِ نامِ حسن، رختِ ولا کرده تن بوسه ملک میزند، خاکِ کفِ پایِ او - بویِ علی میدهد، زُلفِ چلیپای اوطَیِّبِ اثنا عشر، هادیِ جنُّ و بشَر - می رسد آن وارثِ، فاطمه بر چشمِ تر آیِنهای میرسد، جلوۀِ زهرا نَما - شب زدگان را رسد، هادیِ راهِ سَماء فاطمه را بشکفد، غنچۀِ شادیِ عشق - در بِگُشاید سَحَر، خوش به اَیادیِّ عشق شیرۀِ شیرین چکد، از لبِ فرهادِ او - فاطمه را می رسد، طَیِّبِ اولادِ او ماه، تمام آمده، دیده به دام آمده - بر لقبِ عسکری، اوَّل امام آمده ماهِ مسیحا نفس، طورِ ولا را قَبَس - فاطمه را میرسد، عاشقِ حیدر هوسبسته به سر حِیدری، زلفِ خود از دلبری - وارثِ انگشترِ سَبزِ علی، عسکری پیرِ خراباتِ عشق، قبلۀِ حاجاتِ عشق - هادیِ قوم بشر، بر همه حالاتِ عشق تا که خموش آورد، فتنۀِ غُلّات را - کرده علم بِیرقِ، سبز اشارات را دل زِ غمِ فاطمه، رنگِ شَفَق میرسد -زنده زِ انفاسِ او، مکتبِ حق می رسد زائرِ بانویِ غم، در ملکوتِ دمشق - میرسد آیینهای، کرب و بلا را به عشق پادشهِ خرقۀِ، سبزِ وَلا را به دوش - وز لب او عاشقان، باده و مِی، کرده نوش می رسد از ره کنون، خیمۀِ حق را سُتون - هم سفرِ کربلا، سالِکِ عشق و جنونکرده مَلک را فُسون، سِحرِ لبش از جنون - تُخمِ غزل بشکفد، بر لبِ او آبِرون دلبر خورشید رو، حیدری آن بسته مو - وز لبِ لعلش روان، بادۀِ کوثر چو جو حلقه به در میزند، حور و ملک تا سحر - بو که کند هادیِ، فاطمه را یک نظر بسته مَلک زیبِ گُل، بر سر بُستانِ عشق - فاطمه را میرسد، طفلِ دبستانِ عشق غُلغُلهای در جهان، کرده به پا شورِ او - فاطمه را میرسد، هادیِ منصورِ اوفاطمه را یوسفِ غالیه مو میرسد - وارثِ آن تشنۀِ، پاره گلو میرسد عنبر و مشک آورد، حور و ملک، بیخته - تا کند از عاشقی، در قدمش ریختهبوی خوشِ عاشقی، را به سحر میدهد - بر دل آلاله او، نقشِ نظر مینهد دل شده دلتنگِ آن، یوسفِ رو در نهان - او که بود شیعه را، قبلۀِ جان و جهان دلبرِ ابرو کمان، یوسفِ کنعانِ جان - لاله از او میدهد، بر سرِ مشرق، اذان ماذنه ها، خون جگر، دیدۀِ آلاله، تَر – منتظرِ هر سَحَر، آمدن او را خبر خون به جگر مثنوی، از غم و درد مِنا - ضَجّه غزل میزند، کو سحری آشِنا؟ در غمِ دوریِ آن، دلبرِ ساغَر کِشان - دل ز همه عاشقان، گشته شقایق نشان چشمِ شقایق به دَر، منتظران، خون جگر - می رسد اما سَحَر، دورِ غم آید به سَر میدهد آهِ یمنِ، بویِ خوشِ آمدَن - رختِ سفر کرده آن، یوسفِ زهرا به تن بسته به محمل سَحَر، عِطرِ خوشِ زُلفِ تَر – می رسد از ره شبیِ، موکبِ خورشیدِ زَر میدهد این مژده را، حالِ خرابِ دَمِشق - «صبحِ ظهور آمده، ای همه اصحابِ عشق»از یمن و از مِنا، بویِ وَلا می رسد - غرقه به خون موکبِ، کرب و بلا میرسد منتظران را بگو، هرکه هوس دارد او –بهرِ ظهورش کند، هر سحری آرزودستِ دُعا را بگو، دامن او وا مَنِه - خرمن دل را بزن، شعله به آتشزَنِه مست بلا تا شوی، از میِ نابِ اَلَست - آتش او در فِکَن، بر همه ذراتِ هست
به امید ظهور حضرت یار.....
ششم مهرماه 1394 – منصور نظری
کد خبر: ۷۳۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
مثنوی « مِنا ؛ قربانگاه عشق» تقدیم به خانوادههای داغدار و چشم انتظار قربانیانِ قربانگاهِ مِنا/از چشم منا چکد ستاره -در ماتم محنتی دوباره
کد خبر: ۷۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
وقت آن است که جامهی سبز و رنگ پریدهی درختان، رفته رفته رنگهای شادتری به خود بگیرد. ماه مدرسه از راه رسیده و همه چیز در حال و هوایی دیگر غوطه ور است
کد خبر: ۷۲۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
منصور نظری :بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــنزندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است، سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند (شهید آوینی)مثنوی «شهر عشق» تقدیم به ساحت نورانی شهدای والامقام کربلای ایران، خرمشهر
مثنوی «شهر عشق»
میرسد از طَرفِ خرمشهر عشق - اهل عالم را خروشِ نَهرِ عشقنهرِ جاری اندر او خونِ شهید - عارفانی برتر از هر بایزیدغرقه در هر موجِ او صد نوحِ مَست – اندر این دریا هر آن کشتی، شکست میزند ما را جَرَس فریادِ عشق - تا زِ خاطرها مگردد یاد ِعشقپردۀ غم مینوازد اَرغَنون -یادِ شهر تا همیشه رنگ خون شهر سرسبزِ جهان آرای نور – خاکِ ایران را علمدارِ غرورشهر شبگردان عاشق، شهرِ یار – شهر منصوران مستِ سر به دار شهر اَشک و شهر آه و شهر خون - شهرِ مردانی سراپا لاله گون وادیِ سرهای از تنها جُدا - مقتل مردانِ عاشق بر خدا شهر مردانِ مسیحایی نفَس - بر شهادت عاشقانی پُرهوسکوچههایش بوی یاران میدهد - بویِ خاکِ خورده باران میدهد غرقه در خون گرچه، برپا مانده عشق - بر در و دیوار او جامانده عشق مقتلِ عُشّاق سر مست وَلا - تکهای از دشتِ سرخِ کربلاوادیِ شیداییِ فهمیدهها - سِرُّ الاسرارِ وَلا را دیدهها مَقتل مردانِ دیده رویِ یار - میدهد بویِ خدا را این دیارکوچههایش بوی قران میدهد - بویِ همت، بویِ چمران میدهد از شلمچه، از دوعیجی، خاکِ عشق - از دو کوهه، مَعبر افلاکِ عشقغرقه در خون میرسند آلالهها - در میانِ اشک و آه و نالههاکاروانی میرسد از راهِ نور - در لَوایِ پرچمِ سبزِ ظُهوربویِ مستی میرسد چَزّابه را - شاهدانِ غرقه در خونابه راشعلهور از آتشِ آه علی - مَقتلِ هِمَّت، قدمگاهِ علیدشتِ مجنون بویِ لیلا میدهد - بویِ مست از بادۀِ لا میدهد فَکّه بوی کربلا را میدهد - داغِ غم بر سینۀ ما مینهدقتلگاهِ عاشقانِ فاطمه - کربلایی تا ابد بی خاتمهفَکه یعنی کلُ ارضٍ کربلا - در اِلای او شدن مستانه لامیرسد از قتلگاه فکه باز - با شقایق خوانده در خونی نمازبسته قامت در میان خاک و خون - داده سر، شوریده تکبیر از جنونمیرسد الله و اکبر زادهای - چون علی بر فاطمه دل دادهایکربلا را لاله رویی میرسد - خورده از کوثر سبویی میرسداز میِ حق تَر گلویی میرسد - غرقه در خون روی و مویی میرسدیادگارِ روزگار نور و نار - میرسد بویِ فریبایِ بهاربویِ زهرا میرسد خوش بر مشام - غرقه در خون عاشقانی لاله فامسرو رعنا از چمنزار وَلا - غرقه در خون میرسد از کربلاکرده عشق آسان در اوَّل کارشان - میرسد آن پیکر خونبارشانکرده خصم فاطمه کشتارشان - تِکهتِکه کرده آتشبارشان دیده در مستی حقایق را بهعِین - مست ذکر ایُّها السّاقی حسینقاف حق را رفته با پیر خمین - سالکان وادیِ بدر و حُنِینماهیانِ زندهزنده گشته خاک - گشته در سودای زهرایی هلاکمیرسند از وادیِّ کشف و شهود - عارفانی غرقه در دریای جودبسته بر سر، یا علی، سر بندهها - سر بهپای فاطمه افکندههامست ذکر یا حسینِ بن علی - سینهها از داغ زهرا مشعلیاین چه سودا و چه شور است و چه شین؟ - قوم بر سر بسته را نام حسیناین چه اشک است و چه آه است و فغان؟ - گشته درهم، عالم و کو ن و مکاناین چه سحر است و چه افسون و چه راز؟ - بر سر نیزه سری خواند نمازاین چه محشر این چه غوغا کرده باز؟ - این سرِ بُبریدۀِ بر نی فرازدر غم زهرا چه سِرّی شد نهان؟ - کین چنین درهم بر آشفته جهاناین فرا سر کرده او بر نیزه کیست؟ - کز غمش چشم خدا هم خون گریستکربلا را این چه سِرّ است و چه راز؟ - بر سر نی تار غم را تکنوازاین چه سوز است و چه داغ است و گداز؟ - با اذان خون، سحر خواند نمازبا که بتوان گفتن این سر عظیم؟ - چون دو روحی گشته در یک تن مقیمکرده رخ پنهان حقیقت در مجاز - کس نداند پاسخ این کهنه رازکه ین سر بر نی اذان سر داده کیست؟ - مست بی جامِ شراب و باده کیست؟این شقایق زادۀِ آزاده کیست؟ - ماهِ بر خاکِ بلا افتاده کیست؟این که باشد بر سَرِ نی جلوه گر؟ - در ره دیدار دلبر داده سرتا همیشه بیرقِ در اهتزاز - این سر بُبریدۀِ بر نی فرازاین به خون آغشتۀ صدپاره تن - این غریبِ کُشتۀِ دور از وطناو که لب تشنه سرش از تن جُدا - کس نداند سِرِّ او را جز خداکس نفهمد کُنه اسرار هدی - ازچه جاری بر زمین خون خدا؟او که آمد شهره ثارالله را - تا گشاید سوی دلبر راه راآن بریده از قفا او را گلو - کس نفهمید و نفهمد سِرِّ اوکس نداند پاسخ این اسرار را - ره نباشد اندر او پندار رابا سر بُبریده بر نی در نماز - آنچه را نادیده او بیند به رازاو حسین است آن قلم پردازِ عشق - فاش مستی کرده بر نی رازِ عشقچشمۀ خونش بجوشد تا ابد - صاحبِ اسرارِ اللهُ الصَّمدکربلا در کربلا تکرار او - جاودانه قصّۀِ خونبار اوهر کجا ریزد زمین خون شهید - کلُ ارضٍ کربلا آید پدید سر زند آلاله از آن خاک پاک - هر شهیدی خفته در خون سینه چاککربلا دروازۀ شهر وَلاست - عرشیان را قبلۀ جان کربلاستکربلا دنبالۀ لا در اِلاست - کربلا آیینۀِ دل را جلاستکربلا افسانۀِ یک خاک نیست - عاشقان را قبله گاه عاشقیست کربلا رمز است و راز است عشق را - غرقه خون، خواندن نمازَست عشق را...به امید ظهور حضرت یار -این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است اول مهرماه 1394-منصور نظری
کد خبر: ۷۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
