پایگاه خبری آوای رودکوف:
قلب من هم آتش گرفت با چشمه بلقیس چرام…
با هر شعلهای که از دل باغ برخاست، خاطرهای سوخت، ریشهای گداخت، و بخشی از جان مردم این دیار خاکستر شد.
جمعه نهم آبان، حوالی ساعت پنج و نیم عصر، آتش در دل باغ تاریخی چشمه بلقیس افتاد؛ همان باغ که پناهِ هزار شعر و سایهسار هزار خاطره بود. مردم گفتند کودکی بیخبر شعلهای افروخت، اما هیچکس نتوانست شعله اندوه را در دل مردم خاموش کند.
شهردار چرام گفت آتش مهار شد، اما چگونه میتوان سوختنِ امید و زیبایی را مهار کرد؟
چشمهای که روزگاری مظهر آرامش بود، امشب در سکوت میسوزد و نام بلقیس ــ بانوی نامدارِ تاریخ ــ بر لبِ هر رهگذر میلرزد.
بلقیس سوخت، اما صدایش خاموش نشد؛
هر برگ نیمسوختهاش فریاد میزند که چگونه میراثمان بیپناه مانده است.
باغی که روزی نشانهی زندگی بود، حالا به تماشای داغِ خود نشسته است.
این آتش، فقط درختان را نسوزاند، بلکه تصویری از هویت، حافظه و فرهنگ یک شهر را خاکستر کرد.
چرام امشب عزادار است؛
و من، چون بسیاری از مردم این دیار، با بغضی نشکسته فقط میتوانم بگویم:
بلقیس جان…
اگر چشمهات خشک شد،
اما هنوز اشکِ ما روان است.
و صد البته — منتظر دستگیری و مجازاتِ عاملانِ این آتشسوزی نخواهیم ماند؛
چون اگر وجدانِ مسئولیت در دلها بیدار بود،
بلقیس هنوز زنده بود و این سرزمین، گریه نمیکرد…
حماقت بشر را تاریخ هم جبران نخواهد کرد