« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت شيخ محمد صادق تخت فولادي است. قدوه السالکین مرحوم حاج محمد صادق مشهور به تخت فولادی از عرفای بزرگ قرن سیزدهم و استاد سیر و سلوک مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی رحمة الله علیه است كه در اواخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار زندگی می کرده اند. در اوایل جوانی به کار رنگرزی اشتغال داشته و به کمک چند شاگرد کارگاه رنگرزی را اداره می کرده اند. عادت آن مرحوم در جوانی این بود که با وجود ناامنی حاکم به شهر هر روز عصر با شاگردان برای تفریح از شهر اصفهان خارج می شدند. آشنایی با بابا رستم روزی به هنگام غروب که از دروازه شهر به طرف شهر باز می گشتند، در بین راه در قبرستان تخت فولاد از دور چشمشان به پیرمردی می افتد که سر بر زانوی تفکر نهاده و در خود فرو رفته بود مرحوم  حاجي (تخت فولادي) به شاگردان خود می گویند: هنوز تا غروب وقت زیادی است برویم و قدری با این پیر شوخی و مزاح کنیم پس از فرا رسیدن غروب به شهر باز می گردیم . به پیرمرد نزدیک می شوند و سلام می کنند پیرمرد سر برداشته جواب سلام می دهد و دوباره سر به زانو می گذارد. می پرسند اسم شما چیست؟ از کجا آمده اید؟ چکاره هستید؟ پیر جوابی نمی دهد، مرحوم حاجی با ته عصایی که در دست داشته به شانه پیرمرد می زنند و می گویند: انسانی یا دیوار که هر چه با تو صحبت می کنیم جوابی نمی دهی؟ باز هم جوابی نمی شنوند. لاجرم ایشان به همراهان می گویند برگردیم برویم ایستادن بیش از این نتیجه ای ندارد. چند گامی که از پیرمرد دور می شوند آن مرد بزرگ سر بر میدارد و به مرحوم حاج محمد صادق می فرماید: عجب جوانی هستی، حیف از جوانی تو! و دیگر حرفی نمی زند. مرحوم حاج شیخ محمد صادق با شنیدن این کلمات دیگر خود را قادر به حرکت نمی بیند، می ایستد و کلید دکان را به شاگردان می دهد. سپس خود برمی گردد و در خدمت پیر می نشیند. تا سه شبانه روز پیر سخنی نمی گوید جز اینکه هر چند ساعت یکبار بر سبیل استفهام می فرماید: اینجا چه کار داری؟ برخیز و به دنبال کار خود برو. بعد از سه شبانه روز پیر روشن ضمیر به مرحوم حاجی می فرماید: شغل شما چیست؟ می گوید رنگرزی، پیر می فرماید: پس روزها برو به کسب خود مشغول باشد و شبها اینجا نزد من بیا. مرحوم حاجی به دستور پیر عمل می کند روزها به شغل رنگرزی مشغول بوده و شبها با درآمد روزانه خود به خدمت پیر که نامش (بابا رستم بختیاری) بود می آمده است. آن پیر بزرگوار نیز وجوه مزبور را کاملا به فقرا ایثار می کرد. حتی اعاشه مرحوم حاج محمد صادق نیز از قبل مرحوم بابا رستم تأمین می گردید. پس از یکسال مرحوم بابا رستم می فرماید دیگر رفتن شما به دکان رنگرزی ضروری نیست، همین جا بمانید. مرحوم حاجی در آن محل که امروز به نام تکیه مادر شازده در قبرستان تخت فولاد اصفهان معروف می باشد، می ماند. مدت یکسال تمام شبها را به تهجد و عبادت و روزها را به ریاضت می گذراند. پس از یکسال در روز عید قربان مرحوم بابا به مرحوم حاجی می فرمایند: امروز به شهر بروید. به منزل فلان شخص مراجعه