از یمن آید شمیم بوی یار / اندکاندک میرسد ما را بهار میرسد آخَر به پایان انتظار /بیقراران، میرسد ما را قرار
کد خبر: ۷۲۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــنمنصور نظری :به مناسبت سالروز شهادت جانگداز پنجمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت امام محمد باقر علیهالسلام مثنوی «سوگِ عشق» به ساحت نورانی و مقدس این امام همام تقدیم میگردد :
سوگِ عشق
هَم گُداز آهِ زینب در دَمشق - کربلا را میسُرایم سُوگِ عشق
قد کمان و دل پریش و رو کبود - میدهد گیسویِ زهرا بویِ دود
دست بر پهلویِ خون آلودِ خویش - از غم و دردِ علی، دل را پریش
در میانِ اشک و آه و سوز و ساز - تا سحر بنشسته میخواند نماز
چَشمِ باران گشته خیس از اشکِ عشق - میکِشد بر دوش ،زهرا مَشکِ عشق
میکِشد بر دوشِ تنهاییِ خویش - مَشکِ درد و رنجِ زهراییِ خویش
مانده جای زخمِ کُهنه بر تَنَش - تَر شده از خونِ دل، پیراهنش
بَس که میگیرد ز خونِ دل وُضو - گَشته سجاده ز خون، رنگین از او
آن خدا را بسته چشمانش قُنوت - بیصدا میگرید او شب را سکوت
میچکد خونش به خاکِ کوچه باز - با قَدِ خَم گَشته میخواند نماز
محشری بر پا به عرش حق شُدَست - میزند بر سر ملک شوریده دَست
عرشیان بر سینه و بر سَر زنان - از غمِ زهرا به لب آورده جان
آسمان از داغ او از پا نشست - غرقه در خون جسمِ زهرا گشته است
میزند بر سر ملک شوریده دَست - که ین مه در خون نشسته فاطمه َست ؟!!
وین به خاک کوچهها افتاده کیست؟ - کَز غمش باید خدا را خون گِریست ؟
ضَجه زهرا میزند در پُشتِ دَر - خاکِ ماتم میکند حیدر به سر
بینِ دیوار و دری جا مانده عشق - در میانِ کوچه تنها مانده عشق
پهلویِ زهرا به میخ در شِکَست - کربلا در کوچهها بر پا شُدَست
اسمان خواهد بیفتد بر زمین - لرزه افتاده به ارکانِ یقین
دست و بازو بسته و تنها، وَلی - میچکد خون از تنِ یاسِ علی
میزند سَر از دِلِ حیدر شَرَر - میکند بر مرگِ زهرایش نظر
زان شَرارِ در دلِ تفتیدهاش - اشکِ آتش میچکد از دیدهاش
گَشته پرپر یاسِ تنهای علی - غرقه در خون گشته زهرایِ علی
شب چراغانیِ چشمِ خیسِ او - بغضِ غم، ره بسته او را بر گلو
بَستۀِ خون، چشمِ غَرقه شَبنَمَش - در بغل بگرفته زانویِ غَمَش
بر غمِ عشقِ علی آن مبتلا - قامتش خم گشته از بارِ بلا
خانۀِ خاکیِ او درگاهِ عشق - مُلکِ دل را او که شاهنشاهِ عشق
در شبِ تارِ علی او ماهِ عشق - شد علی را جان فدا در راهِ عشق
هم گُدازِ سوزِ آه و نالهاش –قومِ عاشق در طوافِ هالهاش
آتش و میخِ در و ضربِ لَگد - کربلا را نقش خون بر چهره زَد
با لگد تا دربِ خانه باز شد - ماجرایِ کربلا آغاز شد
بر زمین، خونِ دلِ زهرا چکید - کربلا زان ماجرا آمد پدید
کربلا آمد چنین آغازِ عشق - فاشِ خون شد بر سرِ نی، رازِ عشق
رویِ زهرا شد ز سیلی تا کبود -این چنین آمد بلا اَندر وجود
قلب زینب اینچنین شد پُر شَرار - بر دمشقِ عاشقی شد رهسپار
