پایگاه خبری آوای رودکوف-حسن بهنام:سفر معنوی و عرفانی «حج» در طول قرنهای متمادی به عنوان بزرگترین صحنه نمایش و باشکوهترین فریضه مسلمانی، همواره مورد توجه عارفان و عاشقان دیدار یار بوده است.
نمایشی از جلوههای عبودیت و بندگی خدا و رهایی از اسارت خویشتن و در خود فروماندن!
«جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد
که جان زندهدلان سوخت در بیابانش»
«حج»، نمایش است. نمایش عاشقانهٔ به دیدار معبود رفتن، نمایش فرونشاندن تشنگی جان با قطرهای از جام محبوب و شکستنهای «من» در برابر عظمت «او»...
«حج» سفری معمولی نیست. سفری است که نه با چشم سر و پای بدن، که با دل و جان انسان شدنی است. سفری است که زادن و دگرگونی و شدن انسان در لحظه لحظه آن نهفته است. سفری است در مسیر شدن، نه بودن و هستن. سفری است برای رسیدن، نه رساندن.
«به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
چو نبود قرب روحانی چه سود از قطع منزلها»
«حج» تنها جایی است که نمیتوان کسی را رساند، تو خود باید به آن برسی، اما نه رسیدنی از جنس مکان و زمان. حج مکان نیست که وقتی به آن رسیدی، دیگر تمام!!
چه بیچاره حاجیانی که رنج سفر کشیده و تن فرسوده میکنند تا کعبه و سنگ ببینند و چه جانهای عاشقی که کعبه ظاهر ندیدهاند و لیکن طواف کعبه میکنند، که کعبه واقعی دل توست!
«کعبه یک سنگ نشانیست که رَه گم نشود
حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست»
«عوام» به نفْس رفتند، در و دیوار دیدند، «خواص»، به جان رفتند، گفتار و دیدار یافتند.
او که به نفْس رَوَد، رنج یابد و بارکشد تا گِردِ کعبه برآید و این که به جان رَوَد بیارآمد و بیاساید و کعبه، خود گردِ سرایش برآید.
«به طواف کعبه رفتم به حرم رَهَم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی»
حج شروع است. شروع مسیر پیمودن راه حق و شناخت حقیقت.
و مسلمان، طالب حقیقت است نه مالک آن. حقیقتی که در نهان خود ما نهفته است. راز این حقیقت در درون ماست. پرده از این راز چو برداری، سفرت نیز به پایان خواهد رسید.
«کی به سر منزلِ وصل رخ محبوب رسم*
من که صد مرحله از قافلهٔ حق عقبم»*
"حسن بهنام، فعال فرهنگیاجتماعی_ اهواز"
عضویت در خبر نامه