پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir-سید غفار فتحی
مرابگذارای بغض گلوگیر / که افغان آورم زین داغ گاهی
معمولآ بدترین درد اجتماعی و کشنده ترین آفت برای هر جامعه ای تنگ نظری،خودفریبی،بی تفاوتی و مسئولیت گریزی مسئولانش میباشد، از آنجایی که مایکل کوک،پژوهشگرمسیحی بادوازده سال تحقیق،امنیت عمومی،نظارت همگانی،حیات طیبه جوامع انسانی رادرتوجه به امر به معروف ونهی از منکر و در پرتو اجرای صحیح این واجب اسلامی میداند و همچنین با اشاره به اصل هشتم قانون اساسی که نیز به امر به معروف ونهی ازمنکراختصاص دارد،درسه مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر مردم به دولت،دولت به مردم،مردم به مردم، مسولان آموزش و پرورش شهرستان و استان ؛ اداره کل نوسازی و نماینده محترم مردم را بعنوان متولیان ؛مجریان و پیگیر کننده به امر به معروف ونهی ازمنکر دعوت میکنم.
ترس وحشت زده برگشت،تجربه سرخاراند،تردید نگاهی به عقب کرد و نرفت،حادثه آنسوتر نقشه ی تازه ی خود را می پیچید،سوال چتری نو بر سر افراشته بود و کفش تصمیم نگرفت،لاجرم آنقدر دنبال خود نویسم گشتم تاگم شوم توی جوراب های بوگرفته ی غمگین بی تفاوتان، آقایان مسول ! شاید دلبستگی کلاغ ها به بالاترین نقطه درخت تصویرروشنی از دلهره باشد شاید هم کنترل فرزند نابالغ ترس است،حتی کرکس هم آشیانه اش را اینقدر دور از دسترس نمی سازد که شما عدم احساس مسولیتتان درخصوص مدارس نیمه کاره شهرک سرآسیاب ودم تنگ را متعجب نمیشوید.
آقایان مسول ؛ مجری و پیگیر! هوا بدجور سرداست چراکه استخوان جمجه لبریز از درد است و در این میان بدانید استخوان بندی فریاد پاسخی است به هزاران ستم بی صدا،از واژه های معلول وخمیازه های کش داری که به بعضی از رسانه ها داده اید خسته ام و از وعده ها و قول هایی که مدام از این دهان به آن دهان میپرد بیزارم و بیزارتر از اینکه چرا کسی سر به سر هرزه گی شان نمیگذارد،چرا که در هجوم پرتکبر امواج کاذب تنها ساحل انتظارات و آرزوهای حداقلی وذاتی است که متروکه میگردند،باید بپذیریم و بدانیم که اینچنین مدیریتی دچار پریشانی و اضطراب است و حال وروز خوبی ندارد چرا که سامان ازپس ساختار و شجاعت هویدا میگردد،
اقایان رئیس و مدیران کل دلشوره شماها ازچیست؟
دلشوره ای رابه شما هدیه میدهم تا درفکر مرطوب کردن انتظارات وظایف،تعهدات جناب خویش افتید،واین حرکتی آونگی ازیک افراط به افراطی دیگر نیست بلکه صدای تلخ حقیقت خواهی ومطالبه گری است که نفس های بریده صداقت رازیرچکمه های بی عاری و روزمره گی میشنود و به تکاپو درخواهد آورد،
وبدانید میدان پیمان های گسسته شماها که مدرسه تخریب میکند و نیمه کاره رها می کند همچون مردابی دهشتناک است که باید از آن گریخت،چرا که میر آب اگر به اندازه آب دهد همه ی دشت ها سبزخواهد شد،برخود لازم دانستم تا علم کنم دادخواهی پرونده مختومه ساختمان مدرسه نیمه کاره شهرک سرآسیاب را در آرشیوذ هن ها تا این موضوع لابه لای معادلات و نمودارها از یاد نرود،مدرسه ای که در آبان ۹۵ تخریب شد و نزدیک به سه سال است که مردم این شهرک هم گول خوردند و هم گلوله فراموشی را زخمی،و تگرگ های سیاهی که بر سرنوشت این مدرسه میبارد را بنگر،وجدانتان را در مقابل جمعیت چند صد نفری این مردم مظلوم و چشم انتظار مهاجرپذیر، دلواپسی والدین،زمستان سرد و سخت و پاهای پیاده ۱۸۰دانش آموز معصومی که ترد و باریک باید از این مسیر و دره ای که تنها اسکیموها توان عبور از آن را دارندتا به مدرسه دارالفنون بروند همراه با خطرات وسوانح اتفاقاتی که هرآن ممکن است رخ دهد بگذارید،اگر شما حاضر باشید فقط برای یک روز فرزند خودتان ساعت ۷صبح از شهرک سرآسیاب به سمت مدرسه دارالفنون برود ما مردم بی خیال ادامه ی تکمیل ساختمان مدرسه شهرک سرآسیاب خواهیم شد،
و نکته اخر اینکه؛ مدیران تماشاچی نمیتوانند اهمال کاری هایشان را با آفتاب تنظیم کنند،مگر مدرسه خانه دوم همه کودکان وفراگیرانی نیست که میخواستند بیش تر از حد آموزه های درون خانه بیاموزند؟مگر در دیدگاه اجتماعی وظیفه ی مدرسه انتقال ارزش ها نیست؟
شنیده ام که در جایی گفتند : فضای فعلی یکی از استاندارترین فضاهای شهرستان میباشد ولی آیا دانش آموزان درمسیراستانداردهایی که شما فرمودید امنیت دارند؟آیا استعداد جز در فضای آرام میتواند رشد کند؟امیدوارم از مردم شهرک سرآسیاب ودم تنگ بابت تاخیر در ساخت و ساز آن و وعده های داده شده معذرت بخواهید چراکه دانستن مشکلات کافی نیست پس به دانسته های خود عمل کنید چراکه به عقیده شکسپیرفصیح ترین زبان عمل است.
لنده 4بهمن 97
عضویت در خبر نامه