پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف -
روزنامه فرهیختگان نوشت: دوباره بلندترین شب سال و دورهمیها نزدیک است و چیزی تا شب یلدا یا همان شبچله خودمان باقی نمانده است. فرقی نمیکند تهرانی باشی یا کرد و ترک و بلوچ و مازندرانی و... . هرجای ایران که باشی این شب معنای خاصی برای ایرانیها دارد؛ حتی اگر خارج از کشور هم زندگی کنی، باز هم خون ایرانیات به جوش میآید و دلت میتپد برای یک لحظه دورهمیهای دوستانه در شب یلدا.
حالا این شب خیلی هم بلندتر از شبهای دیگر نیست اما همین که بهانهای میشود تا اعضای خانواده و فامیل و دوستان دقایقی فارغ از روزمرگیها و دغدغهها، دور هم جمع شوند و به قول قدیمیها گل بگویند و گل بشنوند و از قدیمترها و خاطراتشان بگویند، انرژی مثبتی را در افراد ایجاد میکند. اما بسته به شهرهای مختلف ایران، سنتهای متفاوتی هم در این شب وجود دارد.
یلدای سیستان و بلوچستان
سفرههای شب یلدای مردم سیستان و بلوچستان هنر دست مردمان این استان است که آن را با خوراکیهای مخصوص این شب تزئین میکنند. آنها در کنار خوردن خربزه و خوراکیهای مرسوم شب یلدا، هندوانه را هم به همراه پودر «شیرینک» میل میکنند. این پودر را از جوشاندن گوشت و تخمه هندوانه به همراه گندم نیمکوب تهیه میکنند و پس از خشککردن آن در آفتاب، آن را الک کرده و کنار هندوانه استفاده میکنند.
پودر دیگری به نام «سِتّو» هم در این شب مصرف میکنند که از ترکیب پودر جوی آبدار و بوداده با شکر و نبات آسیابشده تهیه میشود. «دوشو» یا «دوشاب» هم خوراکی دیگر زاهدانیها در شب یلداست که آن را از ترکیب خرما با روغنزرد حیوانی تهیه میکنند. آجیل آنها را معمولا تخمههای شور هندوانه و خربزه تشکیل میدهد.
یلدای اصفهان
اصفهانیهای قدیم به چله کوچک و بزرگ اعتقاد داشتند. چله بزرگ از ابتدای دی تا 10 بهمن و چله کوچک از 10 بهمن آغاز میشود. اما شبچله هم نام جداگانهای دارد و این شب را به دو نام «چلهزری» و «عموچله» میشناسند و به همین دلیل دو شب را یلدا میگیرند. قدیمیهای اصفهان تمام رختخوابها و لباسها را در هوای آزاد و نور خورشید پهن میکردند تا به چلهزری و عموچله خوشامد بگویند.
اصفهانیها برای ماندگاری انگور، معمولا مقداری از خوشههای آن را در فصل خودش در پارچهای میپیچیدند و در زیرزمین نگه میداشتند تا بتوانند شبچله انگور بخورند. آنها به خوردن تنقلات شب یلدا «چلسمه» میگویند که بیشتر شامل آجیل و گندمشادونه است و در کنارش هم خرمالو و مرکبات میخورند. شهرهای اطراف اصفهان آشکدو میپزند و دور هم میل میکنند. اصفهانیها در شبچله بیشتر پلوماهی یا غذاهای محلی مانند کوفته و گندی میخورند.
یلدای مهاباد
مهابادیها به شب یلدا، «شویچله» میگویند و مانند همه مردم ایران این شب را در کنار هم میگذرانند. آنها هم مانند اصفهانیها به چله بزرگ و کوچک اعتقاد دارند و به چله بزرگ، «شهویچله» میگویند. مردم مهاباد در کنار دورهمی این شب، معمولا بازی میکنند.
معروفترین بازیای که آنها در یلدا انجام میدهند، «جورابین» یا «جوراببازی» است. کردها معتقدند با این بازی میتوانند قدرت تصمیمگیری و روحیه همکاری خودشان را تقویت کنند و از کنارهم بودن لذت ببرند. شرکتکنندههای این بازی دو قسمت میشوند و روبهروی هم مینشینند و مانند گل یا پوچ بازی میکنند.
یلدای شیراز
شیرازیها رسم دارند شب یلدا کلمپلوی شیرازی بخورند و آن را با گوشت چرخکرده، ادویه، آرد نخودچی و پیاز درست میکنند. غذای دیگری که در این شب میخورند، هویجپلو است که آن را به همراه کشمش، مغزگردو و رب میل میکنند. آنها در سفره شب یلدایشان در کنار نخودچی و کشمش، حلوای ارده، آجیل مشکلگشا، رنگینک، اردهشیره، خرما و انجیر، اسفند، شمع و قاب عکسی از حضرت علی(ع) و دو لاله هم میگذارند.
یلدای آذربایجانشرقی و غربی
مردمان آذربایجان غربی و شرقی شب یلدا را با خوردن غذای محلی «خشیل» سپری میکنند که با آرد سبوسدار، کره، دارچین و شکر تهیه میشود. آنها معتقدند این غذا از بدنشان در برابر سرما محافظت میکند. آن را در کاسهای میریزند که وسط آن جایی برای ریختن شیر و عسل است. خشیل را با شیره میخورند تا مزه شیرینی بگیرد.
یلدای مازندران
مازنیها هم مانند خیلی از شهرهای کشور دور همنشینی و خوردن خوراکیهایی چون هندوانه، انار و آجیل را دارند. علاوهبر این، حلوا، کیک، گندمبرشته، پرتقال، ازگیل، نخودبرشته، کشمش، بادام شیرین، نارنگی، سیب، لیموشیرین، خربزه، کدوحلوایی ورقهورقه و خشکشده و نیشکر هم جزء خوراکیهای این شب بین آنهاست. معمولا از دو روز قبل برای این شب که به آن «چلهشو» میگویند، آماده میشوند و خانمها شاخهای گل یا سبزه در سفره شبچله میگذارند و کرسی را آماده میکنند.
مازنیها دو شیرینی سنتی خود به نامهای «پشتزیگ» یا همان کنجدعسلی و «پیسگندل» هم دارند که آنها را برای چنین شبی میپزند. رسم این است که مازنیها در این شب پلوخورش بخورند و به اعتقاد بعضی، این شب، شب قورمهپلا و مرغنهکوکو است. آنها هم سنت فال حافظ را دارند اما اگر دیوان حافظ در اختیار نداشتند، فال گردو میگیرند، بهطوری که یک سینی گردو را روی کرسی میگذارند و همه چشمهایشان را میبندند و هر نفر پنج یا 6 گردو برمیدارد و با نیتی که میکند به خانه میبرد. معمولا این گردوها را زیر بالش یا تشک میگذارند و صبح که شد آنها را میشکنند.
اگر مغز گردوها سفید و سلامت باشد، آن را به نیکی برداشت میکنند، به این معنا که فالشان خوب آمده است. علاوهبر فال گردو، فال امیری هم میگیرند که یک نفر در جمع، امیریخوانی میکند. این فرد معمولا رباعیهای امیری زیادی را از حفظ دارد. هر فردی یک نشانه از خودش مانند سنجاق یا حتی انگشتری که دارد را داخل یک کوزه میاندازد. سپس دختربچهای را از جمع انتخاب میکنند که به خاطر پاکی و زیباییاش با دست بردن در کوزه، یکی از نشانهها را بردارد و به امیریخوان بدهد. او هم یک دوبیتی برای صاحب آن نشان میخواند.
عضویت در خبر نامه