عنوان این نمایشگاه به احترام مادران ایل برگرفته از سربند لباس محلی زنان است که به جواهرات، سکهها و مهرههای رنگی مزین میشود
کد خبر: ۸۱۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۲
استادخسرو معتضد - تاریخپژوه - متنی را در پاسخ به برخی اتهاماتی که علیه وی مطرح میشود منتشر کرده است.
به گزارش ،پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از ایسنا،
در پی ابهامات و اتهاماتی که هر از گاهی در شبکه پیامرسان موب ایل ی تلگرام متوجه خسرو معتضد میشود، این تاریخپژوه و روزنامهنگار متنی را ارسال کرده است.
در این متن آمده است:
«نادانان و بیسوادان و کمسوادان در هر دوره و زمانهای بودهاند و کسانی را که بنا به دل ایل ی مورد لطف و محبت مردم قرار میگرفتهاند به گونهای مورد حمله قرار میدادهاند تا آنان را تخریب کنند.
به مرحوم دکتر محمد مصدق هیچ وصلهای نمیچسبید. از این رو شایع کردند کتابی که او به عنوان رساله دکترای خود درباره ارث در اسلام نوشته است به قلم یکی از روحانیون قم بوده است. در حالی که آن کتاب را دکتر مصدق در سوییس به زبان فرانسوی نوشته بود و بعدها در سال 1331 که میراشرافی معروف مدیر روزنامه رسوای آتش خواست آن را در روزنامهاش به چاپ برساند مجبور شد مترجمی استخدام کند.
سرفرانسیس شپرد سفیر انگلیس در ایران که از مصدق به علت مبارزه او علیه استعمار ننگین شرکت نفت انگلیس و ایران تنفر داشت روزی در یادداشتی از سفارت انگلیس به وزارت خارجه لندن نوشته بود: از دهان مصدق بوی تریاک میآید. روزنامههای لندن هم این مهمل را چاپ کردند و جراید جیرهخوار در شرکت نفت در تهران آن را تکرار کردند.
حسین مکی سرسختانه در مقام نماینده مجلس به مبارزه با انگلیسیها پرداخت و آنها را با همه ید بیضایشان از آبادان بیرون انداخته بود و چون لکهای به دامان او نمیچسبید گذشته او را پیش کشیدند که در جوانی درجهدار و استوار نیروی هوایی بوده و در قسمت فنی نیروی هوایی خدمت میکرده است.
یک مامور اطلاعاتی انگلیس هم در گزارشی نوشت: «مکی مرد جسور و جدی و خطرناکی است. از مال دنیا چیزی جز خانه پدری ارثی ندارد و شاید بتوان با دادن صد هزار دلار رشوه او را از مخالفت بازداشت».
در حالی که این پیشنهاد باتوجه به شخصیت خاص مکی که ممکن بود پیشنهاد رشوه انگلیسیها را افشا کند خطرناک بود و اقدامی برای سنجش مکی نشد اما بعدها دشمنان آن رادمرد شایع کردند که به او صد هزار دلار رشوه دادهاند. مکی آنقدر نترس و بیباک بود که در سخنرانیهای خود در آمریکا، آنان را مورد عتاب و خطاب قرار داد که چرا مهار خود را دست انگلیسیها دادهاند و مردم تمام بدبختیهای خود را به دلیل حمایت آمریکا از انگلستان میانگارند.
یا به آیتالله کاشانی تهمت زدند که مبارزات 50 ساله خود و پدرش با انگلستان را فراموش کرده و انگلیسی شده است.
اخیراً نوبت من شده است که دیدم فردی در فلان شبکه پیامرسان موب ایل ی و در فضای مجازی این کشف را درباره من کرده است که من از خانواده و دودمان قاجاریه هستم و به همین علت در آثارم از پهلویها که اجداد مرا از سلطنت برکنار کردهاند انتقاد میکنم! متاسفانه کسانی هم بی هیچ مطالعه و پرسشی از روی دست هم کپی میکنند و برای هم میفرستند.
چند شب پیش از رادیو فردا تصادفاً شنیدم سوابق فعالیتهای کمونیستی جعفر پیشهوری در باکو را به طور کامل و جامع بیان میکرد اما اگر ما بخواهیم این مطالب را در رسانهها بگوییم فوراً عدهای رگ گردنشان بالا خواهد آمد که چرا این حرفها را میزنید. به ما برمیخورد.
