« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: وزیر امور خارجه ایران یکی از وزرای دولت یازدهم بود که به دلایل مختلف بسیار مورد متوجه رسانه‌ها و مردم قرار گرفت. دیروز سالگرد تولد ۵۵ سالگی محمدجواد ظریف بود و روزنامه ایران گفت‌وگویی با محمدجواد ظریف در سالروز تولد ایشان داشته که در ادامه می خوانیم. * در آغاز بهتر است بدانیم که شما در چه سالی و در چه شهری متولد شدید؟– من در هفدهم دی ۱۳۳۸ در تهران متولد شدم. مادرم دختر مرحوم حاج میرزا علی نقی کاشانی از تجار بزرگ تهران و پدرم از تجار به‌نام اصفهان بود. * در کدام محله تهران زندگی می‌کردید؟– خانه ما بین خیابان کاشان و خیابان کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانه‌ای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم آن را داشتیم. بعد از ایشان نگهداری آن خانه برای مادرم مشکل شد. در شش سالگی، چند ماهی به اصفهان رفتیم و من در دبستان کار مشغول شدم اما خیلی زود به تهران بازگشتیم و با آغاز سال تحصیلی بعد من به دبستان علوی رفتم. فکر می‌کنم کلاس دوم دبستان بودم که اولین سخنرانی‌ام را در روز عید غدیر انجام دادم. این شد که از همان ابتدا به نوشتن متن و سخنرانی عادت کردم. * پدرتان در چه سالی به رحمت خدا رفت؟– پدرم در سال ۱۳۶۳ مرحوم شدند. همسرم دو ماهه باردار بود که ایشان از دنیا رفتند. آن زمان من در آمریکا بودم و متأسفانه نتوانستم برای مراسم پدرم به ایران بازگردم. * دوران کودکی شما مصادف با کدام تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بود؟– من در خانه تنها فرزند بودم و هیچ هم‌بازی‌ای نداشتم. از طرفی خانواده ما به شدت محافظه‌کار بودند. * به لحاظ سیاسی؟ – از همه لحاظ. ما در منزلمان تلویزیون و رادیو نداشتیم. پدرم رادیو را در کمدی می‌گذاشت و در آن را قفل می‌کرد. فقط برای شنیدن دعای سحر ماه مبارک رمضان از آن استفاده می‌کرد.* با اینکه توان مالی خرید تلویزیون را داشتید.– بله. بیش از اینها توانایی مالی داشتند، اما به علت اعتقاداتی که داشتیم، تلویزیون خریداری نشده بود. فکر می‌کنم تا ۱۵ سالگی به سینما نرفتم. علاوه بر این روزنامه‌ای هم در خانه ما پیدا نمی‌شد. پدر و مادرم اجازه رفت و آمد را نیز به من نمی‌دادند. * با دوستان؟– اجازه رفت و آمد با هیچ‌کس را نمی‌دادند. من فقط هر روز صبح به مدرسه می‌رفتم. حتی پدرم برای کنترل بیشتر، به باغبان خانه سپرده بود که مرا تا ایستگاه اتوبوس مدرسه همراهی کند. لذا در کودکی بسیار از جامعه دور بودم. البته به خاطر گرایش‌های شخصی و مطالعه خودم، کم و بیش از اوضاع جامعه باخبر می‌شدم. مثلاً در آن زمان به تازگی حسینیه ارشاد افتتاح شده بود و مرحوم شریعتی در آنجا صحبت می‌کرد. من نیز برای بعضی سخنرانی‌هایم به هر طریق ممکن از کتاب‌های مرحوم شریعتی استفاده می‌کردم. در آن مقطع کتاب‌های زیادی می‌خریدم که خواندن بعضی از آنها نیز در آن زمان ممنوعیت داشت. * در همان شرایط خانواده شما بیشتر به کدام طیف سیاسی گرایش داشتند؟ منتقدانی مانند جلال آل‌احمد، مرحوم شریعتی، گروه‌های اسلام‌خواهی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا گروه‌ها و جریانات ملی، همانند جبهه ملی ایران؟– هیچ‌کدام. پدربزرگ من در زمان مرحوم مصدق از لحاظ اقتصادی به ایشان کمک می‌کرد. از طرفی ایشان با مرحوم کاشانی آشنا بود و رفت و آمد نزدیک داشت. اما من در مدرسه با کسانی که گرایش‌های سیاسی داشتند، مانند چند نفر از فرزندان سردمداران حسینیه ارشاد ارتباط داشتم و در هر فرصتی از آنها کتاب می‌گرفتم و می‌خواندم. مرحوم آقای مطهری نیز به مدرسه علوی می‌آمدند، اما من هیچ‌گاه سعادت دیدن ایشان را نداشتم. در مدرسه علوی دیدگاه‌های متدین را مطالعه می‌کردیم. همچنین کسانی که سیاسی‌تر بودند کتاب‌های مرحوم آقای طالقانی را می‌خواندند. به خاطر ندارم دیدگاه‌های ملی‌گرایان در آنجا رواج داشته باشد. * گرایش شما بیشتر به کدام سمت بود؟– بنده کتاب‌های سنتی و انقلابی را همزمان مطالعه می‌کردم و از معدود شاگردان مدرسه علوی بودم که هم در جلسات حجتیه و هم در جلسات انقلابیون شرکت می‌کرد. در مدرسه دو طیف وجود داشت؛ یک طیف حجتیه‌ای بودند و در جلسات مرحوم آقای حلبی که بعضاً در منزلشان تشکیل می‌شد، شرکت می‌کردند. بنده نیز به منزل ایشان می‌رفتم و از طرف دیگر در جلسات بچه‌های انقلابی نیز شرکت می‌کردم. بنابراین فکر می‌کنم قبل از سفرم به آمریکا با هر دو تفکر آشنایی پیدا کردم. * چطور بحث سفر شما به آمریکا در خانواده مطرح شد؟– این عزیمت به اصرار من صورت گرفت. پدر و مادرم مخالفت می‌کردند و بیشتر آمادگی داشتند در صورت ضرورت مرا به انگلیس که به ایران نزدیک‌تر است، بفرستند. خاطرم هست که دعوای خیلی جدی هم بین ما پیش آمد، زیرا پدر و مادرم می‌گفتند کمی صبر کنم تا به لندن بروم. اما من نگران بودم که خیلی دیر بشود. آنجا بود که با رفتنم به آمریکا موافقت کردند. به یاد دارم در این میان با مرحوم پدرم خیلی تندی کردم. خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد. * پس ایده سفر به آمریکا نظر خودتان بود؟– خارج شدن از ایران نظر بنده بود. در سه ماهی که در دبیرستان خوارزمی بودم روزی به مدرسه علوی رفتم تا دوستانم را ببینم. یکی از مربیان مدرسه مرا صدا کرد و گفت که از آنجا بروم، زیرا احتمال دارد برای خودم و مدرسه دردسر درست کنم. حتی یکی از معلم‌های مدرسه خوارزمی بیرون از کلاس به بنده هشدار داد که بیشتر مواظب خودم باشم. من فقط شانزده سال داشتم و طبیعتاً این موارد باعث نگرانی او می‌شد. به همین خاطر برای رفتن به آمریکا به خانواده‌ام اصرار می‌کردم. * یعنی دقیقا در ۱۷ سالگی از ایران خارج شدید؟– سال دوم نظری را تمام کرده بودم. سه ماه از سوم نظری را نیز در مدرسه خوارزمی تجریش گذراندم که در ژانویه ۱۹۷۷ و در زمان حکومت کارتر از ایران خارج شدم. * چه سالی ازدواج کردید؟– در تابستان ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. با مادرم تماس گرفتم که می‌خواهم به ایران بازگردم و ازدواج کنم. به فاصله یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم را که پانزده سال از من بزرگتر است، ببینم. ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی، برای ازدواج معرفی کرد. * و این اولین مراسم خواستگاری برای شما بود؟– بله؛ اولین و آخرین. اقامت بنده در ایران سه هفته به طول انجامید. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آنها را به خانه خود دعوت کرد. دو خانم جوان آمدند، اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدام‌یک از آنهاست. مادر و پدرم هنوز در تهران بودند. بنابراین با اجازه آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم. ایشان همانطور که فکر می‌کردم، متدین و انقلابی بودند. به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند. زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند. نامزدی‌مان مصادف با شب‌های احیا بود. در آن زمان ایشان ۱۷ سال داشتند و من ۱۹ ساله بودم که ازدواج کردیم. جالب اینکه پسرم نیز در سن ۱۹ سالگی و دخترم در ۱۷ سالگی ازدواج کردند. * به لحاظ فرهنگی چگونه با آمریکایی‌ها کنار آمدید؟– من در دوره دبیرستان به سانفرانسیسکو رفتم. آن زمان دوران اوج حضور ایرانی‌ها در آمریکا بود؛ یعنی بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل می‌دادند. هر جایی که می‌رفتم، به خصوص در کالیفرنیا، آنقدر حضورشان پررنگ بود که خود را در همان محیط ایرانی حس می‌کردم. فارغ از گرایش‌های مذهبی، در همان دبیرستانی که من ثبت‌نام کردم به اندازه کافی دانش‌آموز ایرانی وجود داشت. * از ملیت‌های دیگر هم بودند؟– چینی‌ها هم بودند. عرب‌ها نیز به تازگی شروع به آمدن کرده بودند، اما ایرانی‌ها جو غالب را تشکیل می‌دادند. در مجموع در طول دوران دانشجویی‌ام تنها یک بار به همراه دوستان به منزل معلم دبیرستانمان دعوت داشتیم و یک بار نیز برای ناهار میهمان یکی از استادهای دانشگاه بودیم. به جرأت می‌توانم بگویم که فقط همین دو بار بود که به محیط آمریکایی وارد شدم. نزد معلم دبیرستان سالاد خوردیم و نزد آن استاد دانشگاه نیز چون با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر خوردیم؛ چراکه سایر غذاها ذبح شرعی نشده بود. * پس می‌دانستید ذبح اسلامی نشده بود؟– بله، به همین خاطر ارتباط محدودی با آمریکایی‌ها داشتیم. پس از ازدواج نیز ارتباط محدودی داشتیم، تا زمانی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک شدم. به خاطر نوع کارم و اینکه باید با محیط آمریکا تعامل داشته باشم، من و همسرم سعی کردیم با آمریکایی‌ها رفت و آمد کنیم. البته بنده حدود ۳۰ سال در این کشور زندگی کردم و فرهنگ این کشور را خوب می‌شناسم. جالب ایناست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی می‌کنند، اسم غذاها و ادویه‌ها را به انگلیسی می‌دادند اما من و هسمرم هنوز نمی‌دانیم. * چون رستوران کم می‌رفتید؟– به رستوران مسلمان‌ها می‌رفتیم یا به رستوران‌هایی که ماهی یا سبزیجات سرو می‌کردند. به خانه آمریکایی‌ها رفت و آمد نداشتیم. به طور کلی حتی رفت و آمدمان در ایران نیز به هر دلیل محدود بوده است، شاید به خاطر اینکه چندان اجتماعی نیستیم. * یعنی این تمایل، برخاسته از تضاد فرهنگ و نظام اجتماعی میان ایران و آمریکا در وجود شماست؟– نه الزاماً، زیرا افرادی هستند که خیلی راحت با محیط آمریکا ارتباط برقرار می‌کنند. شاید به خاطر این است که من از کودکی تنها بوده‌ام و میل زیادی به شرکت در میهمانی و عروسی ندارم. حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر در خانه به روضه گوش بدهم راحت‌تر هستم. * رابطه شما با شعر، ادبیات و موسیقی و به طور کلی با عالم هنر و خیال چگونه است؟– سالی که من در دبیرستان سه و نیم نمره تا بیست کم داشتم، ۲ نمره آن از هنر بود. در مورد خط و نقاشی ذوقی نداشتم. هیچ وقت خطم خوب نبوده. به همین خاطر در آمریکا همیشه متن‌هایم را با کامپیوتر تایپ می‌کردم. * در مورد شعر و ادبیات چطور؟– به شعر و ادبیات بسیار علاقه‌مند بودم. در مدرسه علوی به خاطر اینکه انشاء را خیلی خوب می‌نوشتم، سخنران شدم. از زمانی که مطالعه را شروع کردم، خیلی جدی کتاب خواندم. خدا پدرم را رحمت کند. طبع شعری داشت و برای ائمه شعر می‌گفت. به همین خاطر در خانواده ما علاقه به شعر و شاعری وجود داشت اما هنری مثل موسیقی در بین نبود، زیرا آن را حرام می‌دانستند. من تا ۱۵ – ۱۶ سالگی هیچ نوع موسیقی‌ای نشنیده بودم. حتی اگر در تاکسی موسیقی پخش می‌شد، می‌گفتیم لطفاً خاموش کنید. اما بعد از آن کمی تغییر کردیم و حتی قبل از انقلاب موسیقی گوش می‌کردیم. برخلاف فرزندانم، هیچ‌گاه خودم را متعلق به عالم هنر ندانستم. رشته دخترم طراحی داخلی است و پیانو می‌نوازد. پسرم نیز سنتور می‌زند. * آیا شده که همسرتان با پدر و مادرتان گله کنند که این چه رشته‌ای بود که شما انتخاب کردید، مثلاً ای‌کاش کامپیوتر می‌خواندید و در شرکتی کار می‌کردید؟– الحمدالله چون نیاز مالی ندارم، از این جهت ناراحت نیستم، اما به طور کلی وقت زیادی را با کامپیوتر می‌گذرانم. اولین بار بنده کامپیوتر را به وزارت خارجه آوردم و اولین مسئول کامپیوتر وزارت خارجه توسط من با کامپیوتر شخصی آشنا شد. رشته‌ای که انتخاب کردم، مسئولیت بسیار سنگینی را برایم به دنبال داشته است. بسیار اتفاق افتاده که با خود فکر می‌کنم خسارت اشتباهاتی را که من و امثال من در حوزه سیاست خارجی مرتکب شدیم، در واقع ۷۰ میلیون ایرانی متحمل شدند. حتی به این فکر می‌کنم که با این وضعیت، چقدر به جای اجر و ثواب، نگرانی اخروی دارم. البته ناشکری نمی‌کنم؛ زیرا زندگی بسیار راحتی داشتم و به خاطر اموالی که از پدر و مادرم به من رسیده است هیچ‌گاه مشکل مادی نداشتم. هیچ وقت نه نیاز داشتم و نه موقیعتش برایم فراهم شده که از عواید شغلم، چیزی به من برسد و جز حقوقم چیزی دریافت نکرده‌ام. ماشین یا خانه‌ای به خاطر کارم نگرفتم. خانه و هر چیز دیگری که دارم از ارث پدرم و بخشش مادرم است. از این ۲۵ سال کار، هیچ به دست نیاوردم، جز ناسزا؛ هم از طرف مخالفان که من را مانند دیگران می‌دیدند و هم از طرف دوستان خودمان. * نمی‌دانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیده‌اید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود می‌بینید؟ می‌توانید با آن شخصیت شباهت‌هایی داشته باشید یا برقرار کنید؟– شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کرده‌ام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است. * و تفاوت‌های شما با حاجی واشنگتن؟– فکر می‌کنم بقیه ویژگی‌های او، جزو تفاوت‌هایمان باشد. * در پایان تمایل دارم بدانم تعریف شما از خود دیپلماتتان چیست؟ آیا خود را به فرض یک دیپلمات ایرانی شیعه انقلابی مدرن جهانی شده یا چیزی شبیه به این تعبیر می‌دانید؟– شما در انتخاب این عناوین صاحب اختیارید. البته چون بسیار سخاوتمندانه این عناوین را انتخاب کرده‌اید! گذشته از شوخی و بدون تعارف، من خودم را خدمتگزاری می‌دانم که تمام تلاشش را در حد توانش کرده، سعی کرده منافع کشور را فدای منافع خودش نکند و منافع دیگران را هم در نظر بگیرد. قضاوت در مورد نتایج تلاش‌هایم با مردم بلندنظر و پرگذشت است که امیدوارم کاستی‌های مرا ببخشند و البته قضاوت نهایی با خداوند علیم و کریم است که بیش از هر چیز به مغفرت واسعه دل بسته‌ام.
کد خبر: ۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

دکتر دولت‌آبادی گفت: تولید تعزیه‌هایی ویژه کودک و نوجوان اتفاق جدیدی در عرصه هنرهای نمایشی است که البته از دوره قبل جشنواره تئاتر کودک و نوجوان «سوره» شروع شد
کد خبر: ۵۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۷