کنید و جگر گوسفندی را که قربانی کرده اند بگیرید. بعد در ملا عام هیزم جمع کنید، و با جگر گوسفند اینجا بیاورید. شخصی را که مرحوم بابا رستم نام برده بودند کسی بود که مرحوم حاجی محمد صادق با ایشان از قبل میانه خوبی نداشتند. به این علت مرحوم حاجی جگر گوسفندی را از بازار خریداری می کنند. قدری هیزم هم از نقاطی خلوت جمع آوری می کنند و با خود می برند. چون به خدمت بابا می رسند، ایشان با تشدد می فرمایند: هنوز اسیر هوی و هوس خود هستی و خلق را می بینی جگر را خریدی و هیزم را از محل خلوت جمع نمودی. سالی دیگر می گذرد یک روز که مرحوم حاجی برای انجام حاجتی به شهر می روند در راه مقداری کشمش خریده و می خورند. پس از مراجعت مرحوم بابا با تغیر و تشدد می فرمایند: هنوز هم گرفتاری هوای نفسی. مرحوم حاجی می فرمایند آنگاه تصمیم گرفتم چند ساعتی از نزد ایشان دور شوم بلکه غضب مرحوم بابا فرو نشیند. ولی به محض آنکه راه افتادم از اطراف بر من سنگ باریدن گرفت ناگاه مرحوم بابا با صدای بلند فرمودند: دو سال است زحمت تورا کشیده ام کجا می روی؟ برگشتم و فهمیدم که غضب ایشان بر حسب ظاهر خشم و غضب است ولی در باطن جز رحمت و محبت چیزی نیست. یک روز مرحوم بابا رستم به مرحوم حاجی می فرمایند: بروید شهر مقداری ماست بخرید و بیاورید، مرحوم حاجی طبق دستور عمل می کنند. در مراجعت با یکی از سوارهای حکومتی برخورد می کنند. سوار از ایشان می خواهد که لباسها و اسبش نگهداری کنند تا او در رودخانه شنا کند، مرحوم حاجی می فرمایند وقت ندارم و باید بروم آن مرد جاهل با دسته تازیانه به سر حاجی می زند طوری که سر ایشان می شکند و ماستها می ریزد مرحوم حاجی با سکوت در کنار رودخانه خود را تمیز می کنند. مجددا ماست می خرند و مراجعت می نمایند. مرحوم بابا علت تأخیر را جویا می شوند مرحوم حاجی قضیه را شرح می دهند. مرحوم بابا سؤال می کنند شما چه عکس العملی نشان دادی؟ مرحوم حاجی می گویند: هیچ نگفتم و جزای عمل او را به خدا واگذار نمودم. می فرمایند: کار خوبی نکردی، برای اینکه او سر شما را شکسته به خدا واگذارش نمودی. فورا با عجله برگرد و با او تغیر و تشدد نمامرحوم حاجی فورا برمی گردند. ولی هنگامی که کار از کار گذشته و اسب او را بر زمین زده و هلاکش کرده بود. حضرت «محمد صادق تخت فولادي» چند سالى در خدمت حضرت «بابا رستم»، به رياضتِ خود ادامه داده شبها را تا صبح بيدار و به عبادت مشغول بوده است. خودِ ايشان فرموده است : «هر زمان كه خواب بر من غلبه مى‌كرد، حضرت «بابا» مى فرمود : صادق اينجا محل خواب نيست ، اگر مى خواهى بخوابى به خانه خود برگرد.» حضرتِ «تخت فولادي» فرموده بود: پاى حضرت «بابا» بر اثر زياد ايستادن، جهتِ عبادت و نماز از قدرت افتاده بود، به طورى كه در موقع حركت مى شَليد و به سببِ بيدارى مداوم نيز يك چشمشان ديد خود را از دست داده بود. لذا ايشان به لهجه‌ي بختيارى با خداوند مناجات و عرض مي‌كرده است: «خدايا شلم كردى، كورم كردى ديگر از من چه مى خواهى؟» مرگ بابا رستم اين وضع ادامه داشته تا بعد از چند سال كه روزى حضرت بابا به حضرتِ «حاج محمد صادق» مى