« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
به مناسبت شهادت جان‌سوز«ریهام دوابشه» مادر نوزاد فلسطینی که توسط صهیونیست‌ها زنده سوزانده شد،مثنوی اشک و آتش به این شهیدۀِ مظلوم و نوزاد شهیدش علی دوابشه تقدیم می‌گردد
کد خبر: ۷۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷

مثنوی از تبار شقایق تقدیم میگرد به سردار رشید لشکر اسلام، مدافع حرم آل الله، شهید هادی کجباف و تمامی همرزمان دلاورش
کد خبر: ۷۱۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۲

در اول مارچ سال ۱۹۳۲، هیتلر نامه‌ای به برونسْویک نوشت و اجازه خواست که اگر ممکن است، آن‌جا را برای تشکیل کمپین برای رقابت ریاست‌جمهوری و تعیین رایش آینده که در پیش بود، ترک کند. این نامه، ۴ روز پس از آن نوشته‌شده‌بود که شهروندی هیتلر به‌عنوان یک آلمانی، پذیرفته شد. هیتلر در اصل شهروند اتریشی بود و زمانی تابعیت آلمان را پذیرفت که در دولت استخدام شد. هیتلر می‌خواست به نتیجه‌ی انتخابات و برگزیده شدن پاول فون هیندنبورگ اعتراض کند، با این حال یک سال پس از این موضوع، هیندنبورگ او را به‌عنوان صدراعظم خود برگزید. یک پزشک - در دوران پیش از ظهور خدماتی مانند پیام کوتاه، ایمیل و شبکه‌های اجتماعی، بهترین راه برای مکاتبه‌ی افرادی که دور از هم زندگی می‌کردند، نوشتن بود. بیشتر این نامه‌ها، محتوای کاملاً خصوصی داشت و بنابراین تعجب‌آور نخواهد بود اگر با سرک کشیدن در محتوای آن، به رازهای نویسندگان و یا میان گیرنده و نویسنده پی ببریم. برخی از نامه‌ها هم از جنبه‌های تاریخی، بسیار مهم و تعیین‌کننده بودند و به نوعی بعضاً نامه‌های سرگشاده‌ای بودند که میان رهبران سیاسی و اجتماعی جنبش‌ها رد و بدل می‌شد و نقشی حساس در ادامه‌ی روند مناسبات سیاسی و مبارزات ملت‌ها داشت. این نامه‌ها از لحاظ سیاسی و تاریخی، اهمیتی به‌سزا دارند، اما نوشته‌ی امروز درباره‌ی نامه‌های بسیار مهمی است که امروزه کمتر از آن‌ها سخنی به میان می اید. چه، اگر برخی از این نامه‌ها مورد توجه گیرنده‌اش قرار می‌گرفت، بسیاری از فجایع و تلخ‌کامی‌ها به بار نمی‌آمد. در این نوشته، به مرور این نامه‌های مهم ولی فراموش‌شده می‌پردازیم. 1- نامه‌ی فیدل کاسترو به فرانکلین روزولتفیدل کاسترو، دوران زمام‌داری ۱۰ رئیس‌جمهور امریکا را درک کرده. آن هم رئیس‌جمهورهایی که اغلب‌شان، آرزوی خلع او از قدرت را داشتند و برخی تلاش عملی هم برای رسیدن به این مقصود، انجام دادند. به هر حال، اولین تماس کاسترو با آمریکا، حاوی پیامی دوستانه بود.در سال ۱۹۴۰، دانش‌آموزی ۱۲ ساله از مدرسه‌ی Colegio de Dolores واقع در سانتیاگوی کوبا، به رویس‌جمهور وقت، فرانکلین روزولت، نامه‌ای نوشت. او نامه‌ی خود را چنین آغاز کرده‌بود: «دوست خوبم، روزولت!» او احوال‌پرسی گرمی با روزولت کرده بود و برای‌ش نوشته‌بود که وقتی در رادیو شنیده که روزولت مجدداً در انتخابات ریاست‌جمهوری برنده شده، چقدر خوشحال شده‌است. کودک از روزولت خواسته بود که برای‌ش یک اسکناس ده دلاری بفرستد، زیرا تا آن زمان، یکی از این اسکناس‌ها را از نزدیک ندیده‌بود! این پسرک، کسی نیست جز فیدل کاسترو!کاسترو در نامه‌اش نوشته‌بود که با آن‌که زبان انگلیسی‌اش ضعیف است، اما خیلی باهوش است و خیلی صادقانه نوشته‌بود: «با این‌که یک پسربچه هستم، خیلی فکر می‌کنم.» این نامه در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۴۰ به مقصد رسید، اما هرگز به دست روزولت نرسید. بعدها وقتی روزولت فوت کرد، حتی فرصت نکرد که بداند فیدل کاسترو کیست! 2- نامه‌ی ملکه الیزابت دوم به رئیس‌جمهور آیزنهاوردر سال ۱۹۵۷، دوایت آیزنهاور نخستین رئیس‌جمهور امریکا بود که از ملکه‌ی انگلستان دعوت به عمل آورد. ملکه که از مدت اقامت خود و مهمان‌نوازی رئیس‌جمهور و همسرش بسیار لذت برده‌بود،  دو سال بعد برای جبران آن‌ها را به بالمورال در اسکاتلند دعوت کرد. بعد از سفر آن‌ها به اسکاتلند، به نظر می‌رسید هنوز خاطره‌ی خوب طعم فوق‌العاده‌ی شیرینی‌هایی که ملکه از آن‌ها برای پذیرایی استفاده کرده، از خاطر آیزنهاور نرفته‌باشد. پنج ماه بعد از این ملاقات دوباره، ملکه نامه‌ای به آیزنهاور نوشت و به آن دستور پخت شخصی خود برای تهیه‌ی این شیرینی‌ها را اضافه نمود.این نامه که در ۲۴ ژانویه‌ی ۱۹۶۰ به مقصد امریکا فرستاده‌شد، از ماجرای عکسی از رئیس‌جمهور در روزنامه در حال درست کردن کباب بلدرچین، الهام گرفته بود. این نامه، سرشار از راه‌های مفیدی برای درست کردن صبحانه به اندازه‌ی ۱۶ نفر بود. ملکه حتی به فکرش رسید که توصیه کند اگر تعداد افراد حاضر برای صبحانه کمتر از ۱۶ نفر باشد، مقدار آرد و شیر باید کاسته شود! این نامه، چنین پایان یافته‌بود که چقدر ملکه و خانواده‌اش از دیدار با رئیس‌جمهور لذت برده‌اند. 3- نامه‌ی استعفای هیتلردر اول مارچ سال ۱۹۳۲، هیتلر نامه‌ای به برونسْویک نوشت و اجازه خواست که اگر ممکن است، آن‌جا را برای تشکیل کمپین برای رقابت ریاست‌جمهوری و تعیین رایش آینده که در پیش بود، ترک کند. این نامه، ۴ روز پس از آن نوشته‌شده‌بود که شهروندی هیتلر به‌عنوان یک آلمانی، پذیرفته شد. هیتلر در اصل شهروند اتریشی بود و زمانی تابعیت آلمان را پذیرفت که در دولت استخدام شد. هیتلر می‌خواست به نتیجه‌ی انتخابات و برگزیده شدن پاول فون هیندنبورگ اعتراض کند، با این حال یک سال پس از این موضوع، هیندنبورگ او را به‌عنوان صدراعظم خود برگزید.در این نامه، خطاها و اشتباهات زیادی دیده می‌شود که عمده‌ی آن درباره‌ی درخواست هیتلر خروج از شغلش تا زمان «پایان انتخابات برای برگزیده شدن رئیس‌ رایش بعدی» است. این نامه تازه چند سال است که پیدا شده و انتظار می‌رفت که در یک حراج، با قیمتی بیش از ۵۰۰۰ یورو به فروش برسد. 4- نامه‌ی آلبرت انیشتین به فرانکلین روزولتنامه‌ای که در سال ۱۹۳۹ توسط انیشتین برای روزولت نوشته‌شد، یکی از مهم‌ترین نامه‌های تاریخ معاصر تلقی می‌گردد. در این نامه، انیشتین به رئیس‌جمهور اخطار می‌دهد که ممکن است آلمانی‌ها به سلاحی بسیار ویران‌گر دست یابند. بعدها خودِ انیشتین می‌گفت که نوشتن این نامه، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات زندگی‌اش بود. برخی از مورخان باور دارند که این نامه را «لئو زیلارد» نوشته و انیشتین تنها امضا کرده‌است،درباره‌ی سه نامه‌ی دیگری که انیشتین برای روزولت نوشته، اطلاعات اندکی در دست است. با این حال تصور می‌شود که دو نامه‌ی اول حاوی پیام‌های مشاوره و نصیحت‌هایی برای رئیس‌جمهور است و در آن پیشنهادهایی به او می‌دهد، در آخرین نامه اما (که پیش از مرگ روزولت به دست‌ش نرسید)، انیشتین از روزولت می‌خواست که لطفی در حق او کند. این نامه هم احتمالاً توسط زیلارد نوشته شده و برای نخستین بار، این زیلارد است که از مفهوم سلاح اتمی در این نامه‌ی آخر سخن رانده‌است. در این نامه از رئیس‌جمهور و کابینه‌اش درخواست شده‌بود که اجازه‌ی ملاقاتی خصوصی به زیلارد و دوستان دانشمندش داده شود تا درباره‌ی این موضوع با هم گفت‌وگو نمایند.5 - نامه‌ی ماهاتما گاندی به آدولف هیتلردر بین سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰، گاندی دو نامه به هیتلر نوشت. آن‌که بیشتر درباره‌اش شنیده شده، نامه‌ای است که با عنوان «دوست عزیز»، شروع شده‌است و در جولای سال ۱۹۳۹ نوشته شده. گاندی به هیتلر نوشته بود که تنها خودِ هیتلر است که می تواند جلوی جنگ جهانی دوم را بگیرد. از هیتلر خواسته‌بود که مسیر خودش را در یافتن راه‌حلی بدون خشونت دنبال نماید و به او گفته بود که چقدر در این مسیر، دستاوردهای ارزشمندی داشته‌است. این سیاستمدار و فیلسوف برجسته‌ی هندی، در انتهای نامه‌اش از اینکه نوشته‌ی او باعث هر گونه رنجش در هیتلر شده‌باشد، فروتنانه عذر خواسته بود.نامه‌ی دوم اما، در تاریخ کمتر مورد بحث قرار گرفته. در این نامه لحن گاندی تغییر کرده و مستقیماً شروع نامه‌ی پیشین را یادآوری می‌کند و می‌گوید این‌که پیش‌تر او هیتلر را یک «دوست» خطاب کرده، صرفاً رعایت تشریفات بوده‌است!این نامه پس از آن نوشته‌شد که در دسامبر سال ۱۹۴۰، جنگ جهانی دوم آغاز گردید. در این نامه، گاندی نازیسم هیتلر را با امپریالیسم بریتانیا مقایسه نموده که هند در تلاش بود با آن به مقابله بپردازد. او به هیتلر هشدار داد که قدرت دیگری هم در جهان هست که با شیوه‌های پیشرفته‌تر از او و با سلاح‌های خودش، آلمان را شکست خواهد داد. او این نامه را با تکرار اخطاری مشابه به موسولینی پایان داده‌است. 6- درخواست کارِ لئوناردو داوینچیمدت‌ها پیش از آن‌که لئوناردو داوینچی برای نقاشی‌های‌ش معروف شود، او یک ایتالیایی‌ از خانواده‌ی متوسط بود که مهارت‌هایی هم داشت، و خب، دقیق‌ش این که خیلی از مهارت‌ها را داشت! در سال ۱۴۸۲ و در سن سی سالگی، داوینچی که در آن زمان تقریباً ناشناخته بود، به دنبال شغلی می‌گشت. او مستقیماً نامه‌ای برای دوک میلان نوشت تا یک موقعیت شغلی در اختیارش گذاشته شود. داوینچی مهارت‌های‌ش را در نامه‌ای مفصل ذکر کرد و چنین اغاز کرد که او می‌تواند برای کشتی‌ها اسلحه بسازد و همچنین توانایی ساخت واگن‌های زره‌پوش و منجنیق را هم دارد. او همچنین نوشت که می‌تواند برای دوک چندین روش حمله و دفاع، طرح‌ریزی نماید. برای این‌که دوک با خودش فکر نکند که این مرد جوان فقط در فکر جنگ است، او گفت که توانایی طراحی پل، ساخت ساختمان و ساخت مجسمه از خاک رس، برنز و سنگ مرمر را نیز دارد. او که بسیار به نبوغ و توانایی‌های‌ش مطمئن بود، خاطرنشان کرد که اگر جناب دوک پی ببرد که او تنها یکی از این مهارت‌ها را نداشته باشد، مختار است که وی را پای میز محاکمه بکشاند. 7- نامه‌ی مالکوم ایکس به مارتین لوترکینگبا آن‌که مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس بخاطر هدفی مشترک می جنگیدند، در روش‌های آن‌ها شباهت‌های اندکی وجود داشت. در حالی که لوترکینگ به‌شدت به مبارزه‌ی بدون خشونت معتقد بود، مالکوم ایکس به مسیر شبه‌نظامی روی آورد. تضاد و رقابت آن‌ها آن‌جا بیش‌تر نمود یافت که ایکس نامه‌ای به کینگ نوشت و او را «دکتر کشیش‌مسلک ترسو مثل یک جوجه» خطاب کرد! ایکس دو نامه برای لوترکینگ فرستاد، یکی در سال ۱۹۶۳ و دیگری در سال ۱۹۶۴٫در اولین نامه، او از کینگ خواست که در یکی از تجمعات فضای باز شرکت کند و از آن‌ها حمایت نماید. او در نامه‌اش نوشته بود که اگر رئیس‌جمهور جان اف. کندی، که یک کاپیتالیست است، و رهبر شوروی خرشچوف، که یک کمونیست است، هدفی مشترک با هم بیابند، او و کینگ هم می‌توانند هدفی مشترک داشته‌باشند! او در نهایت به کینگ پیشنهاد داد که اگر شخصاً برای‌ش حضور در این تجمع مقدر نیست، یک نماینده بفرستد.نامه‌ی بعدی، در ۳۰ جون ۱۹۶۴ نوشته شد که حاوی یک پیشنهاد خشن از سوی مالکوم ایکس بود. در نامه او از وضعیت اسفبار مردم در سنت آگوستین گفت. او همچنین تهدید کرد که اگر دولت به‌رودی دخالت نکند، او مجبور است برخی از برادران را به سراغ کوکلوس‌کلان‌ها بفرستد تا «طعم داروی خود را به آن ها بچشانند.» 8- "De Profundis” از اسکار وایلدتیرگی روابط مابین مارکیزِ کویینزبری و پسرش، لرد آلفرد داگلاس، بیشتر به این دلیل ریشه‌یابی شده که داگلاس با اسکار وایلد رابطه‌ای دوستانه داشت. کمی بعد، وایلد دو سال را به دلیل بی‌نزاکتی فراوان در زندان گذراند. او در زمان زندان، نامه ای به داگلاس با عنوان De Profundis (به معنای «از اعماق») نوشت که بعدها به‌عنوان یک مقاله به چاپ رسید. این نامه، بازتابی است از خیانت داگلاس و پشیمانی عمیق وایلد.وایلد نامه را چنین می‌اغازد که او احساس می‌کند توسط داگلاس رها شده، همان داگلاس که شعرها و نامه‌های خصوصی‌ای را که برای‌ش فرستاده، منتشر نموده‌است. او داگلاس را متهم نمود که با سوء استفاده از ضعف شاعر، او را در دام خود کشانده است. او خود را شماتت کرده که چرا نتوانست هرگز به داگلاس «نه» بگوید. او در نهایت داگلاس را نصیحت می‌کند که: «بیشتر مردم بخاطر عشق و تحسین زندگی می‌کنند. اما در حقیقت با مورد عشق واقع شدن و تحت تحسین قرار گرفتن است که بایستی زندگی کنیم.»9- نامه‌ی بنجامین فرانکلین به ویلیام استراهانپیش از آن که جنگ های امریکا برای استقلال آغاز گردد، یکی از پدران مؤسس این کشور، بنجامین فرانکلین، دوستیِ نزدیکی با ویلیام استراهان داشت. استراهان یکی از ناشران برجسته و از اعضای پارلمان بریتانیا شناخته می‌شد. حتی پس از آن‌که جنگ انقلاب آمریکا آغاز شود، آن دو دوست باقی ماندند. این دوستی تنها تا زمانی دوام یافت که فرانکلین پی برد که استراهان رأی بر این داده که آمریکایی‌ها به‌عنوان شورشی شناخته شوند. در پاسخ، فرانکلین نامه‌ای برای استراهان نوشت.شروع این نامه از آن‌ رو جالب است که فرانکلین دوست قدیمی‌اش را به سردی «آقای استراهان» مورد خطاب قرار داده‌است. او استراهان و هم‌مسلکان پارلمانی‌اش را مورد عتاب قرار داده‌بود که هرج و مرج وقت در آمریکا، به دلیل آرا و اعمال آن‌ها شکل گرفته‌است. او بریتانیایی‌ها را قاتل خطاب کرد و حتی به دوست قدیمی گفت تا دست‌های خود را بنگرد و ردْ خون اقوام را روی آن ببیند! نامه‌ی کوتاه فرانکلین، با تصریح او که دوستی آن‌ها دیگر پایان یافته و این‌که آن دو از این لحظه به بعد، هم‌چون دو دشمن رو در روی هم ایستاده‌اند، تمام می‌شود. 10- نامه‌ی گریس بِدِل به آبراهام لینکلنتا به‌حال چیزی از ماجرای ریش خاص آقای لینکلن شنیده‌بودید؟ او ریش‌ش را به خاطر نامه‌ی دختری جوان به‌نام گریس بدل به این سبک نگاه داشته‌بود. گریس در آن زمان، دخترکی یازده ساله بود. نامه‌ی دوشیزه بدل که در ۱۵ آگوست سال ۱۸۶۰ نوشته شده‌بود، به لینکلن می‌گفت از آن‌جایی که او صورت لاغری دارد، بهتر است ریش بگذارد تا خوش‌قیافه‌تر به نظر بیاید. او گفت که زن‌ها عاشق ریش هستند و اگر او ریش بگذارد، شوهران‌شان را مجبور خواهند کرد تا به او رأی دهند! بدل پیشنهاد کرده‌بود که از آن‌جایی که ممکن است آقای لینکلن گرفتار باشد، یکی از دختران‌ش از طرف او جواب‌ش را بدهد.چهار روز بعد، لینکلن شخصاً جواب نامه‌ی او را نوشت. او از نامه‌ی گریس تشکر کرد و نوشت که دختری ندارد و سه پسر دارد. او نوشت که شاید ریش گذاشتن، یک تظاهر بی‌معنا به نظر بیاید. بدل بعدها با لینکلن در مقام رئیس‌جمهور و در حالی که ریش گذاشته‌بود، در سفرش به وستفیلد در سال ۱۸۶۱ ملاقات نمود.
کد خبر: ۷۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۷