بعضی گمان کرده‌اند مردم ما عقب افتاده‌اند و فرق پدر از پسر را نمی‌شناسند وقتی خود حسینعلی منتظری نتوانست خللی بر انقلاب وارد کند، از فرزندان منحرف پدران بزرگی که خونشان ضامن اصالت انقلاب بوده، چه کاری ساخته است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:کیهان نوشت: با وقوع «انقلاب اسلامی» در ایران، تحولات بزرگ جهان رنگ و بو و معنای دیگری پیدا کرد و از این رو نزدیک به چهار دهه پس از وقوع انقلاب، هر تحول مهم در بستر آن مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد و همگان می‌خواهند بدانند پدیده جدید چه نسبتی - سلبی یا ایجابی- با انقلاب اسلامی دارد. از این جهت انقلاب اسلامی با دو انقلاب فرانسه و روسیه که در ادبیات سیاسی از آنها به مهمترین، ریشه‌دارترین و مؤثرترین تعبیر می‌شدند، تفاوت بنیادی دارد. انقلاب فرانسه انقلاب مهمی بود ولی با همه آنکه آثار بلند مدتی در حوزه‌هایی از حیات بشر برجای گذاشت اما در کمتر از یک دهه بالندگی خود را در حوزه سیاسی و اجتماعی از دست داد. کما اینکه انقلاب اکتبر روسیه هم در یک دوره پنج تا شش ساله از کانون توجه مردم روسیه خارج شد. امروز وقتی از انقلاب اسلامی سخن به میان می‌آید مخاطب آن را یک خاطره تاریخی به حساب نمی‌آورد بلکه هیجان و تلاطم آن را هنوز نیز لمس می‌کند. این بالندگی البته بخشی هم مرهون تداوم دشمنی‌هایی است که علیه این انقلاب به شکل‌های جدید دنبال می‌شود. در خصوص تداوم تأثیر الهام‌بخشی انقلاب اسلامی گفتنی‌هایی وجود دارد: ۱- انقلاب اسلامی ایران با جانمایه «معنویت» شکل گرفته و این مهمترین تفاوت این انقلاب با انقلاب‌های دیگر است و از این رو تا زمانی که عطر معنویت و ایثار از این انقلاب به اطراف پراکنده شود، انقلاب حیات مؤثر خود را ادامه می‌دهد. امروز به برکت فداکاری‌هایی که این ملت در عرصه جهاد و شهادت دارد، گره‌های سخت و کور باز می‌شوند و نیروهای جدیدی به این باور می‌رسند که معنویت می‌تواند ناشدنی‌ها را در دسترس قرار دهد. این نیروی جدید خود پرچمدار مرحله‌ای جدید از انقلاب اسلامی می‌شوند. به یک مثال عجیب اما واقعی توجه کنید: «سرتیپ عباس» فرماندهی لشکر پنج عراق را در دوران جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران بعهده داشته و در عین عضویت در رده بالای ارتش بعث، عضو حزب بعث هم بوده است. «عباس» در عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادی خرمشهر شد رو در روی رزمندگان اسلام جنگیده و در عملیات‌های بعدی هم در حمایت از رژیم بعثی عراق چیزی کم نگذاشته است. زمان می‌گذرد، صدام سقوط می‌کند و ارتش بعث منحل می‌شود. بسیاری از شاگردان سرتیپ عباس تحت فرماندهی فرماندهان سابق برای بازگرداندن حزب بعث وارد جنگ می‌شوند و این اواخر با «داعش» یک جبهه واحد علیه دولت کنونی عراق تشکیل می‌دهند اما «لواء عباس» که حالا به ۷۰ سالگی پا گذاشته و به یک نظامی سابق- بازنشسته- تبدیل شده است راه دیگری را می‌پیماید او خود را به نیروهایی که پس از حمله داعش به عراق و با فتوای آیت‌الله العظمی سیستانی یک سازمان جدید شبه نظامی تشکیل داده‌اند تا شر مشترک داعش و بعث را ریشه‌کن کنند، می‌رساند و می‌گوید: «من هیچ نمی‌خواهم، نه حقوق، نه رتبه و نه موقعیت، آمده‌ام تا دینم را ادا کنم و جان خود را در راه اسلام فدا نمایم.» او در میدان وارد می‌شود و روی در روی شاگردانی که خود او در دوره فرماندهی‌اش بر لشکر پنج تربیت کرده است، قرار می‌گیرد و در عملیات‌های پی در پی در العظیمه، امرلی، جرف‌الصخر بسیاری از جنایتکاران بعثی داعشی را از پا در می‌آورد و در نهایت در عملیات چند هفته اخیر سپاه اسلام در «ضلوعیه» به شهادت می‌رسد در حالی که روی لباس او هیچ علامت و نشانه‌ای از یک فرمانده دلیر دیده نمی‌شود. حالا «لواءعباس» در عراق یک اسطوره است و به «لواء عباس حر» شناخته می‌شود. این یکی از نمونه‌های معنویت انقلاب اسلامی است که یک دشمن عنود را به یک شهادت‌طلب آزاده تبدیل کرده است. لواء عباس راه جدیدی را در عراق برای تداوم انقلاب اسلامی نشان داده است. ۲- انقلاب اسلامی در بعد خارجی همیشه «دشمنان بزرگ» داشته است. انقلاب ایران در دهه اول با دشمنی دو ابر قدرت و در واقع دشمنی همه نظام سلطه مواجه بود در دهه دوم و پس از فروپاشی شوروی با دشمنی کل بلوک غرب- اروپا و آمریکا- مواجه شد. در دهه سوم این دشمنی استمرار پیدا کرد و یک جبهه گسترده منطقه‌ای از ریاض تا تل‌آویو به آن اضافه شد. از این رو انقلاب اسلامی و ایران در طول این دوران همواره «حرف اول» بوده و حریف اول به حساب می‌آمده است و امروز دشمن به این نقطه رسیده است که اگر اعتراف به حقوق ایران راه را بر زیاده‌خواهی می‌بندد و باید از آن پرهیز کرد اما اعتراف به اینکه علیرغم همه این چهار دهه دشمنی، انقلاب اسلامی قدرت اول و مؤثر منطقه است، راه فرار ندارد. رئیس جمهور آمریکا اگرچه تلاش کرد تا قدرت ایران را صرفاً رنگی مادی بزند و جلوه‌های اقتدار معنوی و الهی آن را نادیده بگیرد، دو هفته پیش در گفتگو با رادیو NPR آمریکا به این حقیقت بزرگ اعتراف کرد که: زمانی که او در سال ۲۰۰۸ به قدرت رسیده است، ایران کنترل اوضاع را در بخش عمده‌ای از جهان در دست داشته است او در حالی که ادعا می‌کرد با سیاست‌های او ایران ضعیف شده است، گفت: «ایران در آینده هم قدرت منطقه‌ای بسیار موفق خواهد بود.» کیست که نداند قدرت ایران از ۲۰۰۸ به این طرف همواره افزونتر شده است؟ پیروزی مطلق برنامه ایران در سوریه، تداوم پیروزی دوستان ایران در عراق، پیروزی شگرف دوستان ایران در یمن و استحکام و تداوم سیاست‌های بنیادین ایران در عرصه‌های مختلف، تردیدی در ادامه روند پیروزی‌های بزرگ ایران باقی نمی‌گذارد. همین دو روز پیش دشمنان شکست خورده ایران در پاریس رژه‌ای نمادین بر پا کردند تا بگویند در برابر خطرات متحد هستند. اینها در سال ۲۰۰۳ از تغییر قریب‌الوقوع تهران خبر می‌دادند و بلر نخست‌وزیر وقت انگلیس از رسیده شدن میوه‌های ایران در کاخ‌ سعدآباد و ضیافت قریب‌الوقوع پیروزی غرب بر انقلاب اسلامی حرف می‌زد. حالا همان‌ها در پاریس دست خالی خود را در یکدیگر گره می‌زنند تا از آسیب دست‌پروردگان خود در امان باشند و تهران که در این فاصله قله‌های بسیاری را فتح کرده به آنان می‌خندد و خود را برای چیدن میوه‌های دیگر آماده می‌کند! ۳- انقلاب اسلامی در بعد داخلی از همان آغاز با کج‌اندیشان متوهم مواجه شده است انقلاب هنوز به پیروزی نرسیده بود که جبهه ملی و نهضت آزادی با اصرار زیاد روی کلمه «اسلامی» آن خط کشیدند و اعلام کردند که معنای بخش دوم «جمهوری اسلامی» را درنمی‌یابند و بهتر این است که به جای آن واژه «دمکراتیک» بنشیند. بعد هم نوبت به بنی‌صدر رسید و پس از آنهم گروه‌هایی با عنوان اسلامی تلاش کردند تا پیروان امام را از طریق تقسیم کردن به «چپ» و «راست» از میدان در کنند. بعد همانها که حالا فتنه‌شان گرفته بود و شماری از انقلابیون را به ضد خود تبدیل و یا دچار انحراف جدی کرده بودند را به وادی لیبرالیزم و غرب‌زدگی کشاندند و اولین دولت پس از جنگ را از ارزش‌های انقلابی تهی ساختند. همین‌ها که در دولت سازندگی از چپ به راست آمده بودند پس از هاشمی از راست به چپ رفته و اساس انقلاب را نشانه گرفتند و برخی از آنان انکار ارزش‌های انقلاب را تا انکار خدا و دین و پیامبر وسعت بخشیدند و در یک پرده دیگر همانها که شعار خروج از حاکمیت را سر می‌دادند و با تحصن خود در سال ۸۲ قوه مقننه را به تعطیلی کشاندند و سودای تعطیلی قوه مجریه را هم داشتند به صحنه آمدند و بار دیگر آهنگ تصرف قوه مجریه کردند و وقتی موفق نشدند در سال ۸۸ به بهانه انتخابات دست به کار کودتا علیه نظام اسلامی شدند. امروز همان‌ها از قانون‌گرایی حرف می‌زنند و مظلوم‌نمایی می‌کنند که امان از حصر و فغان از حصر! امروز همین جریان یک‌بار دیگر پشت‌ نام‌های مقدس رفته و تلاش می‌کند تا بخت خود را از طریق شهیدی بزرگ که بیشترین حساسیت را نسبت به رخنه نااهلان و نامحرمان به داخل صفوف انقلاب داشته و دقیقا به همین دلیل در اولین روزهای پس از تأسیس جمهوری اسلامی به شهادت رسیده است، بیازمایند. اینک آن شهید نیست ولی شیاطین کسی را که «میراث‌دار» است و در سودای قدرت می‌تواند جایگاهی پیدا کند به میدان فرستاده‌اند تا نعل وارونه بزند و بگوید فتنه‌گرانی که خون دهها نفر انسان بی‌گناه را بر گردن دارند و هیچ‌کس در مهدورالدم بودن این سران فتنه تردیدی ندارد، معصوم و مظلوم بوده و نظام جمهوری اسلامی که مصالحی آن را به عدم تعجیل در اجرای حکم صریح‌ الهی واداشته است، ظالم و گناهکار است! انقلاب اسلامی همه این صحنه‌ها را دیده و در عین حال بر جای مانده و بر جای خواهد ماند. مگر نه این است که حضرت امام خمینی- قدس سره الشریف- در هنگامه بالا گرفتن فتنه منتظری و زمانی که خیلی‌ها گمان می‌کردند، دوره بالندگی انقلاب سپری شده و حالا این جنگ خانگی است که آینده انقلاب را تعیین می‌کند، آن جمله معروف را فرمودند: «جنگ ما فتح فلسطین را در پی خواهد داشت» و امروز می‌بینیم که مقدمه این فتح هم در فلسطین و هم در خارج آن فراهم شده است. امروز کرانه باختری در حال مجهز شدن به سلاح‌هایی است که اسرائیل را به روز سیاه خواهد نشاند و آزادی عراق که در شعارهای ما «مقدمه لازم» رهایی قدس بود، محقق شده است. مگر نمی‌گفتند «بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت» بنابراین انقلاب اسلامی از فتنه‌ها به درون خود فرو نرفته و رسالت خود را هیچگاه واننهاده است. امواج توطئه‌های رنگارنگ می‌آیند و بر صخره‌های کنار ساحل می‌کوبند ولی خود متلاشی می‌شوند و صخره، روشن‌تر از قبل حیات خود را ادامه می‌دهد. این ویژگی‌ هم خاص انقلاب اسلامی است. انقلاب‌های دیگر نتوانستند در برابر امواج مخالف تاب بیاورند. بعضی گمان کرده‌اند مردم ما عقب افتاده‌اند و فرق پدر از پسر را نمی‌شناسند وقتی خود حسینعلی منتظری نتوانست خللی بر انقلاب وارد کند، از فرزندان منحرف پدران بزرگی که خونشان ضامن اصالت انقلاب بوده، چه کاری ساخته است. تردیدی نداریم که اگر این پدران شهید می‌بودند چنین فرزندانی را از خود می‌راندند. انقلاب، انقلاب خدایی است و شیاطین نمی‌توانند در پوست انبیا بروند و مؤمنین را به مساجد ضرار بکشانند.
کد خبر: ۵۴۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۳

دکتر احمدی نژاد مردی است که ۸ سال تمام برای ملت بزرگ ایران خدمت کرد و میلیونها انسان بویژه محرومین را شیفته انقلاب و نظام اسلامی کرد
کد خبر: ۵۴۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۲

قوه قضائیه در اطلاعیه‌ای پاسخ نامه علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را داد. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:  اداره كل روابط عمومی قوه قضاییه در رابطه با اظهارات علی مطهری پیرامون سران فتنه اطلاعیه ای صادر کرد. متن کامل اطلاعیه اداره كل روابط عمومی قوه قضاییه به شرح زیر است:  علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی در تحلیل بیانات رییس قوه قضاییه در جلسه‌ی اخیر شورای مسوولان قضایی، طی نامه‌ای خطاب به آیت‌الله آملی لاریجانی مطالبی پیرامون حصر سران فتنه مطرح نموده که حاکی از عدم اطلاع وی نسبت به قوانین و مقررات و جایگاه شورای عالی امنیت ملی در نظام جمهوری اسلامی ایران است، جهت تنویر افکار عمومی نکات ذیل را متذکر می‌شویم: 1- ایشان به ریاست قوه قضاییه نسبت داده است که گفته‌اند آقای احمدی‌نژاد دو بار درباره رفع حصر نامه نوشته است. پس از استفسار از ریاست محترم قوه قضاییه معلوم شد که این نسبت کذب محض است. رییس محترم قوه قضاییه در پاسخ گفته‌اند: «بنده نه به ایشان و نه به هیچ کس دیگری چنین مطلبی را نگفته‌ام و اصولاً هیچ اطلاعی از چنین نامه‌ای ندارم و وجود آن را نیز بسیار بعید می‌دانم. نامه‌ای که فی الجمله بدان واقفم ، مربوط به اوایل جریان فتنه و موضوع آن کلاً مطلب دیگری است». این‌گونه نسبت‌های خلاف واقع ، هم خلاف تقوی و التزام عملی به احکام نوراني اسلام است و هم مشمول عنوان مجرمانه نشر اکاذیب. 2- علی مطهری در اصل امضای مصوبه شورای امنیت ملی تشکیک نموده و در صدد القاء این موضوع است که این مصوبه به امضای رییس وقت شورای عالی امنیت ملی نرسیده است. از نماینده مجلس که خود قانون‌گذار است انتظار نمی‌رود چنین اکاذیبی را به روسای محترم قوا که از اعضای موثر شورای عالی امنیت ملی هستند نسبت دهد و در مصوبات یکی از مراجع عالی کشور ایجاد تردید نماید ؛ آن هم با حدسیات واهی. آیا استدلالی سخیف‌تر از این می‌توان یافت که در مقابل کسی که خود در جلسه شورای عالی امنیت ملی حضور داشته و ناظر تصویب آن بوده و دیگر مسوولان عالی نظام هم حضور داشته‌اند ، به حدسیات وهمی خود تکیه کرده و در تصویب آن تشکیک نمایند. آیا جهل کسی در مقابل علم دیگری حجت است؟! 3 _ مدعی، حصر سران فتنه را با اصول سی و دوم لغایت سی و هفتم قانون اساسی مغایر دانسته است. این در حالی است که اصول سی و دوم و سی و سوم قانون اساسی که به ممنوعیت دستگیری، بازداشت و تبعید افراد تصریح نموده، استثنای «مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند» (در اصل سی و دوم) و «مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد» (در اصل سی و سوم) را در نظر گرفته است. اصول دیگر مورد استناد ايشان اصل سی و چهارم (حق افراد بر دادخواهی)، اصل سی و پنجم (حق معرفی وکیل در دادگاه‌ها)، اصل سی و ششم (صدور حکم به مجازات از طریق دادگاه صالح) و اصل سی و هفتم (برائت) در اظهارات وي بدون وجه به کار رفته و ارتباطی با مصوبه‌ی شورای عالی امنیت ملی ندارد.این استنباط که منظور اصول بيست و دوم ، سی و دوم و سی و سوم قانون اساسی از استثنای مندرج در آن، قانون عادی است، مغایر با منطوق قانون است؛ زیرا وجهی برای تقیید اطلاق «قانون» در اصول مذکور وجود ندارد. قانون اساسی به عنوان قانون مادر و دیگر قوانین به عنوان قانون عادی، هر دو داخل در اصطلاح «قانون» هستند. به علاوه در اصل 39 قانون اساسی به مجازات تصریح شده است بدون این که به قانون عادی ارجاع دهد و این نشان می‌دهد که اصلی از اصول قانون اساسی نیز می‌تواند تضییق، تقیید و استثناء بر اصول دیگر وارد آورد. مفاد اصل چهارم قانون اساسی که مقرر می‌دارد: «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این‌ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است» به روشنی دلالت دارد که واژه‌ی «قانون» که در صدر آن به کار رفته، شامل قانون اساسی نیز می‌شود. اصولاً مقصود از واژه‌ی «قانون» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، گاه به روشني  قانون عادی است مانند ذيل اصل شصت وچهارم و گاه مقصود  قانون اساسی است مانند ذيل اصل ششم وگاه نیز مانند صدر اصل چهارم واصول سیزدهم، بیستم و یکصد و شصت و ششم مطلق می‌باشد که هر دو قانون عادی و اساسی را در بر می‌گیرد. اصول مذكور در فوق نيز از اين قبيل است و لذا ادعای مدعي در تضییق این مواد بلادلیل است. 4- این ادعا که عناوینی مانند «امنیت»، «مصالح ملی» و «مصلحت نظام»، مفاهیمی کش‌دار و قابل تاویل می‌باشند، موجب نمی‌گردد از استناد به آنها احتراز كنيم . بنابراين به ايشان بايد گفت: این عناوين در جای جای قوانین عادی که جنابعالی به عنوان تصویب کننده آن در مجلس حضور داشته‌اید، بكار رفته است. آیا قوه قضاییه با استناد به ادعای شما می‌تواند از اجرای این قوانین خودداری کند؟طبق اصل یکصد و دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از اختیارات مجلس شورای اسلامی آن است که در موارد مخالفت شورای نگهبان با مصوبه‌ی مجلس، با در نظر گرفتن «مصلحت نظام» تصویب قانون را از مجمع تشخیص مصلحت نظام بخواهد. آیا در این موضع، شما به عنوان یک نماینده مجلس، از تشخیص «مصلحت نظام» به استناد کش‌دار بودن آن خودداری می‌کنید؟! 5- مدعی در مقام نقض بر رییس قوه قضاییه گفته است «با تمسک به این مفاهیم (امنیت، مصالح ملی و مصلحت نظام) شورای عالی امنیت ملی می‌تواند افرادی را غیاباً به حبس‌های طولانی مدت و مانند آن محکوم کند ... هر متهمی را تحت عناوین مذکور بدون آن که روند قضایی طی شود، به حبس و حتی اعدام محکوم کند و این امر یعنی به بازی گرفتن قوه قضاییه و قانون اساسی».اولاً، در اظهارات آیت‌الله آملی لاریجانی چنین اختیاری برای شورای عالی امنیت ملی بیان نشده است؛‌ثانیاً، بیان این مطلب از زبان یک نماینده مجلس نشان می‌دهد که: ایشان تفاوت حبس و حصر و اعمال مجازات‌ها را نمی‌داند و منطوق اصل یکصد و هفتاد و ششم قانون اساسی در اختیارات شورای عالی امنیت کشور را درک نمی‌کند، یا از آن تغافل می‌نماید و یا آن که تمایل به حمایت بی‌قید و شرط از سران فتنه، ایشان را از توجه به موازین حقوقی باز داشته است؛ زیرا وی با حذف برخی واژه‌های اصل یکصد و هفتاد و ششم، چنین وانمود کرده که شورای عالی امنیت کشور صرفاً وظیفه‌ی «رصد امنیت داخلی و خارجی» را دارد، در حالی که در اصل یکصد و هفتاد و ششم آمده است:‌ «بهره‌گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی» و از صراحت اصل مذکور می‌توان نتیجه گرفت حصر سران فتنه در مقام رفع یکی از تهدیدهای علیه امنیت کشور بوده است. كما اينكه اين گونه تصميم در شوراي عالي امنيت ملي مسبوق به سابقه هم بوده است.بسیار جای تاسف است که نماینده مجلس که باید به ادبیات تقنینی احاطه داشته باشد، تفاوت حصر و محکومیت به حبس یا اعدام را نداند.شوراي عالي امنيت ملي دادگاه نيست كه كسي را محكوم به حبس يا اعدام كند. 6- مطهری در ضرورت محاکمه‌ی سران فتنه نوشته است «این طبیعی است که هر متهمی می‌خواهد حرف‌هایش را به گوش مردم برساند و این حق اوست» این عبارات نشان می‌دهد که وی از وظیفه ذاتی دادگاه و اصل علنی بودن محاکم تلقی اشتباه دارد؛ زیرا:اولاً، وظیفه‌ی دادگاه دادرسی است نه ایجاد تریبونی برای سخنرانی دیگران و رساندن حرف‌های خود؛ثانیاً، اصل علنی بودن محاکم که نمودی از نظام دادرسی اتهامی است، با انتشار جلسات دادگاه در رسانه‌ها متفاوت است. به همین جهت است که ماده‌ی 188 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1388 که به اصل علنی بودن محاکم اشاره نموده، در تبصره‌ی 1 ضمن تعریف علنی بودن، انتشار جریان دادرسی را با محدودیت‌هایی پیش‌بینی کرده است؛ توجه به این نکته لازم است که قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 در ماده‌ی 36 حتی انتشار حکم محکومیت قطعی محکومان را منوط به عدم تهدید برای «اخلال در نظم یا امنیت» نموده است. لذا دادن چنین فرصتی به متهمان در دادگاه‌ها که در مرحله‌ی دفاع از اتهامات است، موجبات قانونی ندارد.ثالثاً، اصل علنی بودن دادگاه‌ها با سه استثناء مواجه است که یکی از این استثنائات، «مخل امنیت» بودن برگزاری علنی جلسات است. این استثناء در بند «ب» ماده‌ی 352 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 تکرار شده است. 7- مطهری از عنوان «شورای عالی امنیت ملی» استنباط کرده است که حداکثر اختیار این مرجع، اتخاذ تصمیمات موقت در شرایط بحرانی است. اولاً، تشخیص صلاحیت و اعتبار تصمیمات شورا، نظیر سایر نهادهای مشابه، با خود شورای عالی امنیت ملی است و تشکیک شما و یا هر شخص دیگری، چیزی از اعتبار تصمیمات شورا نمی‌کاهد.ثانیاً، از بند 3 مذکور (بهره‌گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی)، ضرورت «بحرانی بودن وضعیت» جهت ورود شورای عالي امنیت ملي ، استنباط نمی‌شود و لذا پس از تحقق مصوبه و طی مراحل قانونی آن، لازم‌الاجرا خواهد بود. 8- ادعای مدعی مبنی بر موقت بودن مصوبات شورای عالی امنیت ملی با اصل دوام مقررات و ضرورت تشخیص زمان اجرای مقرره توسط واضع آن مغایر است. هم چنان که مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوانین تصویب شده در مجلس شورای اسلامی صرفاً با نسخ توسط همان مرجع فاقد اثر می‌شود (مگر آنكه در نفس مصوبه زمان معيّني براي آن معيّن شده باشد ) ، در خصوص مصوبات شورای عالی امنیت ملی، نیز تا زمانی که مصوبه توسط خود شورا ملغی نشود، به اعتبار خود باقی است. به راستی آیا مصوبات مجلس شورای اسلامی هم خود به ‌خود لغو و بی‌اثر می‌شوند؟! به نظر می‌رسد مدعي از فرآیند اقدامات و مصوبات شورای عالی امنیت ملی بی‌اطلاع است که تصور می‌کند مصوبات شورا پس از مدتی، خود به خود و بدون مصوبه جدید لغو می‌گردد.  اداره كل روابط عمومی قوه قضاییه1393/10/16
کد خبر: ۵۳۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۶