مضحکتر اینکه دیگری در سایتی دیگر نوشته: فلانی - یعنی من - نوه عضدالملک قاجار هستم. بنابراین از قاجاریه هستم و مطالبی که مینوشتم و مینویسم از روی حب به قاجاریه و بغض به پهلوی است.
در همان حال یک مدعی هم مقالهای منسوب به من مربوط به 45 سال پیش را کشف میکند و روی سایت میگذارد و ادعا میکند من از شاه تعریف کردهام. آخر نفهمیدم من از قاجارها هستم و از پهلویها بدم میآید یا مداح شاه بودهام؟!
واقعیت را اما از زبان خود من بشنوید یا بخوانید:
من از سلسله قاجار که 125 سال ایران را در حالت قهقرا و ضعف و عقبماندگی نگاه داشت بسیار بدم میآید و کمترین نسبت خانوادگی با این ایل و تبار ندارم اما در میان همان قاجارها شاهزادگان شجاعی مانند عباس میرزا نایبالسلطنه وطنپرست و باسواد و عاشق ترقی و عظمت ایران و محمدعلی دولتشاه برادر او - که عثمانیها را سر جای خود نشاند - و شاهزاده حسامالسلطنه سلطان مراد میرزا که هرات را بازپس گرفته بودهاند که مورد احترام هر ایرانی هستند.
بنابراین ترهاتی را که بدخواهان مینویسند کما این که درباره مرحوم استاد علیاکبر دهخدا مینوشتند او صدهزار تومان بودجه دولت را صرف تدوین یک مشت مطالب بیهودهای کرد که لغتنامه خوانده میشود و خواسته نامش را بلندآوازه کند چیزی از ارزش و اهمیت مرحوم دهخدا کم نمیکند.
بیمایگانی در دوران حیات مرحوم ملکالشعرای بهار به او حمله میکردند که چگونه در دوران حیات رضاشاه قصیده بلندبالایی در وصف او به نام «دیروز و امروز» ساختی و چرا برای عروسی محمدرضا پهلوی ولیعهد و فوزیه شاهزاده خانم مصری سرود شادباش سر دادی که آهنگ آن را سرهنگ مین باشیان ساخت.
خدا بیامرزد ملکالشعرای بهار را که از آغاز سلطنت رضاشاه یا مأمورین دایره عملیات ویژه نظمیه قصد قتل او را در سال 1304 کردند و به علت اشتباه محض دیگری به نام واعظ قزوینی را سر بریدند، یا به علت سرودن اشعار انتقادی خود به زندان میافتاد و چند بار زندانی شد و یک بار او را به اصفهان تبعید کردند و آخر سر محمد علی فروغی شفاعت کرد و او را به تهران بازگرداندند و قرار شد کارهای ادبی و تحقیقی کند و حقوق او را که قطع کرده بودند برای امرار معاش خانوادهاش از نو برقرار کنند. به او پیشنهاد شد قصیدهای بسراید تا دیکتاتور، کینه خود را به او فراموش کند و او آن قصیده را سرود.
این کینتوزیها اما ادامه دارد.
فردا اگر بنویسم آدولف هیتلر آدمکش بوده لابد یکی پیدا میشود و مرا فرزند چهارم ژوزف استالین و از کمونیستهای صحیحالنسل و بلشویکهای وفادار مینامد!
من یکی از میان مردمم. مانند همه مردم و با همه احساسات و اندیشههای آنان. از دیکتاتوری نفرت دارم و از هوچیگری و شانتاژ نیز نمیترسم. ابلهان هرچه میخواهند و در چنته دارند بسازند و در فضای مجازی بگذارند.
این توضیح هم برای عدهای از طایفه قاجاریه است که از من میپرسند: آیا جنابعالی هم از ما هستی؟ در جوابشان عرض کردم خیر. از هیچ ایل و تبار و طایفهای نیستم. فقط ایرانی هستم و افتخار میکنم که از درون ملت ایرانم. همین!»