زآسمان چشمِ زینب در دمشق - تا همیشه میچکد بارانِ عشق
حُبِّ دنیا سینهها بیتاب کرد - ظلم بر اولاد زهرا باب کرد
در دلِ آن کوچۀ آتش فِشان - ابتدایِ کربلا آمد نشان
از لهیب جور ضحاکان دون -- زان سپس شد فرقِ حیدر غرقه خون
کُشته شد آن شاهِ بیهمتای دین - شد روان، مینای خونش بر زمین
تیغِ کین آمد علی را تا فُرو - شد روان، خونِ خدا از فرقِ او
باده نوش فُزتُ ربَّ الکعبه مَست - رهسپارِ وادیِ دورِ اَلَست
سِرُّ الاَسرار وَلا او را عَیان - او شد او تا من نباشد در میان
چون علی را آمد آخر دُورِ دَرد - بارِ تنهایی چو قَدَّش تا بِکَرد
دورِ غم را نوبت آمد بر حَسَن - تا کند شولای غربت را به تن
بیکس و بییار و یاور چون علی - نورِ زهرایی ز رخسارش جَلی
وانهادندش به میدانهای دَرد - در شب دِیجور غمها ،کوچه گرد
آن غریبِ شهرِ تنهاییِ خویش - کربلایِ بیکسی را سر بهپیش
بیکس و تنهاترین سردارِ عشق - میکِشَد مستانه سر بر دارِ عشق
در بقیع عاشقی بر خاکِ آه - خُفته ماهِ فاطمه بیسرپناه
از فریب و فتنۀِ بَد روبهان - لختهلخته خون برونش از دهان
وز لبانش خورده احمد انگبین - پارهپاره شد جگر او را ز کین
چون هلاک آمد علی را نورِ عِین - عاشقی را نوبت آمد بر حُسین
عاشقی را مُنتَها آمد پدید - نوبتِ بر کربلایِ او رسید
غرقه در خون شد پگاهِ عاشقی - بر سر نی شد اِلهِ عاشقی
شد روان خون خدا بر خاکِ عشق - کربلا شد مرکزِ افلاک ِعشق
زان سپس شد دورِ زینُ العابِدین - ساقیِ میخانۀ عینُُالیَقین
آن جگرخونِ غم و دردِ حُسین - زنده او را کربلا از شور و شین
داغ و دردِ کربلا را دیده او - خون دل از چشم تر باریده او
شاهد بزم بلا در روزِ هست - خط نویس دفترِ سرخِ الَست
بر سر نی سِرِّ حق را دیده فاش - چهرۀِ آیینهها را غم خراش
از تبار فاطمه، سجادِ عشق - پیرِ زینب در خراباتِ دمشق
ساربانِ کاروانِ اشک و آه -بر شبِ تارِ غریبان گَشته ماه تازیانه خورده تن او را بَسی - آن امیر کاروان بیکسی
دست و پا در بند و زنجیر و اسیر - از غمِ شام ِغریبان گَشته پیر
آن قَتیلِ گریه و سوز و گداز - خوانده بر سجادۀِ آتش نماز
بر سر نی دیده حق را رمز و راز - اَرغَنون کربلا را غم نواز
دل به درد عشق زهرا مبتلا - سینهاش ماتم سرایِ کربلا
آن لبالب دیدهاش از ژالهها - هم نشین اشک و آه و نالهها
روضه خوانِ مجلسِ داغِ حسین - سروِ قَد، خَم گشتۀِ باغ ِ حسین
غم سُرایِ ساقی و دستان و مَشک - شب نشینِ مجلسِ غمبارِ اَشک
ما رایتُ فی البَلا الِّا جَمیل - زهرِ کین آخر نمود او را قَتیل
نینوا را راویِ عشق و وَلا - مانده جا از کاروانِ کربلا
آن به داغ و درد و محنت مبتلا - دورِ او هم شد به پایان در بَلا
آن به آب، آتش گرفته سینهاش -غرقه باران دیدۀ آیینهاش
خرقۀِ سبز ولا را لاله پوش - از مِیِستان ولا مِی کرده نوش
آخر افکندش زِ پا زهرآبِ کین - کُشته شد لب تِشنه زینُ العابدین
دورۀِ سجاد و غمها شد به سر - کربلا شد نوبتِ ماهی دگر
زان فریبا غنچههایِ یاس عشق - سهم باقر شد فَدَک، میراثِ عشق
