به گزارشپایگاه خبری آوای رودکوف؛ تابناک نوشت: ریش سفیدان از رده خارج شده، معتمدان محلی بی حوصله، روحانیون متحجر، دانشگاهیان غرب زده، گروه سیاسی منحرف، فتنه گر، لیبرال، وا داده، دلواپس و... اینها برچسبهایی است که در این سالها به برخی گروههای مرجع در جامعه چسبانده ایم و معلوم هم نیست که بناست وقتی این گروههای مرجع را حذف میکنیم، چه گروههایی باید در مواقع بحران تکیه گاه و هدایت کننده برای عمل جمعی مردم باشند؟!
تبلور حذف گروههای مرجع در جامعه در سالهای گذشته در شعار «اصولگرا، اصلاح طلب دیگه تمومه ماجرا» دیده شد؛ اصولگرا، اصلاح طلب در این شعار، استعارهای است از همه گروه های اجتماعی و مرجع که جامعه به آنان بی اعتماد شده است؛ پدیدهای که بدون تردید از اشتباهاتی نشات میگیرد که در گذشته و هم اکنون در حال انجام آن هستیم.
یک زمانی تصمیم گرفته شد که روحانیت تنها گروه مرجع اجتماعی باشد، این تنها گروه مرجع، همه فشارهای اجتماعی را به درون خود هدایت کرد و چون گروه مرجعی یافت نمیشود که بتواند پاسخگوی همه نوع فشار اجتماعی باشد، نوعی ناکارآمدی در این جریان اجتماعی جلوه گر و در نهایت به بی اعتمادی منجر شد؛ این آسیب و بی اعتمادی نه از آن جهت بود که آن قشر روحانی بودند، بلکه از آن جهت بود که انحصار در گروههای مرجع اجتماعی به وجود آورده بودیم و هر قشر دیگری به جز روحانیت هم بود، حتما چنین سرنوشتی پیدا کرد.
در ادامه تعارضهای بنیادین و سیاه و سفید بین گروههای مرجع راه انداختیم؛ دانشگاهیان در مقابل حوزویان، انقلابیون در مقابل لیبرال ها، فتنه گران در مقابل منحرفان و... در واقع هر گروه برای موفقیت جناحی خود، مرجعیت گروههای اجتماعی را نشانه نرفت و کوشیدند هر گونه مرجعیتی که بتواند بخشی از بدنه جامعه را سازماندهی کند، از آنان سلب کنیم؛ تلاشی که برای از بین بردن سلبریتیها در این روزها شاهد آن هستیم، از نمونههای واپسین مبارزه برای گروههای مرجع در کشور است.
گروههای مرجع بنا نیست همواره آنچه را ما فکر میکنیم درست است، سازماندهی کنند، بلکه بناست از پتانسیلی که دارند، برای جلوگیری از خودمختاری فاقد قاعده که میل به استقلال خواهی آنارشی طلبانه دارد، ممانعت کنند.
در جاهایی هم نظام ارزشی جامعه تغییر کرده است، ولی نخواسته ایم این تغییر در نظام ارزشی جامعه را به رسمیت بشناسیم؛ چه رسد به اینگه گروههای مرجعی که این تغییر نظام ارزشی را نمایندگی میکنند را پاس بداریم و از ظرفیت آنان برای جلوگیری از گسستهای اجتماعی استفاده کنیم و البته مسائل و جزئیات بسیار دیگری در مواجهه با گروههای مرجع که آنان را حذف کرده ایم، مشاهده میکنیم.
این روزها با توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی، به جای گروههای مرجع اجتماعی، جریانهای شبکه وار به وجود آمده که افراد جامعه را تک به تک به هم وصل میکنند. در این بسیج، شبکهای خود مختاری به شکل تام و تمام دیده میشود. افراد در این نظام شبکهای به نظام سلسله مراتبی قائل نیستند، رابطه عمودی را برنمی تابند و همه خود را در عرض همدیگر و برابر با بقیه تعریف میکنند؛ در آنچه نمیخواهند میتوانند، نسبی به اشتراک نظر برسند، اما در آنچه میخواهند هیچ اجماعی وجود ندارد؛ پتناسیل این اجتماعات شبکهای برای خشونت ورزی به صورت نسبی بالاست و بی اعتمادی فزایندهای به گروههای مرجع سنتی دارند و همه آنان را طرد میکنند.
جامعه ایرانی اکنون در چنین وضعیتی است؛ گروههای مرجع که ایده و راه حل برای هدایت اجتماعی و بسیج مردمی حول منافع ملی دارند یا با بی اعتمادی روبه رو هستند یا ناکارآمدند و یا به گونه گون حذف شده اند. برای همین در زمان بحران، عموما این مراجع اجتماعی، همگی میگویند کسی به حرف آنان گوش نمیدهد و لذا نمیتوان به آنان به عنوان تکیه گاه مردم و جامعه در هنگام بحران ها، روی آنان حساب باز کرد.
فقدان این گروههای اجتماعی و توسعه ارتباطات شبکه ای، جامعهای را متشکل از افراد خودمختار و مستقل که رهبری و هدایت را در قالب گروه نمیپذیرند و در موقع لزوم میل به خشونت دارند را تشکیل داده و این نتیجه رفتاری است که در این چند دهه برای ایجاد انحصار در گروههای مرجع و یا از دور خارج کردن گروههای مرجع به دلیل ناهمخوانی آنان با منافع قدرت، انجام داده ایم.
هرچند وضعیت و واقعیت موجود در جامعه به گونهای است که ترسیم شد، تلاش برای انحصار در گروههای مرجع علیرغم بی اعتمادی عمومی به انحصار، حذف گروههای مرجع متعدد و مقابل با آنان و همچنین ندیدن آسیب از دست دادن پلتفرمهایی که در جامعه ایجاد خودمختاری میکند، همچنان ادامه دارد.
عضویت در خبر نامه