کد خبر: ۸۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۷
در دانشگاه آزاد امنیت وجود ندارد، اگر گوش شنوایی هست به صراحت و جدیت اعلام می کنیم اگر با مسببین و مجریان و مقصران دعوت از فرد معلوم الحال ویادداشت سراسر توهین آقای یزدانی در سایتها و خصوصاً اگر با ضاربان دختر دانشجو که بی شرمانه حریم دانشگاه را دریدند و حرمت دختر را شکستند برخورد بازدارنده ای نشود ، کلاس های دانشگاههای کهگیلویه و بویراحمد را به تعطیلی می کشانیم
کد خبر: ۷۸۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۹
فرهنگ سیاسی حاکم بر استان ما فرهنگی با ساختار ایل ی و طایفه ای است ،این فرهنگ نوعی فرهنگ غیر دموکراتیک است که با روح آنچه که در جوامع مدرن ازآن مردم سالاری و در کشور ایران مردم سالاری دینی می گویند سازگاری ندارد
کد خبر: ۷۸۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۶
رودکوف در منتهی الیه کوه حاتم یکی از دهها کوه با عظمت و استوار استان چهار فصل کهگیلویه و بویراحمد و استان دلاور خیز خوزستان می باشد..
کد خبر: ۷۷۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۷
احمد جمالسیرت، جوانی ٢٢ساله بود که نامش بهعنوان نوزدهمین فردی که امسال اعضای بدنش در استان کهگیلویهوبویراحمد اهدا شد، به ثبت رسیده است
کد خبر: ۷۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۰۸
دستی که سَر او میبُرَد، از پیکرِ غَزّالهها / کِی صُلح و سازش میکند با او امامِ لالهها؟بنگر که خون چون میچکد، از پیکرِ شام و دمشق / بنگر به خاک افتادنِ مردانِ زیبا رویِ عشق
کد خبر: ۷۴۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۷
لیست صدتاییها در همه جای دنیا وجود دارد. صد کتابی که باید قبل از مرگ خواند. صد فیلمی که باید قبل از مرگ دید. صد کاری که باید قبل از مرگ انجام داد، اما تا به حال به صد جای دیدنی ایران که قبل از مرگ باید دید فکر کردهاید؟
کد خبر: ۶۹۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۲
محمود اسکندری معروف به محمودخان، شاهنامهخوان نامی منطقه قشقایی سال ۱۳۰۷ در روستای ماهور بین مرز استان فارس و کهکیلویه و بویراحمد به دنیا آمد
کد خبر: ۶۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۲
بعضی رفتارها و کردارها از طرف دوستان چنان غافل گیر کننده است که تا مدتها دیگر دلت نمی خواهد به دیوار این کاغذ باطله ها چیزی بنویسی
کد خبر: ۶۶۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
دوستدار میراث فرهنگی منطقه، در سومین جشنواره کوچ عشایر مورد تجلیل و قدردانی قرار خواهد گرفت.»
به گزارشسایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان کهگیلویه و بویراحمد، محمد حسین زاده با اعلام مطلب فوق افزود: «علی خرند چوپان عشایر ایل «تامراد» طی سالهای گذشته با گزارشهای متعدد از تخریبها و یا احتمال آسیبدیدگی آثار تاریخی این شهرستان جلوگیری کرده و همواره به عنوان میراث بان معرفی شده است.»وی تصریح کرد: «گزارشهای متعدد این چوپان بارها باعث شده پیش از اینکه منطقهای مورد حفاری غیرمجاز و یا تخریب قرار گیرد کارشناسان میراث فرهنگی در محل حاضر شوند، به همین دلیل قصد داریم از این چوپان دلسوز تجلیل کنیم.»
این مقام مسئول ادامه داد: «در یکی از گزارشها، این چوپان تا نیمه شب به همراه گله در صحرا ماند تا همکاران ما در یگان حفاظت و کارشناسان در محل حضور پیدا کنند که خوشبختانه گزارش به موقع این چوپان عشایر باعث شد، محوطه مورد نظر مورد آسیبدیدگی قرار نگیرد.»
رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان بویراحمد افزود: «تجلیل از این چوپان بیتردید موجب تشویق سایر عشایر خواهد شد تا در شرایط اضطراری مددرسان میراث فرهنگی باشند.»