فرمايد: آرزو دارم به سفر حج مشرَّف شوم ولى استطاعت بدنى و قدرت راه رفتن ندارم. «حاج محمد صادق»، مى فرمايد: من شما را به پشت مى گيرم و به مكه مى‌برم. حضرتِ «بابا» مى‌پذيرد. از «اصفهان» لباسِ احرام تهيه مى‌كند و حضرتِ «محمد صادق» ايشان را بر پشت مى گيرد و به عزمِ سفرِ خانه‌ي خدا راه مى‌افتند. وقتى كه به «شاه رضا» كه 14 فرسنگ با «اصفهان» فاصله دارد مى‌رسند، حضرت «بابا» مى فرمايد: عمر من به پايان رسيده است. امشب من خرقه تُهى خواهم كرد. مرا غسل دهيد و با اين لباس احرام مرا كفن و دفن كنيد سه شبانه روز بر قبر من بيتوته و قرآن تلاوت كنيد و بعد برگرديد. حضرت حاج محمد صادق مطابق دستور عمل مى‌كند و بعد از انجام مراسم به اصفهان باز مي‌گردد و سال ديگر به نيابت حضرتِ «بابا» به قصدِ زيارت خانه‌ي خدا از «اصفهان» حركت مى‌كند. طی کردن شبی سرد در زمستان با ذکر خدا شخصى كه با ايشان همسفر بود نقل كرده است كه: نزديكِ «شيراز» در كاروانسرايى فرود آمديم. هوا سرد و برفى بود. حضرتِ «محمد صادق تخت فولادي» روىِ سكوىِ دربِ ورودىِ كاروانسرا، پوست را افكندند، و نشستند. ساير كاروانيان عرض كردند هوا سرد است و اينجا گذرگاهِ حيوانات درنده است. بهتر است كه به داخل كاروانسرا تشريف بياوريد. ولى ايشان در جواب فرموده بودند: «در داخلِ كاروانسرا آب نيست» و به جوى آبى كه در خارج از كاروانسرا جريان داشت اشاره فرموده و گفته بودند «اينجا براى من بهتر است». هنگامِ غروب، صاحبِ كاروانسرا به مسافرين مى‌گويد كه ما معمولاً سرِ شب دربِ كاروانسرا را مى‌بنديم و تا صبح باز نمى‌كنيم. اگر ايشان بيرون بمانند احتمال دارد سرما و حيوانات درنده به ايشان آسيب برسانند. مسافرين از راه محبّت تصميم مى‌گيرند كه علي‌رَغْمِ مخالفتِ حضرتِ «حاج محمد صادق» دسته‌جمعى گوشه‌هاى پوستِ تخت را بگيرند و ايشان را به داخل كاروانسرا منتقل كنند. ولى همسفرِ مزبور كه به احوالِ ايشان آشنا بوده است مى‌گويد ايشان از اشخاص معمولى نيستند و اگر بر خلافِ ميلِ ايشان حركتى كنيم كه عصبانى و ناراحت شوند حتماً صدمه خواهيم خورد و خود مجدداً به خدمتِ  «حاج محمد صادق» مي‌رسد و عرض مى‌كند كه: «اين مردم شما را نمى‌شناسند و به احوالِ شما وارد نيستند و از راه محبّت و نوع‌دوستى قصد دارند كه علي‌رغمِ ميلِ شما، شما را به داخل ببرند. من مى‌دانم كه بر اثر اين عمل صدمه مى‌خورند، پس شما خودتان لطف كنيد و به داخل كاروانسرا تشريف بياوريد و راضى نشويد افرادى كه باطناً نيّتى جز خيرخواهى ندارند صدمه ببينند». حضرتِ «محمد صادق» مى پرسند: «نگرانيشان از چيست؟» عرض مى‌كند: «يكى سردى هوا است كه ممكن است شما را از بين ببرد و ديگر وجودِ حيوانات درنده است كه در اين نواحى مختلف وجود دارد». حضرت «محمد صادق» به آن همسفر مى‌گويد: «دستت را به سينه من نزديك كن». آن همسفر گفته است: «به محضِ اينكه دستم را به سينه ايشان نزديك كردم گوئى به ديگ جوشانى دست كرده‌ام و از شدت حرارت احساس تألُّم كردم». حضرتِ «محمد صادق» فرمود : «به اينها بگو آيا ذكرِ خداوند به اندازه ده سير زغال گرمى ندارد! اما در مورد حيوانات درنده هم تا خواست خداوند نباشد زيانى نمى رسانند. هرچه بشود به اذنِ حق و به اراده‌ي او است. من در زمين و آسمانها از حيوانات نمى ترسم.» صبحِ روز بعد كه دربِ كاروانسرا را باز مى‌كنند مى‌بينند برفِ فراوانى باريده است، ولى در جلوي سجاده‌ي حضرتِ «محمد صادقِ تخت فولادي» برف نيست. ظاهراً حيواناتى كه در طولِ شب جلوي سجاده نشسته بوده‌اند مانع شده‌اند كه برف در آن قسمت به زمين بنشيند. آثارِ پاهاى حيوانات نيز بر روى برف‌ها مشاهده مى‌گرديد. حضرتِ «محمد صادق تخت فولادي» فرموده بودند: «شب گذشته شيرى با بچه‌هاى خود اينجا آمد، تا صبح همين جا بود. به او گفتم اگر مأموريتى دارى، من تسليم هستم. ولى معلوم شد مأموريت ندارد. تا صبح اينجا بودند. قبل از رفتن مقدارى از آش ‍ را خوردند و بعد همگى رفتند.» پس از زيارتِ خانه‌ي خدا و انجام اعمالِ شرعي، حضرتِ «محمد صادق تخت فولادي» به اصفهان بازمي‌گردد و در همان محلِ «تكيه‌ي مادرِ شازده» اقامت مى كند. يك سالِ تمام، هر روز صبح، به كوهى به نام « چشمه نقطه» مى‌رفت كه در آن كوه غارى و چشمه ‌ي آبى بود و غروب به تكيه بازمى‌گشت. مكتب‌دارى كه در آن حوالى زندگى مى‌كرد، هر روز يك سير «سنگينك» (دانه‌اى مانند نخود) را براى ايشان مى پخت تا شب را با آن افطار كنند. همان چند دانه سنگينك تنها غذاى ايشان تا شبِ ديگر بود. روباهی که همخواب مرغ ها شد در يك زمستانِ سخت كه برفِ زيادى باريده بود؛ يك شب به حضرت «محمد صادق تخت فولادي» عرض مى‌كنند : «روباهى، پاى ديوارِ تكيه، ايستاده و از سرما مى‌لرزد». مى‌فرمايد : «گوش ‍ او را بگيريد و بياوريد اينجا»، مى‌روند و روباه را مى‌آورند. حضرت خطاب به روباه مى‌فرمايد : «در اينجا اطاقى هست كه چند مرغ و خروس از ما در آنجا است، تو هم مى‌توانى شبها بيايى و در آن اطاق با آن حيوانات بمانى و صبح كه شد دنبال كارت بروى»، سپس به خدمتكارشان مى‌فرمايد: «روباه را ببريد در اطاق مرغها جاى دهيد». از آن پس، روباه هر شب مى‌آمد و مستقيم به اطاق مرغها مى‌رفت و تا صبح پهلوى آن‌ها بود. صبح كه مي‌شد، از تكيه بيرون مى‌رفت. بعد از مدتى يك شب يكى از مرغها را مى‌خورد و صبح زود هم طبق معمول از تكيه خارج مى‌گردد. اما شب كه برمى‌گردد، ديگر داخل تكيه نمى‌شود و بيرونِ تكيه، پاى ديوار مى‌خوابد. جريان را به حضرت «محمد صادق» عرض مى‌كنند مى‌فرمايد : «برويد روباه را بياوريد». روباه را مى‌آورند. حضرت رو به او كرده مى‌فرمايد : «تو تقصير ندارى، طبعِ روباهىِ تو غلبه كرد و برخلافِ تعهّدت عمل نمودى، حالا برو جاى هر شب بخواب ولى شرط كن ديگر خطا نكنى». مى فرمودند دو ماهِ ديگر روباه هر شب مى‌آمد و صبح مى‌رفت، بدونِ اينكه آن روباه، صدمه‌اي به مرغ‌ها برساند، تا اينكه زمستان تمام شد. آثار و شاگردان از آثار حاج محمدصادق تخت فولادی بیشتر باید به آثار عملی ایشان در جهت تربیت شاگردان اشاره نمود که از معروف‌ترین شاگردان او شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی است که به حق وارث عرفان عملی استاد خود بوده است و اثر دیگر ایشان، تاثیر عملی است که بر جامعه گذاشته و عمر خود را صرف خدمت به خلق کرده‌اند. آتفاقات زمان مرگ مرحوم حاجی قریب ۶۳سال عمر کردند و تا آخر عمر ازدواج ننمودند. در شب دوشنبه نیمه ذی‌القعده سنه ۱۲۹۰قمری داعی حق را لبیک گفته و به سرای باقی می‌شتابند. نقل کرده‌اند که آن بزرگوار در شب فوتشان دستور می‌دهند قبری در محل سکونتشان در تکیه –مادر شاهزاده –حفر نمایند سپس در آن قبر می‌خوابند پس از چند لحظه بلند شده می‌فرمایند این محل قبر من نیست دستور می‌دهند نقطه دیگری را در همان جا که در حال حاضر مدفن ایشان است حفر نمایند و می‌فرمایند قبر من اینجا است. وصیت نموده بودند که مرحوم حاج شیخ محمد باقر نجفی که از علمای معروف اصفهان و مرید ایشان بود مرا غسل و کفن و دفن ایشان را انجام دهد و روز فوت ایشان برف زیادی باریده بود. مرحوم آقا نجفی را خبر کردند و ایشان را همراه جمعیت کثیری از شیفتگان مرحوم حاجی و مریدان خودش به سرعت به تخت فولاد آمده مشغول تغسیل و تکفین گردیدند. پس از دفن مرحوم آقا نجفی رو به جمعیت کرده می‌گوید سال‌ها باید بگذرد تا درویش واصلی و مرد کاملی مثل مرحوم حاج محمد صادق پیدا شود که تمام افعال و حرکات و سکنات او مطابق شرع مطهر و سنن مقدس حضرت سید المرسلین خاتم‌النبیین (ص) باشد. گفتني است كه مدفن پدر و مادر مرحوم آيت الله شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني، در كنار قبر پرفيض آيت الله محمد صادق تخت فولادي است.
کد خبر: ۴۷۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷

رجاء واثق داریم مادامی که عطر ولایت و ولایتمداری جان و دلمان را می پیراید و خوشگوار می سازد، گزندی جامعه و کشورمان را تهدید نخواهد ساخت
کد خبر: ۴۶۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۰

عضو کمیسیون کشاورزی، آب ومنابع طبیعی مجلس با انتقاد از سکوت و سکون حاکم بر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی، گفت: در حالی که حوزه کشاورزی نقش مهمی در خروج از رکود و دور زدن تحریم ها دارد مسئولان از این بخش غافلند
کد خبر: ۴۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۵

رییس‌جمهوری روز پنج‌شنبه در شصت و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد و در جمع سران کشورهای جهان، مواضع جمهوری اسلامی ایران را در عرصه‌های منطقه‌‌ای و جهانی تشریح کرد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت، متن سخنرانی رییس جمهوری اسلامی ایران در شصت و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به این شرح است:بسم الله الرحمن الرحیم«الحمدلله رب العالمین و الصلوه والسلام علی سیدنا و نبینا محمد وآله الطاهرین و صحبه المنتجبین»آقای رییس،عالی‌جنابان،خانم‌ها و آقایان،در آغاز، مایلم تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت انتخاب شایسته جنابعالی به ریاست مجمع عمومی ابراز ‌دارم و از تلاش‌های دبیر کل محترم، آقای بان‌کی‌مون تقدیر نمایم. امیدوارم نشست امسال مجمع عمومی، جهان را در شرایط حساس کنونی، به امنیت و آرامش انسان‌ها که از اهداف اصلی سازمان ملل متحد است، گامی نزدیکتر کند.آقای رییس،من از منطقه‌ای می‌آیم که بخش‌های مهمی از آن در آتش تندروی و افراط می‌سوزد. در شرق و غرب کشور من، افراطی‌گری، همسایگان ما را تهدید می‌کند و خشونت می‌ورزد و خون می‌ریزد. آنان البته تنها به یک زبان سخن نمی‌گویند و حتی رنگ‌ پوست‌شان هم، یکی نیست و یک ملیت واحد ندارند. آنان از کشورهای مختلف به خاورمیانه آمده‌اند اما ایدئولوژی واحدی دارند: «افراطی‌گری و خشونت». و هدف واحدی دارند: «نابودی تمدن، اسلام‌هراسی و ایجاد زمینه برای مداخله مجدّد بیگانگان در منطقه».با کمال تأسف، تروریسم، جهانی شده: «از نیویورک تا موصل، از دمشق تا بغداد، از شرقی‌ترین تا غربی‌ترین نقطه جهان، از القاعده تا داعش». افراطیون جهان، یکدیگر را یافته‌اند و ندا سر داده‌اند که «متحد شوید» اما آیا ما در برابر افراطیون متحدیم؟!افراطی‌گری یک مسأله منطقه‌ای نیست، که فقط ملت‌های منطقه ما با آن درگیر باشند، افراطی‌گری، مسأله‌ای جهانی است. برخی از کشورها در پیدایش آن مؤثر بوده و در مبارزه با آن ناکام. و اکنون ملت‌های ما، تاوان آن را پس می‌دهند. غرب‌ستیزی امروز، فرزند استعمارگری دیروز است. غرب‌ستیزی امروز، واکنش به نژادپرستی دیروز است. برخی از سازمان‌های اطلاعاتی، تیغ را به دستِ زنگی مست داده‌اند و او نیز همه را از دم تیغ می‌گذراند. همه آنان که در ایجاد و تقویت این گروه‌های تروریست نقش داشته‌اند، باید به اشتباهات خود در پدیدار شدن افراطی‌گری اعتراف کنند و نه تنها در پیشگاه گذشته که در برابر آینده نیز عذرخواهی کنند.برای مقابله اصولی با تروریسم، باید ریشه‌های آن را شناخت و چشمه ‌های آن را خشکاند. تروریسم در بستر فقر، بیکاری، تبعیض، تحقیر و بی عدالتی می‌‌روید و با فرهنگ خشونت رشد می‌کند. برای ریشه‌کن کردن تروریسم باید عدالت و توسعه را گستراند و از تحریف ادیان الهی برای توجیه قساوت و بی‌رحمی جلوگیری کرد. درد بزرگتر آن است که این تروریست‌ها به نام دین، خون می‌ریزند و به نام اسلام سر می‌بُرند. می‌خواهند این حقیقت مسلّم تاریخ را پوشیده نگهدارند که براساس آموزه همه پیامبران الهی از ابراهیم(ع) و موسی(ع) تا عیسی(ع) و محمد(ص)، کشتن یک انسان بی‌گناه همانند کشتار همه بشریت می شمارند. من در شگفتم این گروه‌های آدمکش، خود را گروه اسلامی می‌نامند و شگفت‌آورتر آن‌که رسانه‌های غربی نیز در همراهی با آنان، این نام مجعول را که تنفر همه مسلمانان را برمی‌انگیزد، تکرار می‌کنند؛ غافل از آنکه مسلمانانی که هر روز خدای خویش را به صفت رحمانیت یاد می‌کنند و از پیامبر خویش درس عطوفت و محبت آموخته‌اند، این افتراءها را، بخشی از پروژه اسلام‌هراسی می‌شمارند.