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ...» به نویسندگی و کارگردانی «فرزاد امینی» از 11 دی‌ماه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه می‌رود.به گزارش روابط‌عمومي گروه تئاتر پرومته، نمايش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ...» روایتگر زندگی روزمره و بسیار عادی یک خانواده کارگر در تهران است. داستان نمایش درباره اضمحلال و سقوط جسم و روان دو شهروند عادی تهران در زندگی و دغدغه‌های به شدت  سرکوب‌کننده‌ی روزمره است.بازيگران اين نمايش؛ مهدی ابراهیم‌زاده، مهدی دوستی، ساناز پوردشتی، مونا سهراب‌حقیقت، مرضیه شاطرطوسی و فرزاد امینی هستند.ساير عوامل اين نمايش عبارتند از: مهدی امینی(آهنگساز)، شیما صنعتی(تار)، پویان جوان(ملودیکا)، میلاد قریشی(کوبه‌ای)، مهدی امینی(تار و رباب)، نوشین آتشگاهی(طراح لباس)، فرزاد امینی(طراح صحنه)، سروش حائری(دستیارکارگردان)، هومن نجفی(عکس)، مهدی وحیدروش(مدیرصحنه و اجرا)، شقایق شاهین‌فرد(منشی صحنه)، فرزاد امینی(تهیه‌کننده).«آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ...» از 11 تا 30 دی‌ماه، هر روز به جز شنبه‌ها ساعت 20:30 در خانه هنرمندان، سالن استاد انتظامی اجرا می‌شود و خبرنگاران و منتقدین محترم تئاتر می‌تواند ضمن تماس با شماره تلفن  09198017925 به صورت رایگان به تماشای این نمایش بنشینند.  فرزاد امینی متولد 1356، دارای مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی و کارشناسی ارشد فلسفه غرب و دانشجوی مقطع دکتری فلسفه است. وی تاکنون نمایش‌های «مکبث»، «پروا» و «منشاء همه نابودکننده‌هایت یک چیز بیشتر نیست» را کارگردانی کرده است.
کد خبر: ۵۳۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۰

نماینده ادوار هفتم و هشتم مجلس و عضو جبهه پایداری گفت: امیرالمومنین(ع) را با شعار اعتدال کنار گذاشتند
کد خبر: ۵۳۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۹