کد خبر: ۶۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۳۰
همنبیگی میدانست که در روزگارانی نه چندان دیر، این سرزمین در تسخیر ایل ات بود؛ ایل افشار، ایل زند و ایل قاجار. پس بر آن شد تا ایل را با رویکردی نوین متحول کند
کد خبر: ۶۳۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
قدرت سردار مریم در منطقه به حدی بود که روسها به هنگام فتح اصفهان خصمانه به منزل او تاختند و اثاثیه او را به یغما بردند و کلیه اموال و املاک او را در اصفهان مصادره کردند.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
بیبی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایل خانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغامالسلطنه بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت است. او از زنان تحصیلکرده و روشنفکر عصر بود که به طرفداری از آزادیخواهان برخاست و در این راه از هیچ چیز دریغ نورزید. وی به مثابه زندگی ایل یاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشین خان بود عدهای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطهخواهان میپرداخت.
سردار بی بی مریم بختیاری، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری جهت فتح تهران محسوب میشد. وی طی نامهها و تلگرافهای مختلف بین سران ایل و سخنرانیهای مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده میکرد و به عنوان یکی از شخصیتهای ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده است.
سردار مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عدهای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حملهای سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاقها مشغول جنگ شد. او حتی خود شخصا تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد. 1سردار مریم بختیاری در جنگ جهانی اول با وجود آنکه ایل بختیاری از انگلیسها حمایت میکرد به مخالفت با انگلیسها پرداخت و با عده ای از تفنگچیان و سرداران خود جانب متحدین را گرفت. او پارهای از خوانین جزء بختیاری چون خوانین پشتکوه را با خود یار ساخت و در یورشهای مداوم خود به انگلیسها صدماتی وارد ساخت به طوری که پلیس جنوب مبارزات دائمی و پیگیری را با او شروع کرد. او از سربازان و افسران آلمانی و سرکوب و قلع و قمع راهزنان کهگیلویه و کنترل خوانین کوچک استفاده نمود. 2
قدرت سردار مریم در منطقه به حدی بود که روسها به هنگام فتح اصفهان خصمانه به منزل او تاختند و اثاثیه او را به یغما بردند و کلیه اموال و املاک او را در اصفهان مصادره کردند. 3رشادت و دلاوری این زن بختیاری به حدی بود که آوازه شهرت و آزادگیش در سرتاسر میهن پیچید و منزل او مأمن و پناهگاه بسیاری از آزادیخواهان عصر مشروطه شد به طوری که هنگام فتح اصفهان توسط روسها (در جنگ جهانی اول)؛ فن کاردف، شارژ دافر سابق آلمان به خانه سردار مریم بختیاری پناه برد و مدت سه ماه و نیم در پناه او بود تا اینکه پس از شکست بختیاریها از روسها و کشته شدن 58 نفر راهی کرمانشاه شد و از آنجا به برلن رفت. به پاس حمایتهای سرسختانه بی بی مریم از فن کاردف، امپراطور آلمان، کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را که مهمترین نشان دولت آلمان بود، برای او فرستاد و او تنها زنی بود که در دنیا توانست به دریافت این نشان نائل آید. 4جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با انگلیسها در طی قرارداد 1919 و کودتای 1299 همچنان ادامه یافت به طوری که دکتر محمد مصدق حاکم فارس در زمان کودتای 1299 پس از مخالفت و عزل از اصفهان راهی بختیاری شد و مدتها مهمان سردار مریم بود.سردار مریم بختیاری در سال 1316هـ. ش سه سال پس از شهادت فرزندش علیمردان خان در اصفهان به دستور رضاشاه، زندگی را بدرود گفت. 5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ابوالفتح اوژن بختیاری، تاریخ بختیاری (تهران، بی نا، 1345) ص 2192. رالف گارثویث، بختیاری در آئینه تاریخ ترجمه مهراب امینی (تهران، سهند، 1345) ص 228-2273. نورالله دانشور علوی، جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری (تهران، آنزان، 1377) ص 1794. سپهر. عبدالحسین، ایران در جنگ بزرگ (تهران، بانک ملی، 1336) ص308-3045. بختیاری، مریم، خاطرات سردار مریم بختیاری از کودکی تا آغاز انقلاب مشروطه (تهران، آنزان، 1382) ص 21 .
