شعر" شب حادثه" از علی دهقان در فراق حاج قاسم سلیمانی؛
علی دهقان از شاعران کهگیلویه و بویراحمدی سروده جدید خود را با عنوان"شب حادثه"در فراق سردار دلها حاج قاسم سلیمانی منتشر نمود.
پایگاه خبری آوای رودکوف:علی دهقان از شاعران انقلابی کهگیلویه و بویراحمد سروده جدید خود را با عنوان"شب حادثه"در فراق سردار دلها حاج قاسم سلیمانی منتشر نمود.
تیغ دردست شب وچشم سحر خواب نرفت
ذکردلدار دمی از لب مهتاب نرفت
نفس ثانیه ها تنگ وزمان بغض آلود
حال دنیا نگران خبر تلخی بود
آسمان غرق تماشای زمین بود آن شب
دشمن خیر بشر پست ترین بودآن شب
باز هم کوفه شبش بوی پریشانی داشت
دلش انگارخبر از غم پنهانی داشت
نفس توطئه ی دشمن خونین بشر
باز درتاب وتب حادثه ای شوم دگر
سفر ازحادثه لبریز وشب سرخ نیاز
آسمان صاعقه شدبرتن دستان نماز
کمر فاصله بشکست و دعارنگین شد
کوفه بار دگر از خون خدا رنگین شد
بازهم حسرت یک بوسه دل علقمه ماند
خطبه خوان رفت به لبهای حرم زمزمه ماند
بازهم تشنه ترازتشنه لب آب فرات
تیغ شیطان صفتان بررگ آیات نجات
خبر حادثه بردن به حرم دشوار است
ماه در ماتم عظمای سپهسالارست
دست عباس جدا شد کمر خیمه شکست
دل آیینه زچشمان تر خیمه شکست
سرحد آتش وسرب است وجفا عریان است
شب نفرین شده پرازهوس شیطان است
شب دراندیشه ی خون سحرو دشنه به دست
دستش آلوده به خون بود وره مهمان بست
مکش ای دشمن دون آیه ی رحمانی را
مزن آتش جگر شور مسلمانی را
روح اندیشه ی ما عزت وایثار وشرف
پس چه باک ازتن وجان درره والای هدف
باکی ازکشته شدن نیست که خود ققنوسیم
مرغ طوفان بلا وسعت اقیانوسیم
بکش ای شب وبسوزان که در اندیشه ی ما
مرگ در بستر عزت بود آغاز بقا
بوسه بردست خطر عادت دیرینه ی ماست
موج یک خشم مقدس فوران دریاست
چشم در ماتم این حادثه خون می بارید
درغم مرغ سحرچشم جنون می بارید
چه شب سیزده نحسی وچه خونین سحری
دل صد کوفه شکست از خبر بی پدری
نفس ثانیه تنگ هیجان مولا ست
چشم انگشتر مالک نگران مولاست
چشم امنیت بیدار توبودی سردار
کشتی نوح تو بودی سر جودی سردار
توهمان ذکردعای شب سنگر بودی
مظهر رحمت حق مالک رهبر بودی
آیه مهرو اشداء علی الداعشیان
دررگ غیرت تو خون علمدار جوان
کمی آهسته ترای عشق که شب ظلمانی است
جاده پرحادثه و دشمن جانت جانی است
قدم ثابت تو هیچ نلرزید ای مرد
نه به هنگام اطاعت نه به هنگام نبرد
خون تکبیر تو در قلب زمان جاری شد
سبز اندیشه ی تو نهضت بیداری شد
قلبها فتح تو شد فتح لب خندانت
خون پاکت شده امضای شب پیمانت
پرچم عشق بلند از تب ایثارتوبود
یوسف عهدی وصد مصرخریدار توبود
وای ازشب صفتان یوسف مارا کشتند
نور را آیینه را قبله نمارا کشتند
گرچه انگشتر ودستی زتن ساقی ماند
غیرتش هست وفاداری او باقی ماند
بغض انگشتر او پرده ی اوهام درید
پنجه برصورت مستانه ی اصنام کشید
نام او ریخت به هم هیمنه ی صهیون را
ونفس داده صدای قدمش زیتون را
بدن سوخته اش شعله به احساس زده
خون انگشتر او طعنه به الماس زده
داغ این حادثه تاهست جهان دردل ماست
انتقامش فقط آوای اذان دراقصاست
اشک ها رود شده روبه خلیج حرمند
مالک آسوده که یاران تو ثابت قدمند
علی دهقان
لنده
عضویت در خبر نامه