مسئله‌ی انرژی هسته‌ای بهانه است؛ میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ در حالی که‌] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهای ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتی هم که امروز در جریان است، ما ضرری نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از]این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: گروه سیاسی گفتمان نیوز، ۲۶ آذرماه همایشی  با عنوان «بررسی ۱۰ سال مذاکرات هسته ای میان ایران و کشورهای ۵+۱»‌ در دانشگاه تهران برگزار شد که افراد حاضر در آن از جمله آقایان احمد شیرزاد و صادق زیباکلام به اظهارنظردرباره برنامه هسته‌ای ایران پرداختند. پاسخ ادعاهای مطرح شده توسط این دو تن،‌ پیشتر و مکررا از سوی کارشناسان و مسئولان سابق و کنونی مرتبط با انرژی اتمی پاسخ داده شده است. جالب اینکه دکتر گرت پورتر در خاک آمریکا، هشت سال از عمر خود را وقف تحقیق و مطالعه روی برنامه هسته‌ای ایران کرده و به همه سوالات و شبهات ادعایی پیرامون آن پاسخ می‌گوید. با این حال پایگاه گفتمان نیوز از منظری دیگر به این اظهار نظرات پاسخ داده؛ رهبر انقلاب در سال های اخیر به مناسبت های گوناگون در مورد ابعاد گوناگون برنامه هسته ای ایران سخنرانی نموده اند که در این نوشته هرچند ناقص به گوشه ای از بیانات ایشان اشاره شده است.   شیرزاد: چرا موضوع هسته ای را ناموسی کرده اید؟ چه فرقی می کند ۱۰ هزار سانتریفیوژ داشته باشیم یا ۱۰ تا!؟ احمد شیرزاد نماینده اصلاح طلب مجلس ششم با بیان اینکه هرکسی در هر دوره ای که تصمیم گرفته ایران را به سمت هسته ای شدن پیش ببرد اشتباه کرده گفت: از مسئولان سازمان انرژی اتمی در زمان مجلس ششم سؤال می‌کردم که استراتژی هسته‌ای ما چیست که هیچکس پاسخ روشنی در این باره به من نمی‌داد. عضو فراکسیون مشارکت در مجلس ششم با بیان اینکه از این چاه (صنعت هسته‌ای) آبی در نمی‌آید، مگر اینکه برای برخی افراد نانی درآید، افزود: از سال ۸۲ تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور. وی اظهار داشت: هیچکس در ایران نمی‌داند که ما به چه دلیلی به مسیر هسته‌ای شدن پا گذاشته‌ایم و این امر دقیقاً‌ به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود در حالیکه برخی افراد شعارهایی مانند راه قدس از کربلا می‌گذرد را بیان می‌کردند. شیرزاد گفت: اگر جمهوری اسلامی ایران به جای ۱۰ هزار دستگاه سانتریفیوژ ۵۰۰ یا هزار و یا حتی ۱ دستگاه داشته باشد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ مسئله‌ی انرژی هسته‌ای بهانه است؛ میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند رهبرانقلاب: یک تجربه‌ای در اختیار ملّت ایران است – که حالا من مختصراً عرض خواهم کرد – این تجربه ظرفیّت فکری ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه‌ای که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینه‌ی تعلیق غنی‌سازی انجام گرفت، که آن‌وقت تعلیق غنی‌سازی را در مذاکرات با همین اروپایی‌ها، جمهوری اسلامی برای یک مدّتی پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنی‌سازی، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیاری را – که البتّه به‌نحوی تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند – آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب یک ذرّه شما عقب‌نشینی میکردید، همه‌ی مشکلات حل میشد، پرونده‌ی هسته‌ای ایران عادی میشد. آن تعلیق غنی‌سازی این فایده را برای ما داشت که معلوم شد با عقب‌نشینی، با تعلیق غنی‌سازی، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیاری از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگری است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنی‌سازی را آغاز کردن. امروز وضعیّت جمهوری اسلامی با سال ۸۲، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ در حالی که‌] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهای ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتی هم که امروز در جریان است، ما ضرری نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از]این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان۱۳۹۲/۰۸/۱۲ رهبرانقلاب: سلطه میخواهد برگردد به این کشور. همه‌ی این تلاشها برای این است. مسئله‌ی انرژی هسته‌ای بهانه است. آن کسانی که خیال میکنند اگر ما مسئله‌ی انرژی هسته‌ای را حل کردیم، مشکلات حل خواهد شد، خطا میکنند. مسئله‌ی انرژی هسته‌ای را مطرح میکنند، مسئله‌ی حقوق بشر را مطرح میکنند، مسائل گوناگون را مطرح میکنند، که اینها بهانه است. مسئله، مسئله‌ی فشار است، میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند. بیانات در دیدار جمعی از کارآفرینان سراسر کشور۱۳۸۹/۰۶/۱۶ شیرزاد: در زمینه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نه منابع اولیه دارد و نه احاطه به علوم آن شیرزاد در ادامه گفت: در زمینه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نه منابع اولیه دارد و نه احاطه به علوم آن را عضو فراکسیون مشارکت در مجلس ششم افزود: تولید اورانیوم در جمهوری اسلامی ایران ۱۰ برابر قیمت جهانی تمام می‌شود. ضمن اینکه هیچگونه برداشتی نیز از معدن ساغند یزد تا کنون به دست نیامده و فقط فعلاً از معدن گچین بندرعباس برداشت می‌کنیم.   آنها خیال میکردند که ما نمیتوانیم صفحه‌ی سوخت و میله‌ی سوخت درست کنیم؛ اما جوانهای ما درست کردند و آنها مانده‌اند در مقابل عمل انجام شده‌ی ملت رهبرانقلاب: سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران داشت تمام میشد، به ما گفتند باید بیائید اورانیوم ۵/۳ درصدتان را به فلان کشور بدهید تا او تبدیل کند به ۲۰ درصد؛ بعد او بدهد به فلان کشور، که او تبدیل کند به سوخت؛ بعد با اجازه‌ی آقایان دنیا، این سوخت بیاید داخل! یعنی از چندین خان بگذرد، که قطعاً هم نمیگذشت. اگر چنانچه ما میخواستیم سوخت هسته‌ای را برای همین رآکتورهای تحقیقاتی که در اینجا داریم، از اینها بخریم، تا ملت ایران را ذلیل و تحقیر نمیکردند، ذره‌ای از آن را به ما نمیدادند. یک وقتی من گفتم اگر همین نفتی که ما امروز داریم، مال اروپائی‌ها بود و بنا بود ما از آنها نفت یا بنزین بخریم، بطری بطری‌اش را با قیمتهای گزاف به ما میفروختند. آنها اینجوری‌اند. خب، اینها فکر میکردند که ما برای خرید سوخت ۲۰ درصد مجبور خواهیم شد و زیر بار خواهیم رفت؛ لذا این موانع را درست کردند. اما جوانهای ما آمدند کار تحقیقاتی کردند و سوخت ۲۰ درصد را خودشان درست کردند. بعد آنها خیال میکردند که ما نمیتوانیم صفحه‌ی سوخت و میله‌ی سوخت درست کنیم؛ اما جوانهای ما درست کردند و کار گذاشتند. حالا آنها مانده‌اند در مقابل عمل انجام شده‌ی ملت ایران! بیانات در دیدار مدال‌آوران المپیک و پارالمپیک۱۳۹۱/۱۲/۲۱ شیرزاد: متأسفانه برخی افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هسته‌ای را به ایدئولوژی نظام تبدیل کرده‌اند شیرزاد با اشاره به مذاکرات هسته‌ای گفت:‌ جمهوری اسلامی ایران با ورود به صنعت هسته‌ای به خط قرمز برخی قدرت‌های بزرگ وارد شده است و هم‌اکنون باید در میز مذاکرات به آنها بگوییم که اگر ایران پای خود را از خطوط و دایره قرمز آنها عقب‌تر بگذارد چه چیزی را به ایران می‌دهند و این موضوع تنها در میز مذاکرات مشخص می‌شود. نماینده مجلس ششم با تأکید بر اینکه متأسفانه برخی افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هسته‌ای را به ناموس یا ایدئولوژی نظام تبدیل کرده‌اند، افزود: وقتی چیزی به ناموس تبدیل شود نمی‌توان برای آن چانه‌زنی کرد. این فعال سیاسی تصریح کرد: در حال حاضر شورای عالی امنیت ملی به مسئله هسته‌ای نگاه منافع ملی دارد و دیگر به هیچ وجه به این موضوع نگاه ناموسی ندارد.   مشکل زورگوهای سیاسی غرب این نیست که ایران بر سر قضیه‌ی هسته‌ای مذاکره نمیکند ؛ نه، مشکل آنها این است که ایران زیر بار حرف آنها نمیرود رهبرانقلاب:  وانمود میشود این زورآزمائی به خاطر مثلاً مسئله‌ی هسته‌ای یا مسئله‌ی حقوق بشر است؛ و این دروغ است. دروغ بودن این ادعا، یکی از واقعیتهاست. نه اینکه ما بگوئیم این واقعیت است؛ امروز در دنیا کسی نیست که باور کند آمریکا دنبال حقوق بشر است، دنبال حقوق ملتهاست؛ یا رژیم صهیونیستیِ نسل‌کش و کودک‌کش دنبال اجرای دموکراسی در کشورهای دنیاست. پرونده‌ی آمریکا، پرونده‌ی رژیم صهیونیستی، پرونده‌ی همین چند قدرت که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارند، از لحاظ مسئله‌ی حقوق بشر و طرفداری از حقوق ملتها و حقوق انسانها، پرونده‌ی بسیار سیاهی است. شصت سال نسل‌کشی در فلسطین، نقض حقوق بشر نیست؟ دادن سلاح اتمی به دولت غاصب صهیونیستی، نقض صلح جهانی نیست؟ اینهائی که این کارها را کردند، میتوانند مدعی دفاع از صلح جهانی باشند؟ دادن سلاح شیمیائی به کسی مثل صدام، نقض حقوق بشر نیست؟ کارهائی از قبیل آنچه که در ابوغریب و گوانتانامو و افغانستان و عراق و نقاط دیگری از دنیا به وسیله‌ی آمریکائی‌ها، به وسیله‌ی غربی‌ها، به وسیله‌ی انگلیس اتفاق افتاده است، جائی برای ادعای دفاع از حقوق بشر باقی میگذارد؟ بنابراین اینکه اینها میگویند مقابله‌ی ما با جمهوری اسلامی برای حقوق بشر است، دروغ است؛ این هم که میگویند مقابله‌ی با جمهوری اسلامی برای سلاح هسته‌ای است، دروغ است؛ این را ما اول با حدس بیان میکردیم، بعد در مذاکرات و مبادلات بین‌المللی برای ما روشن شد که آنها میدانند جمهوری اسلامی دنبال سلاح هسته‌ای نیست؛ این را باور کردند و قبول دارند، و واقعیت هم همین است؛ در عین حال مسئله‌ی سلاح هسته‌ای را مطرح میکنند. پس ادعای اینکه این فشارها، این تحریمها، این محاصره‌ها، این دشمنی‌ها و خصومتها به خاطر مسئله‌ی سلاح هسته‌ای و مسئله‌ی توان هسته‌ای است، یک دروغ است؛ این دروغ بودن هم یک واقعیت است. بیانات در دیدار کارگزاران نظام۱۳۹۱/۰۵/۳     رهبرانقلاب: یکی از حرفهای رائج این است: ما بر ایران فشار وارد می‌آوریم تا ایران به پای میز مذاکره برگردد. کدام میز مذاکره؟ کِی ایران مذاکرات در مورد مسائل گوناگون جهانی را، از جمله مسئله‌ی هسته‌ای را ترک کرده بوده که حالا برگردد؟! این یک تقلب و خدعه‌ی تبلیغاتی است. ما تلاش میکنیم که ایران به میز مذاکره برگردد! این، خدعه و تقلب تبلیغاتی است. همین را در دنیا هی تکرار میکنند، هی میگویند، هی میگویند. این تعبیرات اینقدر تکرار میشود که به نظرم خود سیاستمداران غربی هم باورشان می‌آید که واقعیت این است؛ در حالی که آن کسی که این شکل را، این جمله‌بندی را، این فرمول مطلب را اختراع میکند، مقصود دیگری دارد. او از ایران نمیخواهد که به میز مذاکره برگردد؛ او میخواهد ایران هنگام مذاکره، در مقابل زورگوئی‌های غربی تسلیم شود. خب، جواب از طرف ایران این است که نخیر؛ شماها کوچکتر از آن هستید که بتوانید یک ملت انقلابیِ مبارزِ بصیرِ آگاه را در مقابل خواسته‌ها و مطامعِ خودتان به زانو دربیاورید. مشکل زورگوهای سیاسی غرب این نیست که ایران بر سر قضیه‌ی هسته‌ای یا قضایای دیگر مذاکره نمیکند؛ نه، مشکل آنها این است که ایران زیر بار حرف آنها نمیرود. و البته این مشکل باقی خواهد ماند؛ معلوم است. بیانات در دیدار نخبگان و مسئولان استان خراسان شمالی۱۳۹۱/۰۷/۲۵ رهبرانقلاب: نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوکار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام – یعنی انقلاب اسلامی که برگرفته‌ی از همان مفاهیم اسلامی است – می‌آید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنی همه‌ی این عوامل را نفی میکند؛ چالش اصلی اینجا است؛ دعوای اصلی اینجا است؛ دعوای با انقلاب اینها است؛ بقیّه‌ی حرفها بهانه است. تحریم، جنگ داخلی، ایجاد کودتا، بقیّه‌ی چیزهایی که در این سالها [بوده‌]، مسئله‌ی انرژی هسته‌ای، همه را در این چهارچوب باید نگاه کرد، باید دید: یک انقلابی می‌آید برخلاف تصور همه‌ی دنیا پیروز میشود، دولت تشکیل میدهد و آن دولت ماندگار میشود و میماند – برخلاف تصور همه‌ی دنیا که خیال میکردند جمهوری اسلامی ظرف شش ماه، یک سال، دو سال، بعد یک خرده تخفیف دادند، ظرف سه چهار سال، باید از بین میرفت – روزبه‌روز قوی‌تر شد، روزبه‌روز «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء. تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها» شد، تبدیل شد به یک قدرت منطقه‌ای، تبدیل شد به یک کشور اثرگذار در مسائل کلان جهانی؛ با این مخالفند، با این دشمنند. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی۱۳۹۲/۰۶/۲۶ زیباکلام: هیچ پیشرفت و نوآوری علمی در رابطه با مسئله هسته‌ای نه تنها در ایران بلکه در هیچ کشوری وجود ندارد در ادامه این همایش صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و فعال اصلاح طلب گفت: هر وقت به مردم، مطبوعات و رسانه‌ها اجازه اظهارنظر در مورد آن داده نشده متأسفانه حاصل کار خوب از کار درنیامده است. وی ادامه داد: اشغال سفارت آمریکا نیز اینگونه بود و اجازه داده نشد افکار و نظرات دیگر ارائه شود و تصمیمی بود که وحشتناک به زیان منافع ملی بود و همچنان از منافع ملی قربانی می‌گیرد. زیباکلام تصریح کرد: به راه افتادن آمریکاستیزی هم همین‌طور بوده است. در مسئله جنگ نیز اجازه داده نمی‌شد مسائل گفته شود. زمانی که آتش‌بس برقرار شد تا به امروز همچنان بحث و گفت‌وگو در این رابطه وجود دارد و افراد مختلف پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را بر گردن هم می‌اندازند. وی افزود: کسانی که تلاش می‌کردند مسائل هسته‌ای را پیش ببرند آدم‌های انقلابی، اسلامی، غیرتمند و غیور شدند و کسانی که صحبت‌های کژدار مریض می‌کردند به قول احمدی‌نژاد خائن شدند. زیباکلام اضافه کرد: من زمانی در یک جا گفتم هسته‌ای چه گلی به سر ملت زده است و فقط به خاطر این مسئله برایمان پرونده درست شد..وی ادامه داد: من بارها از اصولگرایان پرسیدم حداقل یکی از این ۲۵۰ صنعتی که هسته‌ای به وجود می‌آورد بگویید. هیچ پیشرفت و نوآوری علمی در رابطه با مسئله هسته‌ای نه تنها در ایران بلکه در هیچ کشوری وجود ندارد. عضو هیأت‌علمی دانشگاه تهران در قسمت دیگری از سخنانش افزود: فعالیت‌های هسته‌ای دست کم از سال ۸۲ به این سو خیلی شیره گلوسوزی برای مملکت نبوده است، نه از نظر پیشرفت علمی خیلی خبری بوده و نه از لحاظ اقتصادی و چه بسا با مطالبی که مطرح شد به ضرر ما بوده است.     حرکت هسته‌ای و صنعت هسته‌ای، نماد پیشرفت یک کشور است  رهبرانقلاب: در هر برهه‌ای که ما در مقابل جبهه‌ی دشمن انعطاف نشان دادیم و با توجیه‌هائی عقب‌نشینی کردیم – مثلاً یک وقت گفتیم بگذارید بهانه را از دست دشمن بگیریم، یک وقت گفتیم بگذارید سوءظن دشمن را از خودمان زائل کنیم – دشمن مواضع گستاخانه‌تری علیه ما گرفته. در آن روزی که ادبیات مسئولین ما آلوده شد به حرفها و تعبیرات تملق‌آمیز نسبت به غرب و فرهنگ غربی، در آن روز اینها ما را «محور شرارت» معرفی کردند! چه کسی؟ آن کسی که خودش مجسمه‌ی شرارت بود. رئیس جمهور قبلی آمریکا – مجسمه‌ی شرارت – ایران اسلامی را «محور شرارت» معرفی کرد! این کِی بود؟ آن وقتی که ما در ادبیات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهای تملق‌آمیز نسبت به غرب و نسبت به آمریکا و اینها را تکرار میکردیم. اینها اینجوری‌اند. در همین قضیه‌ی هسته‌ای، آن وقتی که ما با اینها همراهی کردیم و عقب‌نشینی کردیم – البته برای ما تجربه‌ای بود، اما این واقعیت است – اینها جلو آمدند؛ اینقدر جلو آمدند که من در همین حسینیه گفتم اگر بنا باشد که این روال از سوی آنها ادامه پیدا کند، من خودم وارد قضیه خواهم شد؛ و وارد قضیه شدم؛ ناچار شدیم؛ اینها کار ما نیست. عقب‌نشینی‌ها آنها را گستاخ‌تر کرد، طلبگارتر کرد. یک روزی بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقب‌نشینی‌ها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هسته‌ای که هیچ خبری نبود، به این نشاط علمی هم که در چند سال اخیر در کشور وجود پیدا کرده – این حرکت علمی، این جوانها، این ابتکارات، اختراعات، پیشرفتهای گوناگون در بخشهای مختلف – قطعاً لطمه میخورد؛ چون اولاً نسبت به هر یک از آنها ممکن بود یک بهانه‌ای بیاورند؛ ثانیاً حرکت هسته‌ای و صنعت هسته‌ای، نماد پیشرفت یک کشور است. بیانات در دیدار کارگزاران نظام۱۳۹۱/۰۵/۰۳ رهبرانقلاب: یک جمله هم در خصوص قضیه‌ی هسته‌ای عرض کنم من در سخنرانیِ روز اول سال گفتم جبهه‌ی مخالف ما که عمدتاً منحصر در چند کشور معدودِ زورگو و زیاده‌خواه است و اسم خودشان را به غلط و به دروغ میگذارند جامعه‌ی جهانی، و در رأس آنها آمریکا است، محرک اصلی هم صهیونیستهایند، مسئله‌ی اینها این است که نمیخواهند موضوع هسته‌ای ایران حل شود. اگر لجبازی آنها نبود، موضوع هسته‌ای براحتی حل میشد. بارها تا لحظه‌ی حل پیش رفتیم، امضاء کردند، آژانس هسته‌ای امضاء کرد؛ قبول کرد که این اشکالاتی که وجود داشته، برطرف شده – اینها موجود است، اینها سند است؛ اینها که قابل انکار نیست – خب باید قضیه تمام میشد، پرونده‌ی هسته‌ای کشور باید پایان پیدا میکرد. آمریکائی‌ها بلافاصله یک چیز جدید را مطرح کردند، آوردند وسط. نمیخواهند قضیه تمام شود. نمونه‌های متعددی را ما در این زمینه داریم. حل مسئله‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی، به حسب طبیعت خود، از جمله‌ی کارهای سهل و آسان و روان است؛ اما وقتی طرف مقابل مایل نیست این قضیه حل شود، خب بله همین جور میشود که ملاحظه میکنید. بیانات در دیدار مسئولان و کارکنان قوه‌ی قضائیه‌۱۳۹۲/۰۴/۰۵ زیباکلام: اینکه می‌گویند اسرائیل باید نابود شود و با افتخار هم این حرف را می‌زنند باعث چنین مشکلاتی می‌شود  زیباکلام خاطرنشان کرد: این سوالی که در رابطه با مسئله هسته‌ای پرسیده شد را می‌توان در رابطه با مسائل دیگر مانند اینکه آیا فعالیت‌های سیاست خارجی ایران در سوریه و لبنان به نفع ما در بلند‌مدت بوده است یا اینکه آیا اشغال سفارت آمریکا و ادامه جنگ به نفع ما بوده است نیز پرسید. جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که عملا اعلام کرده می‌خواهد یک کشور دیگر به نام اسرائیل را نابود کند، این در شعار هم خلاصه نشده و هرگاه توانستیم در رابطه با نابودی اسرائیل با کمک به حماس و لبنان و غیره گام برداشتیم و اگر سلاح‌های مرگبار هم به آنها نداده‌ایم به خاطر این بوده که نمی‌شده است. این استاد دانشگاه افزود: ما در مقابل همه تهدید‌هایی که داشته‌ایم فقط گفته‌ایم که اسلام با سلاح هسته‌ای مخالف است و علما و مقام معظم رهبری فتوا داده‌اند که سلاح هسته‌ای حرام است و یک طلبه ساده هم می‌داند که فتوا تابع زمان است. این استاد دانشگاه اظهار داشت: اینکه می‌گویند اسرائیل باید نابود شود و با افتخار هم این حرف را می‌زنند باعث چنین مشکلاتی می‌شود و آن وقت با هر چیزی که در ایران ختم به کشتار جمعی شود مخالفت خواهند کرد. اسرائیل که روزی در این منطقه عربده می‌کشید؛ از چند صد جوانِ باایمان و پُرشور شکست خورد؛ سلاح قوی و شکست‌ناپذیر آنها، ایمان بود   رهبرانقلاب: جنجالی که راه می‌اندازند، با هدف این است که ما را متوقف کنند. میدانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم؛ این را فهمیده‌اند، دانسته‌اند. من شک ندارم که دستگاه‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در این کشورهائی که جلوی ما ایستاده‌اند، اطلاع دارند و میدانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم. واقعاً سلاح هسته‌ای به صرفه‌ی ما نیست؛ علاوه بر اینکه از لحاظ فکری و نظری و فقهی، ما این کار را خلاف میدانیم و این حرکت را حرکت خلافی میدانیم. ما استفاده‌ی از این تسلیحات را گناه بزرگ میدانیم و نگهداشتنش را یک کار بیهوده‌ی پرضررِ پرخطر میدانیم و هرگز دنبالش هم نمیرویم. آنها هم این را میدانند، اما روی این نقطه فشار می‌آورند برای اینکه این حرکت را متوقف کنند. ما میخواهیم به دنیا اثبات کنیم که داشتن سلاح هسته‌ای، قدرت‌آفرین نیست؛ به دلیل اینکه قدرتهائی که سلاح هسته‌ای دارند، امروز دارای سخت‌ترین مشکلاتند. آنها با تهدید هسته‌ای بر دنیا مسلط شدند، اما امروز این تهدید دیگر کاربرد ندارد. ما میخواهیم بگوئیم ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم و اقتدار را در سلاح هسته‌ای نمیدانیم و اقتدار متکی به سلاح هسته‌ای را هم میتوانیم بشکنیم. بیانات در دیدار دانشمندان هسته‌ای۱۳۹۰/۱۲/۰۳ رهبرانقلاب: یک حادثه‌ی مهم دیگر که خوب است ملت ما به اهمیت آن توجه داشته باشد و این حادثه معنا دارد، اتفاقی است که در گردهمائی طولانی مربوط به ان.پی.تی در نیویورک افتاد. اصلاً این گردهمائی را تشکیل داده بودند تا قدرتهای زورگو بتوانند به برکت این گردهمائی، ملتهائی را که هنوز به انرژی هسته‌ای دسترسی پیدا نکرده‌اند، باز هم محدودتر کنند، موانع سر راه آنها را بیشتر کنند. البته دلشان میخواست و برنامه‌ریزی کرده بودند که در این اجلاس، بالخصوص نسبت به جمهوری اسلامی کینه‌ورزی خودشان را آشکار کنند. درست عکس آنچه که میخواستند، اتفاق افتاد. تقریباً یک ماه این گردهمائی طول کشید. به جای اینکه آنها بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند و کشورهائی مثل جمهوری اسلامی را محدود کنند، نتیجه‌ای که از این کنفرانس طولانی به دست آمد، این بود که قدرتها به وسیله‌ی ۱۸۹ کشور موظف شدند که سلاحهای هسته‌ای خودشان را نابود کنند؛ از ادامه‌ی تولید این سلاحها مانع بشوند؛ حق دستیابی به قدرت هسته‌ای صلح‌آمیز به وسیله‌ی کشورهای دیگر شناخته شد و رژیم صهیونیستی – که دایه‌های او در این کنفرانس بشدت هم به نفع او فعال بودند – محکوم شد به اینکه بایستی به قرارداد ان.پی.تی بپیوندد؛ درست عکس آنچه آنها میخواستند. این حادثه‌ی کوچکی نیست؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که قدرت زورگو و متکبر و مستکبر آمریکا و دیگر قدرتهای زورگو و دنباله‌روان اینها در دنیا حرفشان پیشروی ندارد. امروز دیگر آمریکا در موضعی نیست که بتواند در سیاستهای بین‌المللی دخالت مؤثر بکند. جمهوری اسلامی با ایستادگی سی ساله‌ی خود توانسته است وضعیتی را در افکار عمومی جهان به وجود بیاورد که نه فقط ملتها، حتّی دولتها هم – یعنی ۱۸۹ دولت – در مقابل آمریکا می‌ایستند و علی‌رغم او تصمیم‌گیری میکنند و رأی میدهند. اینها جزو بشارتهای الهی است به ملت بزرگ ایران خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران در حرم امام خمینی (ره)۱۳۸۹/۰۳/۱۴ رهبرانقلاب: وقتی که ملت مشاهده میکند که ما بدون اینکه یک کشور پشتیبانی داشته باشیم، توانسته‌ایم از درون خودمان دانش هسته‌ای را رشد بدهیم، فوران بدهیم، به پیشرفت برسانیم، خب جوان امیدوار میشود. در دنیا چند تا از کشورهای دارنده‌ی دانش هسته‌ای این را به طور بومی توانسته‌اند در خودشان به وجود بیاورند؟ بسیار کم. هستند، اما بسیار بسیار نادر؛ از دیگران گرفته‌اند. بسیاری از همین‌هائی که الان – ما این را اطلاع داریم، بنده میدانم؛ از روی اطلاع دارم عرض میکنم – دانش هسته‌ای دارند، کشورهای پشتیبان به آنها بسته‌ی دانش را اهداء کردند؛ روی دلائل ایدئولوژیکی و سیاسی و بقیه‌ی چیزها. ما نه؛ ما توانستیم خودمان این کار را انجام بدهیم. بیانات در دیدار جمعی از کارآفرینان سراسر کشور۱۳۸۹/۰۶/۱۶ رهبرانقلاب: امروز برخلاف سی سال پیش، رژیم صهیونیستی دیگر یک هیولای شکست‌ناپذیری نیست؛ برخلاف دو دهه پیش، آمریکا و غرب تصمیم‌گیران بی چون و چرا در خاورمیانه نیستند؛ بر خلاف ده سال پیش فن‌آوری هسته‌ای و دیگر فن‌آوری‌های پیچیده برای ملت‌های مسلمان منطقه، دور از دسترس و افسانه‌گون به شمار نمی‌رود. امروز ملت فلسطین، قهرمان مقاومت است، ملت لبنان به تنهایی شکننده‌ی هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی و فاتح جنگ ۳۳ روزه است و ملت ایران پرچمدار و خط‌شکن حرکت به سمت قله‌ها است. پیام ولی‌امر مسلمین به حجاج بیت‌الله‌الحرام۱۳۸۹/۰۸/۲۴ رهبرانقلاب: بحث سلاح هسته‌ای را مطرح میکنند. خب، ما سلاح هسته‌ای را نه به‌خاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریکا و غیر آمریکا، به‌خاطر عقیده‌مان قبول نداریم؛ هیچ کس نباید داشته باشد. وقتی ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است که خودمان هم قاطعاً میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئله‌ی آنها مسئله‌ی دیگری است؛ آنها حرفی ندارند که برخی از کشورها هم فرضاً به‌وجود بیایند [که‌] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم بخورد، امّا قیامتی هم بر پا نمیکنند؛ در مورد ایران اسلامی و جمهوری اسلامی قیامت بپا میکنند؛ چرا؟ چون داشتن یک چنین توانی، یک چنین قدرتی، پشتوانه‌ی این نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ چالش اصلی اینجا است؛ این را باید شناخت، این را باید دید، در این چهارچوب بایستی رویکردهای آمریکا و غرب و فلان کشور وابسته‌ی به اینها و فلان جریان وابسته و دلبسته‌ی به اینها را تفسیر و تحلیل کرد؛ انقلاب اسلامی این است. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی۱۳۹۲/۰۶/۲۶   رهبرانقلاب: روزی که مقاومت اسلامی در لبنان به همّت دلاورمردان لبنانی و با توصیه و حمایت امام راحل شکل گرفت، اسرائیل، بیروت – یعنی پایتخت لبنان – را در اشغال خود داشت و بر مقدّرات سیاسی این کشور چنگ انداخته بود. آن روز وقتی مقاومت اسلامی شعار «زحفاً زحفاً نحوالقدس» را سر داد، گروهی از بی‌خبران، آنان را ساده‌اندیش خواندند و به طعنه سؤال کردند: آیا می‌شود به سوی قدس حرکت کرد، حال آن‌که شما لبنانیها از ورود به پایتخت کشور خود ناتوان هستید؟ از آن تاریخ تا پیروزی تاریخی مقاومت اسلامی بر اسرائیل، فقط هجده سال به درازا کشید. تصدیق می‌فرمایید که هجده سال، در تاریخ مبارزات ملتها زمان زیادی نیست. بی تردید، مبارزه، خسارتهای تأسّفباری را نیز به همراه دارد. مردم کشته می‌شوند؛ خانه‌ها ویران می‌گردد؛ فشار اقتصادی بر دوش مردم سنگینی می‌کند و دهها مصیبت دیگر که ملال و تأثّر آن هرگز دلهای ما را رها نخواهد کرد؛ ولی باید ببینیم نتیجه این ایثار و فداکاری چیست؟ پیروزی آن‌قدر باارزش است که ناگزیر باید بهای آن نیز پرداخته شود. اسرائیل که روزی در این منطقه عربده می‌کشید و همه خواسته‌های خود را بر ملتهای عربی دیکته می‌کرد، اینک ناتوان و افسرده در برابر عظمت مقاومت اسلامی، بر زمین زانو زده است؛ این بخشِ کوچکی از تواناییهای ملتهای مسلمان و عرب است. یقین بدانید که اگر همه امکانات جهان اسلام و حتّی بخشی از آن در این مسیر به کار گرفته شود، ما شاهد زوال و نابودی رژیم صهیونیستی خواهیم بود. اسرائیل در جنوب لبنان از یک مقاومت چند هزار نفره شکست خورد. درست است که حزب‌اللَّه، امتداد مردمیِ عمیقی داشته و به هنگام ضرورت توانسته است هزاران، بلکه دهها هزار نیرو را بسیج کند؛ ولی به طور مستمر فقط از چند هزار، بلکه گاه از چند صد نیرو در محورهای رویارویی با اشغالگران صهیونیست بهره برده است. یعنی اسرائیل و همه امکانات نظامی آن و فنآوری تسلیحاتی و پیشرفته‌اش – که به زرّادخانه امریکا متّصل است – از چند صد جوانِ باایمان و پُرشور که از سلاحهای بسیار ابتدایی در جنگ بهره می‌برند، شکست خورد. البته سلاح قوی و شکست‌ناپذیر آنها، سلاح ایمان بود. پس، الگوی مقاومت و مبارزه پیش روی ماست؛ یعنی می‌توان با مقاومت و مبارزه و البته تحمّل خسارت، به پیروزی رسید. درعین‌حال الگوی شکست نیز پیش روی ماست و آن دل بستن به روشهای سازشکارانه و کاسه گدایی صلح در دست گرفتن است. نتیجه آن نیز تحقیر، به ذلّت کشاندن و در نهایت تحمیل یکطرفه خواسته‌های اسرائیل است که این را نیز عیناً مشاهده کردیم. بیانات در مراسم گشایش کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه ۱۳۸۰/۰۲/۰۴   تجربه‌ی جمهوری اسلامی و تجربه‌ی ملت ایران نشان داد که در این راه، آن که پیروز است، ملت ایران است و او است که به دشمنان خود سیلی خواهد زد رهبرانقلاب: جمهوری اسلامی در قضیه‌ی هسته‌ای، هم قانونی عمل کرده است، هم شفاف عمل کرده است، هم از لحاظ استدلالی، منطقی عمل کرده است؛ منتها این یک نقطه‌ای است که برای فشار بر جمهوری اسلامی این را مناسب دانسته‌اند. اگر این هم نباشد، یک قضیه‌ی دیگری را برای فشار مطرح میکنند. هدف، تهدید است؛ هدف، فشار است؛ هدف، خسته کردن است. خودشان گفتند: هدف، تغییر دادن نظام سیاسی و سازوکار سیاسی است. البته در حرفهای خصوصی که میزنند، یا گاهی نامه که مینویسند، میگویند نه، ما نمیخواهیم نظام را تغییر دهیم؛ لیکن در گوشه و کنار حرفهایشان، در اظهاراتشان، در عملکردشان، این مسئله کاملاً روشن است. ملتی که زیر فرمان آنها نباشد، بر طبق میل آنها عمل نکند، بر طبق سلیقه‌ی آنها در ممشای خود عمل نکند، مغضوب آنها است. حکومتها و دولتها هم اگر در مقابل آنها مطیع و سربه‌راه بودند، برایشان مقبولند؛ نه دموکراسی برای آنها اهمیت دارد، نه حقوق بشر اهمیت دارد، نه هسته‌ای اهمیت دارد. مسئله این است که جمهوری اسلامی روی پای خود ایستاده است، با اتکاء به قدرت خود ایستاده است، با اعتماد به خدای متعال ایستاده است، و در جهات مختلف دارد پیشرفت میکند؛ این را اینها نمی‌پسندند، و نپسندند. البته تجربه‌ی جمهوری اسلامی و تجربه‌ی ملت ایران نشان داد که در این راه، آن که پیروز است، ملت ایران است و او است که به دشمنان خود سیلی خواهد زد. بیانات در دیدار مسئولان و کارکنان قوه‌ی قضائیه۳۹۲/۰۴/۰۵
کد خبر: ۵۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۲