منبع/مشرق
کد خبر: ۶۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۹
در آستانه سالروز شهادت شهید طیب منتشر شد:
خانم هاي آمريكايي وقتي به ايشان مي رسيدند و مي خواستند به وي دست بدهند،ايشان دكمه آستينش را باز مي كرد تا شايد لبه آستينش را بگيرند،چون ايشان دست دادن را جايز نمي شمرد.
کد خبر: ۵۹۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۸
کربلایی نورمحمد مجیدی نویسنده و شاعر بنام کشور و استان کهگیلویه و بویراحمد در سن 80 سالگی دار فانی را وداع گفت
کد خبر: ۵۷۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۳۰
از نخستین باری که معنای رای را فهمیدم ، سه دهه می گذرد، آن زمان انتخابات مجلس بود و فردی نامزد این انتخابات شده بود و بسیاری از افراد طایفه وی به آن شخص رای دادند و همه دوستان و فامیل را تشویق می کردند که همین کار را بکنند.آن زمان در مقطع ابتدایی بودم و یادم هست کسانی که تحصیلات عالی دانشگاهی داشتند بسیار اندک بودند ولی اکنون کسانی که تحصیلات عالی دانشگاهی ندارند اندک هستند.
تغییرات زیاد دیگری از آن موقع تاکنون رخ داده است، موهای پدر من به طور کامل سفید شده است، تعداد موهای سفید خودم هم کم نیست، خیابان هایی که شمار اندکی خودرو، آن هم پیکان های سفید و وانت بارهای تویوتا در آن پیدا می شد اینک پر از خودروهای داخلی و خارجی با مارک های پژو و پراید و زانیتا و ... شده است.
مردم مستمند آن موقع، اکنون خوش پوش تر شده اند، کودکان به جای زبان لری، فارسی سخن می گویند، خانه های سنگ و سیمانی و گچی جایشان را به خانه هایی که از فوم می سازند داده اند، تلویزیون های سیاه و سفید با تلویزیون های ال ای دی و ال سی دی جابجا شده اند، پزشک های هندی و بنگلادشی از شهر ما رفته اند و پزشک های بومی جایگزین شده اند، شمار کمی از مردم از آن تلفن های چهار رقمی داشتند اکنون همه تلفن همراه دارند که در فضای وایبر، واتس آپ و ... فعال است ، تلویزیون دو شبکه ای آن روزها الان دست کم 21 شبکه دارد ، البته آنها که ماهواره دارند صدها شبکه بیشتر می بینند، جاده های خاکی روستاها همه آسفالت شده است.
خلاصه، دنیا از این رو به آن رو شده است، به جز یک چیز که هیچ تغییری نکرده است، همان شخصی که چند دهه پیش از یک طایفه خاص در انتخابات شرکت کرده بود هنوز هم شایعه است که نامزد مجلس خواهد شد و بسیاری از هم طایفه ای های وی باز هم می خواهند به وی رای دهند.
دیروز با یکی از دوستان درباره انتخابات سخن می گفتم یک جمله گفت که باعث شده این یادداشت را بنویسم.
گفت که اصلاح طلب و اصولگرایی «فانتزی» کم پیدا می شود، که بخواهد براساس تفکرش رای دهد همه به خاطر دلبستگی های خویشاوندی و طایفه ای رای می دهند! ممکن است یک اصلاح طلب به نامزد اصولگراها رای دهد و یک فرد اصولگرا به یک اصلاح طلب هم طایفه ای.
جمله این دوست را می توان به عبارت دیگری به این صورت نوشت: در نبودن احزاب فعال، طوایف در استان هایی مانند کهگیلویه و بویراحمد نقش بسیج کنندگی مردم به سمت یک نامزد خاص را برعهده دارند.
معرفی نامزد انتخاباتی یکی از کارهای احزاب است ، کارکرد آنها این است که افرادی را به نمایندگی از حزب برای انتخابات نامزد کنند که در جوامع سنتی، این کارکرد توسط طوایف و بزرگان و متنفذین صورت می گیرد.
در این زمینه، بزرگان و متنفذین طوایف، افرادی را برای نامزدی مجلس معرفی می کنند اگر چه احزاب و جناح های سیاسی هم این کار را انجام می دهند اما بدون حمایت طوایف، معرفی نامزدها جدی گرفته نمی شود.