اگر به خاطرات داستانی قهرمان كهگيلويه‌اي « قادرآشنا» در كتاب «روزگار آشنا» كه به قلم «عادله ارشادي مقدم» به نگارش در آمده است سري بزنيد، بدون شك مقهور يكي ديگر از عاشق ان سروقامت اين سرزمين كهن خواهيد شد
کد خبر: ۷۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۸

در میان آزادگان سرافراز ایران اسلامی ، شهرستان لنده نیز دارای آزادگان سرافرازی می باشد که سالها در زندان های رژیم بعث عراق بوده و با آغاز بازگشت پرستوهای عاشق به ایران اسلامی بازگشتند و سند افتخاری در تاریخ پرافتخار این شهرستان حماسه پرور شدند
کد خبر: ۷۰۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۷

رئیس بنیاد شهید شهرستان لنده  طی پیامی از حضور بی نظیر و حماسی مردم شهید پرور و ولایی شهرستان لنده در  مراسم تشییع پیکر پاک سردار شهید جانمحمد کریمی تقدیر و تشکر کرد
کد خبر: ۷۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۵

پیکر هفت شهید گمنام و شهیدان جان محمدکریمی و احمد آذریان درآیین باشکوهی با حضور قشرهای مختلف مردم و مسئولان کهگیلویه و بویراحمد صبح امروز در یاسوج تشییع شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com به گزارش پایگاه خبری تحلیلی صبح زاگرس، در این مراسم معنوی که از ساعت هشت و 30 دقیقه صبح امروز دوشنبه ( 19مرداد) ازمقابل كانون بسيج جوانان شهر ياسوج (ميدان امام حسين) به سمت میدان هفتم تیر این شهر برگزارمردم شهید پروراستان تابوت های شهدای والامقام را بر دستان خود تا جایگاه محل برگزاری مراسم همراهی کردند و با شعارهای "الله اکبر"، " یاحسین (ع)" " شهادت افتخار ماست هدیه به رهبر ماست" بار دیگر با آرمان های این شهدای دفاع مقدس تجدید پیمان کردند. " این همه عاشق آمده به عشق رهبرآمده "،" گزینه های روی میز ما امدند"، " هیهات من الذله"و" شهیدان آمدند با دست بسته " از دیگر شعارهایی بود که از سوی شرکت کنندگان در این آیین باشکوه سر داده شد. در این مراسم نماینده ولی فقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد به بیان مطالبی درخصوص جایگاه شهید و شهادت پرداختند و مادر شهید جانمحمد کریمی نیز خوابی که از این شهید بزرگوار دیده بود را برای حضار بیان کرد و اشک در چشمان مردم حلقه زد. اقامه نماز بر پیکر مطهر هفت شهید گمنام و شهید جانمحمد کریمی و شهید احمد آذریان به امامت آیت الله سید شرف الدین ملک حسینی نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد نیز از برنامه های این مراسم معنوی است. قشرهای مختلف مردم استان که از شهرستان ها به یاسوج سفر کرده بودند نیز دیشب در مراسم شبی با شهدا که در حسینیه ثارالله شهر یاسوج برگزار شد با این شهدا تجدید پیمان کردند و صبح امروز نیز در مراسم تشییع حضور چشمگیری داشتند. مسئول ستاد كنگره سرداران و شهداي کهگیلویه و بویراحمد گفت:پس از تشییع پیکر این شهدا در یاسوج مراسم شبی با شهدا دوشنبه شب درشهرستان های گچساران،دهدشت،لنده  برگزار می شود. سرهنگ محمد نصیری زاده افزود: روز سه شنبه همزمان با شهادت امام جعقر صادق (ع)در شهر دهدشت ، لنده و مارگون مراسم تشييع اين لاله هاي پرپر شده برگزار مي شود. مسئول ستاد كنگره سرداران و شهداي استان گفت: دو تن از شهدای گمنام به شهر سوق، دو تن از شهدا به سمت شهر قلعه‌رئیسی، دو تن از شهدا به سمت شهر مارگون و یکی از شهدای گمنام دفاع مقدس در تیپ 48 فتح استان  به خاک سپرده می‌شوند. مراسم تشییع شهید آذريان و شهید کریمی همزمان با شهادت امام جعقر صادق (ع)در دهدشت  و لنده برگزار می شود. شهيد احمد آذريان متولد 1350 از شهر دهدشت مرکز شهرستان کهگيلويه است که در سال 1364 در منطقه عملياتي فاو به درجه رفيع شهادت نايل آمد.  شهيد احمد آذريان از جمله شهداي تازه تفحص شده ي کشورمان در منطقه فاو عراق بود پیکر پاکش توسط مرکز ژنتيک ايران شناسايي شد. پیکر مطهر سردار شهید جان محمد کریمی که به عنوان سردار و حماسه ساز پد خندق معروف است نیز در تفحص شهدا شناسایی شد.   پیکر مطهر هفت شهيد گمنام و شهيدان آذريان و كريمي ساعت هشت و 30 دقیقه صبح دیروز 18 مرداد از مقابل پليس راه ياسوج - اصفهان با استقبال گسترده قشرهای مختلف مردم و مسئولان وارد ياسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد شد.
کد خبر: ۶۹۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۹

مرحوم هوشنگ نادری از نیروهای فعال اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان بویراحمد و عاشق طبیعت بودند که چندین بار در حین ماموریت وحفاظت از منابع طبیعی توسط متخلفین در خطر مرگ قرار گرفته بود
کد خبر: ۶۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۲

