پایگاه خبری آوای رودکوف:این شعر، تصویری بکر و دستنخورده از اصالت و سادگی را به نمایش میگذارد. شاعر، خود را به عنوان برآمده از دل کوهستان، جایی دور از هیاهوی شهر و تمدن، معرفی میکند.
این شعر نه تنها یک معرفینامه است، بلکه بیانگر تضادی ظریف بین سادگی و اصالت کوهستان با پیچیدگی و ظاهرسازی دنیای مدرن است.
مصطفی خنجرپور در این شعر با زبانی صمیمی و سرشار از تصاویر طبیعی، از آرزوهای بزرگ، دلِ صاف و بیغل و غش، و پیوند عمیق خود با طبیعت سخن میگوید. او ریشه در تاریخ دارد و با یادآوری آریوبرزن، پهلوانی که در برابر اسکندر ایستاد، بر ایستادگی و مقاومت در برابر زرق و برق دنیای مادی تأکید میکند. این شعر دعوتی است به بازگشت به اصالت، سادگی و ارزشهای والای انسانی.
ازپشت کوه آمده ام
میان کوههایی که
پای مردمان شهر
حتی باخیال
به قله هایشان نمیرسد،،
اری ازپشت کوه آمده ام
اما پویا آرزویی دارم
که می جَهَد چون شیر،،
چشمانی خوکرده به کمرهای تُند
ودرختانی آرام گرفته
در میانه ی کوه،،
جیبم تارعنکبوت است
ودلم صاف
چون هوای کوهستان،،
میشود روی حرفم حساب کرد،،
عطرم پر از بوی بلوط است
وبادام یکه تاز دستانم،،
خنده هایم واقعی ست
واشک هایم از بُنِ جان،،
دریا چون دلم
و آسمان محبوس چشمانم،،
ساده ام
حیله رانمی کنم باور،،
من از آریوبرزنم
ایستاده درغباراسکندر
ایستاده درشکوه کوهستان
مصطفی خنجرپور