حفظ یکپارچگی داخلی باید همواره به عنوان یک اصل حاکم در تمامی رفتارهای معطوف به مذاکرات هسته‌ای مورد توجه همگان باشد. تلاش دشمن بر هم زدن این یکپارچگی بوده و می‌خواهد در جامعه دوقطبی مخالف – موافق مذاکره به وجود آورد. به گزارش پایگاه 598 ، روزنامه «جوان» در یادداشتی به قلم«عباس حاجی‌نجاری» نوشت: نادیده انگاشتن توانمندی‌ها و ظرفیت‌های ملی در عرصه‌های مختلف صنعتی و دفاعی این روز‌ها به تکیه‌کلام جریانی تبدیل شده است که شعارهای خود را ذیل تابلوی اعتدال‌گرایی و اصلاح‌طلبی مطرح می‌کنند. پس از اینکه ماه گذشته مشاور محترم رئیس‌جمهور گفته بود که در هیچ صنعتی به غیر از آبگوشت بُزباش و قورمه‌سبزی قدرت رقابتی نداریم، هفته گذشته در سالن فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در میزگردی با عنوان «بررسی 10 سال مذاکرات هسته‌ای میان ایران و کشورهای1+5 »که توسط انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده ادبیات برگزار شد، توسط سخنرانان نشست عملاً تمامی دستاوردهای علمی کشور در عرصه هسته‌ای زیر سؤال می‌رود و دست زدن‌ها و تأییدهای پشت سر هم حضار هم نشان داد که حرف‌های سخنرانان باب میل گردانندگان این تشکل «‌اصلاح‌طلب‌» دانشجویی است. احمد شیرزاد، نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم در این نشست با این ادعا که هرکسی در هر دوره‌ای که تصمیم گرفته ایران را به سمت هسته‌ای شدن پیش ببرد اشتباه کرده، گفت: از این چاه (صنعت هسته‌ای) آبی درنمی‌آید، مگر اینکه برای برخی افراد نانی درآید. او افزود: از سال 82 تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور. شیرزاد در ادامه با زیر سؤال بردن پیشرفت‌های هسته‌ای کشورمان گفت: در زمینه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نه منابع اولیه دارد و نه احاطه به علوم آن را. او در عین حال در پایان سخنانش با اذعان به دست یافتن ایران به فناوری هسته‌ای توصیه به تسلیم در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب داشته و می‌گوید: هم‌اکنون فناوری هسته‌ای را به دست آورده و علم آن را یاد گرفته‌ایم، پس فرقی نمی‌کند که چه تعداد دستگاه سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم. البته آقای شیرزاد در مجلس ششم و در حالی که امریکا و اسرائیل اصرار داشتند که جمهوری اسلامی فعالیت‌های گسترده هسته‌ای خود را به آژانس گزارش نکرده است، پشت تریبون رفت و اعلام کرد 19 سال است که به دنیا درباره برنامه هسته‌ای خود دروغ گفته‌ایم. اظهارات اسرائیل‌پسند وی به اندازه‌ای تعجب‌آور بود که رئیس وقت مجلس به وی اجازه نشستن در صندلی خود را نداد و گفت: «در جایگاه بایست و درباره اظهارات خود جواب بده... . من در همه مدت مسئولیتم سابقه نداشته به نماینده‌ای درباره نطقش اعتراض کنم ولی این حرف‌هایی که شما (شیرزاد) زدید همان حرف‌هایی است که مرتب رادیو اسرائیل می‌گوید. اظهارات شیرزاد و دیگر سخنرانان این نشست نه به دلیل اهمیت این افراد، بلکه از آن جهت اهمیت دارد که در حساس‌ترین فراز‌های مذاکرات هسته‌ای که تیم مذاکره کننده دولت یازدهم در حال مذاکره با گروه 1+5 برای تثبیت حقوق هسته‌ای ایران است، در پوشش حمایت از دولت عملاً تمامی دستاوردها را زیر سؤال برده و البته برای اتهامات بیگانگان نیز مستند‌سازی می‌کنند. در مورد مواضع اینگونه عناصر مرتبط با این جریان فکری که متأسفانه کم هم نیستند نکاتی قابل ذکر است. 1-  حفظ یکپارچگی داخلی باید همواره به عنوان یک اصل حاکم در تمامی رفتارهای معطوف به مذاکرات هسته‌ای مورد توجه همگان باشد. تلاش دشمن بر هم زدن این یکپارچگی بوده و می‌خواهد در جامعه دوقطبی مخالف – موافق مذاکره به وجود آورد. باید به گونه‌ای عمل شود که خطوط ترسیم شده در موضوع هسته‌ای برای مذاکرات، خطوط قرمز برای تأمین منافع ملی بیان شود و این پیام به دنیا و گروه 1 + 5 رسانده شود که در ایران بر روی این خطوط قرمز، میان مردم و نظام، قوای سه‌گانه، دولت و رهبری و همه جریان‌های سیاسی اتفاق نظر وجود دارد. طرح اینگونه مواضع در نشست‌هایی که متأسفانه از حمایت نهادهای رسمی دانشگاهی نیز برخوردار است، نتیجه‌ای جز تضعیف عقبه راهبردی نظام و زمینه‌سازی برای دوقطبی مورد نظر غرب ندارد. 2 -  تحقیر اینگونه دستاوردهای هسته‌ای ایران و هیچ‌انگاری آن در حالی صورت می‌گیرد که رئیس‌جمهور امریکا هنوز در حسرت باز کردن پیچ ومهره‌های هسته‌ای ایران به سر می‌برد و نمایندگان کنگره این کشور نیز تلاش دارند تا ضرورت تعطیلی غنی‌سازی اورانیوم در ایران را در بودجه پیشنهادی سال 2015این کشور بگنجانند. 3 - دشمنان تلاش دارند هدف اصلی جمهوری اسلامی در برنامه هسته‌ای را دست‌یابی به سلاح هسته‌ای معرفی کنند و از این طریق، فشارهای خود بر ایران را توجیه نمایند و این در حال است که هدف اصلی ایران در این عرصه تکمیل فرآیند فناوری هسته‌ای به عنوان یکی از حلقه‌های اصلی پیشرفت علمی و رسیدن به اهداف مورد نظر در چشم انداز 20 ساله است. 4- دانش و فناوری‌های هسته‌ای و به تبع آن تولید انرژی هسته‌ای، به عنوان یکی از عرصه‌های علمی نقش بسیار مهمی در پیشرفت کشور دارد و در آینده، از عوامل بسیار مهم در استحکام ساخت درونی قدرت جمهوری اسلامی خواهد بود و به همین دلیل یکی از تلاش‌های اصلی گردانندگان دانشگاه‌ها ومجموعه‌های علمی کشور باید تبیین آن برای نسل جوان کشور و ایجاد انگیزه در جوانان ودانشجویان برای تکمیل حلقه‌های باقی مانده آن باشد، نه آنکه به گونه‌ای همچون سرابی باطل معرفی شود که کسی را انگیزه رفتن به سوی آن نباشد 5. عرصه مذاکرات هسته‌ای این روزها به خط مقدم تقابل نظام سلطه با نظام اسلامی تبدیل شده وانتظار دولتمردان در حمایت همه رسانه‌ها وعناصر تأثیر گذار در کشور از مذاکرات (البته مشروط به رعایت خطوط قرمز نظام) انتظار به حقی است، اما جای این سؤال باقی است که چرا در شرایطی که هرگونه نقد منطقی نسبت به روند مذاکرات با «‌انگ دلواپسی» محکوم می‌شود، نسبت به اینگونه ساختارشکنی‌ها و زیر سؤال بردن تلاش‌های دو دهه گذشته که محصول تلاش همه دولت‌هاست و از سوی این مدعیان اصلاح‌طلبی و اعتدال گرایی مطرح می‌شود، سکوت اختیار می‌شود.
کد خبر: ۵۲۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۹