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com ، پیش از آن که جناب خان، این جور در «خندوانه» توجه مخاطب را به خود جلب کند، در یک سریال خانگی به نام «کوچه مروارید» حضور داشت. سریالی تلفیقی با حضور عروسک‌های مختلف و بازیگرانی چون علیرضا خمسه و رامبد جوان. این نخستین سریال در شبکه نمایش خانگی بود که برای کودکان ساخته می‌شد. سریالی که به گفته سعید سالارزهی کارگردانش به دلیل عدم پخش مناسب و شرایط اقتصادی خوب دیده نشد. سالارزهی پیش از این نیز، با کارگردانی مجموعه‌هایی چون «تاکسی شانس»، «صفر و یک»، تله فیلم «شکار» و تدوین آثاری چون «دنیایشیرین دریا»، «تولدی دیگر»، «پلیس جوان» و … در حوزه تلویزیون فعالیت داشته است. این گفت‌وگو درباره روند شکل‌گیری و خلق عروسکی به نام «جناب خان» و البته سریال «کوچه مروارید» است که با بیم و امید می‌خواهد به راهش ادامه دهد: ایده کوچه مروارید از کجا آمد؟ سالهای ۸۸-۸۹ من به فکرساخت یک سریال برای نمایش خانگی با همکاری پیمان قاسم‌خانی، پیمان عباسی و محمدرضا گلزار بودم. خیلی هم جلو رفتیم ولی به لحاظ مشکل مالی و بحث سرمایه‌گذار از یک جایی به بعد نتوانستیم ادامه دهیم. بنابراین به این فکر افتادم که یک کار مستقل بسازم. با مشورت‌هایی که داشتم به این نتیجه رسیدم که سال‌هاست دربخش خصوصی به کار کودک توجه خاصی نمی‌شود و برای همین تصمیم گرفتیم برای شبکه خانگی یک کار جدی و و قابل توجه را تهیه کنیم. اتاق فکری با حضور محمد بحرانی، محمد نادری، امیرسلطان احمدی، بهادر مالکی، نیوشا صدر و خودم تشکیل شد و مجموعه ایی به نام کافه مروارید را طراحی کردیم. این طرح برای ارشاد ارسال شد که با یک سری ایرادات جزیی روبرو گشت ولی همزمان من درگیر فیلم‌ها و سریال‌های خودم شدم . یک سال بعد با پایان یافتن تله فیلمی به سفارش سیما فیلم و کارگردانی فرزاد موتمن با نام " و از سرنوشت " دیدم کافه مروارید مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. این بار تصمیم گرفتم تمرکز اصلی‌ام را روی این پروژه بگذارم به همین خاطر سال ۱۳۹۰ کافه مروارید را در خانه سینما ثبت و اتاق فکر جدیدی تشکیل دادیم . این بار چه کسانی در اتاق فکر بودند؟ محمد نادری، امیرسلطان احمدی، سارا سالار، رضا کاظمی‌نژاد، سیما سالارزهی و خودم. حاصل این اتاق فکر، خلق کاراکترهایی شد که الان در کوچه مروارید حضور دارند. مثل آقای محترم که رامبد جوان نقشش را بازی میکند و یا جناب خان که محمد بحرانی صداپیشه‌اش شد. ما از همان اول برای موفقیت در کار عروسکی به این نتیجه رسیدیم که تنها راه تضمین موفقیت در بین بچه ها و مردم رسیدن به کاراکترها و عروسک‌هایی جذاب و منحصر به فرد است. به همین خاطر خیلی روی موضوع طراحی ، نامگذاری و سایر موارد وقت گذاشتیم و پروسه فیلمنامه‌نویسی و طراحی قصه ها شکل گرفت. جناب خان چطور شکل گرفت؟ کی صدا پیشه را انتخاب کرد و چرا تصمیم گرفتید جنوبی باشد؟ این، حاصل کار جمعی بود. از همان دوره اول اتاق فکر یک سری کاراکترها مشخص شده بودند. مثلا جناب خان را تا دو سال به اسم لبویی می‌شناختیم و یک روز محمد نادری اسم جناب خان را پیشنهاد داد و موافقت همه را همراه داشت. برخی از ویژگی های جناب خان در اتاق فکر شکل گرفت . ما استفاده از لهجه ها را در دستور کار داشتیم و کارکترهایی مثل یه پارچه آقا با لهجه شمالی و سایر موارد به همین دلیل شکل گرفتند ولی درزمینه ی متجلی شدن کاراکتر در فیلم نامه ، نقش محمد نادری از بقیه بچه ها پررنگ تر بود و بارها برای اینکه این همه به این کاراکتر اهمیت داده ، مورد سرزنش قرار می گرفت. در بحث انتخاب صدا پیشه مشاور اصلی من امیر سلطان احمدی بود ولی در باره جناب خان علاوه بر او محمد نادری نیز به دلیل دوستی دیرینه و شناخت کافی از محمد بحرانی او را مناسب ترین شخص می دانست و من هم در اولین جلسه تمرین کاملأ متقاعد شدم. اتفاقی که درباره کوچه مروارید افتاد این بود که نخستین سریال عروسکی شبکه خانگی بود ولی هنوز کاملا شناخته شده نیست . چرا؟ من به تجربه دریافتم که برای موفقیت یک اثر در شبکه خانگی چند بخش مهم و تعیین کننده وجود دارد .اصل اول داشتن یک سریال با محتوای قوی و مناسب است ،اصل دوم همکاری با یک پخش قوی و کارآمد در شبکه نمایش خانگی و سومین اصل بسیار مهم ، ایجاد تقاضا در جامعه مخاطب قبل از پخش اولین قسمت مجموعه می باشد . ما در دو مورد اول نسبتا موفق بودیم.یعنی با بهترین پخش ها همکاری داشتیم و در خصوص محتوی باید بگویم ما سال ۹۲ ضبط سری اول پلاتو های کوچه مروارید را انجام دادیم و آن را در مدارس و مهدکودک های منتخب نمایش دادیم و متوجه شدیم هنوز این کاربدرستی مورد توجه و علاقه کودکان نیست. پس کل راش های تصویربرداری را دور ریختیم و کار را دوباره شروع کردیم و این یعنی دوباره اصلاحات اساسی و کار روی فیلم نامه ها . شش هفت ماه وقت گذاشتیم ودر تیر ماه نود سه مجددا ضبط را از سر گرفتیم و اینبار به باور خودمون نسبتا موفق شدیم . فید بک هایی از مخاطبین این مجموعه داریم خیلی مثبت و خوب بوده و اینبار معتقدیم که محتوی مجموعه اگر چه با آرمانهای ما فاصله زیادی دارد ولی در مجموع نمره قبولی گرفته و بینندگان ما راضی بود هاند . اما ما در اصل سوم به مشکل برخوردیم بدین معنا که در حوزه کودک ، شناسایی ، تبلیغ و ایجاد تقاضا با حوزه بزرگسال کاملا متفاوت است. در حوزه بزرگسال از طریق مطبوعات، بیلبورد و ... شما می‌توانید انتظار و استقبال را ایجاد کنید ولی در حوزه کودک،مطبوعات ، تیزر و بیلبورد به کار نمی‌آید. در این زمینه هیچ راهی جز استفاده از رسانه‌ای مثل تلویزیون و یا در شبکه نمایش خانگی بصورت آهسته و پیوسته رفتن انتخاب دیگری نداریم. انتخاب اجباری ما روش دوم بود. درپخش سری اول مجموعه ، ما نتوانستیم نظر صاحبان سوپرمارکت و ویزیتور ها را جلب کنیم و حالا شرایط نسبتا سختی را برای ما رقم زده است ولی من فکر می‌کنم این کار در آینده نه چندان دور می‌تواند موفق باشد به همین خاطر می‌خواهیم استقامت کنیم. در حال حاضر چند قسمت آماده دارید و چه برنامه ایی برای آینده؟ حدود ۲۱ قسمت را تهیه کرده‌ایم که فعلا فقط ۶ قسمت آن پخش شده است. ما از همان ابتدا ی کار متوجه شدیم که تحقیقات مدون ، علمی و منسجم در حوزه کودک نداریم و یا اگر داریم من بی خبرم و ما تصمیم گرفتیم با ساخت کوچه مروارید و برقراری ارتباطی دو طرفه و متقابل با کودکان و والدین آنها خودمان و برنامه مان را هر روزه تصحیح کنیم . یعنی کوچه مروارید یک پدیده زنده است و می باید خود را در بخش های مختلف از کیفیت هنری و فنی گرفته تا مسئله تاثیرات مثبت درزمینه پرورش و رشد کودکان کم اشتباه تر کند تا بالاخره به برنامه ایی موفق و موثر و در حد استانداردهای جهانی نزدیک شود . موفقیت کاراکتری مثل کاراکتر جناب خان می‌تواند نظرها را به کوچه مروارید هم جلب کند چون ما در این مجموعه همه تلاش‌مان این بود که بدون بدآموزی و تاثیرات مخرب ، بتوانیم در شکلی جذاب و شاد ، مباحث آموزشی را به بچه‌ها منتقل کنیم وبه همین خاطر که باور داریم می‌تونیم برای بچه‌ها مفید باشیم، همه سختی‌ها را تحمل می‌کنیم و مایوس نمی شویم . یک اتفاقی که برای سریال شما افتاد این بود که آدم‌هایی مثل محمد نادری یا همین جناب خان، که از سریال کوچه مروارید بیرون آمدند خیلی موفق شدند. به نظرتان این اتفاق برای خود کوچه مروارید هم خواهد افتاد؟ بله ، زمان می خواهیم . چیزی که من در این مدت یاد گرفتم این است که یک کاراکتر خوب اگر چه در ابتدا از ذهن های خلاق و متخصص شکل می‌گیرد ولی در مسیر تکاملش باید کسی مثل محمد بحرانی همراهش باشد. تعداد صداپیشه‌هایی که مثل محمد بحرانی دارای تمرکز، انگیزه، خلاقیت و مسئولیت‌پذیری باشند زیاد نیستند. محمد بحرانی از نظر من نابغه است و من در تجربه‌ای که به دست آوردم فهمیدم ایده اولیه یک کاراکتر باید در اختیار کسانی باشد که با آن زندگی کنند. بحرانی ایده اولیه جناب خان را به درستی دریافته و فراتر از آن دارد با آن زندگی می‌کند وارتقا می دهد و مواظبش است. از سوی دیگر ما در کوچه مروارید هم به این نتیجه رسیدیم که کاراکتری مثل جناب خان روبروی کسی مثل آقای محترم یعنی رامبد جوان شکوفا می‌شود. دومین نابغه‌ای که من سراغ دارم رامبد جوان است. اگر رامبد در برابر جناب خان قرار نگیرد و این واکنش‌های بسیار درست، به جا و صمیمی را نشان ندهد اینقدرجناب خان برجسته نمی‌شود. ما این را در کوچه مروارید هم بنوعی داریم. شما خیلی از این صحنه‌هایی را که امروز بین جناب خان و رامبد در خندوانه می‌بینید می‌توانید در کوچه مروارید هم ببینید با این تفاوت که انجا مخاطب کودک است و جنس کار فرق می‌کند. به همین خاطر در خندوانه این دو نابغه وجه دیگری از توانایی خود را بروز می‌دهند. درباره کوچه مروارید من خیلی امیدوارم و فکر می‌کنم به لطف خداوند موفق می‌شود، اگر این اتفاق رخ ندهد فکر کنم اگر ما تمامی تلاشمان را بکنیم لااقل خیالمان پیش وجدانمان راحت خواهد بود وما خودمان را مقصر نمی دانیم .. تقصیر کیست؟ شرایط اقتصادی و شرایط پخش، شاید کمی هم کم لطفی مسئولان و شاید چیزهای دیگه . در هر صورت شاید در مجموع شرایط اجازه ندهد بذری که می‌تواند در حوزه کودک به یک درخت قوی و تنومند تبدیل شود، رشد پیدا کند ولی من اعتقاد دارم اگر همه چیز معمولی پیش برود به زودی کوچه مروارید موفق می‌شود چون این سریال کلکسیونی از کاراکترهای جذاب مثل جناب خان ، آق یاتاقان، قشنگ، یه پارچه آقا، دارچین و سایرین که مجموعا بیست و پنج عروسک که هرکدام بخشی از جامعه را نمایندگی می‌کنند و در کنارشان بازیگران بزرگ و محبوبی مثل علیرضا خمسه ، رامبد جوان ، آناهیتا همتی ، عارف لرستانی و سایر هنرمندان حضور دارند که در قصه هایی جذاب و شاد و آموزنده حضور دارند که فقط یکبار باید دیده شوند تا معروف شوند . آیا همه آنها مثل جناب خان به اوج می‌رسند؟ اینجا دیگر موضوع صداپیشه ها و مسئله آنتن مطرح می‌شود. برای چناب خان این فرصت ایجاد شد که از رسانه ملی دیده شود ولی برای سایر کاراکتر های ما این فرصت پیش نیامده ولی این بدین معنا نیست که حتما این اتفاق برای سایر کارکتر ها هم خواهد افتاد ولی به نظر من تعدادی از این کاراکتر ها چنانچه صدا پیشه هایشان همچون بحرانی بتوانند تمرکز ، مسئولیت پذیری و خلاقیت را همراه داشته باشند ، بله می‌توانند به اوج برسند. متاسفانه در حوزه کودک چون بچه‌ها چه صداپیشه‌ها و چه عروسک‌گردان‌ها از نظر مالی تامین نیستند همزمان چند جا کار می‌کنند و این باعث می‌شود تمرکزشان از دست برود. در کار ما هم چون سری اول کوچه مروارید با استقبال روبرو نشد بعضی از بچه‌ها مایوس شده اند ولی اگر باور داشته باشند بزودی خواهند دید که این اتفاق می‌افتد. چرا رامبد از بین آن همه کاراکتر جناب خان را انتخاب کرد؟ رامبد، به درخواست تیم ما جناب خان را به خندوانه دعوت کرد. از او خواستیم یکی از این عروسک‌ ها را انتخاب کند و او جناب خان را رشدیافته‌تر از بقیه می‌دید. در همان دوره اول سه چهار عروسک ما به مرز پختگی رسید که جناب خان یکی از آنها بود. ضمن آن که جناب خان مخاطب بزرگسال داشت. رامبد هم انرژی‌های جناب خان و محمد بحرانی را می‌پسندید و به همین خاطر از او دعوت کرد که به خندوانه برود. نکته ای که باید روی آن تاکید کنم این است که خلق جناب خان اصلا تصادفی نیست. روندی است که خیلی‌ها درش نقش دارند. از خانم هدیه هاشمی که طراحی و ساخت عروسکها را بعهده داشته تا نیما مجلسی طراح دو بعدی جناب خان وسایر عروسک ها و یا مرتضی خدایی طراح سه بعدی عروسک ها گرفته تا همه و همه کمک کردند. ما خیلی طرح زدیم و دور ریختیم. خودم دنبال عروسک‌هایی بودم که با کمترین ویژه گی در چهره ، بیشترین احساسات را تداعی و به مخاطب منتقل کنند. تک تک این بچه‌ها از جمله خود سازنده و ایده‌پرداز همه در خلق جناب خان دست داشتند و البته این حرفم از ارزش‌های خندوانه به عنوان یک برنامه بسیار ارزشمند و خاص وهمچنین از ارزش‌های رامبد و محمد بحرانی کم نخواهد کرد. جناب خان متعلق به خندوانه، رامبد جوان و کوچه مروارید وهمچنین از حالا به بعد متعلق به همه طرفدارانش است. احساسم این است اتفاقی که برای جناب خان در خندوانه افتاده بسیارمتفاوت و خاص است و کاراکتری متفاوت ازفضا و شرایط سایر کاراکتر های محبوب همچون کلاه قرمزی دارد که فقط می باید در حوزه برنامه کلاه قرمزی دیده و تعریف شود. جناب خان دوست دارد به سینما برود تا بتواند نظر احلام را جذب کند.جناب خان عاشق مردم است و در تصمیم گیری هایش به این مسئله خیلی اهمیت می دهد . اتفاق جالب این است که برای گروه سازنده جناب خان، او به عنوان یک پدیده زنده که برای خودش تصمیم می‌گیرد تبدیل شده است. خیلی از خصایص او در وجود بحرانی در حال شکل گرفتن و زندگی کردن است. احساسم این است که ما نه تنها جناب خان را همچنان در خندوانه و کوچه مروارید خواهیم داشت بلکه او را درجاهایی خواهیم دید که انتخاب خود اوست. پس شاهد یک نوع همکاری بین شما و رامبد جوان برای جناب خان هستیم؟ بله، صد در صد. رامبد قبل از خندوانه هم ، نقش بزرگی در شکل گیری کوچه مروارید دارد. رامبد هم به عنوان یک دوست خوب و هم بعنوان یکی از از اعضا و صاحبین کوچه مروارید و بازیگر نقش آقای محترم از همان ابتدا در کنار من بود، حتی بدون قرارداد و فقط به دلیل احترام به دوستی مان و اینکه او هم معتقد است که میتوان و باید برای بچه های سرزمین مان هر چه از دستمان بر می آید ، انجام دهیم . در تمام این مدت هم کمک کرده که کوچه مروارید سر پا بماند. به همین خاطر برای تصمیم گیری نظر رامبد برایم خیلی مهم است نه فقط به خاطر حقوق حقه‌ای که دارد بلکه به این خاطر که بسیار آدم باهوش و خلاقی است و این مطلب برای همه مشخص است و خندوانه هم دلیل بسیار برجسته ای بر این مدعا . در ضمن من امانتدار یک سری از هنرمندانی هستم که وقتی کارشان تمام می‌شود دیگر کسی به آنها بها نمی‌دهد. اعتقاد دارم تمام کسانی که در این سال‌ها با من همکاری کردند صاحب کوچه مروارید و همه کاراکترهایش هستند . طی چند ماه گذشته پیشنهادهای زیادی برای حضور جناب خان در سریال، سینما، برنامه‌های ترکیبی، برای آیتم‌های کوتاه وحتی تبلیغات مستقیم مانند بیلبورد و تیزر به ما شده که ما همه مشغول بررسی این پیشنهاد ها هستیم ولی آنچه که قطعی ست ، ما اجازه نخواهیم داد که با بهره‌برداری غلط از محبوبیت جناب خان ، نارضایتی مردم ، جناب خان و سازندگانش را موجب شویم. موفقیت جناب خان یک انرژی دوباره‌ای به بچه‌های خسته ما که از سال ۸۹ مشغول تلاش بوده و ثمره‌اش را هنوز نتوانستیم بگیریم داده است و این را من مدیون لطف خدا ، نبوغ بحرانی و رامبد جوان هستیم.     منبع/خبر انلاین
کد خبر: ۶۸۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۶