دیگر کارکرد احزاب بسیج انتخاباتی است ، احزاب، طرفداران خود را به حمایت از نامزدهای معرفی شده تشویق مـی کننـد.
در این مورد نیز بدون استثنا همه افراد پیروز در انتخابات های گذشته در کهگیلویه و بویراحمد پیروزی خود را مدیون بسیج اعضای یک طایفه و ایل بزرگ و یا زیرمجموعه های این طوایف یا ائتلافی از چند طایفه هستند و احزاب و جناح های سیاسی تاثیر چندانی در پیروزی نداشتند و اگر تاثیری بود بدون حمایت های طایفه ای کارساز نبود.
سازماندهی دیگر کارکرد احزاب است و احزاب راهبردهای خرد و کلانی را برای سازماندهی فرایند انتخابات از ابتدا تا انتها اجرا می کنند و از این راه نقشی حیاتی در سازمان دادن به انتخاب ها و بدیل ها ایفا می کنند.
در این باره هم سازماندهی توسط اعضای موثر طوایف صورت می گیرد و معمولا همه طایفه در این زمینه نقشی را برعهده دارد از تبلیغات دیواری تا کامنت گذاری در سایت های خبری.
در بیان چهارمین کارکرد قابل تعریف برای احزاب می توان گفت ، احزاب نمایندگی منافع گروههای اجتماعی گوناگون را بر عهده دارند و منافع این گروه ها را به سیاست تبدیل می کنند.
در این مورد نیز طوایف همین کار را انجام می دهند و به طور معمول منافع یک گروه از متنفذین یا اعضای بیشتری را برعهده دارند و پس از پیروزی به منافعی از جمله تقسیم مقام ها و سمت های دولتی بین اعضای طایفه اقدام می کنند یا دریافت تسهیلات و هر کاری که از مجازی شبه قانونی امکان انجامش باشد به نفع طایفه پیروز انجام می شود.
البته باید به این نکته هم اشاره کرد که هرچند زمان تاثیرگذاری طوایف و ایل های بزرگ به سرآمده و به هیچ وجه یک طایفه یا ایل نمی تواند به صورت تکی به چنین کاری دست بزند اما در این مورد هم به جای یک طایفه، ائتلافی از چند طایفه می توانند پیروز شوند همانند ائتلاف چند حزب در دمکراسی های حزبی.
اینکه طوایف کار احزاب را انجام می دهند ویژه استان کهگیلویه و بویراحمد نیست و در بسیاری دیگر از استان ها نیز چنین سازوکارهایی مشاهده می شود.
اما به نظر می رسد باید این شکل سنتی از کارکرد طوایف در انتخابات را به سمت احزاب رسمی هدایت کرد تا بتوان اصل پاسخگویی و نظام پیگیری سیاست ها و منافع جمعی را به عنوان یک مطالبه اصلی رای دهندگان محقق کرد و همچنین امکان ارزیابی عملکرد و جابجایی قدرت با رقبا و در نهایت اصلاح امور در صورت بروز خطا نیز فراهم شود.
*خبرنگار ایرنا استان کهگیلویه و بویر احمد
کد خبر: ۵۶۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
ایل ات بزرگ استان کهگیلویه و بویر احمد در میان تمام ایل ات ایران و یا به عبارتی درمیان عشایر مرکزی ایران نقش مهمی در سرنوشت سیاسی کشور داشتند و یکی از کهن ترین ایل ات ایران به شمار می روند و دارای خصوصیات منحصر به فرد خود می باشد
کد خبر: ۵۶۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۱
مراسم ایل سوگوار با حضور هیئتهای عزاداری سرور و سالار شهیدان در لنده برگزار شد
کد خبر: ۴۷۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۹
به همت صدا و سیمای کهگیلویه و بویراحمد و با حضور باشکوه مردم ولایتمدار شهرستان لنده مراسم « ایل سوگوار» روز پنج شنبه هشتم آبان ماه ساعت 15 عصر در شهر لنده برگزار می گردد
کد خبر: ۴۷۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
ایسنا - اکرم احقاقی: تم ایل ی برای مطرحشدن در رسانهها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی میشناسد، از آنها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقشهای سیاسی و اجتماعیشان را ایفا میکنند، با این حال نقش اصلیشان، همان نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آنها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش میکنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تم ایل ی برای کسب آن ندارند.
با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکردهاند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری دادهاند. صاحبه عربی اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارشهای خبری در مورد خانواده حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است. اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخهی سمنان در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده مینیبوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد میکرده است».
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعیده، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن، حسین ،عباس و مسعود است. 14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داماد، مقداری زمین، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخالهی 20 سالهاش حسن روحانی درآمد. مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زندایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است. صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سالها بیشتر در قالب یک بانوی خانهدار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانوادههای جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه تلویزیونی «خانوادههای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند. البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیسجمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا میکند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه بازارچه خیریهای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود، امیدوارم که موفق باشید.» اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانهای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیسجمهور برای همسران وزرا، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است. البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکتکنندگان در این جشن سکههایی نیز اهدا شده است. انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکتکنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز در صفحهی شخصیاش در فیسبوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافیگری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاستجمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند. اما ماجرای انتشار این اخبار که بسیاری آنها را «جهتدار و حاشیهای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانههای منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانشنامه به دانشآموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضعگیری کمسابقهای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازیهای رسانهای موجب تشویش اذهان عمومی میشود. مدیران رسانهها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات میشود... .بعضی اخبار بیارزش و تفرقهانگیز هستند، بعضیها هم شایعه، تهمت و بیمبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمیکنم، حتی رسانههایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا میکنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمیکنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد میکنیم." و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانههای مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانهها خبر دادند. آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانهها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.
اعظمالسادات فراحی
همسر «محمود احمدینژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینهساز ازدواج او با رئیس دولتهای نهم و دهم شد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
«اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدینژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینهساز آن بود میگوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را میدیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آنها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آنها خانهای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحتتر باشد.» حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدینژاد پس از رئیسجمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدینژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است. علیرضا احمدینژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدینژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است. اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانهها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید میکرد. او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامهای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی نوشت؛ نامهای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد. اعظمسادات فراحی در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامههای تبلیغاتی احمدینژاد شرکت میکرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاستجمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامههای تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامهها را عامل فعالیتهای انتخاباتی بیشتر فراحی میدانند. اعظمسادات فراحی در آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکتکننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق، پاکستان و... نیز دیدار داشت. برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدینژاد در لیست پینشهادیاش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیمگیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت میکند پیوست. او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکتکننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آنها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دوجانبه داشت. فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبتهای مختلف برگزار میشد حضور پیدا میکرد. احمدینژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان میکرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمیدانم، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم میمیرم. حاضرم همه این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.» اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد. در پایان عمر دولت دهم نیز احمدینژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاشها و حمایتهای فراحی از دولت و رئیسجمهور به وی اهدا کرد. زهره صادقی همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانوادهای اصیل، ریشهدار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن میگوید: « در سال 1353 با خانوادههای معتبر و ریشهدار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمتهای بزرگ این خانواده به این کوچک، ازدواج با زنی با فضیلت، صبور و مهربان از خانواده مهم صدر و صادقی است.» حاصل وصلت آنها، دو دختر به نامهای لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه سیاست ندارند. لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی میکند. دختر کوچکتر آنها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای است و به همراه همسرش در تهران زندگی میکند. زهره صادقی اگرچه در خانوادهای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیتهای سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه «بهآفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسهای که مختص دانشآموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویتهای اصلی آن. زهره صادقی در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی میکرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولتها و ملتها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد. عفت مرعشی «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده حجتالاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیتالله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علیاکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسیترین فرد در سالهای اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی میکند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیتیافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیتالله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت میشناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزهوار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388 و صحنه رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانهها انتشار یافت و بهانهای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.» عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده مینویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخشهای شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمیدانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرفهایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذرهای عصبانیت گفتم خانمجون یعنی چه همانجا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما ماندهام که این جوری برخورد میکنید؟ مادرم گفت: عفت جان ، حرف تو درست است، اما پدرت را که میشناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمیدهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس میخواند. میدانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت میکنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت میدانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....» همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره میکند. حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نامهای فاطمه،محسن،فائزه، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیتالله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
صحبتهای جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخهسواری آنها با واکنشهای متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد. اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند. مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنانکه در شب 4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش میکردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد. آنچه باعث شد طی سالهای اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانهها و افکار عمومی پررنگتر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88 بود. عدهای از اصولگرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریکآمیز عنوان کردند. اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالشهای زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آنها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پروندههایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است. منصوره خجسته باقرزاده «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانوادهای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. منصوره توسط خدیجه میردامادی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیتالله میلانی به عقد سیدعلی خامنهای درآمد. در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمیگذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانوادهای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشتهای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیتالله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را میشناسند و تأیید میکنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیتالله حاج سیدجواد خامنهای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، میتوانستند و کردند» او ایل پاییز 1343 سیدعلی خامنهای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیتالله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای آیتالله خامنهای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تکفرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار میشد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از همخانه شدن، نوعروس خامنهای باخبر شد که شوی 25 سالهاش پای در میدان مبارزه دارد.» خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانهها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیتالله خامنهای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشتها در پیش از انقلاب داشته است. خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیتالله خامنهای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبهای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر میشود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیتالله خامنهای پرداخته است. در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخهای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری میکردید میگوید: « فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینههای مختلف نظیر پخش اعلامیهها، حمل پیامها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیامهای تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال مینمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمعآوری نموده و به پاریس مخابره میکردم.» وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخشهایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «رهآورد دانشگاه» بازنشر داده شده میگوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.» حاصل ازدواج آیتالله سیدعلی خامنهای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمدهاند. مصطفی بزرگترین فرزند آیتالله خامنهای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیتالله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است. فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنهای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانهای و سیاست کشور مطرحتر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیتالله سیدعلی خامنهای است. او با دختر آیتالله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد. گفته میشود حجتالاسلام سیدمسعود خامنهای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است. آخرین پسر این خانواده حجتالاسلام سیدمیثم خامنهای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد. بشرا دختر اول خانواده با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است. فرزند آخر این خانواده هدی خامنهای نیز با مصباحالهدی باقری کنی فرزند آیتالله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است. از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمیشود و علاقهای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانوادههای شهدا میرود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هستهای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایینژاد یکی از شهدای هستهای به حضور چندینباره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد. عاتقه صدیقی (پوران رجایی) «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است. پوران در سال 1322 در قزوین در خانوادهای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
پوران که در گذر فعالیتهای سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیتهای سیاسی مخفی شرکت داشت. در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره میکرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس میکرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاریهایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد. عاتقه صدیقی سالها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سالها از منتقدان سرسخت احمدینژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفتوگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاریهایی سیاسی از دختران رئیسجمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازادهها ندهد و خانواده را حفظ کند.» عذرا حسینی یا عذرا بنیصدر «عذرا حسینی» هنگامی که در سالهای آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنیصدر» که بعدها به عنوان اولین و بحثبرانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد. بنیصدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاسدهنده خاطرات وی است و در آبانماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش میگوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگیمان که خانواده همسر کنونیام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه میرفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم". ابوالحسن بنیصدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.
عذرا حسینی همسر بنیصدر
حاصل ازدواج ابوالحسن بنیصدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان همپیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلیاش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد. در مورد این ازدواج که گفته میشود بنیصدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنیصدر در کتاب خاطرات خود میگوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام میگرفت. اگر آنها به سراغ من نمیآمدند، من به سراغ آنها میرفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمیتوانم جلو بروم»." البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنیصدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد.
ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی
همسر بنیصدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی خود روایات متفاوتی را نقل میکند. ولی آیتالله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسهای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنیصدر و آزادیاش میگوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنیصدر و فرار او مسألهای پیش آمد. کمیتههای انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنیصدر) را به اتفاق همسر بنیصدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علیالظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنیصدر را دستگیر کردهاید، ما با بنیصدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنیصدر را مجرم بداند هم هیچکس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!» آنطور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه میدهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنیصدر باید آزاد بشود.» وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من میخواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام میگذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان میگذارم و از شما میخواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.» ابوالحسن بنیصدر در مصاحبهای که با بیبیسی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیتهای همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییسجمهور ایران مشغول به کار بوده میگوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.» بنیصدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