براساس آمارها، در حدود یک‌میلیون ایرانی در آمریکا سکونت دارند. از این تعداد چند نفر موفق به ورود به رده‌های بالا در ادارات دولتی آمریکا شده‌اند؟ بالاترین جایگاهی که یک ایرانی در دولت آمریکا کسب کرده است متعلق به کیست؟ در این گزارش با مقامات ایرانی دولت آمریکا بیشتر آشنا می‌شوید.گروه گزارش ویژه مشرق - چندی قبل خبر انتصاب یک ایرانی به عنوان معاون امور بین‌الملل وزارت خزانه‌داری آمریکا منتشر شد. رامین طلوعی، شهروند آمریکایی‌ ایرانی‌الاصلی است که به این سمت برگزیده شد. به همین بهانه، نگاهی به ایرانیان حاضر در مناصب مهم دولتی و فدرال در آمریکا خواهیم داشت. روایات مختلفی از تعداد ایرانیان مقیم آمریکا وجود دارد که هیچکدام معتبر نیست. چرا که بسیاری از ایرانیان هنوز ایرانی بودن خود را اعلام نکرده‌اند. اما نزدیکترین تخمین غیر رسمی را می‌توان برآورد "دفتر حفاظت منافع ایران" در واشنگتن دی سی دانست که این تعداد را 900 هزار نفر بر اساس گذرنامه‌های موجود اعلام کرده است. در هر حال، از این جمعیت تنها 12 نفر موفق به ورود حائز اهمیت به دستگاه سیاسی آمریکا شده‌اند که در این گزارش به معرفی آنها می‌پردازیم. گلی عامری (Goli Ameri)"گلی یزدی" متولد 4 مهر 1335 (26 سپتامبر 1956) در تهران است. او سیاستمدار و تاجر ایرانی مقیم آمریکا است. در پرتلند ایالت اورگن آمریکا زندگی می‌کند و دو فرزند دارد. او بنیانگذار و رییس اجرایی شرکت "مشارکت جهانی" (Global Engagement) است که هدف آن تقویت علائق و اهداف مشترک میان آمریکا و دیگر کشورهای جهان است. وی، معاون دبیر کل سابق دفتر ارزشهای انسانی و دیپلماسی صلیب سرخ و هلال احمر و مدیر کل سابق (معاونت وزیر) امور آموزشی و فرهنگی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا بوده است. در سال 2004، به عنوان یک جمهوریخواه وارد مجلس نمایندگان آمریکا شد؛ در دوره جورج دابلیو بوش، به عنوان یکی از اعضای هیات سه نفرهٔ آمریکا در شصت و یکمین نشست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد حضور داشت و سپس به عنوان نماینده امریکا در سازمان ملل متحد تا 26 می 2006 فعالیت کرد.عالیت‌ها و افتخاراتاو صاحب بیش از 50 مقاله و گزارش در زمینه بازار ارتباطات و دارای اعتبار و شهرت در مجلات و روزنامه‌های معتبری چون Telephony، The Oregonian, The Seattle Times, The San Jose Mercury News، و Internet Week است. شرکت او موسوم به eTinium آنقدر در کار خود موفق بود که چندین مرتبه بعنوان سخنران به کنفرانسهای صنعتی جهان دعوت شد. علاوه بر این، در رده‌های دانشگاهی به عنوان نماینده یا هماهنگ کننده فعالیتهای بسیاری داشت. عامری، به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط کامل داشته و با اسپانیایی نیز آشنایی دارد. در اکتبر 2007، به خاطر تلاشهایش در سازمان ملل و فعالیتهای مستمرش در هیئت مشاور برنامه "آموزش ملی رهبری زنان" از سوی مجله "زنان شمال غرب" در لیست یکصد زن قدرتمند آمریکا قرار گرفت. همچنین در 11 می 2008، موفق به کسب جایزه "مدال افتخار جزیره الیس" که به 100 فرد موفق غیر بومی آمریکا اعطا می‌شود شد. او در سال 2012 به عضویت هیئت امناء سازمان خصوصی "خانه آزادی" در آمد. در روز 4 جولای 2012، روزنامه نیویورک تایمز به انتخاب عامری در لیست منتشره "موسسه کارنگی" بعنوان "مهاجرین افتخارآور آمریکا" اشاره کرد. مبارزات انتخاباتیسال 2004 اما سال مبارزات انتخاباتی عامری در منطقه خود برای ورود به مجلس نمایندگان بود. او با شکست "تیم فیلیپس" (Tim Phillips) اعتدالگرا که یک بازرگان کوچک بود و شکست "جیسون مشل" (Jason Meshell) محافظه‌کار به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه اورگن وارد فاز رقابت با "دیوید وو" (David Wu) دموکرات شد. عامری، استاد جمع‌آوری کمک مالی است. به همین دلیل، توجه مقامات واشنگتن‌نشین به او جلب شد. او آنقدر در مرکز توجه قرار گرفت، که از وی به عنوان مورد بحث‌ترین و قویترین نامزد انتخاباتی مجلس نمایندگان در سال 2004 یاد می‌شد. رقابت وی با وو زمانی به چالش بزرگ کشیده شد که بحث تجاوز جنسی وو در دوران دانشگاه به یکی از همکلاسی‌هایش، در رسانه‌ها مطرح شد. در ابتدا، عامری خواهان ورود و دامان زدن به این بحث نبود، اما در مراحل اخر رقابت این بحث را پر رنگ کرد. سرانجام، وو با کسب اراء 58 درصد نسبت 38 درصد عامری وی را شکست داد. اما قصه به اینجا ختم نشد؛ این وو بود که در سال 2011 که فضاحت تعرض جنسی وی به یکی از دختران کمپین تبلیغاتی‌اش علنی شد، مجبور به استعفا گردید. دوران فعالیت در سازمان مللدانش و تخصص عامری در زمینه ارتباطات موجب موفقیت او در سامان ملل متحد شد. در تابستان 2005، جورج دابلیو بوش گلی عامری را به عنوان نماینده دائم امریکا در سازمان ملل برگزید. او با تسلط بر تکنولوژی نوین و طرح دولت اینترنتی در زمینه اصلاح سیستم مدیریتی سازمان ملل و شکل‌گیری شواری حقوق بشر موفقیت بسیاری را کسب کرد. مجلس سنا نیز به دلیل فعالیتهای وی دوره نمایندگی وی در سازمان ملل را تا 26 می 2006 تمدید کرد. او در کنفرانسهای مختلف در مورد موضوعات دموکراسی و حقوق‌بشری سخنرانی‌هایی داشته است که می‌توان مهمترین آنها را "بحران ایران: مسئله فرا قاره‌ای" اشاره کرد. فعالیت در وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکادر 15 نوامبر 2007، جورج دابلیو بوش وی را به عنوان نامزد احراز پست مدیر کل (معاونت وزیر) امور آموزشی و فرهنگی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا به مجلس سنا معرفی کرد. وظیفه وی، اشاعه دیپلماسی عمومی امریکا به دیگر نقاط جهان بود. مجلس سنا در روز 13 مارس 2008 صلاحیت وی را تایید کرد. عامری، به منظور انجام ماموریتهای خود به کشورهای مختلف سفر کرد. در اولین سفر خود در می 2008 به امارات متحده عربی و قطر سفر کرد تا سیاستهای آموزشی و فرهنگی آمریکا در آن کشورها را توسعه بخشد. سفر دوم او به برزیل بود. در همان ماه می، وی در "برزیلیا" با فرناندو حداد -وزیر آموزش برزیل دیدار کرد. در این دیدار او قول مساعدت یک میلیون دلاری به سیستم آموزشی برزیل را داد. در ماه ژوئن 2008، به جمهوری آذربایجان سفر کرد که طی آن به "میسیر مردانف" -وزیر آموزش این کشور- اطمینان داد که پذیرش سالیانه دانشجویان آذربایجانی در آمریکا را افزایش خواهد داد. در جولای 2008، به اندونزی سفر کرد و با "فصلی جلال" -مدیر کل آموزش عالی وزارت آموزش اندونزی- دیدار کرد. در سپتامبر 2008، به چین و ویتنام سفر کرد. در سفر به چین با تنی چند از مقامات آموزشی و فرهنگی این کشور دیدار کرد و در ویتنام اقدام به تاسیس دفتر مشاوره آموزشی نمود. دوره مدیریت وی در تاریخ 20 ژانویه 2009 همزمان با به پایان رسیدن دولت بوش، به اتمام رسید. سیروس امیر مکری (Cyrus Amir-Mokri)"سیروس امیر مکری" متولد 1334 تهران است. او پس از انقلاب به همراه خانواده خود در سال 1981 به آمریکا مهاجرت کرد. وی در سال 1986 از دانشگاه هاروارد در رشته زیست شیمی فارغ التحصیل شد. س‍‍‍‍‍‍پس در رشته تاریخ در دانشگاه شیکاگو با گرایش تاریخ مدرن خاورمیانه ادامه تحصیل داد. او کمک هزینه تحصیلی سال پایان‌نامه خود را از "بنیاد ملون" (Mellon Foundation) دریافت کرد. پایان نامه دکترای وی در مورد تاریخ مشروطه ایران بود. سرانجام وی موفق به اخذ مدرک دکترای تاریخ و همزمان با آن، کارشناسی از دانشگاه شیکاگو شد.بالاترین منصب دست یافته امیر مکری، معاونت وزیر در موسسات مالی وزارت خزانه‌داری آمریکا بوده است. او همچنین مشاور ارشد رییس "کمیسیون تجارت کالا" و از اصلی‌ترین افراد در تصویب قانون "داد فرانک" (Dodd-Frank) - که حقوق مصرف کننده و اصلاحات وال استریت را در بر داشت- بود. همچنین به عنوان نماینده کمیسیون در "شورای نظارت ثبات مالی" فعالیت کرده است. از دیگر منصب‌های وی، منشی‌گری قاضی "بروس ام. سیلا" (Bruce M. Selya) در دادگاه تجدیدنظر است. مکری قبل از اینکه وارد دستگاه دیپلماسی امریکا بشود، در موسسات حقوقی Skadden, Arps, Slate, Meagher & Flom LLP به عنوان سهامدار فعالیت داشت. او معمولا وکالت پرونده‌های پیچیده‌ تجاری را بر عهده گرفته است. او هم به "مدال افتحار جزیره الیس" که مختص غیربومیان موفق آمریکا می‌باشد، دست یافته است. هوشنگ انصاری (Houshang Ansari)"هوشنگ مستمند شیرازی" معروف به هوشنگ انصاری متولد 1305 اهواز است. این سرمایه‌دار ایرانی به مدت 18 سال در دوره پهلوی دوم فعالیت سیاسی و تجاری داشت. از مناصب وی در آن دوره می‌توان به معاونت فنی وزارت بازرگانی، سفیر ویژه در کشورهای آفریقایی، و سفیر ایران در پاکستان و سیلان اشاره کرد. وی در دولت امیر عباس هویدا به وزارت اطلاعات و جهانگردی و اقتصاد رسید، و در دولت آموزگار وزیر دارایی و وزیر اقتصاد بود. انصاری در سال 1933 از طریق "عباس آرام" -سفیر وقت ایران در آمریکا- با مریم پناهی آشنا شد و ازدواج کرد. از فعالیتهای وی در دورانی که سفیر ایران در آمریکا بود می‌توان به مجاب کردن محمدرضا شاه برای کمک‌های میلیون دلاری به کشورهای دیگر و امضاء قرارداد با "هنری کیسینجر" -وزیر امورخارجه وقت آمریکا- برای احداث 8 نیروگاه هسته‌ای اشاره کرد. در دهه ،1970 سازمان سیا در گزارشی هوشنگ انصاری را یکی از 17 نفر "حلقه درونی" محمدرضا شاه خواند و وی را یکی از 2 گزینه شاه برای جایگزینی هویدا نامید. وی، با تاسیس حزب رستاخیز به عنوان رهبر "جناح سازنده" این حزب از سوی شاه انتخاب شد. این جناح، رقیب "جناح پیشرو" به رهبری جمشید آموزگار بود. بسیاری از حامیان انصاری از کسانی بودند که از انتخاب آموزگار به عنوان رهبر جناح پیشرو و حزب رستاخیز رضایت نداشتند. "عباس میلانی" -مورخ معاصر ضدانقلاب- در کتاب خود به نقل از مریم پناهی -که در سالهای بعد از انصاری طلاق گرفت- آورده که "یکی از دو اشتباه بزرگ شاه انتخاب نکردن هوشنگ بعنوان رهبر حزب رستاخیز بود و یکی از قویترین علل وقوع انقلاب 57 را می‌توان همین امر دانست".انصاری که از ثروتمندان تاریخ ایران محسوب می‌گردد، پس از عدم توفیق شرکت معروف خود به نام "فخر ایران" آن را به دولت شاه فروخت. وی در سال 1356 به ریاست شرکت ملی نفت ایران برگزیده شد اما در سال 1357 همزمان با کوبیده شدن بر طبل انقلاب به بهانه درمان ناخوشی خود، برای همیشه به خارج از ایران عزیمت کرد. او که با ثروت هنگفتی پای به خاک آمریکا گذاشت در سال 1986، رسما شهروندی آمریکا را گرفت و مدیریت شرکت National Oilwell Varco را بر عهده گرفت اما بعدها از آن استعفا داد. انصاری هم اکنون مدیر عامل شرکت Stewart & Stevenson LLC است و صاحب هلدینگ بزرگ "گروه پارمان" (Parman Group) در هیوستن است. این هلدینگ دارای چند شرکت با زمینه فعالیت تجارت بین‌المللی، ساخت و ساز، تولید وسایل رفاهی، تولید منسوجات، و تولید تجهیزات صنعت نفت است. انصاری که به عنوان دوست قدیمی کیسینجر و شریک تجاری وی از جمهوریخواهان جانفدای آمریکا محسوب می‌گردد، در تاسیس چندین موسسه و نهاد آموزشی و پزشکی نقش اساسی داشته است که از آن دست می‌توان به "دانشگاه سن مارتین" و موسسه "جیمز بیکر" اشاره کرد. هم‌اکنون انصاری در هیوستون زندگی می‌کند و گرایش سیاسی جمهوریخواه دارد. او از اصلی‌ترین افراد در بنیانگذاری موسسه جیمز بیکر تگزاس است. همچنین بخش ذخایر اسلامی موزه هنرهای عالی هیوستن تا حد بسیاری مدیون سرمایه و حمایت انصاری و همسرش است. اما وی در سال 2004 با یک اقدام چشمگیر و سیاستمدارانه، 15 میلیون دلار جهت پیشبرد امور "مرکز پژوهشهای سلول‌های بنیادین" به دانشگاه "کرنل" اهدا کرد. او که هم اکنون یکی از افراد هیئت مشاور تصمیم‌سازان "انجمن سیاست رسانه‌ای آمریکا در خارج از مرزها" است، در فوریه 2014 از ورود کتاب "یک هزار سال کتاب ایرانی" به کنگره ملی امریکا حمایت بسیاری به عمل آورد. این سرمایه‌دار و سیاستمدار کهنه‌کار ایرانی در سال 2003 موفق به دریافت "مدال افتخار جزیره الیس" و جایزه "وودرو ویلسون" (Woodrow Wilson) شد. در سال 2004 انصاری و همسرش شهلا اقدام به کمک مالی برای پیشبرد پروژه سلول‌های بنیادین دانشکده علوم پزشکی دانشگاه کرنل کردند و این دانشکده در مقام قدردانی از این عمل، اقدام به ساخت "مرکز سلول‌های بنیادین انصاری" کرد. همچنین، در سال 2004 اقدام به تاسیس آکادمی آمریکایی دیپلماسی کرد که در طی 2 سال بسیاری از بحث‌ها، مناظرات، سخنرانی‌ها، و سمینارها در مورد سیاست خارجی امریکا در ان صورت گرفت. علاوه بر این، کلکسیون تصویری انصاری از تاریخ امریکا در سال 2004 در "کتابخانه جورج بوش" به نام او نامگذاری شد. مایکل بنیامین (Michael Benjamin)نام کامل او "مایکل بنیامین بونهور" و متولد 1348 (1969) نیویورک از یک پدر یهودی ایرانی و مادر هندوراسی است. او سرمایه‌گذار شخصی شرکتهای اینترنتی محسوب می‌گردد. در سال 2004 به عنوان نامزد جمهوریخواه برای ورود به مجلس سنا تلاش کرد اما توفیقی به دست نیاورد. پدر بنیامین در سال 1950 از تهران به آمریکا مهاجرت کرد. پس از تولد بنیامین، پدرش درخواست انتقال به شعبه بانک امریکایی هندوراس را داد و خانواده وی به آنجا عزیمت کرد. اما در سال 1971 پرو و در سال 1973 اکوادور در انتظار او و والدینش بود. او در اکوادور در "آکادمی امریکایی کوتوپاکسی" تحصیل کرد. مقاصد بعدی خانواده سال 1974 نیویورک، سال 1980 کلمبیا، سال 1982 مکزیک، و در سال 1987 گرینویچ بود. بالاخره او موفق به اخذ مدرک کارشناسی خود از دانشگاه نیویورک در رشته اقتصاد و ادبیات غرب شد و به عنوان معاون رییس بانک سرمایه‌گذاری ریچر و شرکا (Richter & Co.,) در منهتن مشغول به کار شد. وی تا قبل از سال 1997 که تجارت و سرمایه‌گذاری شخصی خود را شروع کند، در شرکت "بیمه عمر گاردین" هم فعالیت داشت.ر سال 1996، در حالی که فقط 25 سال داشت، در رقابتهای انتخاباتی کنگره ملی آمریکا از منطقه منهتن شرکت کرد اما با اینکه گوی رقابت را "جرولد ندلر" (Jerrold Nadler) دموکرات از وی ربود، مورد تحسین "نیویورک پست" و "رادولف دابلیو جیولیانی" واقع شد. رییس ستاد انتخاباتی وی "جان سی وایتهد" (John C. Whitehead) رییس شرکت "گلدمن ساکس و شرکا" و "بانک فدرال نیویورک" بود. وایتهد بعدها وارد شرکت و توسعه و نوسازی منهتن شد و وظیفه بازسازی برجهای مرکز تجارت جهانی پس از واقعه 11 سپتامبر را بر عهده گرفت. مایکل، در ژانویه 2003 اعلام کرد که قصد ورود به مبارزات انتخاباتی سنا و رویارویی با حریف دموکرات خود "چاک شامر" (Chuck Schumer) را دارد. وقنی او 20 هزار را نفر را در کمپین خود به کار گرفت و 820 هزار دلار هزینه این کمپین کرد، توجه ناظران را به خود جلب نمود. اما علیرغم تلاش بسیار مایکل بنیامین محافظه‌کار و موفقیتهای وی در جلب نظر مردم، کمیته جمهوریخواهان منطقه اقدام به انتخاب "هاوارد میلز" (Howard Mills) اعتدالگرا به جای وی کردند. هر چند که بعدها میلز در رقابت با شامر شکست خورد. اما کنار گذاشتن بنیامین موجب افشاگری وی علیه هیئت جمهوریخواهان منطقه و جورج پتکی (George Pataki) -فرماندار نیویورک- گردید. اما در نامه‌ای علنی مقامات نیویورکی را به طراحی بازیهای پنهان و ناجوانمردانه سیاسی و زد و بندهای کثیف و غیرانسانی متهم کرد و علت کنار گذاشته شدن خود را وابسته نبودن‌اش به آنها ابراز داشت. وعده‌های انتخاباتی او شامل کاهش مالیات، جلوگیری از ولخرجی‌های دولتی، تامین امنیت اجتماعی، حمایت از همه والدین در مدارس و نه فقط ثروتمندان، منع سقط جنین به جز در موارد اضطراری، اشتغال زایی و جلوگیری از دخالت دولت در امور اقتصادی مردم، دفاع از هویت ملی، و رویکرد جدی نسبت به محور شرارت شامل ایران، کره شمالی، وسوریه بود. او از حمله به عراق و قرار دادن ایران در لیست محور شرارت حمایت کامل به عمل آورد. جمشید دلشاد (Jamshid "Jimmy" Delshad)جمشید دلشاد معروف به جیمی دلشاد متولد 1318 شیراز و یهودی است.در سال 1338 همراه با برادران خود به آمریکا مهاجرت نموده و در دانشگاه "نوردریج" کالیفرنیا در رشته علوم تحصیل کرد. دلشاد در سال 1338 به آمریکا مهاجرت کرد و در سال 1358 یک شرکت رایانه‌ای را تاسیس کرد. بعدها در سال 1369 به عنوان رییس کنیسه "سینای" که بزرگترین کنیسه جهان است، انتخاب شد. او هم اکنون از کاریزما و نفوذ بسیاری در جامعه یهودیان آمریکا برخوردار است.او در سال 2003 وارد شورای شهر بورلی هیلز شد و در 27 مارس سال 2007 رسما به عنوان شهردار این شهر انتخاب گردید. دلشاد، تا مارس 2011 شهردار شهر بورلی هیلز بود. وی، اولین ایرانی و تنها شخصیت ایرانی است که شهرداری یک شهر در امریکا را عهده‌دار شده است. جیمی دلشاد پس ار پایان دوره تحصیل، فعالیت خود را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ادامه داد و به مدت 7 سال در جایگاه یکی از مدیران اجرایی هیئت اموزشی آن دانشگاه تصمیمات مهمی را اتخاذ کرد. او در سال 1965 اقدام به تحصیل در رشته فن‌آوری انبارداری رایانه‌ای کرد و در سال 1978 موفق شد که مستقلا در زمینه فعالیت خود را داشته باشد. اما دلشاد در سال 1999 با انتخاب بعنوان رییس کنیسه "سینای"، شرکت رایانه‌ای خود را به جهت کمک و مساعدت به جامعه یهودیان فروخت. او علت این عمل خود را وقف کامل خود به جامعه یهودیان و کشوری اعلام کرد که فرصت تجربه "زندگی آمریکایی" را به وی بخشیده است. جیمی اینچنین ابراز داشت: "من به عنوان یک تاجر و متخصص تکنولوژی با این عمل نه تنها قصد انتقال تجربه خود به سازمانهای یهودی غیرانتفاعی را دارم بلکه می‌خواهم مردم پیرامونی خود را به رویارویی با چالشهای جذاب و جدید زندگی دعوت کنم تا از این مجرا آنها مرا به عنوان یک الگوی موفق ببینندو تا به حدی با جامعه یهودیان آشنا شوند که خود را جزئی از ما ببینند". وبسایت رسمی خود او جایی در معرفی‌اش اینچنین بیان می‌کند: "با آنکه او ایرانی است، اما آمریکا را کشور و بهشت خود دانسته و همیشه قدردان آن بوده است". وی وقتی در انتخابات 2003 شورای شهر پیروز شد، چنین گفت: "من با حس غرور ملی آمریکایی و افتخار به این مرز و بوم وارد شورای شهر شدم. من به این کشور که در حق من لطف کرد تا بتوانم از طریق ایجاد کار مساعد یک زندگی واقعی را تجربه کنم، همیشه بدهکارم". جمشید دلشاد که علاقه عجیبی به جیمی بودن دارد اما نام فامیلی دلشاد را هنوز به عللی که روشن نکرده حفظ نموده است، 48 سال است که در لس انجلس و 18 سال است که در بورلی هیلز زندگی می‌کند. وی 38 سال است که با لانی گرشتاین دلشاد ازدواج کرده و دارای دو فرزند دختر و پسر به نامهای "دبرا" و "دانیل" است. جیمی وقتی در سال 2007 شهردار شهر مورد علاقه‌اش شد، قول داد که آن شهر را تبدیل به امن‌ترین و آماده‌ترین جای آمریکا برای یهودیان کند. بدین ترتیب، دستور داد که در جای و جای شهر دوربین مدار بسته نصب شود تا هرگونه مشکل ترافیکی، دزدی و درگیری سریعا در دید پلیس باشد. وی، هر آنچه که برای استفاده از ابزار تکنولوژیک جهت کنترل بزهکاریهای شهر در توان داشت، بکار گرفت.افتخارات و جوایز جیمی دلشاد شامل موارد ذیل می‌گردد:جایزه انجمن مالکان وطنی B.H.P.E.T سال 2005جایزه سال 1990 کنیسه سینای به عنوان "مرد سال"جایزه سال 1991 فدراسیون یهودی باشگاه مردان با عنوان "بوته سوزان"جایزه رهبریت یهودی محافظه‌کار از موسسه "ماسوت/استسچر" کنیسه سینایاین کنیسه که بزرگترین کنیسه یهودی جهان است، در روزهای شنبه پذیرای یکهزار و 500 میهمان و روزهای تعطیلات رسمی 400 میهمان است. دو مدرسه را با یکهزار دانش‌آموز مدیریت می‌کند. همچنین دو غسالخانه در لس آنجلس دارد. ظاهرا کارکرد دلشاد تا به آن حد بود که با ایجاد اتحاد و هماهنگی میان بخشهای مختلف کنیسه، رشد عضویت در این مجموعه را تا 30 درصد بالا برد. او از 2002 تا 2010 ریاست بنیاد ماگبیت را بر عهده داشت. وظیفه این بنیاد، جذب دانشجویان گرفتار و بی‌پول به یهودیان از راه حمایت مالی آنها است. اما مناصبی که دلشاد در سازمانهای خصوصی و غیرانتفاعی داشته است:* عضویت در هیئت مدیره مرکز مشاوره ماپل* عضویت در هیئت مدیره مرکز پزشکی شبا* ریاست فدراسیون یهودیان ایرانی مقیم آمریکا* عضویت در هیئت مدیره کنیسه نصا* عضویت در بنیاد آگاهی فرهنگی اسراییل* ریاست کنیسه سینای* عضویت در آیپک* دیدار افتخاری بعنوان نماینده یهودیان با دالائی لاما* شرکت در همایشهای مختلف یهودیان به عنوان سرمایه‌گذار* عضویت در فدراسیون یهودیان JCRC جمشید دلشاد که از هیچ تلاشی برای رفاه حال هموطنان آمریکایی خود فروگذار نکرده، دستی هم بر آتش ایران ستیزی دارد. پایگاه خبری "فردا نیوز" در همین رابطه به نقل از روزنامه "لس آنجلس تایمز" در مطلب خود به تاریخ 20 تیر 1386 اورد که دلشاد قصد دارد از شورای شهر بورلی هیلز بخواهد که سرمایه‌گذاری‌های صندوق بازنشستگی بورلی هیلز در شركت‌های فعال در ایران را خارج كنند. هدف از این "اقدام نمادین" جمع‌آوری حمایت برای تشکیل جنبش در كالیفرنیا و سایر ایالت‌های آمریكا به منظور منزوی ساختن ایران معرفی شده است. لس انجلس تایمز در این رابطه اورده که هدف دقیق دلشاد مقابله با ایران بعنوان حامی تروریسم است؛ کمااینکه وی در این رابطه اینگونه ابراز داشته که "نمی‌خواهم چون ایرانی‌الاصل هستم، به این بهانه در قبال ایران سکوت کنم. می‌خواهم همه بدانند که برغم ایرانی بودنم، حامی امریکا هستم". سیروس حبیب (Cyrus Habib)سیروس حبیب متولد 31 مرداد 1360 است. او تا سن 8 سالگی سه مرتبه به سرطان عجیب و کمیابی دچار شد که هر سه مرتبه درمان گردید اما نهایتا او را در سن 8 سالگی برای همیشه نابینا کرد.وی در 4 نوامبر 2014 به عنوان نامزد دموکرات با کسب 65 درصد آرا رسما از ناحیه قانونی 48 واشنگتن وارد مجلس سنا شد. البته وی در سال 2012 هم با کسب 61 درصد آرا موفق به ورود به مجلس نمایندگان شده بود. او در آن زمان از سوی هم‌حزبی‌های خود به عنوان نایب رییس "کمیسیون تکنولوژی و توسعه اقتصادی" انتخاب شد. حبیب در رشته حقوق در دانشگاه "پرکنیز کوی" سیاتل موفق به اخذ مدرک کارشناسی شده است. او بورسیه موسوم به "رودز" دانشگاه آکسفورد را گرفت که فقط به دانشجویان ممتاز خارجی اهدا می‌شود. همچنین بورسیه موسوم به "ترومن" را برای انواع طرحهای ابتکاری و خدمت به جامعه آمریکا بدست آورد. او از پیروان پل سوروس برادر بزرگتر جورج سوروس تاجر و سرمایه‌گذار مشهور است که یک مجارستانی متولد آمریکا و مهندس و تاجر بزرگ بود، می‌باشد. سیروس حبیب، از دانشگاه کلمبیا با درجه "سوما کوم لاده" (لاتین-Summa Cum Laude) که بالاترین درجه علمی است، فارغ‌التحصیل شد. او عضو جامعه افتخاری "فی بتا کاپا" دانشگاه اکسفورد و سردبیر "مجله حقوق و قضا" دانشکده حقوق دانشگاه ییل آمریکا است. او در خدمت اساتیدی چون قاضی "گوئیدو کالابرسی"، پروفسور "آخیل امار"، و پروفسور "هارولد کوح" بوده است. حبیب در سال 2014 از سوی مجله "حکومتداری" به عنوان یکی از 12 قانونگذار برتر واشنگتن انتخاب شد. همچنین به عنوان یکی از 40 سیاستمدار برتر زیر 40 سال 2014 امریکا" از سوی واشنگتن پست انتخاب شد. راس میرکریمی (Ross Mirkarimi) "راس میرکریمی" متولد 13 مرداد 1340 (4 آگوست 1961) شیکاگو از پدری ایرانی به نام "حمید میرکریمی" و مادر روس یهودی با نام "نانسی کلمن" است. وقتی 5 سال بیش نداشت، والدینش از هم جدا شدند. مادر، او را با خود به "جیمز تاون" برد. پدر را بسیار کم می‌دید. راس، بعدها کارشناسی علوم سیاسی خود را از دانشگاه "سنت لوئیز" گرفت. سپس در رشته اقتصاد بین‌الملل موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه "گلدن گیت" شد. او که از سال 1984 در سان فرانسیسکو زندگی می‌کند، دومین مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم محیطی از دانشگاه سان فرانسیسکو دریافت کرده است. راس، در سال 2009 از همسر خود "الیانا لوپز" (Eliana Lopez) که یک ستاره تلویزیونی در ونزوئلا است، صاحب یک فرزند شد. اما در 13 ژانویه 2012 پس از به خطر انداختن بچه به دلیل مشاجره با همسرش در شب سال نو، به خشونت خانوادگی متهم شد. لذا، وی که رییس پلیس سان فرانسیسکو بود، تا مدتی توسط "اد لی" (Ed Lee) شهردار سان فرانسیسکو در تعلیق ماند. لی، از "شورای سرپرستان سان فرانسیسکو" خواست تا با اخذ رای نسبت به ابقا یا عزل وی تصمیم‌گیری کنند. نتیجه اینکه آراء کاملا به نفع وی صادر گردید و میرکریمی در سمت خود ابقا شد.میرکریمی، در ابتدای دوره خدمت خود در اداره پلیس سان فرانسیسکو، مامور دایره جرائم "یقه سفید" یا "بدون خشونت" (white collar crime) که توسط مقامات رخ می‌داد و عموما ارتباط به فساد مالی داشت، بود. نقشهایی که میرکریمی در سازمانهای مدنی و جوامع مختلف داشته است:*‌ رهبر ائتلاف منطقه آزاد هسته‌ای (Nuclear Free Zone)* عضویت در اتحادیه صنایع امریکا* عضویت در فدراسیون بین‌المللی مهندسین و متخصصین* عضویت در تالار تجار ایرانی-آمریکایی* تحلیلگر محیطی تیم مطالعاتی هاروارد بر روی مورد بحران عراق* عضویت در سازمان ملی زنان آمریکا راس، در سال 1990 همراه با "رالف نادر" لبنانی‌الاصل حزب سبز کالیفرنیا را تشکیل داد اما بعدا که عضو "شورای سرپرستان سان فرانسیسکو" بود، با علم به این موضوع که دیگر نمی‌تواند راه حزب سبز را بپیماید، در مارس 2010 دموکرات شد. او سیاستهایی همچون مجاز دانستن توزیع ماری جوآنا جهت استفاده‌های درمانی، تامین امنیت خیابانها و معابر، مبارزه با انواع جرائم و جنایات، منع مصرف تنباکو در زمین‌های گلف، تغییر نام برخی خیابانها برای احترام به اقلیت رنگین پوست جهت جلوگیری از عدم عزیمت آنها از شهر، کنترل سلاح، حمایت از "جاش وولف" ابر سرمایه‌گذار مشهور، حفظ و نگهداری محیط زیست، افزایش پلیس گشت پیاده، و افزایش تاثیربخشی معماری و ساخت و ساز شهری را در دستور کار قرار داد. اما هنگامی که اولین منع قانونی استفاده از کیسه‌های پلاستیکی را در سوپرمارکتهای بزرگ و داروخانه‌ها در 2007 پیشنهاد داد، توجه جامعه آمریکا را به خود جلب کرد. راس میرکریمی، در چندین وهله از نامزدان دموکرات سان فرانسیسکو به عنوان مسئول کمپین حمایت کرد و در سال 2003 هماهنگ‌کننده و سخنگوی کمپین "مت گونزالس" در انتخابات شهرداری سان فرانسیسکو بود. او، در سال 2008 حمایت خود از باراک اوباما را ابراز داشت. هم اکنون میرکریمی رییس پلیس سان فرانسیسکو است. قبل از این، از سال 2005 تا 2011 رییس پلیس منطقه 5 این شهر بود. سیاستهای او تحت عنوان "سیاستهای سبز" شامل عدالت اجتماعی و مبارزه با خشونت است. الکس نورسته (Alex Nowrasteh) "الکس نورسته" تحلیلگر امور مهاجرت است و برای "مرکز شکوفایی و آزادی جهانی موسسه کاتو" که یک اتاق فکر است، کار می‌کند. او فرزند "سیروس نورسته" و همسر آمریکایی‌اش به نام "بتسی گریفین نورسته" و متولد کالیفرنیای جنوبی است. پدرش فیلمساز مشهوری است که فیلم "مسیری تا 11 سپتامبر" را در کارنامه خود دارد. سیروس نورسته بابت ساخت فیلم "روزی که به ریگان شلیک شد" به تهیه کنندگی "الیور استون" مشهور، به شدت بابت تبعیضات لیبرالی از سمت محافظه‌کاران زیر سوال رفت. "ریچارد آلن" -مشاور امنیت ملی ریگان- با چاپ مقاله‌ای در وال استرین ژورنال، وی را به شدت کوبید و نام فیلم او را "روزی که نورسته به حقیقت شلیک کرد" گذاشت. بدین ترتیب نورسته پاسخ شدیداللحن خود را طی چاپ مطلبی در لس انجلس تایمز به وی داد. جنجالی‌ترین فیلم او در ایران، "سنگسار ثریا" نام دارد.الکس، کارشناسی اقتصاد خود را از "دانشگاه جورج میسون" و کارشناسی ارشد همین رشته را از "دانشگاه اقتصاد لندن" اخذ نمود. در ژانویه 2013، شبکه خبر ABC او را به عنوان یکی از 15 تحلیلگر و کارشناس بزرگ مهاجرت در شبکه اجتماعی توئیتر اعلام کرد. همچنین مجله نشنال ژورنال او را یک وکیل آزادیخواه مهاجرت و مجله ملی‌گرای "رنسانس آمریکایی" وی را وکیل طرفدار مهاجرت آزاد و همتراز با وکلای مشهوری چون "آنتونی گرگوری"، "والتر بلاک"، "آلوارو وارگاس لیوزا"، و "خسوس هوئرتا دو سوتو" خواند. الکس نورسته دارای مقالات متعدد در زمینه مهاجرت برای روزنامه‌ هافینگتون پست، مجله فوربس، مجله نشنال ژورنال، و خبرگزاری رویترز است. دیوید صفویان (David Safavian)"دیوید حسین صفویان" متولد 13 مرداد 1346 (4 آگوست 1967) است و یک دختر دارد. او یک وکیل جمهوریخواه و رییس ستاد اداره خدمات دولتی امریکا است. صفویان که در میشیگان زندگی می‌کند، دارای مدرک کارشناسی حقوق از دانشگاه دترویت بوده و مدارج دیگر تحصیلی را در دانشگاههای لویولا، جرج تاون، میشیگان، و سنت لوئیز طی کرده است. او در مقاطع مختلف از شخصیتهای جمهوریخواه حمایت نموده است.صفویان در سال 1997، با همکاری "گراور نورکوئیست" اقدام به تاسیس بنگاه لابی "گروه مریت" کرد. او در گفتگو با "لگال تایمز" در آن زمان، بنگاه خود را کاملا پیرو اصول و رها از رشوه‌گیری و لابی خواند. اما در طی این سالها، صفویان از لابی‌گری برای بسیاری از شرکتهای خارجی مثل شرکتهای نفتی ونزوئلا و شرکتهای مختلف هندی و دولتهای پاکستان، گابون و کنگو دریغ نکرد. در سال 1999، سناتور "جون کیل" از آریزونا لایحه‌ای را به سنا برد که قمار اینترنتی را یک جرم محسوب می‌کرد. این امر، به شدت منافع صفویان را به خطر انداخت و او را ناراحت کرد. لذا، اقدام به تشکیل ائتلاف "حق انتخاب کاربر اینترنتی" بر علیه این لایحه کرد. لابی و نفوذ صفویان انقدر قوی بود که فوجی از قماربازان شامل انجمن‌ها و اتحادیه‌های مختلف امریکا -که برخی از آنها مشتری او بودند- را وارد این ائتلاف نمود. در نهایت ائتلاف وی موفق به کارشکنی در آن لایحه شد. صوفیان، در ژانویه 2001 بنگاه خود را به قصد تصدی ریاست ستاد انتخاباتی "کریس کانن" -نامزد جمهوریخواه- ترک کرد. او در فضاحت بزرگ پرونده "جک آبراموف" (تاجر و لابی‌گر مشهور یهودی) که مربوط به لابی‌گری و فساد مالی 87 میلیون دلاری می‌شود، دخیل بود. وی که رفیق گرمابه و گلستان آبراموف است، در آن زمان کارمند سازمان برنامه و بودجه دولت امریکا بود. صفویان، به 18 ماه حبس محکوم شد و تقاضای فرجام‌خواهی داد اما در دادگاه تجدیدنظر به شهادت دروغ محکوم شد. نهایتا، پس از کش و قوس فراوان، تمامی اتهامات وی فاقد وجاهت قانونی شناخته شد و صفویان تنها برای دروغ گفتن به دادگاه در رابطه با همکاری با آبراموف در 16 اکتبر 2009 به یک سال حبس محکوم گردید. فریار شیرزاد (Faryar Shirzad)"فریار شیرزاد" متولد 1965 لندن است. وی، دارای مدرک کارشناسی اقتصاد از دانشگاه مریلند، کارشناسی ارشد سیاست عمومیاز دانشکده جان اف کندی دانشگاه هاروارد، و دکترای حقوق از دانشگاه ویرجینیا است. شیرزاد، از مارس 2003 تا آگوست 2006 در شورای امنیت ملی آمریکا فعالیت داشت. او مشاور مخصوص جروج دابلیو بوش، رییس شورای اقتصاد ملی، و مشاور امنیت ملی در امور اقتصادی بوده است. شیرزاد همچنین فرستاده ویژه جورج دابلیو بوش به اجلاس گروه 8 بود. او بوش را برای شرکت در کنفرانسهای اقتصادی بین‌المللی آماده می‌کرد.این اقتصاددان، پیش از ورود به کاخ سفید، در اداره واردات وزارت بازرگانی فعالیت داشت و مسئولیت مذاکرات تجاری و اقتصادی با تمامی کشورها را بر عهده داشت. کمی پیش از آن هماهنگ‌کننده تیم تجاری "بوش-چنی" بود. همچنین مشاور مخصوص کمیته اقتصاد مجلس سنا بوده و به غالب دانشگاههای آمریکا مشاوره تجاری و اقتصادی داده است. او نیز موفق به دریافت "مدال افتخار جزیره الیس" شده است. شیرزاد از امضاءکنندگان پرونده دادگاه عالی آمریکا موسوم به "هالینگوورث وی پری" در حمایت از ازدواج همجنس‌گرایان در سال 2013 است. وی در حال حاضر مدیر ارشد دفتر روابط دولتی شرکت گلدمن ساکس است. ولی نصر (Vali Nasr)"سید ولی رضا نصر" در 29 آذر 1339 در تهران به دنیا آمد. او فرزند "سید حسین نصر" -استاد علوم اسلامی- است. در 16 سالگی به انگلیس رفت و پس از انقلاب 1357 به همراه خانواده برای همیشه به امریکا مهاجرت کرد. او موفق به اخذ مدرک کارشناسی روابط بین‌الملل از دانشگاه "تافتس" با درجه ممتاز "سوما کوم لاد" گردید. سپس در سال 1984 مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد بین‌الملل و مطالعات خاورمیانه را از دانشگاه "فلچر" و در سال 1991 دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه ماساچوست دریافت نمود. همسر او "دریا" یک مهندس تکنولوژی است و سه فرزند او امیر، حسین، و دنیا نام دارند. ولین نصر سه بار در برنامه معروف "دیلی شو" با میزبانی "جان استوارت" در تاریخهای یکم آگوست 2006، 22 سپتامبر 2009، و 25 آوریل 2013 حضور یافته است. او، هم‌اکنون دارای بیش از 20 کتاب و مقاله است. نصر، مفسر سیاسی مسائل خاورمیانه، اسلام شناس، نویسنده، و استاد دانشگاه است. از اعضای مستمر و ارشد موسسه بروکینگز بوده و ریاست موسسه مطالعات بین‌المللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز را بر عهده دارد. وی، مشاور "ریچارد هولبروک" (Richard Holbrooke) -نماینده اوباما در امور پاکستان و افغانستان- بود. همچنین، عضو دائم شورای مناسبات خارجی دولت آمریکا است و در دانشگاههای کالیفرنیا و استراتفورد تدریس می‌کند. رامین طلوعی (Ramin Toloui)اما رامین طلوعی دموکرات دست به نقدترین ایرانی دستگاه دیپلماسی امریکا است، چرا که هم‌اکنون نسبت به هم‌نژادان خود در مهمترین پست دولتی قرار دارد. اما رامین طلوعی دموکرات دست به نقدترین ایرانی دستگاه دیپلماسی امریکا است، چرا که هم‌اکنون نسبت به هم‌نژادان خود در مهمترین پست دولتی قرار دارد.رامین طلوعی تهرانی در نوامبر 2014 به عنوان معاون امور بین‌الملل وزارت خزانه‌داری آمریکا منصوب شد. وی دارای مدرک کارشناسی فلسفه از دانشگاه هاروارد و کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه آکسفورد است. وظایف وی در وزارت خزانه‌داری شامل مدیریت سیاستهای مالی بین‌المللی، ارتباط و همکاری با کشورهای گروه 20، و مدیریت مسائل اقتصادی داخلی و دو طرفه خارجی است. البته گفتنی است که طلوعی از سال 1999 همواره در خدمت این وزارت بوده است. وی، از سال 1999 تا 2001 اقتصاددان بخش اروپای مرکزی و جنوب شرقی، از سال 2001 تا 2003 مشاور معاون وزیر و از سال 2003 تا 2006 مدیر اداره نیمکره غربی وزارت خزانه‌داری آمریکا بود. از سوایق کاری طلوعی می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:* فعالیت در شرکت مدیریت سرمایه‌گذاری پاسیفیک* فعالیت در هلدینگ پیمپکو (PIMPCO) شامل: صندوق گروه بازارهای نوظهور پیمپکو، شرکت پیمپکو کانادا، شرکت استراتژی سود جهانی پیمیکو، بنیاد مجمع پیمپکو، صندوق بیمه پیمپکو، گروه بازار پیمپکو.* وزارت خزانه‌داری آمریکا
کد خبر: ۵۱۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۳