رئیس جمهور : ما با حمایت تمام مردم هم در داخل کشور غنی‌سازی می‌کنیم و هم چرخ اقتصاد را به حرکت در می‌آوریم. به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی ظهر امروز در جمع مردم بجنورد با اشاره به اینکه 24 خرداد روز سرافرازی و خوشحالی ملت ایران است گفت: امروز دو سال از رای مردم به اعتدال و میانه روی می‌گذرد چشم‌انداز دولت هم امید است و برنامه‌اش تدبیر و روشش همواره اعتدال خواهد بود. رئیس جمهور در ادامه افزود: شما ملت ایران نشان دادید عاشق نظام جمهوری اسلامی‌ و مردم سالاری‌ دینی‌ بوده و انتخاب خود را با صندوق رای به جهانیان نشان داده‌اید. ملت ما در 24 خرداد اعلام کرد ما مسیری را انتخاب می‌کنیم که در آن همه اقوام و مذاهب در کنار یکدیگر باشند. تا ایران به هدف خود یعنی توسعه و پیشرفت دست یابد. ما در خرداد دو سال پیش به همه اعلام کردیم در این سرزمین به فرهنگ و سلایق یکدیگر احترام گذاشته و آستانه تحمل خود را بالا می‌بریم و هر حزب‌،جناح‌، قومیت‌، لهجه و گویش در پی یک هدف یعنی پیشرفت ایران عزیز‌ است. روحانی با بیان اینکه ما می‌خواهیم از رقبا‌، همسایگان و دیگر کشورهای در حال توسعه پیشی‌بگیریم گفت: ما برای دستیابی به این هدف متحد بوده، اختلافات را کنار بگذاریم و به یکدیگر کمک کنیم تا رونق اقتصادی آغاز شود. شما می‌دانید روزی که دولت کار خود را آغاز کرد از رشد و رونق اقتصادی خبری نبود‌ و آمارهای اقتصادی نشان می‌داد که در سال 91 نزدیک به منفی 7 درصد رشد داشتیم و این آمار یعنی رکود عمیق حتی در سال 92 هم رشد ما منفی بود. شما می‌دانید در شرایط رکود روز به روز از تولید کاسته شده و به بیگانگان بیشتر وابسته می‌شویم. اگر تولید کاسته شود حتی برای نان شب هم باید گندم وارد کنیم. وی در ادامه با اشاره به اینکه در سال 92 میلیون‌ها تن گندم وارد کردیم خاطر نشان کرد: در سال 93 دو یا سه میلیون تن گندم کمتر وارد کردیم و امسال هم گندم کمتری وارد خواهیم کرد.وابستگی نیازمندی‌های کشاورزی ما به بیگانه کاهش پیدا کرده و ما روی پای خود ایستاده‌ایم. ما هشت میلیارد دلار مواد غذایی کمتری وارد کردیم. افزایش روز به روز تراکتورها ‌،کمباین‌ها و ماشین‌های راهسازی و کشاورزی نشان می‌دهد ما در مسیر تولید رشد و توسعه قرار گرفته‌ایم. اما بزرگترین مشکل اجتماعی ما بیکاری است. چرا ایران با این همه منابع طبیعی و سرمایه انسانی باید با این مشکل مواجه شود. روحانی تاکید کرد: ما باید حرکتی از نو آغاز کنیم. ما می‌توانیم و قادر هستیم کشور را در مسیر توسعه قرار دهیم. دیگران آمدند در مسیر مسابقه بر پای ملت ایران زنجیر نابجای تحریم انداختند اما ما نمی‌گذاریم زنجیر ادامه پیدا کند. ما با کمک ملت به جلو حرکت کرده و با یگانگی،وحدت،انسجام ملی‌ و با حمایت رهبری‌ و اتکال به خداوند و توجهات امام هشتم پیش می‌رویم. دولت، ملت و رهبری تنها نیستند بلکه ما یک ملت منسجم و یکپارچه داریم. ما نمی گذاریم بیگانه ظلم و جنایت تحریم را ادامه دهد. ما نمی‌گذاریم حقوق ملت پایمال شود. ما نمی‌گذاریم مواد خوراکی مردم گرانتر به دست مردم برسد. رئیس جمهور خطاب به مردم کشورمان گفت: به خاطر تحریم‌ها هرجنسی که از خارج به دست شما می‌رسد حداقل 10 تا 15 درصد گرانتر است. یعنی این پول از جیب شما داده شده است. آنها که می‌گویند تحریم مهم نیست‌، گویی از جیب مردم بی‌خبر هستند. آنهایی که می‌گویند ما در برابر بیگانگان نباید حرف بزنیم و مذاکره کنیم گویی از زندگی مردم بی‌خبرند. اما ما با هدایت‌های رهبری و حمایت مردم هم در داخل کشور غنی‌سازی می‌کنیم هم چرخ اقتصاد را به حرکت در می‌آوریم. به گزارش ایسنا‌، روحانی در جمع مردم خراسان شمالی با بیان اینکه در طول 22 ماه گذشته صدها هزار هکتار زمین کشاورزی تحت آبیاری مدرن قرار گرفته است‌، گفت: در استان خراسان شمالی‌، برای مدرن کردن آبیاری کشاورزی 60 میلیارد تومان هزینه می‌شود. ما نمی‌گذاریم با فشار دشمن قامت رشید ملت ایران‌ ذره‌ای خم شود. وی همچنین با بیان اینکه تحول بزرگ در بخش سلامت در 22 ماه گذشته ایجاد شده است‌، اظهار کرد: در طول یک سال گذشته بیش از سه هزار و 900 پزشک متخصص به مناطق محروم اعزام شده و این پزشکان 24 ساعته در این مناطق حضور دارند. ما هزاران خانه بهداشت ساخته و تجهیز کرده‌ایم و نزدیک به یازده میلیون نفر در حاشیه شهرها تحت پوشش خبری قرار دادیم. 9 میلیون و 200 هزار نفر هم تحت پوشش بیمه درمانی و 11 میلیون نفر هم تحت پوشش حمایت امنیت‌های غذایی قرار گرفته‌اند. رئیس دولت تدبیر و امید گفت: این دولت ننشسته‌ است تا دیگران در مذاکرات هسته‌ای در برابر حرف حق ما تسلیم شوند یا تسلیم نشوند و تحریم‌ها برطرف شود یا نشود؛ ما از روز اول و در شرایط تحریم برای رفاه مردم قدم برداشته‌ایم ما در شرایط تحریم به فکر دریاچه‌های خشک شده ‌، رودخانه‌های بزرگ‌، تالاب‌ها و هامون‌ها‌، فاضلاب‌ها‌، اصلاح کیفیت بنزین و گازوئیل و آغاز پروژه قطار سریع و سیر افتاده‌ایم. ما از تحریم نمی‌ترسیم ولی با آن مبارزه می‌کنیم. ما با کمک مردم در سازمان ملل و شورای امنیت یعنی همان جاها که تحریم‌های ظالمان علیه ما وصل شد رفته و همان جا تحریم‌ها را لغو می‌کنیم. ما در تهران نمی‌نشینیم و شعار دهیم. روحانی با بیان اینکه ما ملتی می‌خواهیم که به ارزش‌های اسلامی ایمانی و اخلاق احترام می‌گذارد‌، افزود: ما همچنین ملتی شاد و مردمی زنده می‌خواهیم. در این استادیوم ورزشی وقتی نام امام هشتم برده می‌شود روحتان پرواز می‌کند و احساسات خود را نشان می‌دهید و اینجا سراسر معنویت و اخلاق می‌شود. همینجا اگر قطعه موسیقی نواخته شود و شما شاد شوید اشکالی دارد؟ مگر ما با شادی مردم مخالفیم. ما در روزش خوشحالی می‌کنیم و به روزش هم اشک می‌ریزیم ما در 19 و 21 رمضان اشک می‌ریزیم و 15 رمضان شادی می‌کنیم. ما ملتی رشید و شاد می‌خواهیم. موسیقی ‌، ادب‌، فرهنگ و شعر از سرزمین ایران و خراسان شمالی‌ به کل آسیای مرکزی‌، قفقاز و سایر مناطق رسوخ کرده است. رئیس جمهور تاکید کرد: ما هم شادی ملت را می‌خواهیم و هم اشتغال ملت را می‌خواهیم هم رونق اقتصادی را می‌خواهیم و هم سانتریفیوژ را می‌خواهیم. ما همه آنچه حق ملت است را می‌خواهیم. به گزارش ایسنا،‌ رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود‌، با اشاره به پروژه‌های تصویب شده در دولت برای استان خراسان شمالی گفت: بزرگراه بجنورد به جنگل گلستان به مسافت 250 کیلومتر و 200 میلیارد تومان اعتبار به تصویب رسیده که در سال 94 ‌، 95 و 96 اجرایی و عملیاتی می‌شود همچنین تا پایان سال 95 ‌، 660 کیلومتر از راه‌های روستایی استان خراسان شمالی با اعتبار 100 میلیارد تومان اصلاح می‌شود. همچنین راه آهن بجنورد‌- اسفراین در دستور کار است و قرار است این راه‌آهن از اسفراین به جوین و از آن طریق به راه آهن سراسری متصل شود.این طرح هزار میلیارد تومان اعتبار می‌خواهد و ما برای اجرای این طرح 300 میلیارد دلار وام از صندوق توسعه ملی درخواست داده‌ایم. این پروژه در این دولت آغاز شده و قسمت اعظمش نیز در دولت یازدهم اجرایی می‌شود. روحانی با بیان اینکه در سال 94 و 95 ‌، 13 نقطه حادثه خیز استان خراسان شمالی‌، با اعتبار 17 میلیارد تومان اصلاح می‌شود. گفت: فرودگاه بجنورد نیز در سال جاری با اعتبار 30 میلیارد تومان تکمیل می‌شود.همچنین یک بیمارستان 200 تخت خوابی در بجنورد ‌، 28 تخت خوابی در شیروان و 64 تخت خوابی در جاجرم و گرمه ایجاد می‌شود و به 75 روستای این استان گاز رسانی خواهد شد. وی با بیان اینکه 80 مدرسه در این استان در سال 94 و 95 نوسازی می‌شود،‌ گفت: طرح آب‌رسانی در این استان با 35 میلیارد تومان اعتبار و اوایل سال 95 تکمیل می‌شود و سد سونبار نیز تکمیل شده و در شهر شیروان هم طرح آبرسانی با هزینه 9 میلیارد تومان اجرا می‌شود. 12 مجتمع آبرسانی روستایی و 17 طرح فاضلاب هم اجرا می‌شود. رئیس جمهور تاکید کرد: ساخت یک واحد جدید پتروشیمی با اعتبار 700 میلیون دلار از طریق تامین اجتماعی آغاز می‌شود. همچنین پست برق جاجرم و بجنورد تکمیل شده و دانشکده علوم بجنورد نیز تکمیل می‌شود.همچنین ورزشگاه‌های استان نیز تکمیل شده و تسهیلات بانکی برای هتل‌ها در نظر گرفته می‌شود. رئیس جمهور خاطر نشان کرد: برای تکمیل طرح‌های استان ما از صندوق پستی ملی وام گرفته‌ایم که سود این تسهیلات برای طرح‌های کشاورزی 10 درصد و برای حوزه صنعت 12 درصد است. این تسهیلات فرصت مناسبی را در اختیار کارآفرینان قرار می‌دهد. روحانی در پایان گفت: 25 طرح و پروژه در استان خراسان شمالی در سال 94 و 95 اجرایی و عملیاتی خواهد شد.
کد خبر: ۶۶۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۴