وارث حیدر به علم و فَهم او - خرقۀ سبز ولا شد سَهم او
از حسین و از حسن او را تبار - از گناه عشق زهرا سر به دار
یاد زهرا داده قلبش را جَلا - بر دلش داغ کبود کربلا
دیده اشک و آه زینب را عیان - قصۀِ سرخ ولا را غم بیان
پنجمین شمس فروزان ولا - وارث میراث سرخ کربلا
بی ضریح و گنبد و بی بارگاه - وارث زهرا به اشک و سوز و آه
حیدری دیگر به شهر کوفه باز - غرقه سوز و گریه میخواند نماز
راویِ غمنامۀِ ساقیُ و مشک - کربلا را قصه گویِ آه و اشک
نورِ چشمان تر سجادِ عشق - داده زُلفِ غرقه خون، بر بادِ عشق
آن قدح نوشِ شرابِ حیدری - آن علی را وارثِ انگشتری
کرده زهر کین جگر خونش به درد - میکشد از سینه پُر غم، آهِ سرد
خِرمنِ زهرا به آتش کِشته باز – پردۀِ دل میزند شوریده ساز
در بقیع عاشقی، ای گَشته خاک - ای به زهرِ کینِ نامردان هلاک
بر تو ای مولای تنها اَلسَّلام - بر دلت ای داغِ زهرا اَلسَّلام
بر بقیع و غُربت و دردَت سلام - بر غزلنوشانِ شبگردت سلام
بر جگر، خون گَشته از زَهرَت سلام - بر وجود نادِرِ دَهرَت سلام
بر تن رنجورِ بیمارت سلام - بر دو چشمِ خیسِ غمبارت سلام
بر حسن بر باقر و صادق سلام - هرکه را بر فاطمه عاشق سلام
ای اسیر بند و زندانِ دمشق - ای شهیدِ کربلای شور و عشق
اَلسَّلام ای باقرِ اولادِ یاس - اَلسَّلام ای با محمد هَم جِناس
از دَمَت ای زنده اسلام آمده - ای ز عِلمَت شیعه را نام آمده
تشنه لب ای کُشته، بر کامَت سلام - بر گُلِ یاسِ علی، مامَت سلام
بر حسین آن جَدِّ مظلومت سلام - بر دل تنهای مغمومت سلام
میچکد خونِ جگر از چشمِ ماه - میکند زهرا پریشانش نگاه
باقر علم نبیین کشته شد - زهر کین را قلب او آغشته شد
نور چشمِ خیسِ زین العابدین -سینهاش پر تاب و تب از زهرِ کین
شیعه را هستی به یغما میرود - فاخِرِ اولادِ زهرا میرود
میرود تا کربلاییتر شود - در شهادت وارث حیدر شود
میرود تا زنده ماند نام عشق - تا به مرگ خود کند اکرام عشق
اینچنین باشد سر انجام وَلا - تشنه لب جان دادنِ در کربلا
به امید ظهور حضرت یار.....29 شهریور ماه 1394 منصور نظری
کد خبر: ۷۲۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
به مناسبت شهادت جانسوز«ریهام دوابشه» مادر نوزاد فلسطینی که توسط صهیونیستها زنده سوزانده شد،مثنوی اشک و آتش به این شهیدۀِ مظلوم و نوزاد شهیدش علی دوابشه تقدیم میگردد
کد خبر: ۷۱۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷
مدیریت تالارها ،عروسی ها و ارگها با فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست و رسالت این اداره ،تبلیغ و تبیین فرهنگ دینی و ملی و ارتقاء سطح آگاهی مردم است
کد خبر: ۷۱۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
مثنوی از تبار شقایق تقدیم میگرد به سردار رشید لشکر اسلام، مدافع حرم آل الله، شهید هادی کجباف و تمامی همرزمان دلاورش
کد خبر: ۷۱۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۲