نکته قابل تامل اینکه آقای روحانی فرمودند«وزیرعلوم جدیدادامه دهنده راه ومسیرعزیزان پیشین خوددردولت یازدهم است»آیامعنای این سخن چیزی جز تحدی در مقابل مجلسی است که برخواسته از رای و نظر مردم است
کد خبر: ۵۱۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۹

داریوش سجادی در وبلاگ خود نوشت: باور به اینکه تحریم ناشی از تقصیر دولت سابق بود اگر به انگیزه عوام‌فریبی نباشد قطعا ناشی از خود‌فریبی است. آنها که معتقد بودند تحریم‌ها ناشی از مواضع تند احمدی‌نژاد است، به این باور بودند که ادبیات فاخر و دیپلماسی لبخند و بلند کردن تابلوی «من آمده‌ام که ناز بنیاد کنم!» نافی تحریم‌هاست! باوری که اینک ایشان را موظف کرده تا پاسخگوی این پرسش باشند؛ چرا در دور جدید مذاکرات علی‌رغم سیاست تعاملی و اتخاذ گویش ادیب‌الممالکی تحریم‌ها کماکان و محکم پابرجاست!؟ باورمندان به رویکرد «لبخند درمانی» در دیپلماسی خارجی ایران، غافلانه یا عامدانه بی‌التفات به این واقعیت مانده‌اند که مشکل آمریکا و تالی‌تلو آن برای ایران قبل از گویش متخذه دولتمردان ایرانی، گفتمان ساختار‌شکنانه ایران انقلابی در سامعه و سامانه و سیطره و ساختار غرب بنیاد و جهانشمولی است که تمامیت آن سیطره طی ۳ دهه گذشته توسط این گفتمان نوظهور به چالش کشیده شده.سجادی می‌افزاید: تحریم‌های اقتصادی ایران، میوه منحوس «شجره فتنه» در زمین حاصلخیز شهر آشوبی ۸۸ بود. فرآیندی که پاسی طلایی برای کوبیدن آبشار تخریبگرانه آمریکا در زمین منافع ملی ایران را فراهم کرد.   منبع/http://www.dolatebahar.com/view/24365/
کد خبر: ۵۱۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۸

کریم اکبری‌مبارکه گفت: تئاتر کودک و نوجوان می‌تواند مانع بروز بسیاری از ناملایمات و ناهنجاری‌های رفتاری و اجتماعی کودکان و نوجوانان امروز و بزرگسالان فردا شود
کد خبر: ۵۱۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۸

مذاکرات هسته ای مملو از برداشت ها و سوءبرداشت ها و تناقض های عمدی و غیرعمدی است. بين المللي كردن و فرسایشی ساختن مسائل داخلی کشورهای هدف در سطح جهان، دو راهبرد قدیمی دولت های استعمارگر است
کد خبر: ۵۱۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۷

بدون شک دکتر محمود احمدی نژاد در هشت سال دوره ریاست جمهوری خود رکورد دار سفرهای خارجی و شرکت در محافل بین المللی می باشد. با این وجود در سال های گذشته تلاشی برای جمع آوری و نقل خاطرات سفرهای خارجی ایشان در رسانه ها نشده است. این در حالی است که حسب اخلاقیات شخصی ایشان، نکات قابل توجه و مهمی در تعاملات دکتر احمدی نژاد با افراد مختلف می باشد که از نقاط قوت ایشان و دولتمردان دولت گذشته بوده است. نکات قوتی که برخی ها از آن به عنوان پوپولیسم یاد می کنند؛ اما در واقع این نقاط قوت چیزی نیست جز خدمت به ملت و احترام به انسان و جایگاه او که باعث شده ایشان به طور خاص با اطرافیان خود ارتباط برقرار کرده و رفتار کند. میدان ۷۲ در جهت تدوین و انتشار بخشی از خاطرات سفرهای بی نظیر دکتر محمود احمدی نژاد، به سراغ محمد کدخدایی مترجم زبان چینی و دانشجوی ترم آخر دکترای ادبیات تطبیقی در دانشگاه زبان و فرهنگ پکن رفته است. محمد کدخدایی یکی از مترجمانی بوده که در خلال چهار روز سفر دکتر احمدی نژاد به چین و شرکت ایشان در اجلاس شانگهای، شب و روز و لحظه به لحظه با ایشان همراه بوده و خاطرات جالب و قابل توجهی از این همراهی روایت می کند. گفتنی است میدان ۷۲ خاطرات محمد کدخدایی از همراهی با دکتر احمدی نژاد در سفر چین را در چند بخش منتشر خواهد کرد. بخش چهارم خاطرات ایشان را در ادامه می خوانید: رییس جمهوری که چمدانش را خودش حمل می کرد یک خاطره جالبی که من همیشه برای دوستانم تعریف می کنم این است که خب محل اقامت خود رییس جمهور جایی بود که روسای جمهور همه کشورهای شرکت کننده در اجلاس شانگهای در آن اقامت داشتند و به هر کشوری یک ساختمان یا قسمتی از ساختمان را می دادند که رییس جمهور و همراهانش اقامت داشته باشند. با توجه به قدیمی بودن ساختمان هتل که در محل محافظت شده ای از چین وجود داشت تا اتاق آقای رییس جمهور پله های نسبتا زیادی داشت که برای رسیدن به اتاق باید از آن پله ها بالا می رفتیم. من دیدم که آقای احمدی نژاد یک چمدان نسبتا بزرگی را خودشان از این پله ها بالا می کشند، بلافاصله به محافظان اعتراض کردم و گفتم مگه شما محافظ نیستید؟ پس چرا ایستادید و رییس جمهور چمدان را خودش بالا می برد. محافظ ها در جواب گفتند ابن چمدان شخصی آقای رییس جمهور هست و ایشان اجازه نمی دهند ما کارهای شخصی ایشان را انجام دهیم و من دیدم اصلا این مساله برای محافظ های ایشان کاملا عادی هست. این رفتار آقای احمدی نژاد برای خدمتکاران و محافظان چینی که آنجا بودند خیلی عجیب بود که یک رییس جمهور جمهور خودش وسایل شخصی خود را حمل کرده و و از پله ها بالا ببرد. مطالعه نصف شب رییس جمهور حدود ساعت یک بعد از نصف شب بود که آقای رییس جمهور چراغ مطالعه ای برای مطالعه درخواست کردند. ما از اینکه آقای احمدی نژاد در این ساعت از شب می خواهند مطالعه کند و هنوز نخوابیدند خیلی تعجب کردیم. آنهم با توجه به اینکه ایشان از صبح اول وقت مشغول کار می شوند و بدون وقفه و استراحت مشغول هستند و تازه یک نصف شب به مطالعه می پردازند. این مساله حداقل بر روی خود ما که دانشجو بودیم بسیار تاثیر داشت و به خودمان می گفتیم که ما که دانشجو هستیم  و امکانات زیادی برایمان فراهم شده اگر در روز اینهمه کار می کردیم دیگر ساعت یک نصف شب به مطالعه نمی پرداختیم. وقتی همسر رییس جمهور فقط قرآن می خواند البته این خاطره مربوط به خودم نیست و خودم شاهد این مساله نبودم اما من از یکی از خانم هایی که به عنوان مترجم همسر رییس جمهور قرار داده شده بود شنیدم. در کشور چین به همسر روسای جمهور و وزرا امکانات خوبی و تقریبا در حد خود رییس جمهور داده می شود که به راحتی به بیرون رفته و به تفریح و خرید بپردازند و معمولا اغلب همسر روسای جمهور در زمان حضور در چین به تفریح و گردش و خرید می پردازند، اما مترجم همسر آقای احمدی نژاد می گفتند که ایشان تمام وقت در محل استراحت خود مشغول تلاوت قرآن کریم بودند و از امکاناتی که در اختیارشان گذاشته بودند استفاده نکردند.
کد خبر: ۵۰۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۱

