پایگاه خبری آوای رودکوف-وحید حاج سعیدی:روزی دو شاگرد نزد استاد رفتند و از او پرسیدند: «استاد منطق چیست؟» استاد گفت: «توضیح واژه منطق کمی پیچیده است، ولی من آن را با یک مثال برای شما توضیح می دهم تا مطلب را بهتر متوجه شوید.» یک مدیر دارای ژن خوب با فیش حقوقی نجومی و یک کارمند دون پایه با درآمد معمولی را در نظر بگیرید. به نظر شما در شرایط اقتصادی کنونی کدامیک از آنها باید به دنبال شغل دوم بگردد؟ هر شاگرد بلادرنگ گفتند: «مسلماً کارمند.» استاد خندید و گفت: «نه خیر . کارمند به همین مختصر افزایش حقوق سالانه قانع است. در ضمن سطح، مدل و ساختار زندگی اش را بر مبنای حقوق دریافتی طراحی می کند. بنابراین چه کسی باید دنبال شغل دوم بگردد؟» این بار شاگردان جواب دادند: «مدیر دارای حقوقی نجومی!» استاد نگاهی عاقل اندر سفیه بلکه یک ورژن بالاتر از سفیه در شاگرادان انداخت و گفت: «به هیچ عنوان. مدیری که در ماه حقوق نجومی می گیرد و فیش حقوقی اش با انواع کارانه و یارانه و حق ماموریت و پاداش و .. غنی سازی شده است، نیازی به شغل دوم ندارد!»
در ادامه استاد پرسید:« از این بحث چه نتیجه ای گرفتیم؟» شاگران گفتند: «کارمند باید به دنبال شغل دوم بگردد.» استاد آهی کشید و گفت: «نه خیر عزیزان من. هیچکدام. چون کارمند که به این حقوق عادت کرده و مدیر هم با داشتن حقوق مکفی و منابع مالی متعدد نیاز به شغل دوم ندارد. حالا بگوئید چه کسی باید دنبال شغل دوم بگردد؟» شاگردان بلادرنگ گفتند: «بر اساس فرمایشات شما هیچکدام .» استاد دوباره لبخندی زد و گفت: «باز هم اشتباه کردید. اتفاقاً هر دو باید دنبال شغل دوم بگردند. آخر مگر کارمند می تواند با این رکود حاکم بر بازار و تورم ولی تک رقمی، برجامی که چیزی عایدش نشده است و حقوقی که افزایش ماه اولش را واریز نمی کنند ولی مالیاتش را کم می کنند، بدون شغل دوم و سوم زندگی کند؟! مگر کارمند باد هوا می خورد که بتواند با چندرغاز افزایش حقوق پوزه تورم دو رقمی را به آسفالت بمالد؟ از پس مخارج دانشگاه پسرش و جهیزیه دخترش بر آید؟ از سوی دیگر مدیری که معلوم نیست یک سال دیگر یا در نهایت 5 سال دیگر عهده دار تصدی این پست مدیریتی است باید به فکر آینده خویش و فرزندان، نوادگان، نتیجگان، نبیرگان، احفاد، اصحاب و اذناب باشد. از این رو یافتن شغل دوم و سوم ، عضویت در هیات مدیره سی چهل شرکت، دریافت وام های آنچنانی و پاداش های اینچنانی و ... را حق مسلم و قانونی خود می داند.» «در ضمن درست است مدیر دارای چند صد میلیون حقوق و پاداش است ولی از قدیم گفته اند: سر هر چه بزرگتر، دردش بیشتر. بالاخره زندگی مدیرانه خرج و مخارج خاص خودش را دارد. خانه آنچنانی، ماشین اینچنانی، دید و بازدید ها و مسافرت های خارجه، هزینه تحصیل فرزندان در خارج از کشور و زبانم لال باید دست آخر به فکر دوستان و سناریوی سقوط هم باشد!»
در این لحظه یکی از شاگردان عصبانی شد و گفت: مرد حسابی ببخشید استاد ما را مسخره کرده اید. هر بار که پاسخ می گوئیم شما، جمله ای دیگر می گوئید. استاد لبخندی زد و گفت: «حالا متوجه شدید منطق چیست. خاصیت منطق به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!؟» فقط همین...
عضویت در خبر نامه