طرفی که مدارس را در سراسر جهان برای آموزش اندیشه ترور و تکفیر به جوانان مسلمان تاسیس می کند، پادشاهی سعودی است و اکنون جهان اسلام و عرب باید در مقابل آن بایستد و تاکید کند که دیگر بس وکافی است
کد خبر: ۶۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۸

آقای سرافراز، معلمان نه زیادی اند و نه زیاده خواه، ما و شما و همه آحاد جامعه مدیون معلمان خود هستیم آنان را نشکنیم تا جامعه فردا نشکند
کد خبر: ۶۰۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۶

استان کهکیلویه و بویر احمد با مناظر دیدنی، بکر و منحصر به فرد خود هنوزتا حد زیادی ناشناخته مانده است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی باشگاه خبرنگاران، استان کهگیلویه و بویراحمد در میان استان‌های اصفهان، چهارمحال و بختیاری، فارس، بوشهر و خوزستان قرار گرفته و به عنوان کریدور شمال به جنوب و شرق به غرب کشور شناخته شده است. کمتر کسی است که پای به کهگیلویه و بویراحمد گذاشته اما زبان به تحسین زیبایی‌های خدادادی این سرزمین بکر و چشم نواز زاگرس جنوبی نگشوده باشد.این سرزمین چهار فصل در میان کوه‌های سر به فلک کشیده زاگرس در جنوب غربی ایران، که نمایشگاهی از تنوع آب و هوایی، کوه، رود، جنگل، دشت، چشمه، آبشار و گل‌های دیدنی است، قرار دارد. وجود دو نوع آب و هوای سردسیری وگرمسیری در کهگیلویه و بویراحمد بر زیبایی آن افزوده است. در زمانی که گلهای بهاری در مناطق گرمسیری از جمله شهرستانهای کهگیلویه، گچساران، باشت، چرام، بهمئی و لنده روییده‌اند در مناطق سردسیری بویراحمد و دنا برف کوهها و دشتها را سفید پوش کرده و فاصله این دو آب و هوای متفاوت کمتر از یک ساعت است. در کنار این زیبایی ها، اماکن بازمانده از دوران باستان و پس از اسلام نیز حکایت از تاریخ کهن این سرزمین دارد. قبرستان لما، پل پاتاوه، پل بریم، بلاد شاپور، چارطاقی خیرآباد و .. همه و همه این سرزمین را با تاریخ کهن ایران پیوند می‌زنند. همچنین این استان یکی از اصلی ترین مکانهای زیست عشایر ایران است که شیوه‌های زندگی جذاب آنها و تعامل زیبایشان با طبیعت یکی از زیباترین و کمیاب‌ترین جلوه‌های گردشگری ایران را رقم زده است. شهر یاسوج به دلیل جاذبه های طبیعی، توریستی و گردشگری به عنوان پایتخت طبیعت ایران شناخته شده است. این شهر با زیباییهای چشم نواز همچون قطعه حریری سبز در دامنه های دنای شرقی قرار گرفته و به واسطه این زیباییها و آب وهوای مطبوعش، هر ساله در فصل بهار و تابستان، پذیرای گردشگران وعلاقه مندان به طبیعت است. گرداگرد این شهر را رودهای خروشان بشار و مهریان و کوه‌های سر به فلک کشیده دنا با پوشش جنگلهای بلوط و بنه فرا گرفته است به طوری که برخی این منطقه را شمال جنوب می‌نامند. آبشار یاسوج: این آبشار زیبا در پنج کیلومتری شمال یاسوج قراردارد و دارای هوایی مطبوع و آبی خنک و گواراست که سالانه مسافران زیادی را به خصوص در بهار و تابستان پذیراست. تنگ گنجه ای: این مکان تفریحی که در 10 کیلومتری شمال غربی یاسوج قرار دارد منطقه ای خوش آب و هوا با رودخانه ای زلال و پوشیده از جنگلاست که دل کوه‌های دنا می‌جوشد و نوازشگر چشمان گردشگران در بهار و تابستان است. پارک جنگلی یاسوج:  این پارک جنگلی که با 80 هکتار وسعت بزرگترین پارک جنگلی درجنوب کشور است در شمال شهر یاسوج قرار دارد و پوشیده از درختان بلوط، بادام کوهی، ارزن، کیکم و بنه است. تنگ مهریان:  این تنگه که رودخانه زیبای مهریان از آن می گذرد نیز درشمال شهر یاسوج قرار دارد که آب و هوای مطبوع آن جان هر رهگذری را تازگی می بخشد. برخی از پژوهشگران تاریخ باستان معتقدند، آریو برزن سردار ایرانی در این مکان راه را بر لشکر اسکندر مقدونی بسته است. پیست اسکی کاکان یاسوج: این پیست واقع در گردنه "باباحسن" باارتفاع برفی حدود دو متر در 15 کیلومتری شمال شهر یاسوج قرار دارد و مکانی دل انگیز برای ورزشهای زمستانی است. دریاچه سد شاه قاسم:  این دریاچه زیبا که در پنج کیلومتری جنوب شهر یاسوج قرار دارد، تابلویی زیبا از آبی آب و سبزی جنگل‌های بلوط ترسیم کرده است همچنین امامزادگانی همچون شاه قاسم، شاه مختار، شاه عبدالله، شاه فرج الله(علیهم اسلام) و ... در اطراف این شهر، پذیرای زائرینی از سراسر کشور هستند. از میان جنگل‌های هزار ساله بلوط و سینه کش کوه پایه های سترگ زاگرس جنوبی که می گذری به "سی سخت" می رسی که چون نگینی سبز، سر بر دامن سپید دنا نهاده و آرمیده است. آنجا که کوهها پشت در پشت هم ایستاده و بلوط های هزار ساله زاگرس قد برافراشته اند، چشمه ها می جوشند و رودها می خروشند، شهر سی سخت با طبیعت رازگونه خودنمایی می کند. شهری در ۳۵کیلومتری شمال غربی یاسوج که نام آن برگرفته ازنام سی پهلوان نامی کی خسرو کیانی و کشته شدن آنان در محلی بنام گردنه بیژن در دل قلل دناست. دریاچه کوه گل: این دریاچه که در شمال شرقی شهر سی سخت و درحدود هشت کیلومتری آن واقع است، همچون نگین آبی انگشتری که اطراف آن را گلهای زردنرگس، بنفشه وزنبق قرار گرفته تابلویی زیبا از هنر آفریدگار بزرگ است. این دریاچه که در ارتفاعات دامنه نزدیک به قله کوه گل دنا واقع شده دارای جاده دسترسی آسفالته تا اردوگاه بوده و با دقایقی کوهپیمایی این جاذبه زیبای خدادادی قابل رویت است. چشمه میشی:  چشمه میشی  یکی دیگر از جاذبه های طبیعی این شهر است که در چهار کیلومتری شمال شرقی شهر سی‌سخت قرار دارد و یکی از پرآب‌ترین و خنک‌ترین چشمه‌های زاگرس بوده که آن را چشمه "بشو" نیز می‌نامند. منطقه حفاظت شده دنا: این منطقه بیش از 80هزار هکتار وسعت دارد و مامن حیات وحش ایران است. سایت گوزن زرد ایرانی با 17 راس گوزن هم در این منطقه قرار دارد. همچنین وجود رشته کوه دنا با ارتفاع چهارهزار و 448 متر و 44 قله‌ با ارتفاع بالای چهارهزار متر نیز سی سخت را به شهر کوهنوردان و صخره نوردان بدل کرده به طوریکه در طول سال هزاران کوهنورد ایرانی و خارجی به دنا صعود می کنند. "قاش مستان"، "بیژن دو و سه"، "قزل قله"، "برج آسمانی"، "حوض دال" و ... قله‌هایی هستند که دل آسمان را شکافته و دست زمین را به خورشید رسانده اند.   لما: روستایی باستانی در کنار رودخانه بشار است که گورهای انسانی با قدمت سه هزار سال قبل از میلاد درآن کشف شده است.  کریک: روستایی در مسیر یاسوج به سی سخت با بافت ماسوله ای و مملو از باغات سیب، هلو، انگور و کوچه باغهای زیبا که مرقد مطهر امام زاده شاه عسکر (ع) جلوه ای معنوی به این روستا داده است. گچساران بام نفت ایران، میزبان شایسته زائران بی بی حکیمه(س): شهر نفت خیز گچساران با تولید سالانه 25 درصد نفت وگاز کشور به عنوان بام نفت ایران شناخته شده و به دلیل نزدیکی به بنادر گناوه و دیلم، در مسیر ترانزیتی خلیج فارس به مرکز کشور قرار گرفته است. این شهرستان دارای اماکن زیارتی و سیاحتی فراوانی است که سالانه پذیرای هزاران گردشگر داخلی و خارجی هستند آرامگاه بی بی حکیمه (س)، خواهر امام رضا(ع)، که در 80 کیلومتری جنوب شهر گچساران قرار دارد، سالانه میزبان هزاران عاشق اهل بیت عصمت و طهارت از سراسر ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس است. چشمه بلقیس چرام: این باغ در شهر چرام واقع شده و یکی از مهمترین جاذبه‌های توریستی این منطقه است. زمین حاصلخیز آن باعث شده که از هر گونه درخت در این باغ رشد یابد. باغ دارای چندین چشمه است که از دهانه شمالی به باغ می‌ریزند وآب چشمه ها در جویبارهای مشبکی که با اصول معماری قابل توجهی تراس بندی شده‌ اند، به استخر زیبائی سرازیر می‌شود.این باغ به فاصله دو کیلومتری در شرق شهر چرام واقع شده و در تمام فصول سال به خصوص در فروردین ماه آماده پذیرایی از مهمانان و گردشگران است. در کنار اینها نزدیکی این استان به بنادر جنوبی و خلیج نیلگون فارس فرصتی دیگر برای مسافران نوروزی است تا قله‌های دنا و خلیج فارس را با هم در کمتر از نیمروز ببینند. کهگیلویه وبویراحمد در کنار طبیعت زیبای خود، مردمانی مهربان و مهمان‌نواز دارد که دلشان پر از عشق و محبت به ایرانیان است و چشمشان قدمگاه مهمانان و هرچه دارند و ندارند، برای میهمانان خود در طبق اخلاص می‌گذارند.
کد خبر: ۶۰۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۶

رییس معادن ایران تعریف کرد که یک روز به یکی از رستوران های این منطقه در کشور نیجریه رفتم و مشاهده کردم که عکس آقای احمدی نژاد روی دیوار رستوران خود گذاشته است از او پرسیدم که این عکس کیست؟ گفت رییس جمهور ایران است. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: کرمان فردا نوشت: حجت الاسلام "مهدی طائب" ظهر امروز 16 اسفندماه در مراسم «وحدت حوزه و بازار» در مسجد تاریخی وکیل واقع در بازار کرمان ضمن تسلیت شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) گفت: دنیای مزمون دنیایی است که فرد برای خود جمع می کند و ما باید با دنیا به گونه ای برخورد کنیم که در لحظه آخرعمر اگر از ما سوال کنند که دوباره اگر به این دنیا برگردید چه کاری خواهید کرد باز هم بگویم همین کارها را انجام خواهم داد. وی افزود: انسان وقتی به لحظه یاس می رسد تفکرش عوض خواهد شد در نتیجه وصیتنامه فردی که در حالت بیماری است و یقین دارد میمیرد قابل قبول نیست. باید بدانیم که هر کاری انجام می دهیم برای خداوند است. اگر کاری که انجام می دهیم برای آخرتمان نباشد به همان اندازه باخته ایم. این دنیا به هر نحوی که باشد خواهد گذشت، اما کاری ماندگار، پایدار و با ارزش است که در آخرت اثر آن را ببینیم. فرمانده قرارگاه عمار تصریح کرد: در این انقلاب که امام خمینی (ره) با همراهی توده مردم به سرانجام رساند مشاهده می کنیم که هرچقدر جلوتر می رویم فشارها به ما زیادتر می شود. دشمن می داند که اگر تحریم‌ها نبود ایران بازار مصرف اول آنها شده بود. مثل این است که کسی مغازه خود را ببندد خودش گرسنه می ماند. وی با اشاره به تحریم صورت گرفته از سوی اروپا و آمریکا تاکید کرد: وقتی ما را تحریم کردند خودشان ضرر کردند، هست و نیست آنها اقتصاد است. با وجود اینکه می دانند مطمئن ترین بازار در بین بازارهای بین المللی، ایران است، چرا ما را تحریم کردند؟ بزرگترین بازار مصرف (ایران) خودشان را بستند. اوباما رییس جمهور آمریکا هم نمی تواند تحریم ها را بردارد و اگر این کار را بکند بی فایده است زیرا بازار اقتصادی جهان فاسد شده است. طائب با طرح این پرسش که ماجرا چیست؟ آنها از چه موضوعی نارحت هستند؟ ادامه داد: انقلاب ما مقدمه ساز دولت جهانی امام زمان می باشد. توده مردم جهان عاشق آمدن اما زمان هستند. وی افزود: رییس معادن ایران روز گذشته گزارشی از حضور ایران در نیجریه داد . با توجه به اینکه 84 درصد اورانیوم برق کشور فرانسه را نیجریه تامین می کند ولی نیجریه خود در فقر مطلق به سر می برد. ایران به نیجریه پیشنهاد کرده است که اورانیوم این کشور را استخراج می کند و می تواند نیجریه آن را به کشورهای دنیا بفروشد. در 5 سال قبل 2 وزیر از کشور نیجریه به ایران سفر کردند و قراردادی در این زمینه منعقد شد که متاسفانه در نیجریه کودتا شد و رییس جمهور جدید به روی کار آمد و تمام روابط ما با آنها قطع شد. فرمانده قرارگاه عمار ادامه داد: رییس جمهور جدید پس از مدتی متوجه شد که ماجرا چه بوده است و یک پیام محرمانه برای دیدار با ما را داشت. در یکی از شهرهای متروکه نیجریه محرمانه با او ملاقات کردیم. آن شهر متروکه 1500 کیلومتر با مرکز نیجریه فاصله داشت. گفتند شما در قسمتی که فرانسه کار می کند ورود نداشته باشید و یک منطقه دیگر به ما نشان دادند که بررسی کنیم آیا اورانیوم در آنجا وجود دارد که ما استخراج کنیم. وی تصریح کرد: پس از تحقیقات مشاهده کردیم که در آنجا اورانیوم وجود ندارد اما حاوی فلزات گرانبهایی است که اگر به مقدار 10 یا 20 گرم از این مواد به آهن اضافه شود مقاومت آهن و فولاد را 100 برابر خواهد کرد. وی تصریح کرد: رییس معادن ایران تعریف کرد که یک روز به یکی از رستوران های این منطقه در کشور نیجریه رفتم و مشاهده کردم که عکس آقای احمدی نژاد روی دیوار رستوران خود گذاشته است از او پرسیدم که این عکس کیست؟ گفت رییس جمهور ایران است. طائب اظهار کرد: به این دلیل که شعار ما عدالت در دنیا است و توده مردم عاشق آمدن امام زمان می باشند مسئولین ما در هر کجا بروند مورد استقبال مردم آن منطقه قرار خواهند گرفت اما در مقابل این توده مردم، سران دولت ها قرار گرفته اند. دولت‌های اروپایی و آمریکایی با تحریم ها قصد شکستن کمر ما را داشتند اما هر چه جلوتر آمدند مشاهده کردند که ما در تحقق اهدافمان محکم تر می باشیم. وی افزود: امروز می توان فهمید که به آن نقطه ظهور نزدیک شده ایم. زمینه ساز ظهور امام زمان؛ امن سازی کنار خانه خدا است. با جمع کردن اسراییل کنار خانه خدا دنیا امن‌تر خواهد شد. مطمئن باشید اسراییل توسط حزب الله و سوریه از بین خواهد رفت و اسراییل در معرض نابودی است. فرمانده قرارگاه عمار گفت: روسیه در راستای این هدف قرار گرفته است. استکبار جهانی هر آنچه تلاش کرد که روسیه را متقاعد کند که از سوریه دفاع نکند نتوانست در نتیجه این کشور ابر قدرت را تحریم کرد. وقتی که یک ابر قدرت تحریم شود مساله این است که به آن نقطه هدف نزدیک شده ایم و آن امن کردن کنار خانه خدا است. وی تاکید کرد: تمام این سختی ها و فشار ها برای این است که ما را عقب برگرداند و باید مواظب باشیم کوچکترین اشتباه باعث می شود ما 1000 سال به عقب برگردیم. نخست وزیر اسراییل اعلام کرده است که ایران 4 پایتخت عربی را در تصرف خویش در آورده است و این نقاط استراتژیک ما می باشد. طائب اظهار کرد: حضرت امام خمینی (ره) فرمودند« ما انقلاب را به دنیا صادر خواهیم کرد». با شعارهایی که علیه آمریکا و اسرائیل داده ایم اکنون دیگر ملتها نیز شعار بر علیه آنها می دهند به گونه ای که نتانیاهو گفته« ایران جهان را فتح کرده است».
کد خبر: ۵۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۷

به گزارش بی باک، یک مرد چینی که قصد ازدواج با زنی مسن‌تر از خود را داشت هنگامی که از سوی این زن جواب رد شنید خود را به آتش کشید. به گزارش خبرگزاری شینهوا، هوانگ هیسائو این مرد 35 ساله دلبسته زنی 47 ساله به نام چانکو شده بود که راننده اتوبوس شهری است. این راننده زن وقتی با تقاضای ازدواج از طرف هوانگ روبه‌رو شد به علت اختلاف سن‌شان تقاضای او را رد کرد اما فردای روز خواستگاری این مرد عاشق با ریختن بنزین به روی خود وارد اتوبوس زن مورد علاقه‌اش شد و تهدید کرد که خودش را خواهد کشت ولی زن راننده هیچ توجهی به این تهدید نکرد و تنها تصمیم گرفت مسافران را از اتوبوس خارج کند. پس از پیاده شدن مسافران این زن و یک مرد مسافر در اتوبوس باقی ماندند و از هوانگ درخواست کردند از تصمیم جنون‌آمیزش منصرف شود و اتوبوس را ترک کند اما هوانگ که عشق جنون‌آمیزی در سر داشت ناگهان با کبریت خودش را به آتش کشید و هر سه در میان شعله‌های سرکش ماندند. پلیس می‌گوید هوانگ عاشق در این حادثه جان سپرد و زن راننده و مرد مسافر که بشدت دچار سوختگی شده بودند به بیمارستان انتقال یافتند.چانکو زن قربانی به پلیس گفته است این حادثه تأثیر بسیار عمیقی روی او گذاشته و تصمیم دارد تا پایان عمر به تنهایی زندگی کند و هرگز تن به ازدواج ندهد. منبع: روزنامه ایران
کد خبر: ۵۷۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۹

پسر عاشق ی که برای به‌دست‌آوردن موافقت مادر دختر موردعلاقه‌اش برای ازدواج، با او همدست شده بود تا از مردی انتقام بگیرد از سوی ماموران بازداشت شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:  فردی ناشناس در تماس تلفنی با ماموران پلیس استان فارس به آنها خبر داد فردی در مغازه‌اش مواد مخدر نگهداری می‌کند. وقتی پلیس به محل رفت و از مغازه موردنظر بازرسی کرد در ناودان مغازه چند بسته مواد مخدر پیدا کرد. صاحب مغازه که علی نام ‌دارد در حالی‌که از این کشف شوکه شده بود مدعی ‌شد از مواد خبر ندارد و هیچ‌وقت هم در کار خریدوفروش مواد نبوده ‌است. با انکارهای مداوم این مرد و به‌دست‌نیامدن مدارک دیگر علیه مغازه‌دار، احتمال جاسازی مواد با هدف انتقام‌گیری مطرح شد و ماموران در جریان تحقیقات به مردی جوان ظنین شدند. با دستگیری مرد جوان، وی به گذاشتن مواد در ناودان مغازه اعتراف کرد و گفت: «مدتی است عاشق دختری شده بودم و تصمیم داشتم با او ازدواج کنم. در این مدت متوجه شدم مادر دختر با مردی اختلاف دارد و می‌خواهد با او برخورد کند. این زن خیلی از دست صاحب مغازه عصبانی بود و مرتب درباره او صحبت می‌کرد. وقتی فهمید من عاشق دخترش هستم گفت فقط یک راه دارد که بتوانی با دخترم ازدواج کنی. باید در نقشه زندانی‌کردن مردی که می‌گویم، با من همراهی کنی.  برای اینکه بتوانم دل این زن را به دست بیاورم تا برای ازدواج من با دخترش رضایت بدهد مجبور شدم قبول کنم.» متهم گفت: «مادر دختر به من گفت بهترین کار این است که در مغازه‌اش مواد جاسازی کنیم تا بتوانیم او را برای مدتی به زندان بیندازیم. به دستور او مقداری مواد خریداری کردم و در یک فرصت مناسب به مغازه متهم رفتم و مقداری مواد در مغازه جاسازی کردم. بعد با ماموران تماس گرفتم و گفتم متوجه شده‌ام مرد مغازه‌دار مواد جابه‌جا می‌کند و آدرس آنجا را به ماموران دادم.» ماموران با توجه به اعترافات این جوان و شکایت مرد مغازه‌دار زنی را که نقشه انتقام‌گیری را طراحی کرده بود، بازداشت کردند. منبع/کیهان
کد خبر: ۵۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۷

خانم افسر فاضلی شعر خود را که در وصف شهیدان طهماسبی، الله دادی و مغنیه سروده بود در مراسم گرامیداشت این شهیدان در شهربابک قرائت کرد. شما می توانید در ذیل متن شعر را بخوانید: گلی پرپر زمجنون بازگشته                بهار دیگری آغاز گشته کنون از باغ خونین شهادت                پس از سی سال و اندی درد غربت گل گمگشته ی مادر رسیده                در آغوش وطن منزل گزیده کجایی ای پدر، برگشته یوسف                        کجایی از سفر برگشته یوسف؟ کجایی مادر چشم انتظارش                 که روز و شب بنالی بر مزارش؟ رضا طهماسبی برگشته اینک             ز شوقش دیده ها تر گشته اینک رضا طهماسبی آن مرد خیبر              همان در خاک و خون گشته شناور همان مفقود چندین ساله ی ما              همان پرپر گل آلاله ی ما همان رزمنده پاک و فداکار                به اسلام و به ایران او وفادار همان رفته به امر رهبر خویش                       فدا بنموده هم جان و سر خویش کنون برگشته از میدان سرافراز          سبکبال و سبک با بال پرواز رضا برگشته تا عطر شهادت              بپیچد باز در کوی ولایت رضا برگشته تا شهر شهیدان              شود در مقدم سرخش گل افشان ز دیدارش خبرها دارد این شهر           شراری در جگرها دارد این شهر رضا طهماسبی برگشته و باز             چه جاویدالاثرها دارد این شهر و اینک باز هم بوی شهادت               رسید از مرزهای عشق و عزت شهادت تازگی دارد همیشه                 که رحمت وار می بارد همیشه شهادت مرد می خواهد که داریم          دل پر درد می خواهد که داریم شهادت رایگانی نیست مردم               به غیر از جان فشانی نیست مردم شهادت قیمتش خیلی زیادست              شهادت مزد مردان جهادست چه پیغامی شنید الله دادی                   چه راهی بر گزید الله دادی حریم یار را چون در خطر دید                        به پای سر دوید الله دادی عجب نظر شهادت کرده بود او                       که از دنیا برید الله دادی شهادت آرزو و عشق او بود              به عشق خود رسید الله دادی سپاه قدس را او یاری کرد                  عجب شد رو سفید الله دادی همان دیرینه یار حاج قاسم                 همان مرد سعید الله دادی به همرزمان خود پیوست آخر             چه هجران ها کشید الله دادی گل سرخ شهادت را چه زیبا               ز روی شاخه چید الله دادی به همراه جهاد مغنیه تاخت                بر آن خصم پلید الله دادی شهید خشم اسراییل غاصب                چه زیبا پر کشید الله دادی الهی بود و اللهی یقیناً                      خدا دادش نوید الله دادی درود ما بر آن سردار عاشق                شهید آری شهید الله دادی شعار او نبود ایران و ایران               فقط ایران و نه غزه نه لبنان که با حزب خدا همگام بود او             و در جغرافی اسلام بود او گهی در سوریه احساس می شد                       برای زینب او عباس می شد برای پاسداری از ولایت                   قدم می زد به میدان شهادت همان مردی که دلها بود جایش                        بلندی های جولان زیر پایش همان عاشق همان فرمانده ی مرد         که جانش را به راه دین فدا کرد خدا او را برای خویش می خواست      که دل ها را ز داغش ریش می خواست. بر آن پیروزمند نهر جاسم                 زیارتنامه خوان شد حاج قاسم چه دانیم از جهاد کوه و دشتش؟                       ز بدر و خیبر و والفجر هشتش ز نصر و کربلاهایش چه گویم؟          ز اخلاص و تمنایش چه گویم؟ بلی آن یادگار سالها جنگ                  به دیدار شهیدان بود دل تنگ به همراه جهاد آن مرد میدان               جهادی مرد حزب الله لبنان همان فرمانده ی از خود گذشته                        ز رسم و راه بابا بر نگشته همان خصم ستمکاران سرکش             مقاوم مرد میدان های آتش به اسراییل و تکفیری و داعش                        چه رزم و همتی داد او نمایش شد اینک فخر ثارالله کرمان                شهیدی از بلندی های جولان به امیدی که با آزادی قدس                 هم آزادی و هم آبادی قدس بگیریم انتقام این شهیدان                   ز آمریکا و اسراییل نادان *افسر فاضلی شهربابکی*
کد خبر: ۵۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۰

بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید. دانش آموز بود. دبیرستانی و با شور و حال، هفده ساله بود که انقلاب پیروز شد. سال ۵۹ بود که با حکم فرمانداری آبادان مسئول انتقال بچه های پرورشگاه خارج شهر شد. اما این داستان شروعی بر آغاز ۳ سال و چند ماه اسارت او بود. ماه هایی پر تلاطم که کمتر کسی فکر آن را می کند. چه آن موقع که اسیر شد و سرباز عراقی تا آرم فرمانداری را در نامه ای که دست معصومه دید، به بغداد بی سیم زد که ما ژنرال های زن ایرانی را گرفته ایم! و چه آن روزهایی که هیچ کس از آن ها خبر نداشت و در زندان الرشید عراق محبوس بودند ولی باز هم آن ها می ترسیدند و می گفتند شما بنت الخمینی هستید! سال ها از آن روزها گذشته و فقط رنگی از خاطره باقی مانده. خاطراتی که در سی و یکمین نشست مجمع بانوان راوی دفاع مقدس توسط سرکار خانم معصومه آباد نقل شد و ما به ذکر گوشه هایی از رنگ و بوی آن روزها می پردازیم. خانم آباد که امروز عضو شورای شهر تهران است از دغدغه هایش می گوید. اینکه؛ اگر فکر کنیم حادثه ای در گذشته اتفاق افتاده و الان موقع نقل است و ما فقط آدم خاطره گوی هستیم کار خاصی انجام نداده ایم و آن رسالتی که به عهده داریم به گونه ای از زیر بارش شانه خالی کرده ایم چرا که این خاطرات در برهه و جغرافیایی خاص اتفاق افتاده که بنا به فرمایش آقا گنج است و باید از آن بهره برداری کرد. وی در ادامه می گوید: در جمع کسانی هستیم که ابزار زندگی شان کلمه است. یعنی شما با کلمه کار می کنید، تفریح می کنید و زندگی می کنید. به گونه ای همان چیزی که خداوند پیام آورش را معجزه داده، در دستان شماست و این اثر و معجزه کتاب است. ما در بخش دفاع مقدس یک منظومه ای به نام منظومه اسارت داشتیم که می گویم در قاموس ظالمان غریب ترین واژه اسارت است. اسارت بخشی از سرنوشت جنگ است و آن روزهای که بچه ها در اسارتگاه ها بودند در واقع سفیرانی بودند که فرهنگ امام، انقلاب، ایمان، شهادت وزندگی را منتقل می کردند.دشمن آنقدر برایش این فضا غیرقابل باور بود که حتی دربازجویی های خود هم آرمان، انگیزه ها و اندیشه های ما را زیر و رو می کرد تا انقلاب ما را به گونه ای تحلیل کند. بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید. رئیس زندان هم می گفت: من باور نمی کنم اینجا موش است فقط شما می گویید اینجا موش دارد. یکی را بگیرید تا باور کنم. نقاب زده بودند. با هم گشتیم تا جای نقب را پیدا کردیم. کمی نان جلوی سوراخ گذاشتیم اما فایده نداشت. به سلول کناری مورس زدیم و خبر دادیم. جواب رسید که محاصره اقتصادی شان کنید، پرسیدیم چطور؟ گفتند: همه چیزهای در دسترشان را بردارید. بالاخره با کلی تلاش یکی از موش ها را گیر انداختیم. وقتی موش آمد و رفت روی پتو، چهارنفری چهار گوشه پتو را گرفتیم و جمع کردیم. بعد هم چند بار محکم کوبیدیمش به دیوار. انقدر مشت زدیم به دریچه سلول تا نگهبان آمد. وقتی موش را انداختیم سرباز شروع به جیغ زدن کرد، سلول های کناریمان که در جریان قرار گرفته بودند شروع به خندیدن کردند.سرباز که فکر کرده بود دستمان در یک کاسه است افسران و نیروهای عراقی را خبر کرد، بعد از چند دقیقه چندین بعثی کابل به دست وارد سلول ما شدند. بعثی ها آمده بودند سلول و ما را می زدند، یکی از سربازها که هیکل دار هم بود فکر می کرد یک جورهایی آلن دولن است، که ما بهش آلن چولن می گفتیم، وقتی می آمد داخل فیگور می گرفت و شروع به زدن می کرد. صحنه عجیبی بود. یک لحظه همه توانم را جمع کردم. به وجود کتک خورده هر چهارتایمان فکر می کردم. خون از سر انگشت هایمان بیرون می زد یک دفعه بی آنکه بفهمم چطور، با زور کابل را از دست بیرون کشیدم  و شروع به زدن او کردم. ژنرال جا خورده بود. زود از سلول فرار کرد بیرون. حالا من بودم که به نفس نفس افتاده بودم. دیدم کسی جلویمان نیست. بچه ها هم گفتند تا دوباره نیامده اند زود این کابل را از دریچه بیانداز بیرون. نفهمیدیم که چطور کابل را بیرون انداختیم. دریچه باز بود و هیچ کس بیرون سلول نبود با انگشتانمان که قطره قطره از آنها خون می چکید روی در و دیوار  نوشتیم: «مرگ بر صدام» دردی حس نمی کردم، فقط خوشحال بودم که اگر ما را زده اند ما هم آن ها را بی نصیب نگذاشته ایم. رزمنده همدانی که بند انگشت اشاره اش را با تیغ برید در اردوگاهی که ما را منتقل کرده بودند رئیس آنجا فردی به نام سرهنگ محمودی بود که الان اگر کسی بخواهد او  را معرفی کند به نظرم نمی تواند. اصلاً نمی توان گفت از جنس کدام دسته افراد رذل و پست بود، فکر می کنم سال ۶۱ بعد از عملیات بود که تعدادی از اسرا را به اردوگاه ما منتقل کردند. یکی از برادرانی که اسیر شده بود اهل همدان بود. قد و قامتی رشید داشت، وارد اردوگاه که شد، دید بچه ها خیلی آرام و ساکت هستند. یک جورهایی شاید حسابگر شده اند. دیگر آن روح انقلابی که می خواستند با همه خشونت هایی که دشمن داشت حمله ور بشوند آن حالت را دیگر ندارند، به قولی ملاحظه کار شده بودند. از بچه ها سئوال کرده بود که چه شده؟ بچه ها گفته بودند: در این اردوگاه سرهنگ محمودی هست که ما هر چه بگوییم تو فقط یک چیزی شنیده ای، خیلی آدم عجیب و غریبی هست. بنده خدا گفته بود یعنی شما می ترسید؟ بچه ها گفته بودند بحث ترس نیست ما بیم این داریم که آسیبی به مجروحان و کم توان ها برسد. خیلی جالب بود، این برادرمان که حاج مرتضی همدانی بود  به یکی از سربازها که اسمش خمیز بود و البته ما به او خبیث می گفتیم گفته بود: من می خواهم فرمانده اردوگاه را ببنیم، با او کار دارم. بچه ها گفته بودند با این فرد چه کار داری؟ حالا بگذار برای یک وقت دیگر. تازه واردی بگذار چند هفته بگذرد. اما حاج مرتضی مُصر بود، سربازها هم از خدا خواسته سرهنگ محمودی را خبر کردند. محمودی فارسی را خیلی خوب حرف می زد. وقتی داشت از در اردوگاه وارد می شد با یک حالت خاصی داد می زد که  این حاج مرتضی کی هست؟مثل اینکه با من کار داره. حالا شما تصور کنید حدود ۲۰۰۰ اسیر یک طرف ایستاده اند و در طرف دیگر افسران و سربازان عراقی کابل به دست. این بنده خدا از جمع آمد بیرون و گفت: حاج مرتضی همدانی یک بسیجیه، من باهات کار داشتم. محمودی گفت: چه کار داری؟ حاج مرتضی جلو آمد و انگشت اشاره اش را بلند کرد و گفت: این انگشت را می بینی بهش می گویند انگشت حق، به هر کسی که اشاره کند خداوند در صحرای محشر به وحدانیت او گواه می دهد و انگشت اشاره را احضار می کند. من امروز می خواهم با این انگشت اشاره، همه این اسرا را گواه بگیرم.  بعد یک تیغ از جیب خود درآورد و بند انگشت را با تیغ شروع به بریدن کرد. وقتی این کار را کرد رو به سرهنگ محمودی گفت: دیدی این انگشت چطور از این هیکل جدا شد، اگر همه این هیکل را بند بند کنی، اگر همه این اسرا را بندبند کنی، از تک تک سلول های آنها صدا در می آید که «لبیک یا خمینی» این را که گفت سرهنگ محمودی کابلش را روی زمین انداخت، دور تا دور این اردوگاه می چرخید و می گفت: «کلهم عاشق ، کلهم مجنون»، همه تان عاشق اید همه اتان دیوانه اید. چه چیزی می توانست روشن تر و عمیق تر از این درس برای محمودی باشد که برای همیشه تکلیف خود را با این بچه ها روشن کند؟ اسارت یعنی عشق، اسارت یعنی ایمان، اسارت یعنی بندگی، یعنی همه چیز را خوب دیدن و خوب فهمیدن و اینگونه شد که جنگ تمام شد و اینگونه شد که دنیا فهمید نمی توان بیش از این ادامه داد به گونه ای تکلیف ما با دنیا را همین رزمنده ها روشن کردند.   پارس ناز
کد خبر: ۵۴۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۷

باوجود سروصدایی که جنبش آزادی و برابری زنان به راه انداخته است، یافته‌های علمی نشان می‌دهد که تفاوت‌های جنسیتی مسئله‌ای ذاتی است. اختلاف زنان با مردان فقط در فرم اندام و سبک لباس پوشیدنشان نیست. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: مردمان :در زیر به ۱۰ نکته‌ای اشاره می‌کنیم که هر مردی باید درمورد زنان بداند. ۱) براساس چرخه عادت ماهیانه‌اش، هر روز تغییر می‌کند. مشکلات قبل از عادت‌ماهیانه، بیشتر از ۸۰ درصد از خانم‌ها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اما خانم‌ها هر روز ماه تحت تاثیر این چرخه ماهیانه هستند. سطح هورمون‌ها به طور منظم در مغز و بدن خانم‌ها تغییر می‌کند، ظاهرشان، سطح انرژی‌شان و حساسیت‌شان را نیز دستخوش تغییر می‌کند. حدود ۱۰ روز بعد از شروع عادت‌ماهیانه، درست قبل از تخمک‌گذاری، زنان احساس شادی بیشتری می‌کنند. ناآگاهانه لباس‌های جذاب‌تری می‌پوشند، چون سطح بالای استروژن و تستوسترون او را به پیدا کردن فرصت‌های جنسی بیشتر در طول این دوران باروری ترغیب می‌کنند. یک هفته بعد از آن، پروژسترون آنها افزایش می‌یابد، هورمونی که درست مثل والیوم می‌ماند و باعث می‌شود زنان فقط دوست داشته باشند با یک فنجان چای و یک کتاب در تختخواب زیر پتویشان بروند. هفته بعد از آن، پایین آمدن پروژسترون، موجب آسیب‌پذیری و حساسیت بالای خانم‌ها می‌شود. روحیه اکثر خانم‌ها، ۲۴-۱۲ ساعت قبل از شروع عاد‌ت‌ماهیانه، به بدترین وضعیت خود می‌رسد. ۲) شهودی هستند. مردها می‌توانند خیال خود را راحت کنند که زنان می‌توانند به راحتی ذهنشان را بخوانند. اما درک و بصیرت زنان بیشتر از اینکه جادویی باشد، بیولوژیکی است. در طول مسیر تکامل انسان‌ها، زنان برای توانایی که در زنده نگه داشتن بچه‌ها داشتند، که شامل برآوردن نیاز غذایی، گرمایشی، تربیتی و امثال آن می‌شود، انتخاب شده بودند.  این یکی از دلایلی است که توضیح می‌دهد چرا زنان نتایج بسیار بهتری در تست‌هایی که نیازمند درک اشارات غیرکلامی باشد، کسب می‌کنند. زنان نه تنها ظاهر فیزیکی افراد را بهتر به خاطر می‌سپارند، بلکه اشارات غیرکلامی که در حالات صورت، اندام و لحن صدا نشان داده می‌شود را درک می‌کنند. اما این مهارت فقط محدود به بزرگ کردن فرزند نیست. زنان عمدتاً از آن استفاده می‌کنند تا بگویند رئیس، شوهر یا حتی غریبه ها چه در سر دارند. ۳) از خشونت دوری می‌کند. موقعیت‌های استرس‌زا در مردان واکنش جنگ و گریز ایجاد می‌کند اما محققان نشان داده‌اند که زنان بعد از حس کردن یک تهدید، به طور غریزی واکنش تمایل یا دوستی را از خود نشان می‌دهند. این یعنی برای ایجاد اتحاد استراتژیک، از واکنش فیزیکی خودداری می‌کنند. زن‌ها بخاطر وابستگی بیشتر بچه‌ها به بقای آنها، طوری رشد یافته‌اند که از خشونت دوری کنند. (در دوران باستان، مردان پیشینیان ما، برای منتقل کردن ژن خود، فقط باید رابطه‌جنسی برقرار می‌کردند اما زنان باید تا به دنیا آمدن بچه و بزرگ کردن آنها زنده می‌ماندند.) اینطور نیست که زن‌ها خشن نباشند، طریقه خشونت‌ورزی آنها متفاوت است. آنها روش‌های غیرمستقیم‌تری را برای رویارویی انتخاب می‌کنند. ۴) به طرز متفاوتی به درد و اضطراب واکنش می‌دهد. مطالعات تصویری مغز طی ۱۰ سال گذشته نشان داده است که مغز زنان و مردان به درد و ترس به طرز متفاوتی واکنش می‌دهند. و مغز خانم‌ها حساس‌تر از آن یکی است. مغز خانم‌ها نه تنها دربرابر استرس‌های بسیار کوچکتر هم حساس است بلکه می‌تواند به سطوح بالاتری از استرس هم عادت کند. حساسیت استرس می‌تواند فوایدی در بر داشته باشد: پراکندگی وضعیت ذهنی فرد را برطرف کرده و آن را متمرکزتر می‌کند. اما اگر این اضطراب مدت زمان بیشتری طول بکشد، می‌تواند مخرب باشد. یافته‌های این مطالعات می‌تواند توضیح دهد که چرا خانم‌ها بیشتر در معرض افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و سایر اختلالات اضطرابی قرار دارند. ۵) از کشمکش و مشاجره متنفر است (از بی‌محلی، بیشتر). برای جلوگیری از کشمکش و مشاجره، در طول سیر تکامل انسان، زنان بیش از اندازه حساس به اشارات میان‌فردی شده‌اند، وضعیتی که زنان را نسبت به این برخوردها بی‌طاقت می‌کند. جریان شیمیایی که در طول یک مشاجره به مغز زنان هجوم می‌آورد -- مخصوصاً در مشاجراتی که با افراد نزدیک دارند -- درست مثل حمله یک بیماری. احتمالاً بخاطر توانایی بالایی که در خواندن فکر آدمها دارند، حرف نزدن و واکنش ندادن برایشان غیرقابل‌تحمل است. برای خانم‌ها یک جواب منفی بسیار بهتر از جواب ندادن است. ۶) میل‌جنسی‌شان واکنش‌پذیر است. میل جنسی در خانم‌ها بسیار تاثیرپذیرتر از آقایان است. برای اینکه خانم‌ها از نظر جنسی تحریک شوند، مخصوصاً بخواهند به ارگاسم برسند و ارضا شوند، قسمت‌های مختلفی از مغزشان باید خاموش شود. و خیلی چیزها می‌تواند این قسمت‌ها را دوباره فعال کند. یک زن ممکن است بخاطر عصبانیت، بی‌اعتمادی یا حتی بخاطر اینکه پاهایش یخ کرده است، پیش‌روی‌های مردی را رد کند. بارداری، مراقبت از بچه‌های کوچک و یائسگی نیز می‌توانند بر میل جنسی خانم‌ها تاثیر بگذارند. بهترین توصیه برای مردان این است که از قبل برنامه‌ریزی کنند! پیش‌نوازی برای آقایان همه آن چیزهایی است که درست ۳ دقیقه قبل از خود عمل‌جنسی اتفاق می‌افتد اما برای خانم‌ها همه اتفاقاتی است که ۲۴ ساعت قبل از آن پیش‌ آمده است! ۷) بارداری تاثیر قابل‌توجهی بر فکر او دارد. در هشت ماهه اول بارداری، میزان پروژسترون تا ۳۰ برابر می‌شود و همین باعث می‌شود که خانم‌ها شدیداً آرام شوند. پروژسترون یک داروی خواب‌آور بسیار قوی است. طبق مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته است، مغز زن‌ها در دوران بارداری جمع می‌شود و تقریباً ۴ درصد کوچکتر از زمان عادی او می‌شود (نگران نباشید، تا شش ماه بعد از وضع‌حمل به حالت عادی برمی‌گردد). اینکه بارداری باعث می‌شود زن‌ها به طرز متفاوتی فکر کنند یا نه مسئله‌ای بحث‌انگیز است -- یک مطالعه اخیر  مشکلات حافظه را به هومون‌های بارداری مرتبط دانسته است -- اما بعضی محققان عنوان کرده‌اند که این تغییرات، مدارهای مغزی را آماده می‌کند که رفتار مادرانه را هدایت می‌کند. محققان دریافته‌اند که این مدارها بعد از تولد ایجاد می‌شوند. بغل کردن یک بچه، هورمون‌های مادرانه ترشح می‌کنند، حتی در زنانی که تابحال باردار نشده‌اند. ۸) مادر بودن اثر قوی بر مغز او دارد. تغییرات جسمی، هورمونی، احساسی و اجتماعی که بلافاصله بعد از به دنیا آوردن فرزند، زنان با آن روبه‌رو می‌شوند، می‌توانند یک عمر طول بکشد.  چون همه چیزهای دیگر تغییر کرده‌اند، برای اینکه تا حد ممکن قابل‌پیش‌بینی باشد، به همه چیزهای دیگر نیاز دارد، ازجمله شوهرش. در طول سیر تکامل، پیشینیان ما به ندرت مادرانی تمام-وقت بوده‌اند زیرا همیشه کسانی برای کمک کردن به بچه‌داری در خدمت داشته‌اند. و یک مادر نه‌تنها برای بخاطر خودش بلکه بخاطر فرزندش، به حمایت قابل‌توجهی نیاز دارد. تحقیقات نشان می‌دهد که توانایی مادر برای اینکه بتواند نیازهای فرزندش را به طور کامل برآورده کند، می‌تواند بر رشد سیستم عصبی و روحیات فرزند او تاثیر داشته باشد. یکی از راه‌هایی که مادر جهان، طبیعت، به او در این راه کمک می‌کند، شیردهی است. مراقبت از فرزند باعث می‌شود مادران با استرس‌های زیادی دست و پنجه نرم کنند (استرس زیاد می‌تواند بر قدرت شیردهی آنها تاثیر داشته باشد). حتی در یک تحقیق مشخص شد که شیردهی از کوکائین هم برای مغز زن شادی‌آورتر است. ۹) دوبار دوران نوجوانی را تجربه می‌کند. هیچکس دوست ندارد دوباره نوجوانی را تجربه کند. تغییرات ظاهری و هورمونی که این دوران در ما ایجاد می‌کند، نه‌تنها ناراحتی ظاهری و روحی برایمان فراهم می‌کند بلکه سوالات زیادی از اینکه که هستیم و چه می‌کنیم در ذهنمان ایجاد می‌کند. اما خانم‌ها در سنین قبل از یائسگی وارد یک نوجوانی دوم می‌شوند. این دوران از سن حدود ۴۳ سالگی شروع شده و در ۴۷ یا ۴۸ سالگی به اوج خود می‌رسد. (هورمون‌های مردان نیز با بالا رفتن سن تغییر می‌کند اما نه به اندازه خانم‌ها). علاوه بر نامنظم شدن عادت ماهیانه و گٌرگرفتگی‌ها، هورمون‌های زنان در طول این دوران آنقدر متحول می‌شود که به اندازه یک نوجوان دمدمی‌مزاج می‌شوند. طول این دوران از دو تا نه سال ممکن است طول بکشد و در اکثر خانم‌ها تا ۵۲ سالگی به اتمام می‌رسد. ۱۰) در سنین میانسالی، عاشق خطر کردن می‌شود. وقتی آن تغییر به اتمام می‌رسد، و بدن او وارد دوران «پیشرفته» خود می‌شود، مغز زنانه دستخوش دومین تغییر خود می‌شود. بااینکه مردها با بالا رفتن سنشان، علاقه بیشتری به روابط خود پیدا می‌کنند، زنان در این دوران آماده خطر کردن می‌شوند -- مخصوصاً اگر آشیانه‌شان خالی باشد. هنوز هم دوست دارد به دیگران کمک کند اما تمرکز او از خانواده‌ کنونی‌اش به جامعه منتقل می‌شود. او  بعد از سال‌ها مراقبت از دیگران، حالا تمایل بیشتری برای رسیدگی به خودش و کارش پیدا می‌کند. برای خیلی از خانم‌های بالای ۵۰ سال، این دوران توام با شور زندگی و تمایل به ماجراجویی خواهد بود.
کد خبر: ۵۳۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰

طرف که چند سال پیش در شهر خودشان عاشق شده و با هزار زحمت، چندین بار خواستگاری و واسطه کردن این و آن توانسته بود با دختر مورد علاقه‌اش ازدواج کند حالا کارش به طلاق و طلاق‌کشی کشیده شده است! سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: خبرورزشی نوشت: فوتبالیست مشهور به همسر خود گفته ظاهرش در شأن یک ستاره فوتبالی نیست و اگر نمی‌تواند مطابق یک دختر شهری آرایش کند باید قید زندگی با او را بزند! امان از فوتبالیست بی‌جنبه! فغان از ستاره‌های ناباب! فوتبالیست‌های بی‌معرفتی که خیلی زود همه چیز را به فراموشی می‌سپارند و گذشته خود را از یاد می‌برند. شاید راست می‌گویند که برای خوب شدن، آدمیزاد به خیلی چیزها نیاز دارد اما دو چیز انسان‌های بی‌جنبه را خراب می‌کند؛ یکی پول و دیگری شهرت! البته این موضوع شامل حال همه فوتبالیست‌ها نمی‌شود و فقط برخی از آنان را دربر می‌گیرد؛ درست مثل بازیکنی بی‌جنبه که مدت زیادی نیست از شهرستان به پایتخت آمده اما انواع و اقسام حاشیه‌ها را آفریده و خلق کرده است. آخرین شاهکار این فوتبالیست بی‌جنبه مربوط به زندگی خانواد‌گی‌اش می‌شود. طرف که چند سال پیش در شهر خودشان عاشق شده و با هزار زحمت، چندین بار خواستگاری و واسطه کردن این و آن توانسته بود با دختر مورد علاقه‌اش ازدواج کند حالا کارش به طلاق و طلاق‌کشی کشیده شده است! باور بفرمایید نوشتن ادامه مطلب برای خودمان هم سخت است اما ناچاریم بنویسیم. فوتبالیست مورد نظر که ظاهراً آب و هوای پایتخت و زرق و برق این شهر بزرگ حسابی به او ساخته و متحولش کرده است به همسر خود گفته ظاهرش در شأن یک ستاره فوتبالی نیست و اگر نمی‌تواند مطابق یک دختر شهری آرایش کند باید قید زندگی با او را بزند! اما از آنجایی که خدا جای حق نشسته است هنوز مدت کوتاهی از این اتفاق و طلاق و طلاق‌کشی آقای فوتبالیست با همسر مظلومش که زیر بار خواسته نامعقول طرف نرفته، نگذشته بود که این بازیکن در لیست مازاد باشگاه خود قرار گرفت! شنیدیم این روزها همین فوتبالیست بدترین روزهای زندگی شخصی و ورزشی خود را می‌گذراند و حسابی مغموم است. به نظر شما آه همسر مظلوم دامن این بازیکن بی‌جنبه را نگرفت؟ ما که این ‌طور فکر می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۲