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، آخوند ملا محمد کاشانی مشهور به آخوند کاشی است. در ادامه شرح حال مختصری از زندگی این بزرگوار می آید: در محله پشت مسجد جامعجوشقان استرک از یک خانواده کشاورز و مؤمن فرزندی به سال 1249 ه.ق به دنیا آمد که به خاطر ارادت به رسول اکرم(ص) نام او را «محمد» گذاردند دوران کودکی او سپری شد عشق و علاقه مذهبی او به دین و فراگیری علوم دینی سبب شد روستا را ترک کرده و به شهر عالم خیز کاشان رهسپار گردد. او وارد مدرسه سلطانی بازار کاشان گردید. فضای معنوی مدرسه او را مجذوب ساخته، علاقه ماندن در مدرسه را برای او فراهم ساخت سفر به اصفهان آخوند در سال 1286 ه.ق بعد از اینکه 37 سال از زندگی اش می گذشت برای ادامه تحصیل و استفاده از استادان بنام حوزه اصفهان که در آن زمان از مهم ترین حوزه های ایران بود به اصفهان رفتند و از محضر مهمترین استاد فلسفه آن زمان که نامش در همه جا مشهور بود یعنی آیت حق، فیلسوف نامدار، آقا محمد رضا قمشه ای بهره مند گشتند. و زانوی ادب در برابرش زدند و از ملا حسین تویسرکانی و میرزا حسن نوری و دیگران استفاده نمودند.ایشان  در مدرسه صدر اصفهان، علاوه بر فقه، اصول و حکمت، در ادبیات عربی و فارسی و ریاضیات تبحر داشت و مدرس آنجا شد. ملامحمد، معاصر حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقائی بود. جاذبه درس او که فلسفه را با عرفان آمیخته بود و انس با جهانگیرخان، علاقمندان به فلسفه، به ویژه فلسفه صدرایی را از شهرهای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر به اصفهان کشاند و در محضر درس او، شاگردان بسیاری حکمت آموختند و به کمال رسیدند. آخوند کاشی در طول زندگانیش، جز عبادت و درس و تدریس چیزی دیگر از او دیده نشد. همسر و فرزندی اختیار نکرد تا شاید اینگونه کامرانی ها، صدمه ای بر او وارد نکند. در عبادت و ریاضت به قدری غرق در خود بود که هر چقدر طلاب، رفت و آمد در حجره اش می کردند، ملتفت آنها نمی شد و گاه می شد که از شدت توجه و حضور قلب در نماز و ذکر رکوع و سجود دیده شد که غش کرد و افتاد و چون به حال آمد، دوباره نماز را اعاده کرد و هر نیمه شب آنقدر در نماز سوز و گداز داشت و بدنش می لرزید که از بیرون حجره صدای لرزش و وضعیت حال او احساس می شد. از او حالات عجیبه ظاهر می شده است. بسیاری از اکابر و از جمله مرجع بزرگ آیت الله حاج سیدحسین طباطبائی بروجردی شاگرد آخوند بودند و خود ظهور حالات عجیب را از آخوند اظهار می داشتند. او در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد. مرحوم شهید مدرس می گوید: من و او هر دو در زمان تحصیل خود، در نهایت سختی معاش بودیم و هر دو نسبت به حال یکدیگر ترحم داشتیم. از ملامحمد کاشی آثار مکتوبی به جای مانده است. اساتید ۱- آقامحمدرضا قمشه ای۲- ملاحسین التویسرکانی الاصل (ساکن اصفهان) شاگردانآخوند ملامحمد کاشانی، استاد بیشتر طبقه علما و بزرگان است تا جائی که از شمارش بیرون است:۱- آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی۲- سید جمال الدین موسوی گلپایگانی (که تحت تربیت استاد بوده است)۳- شیخ اسماعیل الفروی اصفهانی (شیخ الرئیس)۴- حاج میرزا باقر امامی (دارنده رساله حکمیه)۵- سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی (مدیر حبل المتین)۶- حاج میرزاحسن خان جابری انصاری (مورخ شهیر صاحب تاریخ اصفهان)۷- آقا سیدحسن قوچانی (نجفی) صاحب کتاب سیاحت غرب۸- آقا سیدحسن مشکان طبسی۹- آیت الله آقاحسین طباطبائی بروجردی۱۰- حاج آقارحیم ارباب اصفهانی (شاگرد خاص آخوند)۱۱- میر سیدابراهیم طباطبائی زواری. بهترین اثر ماندگار آخوند تربیت شاگردانی بوده که هر کدام به تنهایی بتوانند جامعه و دنیای اسلام را اداره نمایند. و منادی اسلامی راستین باشند. و هرکدام از شاگردان او برگی هستند از کتاب نانوشته آخوند ، که سبب ماندگاری حوزه ی علم و عمل و معنویت و روحیه خداترس او شدند. امروز تمام علمای حوزه ی ما از حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بزرگان حوزه و مراجع فعلی با یک واسطه یا دو واسطه از شاگردان مکتب آخوند کاشی هستند. حالات معنویتو مو مي بيني و من پيچش مويكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همه طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها، طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبه معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد: تو مو مي بيني و من پيچش مو        تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابروچيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود. صورت برزخيمرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است. دعاي ابوحمزه ثماليروزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند: به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دانم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند. ذكر درختانمرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد. طلبه ورزشکار آخوند علاوه بر اینکه یک عالم ، عارف ، حکیم ، فقیه ، منجم ، ریاضیدان بوده اند و در تمام این علوم دارای اجتهاد بودند به ورزش علاقه زیادی داشتند و اهل ورزش زورخانه ای بوده است. او در اصفهان داستان ورزشی خود را برای رفیق اش جهانگیر خان قشقایی نقل می کند، وقتی جهانگیر خان به شوخی از او می پرسد آیا هنوز که کهن سال هستید به ورزش پهلوانی میل دارید ؟ آخوند جواب داد : «تا کدام زورخانه باشد.» رفع حاجات پس از مرگ از عارف سالک حاج شیخ اسدا... طیاره نقل شده در یکی از روزها اقامتم در اصفهان مادری پیش من آمد و گفت که جوان بی گناهش به زندان افتاده و آزاد نمی شود واز من برای آزادی او کمک خواست از این رو بر سر آرامگاه مرحوم آخوند کاشی در تخت فولاد رفته یک سوره یس برای شادی روح ایشان خواندم و از او برای آزادی آن جوان مدد جستم سپس به طرف زندان رفتم تا برای آن جوان وساطت کنم. اما دیدم که به حمد خدا پیش از وساطت من او را آزاد کردند. شهرت گریزی و گمنامی آخوند کاشی در طول عمر با برکت خود از مطرح شدن دوری گزیدند اما خداوند نام او را جاویدان ساخت. در زمان حیاتش حوزه اصفهان به نام آخوند کاشی و جهانگیرخان معنا و مفهومی نداشت و همواره نام آخوند و خان ورد زبان طالبان علم بود. و بعد از وفاتشان با اینکه سفارش کردند مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا و غربا را دفن می کنند و بر لوح قبر من نوشته شود«فقیر به حق اضعف خلق ا...»بدون هیچ گونه القاب و عناوین و هیچ بقعه و بارگاهی ساخته نشود شاگردان بر حسب وصیتش او را در تکیه ملک در قبرستان تخت فولاد اصفهان در 20 شعبان 1333 ه. ق به خاک سپردند. اما کرامتی دیگر از آخوند این بود که در زمان انقلاب اسلامی این قسمت از مزار تخت فولاد از آبادترین قسمت های تخت فولاد گشت بدنهای پاک شهداء را به آن مکان آوردند و این قسمت به گلزار شهداء تبدیل شد و در میان گلزار ، خیمه و حسینیه شهداء منابع: نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی) دانشنامه جهان اسلام سایت موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی
کد خبر: ۵۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰

رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: سخنرانی مطهری در مخالفت از وزیر پیشنهادی علوم از تریبون مجلس به صلاح نبود؛ وی امروز شان نمایندگی را خیلی زیاد پایین آورد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: سخنرانی مطهری در مخالفت از وزیر پیشنهادی علوم از تریبون مجلس به صلاح نبود؛ وی امروز شان نمایندگی را خیلی زیاد پایین آورد. محمد مهدی زاهدی، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار مهر با انتقاد از اظهارات علی مطهری در جلسه رای اعتماد وزیر پیشنهادی علوم، گفت: برای ما هم جای تاسف دارد که آقای مطهری از چنین اظهاراتی استفاده کند، این صحبت‌ها در شان مجلس نیست. وی افزود: آقای مطهری باید از صحبت‌هایی که در تریبون عمومی مجلس مطرح می‌کند، مراقبت کند؛ چون این اظهارات شنونده بسیاری دارد. نماینده مردم کرمان ادامه داد: اینکه آقای مطهری عنوان می‌کند که مجلس در صورت رای به این گزینه، معامله کرده است، تهمت به مجلس است، مجلس در رای‌های منفی و مثبت خود صادقانه و با کار کارشناسی عمل کرده است. زاهدی ادامه داد: جای سئوال و تاسف است که چرا آقای مطهری چنین اظهاراتی را مطرح کرده؛ وی می‌توانست به عنوان مخالف صحبت کند اما این ادبیات ، به مصلحت مجلس نبود. مطهری امروز شان نمایندگی را خیلی زیاد پایین آورد.   مهر
کد خبر: ۴۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۵

درآئینی که درسالن شهید مطهری آموزش وپرورش استان برگزار شد ازخدمات خانم مهین پردال تقدیر وآقای علی شیر زهرایی بعنوان معاون جدید این حوزه معرفی شد
کد خبر: ۴۹۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۹

اما باید گفت که در این زمینه نه دولت مقصر است، نه آقای روحانی و نه کشاورزان! بلکه این یک موضوع ساده در اقتصاد است که هر زمان تعادل عرضه و تقاضا برهم بریزد، قیمت ها دچار نوسان میشود/ موضوع زمانی تامل برانگیز شد که در آن سال، مسئله قیمت گوجه فرنگی به خانه ملت نیز پا گذاشت و رییس مجلس و نمایندگان نیز در نطق های خود با اشاره به قیمت بالای گوجه، آن را ناشی از بی تدبیری دولت، ناکارآمدی آقای رییس جمهور و غیره دانستند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش سرویس اقتصادی پایگاه 598؛ قیمت گوجه در اغلب شهرهای کشور به قیمت بیش از 5000تومان رسید و در برخی مناطق تهران تا 10هزار تومان نیز به فروش میرسد، قیمتی که رنگ از رخسار گوجه پرانده و خودش نیز از خجالت سرخ شده است. اما ماجرای گوجه در ادبیات سیاسی و اقتصادی ما ایرانی ها چندان نا آشنا نیست. در دولت گذشته زمانی که به علت تقارن ایام پیک خرید گوجه با فصل پایان برداشت کشاورزان، قیمت گوجه تا 3000تومان افزایش پیدا کرد، رسانه ها دست به کار شدند و تا توانستند بر طبل قیمت گوجه کوبیدند، رسانه ملی گزارش ساعتی از میدان تره بار و فروشندگان سطح شهر روی آنتن میبرد، روزنامه های اصلاح طلب –که امروز همه سکوت کرده اند- نیز تیتر یک روزنامه ها و سایت های خود را به این موضوع اختصاص داده بودند و تحلیل و گزارش بود که در فضای رسانه ای رد و بدل میشد. اما موضوع زمانی تامل بر انگیز شد که مسئله قیمت گوجه فرنگی به خانه ملت نیز پا گذاشت و رییس مجلس و نمایندگان نیز در نطق های خود با اشاره به قیمت بالای گوجه، آن را ناشی از بی تدبیری دولت، ناکارآمدی آقای رییس جمهور و غیره دانستند، حتی برخی آن را با مسئله هدفمندی یارانه ها پیوند زده و یارانه نقدی را مقصر افزایش قیمت گوجه اعلام کردند. با گذشت مدتی کوتاه و رسیدن فصل دوم برداشت، تعادل در بازار ایجاد شد و تب قیمت ها فروکش کرد ولی دیگر کسی از تدبیر دولت تشکر ننمود! و کسی نیز یارانه ها را از اتهامات وارده مبرا اعلام نکرد! امسال نیز در همان روزها، قیمت گوجه به علت وجود جریان طبیعی بازار، افزایش شک دهنده ای داشت و به قیمت 5 تا 10 هزار تومان رسید. اما باید گفت که در این زمینه نه دولت مقصر است، نه آقای روحانی و نه کشاورزان! بلکه این یک موضوع ساده در اقتصاد است که هر زمان تعادل عرضه و تقاضا برهم بریزد، قیمت ها دچار نوسان میشود. این اختلاف ممکن است ناشی از رشد دفعی مصرف باشد و یا کاهش عرضه؛ که درباره قیمت گوجه فرنگی در این روزها هر دو عامل موثر بوده است و دولت از نظر اقتصادی منطقی نمیداند که بخواهد برای یک دوره 15تا 30 روزه در سال، در الگوی کشت کشاورزان تغییر ایجاد کند و خود را از کشت محصولات دیگر محروم کند. البته شایسته بود که رسانه ها و دولتی ها با نزدیک شدن این فصل، موضوع را به اطلاع مردم برسانند و از مردم بخواهند که دراین ماه با کاهش مصرف گوجه فرنگی موجبات ایجاد تعادل در بازار را فراهم کنند و از بروز حاشیه برای اقتصاد کشور جلوگیری کنند.
کد خبر: ۴۹۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۹

علی مطهری در خصوص روال کاری مجلس خبرگان گفت: فعلا روال کار این است که سالی دو بار دور هم جمع می‌شوند و ناهار و شامی می‌خورند و چند تهاجم به فتنه گران می‌کنند و چند تذکر فرهنگی به دولت یازدهم می‌دهند و تمام سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : علی مطهری در خصوص روال کاری مجلس خبرگان گفت: فعلا روال کار این است که سالی دو بار دور هم جمع می‌شوند و ناهار و شامی می‌خورند و چند تهاجم به فتنه گران می‌کنند و چند تذکر فرهنگی به دولت یازدهم می‌دهند و تمام «روال کار مجلس خبرگان این است که سالی دو بار دور هم جمع می‌شوند و ناهار و شامی می‌خورند و چند تهاجم به فتنه گران می‌کنند و چند تذکر فرهنگی به دولت یازدهم می‌دهند و تمام».  این جملات تنها بخشی از اظهارات جدید علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است که در شماره ۱۲ هفته نامه خبری – تحلیلی صدا منتشر شده است. وی که به پرسش‌های صدا درباره رقابت بر سر ریاست خبرگان رهبری پاسخ می‌داده است در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه ارزیابی شما از موقعیت و وضعیت کنونی مجلس خبرگان پس از درگذشت مهدوی کنی چیست؟ گفته است: «به طور کلی مجلس خبرگان رهبری با رویه‌ای که از سال‌ها قبل در پیش گرفته است خاصیتی غیر از تعیین رهبر بعدی ندارد. وارد هر مساله‌ای می‌شود غیر از مسائلی که باید وارد شود. با توجه به اینکه ان شاءالله مقام معظم رهبری تا سال‌های طولانی در قید حیات خواهند بو، با روند فعلی این مجلس، تاثیرگذاری آن بر فضای اجتماعی و سیاسی کشور متصور نیست. مثلا مجلس خبرگان رهبری وظیفه دارد بر عملکرد مقام رهبری و بر دستگاه‌ها و نهاد‌ها و سازمان‌های زیر مجموعه نهاد رهبری نظارت داشته باشد و رسیدگی کند امام ما هیچ اثری از این کار‌ها نمی‌بینیم. این در حالیست که خود رهبر انقلاب چند سال پیش فرمودند مجلس شورای اسلامی (چه رسد به مجلس خبرگان رهبری) می‌تواند حتی از دفتر من تحقیق و تفحص کند. فعلا روال کار مجلس خبرگان این است که سالی دو بار دور هم جمع می‌شوند و ناهار و شامی می‌خورند و چند تهاجم به فتنه گران می‌کنند و چند تذکر فرهنگی به دولت یازدهم می‌دهند و تمام؛ این در حالیست که به وضعیت فرهنگی دولت‌های نهم و دهم که در برخی حوزه‌ها بد‌تر بود توچه چندانی نداشتند و این نشانه آن است که گرایش سیاسی در کار آن‌ها دخالت دارد. به هر حال مجلس خبرگان باید به جایگاه اصلی خود برگردد». این سخنان تامل برانگیز نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی نسبت به فعالیت افرادی فاضل، شایسته، مجتهد، با تقوا و عالم است. شاید اشتباه افرادی چون مطهری این است که فکر می‌کنند مجلس خبرگان جایی است که یک جریان سیاسی بیاید و آنجا را ابزار قدرت یابی خودش کند. این جریانات با اهداف خاص، شبهاتی را نسبت به وظایف و فعالیت‌های مجلس خبرگان رهبری مطرح می‌کنند؛ شبهاتی که بیش از هرچیز رنگ و بوی سیاسی داشته و درصدد است مجلس خبرگان را نیز به محلی برای رقابت‌های سیاسی مبدّل نماید و شاید همه این‌ها تنها به دلیل از دست دادن آیت الله مهدوی کنی در قامت ریاست خبرگان رهبری است.  تا آنجایی که حتی آیت الله علم الهدی از اعضای خبرگان رهبری در مصاحبه‌ای گفته بود: «مسئله خبرگان ارتباط مستقیمی با جریان اعتقاد دینی مردم و تکلیف شرعی مردم در عرصه مدیریت اجتماعی دارد. یعنی به هیچ وجه یک جریان سیاسی نمی‌تواند بیاید برای مردم رهبر تراش باشد. در این نظام جمهوری اسلامی، می‌توان رئیس جمهور درست کرد برای مردم، نماینده مجلس درست کرد برای مردم؛ اما رهبر تراشی به وسیله جریان‌های سیاسی ممکن نیست.»  بنابراین بر خلاف سخنان علی مطهری آنچه از برآیند خبرگان رهبری می‌توان تحلیل کرد این است که مجلس خبرگان جای رقابت نیست بلکه رقابت در اینجا معکوس است چرا که اکثر اعضای خبرگان گریزان از ریاست و حتی جو تند سیاسی هستند و کسی نمی‌خواهد رئیس شود و تا بوده است اعضای خبرگان دنبال انجام تکلیف هستند.  پس از درگذشت آیت‌الله مشکینی در سال ۸۶، تغییر بزرگی در شاکله مجلس خبرگان رهبری ایجاد شد و فضای دوقطبی برای رسیدن به کرسی ریاست مجلس خبرگان شکل گرفت که یک سو آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود و سوی دیگر سه ضلعی، آیت‌الله یزدی، آیت‌الله جنتی و آیت‌الله مصباح یزدی.  هاشمی رفسنجانی به عنوان دومین فردی بود که نامش در جایگاه ریاست خبرگان رهبری ثبت شد اما آنچه که باعث تغییر فضای سیاسی خبرگان رهبری شد فتنه سال ۸۸ بود چرا که برخی از اعضای مجلس خبرگان اعتقاد داشتند، رئیس مجلس خبرگان باید فردی باشد که به دور از فعالیت‌های سیاسی و جناح بندی‌های موسوم باشد. به هر حال بعد از گذشت سه سال از ریاست هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی به عنوان سومین رئیس بر کرسی ریاست صندلی مجلس خبرگان تکیه زد. و اینک صندلی خالی که اکنون در غیاب آیت الله مهدوی کنی، آیت الله هاشمی شاهرودی عهده دار مسئولیت‌هایش است نیازمند فردی است که از هر لحاظ روحیاتی نزدیک به شخص مرحوم مهدوی کنی داشته باشد.  هرچند که رایزنی‌ها در قطب‌های مختلف درآنباره وجود دارد اما اصرار جناح منتسب به هاشمی رفسنجانی و افرادی همچون مطهری جهت ریاست هاشمی رفسنجانی بر خبرگان رهبری از آنجایی تامل برانگیز خواهد بود که با توجه به رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم پس چه طور در این جهت از سوی خبرگان رهبری به عنوان اصلح شناخته خواهند شد. آمادگی و تلاش وی در این زمینه تا بدان جایی است که هاشمی رفسنجانی درباره کاندیدا شدن برای ریاست مجلس خبرگان رهبری در پاسخ به سؤالی در همین زمینه گفته‌اند درصورتی که بعضی افراد که آن‌ها را برای ریاست خبرگان صالح نمی‌دانم قصد کاندیدا شدن داشته باشند، آمادگی خود را برای کاندیداتوری ریاست این مجلس اعلام خواهم کرد. اما نکته اینجاست که اصلح و صالح در نگاه رییس مجمع تشخیص چه کسی خواهد بود، تفاوت دارد.  درست مانند زمانی که آیت‌الله مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان نامزد شد هاشمی به احترام وی از نامزدی انصراف داد تا آنجایی که علی عسگری از روحانیون نزدیک به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد شرایط حضور هاشمی برای ریاست مجلس خبرگان گفته است که: «در صورت ثبت نام کردن افرادی همچون آیت ا… هاشمی شاهرودی و آیت ا… واعظ طبسی برای ریاست مجلس خبرگان، آقای هاشمی ضرورتی برای ثبت نام در این انتخابات نمی‌بیند.» البته که هاشمی شاهرودی و واعظ طبسی از روحانیون نزدیک به هاشمی رفسنجانی و مورد احترام تمام حریان‌های سیاسی در کشور هستند. هاشمی رفسنجانی در آخرین روز تکیه زدن بر صندلی مجلس خبرگان، اعلام کرد که در سال ۸۶ از واعظ طبسی برای این پست دعوت کرده‌اند که تولیت حرم امام رضا (ع)، این پیشنهاد را قبول نکرده است. هاشمی شاهرودی نیز از دیرباز جایگاه ویژه‌ای نزد هاشمی رفسنجانی داشته است. و باید گفت هاشمی شبیه این ادبیات دوپهلو را در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم و یازدهم نیز به کار برد و با وجود حضور چهره‌های همسو با وی، سرانجام شخصا وارد گود شد و باید منتظر باشیم تا ببینیم در دقایق پایانی و نهایی تصمیم وی چه خواهد بود. پیرامون این مهم حتی آیت‌الله حائری شیرازی نماینده استان فارس در مجلس خبرگان درباره موضوع جانشینی آیت‌الله مهدوی‌کنی می‌گوید: ریاست مجلس خبرگان رهبری، از نظر شرایط فعلی جامعه آبروی خبرگان محسوب می‌شود. اینجانشین باید کسی باشد که همانند آیت‌الله مهدوی‌کنی حامی و کمک حال رهبر بزرگوارمان باشد. آیت‌الله حائری شیرازی در پاسخ به سؤالی مبنی بر واکنش برخی افراد نسبت به ریاست مجلس خبرگان گفت: نمایندگان خبرگان توجه دارند که فرق است بین کسانی که خواستار مهار کردن فتنه ۸۸ بودند و از پراکندگی‌ها جلوگیری کردند و کسانی که خواهان قدرت‌طلبی بودند لذا میان این دو تفاوت وجود دارد. حال باید ببینیم افراطیون ورشکسته و حامی فتنه تا کجا به روند تخریب خود در جهت مخالف ادامه خواهند داد و برای کسب قدرت گزینه‌های خودی در منصب‌های مختلف، روند مذکور را ادامه می‌دهند تا بدان جایی که حتی با زیر سوال بردن وظایف نمایندگان مردم در خبرگان رهبری، فتنه ۸۸ را به دست فراموشی سپرده و هراس واکنش افراد نسبت به این مهم را داشته باشند. شاید که ایجاد شانتاژهای رسانه‌ای و خطابه کردن چنین سخنانی به ظاهر فضا را برای گزینه‌های خودی باز کند اما حضور افرادی فاضل و عالم که همواره در راه پیروزی این انقلاب مجاهدت‌های فراوانی را انجام داده‌اند در بطن تصمیم سازی‌ها و انتخاب گزینه نهایی متفاوت خواهد بود.   منبع/خبرگزاری دانشجو
کد خبر: ۴۹۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