کد خبر: ۲۲۴۹۷
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۷ - ۱۵:۳۸
چرا با وجود گستردگی ارتباطات افسرده ایم؟
انسان شرقی که تا دیروز روابط مستحکم خانوادگی و قومی مهم‌ترین سرمایه اجتماعی وی محسوب می‌شدند و یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های تکیه خود را در پیوند با شبکه‌های قومی، خانوادگی و دوستان می‌دید، امروز شاهد کم‌رنگ شدن هرچه بیشتر این روابط است....
 پایگاه خبری آوای رودکوف-فرید عبدی/ کارشناس ارتباطات: ورود به قرن بیست و یکم مصادف با گشوده شدن در‌های جدید علم و تکنولوژی به روی بشر مدرن است.

در این برهه از زمان است که مفاهیمی چون عصر انفجار اطلاعات، دهکده جهانی و سوپرمدرنیسم و هزاران ایسم دیگر نشان از یک جهش خاموش در بشر قرن جدید می‌دهند و ما را وارد سبکی از زندگی می‌کنند که انسان دیروز تجربه و راهکاری برای آن نداشته و به ناچار انسان امروز باید با روش سعی و خطا راهی برای گذر از مدرنیسم به سوپرمدرنیسم بیابد یا راهی بسازد.

در این دوره با توجه به تغییر  سبک زندگی فردی و اجتماعی و رشد شهرنشینی و پدید آمدن کلان‌شهرها و مالاگاپلیس‌ها و... حتی در کشورهای درحال توسعه سؤالات جدید و جدی را پیش روی انسان‌ها قرار داده و این در انسان شرقی بیشتر نمود پیدا کرده است. انسان شرقی که تا دیروز روابط مستحکم خانوادگی و قومی مهم‌ترین  سرمایه اجتماعی وی محسوب می‌شدند و یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های تکیه خود را در پیوند با شبکه‌های قومی، خانوادگی و دوستان می‌دید، امروز شاهد کم‌رنگ شدن هرچه بیشتر این روابط است. اینجاست که وی خود را مواجه با  بحران هویت و هزاران  بحران دیگر می‌بیند و سراسیمه به دنبال جایگزینی برای شبکه‌های خانوادگی و... دست به دامان ارمغان عصر ارتباطات می‌شود و سعی دارد تا با عضویت در  شبکه‌های اجتماعی مجازی، خلاء حاصله را پر کند. وب2 با ظهور خود پاسخی بود برای نجات انسان قرن بیست و یکم از تنهایی و افسردگی و راهکاری بس هوشمندانه برای تثبیت سبک جدیدی از زندگی که  جهان سرمایه‌داری آن را تجویز کرده بود. مدعای این امر اقبال عمومی است که از این شبکه‌های اجتماعی مجازی از بدو تولد در 1960 میلادی تا به امروز به عمل آمده است. فیس‌ بوک با بیش از یک میلیارد کاربر در سراسر جهان به عنوان پرطرفدارترین شبکه اجتماعی مجازی به خوبی توانسته یک هفتم از جمعیت جهان را جذب خود کند اما این راهکار مثمرثمر واقع نشد و همچنان شاهد بروز افسردگی، تنهایی و بحران هویت در بین افراد جامعه جهانی حتی در بین اقشار تحصیل‌کرده هستیم. چرا فردی که ساعات بسیاری از وقت خود را در این شبکه‌های اجتماعی مجازی می‌گذراند و تعداد دوستانش در فیس‌بوک به بیش از 127نفر می‌رسد، باز احساس تنهایی می‌کند و نشانه‌هایی از افسردگی را می‌توان در او یافت؟

شاید جواب این پرسش استفاده زیاد از  اینترنت و در نتیجه انزوای اجتماعی باشد اما به نظر من در این جواب جای علت و معلول عوض شده است. ریشه اصلی احساس تنهایی، افسردگی، تنهایی و... را نباید در استفاده صرف از اینترنت و این شبکه‌های اجتماعی دید و نباید تغییرات حاصله در سبک زندگی بشر سوپرمدرن امروزی را معلول گسترش بی‌حدوحصر اینترنت دانست، بلکه اینترنت به طور عام و شبکه‌های اجتماعی مجازی به طور خاص به عنوان مسکنی بودند که بسیار به موقع و حتی قبل از ظاهر شدن دردهای جدید اجتماعی و فرهنگی ناشی از تغییرات سبک زندگی بشر مورد استفاده قرار گرفتند و حال اثر این مسکن از در حال از بین رفتن است و نشانه‌های درد در حال خودنمایی است که بسیاری از  پژوهشگران و  روانشناسان و  جامعه‌شناسان و بسیاری از کسانی که دغدغه‌ای دارند متوجه این امر شده و مطالعات فراوانی داشته‌اند اما از زاویه دیدی متفاوت.

حال سؤال اصلی این است که در حال حاضر باید به دنبال علاج این بیماری با ارائه الگوهای جدید روابط خانوادگی منطبق بر اصول فرهنگی و مذهبی متناسب با جامعه امروز ایرانی باشیم یا به دنبال مسکن قوی‌تری با توسعه اینترنت و ایجاد وب3 که به شبکه‌های اجتماعی قابلیت‌های جدیدی نظیر امکان رد و بدل وجه نقد، ارتباط تصویری زنده و هزاران امکانات دیگر عرضه می‌دارد؟

 سیناپرس

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: