« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: وزیر امور خارجه ایران یکی از وزرای دولت یازدهم بود که به دلایل مختلف بسیار مورد متوجه رسانه‌ها و مردم قرار گرفت. دیروز سالگرد تولد ۵۵ سالگی محمدجواد ظریف بود و روزنامه ایران گفت‌وگویی با محمدجواد ظریف در سالروز تولد ایشان داشته که در ادامه می خوانیم. * در آغاز بهتر است بدانیم که شما در چه سالی و در چه شهری متولد شدید؟– من در هفدهم دی ۱۳۳۸ در تهران متولد شدم. مادرم دختر مرحوم حاج میرزا علی نقی کاشانی از تجار بزرگ تهران و پدرم از تجار به‌نام اصفهان بود. * در کدام محله تهران زندگی می‌کردید؟– خانه ما بین خیابان کاشان و خیابان کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانه‌ای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم آن را داشتیم. بعد از ایشان نگهداری آن خانه برای مادرم مشکل شد. در شش سالگی، چند ماهی به اصفهان رفتیم و من در دبستان کار مشغول شدم اما خیلی زود به تهران بازگشتیم و با آغاز سال تحصیلی بعد من به دبستان علوی رفتم. فکر می‌کنم کلاس دوم دبستان بودم که اولین سخنرانی‌ام را در روز عید غدیر انجام دادم. این شد که از همان ابتدا به نوشتن متن و سخنرانی عادت کردم. * پدرتان در چه سالی به رحمت خدا رفت؟– پدرم در سال ۱۳۶۳ مرحوم شدند. همسرم دو ماهه باردار بود که ایشان از دنیا رفتند. آن زمان من در آمریکا بودم و متأسفانه نتوانستم برای مراسم پدرم به ایران بازگردم. * دوران کودکی شما مصادف با کدام تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بود؟– من در خانه تنها فرزند بودم و هیچ هم‌بازی‌ای نداشتم. از طرفی خانواده ما به شدت محافظه‌کار بودند. * به لحاظ سیاسی؟ – از همه لحاظ. ما در منزلمان تلویزیون و رادیو نداشتیم. پدرم رادیو را در کمدی می‌گذاشت و در آن را قفل می‌کرد. فقط برای شنیدن دعای سحر ماه مبارک رمضان از آن استفاده می‌کرد.* با اینکه توان مالی خرید تلویزیون را داشتید.– بله. بیش از اینها توانایی مالی داشتند، اما به علت اعتقاداتی که داشتیم، تلویزیون خریداری نشده بود. فکر می‌کنم تا ۱۵ سالگی به سینما نرفتم. علاوه بر این روزنامه‌ای هم در خانه ما پیدا نمی‌شد. پدر و مادرم اجازه رفت و آمد را نیز به من نمی‌دادند. * با دوستان؟– اجازه رفت و آمد با هیچ‌کس را نمی‌دادند. من فقط هر روز صبح به مدرسه می‌رفتم. حتی پدرم برای کنترل بیشتر، به باغبان خانه سپرده بود که مرا تا ایستگاه اتوبوس مدرسه همراهی کند. لذا در کودکی بسیار از جامعه دور بودم. البته به خاطر گرایش‌های شخصی و مطالعه خودم، کم و بیش از اوضاع جامعه باخبر می‌شدم. مثلاً در آن زمان به تازگی حسینیه ارشاد افتتاح شده بود و مرحوم شریعتی در آنجا صحبت می‌کرد. من نیز برای بعضی سخنرانی‌هایم به هر طریق ممکن از کتاب‌های مرحوم شریعتی استفاده می‌کردم. در آن مقطع کتاب‌های زیادی می‌خریدم که خواندن بعضی از آنها نیز در آن زمان ممنوعیت داشت. * در همان شرایط خانواده شما بیشتر به کدام طیف سیاسی گرایش داشتند؟ منتقدانی مانند جلال آل‌احمد، مرحوم شریعتی، گروه‌های اسلام‌خواهی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا گروه‌ها و جریانات ملی، همانند جبهه ملی ایران؟– هیچ‌کدام. پدربزرگ من در زمان مرحوم مصدق از لحاظ اقتصادی به ایشان کمک می‌کرد. از طرفی ایشان با مرحوم کاشانی آشنا بود و رفت و آمد نزدیک داشت. اما من در مدرسه با کسانی که گرایش‌های سیاسی داشتند، مانند چند نفر از فرزندان سردمداران حسینیه ارشاد ارتباط داشتم و در هر فرصتی از آنها کتاب می‌گرفتم و می‌خواندم. مرحوم آقای مطهری نیز به مدرسه علوی می‌آمدند، اما من هیچ‌گاه سعادت دیدن ایشان را نداشتم. در مدرسه علوی دیدگاه‌های متدین را مطالعه می‌کردیم. همچنین کسانی که سیاسی‌تر بودند کتاب‌های مرحوم آقای طالقانی را می‌خواندند. به خاطر ندارم دیدگاه‌های ملی‌گرایان در آنجا رواج داشته باشد. * گرایش شما بیشتر به کدام سمت بود؟– بنده کتاب‌های سنتی و انقلابی را همزمان مطالعه می‌کردم و از معدود شاگردان مدرسه علوی بودم که هم در جلسات حجتیه و هم در جلسات انقلابیون شرکت می‌کرد. در مدرسه دو طیف وجود داشت؛ یک طیف حجتیه‌ای بودند و در جلسات مرحوم آقای حلبی که بعضاً در منزلشان تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردند. بنده نیز به منزل ایشان می‌رفتم و از طرف دیگر در جلسات بچه‌های انقلابی نیز شرکت می‌کردم. بنابراین فکر می‌کنم قبل از سفرم به آمریکا با هر دو تفکر آشنایی پیدا کردم. * چطور بحث سفر شما به آمریکا در خانواده مطرح شد؟– این عزیمت به اصرار من صورت گرفت. پدر و مادرم مخالفت می‌کردند و بیشتر آمادگی داشتند در صورت ضرورت مرا به انگلیس که به ایران نزدیک‌تر است، بفرستند. خاطرم هست که دعوای خیلی جدی هم بین ما پیش آمد، زیرا پدر و مادرم می‌گفتند کمی صبر کنم تا به لندن بروم. اما من نگران بودم که خیلی دیر بشود. آنجا بود که با رفتنم به آمریکا موافقت کردند. به یاد دارم در این میان با مرحوم پدرم خیلی تندی کردم. خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد. * پس ایده سفر به آمریکا نظر خودتان بود؟– خارج شدن از ایران نظر بنده بود. در سه ماهی که در دبیرستان خوارزمی بودم روزی به مدرسه علوی رفتم تا دوستانم را ببینم. یکی از مربیان مدرسه مرا صدا کرد و گفت که از آنجا بروم، زیرا احتمال دارد برای خودم و مدرسه دردسر درست کنم. حتی یکی از معلم‌های مدرسه خوارزمی بیرون از کلاس به بنده هشدار داد که بیشتر مواظب خودم باشم. من فقط شانزده سال داشتم و طبیعتاً این موارد باعث نگرانی او می‌شد. به همین خاطر برای رفتن به آمریکا به خانواده‌ام اصرار می‌کردم. * یعنی دقیقا در ۱۷ سالگی از ایران خارج شدید؟– سال دوم نظری را تمام کرده بودم. سه ماه از سوم نظری را نیز در مدرسه خوارزمی تجریش گذراندم که در ژانویه ۱۹۷۷ و در زمان حکومت کارتر از ایران خارج شدم. * چه سالی ازدواج کردید؟– در تابستان ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. با مادرم تماس گرفتم که می‌خواهم به ایران بازگردم و ازدواج کنم. به فاصله یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم را که پانزده سال از من بزرگتر است، ببینم. ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی، برای ازدواج معرفی کرد. * و این اولین مراسم خواستگاری برای شما بود؟– بله؛ اولین و آخرین. اقامت بنده در ایران سه هفته به طول انجامید. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آنها را به خانه خود دعوت کرد. دو خانم جوان آمدند، اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدام‌یک از آنهاست. مادر و پدرم هنوز در تهران بودند. بنابراین با اجازه آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم. ایشان همانطور که فکر می‌کردم، متدین و انقلابی بودند. به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند. زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند. نامزدی‌مان مصادف با شب‌های احیا بود. در آن زمان ایشان ۱۷ سال داشتند و من ۱۹ ساله بودم که ازدواج کردیم. جالب اینکه پسرم نیز در سن ۱۹ سالگی و دخترم در ۱۷ سالگی ازدواج کردند. * به لحاظ فرهنگی چگونه با آمریکایی‌ها کنار آمدید؟– من در دوره دبیرستان به سانفرانسیسکو رفتم. آن زمان دوران اوج حضور ایرانی‌ها در آمریکا بود؛ یعنی بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل می‌دادند. هر جایی که می‌رفتم، به خصوص در کالیفرنیا، آنقدر حضورشان پررنگ بود که خود را در همان محیط ایرانی حس می‌کردم. فارغ از گرایش‌های مذهبی، در همان دبیرستانی که من ثبت‌نام کردم به اندازه کافی دانش‌آموز ایرانی وجود داشت. * از ملیت‌های دیگر هم بودند؟– چینی‌ها هم بودند. عرب‌ها نیز به تازگی شروع به آمدن کرده بودند، اما ایرانی‌ها جو غالب را تشکیل می‌دادند. در مجموع در طول دوران دانشجویی‌ام تنها یک بار به همراه دوستان به منزل معلم دبیرستانمان دعوت داشتیم و یک بار نیز برای ناهار میهمان یکی از استادهای دانشگاه بودیم. به جرأت می‌توانم بگویم که فقط همین دو بار بود که به محیط آمریکایی وارد شدم. نزد معلم دبیرستان سالاد خوردیم و نزد آن استاد دانشگاه نیز چون با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر خوردیم؛ چراکه سایر غذاها ذبح شرعی نشده بود. * پس می‌دانستید ذبح اسلامی نشده بود؟– بله، به همین خاطر ارتباط محدودی با آمریکایی‌ها داشتیم. پس از ازدواج نیز ارتباط محدودی داشتیم، تا زمانی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک شدم. به خاطر نوع کارم و اینکه باید با محیط آمریکا تعامل داشته باشم، من و همسرم سعی کردیم با آمریکایی‌ها رفت و آمد کنیم. البته بنده حدود ۳۰ سال در این کشور زندگی کردم و فرهنگ این کشور را خوب می‌شناسم. جالب ایناست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی می‌کنند، اسم غذاها و ادویه‌ها را به انگلیسی می‌دادند اما من و هسمرم هنوز نمی‌دانیم. * چون رستوران کم می‌رفتید؟– به رستوران مسلمان‌ها می‌رفتیم یا به رستوران‌هایی که ماهی یا سبزیجات سرو می‌کردند. به خانه آمریکایی‌ها رفت و آمد نداشتیم. به طور کلی حتی رفت و آمدمان در ایران نیز به هر دلیل محدود بوده است، شاید به خاطر اینکه چندان اجتماعی نیستیم. * یعنی این تمایل، برخاسته از تضاد فرهنگ و نظام اجتماعی میان ایران و آمریکا در وجود شماست؟– نه الزاماً، زیرا افرادی هستند که خیلی راحت با محیط آمریکا ارتباط برقرار می‌کنند. شاید به خاطر این است که من از کودکی تنها بوده‌ام و میل زیادی به شرکت در میهمانی و عروسی ندارم. حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر در خانه به روضه گوش بدهم راحت‌تر هستم. * رابطه شما با شعر، ادبیات و موسیقی و به طور کلی با عالم هنر و خیال چگونه است؟– سالی که من در دبیرستان سه و نیم نمره تا بیست کم داشتم، ۲ نمره آن از هنر بود. در مورد خط و نقاشی ذوقی نداشتم. هیچ وقت خطم خوب نبوده. به همین خاطر در آمریکا همیشه متن‌هایم را با کامپیوتر تایپ می‌کردم. * در مورد شعر و ادبیات چطور؟– به شعر و ادبیات بسیار علاقه‌مند بودم. در مدرسه علوی به خاطر اینکه انشاء را خیلی خوب می‌نوشتم، سخنران شدم. از زمانی که مطالعه را شروع کردم، خیلی جدی کتاب خواندم. خدا پدرم را رحمت کند. طبع شعری داشت و برای ائمه شعر می‌گفت. به همین خاطر در خانواده ما علاقه به شعر و شاعری وجود داشت اما هنری مثل موسیقی در بین نبود، زیرا آن را حرام می‌دانستند. من تا ۱۵ – ۱۶ سالگی هیچ نوع موسیقی‌ای نشنیده بودم. حتی اگر در تاکسی موسیقی پخش می‌شد، می‌گفتیم لطفاً خاموش کنید. اما بعد از آن کمی تغییر کردیم و حتی قبل از انقلاب موسیقی گوش می‌کردیم. برخلاف فرزندانم، هیچ‌گاه خودم را متعلق به عالم هنر ندانستم. رشته دخترم طراحی داخلی است و پیانو می‌نوازد. پسرم نیز سنتور می‌زند. * آیا شده که همسرتان با پدر و مادرتان گله کنند که این چه رشته‌ای بود که شما انتخاب کردید، مثلاً ای‌کاش کامپیوتر می‌خواندید و در شرکتی کار می‌کردید؟– الحمدالله چون نیاز مالی ندارم، از این جهت ناراحت نیستم، اما به طور کلی وقت زیادی را با کامپیوتر می‌گذرانم. اولین بار بنده کامپیوتر را به وزارت خارجه آوردم و اولین مسئول کامپیوتر وزارت خارجه توسط من با کامپیوتر شخصی آشنا شد. رشته‌ای که انتخاب کردم، مسئولیت بسیار سنگینی را برایم به دنبال داشته است. بسیار اتفاق افتاده که با خود فکر می‌کنم خسارت اشتباهاتی را که من و امثال من در حوزه سیاست خارجی مرتکب شدیم، در واقع ۷۰ میلیون ایرانی متحمل شدند. حتی به این فکر می‌کنم که با این وضعیت، چقدر به جای اجر و ثواب، نگرانی اخروی دارم. البته ناشکری نمی‌کنم؛ زیرا زندگی بسیار راحتی داشتم و به خاطر اموالی که از پدر و مادرم به من رسیده است هیچ‌گاه مشکل مادی نداشتم. هیچ وقت نه نیاز داشتم و نه موقیعتش برایم فراهم شده که از عواید شغلم، چیزی به من برسد و جز حقوقم چیزی دریافت نکرده‌ام. ماشین یا خانه‌ای به خاطر کارم نگرفتم. خانه و هر چیز دیگری که دارم از ارث پدرم و بخشش مادرم است. از این ۲۵ سال کار، هیچ به دست نیاوردم، جز ناسزا؛ هم از طرف مخالفان که من را مانند دیگران می‌دیدند و هم از طرف دوستان خودمان. * نمی‌دانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیده‌اید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود می‌بینید؟ می‌توانید با آن شخصیت شباهت‌هایی داشته باشید یا برقرار کنید؟– شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کرده‌ام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است. * و تفاوت‌های شما با حاجی واشنگتن؟– فکر می‌کنم بقیه ویژگی‌های او، جزو تفاوت‌هایمان باشد. * در پایان تمایل دارم بدانم تعریف شما از خود دیپلماتتان چیست؟ آیا خود را به فرض یک دیپلمات ایرانی شیعه انقلابی مدرن جهانی شده یا چیزی شبیه به این تعبیر می‌دانید؟– شما در انتخاب این عناوین صاحب اختیارید. البته چون بسیار سخاوتمندانه این عناوین را انتخاب کرده‌اید! گذشته از شوخی و بدون تعارف، من خودم را خدمتگزاری می‌دانم که تمام تلاشش را در حد توانش کرده، سعی کرده منافع کشور را فدای منافع خودش نکند و منافع دیگران را هم در نظر بگیرد. قضاوت در مورد نتایج تلاش‌هایم با مردم بلندنظر و پرگذشت است که امیدوارم کاستی‌های مرا ببخشند و البته قضاوت نهایی با خداوند علیم و کریم است که بیش از هر چیز به مغفرت واسعه دل بسته‌ام.
کد خبر: ۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

در آستانه هفته پژوهش از پژوهشگران برتر دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان تجلیل به عمل آمد
کد خبر: ۵۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۰

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، آخوند ملا محمد کاشانی مشهور به آخوند کاشی است. در ادامه شرح حال مختصری از زندگی این بزرگوار می آید: در محله پشت مسجد جامعجوشقان استرک از یک خانواده کشاورز و مؤمن فرزندی به سال 1249 ه.ق به دنیا آمد که به خاطر ارادت به رسول اکرم(ص) نام او را «محمد» گذاردند دوران کودکی او سپری شد عشق و علاقه مذهبی او به دین و فراگیری علوم دینی سبب شد روستا را ترک کرده و به شهر عالم خیز کاشان رهسپار گردد. او وارد مدرسه سلطانی بازار کاشان گردید. فضای معنوی مدرسه او را مجذوب ساخته، علاقه ماندن در مدرسه را برای او فراهم ساخت سفر به اصفهان آخوند در سال 1286 ه.ق بعد از اینکه 37 سال از زندگی اش می گذشت برای ادامه تحصیل و استفاده از استادان بنام حوزه اصفهان که در آن زمان از مهم ترین حوزه های ایران بود به اصفهان رفتند و از محضر مهمترین استاد فلسفه آن زمان که نامش در همه جا مشهور بود یعنی آیت حق، فیلسوف نامدار، آقا محمد رضا قمشه ای بهره مند گشتند. و زانوی ادب در برابرش زدند و از ملا حسین تویسرکانی و میرزا حسن نوری و دیگران استفاده نمودند.ایشان  در مدرسه صدر اصفهان، علاوه بر فقه، اصول و حکمت، در ادبیات عربی و فارسی و ریاضیات تبحر داشت و مدرس آنجا شد. ملامحمد، معاصر حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقائی بود. جاذبه درس او که فلسفه را با عرفان آمیخته بود و انس با جهانگیرخان، علاقمندان به فلسفه، به ویژه فلسفه صدرایی را از شهرهای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر به اصفهان کشاند و در محضر درس او، شاگردان بسیاری حکمت آموختند و به کمال رسیدند. آخوند کاشی در طول زندگانیش، جز عبادت و درس و تدریس چیزی دیگر از او دیده نشد. همسر و فرزندی اختیار نکرد تا شاید اینگونه کامرانی ها، صدمه ای بر او وارد نکند. در عبادت و ریاضت به قدری غرق در خود بود که هر چقدر طلاب، رفت و آمد در حجره اش می کردند، ملتفت آنها نمی شد و گاه می شد که از شدت توجه و حضور قلب در نماز و ذکر رکوع و سجود دیده شد که غش کرد و افتاد و چون به حال آمد، دوباره نماز را اعاده کرد و هر نیمه شب آنقدر در نماز سوز و گداز داشت و بدنش می لرزید که از بیرون حجره صدای لرزش و وضعیت حال او احساس می شد. از او حالات عجیبه ظاهر می شده است. بسیاری از اکابر و از جمله مرجع بزرگ آیت الله حاج سیدحسین طباطبائی بروجردی شاگرد آخوند بودند و خود ظهور حالات عجیب را از آخوند اظهار می داشتند. او در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد. مرحوم شهید مدرس می گوید: من و او هر دو در زمان تحصیل خود، در نهایت سختی معاش بودیم و هر دو نسبت به حال یکدیگر ترحم داشتیم. از ملامحمد کاشی آثار مکتوبی به جای مانده است. اساتید ۱- آقامحمدرضا قمشه ای۲- ملاحسین التویسرکانی الاصل (ساکن اصفهان) شاگردانآخوند ملامحمد کاشانی، استاد بیشتر طبقه علما و بزرگان است تا جائی که از شمارش بیرون است:۱- آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی۲- سید جمال الدین موسوی گلپایگانی (که تحت تربیت استاد بوده است)۳- شیخ اسماعیل الفروی اصفهانی (شیخ الرئیس)۴- حاج میرزا باقر امامی (دارنده رساله حکمیه)۵- سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی (مدیر حبل المتین)۶- حاج میرزاحسن خان جابری انصاری (مورخ شهیر صاحب تاریخ اصفهان)۷- آقا سیدحسن قوچانی (نجفی) صاحب کتاب سیاحت غرب۸- آقا سیدحسن مشکان طبسی۹- آیت الله آقاحسین طباطبائی بروجردی۱۰- حاج آقارحیم ارباب اصفهانی (شاگرد خاص آخوند)۱۱- میر سیدابراهیم طباطبائی زواری. بهترین اثر ماندگار آخوند تربیت شاگردانی بوده که هر کدام به تنهایی بتوانند جامعه و دنیای اسلام را اداره نمایند. و منادی اسلامی راستین باشند. و هرکدام از شاگردان او برگی هستند از کتاب نانوشته آخوند ، که سبب ماندگاری حوزه ی علم و عمل و معنویت و روحیه خداترس او شدند. امروز تمام علمای حوزه ی ما از حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بزرگان حوزه و مراجع فعلی با یک واسطه یا دو واسطه از شاگردان مکتب آخوند کاشی هستند. حالات معنویتو مو مي بيني و من پيچش مويكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همه طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها، طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبه معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد: تو مو مي بيني و من پيچش مو        تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابروچيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود. صورت برزخيمرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است. دعاي ابوحمزه ثماليروزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند: به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دانم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند. ذكر درختانمرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد. طلبه ورزشکار آخوند علاوه بر اینکه یک عالم ، عارف ، حکیم ، فقیه ، منجم ، ریاضیدان بوده اند و در تمام این علوم دارای اجتهاد بودند به ورزش علاقه زیادی داشتند و اهل ورزش زورخانه ای بوده است. او در اصفهان داستان ورزشی خود را برای رفیق اش جهانگیر خان قشقایی نقل می کند، وقتی جهانگیر خان به شوخی از او می پرسد آیا هنوز که کهن سال هستید به ورزش پهلوانی میل دارید ؟ آخوند جواب داد : «تا کدام زورخانه باشد.» رفع حاجات پس از مرگ از عارف سالک حاج شیخ اسدا... طیاره نقل شده در یکی از روزها اقامتم در اصفهان مادری پیش من آمد و گفت که جوان بی گناهش به زندان افتاده و آزاد نمی شود واز من برای آزادی او کمک خواست از این رو بر سر آرامگاه مرحوم آخوند کاشی در تخت فولاد رفته یک سوره یس برای شادی روح ایشان خواندم و از او برای آزادی آن جوان مدد جستم سپس به طرف زندان رفتم تا برای آن جوان وساطت کنم. اما دیدم که به حمد خدا پیش از وساطت من او را آزاد کردند. شهرت گریزی و گمنامی آخوند کاشی در طول عمر با برکت خود از مطرح شدن دوری گزیدند اما خداوند نام او را جاویدان ساخت. در زمان حیاتش حوزه اصفهان به نام آخوند کاشی و جهانگیرخان معنا و مفهومی نداشت و همواره نام آخوند و خان ورد زبان طالبان علم بود. و بعد از وفاتشان با اینکه سفارش کردند مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا و غربا را دفن می کنند و بر لوح قبر من نوشته شود«فقیر به حق اضعف خلق ا...»بدون هیچ گونه القاب و عناوین و هیچ بقعه و بارگاهی ساخته نشود شاگردان بر حسب وصیتش او را در تکیه ملک در قبرستان تخت فولاد اصفهان در 20 شعبان 1333 ه. ق به خاک سپردند. اما کرامتی دیگر از آخوند این بود که در زمان انقلاب اسلامی این قسمت از مزار تخت فولاد از آبادترین قسمت های تخت فولاد گشت بدنهای پاک شهداء را به آن مکان آوردند و این قسمت به گلزار شهداء تبدیل شد و در میان گلزار ، خیمه و حسینیه شهداء منابع: نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی) دانشنامه جهان اسلام سایت موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی
کد خبر: ۵۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : مهندس عزت الله ضرغامي در روزنامه جام جم در خصوص انتخاب سرفراز برای ریاست صداو سیما می نویسد:انتخاب جناب آقاي محمد سرافراز از سوي رهبر معظم انقلاب (مدظله العالي) حاکي از درايت، آينده نگري، نگاه کارشناسانه و عنايت ويژه معظم له به ارزش هاي ديني و انقلابي است.رسانه ملي همانگونه که در متن اين حکم تاريخي آمده است، ماموريت هاي بزرگ و بي بديلي برعهده دارد. رئيس سازمان شخصا بايد واجد شرايطي باشد که بتواند از عهده اين وظايف سنگين و دشوار به خوبي برآيد. حداقل به دلايل ده گانه ذيل، جناب آقاي سرافراز شايستگي پذيرش اين مسئوليت را دارد.1 آقاي سرافراز يک کارشناس ارشد واقعي در عرصه رسانه است، حداقل دو دهه تجربه ارزشمند داشته و با ظرايف حرفه اي و علمي اين مسئوليت بخوبي آشناست.2 او رسانه هاي رقيب و عرصه امپراطوري استکبار در حوزه رسانه را بخوبي مي شناسد. به محيط خارجي رسانه ملي آگاه و مسلط است و مي داند چگونه مي توان با حداقل امکانات، روش هاي بهينه و موثري براي موفقيت رسانه ملي در ميدان جنگ نرم به کار گرفت.3 وي در طول اين سال ها بخش مهمي از موضع آفندي رسانه ملي را اداره کرده است. هيچگاه در موضع انفعال قرار نمي گيرد و از رويکردهاي محافظه کارانه گريزان است. او با قدرت و شجاعتي که از خود نشان داد از همين الان عرصه را به رقبا تنگ کرده است.4 آقاي سرافراز، فراز و نشيب هاي رسانه در طول دو دهه را تجربه کرده و با مفهوم بحران آشناست. در جريان حوادث سال 88 و فتنه، خوش درخشيده است و همپاي ديگر اجزاي سازمان، ماموريت هاي خود را با موفقيت انجام داده است.5 سرافراز قدرت تحول دارد و نوآوري و خلاقيت را مي شناسد، مخاطب شناس واهل توسعه است. شبکه هاي جهاني العالم، پرس، الکوثر، آي فيلم، سحر ، هيسپان و ده ها کانال راديويي را راه اندازي و مديريت کرده است. اولويت ها را شناخته و سرعت عمل بالايي دارد.6 سرافراز پرکار، سختکوش، پايبند به آرمان ها، صبور در برابر مشکلات، کم حرف و متواضع است. اين ويژگي ها مربوط به آدم هاي بزرگ است.7 سرافراز، مکتبي و ساده زيست است و روحيه اي درويش مسلک دارد و در قيد و بند تشريفات نيست.8 سرافراز از خانواده جهاد و شهادت است، جايگاه شهدا و ارزش آنها را مي داند با مفهوم ايثارگري آشناست و بخوبي مي داند پشتوانه محکم نظام و رسانه ملي در سختي هاي روزگار از چه کساني هستند.9 سرافراز رسانه ملي را مي شناسد. بخش قابل توجهي از کتاب راوي صادق مربوط به اقدامات و عملکرد اوست. براي رضايتمندي و انگيزه بخشي به کارکنان طرح و ايده دارد و با مديريت داشته ها آشناست. او بهره وري در سازمان را بالابرده و ظرفيت هاي جديدي ايجاد خواهد کرد.10 آقاي سرافراز فردي خودساخته است، به هيچ حزب و گروهي تعلق ندارد و همواره استقلال خود را حفظ کرده است. با اين سابقه توان «نه» گفتن به زياده خواهي ها را دارد و اين ويژگي براي رسانه ملي سرمايه اي گرانبهاست، براي او آرزوي موفقيت دارم
کد خبر: ۴۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۸

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت علامه آقا محمد بيدآبادي هستند و امروز - اول محرم - سالروز رحلت ايشان است. نگاهی گذرا بر زندگینامه علاّمه بیدآبادی آقامحمّد ـ که به خاطر سکونت در محلّه بیدآباد اصفهان،به بیدآبادی شهرت یافت، در خانواده ای علمی و مذهبی دیده به جهان گشود، پدرش ملاّ محمّد رفیع گیلانی، که نسبش به شیخ زاهد گیلانی (درگذشته 700 ق) می رسد، دانشمندی محقق و زاهد و مجتهد بوده است. آقا محمّد رفیع، از زادگاه خود، گیلان، به اصفهان مهاجرت و در محله بیدآباد اصفهان سکونت کرد و از این رو،به ملاّ محمّد رفیع گیلانی بیدآبادی مشهور شد. ایشان در دامان پدری فرزانه و زاهد و در بستر علمی و مذهبی حوزه علمیه اصفهان، که در آن روزگار بزرگ ترین حوزه علمی تشیع به شمار می رفت، به تحصیل علم و کمالات پرداخت و با ذهن و روان حق جویش، از محضر فقیهان، محدثان، حکیمان و عارفان بزرگ بهره برد و با دستیابی به درجه های بالای علم و کمال از جمله بزرگان و نام آوران تشیع،در آن زمان گردیدalt. اوایل عمر حضرت علامه بیدآبادی مقارن با پایان صفویه و غائله افغانها است. وی از شاگردان سید قطب الدین محمد نیریزی شیرازی (صاحب منظومه فصل الخطاب) و آخوند ملا اسماعیل خواجویی (م 1173 ق) بود. گفته شده که علامه بیدآبادی محتملا از سید حیدر آملی و او از فیض کاشانی و او از ملا صدرا حکمت را یاد گرفته است. افزون بر آن، آقا محمّد که مربّی بسیاری از بزرگان در سیر و سلوک گردید، به منزل ها و مرحله های بالایی در «سلوک الی الله» دست یافت و به ویژه، در مرتبه «خوف» به جایگاه بلندی رسید. «خوف» و «رجاء» دو مرحله سیر و سلوک است. در اثر خوف، انسان خود را از انجام دادن کارهای حرام و ناپسند و رفتارهای بد و برداشتن گام های خطرناک باز می دارد و از تماس با کارهای نهی شده دوری می کند و رجاء و امیدواری، انسان را به سوی امور حلال و پسندیده سوق می دهد. آقا محمّد بیدآبادی، علاوه بر جامعیت در علوم عقلی و نقلی و چیرگی بر دانش های متداول زمان خود، در دانش های غیر رسمی و به اصطلاح، «علوم غریبه»، از جمله «کیمیا» نیز مهارت بسيار ویژه ای داشته اند. حضرت علامه بیدآبادی در اول محرم 1198 وفات یافت و پیکر مطهر او را بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان کنار قبر میر معصوم خاتون آبادی، که قبر پدرش هم در همانجا قرار داشت، دفن نمودند. مقبره او در صحن شرقی تکیه خوانساری قرار دارد. مرحوم محمدکاظم واله در قطعه شعری که اکنون بر سنگ مزار او حک شده است ماده تاریخ وفات او را اینچنین به نظم آورده است: کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم                               تا بود هر مصرعی بر سال فوتش رهنمون                   قبله‌ی ارباب علم آقا محمد شد ز دهر                         برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون علامه بیدآبادی وصیت کرده بودند که بر بالای قبر وی گنبد و بارگاهی ساخته نشود.و بر طبق همین وصیت قبر وی تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اینکه مرحوم میرزا سلیمان خان رکن الملک که نایب الحکومه اصفهان و از اولاد خلف بیک بود،عمارت چهار طاقی بر بالای قبر وی ایجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي  كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت. ویژگی های اخلاقی و رفتاری آقا محمّد عارف بید آبادی، با اینکه مورد مراجعه بیشتر مردم بود و نیازهای همگان را برطرف می ساخت، هیچ گاه از کسی درخواستی نکرد. او مصداق حقیقی «کن فی الناس و لا تکن معهم؛ در میان مردم باش و با آنها نباش» بود. روح توکل و اعتماد او به پروردگار جهان و علوّ مرتبه شخصیت انسانی اش، به او اجازه نمی داد، دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید. آقامحمّد کارهای شخصی، از جمله خرید لوازم ضروری زندگی و حمل و نقل آنها و…را خودش انجام می داد و یاری کسی را نمی پذیرفت. صاحب رسم التواریخ در این مورد می نویسد:مرحوم آقا محمّد بیدآبادی،خودش به در دکان خبّاز و بقال و قصاب و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود را به دوش گرفته و به خانه خود می برد. قناعت و بی نیازی پادشاهان و فرمانروایان وقت، احترام بسیاری برای آقامحمّد قائل بودند. وزیران و امیران به خدمتش می رسیدند و از او کسب فیض می کردند، آنها آرزو داشتند، علامه از ایشان بخواهند کاری برایش انجام دهند و آنها با انجام آن خواسته، ارادت خود را به وی نشان دهند، ولی او از آنها هیچ چیزی نمی خواست. از جمله آنها علی مراد خان زند، چهارمین پادشاه از خاندان زندیان بود که یک روز، با کمال فروتنی به دیدنش آمد. آن ذات مقدّس، آن سلطان را در مجلس خود، با فقیرانی که در آنجا حاضر بودند، هم ردیف و همنشین نمود. سلطان هفت هزار تومان پول نقد از مال خالص حلال خود را که از زراعت به دست آورده و برابر با قیمت بیست هزار خروار غله بود، نزدش گذارد و عرض کرد که این پول را میان نیازمندان قسمت نما. آقا محمد فرمود: من مستحق نمی شناسم، مستحق شناس خدا می باشد، این مال را به رعیت ها بده. علی مراد خان گفت، من با رعیت ها به زراعت پرداختیم و بنابر عدالت آنها بهره خود را بردند و من هم بهره و سود خود را. فرمود: اگر چنین است «ای بنده خدا» به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با نوشته ای نزد تو می فرستم. تو به دست خود پول را به آنها بده، زیرا طبق روایت، اگر تو به دست خود یک دینار به ایشان انفاق کنی، بهتر از آن است که من مال تو را به اذن خودت هزار دینار انفاق نمایم…. وقتی حضرت بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد در كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد  اول، آمده است كه روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب  هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند! به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه) می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند. به محض ورود ایشان،زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم حضرت آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!! ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!!! آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!! جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!!!! پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم......... به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید. در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم..... alt نحوه برخورد با مخالفین از جمله ویژگی های اولیای خدا، بردباری و گذشت است و در فضیلت این دو ویژگی، همان بس که خداوند متعال با این دو صفت خودش را در قرآن توصیف کرده است. إنَّهُ کان حلیماً غفور در داستانی نقل کرده اند: یکی از بدخواهان حکیم متأله بیدآبادی -که ظاهراًشاگرد ایشان هم بوده است-  در غیاب معظم له نسبت های ناروا به ایشان می دهد و زبان به بدگویی از علاّمه باز می کند. عارف بیدآبادی که به راستی، عالمی حلیم و برخوردار از صفات پسندیده کریم بود، بدون هیچ گونه واکنشی منفی، تنها نامه ای برای تنبه و آگاهی این فرد می نویسد. بیدآبادی که عابد و سالکی زاهد و اهل ریاضت و مجاهدت بود، با شنیدن این ناسزاها و بدگویی ها نه تنها ناراحت نشد، بلکه تحمل این نوع دردها را موجب تذکر و فرو رفتن بیشتر در خود و نیز دستیابی به مقامات عرفانی و معنوی بیشتر می دانست. داستاني از علم كيمياي علامه بيدآبادي بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد، آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.» نکوهش دنیا و دنیا داران و عُزلت عارف بید آبادی درباره ی اهل دنیا -به معنای نکوهیده آن- و خوبی کناره گیری از آنها می فرماید: پس اگر خواهی که نفس خالص به دست آوری و این قلب قلاّبی به جا بگذاری، از این دنیا در نفست نفرین کن و گوشه گیری و عزلت از این دنیا بکن و از رفت و آمد مردم روزگار خود، چه خواص و چه عوام بپرهیز…. در حکایتی زیبا و شنیدنی، می توان، دیدگاه عارف بیدآبادی را در مورد دنیا و دنیاداران دریافت. یکی از عمّال دیوان، به آقا محمّد بیدآبادی ـ که از علماء العارفین است ـ گفت که تو مرد خدایی و من مرد دنیایم. آقا محمد هم دو دست بلند کرده بر مغز او اشاره کرد که خاک بر سرت که تو دنیا نیز نداری، دنیا آن بود که نمرود و شدّاد و فرعون داشتند . ساده زیستی آقا محمّد، با اینکه در زمان خود از نامداران و مورد توجه همگان بود، به گونه ای که صاحب منصب های حکومتی آن زمان در تلاش برای نزدیک شدن به او بودند، زندگی ساده و بی پیرایه و سختی را انتخاب کرده بود. همین زهد و سخت زیستی و روی گردانی از دنیا، وجود او را شایسته پذیرش فیوضات ربانی گردانید. بیدآبادی، حقیقت زهد را یافته و در خود پیاده کرده بود، البته نه زهد به معنای رهبانیت و ترک دنیا که اسلام با آن مخالف است، بلکه زهد اسلامی که آدمی، برای بهتر انجام دادن همه مسئولیت های فردی و اجتماعی، سادگی و دوری در آلایش های زندگی، شیوه خود قرار دهد و نسبت به زرق و برق زندگی بی توجه باشد، از گرم و سرد زمانه ترسی نداشته باشد. زهد اسلامی با ریاست داشتن و مال و زن و فرزند و غیره مغایرتی ندارد، چنان که همه اینها، در حدّ اعلا برای آقا محمّد بیدآبادی فراهم بود. این عارف بزرگوار، خود می فرمود: طالب عقبی باید، به دل از جاه و مال دنیا بی رغبت باشد، نه آنکه به زبان و گفتگو زاهد و به دست و پا ودندان چنگ به دنیا بزند…. می گفتند: منزل شخصی آقا محمّد در محلّه بیدآباد و دارای درب کوتاه و کوچکی بود. روزی به وی پیشنهاد کردند تا درب خانه اش را تغییر بدهد و بلند سازد، او پاسخ داد: «پس از این، کسی که در آن ساکن شود، درب منزل را تغییر خواهد داد»، یعنی بزرگ کردن درب خانه مربوط به مالک بعدی این خانه خواهد بود. حاضران تعجب کردند، ولی به احترام شخصیت آقامحمد و نیز به خاطر اطمینان به گفته های او، که از روی دانش و آگاهی پیشگویی می کرد، ساکت شدند و سخنی نگفتند. طولی نکشید که پس از وی، منزل در اختیار سید حجت الاسلام شفتی قرار گرفت و چنانچه آقا محمّد پیش بینی کرده بود، حجت الاسلام، وضع منزل را تغییر داد و درستی گفتار آن عارف بر همگان آشکار گردید. از دیگر ویژگی های آقا محمّد این بود که با همه احترامی که فرمانروایان و زمامداران وقت، به او می گذاشتند، ساده زیستی و فروتنی او به گونه ای بود که از سوار شدن بر چهارپا و بیرون رفتن با آن ابایی نداشت، آن هم سوار شدن بر یک الاغ رعیتی با پالان معمولی؛ و با همان حال، مسافت های دوری را می پیمود. در مورد خوراک او می نویسند: در ماه، یک مرتبه گوشت می خورد و پیش از استفاده از این گوشت، صد رأس گوسفند قربانی می کرد و میان نیازمندان و مستمندان تقسیم می نمود. در مورد پوشاک و حرفه وی نیز چنین نوشته اند:«و جامه های وی کرباس و پشمینه کم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت…» در مورد محل تدریس و تربیت او گفته اند که بسیار ساده و بی ریا بوده است:و در حجره ی نشیمن خاصش که دانش آموزان بسیار، از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند، فرش بوریا و در اطراف و حواشی اش پوست گوسفند گسترده بود و بر آنها می نشستند« دستوري از علامه بيدآبادي در كتاب فيض حضور آمده است، مرحوم حاج محمد حسن شرکت يكي از علما و عرفاي اصفهان نقل می کنند كه آیت الله بیدآبادی 5 سفارش مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد ملتزم به آن باشند: (1)   همیشه با طهارت (وضوء) باشید. (2)   نماز اول وقت اقامه شود. (3)   بیداری سحر از دست نرود. (4)   غسل جمعه فراموش نشود. (5)   مهمتر از همه: همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن) فهرست کلی مکتوبات و آثار علامه بیدآبادی عبارتند از: 1.آثار در زمینه تفسیر قرآن 2.آثار در زمینه علم کیمیا 3.آثار در سبک عرفای متاله 4.نوشته‌ها در زمینه حکمت و کلام بیدآبادی به عربی و فارسی آثاری از خود برجای نهاده است که عبارت اند از: 1.تفسیر قرآن به عربی 2.رساله ای به فارسی با عنوان فی علم التوحید علی نهج التجرید که در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران چاپ شده است. 3.رساله حُسن دل به فارسی، تحقیق و تصحیح علی صدرایی خویی و محمدجواد نورمحمدی 4.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ میرزای قمی به عربی که همراه با ترجمه فارسی در مجله پیام حوزه 1372ش به چاپ رسیده است. 5.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ سید حسین قزوینی که مکرراً چاپ شده است. 6.«فصلی در آداب تخلیه و تحلیه» رساله ای با عنوان سیر و سلوک نیز منسوب به علامه بیدآبادی است که همراه با شرح میر سیدحسین مدرس هاشمی در 1377 ش منتشر شده است. نراقی نیز دستورالعملی از او در سیر و سلوک نقل کرده است. اهمیت ویژه حضرت علامه محمد بیدآبادی در انتقال فلسفه غنی اصفهان عصر صفوی به روزگار بعد از خودش بود زیرا با انقراض سلسله صفویه فلسفه در حوزه‌ی اصفهان دستخوش نابودی و فراموشی بود ولی آقا محمد بیدآبادی با تربیت شاگردان بزرگی همچون ملا علی نوری توانست فلسفه ملاصدرا و علم حکمت را به نسل بعد منتقل کند. در عین حال مرحوم بید آبادی بیشتر در عرفان بروز و ظهور کرده است. بیدآبادی در عرفان، مرید سیّد قطب الدین نیریزی (1100ـ1173)، از ارکان سلسلة ذهبیّه بود و پس از مرگ او قطب این سلسله شد. گفته اند سلسلة عرفانی برخی عارفان متشرع ساکن نجف و کربلا، مانند سید احمد کربلایی سیّد مرتضی کشمیری، ملا فتحعلی سلطان آبادی، ملا حسینقلی همدانی و سید مهدی بحرالعلوم به بیدآبادی متصل است. رسائل عرفانی بسیار ارزشمند و جذاب او روح آدمی را مخاطب ساخته و به آن هشدار می‌دهد تا پرده غفلت را کنار زند. چنانکه می‌نویسد: «مرگ را دایم در نظر دار تا همه کارهای دشوار بر تو آسان شود. بلکه مشتاق آن گرد تا به شیرینی بمیری نه به تلخی، یعنی با گریه و زاری و سوگواری از برخورداری: آنچه نوشته شد، تنها شمّه ای از زندگانی حکیم بیدآبادی بود.
کد خبر: ۴۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵

«شومی کوکو» یا همان کوکو شامی همه مردم ایران هم یکی از غذاهای دوست داشتنی مردم لرستان است که همراه نان برساق و سمنو در سفره برخی از لرهای خوش سلیقه دیده می‌شود.آوای دنا- مجله شبانه باشگاه خبرنگاران نوشت: مردم لرستان در ماه مبارک  آیین‌های جالب و دوست‌داشتنی و ساده‌ای دارند؛ یکی از آن‌ها «کاسم سا»ست و قصه آن هم از این قرار است که بسیاری از لرها عادت دارند هنگام سحر یا افطار قسمتی از غذاهای خود را به منزل همسایگان می‌فرستند و در اصطلاح خودشان به این کار «کاسم سا» می‌گویند که خلاصه‌ای از ترکیب «کاسه همسایه» است یعنی «این ظرف‌ غذا مال همسایه است» و به این دلیل بر سر  سفره لرها گاه پنج، شش رقم غذا مشاهده می‌شود و از این طریق هم از وضع و حال همسایگان خود باخبر می‌شوند. زنان لرستانی هم در این ماه با پختن انواع آش، شله زرد، فرنی، حلوا و شیربرنج سعی می‌کنند سفره‌های خودشان را رنگین‌تر کنند و به این خاطر است که نذری دادن هم در این ماه بین مردم لرستان رواج دارد بویژه که در شب‌های قدر و عزا‌داری برای امیرالمؤمنین علی (ع) حلوای نذری می‌پزند و بنا به سنت دیرینه مردم خرم‌آباد و ازنا و دورود، مقداری از این حلوای نذری را به عنوان شیرینی برای روز عید فطر نگه می‌دارند و معتقدند که این حلوا مقدس و خوش‌یمن است و به همین دلیل، نخستین صبحانه ماه شوال را در روز عید فطر با این حلوا کامل می‌کنند. چزنک رغو یکی از غذاهای سنتی مردم استان لرستان که معمولاً در ماه مبارک در سر سفره افطاری آن‌ها به چشم می‌خورد «چزنک رغو» است که یک نوع فطیر نازک و روغنی است که در کنار «سغدو» تناول می‌شود. «سغدو» هم برنج یا کته مخصوصی است که با آلو مخلوط می‌شود و در درون شکمبه گوسفند پخته می‌شود و مزه هوس‌انگیز سیرابی و شیردون هم به خود می‌گیرد و لرها خیلی به آن علاقه دارند. «شومی کوکو» یا همان کوکو شامی همه مردم ایران هم یکی از غذاهای دوست داشتنی مردم لرستان است که همراه نان برساق و سمنو در سفره برخی از لرهای خوش سلیقه دیده می‌شود. یکی دیگر از آیین‌های مردم لرستان در ماه مبارک این است که لرها شب عید فطر در خانه بزرگتر فامیل و قوم خود جمع می‌شوند و فطریه خود را به بزرگ قوم می‌سپارند تا او به مستمندانی که می‌شناسد بویژه افرادی که در فامیل هستند بدهد و این ‌طور آبروی فرد نیازمند هم پیش فامیل محفوظ بماند و مورد شناسایی قرار نگیرد.
کد خبر: ۳۹۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۳۰

یاری اسامی بازیکنان دعوت شده به سومین مرحله از اردوی تدارکاتی تیم ملی فوتسال بزرگسالان بانوان را اعلام کرد.به گزارش آوای دنا به نقل از  باشگاه خبرنگاران، نسترن مقیمی، فرزانه توسلی، طاهر مهدی پور، فهیمه زارعی، سهیلا ملمولی، نسیمه غلامی، فرشته خسروی و سحر پاپی از خوزستانبهناز خیاط، مونا سعیدی یار، نغمه مرادی، فرشته کریمی، یگانه خلیلی، معصومه محمد گنجی، سیده طاهره بنی هاشمی و نیلوفر اردلان از تهراننسیم نوازنده، مطهره مصطفایی از مازندرانفاطمه اعتدادی از قزوینسارا شیربیگی، مهسا نظری و هانیه میرزایی از کرمانشاهمرضیه توفیقی نسب از کهگیلویه و بویر احمدسوسن رضا پور از سمنانفرزانه اسماعیلی از اصفهانبهاره رستم پور از فارسکوثر عنبری از ایلامفاطمه شریف از خراسان رضوی گفتنی است، بازیکنان عصر روز دوشنبه 30 تیرماه در کمپ تیم های ملی باید خود را به سرپرست تیم معرفی کنند. اردوهای فوق به منظور کسب آمادگی ملی پوشان برای حضوری موفق در رقابتهای پیش رو است.
کد خبر: ۳۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۶

ماه رمضان و سفره های سحر و افطار یکی از آن مواقعی است که یاد گذشتگان را بیشتر از سایر اوقات در اذهان زنده می کند.خاطره عزیزانی که در سال یا سال های پیش ، روزه دار این ماه بوده اند و درکنار ما عبادت می کردند و مایه برکت سفره های ایرانی بوده اند و حال ، جسم شان در زیر خاک آرمیده است
کد خبر: ۳۸۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۴

هنگام افطار مصرف غذاهای سبک و مختصر برای افزایش سریع قند خون توصیه می شود. آوای دنا:دکتر «حامد پورآرام»  افزود: مصرف گروه های غذایی لبنی مانند شیر و ماست و پنیر، میوه و سبزی، نان و غلات مانند برنج و نان، شیر گرم، فرنی و شیر برنج هنگام افطار مناسب است. وی خاطرنشان کرد: صرف غذا در دفعات کمتر از دو بار در شرایطی که ماه مبارک رمضان در فصل تابستان است، توصیه نمی شود. این متخصص تغذیه گفت: با توجه به ساعت صرف افطار و فاصله تا وعده سحر ی، می توان ساعتی پس از افطار یک وعده غذایی مثل شام سبک صرف کرد. پورآرام افزود: استفاده از مواد غذایی آبکی مانند سوپ کم چرب، آش کم حبوبات، حلیم بدون روغن و همچنین مایعات، هنگام افطار و سحر موجب حفظ تعادل آب و مواد معدنی فرد روزه دار می شود. به گفته وی، استفاده از سبزی و میوه هنگام افطار و همچنین در فاصله بین افطار تا سحر به دلیل اینکه منبع خوبی از آب و فیبر هستند، برای دستگاه گوارش بسیار مفید بوده و مانع بروز یبوست می شود. پورآرام یادآور شد: علاوه براین عبادت هایی که بعد از افطار در ماه رمضان انجام می شود به متابولیسم غذا کمک می کند. وی گفت: هنگام نماز خواندن، تمام ماهیچه ها و مفاصل درگیر هستند و می تواند جانشین یک ورزش با شدت متوسط باشد که کالری مصرف می شود.ایرنا
کد خبر: ۳۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۱۲

آوای دنا:آیا به راستی سرکتاب باز کردن و فال گرفتن، راهکاری برای گریز از مشکلات است؟! کسانی که به این کار مشغولند و افرادی که به آن ها مراجعه می کنند، از نظر شرعی کار درستی انجام می دهند؟  فتوای چند نفر از مراجع تقلید در این باره را می خوانید تا اگر فالگیر هستید یا به دنبال باز کردن سحر و جادویی که برایتان نوشته شده است، آگاه شوید که کارتان خالی از اشکال نیست. آیت الله صافی گلپایگانی 1-درآمدی که از راه دعانویسی کسب می شود حلال است؟ 2- فردی که ناخواسته برای او دعایی نوشته اند می تواند برای باطل کردن سحر اقدام کند؟ 3- سرکتاب باز کردن از نظر اسلام پذیرفته است؟  1-افرادی که از این راه کسب درآمد می کنند مالک این پول نیستند. 2- سحر و جادو در حق مسلمان حرام است.اگر مسلمانی به این اطمینان برسد که دعای ناحقی در مورد او نوشته شده مثلا بختش را با سحر و جادو بسته اند، می تواند برای باطل کردن آن اقدام کند. 3-سرکتاب باز کردن مورد تایید نیست. در متن دین عنوانی به اسم سرکتاب باز کردن نداریم.  آیت الله مکارم شیرازی  1- درآمدی که از راه دعانویسی کسب می شود حلال است؟ 2- نوشتن دعا برای امور خیر مثل پیداکردن کار، رونق در زندگی یا ایجاد محبت چه حکمی دارد؟  1- خیر، جایز نیست. 2-نوشتن دعاهایی که از حضرات معصومین(علیهم السلام) رسیده و در کتب معتبر موجود است اشکالی ندارد ولی دعانویسی حرفه ای که شغل افراد سودجوست صحیح نیست و غالب کتاب هایی که به آن ها استناد می کنند اعتباری ندارند.  آیت الله آقا مجتبی تهرانی  1-سرکتاب باز کردن از نظر اسلام پذیرفته است؟ 2-اگر به واسطه دعانویسی زندگی یک نفر رو به بهبودی برود یا مشکلش حل شود یا اختلاف با همسر یا خانواده همسرش رفع شود، نوشتن دعا اشکالی دارد؟  1- درست نیست. 2- سحر حرام است حتی اگر برای امور خیر باشد.مراجعه به این افراد جایز نیست.  آیت الله وحید خراسانی  1-درآمدی که از راه دعانویسی کسی می شود، حلال است؟ 2-دیدگاه اسلام در مورد دعانویسی، نفرین، جادو و ... چیست؟  1-پولی که افراد از طریق سحر و جادو کسب می کنند اشکال دارد و حرام است. 2-دعا و ادعیه به دو قسمت تقسیم می شوند؛ یکی از طریق آیات قرآنی است که از نظر اسلام مشکلی ندارند و دگیری از طریق سحر و جادوست که حرام است.  آیت الله سیستانی  1-درآمدی که از راه دعانویسی کسب می شود اشکال دارد؟ 2- برای چه موضوعاتی می توان به دعانویس مراجعه کرد؟  1-اگر کسانی که دعا را می نویسند با استفاده از سحر و جادو این کار را انجام دهند پولشان حرام و مراجعه به آن ها نیز حرام است. 2-برای هیج موضوعی نمی توان به دعانویس مراجعه کرد. وقتی کتاب های ادعیه که در راس آن «مفاتیح الحیات» قرار گرفته و به این خوبی راهنمایی می کند دیگر مراجعه به دعا نویس لازم نیست. منبع : niksalehi.com
کد خبر: ۳۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۳۱

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه  . . .
کد خبر: ۳۶۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۱

ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام .ه گزارش سرویس دینی جام نیوز، مرحوم حاج ميرزا على ايزدى فرزند مرحوم حاج محمّد رحيم مشهور به آبگوشتى (كه سبب شهرتش به آبگوشتى اين بود كه ايشان اخلاص و ارادت زيادى به حضرت سيدالشهداء (ع ) داشت و مواظب خواندن زيارت عاشورا بود. هر روز در مسجد گنج كه بخانه اش متصل بود پس از نماز جماعت يك يا دو نفر روضه مى خواندند پس از روضه خوانى سفره پهن مى كردند و مقدارى زياد نان و آبگوشت در آن مى گذاشتند هر كس مايل بود همانجا مى خورد و هر كه مى خواست همراه خود به خانه مى برد. نقل نمود كه : پدرم سخت مريض شد و بما امر نمود كه او را به مسجد ببريم گفتيم براى شما هتك است چون تجاّر و اشراف بعيادت شما مى آيند و در مسجد مناسب نيست . گفت مى خواهم در خانه خدا بميرم و علاقه شديدى به مسجد داشت ناچار او را به مسجد برديم تا شبى كه خيلى مرضش شديد شد و در حال اغماء بود كه او را بمنزل برديم و آن شب در حال سكرات مرگ بود و ما به مردنش يقين كرديم پس در گوشه اى از حجره نشسته و گريان بوديم و سرگرم مذاكره تجهيزات و محل دفن و مجلس ترحيمش بوديم . هنگام سحر شد ناگاه ، من و برادرم را صدا زد. نزدش رفتيم ديديم عرق بسيارى كرده است بما گفت آسوده باشيد و برويد بخوابيد و بدانيد كه من نميميرم و از اين مرض خوب مى شوم ما حيران شديم . صبح شد در حاليكه هيچ اثرى از آن مرض در او نبود و بسترش را جمع كرده او را به حمام برديم و اين قضيه در شب اول ماه محرم سنه 1330 قمرى اتفاق افتاد و حياء مانع شد از اينكه از او بپرسيم سبب خوب شدن و نمردنش چه بود؟ موسم حج نزديك شد پس به تصفيه حساب و اصلاح كارهايش سعى كرد و مقدمات و لوازم سفر حج را تدارك ديد تا اينكه با نخستين قافله حركت كرد. به بدرقه اش در باغ جنت يك فرسخى شيراز رفتيم و شب را با او بوديم . ابتدا به ما گفت از من نپرسيديد كه چرا نمردم و خوب شدم اينك بشما خبر مى دهم كه آن شب مرگ من رسيده بود و من در حالت سكرات مرگ بودم پس در آن حال خود را در محله يهوديها ديدم و از بوى گند و هول منظره آنها سخت ناراحت شدم و دانستم كه تا مُردم جز آنها خواهم بود. پس در آن حال به پروردگار خود ناليدم ندائى شنيدم كه اينجا محل ترك كنندگان حج است گفتم : پس چه شد توسلات و خدمات من نسبت به حضرت سيدالشهداء(ع ). ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام . پيش از محرم سال 1340 مرض مختصرى عارض پدرم شد و گفت شب اول ماه موعد مرگ من است و همان طور كه خبر داده بود شب اول محرم هنگام سحر از دار دنيا رحلت فرمود رحمة اللّه عليه .(13) مهر ترا به روضه رضوان نمى دهماين لطف ذوالعطاست من آسان نمى دهماشكى كه در عزاى تو ريزم ز ديدگانآن اشك را به لؤ لؤ و مرجان نمى دهممن عاشقم بروى تو اى شاه تشنه لبآن عشق را بقيمت اين جان نمى دهمجان مى دهم در سر كوى تو يا حسينآن تربتت بملك سليمان نمى دهممى ميرم از فراق تو شاها نظر نمالطف تو را به لعل بدخشان نمى دهممن آرزوى جمال تو يا حسيناين آرزو به منصب شاهان نمى دهمدر وقت احتضار كشم انتظار توتا بر سرم پا ننهى جان نمى دهمشيرى كه خورده ام شده با حب تو عجيناين حبّ را بطور موسى عمران نمى دهممن در عزاى تو نالم چو ناى نىاين سوگ را بحق تو پايان نمى دهممن تشنه جمال تو هستم اى شهااين تشنه گى به چشمه حيوان نمى دهمدم مى زنم ز نام تو هر صبح و هر مسااين دم زدن به حور و به غلمان نمى دهمكمتر گداى كوى توام كنز لافتادرويشيم به جود حاتم دوران نمى دهمنام تو گر بگوش رسيد مى خرم ز جاناين صوت را به بلبل خوشخوان نمى دهمآن غنچه اى كه بوى تو دارد بكام خودآن غنچه را به صد گل خندان نمى دهم
کد خبر: ۳۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۰

در بین تمام پیامک‌ها که گاهی همراه با جنبه سیاسی هم بود، چند پیامک با استقبال بیشتری مواجه شد از جمله پیامک‌هایی مانند «این یارانه سهم منه، حق منه، عشق منه، انصراف نمی‌دم» و یا اینکه «جان من را بگیر، اما یارانه‌ام را نه»
کد خبر: ۳۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۲۷

خدا را فراموش مکن به دامان قرآن چنگ بزن غیبت پدر و مادرها را نکنید ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم اهل محاسبه باشید عناوین دنیوی اگر وفا و دوام داشته باشند تا لب گورند و نوعا هم بی وفا هستند ما ابد در پیش داریم، هستیم که هستیم دعای سحر حضرت امام باقر را فراموش نکن تا خوب پخته نشدید، دست به قلم نبرید و کتاب به جامعه عرضه نکنید بهشت شیرین است و بهشت آفرین شیرین تر رفتن به قبرستان در سازندگی انسان موثر است گاهی یک عصبانیت،بیست سال انسان را به عقب می اندازد همه امامان علیهم السلام لطف دارند،اما لطف حضرت رضا علیه السلام محسوس است درس اخلاق،گفتنی نیست ،عمل است منبع:کتاب علامه عارفان
کد خبر: ۲۸۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۳

شصت و چهارمين دوره نمایشگاه بین المللی و تخصصی اختراعات كشور آلمان  در محل برگزاري نمايشگاه هاي بين المللي شهر نورمبرگ  با حضور ٢٥ كشور و ارائه ٦٥٠ اختراع در زمينه هاي مختلف علمي و با حضور مسئولين دولتي  و شخصيتهاي برجسته علمي كشور آلمان در تاريخ ٣١ اكتبر برابر با ٩ آبان ماه افتتاح گرديد. به گزارش آوای دنا،یوسف حاجوی مدیر رولبط عمومی دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان گفت: اين عرصه جهاني همه ساله زير نظرسازمان بازرگاني كشور آلمان و با حمایت سازمان مالکیت فکری ملل متحد WIPO  ، حمایت فدراسیون جهانی مخترعین IFIA  و دفتر ثبت اختراعات اروپا برگزارمي گردد تيم مخترعين كشورمان نيز در اين دروه از جشنواره با ارائه ٣٧ اختراع در زمينه هاي مختلف علمي از جمله مكانيك، شيمي، پزشكي، الكترونيك، فيزيك و ... به رقابت با ساير شركت كنندگان پرداختند. تیم دانشگاه صنعتی خاتم الانبیا بهبهان با ارائه اختراع ویلچر کامپوزیتی با قابلیت بالا و پایین رفتن از پله ها و تبدیل شدن به تخت موفق به کسب مدال برنز گردید. سرپرستی تیم مخترعان را آقای حامد عبدالله زاده دارنده مدال ویژه جوانترین مخترع 2012 آسیا بر عهده داشتند. تیم مخترعان دانشگاه صنعتی خاتم الانبیا متشکل از  حامد عبدالله زاده ، مهران خسروانی ،میر سعید حصاریان ، محمد امامی مقدم ، مینا اسلامی فر و سحر خدایی  بود. شایان ذکر است آقایان میر سعید حصاریان ،میلاد الفبایی و محمد جهانگرد تکالو از دیگر همکاران این پروژه بودند.
کد خبر: ۲۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۰۳

حال متوجه شدم که چرا مرحوم بهمن بيگي اينهمه براي علم آموزي بچه هاي عشاير تلاش کرد و عمرش را در اين راه سرمايه گذاري نمود
کد خبر: ۲۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۱۲

بازنشر
از جلوه‌های ويژه اين ماه در استان، روزهای کله کنجشکی کودکان و دريافت هديه از سوی پدر خانواده است.
کد خبر: ۱۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۰۵

با نگاهی به آداب و رسوم جالب مردم مسلمان جهان در ماه مبارک رمضان با حال و هوای این روزهای آنان بیشتر آشنا شوید به گزارش آوای دنا به نقل از باشگاه خبرنگاران،مسلمانان سراسر جهان در ماه رمضان به يک واحد مبدل ميشوند و همراه يکديگر به عبادت ميپردازند. زيبايي اين مراسم عبادي در اين است که در هر گوشه جهان، مردم آنرا با آداب و رسوم خود زينت بخشيده و آنرا به ماهي شگفت انگيز تبديل ميکنند. در اينجا به شيوه برگزاري مراسم ماه رمضان در چند کشور مختلف ميردازيم.برمهمسلمانان برمه ماه رمضان را با احترام و شادي آغاز ميکنند. مشاهده هلال ماه به قدري براي آنان اهميت دارد که همه در شب آغاز رمضان بر جاي بلندي رفته و ماه را تماشا ميکنند. جمع شدن در مساجد براي خواندن قرآن و نماز شب بسيار اهميت دارد. بسياري از مردم ده شب آخر رمضان را در مسجد ميمانند و آنرا اعتکاف مينامند.در شب،تمام مکانهاي تجاري تعطيل است زيرا مردم به عبادت مشغولند.آنها پس از اقامه نماز شب ميخوابند و تا هنگام سحر بيدار نمي شوند و بلافاصله پس از نماز صبح به سر کار ميروند.آنها روزه خود را با خرما و آب باز ميکنند و افطار را با مراسمي زيبا، مانند خواندن اشعار مناسب آغاز مينمايند. غذاي افطار آنها مفصل است و شامل غذايي از نان،برنج و مرغ ميشود که لوري فرا نام دارد.ترکيهمردم ترکيه با وجود تغييرات فراواني که در فرهنگ آنان به وجود آمده است، همچنان ماه رمضان را يکي از گرامي ترين ماه ها ميدانند. آنها ماه رمضان را با چراغاني کردن مناره ها و جشن و سرور آغاز ميکنند. چراغ مناره ها از نماز مغرب تا اولين ساعات صبح روشن است. به گفته مقامات مذهبي ترکيه، بيش از 77 هزار مسجد در اين کشور وجود دارد و در رمضان جلوه بي نظيري دارد. قرائت قرآن و برگزاري نمايشگاه کتب مذهبي در مسجد جامع آنکارا و مسجد سلطان احمد در استانبول از نشانه هاي رسيدن ماه رمضان است.در اين ماه کودکاني که در مراسم مذهبي شرکت ميکنند بسيار تشويق ميشوند و کانالهاي تلويزيوني نيز تعداد سريالهاي داستاني مناسبت دار و برنامه هاي آموزش مذهبي خود را افزايش ميدهد که طرفداران فراواني هم دارد.افغانستانماه رمضان هنگامي در افغانستان آغاز ميشود که يکي از کشورهاي همسايه ديده شدن هلال ماه را اعلام کند زيرا موقعيت جغرافيايي آن طوري است که مشاهده هلال ماه نو را بسيار مشکل و گاهي ناممکن مينمايد.آنها قبل از آغاز رمضان مواد غذايي لازم را تهيه ميکنند و افطار دسته جمعي از جمله رسوم اين ماه است. انواع سرگرميهاي مختلف در مکانهاي عمومي و مساجد برپا است و مردم افغانستان علاوه بر رسيدگي به امور روزانه به عبادت و قرائت قرآن ميپردازند. کلاسها و کنفرانسهاي ديني متعددي در اين ماه برگزار ميشود که غالبا پس از نماز شب انجام ميگيرد.غذاهاي معمول افطار شامل برنج، گوشت و شير است و آب انار از جمله نوشيدنيهاي محبوب پس از غذا به شمار مي آيد. کار کشاورزي در طي رمضان تقريبا تعطيل ميشود اما کارخانه جات و ادارات داير هستند و فقط ساعات کاري در آنها کاهش ميابد.سوئدهر چند دين اسلام دين اقليت کشور سوئد است، اما از نظر تعداد، دومين دين اين کشور محسوب ميشود. يکي از مشکلات مسلمانان سوئد، رويت هلال ماه است که به خاطر شرايط خاص جغرافيايي، در اکثر اوقات ناممکن است. به همين دليل همه ساله بحث و جدل فراواني در اين باب ايجاد ميشود و در نهايت اکثر آنان زمان آغاز رمضان و عيد فطر در مکه را انتخاب ميکنند.يک تفاوت بزرگ در شيوه اجراي مراسم ماه رمضان در کشورهاي اسکانديناوي وجود دارد و آن کم بودن تعدادمسلمانان است. با اين وجود اين ماه با مراسمي روحاني است که مسلمانان همه ساله منتظر فرا رسيدن آن هستند و آغاز آن را به يکديگر تبريک ميگويند و آماده رفتن به مساجد و اقامه نماز شب ميشوند. در شهرهايي که فاقد مسجد هستند، مسلمانان مکان مناسبي را براي عبادات گروهي اين ماه اجاره ميکنند و در آن به برگزاري مراسم عبادي و آموزشي مي پردازند.تانزانيامسلمانان تانزانيا با اهميت فراواني که براي ماه رمضان قايل هستند، از نيمه ماه شعبان به استقبال آن ميروند. خيابانها را چراغاني و تزيين کرده و مساجد را تميز و آراسته ميکنند. سپس به ديدار اعضاي خانواده رفته و براي يکديگر هديه ميبرند.به منظور آماده شدن براي ماه رمضان، بيشتر مسلمانان تانزانيا روزهاي دوشنبه و چهارشنبه ماه شعبان را روزه ميگيرند(مانند بسياري از ايرانيان). آنها روزه گرفتن را از سن 12 سالگي لازم و واجب ميدانند و هر کس که به عبادت نپردازد از نظر آنان ملحد و کافر است.غذا خوردن و به خصوص تظاهر به روزه خواري در مکانهاي عمومي مجازات سختي در پي دارد و تمام مغازه ها در طي روز تعطيل هستند. حتا کافه هاي هتلها نيز تا هنگام افطار تعطيل هستند و فضا طوري است که غير مسلمانان نيز از غذا خوردن در اين ماه اجتناب ميکنند.شربت قند، قهوه، برنج، ماهي و سبزيجات از غذاهاي اصلي افطار به شمار مي آيند.جزاير کوموروس (Comoros)اين جزاير در ساحل شرقي آفريقا و بين ماداگاسکار و موزامبيک قرار دارند. مسلمانان ساکن اين جزاير در رمضان تا صبح بيدار ميمانند. آنها رسيدن ماه رمضان را از ابتداي شعبان جشن ميگيرند و در رمضان، مساجد را چراغاني کرده و براي نماز و قرائت قرآن در آنها جمع ميشوند و در طي ماه سعي دارند تا بيشتر به کار خير بپردازند و از صدقه دادن غافل نشوند.در اولين شب رمضان، مردم با چراغهايي در دست، به کنار ساحل ميروند و تا نيمه شب آنجا ميمانند. نور چراغهاي روشن بر آب دريا منعکس ميشود و عده اي با نواختن طبل، فرا رسيدن ماه رمضان را اعلام ميکنند.غذاي افطار آنها شامل سوپ محلي، گوشت، انبه و آب ميوه تازه است.چينبا فرا رسيدن رمضان، مقامات مذهبي هر محل، مسلمانان را آگاه کرده و آموزش احکام رمضان را آغاز ميکنند. مسلمانان چين در طي اين ماه با تاکيد و وسواس بسياري به انجام فرائض ديني ميپردازند و نماز شبي که ميخوانند بسيار مفصل است.اين نماز شامل 20 رکعت است که به طور جماعت خوانده ميشود و پس از هر رکعت دعاي يا مقلب القلوب خوانده ميشود. قرائت قرآن و شب زنده داري در شبهاي قدر اهميت ويژه اي دارد. هنگام افطار چاي، شيريني و خرما خورده ميشود که از جمله خوراکيهاي پر برکت محسوب ميشوند.آلمانماه رمضان در آلمان در شرايطي کاملا متفاوت با کشورهاي مسلمان برگزار ميشود. زندگي و آداب اجتماعي عموم هيچ تغييري نميکند و زندگي به همان سرعت و شدت ادامه دارد. تفاوت ساعت در آلمان نيز از جمله مواردي است که انجام مراسم رمضان در آلمان را متفاوت ميکند.روزها در تابستان بسيار طولاني و زمستانها بسيار کوتاهند و در 4 عصر به پايان ميرسند.در حدود 3.5 ميليون مسلمان در آلمان زندگي ميکنند و کمپانيها و اداراتي که کارکنان مسلمان زيادي دارند، در اين ماه برايشان تسهيلاتي قايل ميشوند که شامل تغيير شيفت کاري در کارهاي دو شيفتي و اختصاص دادن زمان کوتاهي براي نماز و افطار است. از آنجايي که عده زيادي از مسلمانان آلمان را مهاجرين تشکيل ميدهند، سعي ميکنند در اين ماه به ديدار يکديگر رفته و به خصوص مهاجرين تنها و دور از خانواده را تنها نگذارند.سوریهبا شروع ماه رمضان محله‌های قدیمی دمشق از سوق حمیدیه تا صحن مسجد اموی تا بازار مدحت پاشا جلوه رسوم کهن اهل شام از ماه رمضان است نمی توانی خرمای هندی یا العرق سوس را در سبد خرید کالای روزه داران سوریه مشاهده نکنی.در ماه رمضان بازارها به فروش انواع حلواهای معروف مانند کناقه و نهش که تهیه شده از شکر، پسته و کره است می‌پردازند و یا معجون‌های معروفی ازنان، لوبیا وغیره را تهیه و به فروش می‌رسانند.دهه اول ماه رمضان برای مردم سوریه "دهه غذا" است چرا که سوری‌ها در این 10 روز اهتمام خاصی به تهیه وعده‌های غذایی محلی و مخصوص ماه مبارک می‌دهند.مردم سوریه اعتقاد دارند که سفره ماه رمضان سفره خیر و برکت است و خانواده چه فقیر باشد چه غنی، خداوند رزق و روزی این ماه را برایش قرار داده است."فته"، "فول"، "حمص"، " فتوش"، "تبوله" و "متبل" از مشهورترین پیش غذاهای سفره افطاری ماه رمضان در سوریه است.قرآن خوانی جمعی کودکان و مناجات های مذهبی از مساجد و اماکن مذهبی رونق خاصی می‌گیرد.دمشق که به گل و یاسمنش معروف است با گلاب خود به استقبال قدم‌های مبارک رمضان آمده است و در بازار حمیدیه که قدم می‌زنی بوی گل‌های خوشبوی یاس در مغازه‌ها سروری وصف ناپذیر از عید مسلمانان ایجاد می‌کند.مردم سوریه در ماه رمضان هر روز صبح با آواز سحر که به آن " طبل زنی " می‌گویند، ازخواب بر می‌خیزند و با صدای این طبل مردم برای نماز و تهیه غذای سحر ی خود را آماده می‌کنند.مردم سوریه کوچک و بزرگ در ماه رمضان تکلیف خود می‌دانند که وقت بیشتری را در منزل یا مساجد برای قرائت قرآن کریم و احادیث نبوی اختصاص دهند.در 10 روز پایانی از ماه مبارک رمضان اماکن تاریخی مذهبی در نقاط مختلف دمشق با استقبال جمع کثیری از مردم سوریه روبه رو می‌شود که در آنجا مراسم شعرخوانی و سروده‌های دینی اجرا می‌شود از مهم ترین این اماکن مسجد بزرگ اموی است که از بی نظیرترین مساجد تاریخ اسلامی از لحاظ شکل ساختاری آن به شمار می رود و به دست ولید بن عبد الملک خلیفه اموی ساخته شده است و بزرگ ترین مسجد در دمشق به شمار می رود و همواره با حضور همه اقشار و صاحبان مذاهب مختلف اسلامی و غیراسلامی جلوه همزیستی و همکاری و همبستگی بوده است.کمک به نیازمندان و دادن زکات، صدقه، کفاره، جمع آوری کالاهای دیگر برای توزیع میان نیازمندان از کارهای خوب روزه داران سوریه در این ماه به شمار می‌رود.فلسطینمردم فلسطین نیز در ماه مبارک رمضان آداب و رسوم خود را دارند زمانی که هلال روز اول ماه مبارک رمضان را مشاهده کردند از مناره های مساجد صدای الله اکبر همه سرزمین فلسطین را پر می کند همه خیابان‌ها را آذین بندی می‌کنند و شادی و سرور دل‌های اهالی این دیار را می توانی در چشمان آنها بیابی.هنوز صدای طبل و سروده‌های سحر گاهان که مردم را برای زنده داری در سحر و صرف سحر ی از خواب بیدار می‌کند شنیده می‌شود که ندا می‌دهد "بیدار شوید وقت سحر آمده است."بوی نان گرم و مطبوع و شیرینی‌های خاص مخصوص فلسطینیان در دست روزه داران در آستانه وقت افطار با هیچ کجای دیگر قابل مقایسه نیست.از خوراکی‌های مشهور فلسطینیان در این ماه "المقلوبه"، الفریکه"، "المنسف" و انواع نوشیدنی‌هایی همچون آب انار، آب انگور و آب پرتقال است که سفره های افطار روزه داران فلسطینی را برکت داده است.شهر نابلس در کرانه باختری با جمعیتی بالغ بر 135 هزار فلسطینی یکی از مهم‌ترین شهرهای فلسطینی‌نشین محسوب می‌شود مسلمانان ساکن این شهر نیز همچون دیگر هم‌کیشان خود این روزها در حال و هوای ماه رمضان به سر می‌برند.
کد خبر: ۱۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۰۴

این سالهای کودکی زمان مناسبی است تا فرزندتان عشق به انجام فرایض را تجربه کند. بهتر است کمک کنید تا او نیز روزه دار باشد اما به روشی که اذیت نشود.اگر هنگام سحر او را نیز بیدار کنید،خیلی خوب است به شرطی که این کار با هماهنگی قبلی با خود او انجام شود  
کد خبر: ۱۸۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۲

سردار عادلی در جمع خبرنگاران مرکز کهگیلویه و بویراحمدگفت: این نهاد در صورت مشاهده روزه‌خواری به صورت علنی با فرد خطاکار برخورد می‌کند.فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد با تبریک به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان به کلیه روزه‌داران در این ماه عزیز، اظهار کرد: پلیس استان آمادگی کامل دارد تا با برنامه‌ها و طرح‌های ویژه خود و همچنین تقویت نیروهای خود در ساعات افطار و سحر فرصت پر نشاط و پرشوری را برای کسب فیوضات معنوی مردم مومن و خداجوی استان در ماه مبارک رمضان فراهم کرداین مسئول با بیان این‌که روزه خواری در ملأ عام یک جرم مشهود است، گفت: روزه‌خواری در ملأ عام برابر قانون جرم محسوب می‌شود و پلیس برابر با وظایف قانونی خود موظف است با افرادی که بخواهند از این قوانین عدول کنند برخورد می‌کنند.وی در خصوص هرگونه روزه‌خواری علنی هشدار جدی داد و گفت: پلیس استان با هرگونه روزه‌خواری به صورت علنی در سطح به صورت جدی برخورد می‌کند و کسانی که قادر به روزه گرفتن نیستند حرمت این ماه را نگه دارند و از روزه خواری خودداری کنند.
کد خبر: ۱۸۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۰