اشتباهات راهبردی غرب در مسایل منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی و قفقاز، این نقطه از جهان را به بهشت تروریست‌ها و افراطیون بدل کرده است. تجاوز نظامی به افغانستان و عراق و مداخلات‌های نادرست در تحولات سوریه نمونه‌های روشنی از این راهبرد غلط در منطقه خاورمیانه است. اتخاذ رویکردهای غیرمسالمت‌آمیز و تجاوز و اشغال نظامی، از آنجا که معیشت و حیات مردم عادی را هدف قرار می‌دهد، پیامدهای روانی و رفتاری متعددی را در پی دارد که امروز، بُروز آن را بصورت خشونت‌ و آدم‌کشی در منطقه خاورمیانه و آفریقا، مشاهده می‌کنیم؛ که حتی برخی شهروندان سایر نقاط جهان را هم، با خود همراه کرده است. خشونت همچون یک بیماری مسری، در حال سرایت به سایرِ نقاطِ جهان است. ما همواره معتقد بودیم که دموکراسی، با کوله‌پشتی، نمی‌آید؛ دموکراسی، محصول رشد و توسعه است، نه جنگ و تجاوز. دموکراسی یک کالای صادراتی نیست که از غرب به شرق تجارت شود. در یک جامعه توسعه نیافته، دموکراسی وارداتی، به دولتِ ضعیف، منتهی می‌شود و دولت ضعیف هم، به شدت آسیب‌پذیر.وقتی پای ژنرال‌ها به منطقه باز شد، انتظار نداشته باشید دیپلمات‌ها به استقبال آنان بروند. وقتی جنگ شروع شد، دیپلماسی به پایان می‌رسد. وقتی تحریم آغاز شد، نفرتِ عمیق از تحریم‌کنندگان هم، شروع می‌شود. وقتی فضای خاورمیانه امنیتی شد، پاسخ آن هم امنیتی می‌شود.منافع کشورهای غربی در این منطقه، در گرو به رسمیت شناختن باورها و خواست مردم منطقه در قالب نظام‌های مردمسالار است.تجربه پیدایش القاعده، طالبان و گروه‌های افراطی اخیر، نشان داد که نمی‌شود از گروه‌های افراطی، برای مقابله با کشورهای مخالف، استفاده کرد، و پس از آن، از عوارض پیدایش این افراط، در امان ماند.به یاد داشته باشیم که ایران، روزی همه را به «گفتگو» دعوت کرد که هنوز جنایت ۱۱ سپتامبر، رخ نداده بود و روزی به «جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری» خواند، که هنوز خشونت‌های اخیر ظهور نکرده بود. شاید سال گذشته، تعداد اندکی، آتشِ شعله‌ور شده کنونی را پیش بینی می‌کردند. اما امروز خشونت و افراطی‌گری بدون مهار، خود را بصورت یک تهدیدِ قطعی جهانی، نمایان ساخته است. بطور مسلم، اگر چرایی بُروز پدیده کنونی را بدرستی تحلیل نکنیم، نخواهیم توانست راه‌حلِ درستِ بُرون‌رفت از آن را پیدا کنیم. امروز هم، دوباره، نسبت به خطرِ گسترشِ افراطی‌گری و همچنین خطرِ درکِ نادرست و برخورد غلط با این پدیده را هشدار می‌دهم.خاورمیانه، تشنه توسعه است، و خسته از جنگ. این حق طبیعی مردمانِ سرزمین‌های حاصل‌خیزِ خاورمیانه است که از زندگی توأم با صلح و رفاه، برخوردار باشند. در گذشته، استعمار این حق را از آنان سلب کرد و اکنون سایه جنگ و خشونت، امنیت آنان را تهدید می‌کند. در منطقه ما، سیاستمداران، و نخبگانِ معتدلی وجود دارند که مورد اعتماد ملت‌های خویش‌اند. آنان، نه غرب‌ستیزند و نه غرب‌گرا. به نقش استعمار در عقب‌افتادگی ملت‌های منطقه، آگاهند اما از نقش ملت‌های خویش در راه توسعه‌یافتگی نیز، غفلت نمی‌ورزند؛ غرب را از خطاهایش مبرا نمی‌دانند، اما به غفلت‌های خویش نیز توجه دارند. این نخبگان، می‌توانند با جلب اعتماد مردم، قوی‌ترین ائتلاف‌های ملی و بین‌المللی علیه خشونت را تشکیل دهند.صدای این نخبگان، صدای واقعی مردم اعتدال‌گرا در جهان اسلام است؛ صدای آشنای یک افغانِ خسته از جنگ؛ عراقی قربانی افراطگری؛ سوری هراسانْ، از تروریسم؛ و لبنانی نگرانْ، از خشونت و فرقه‌گرایی. سخن ما این است که این اشتباه راهبردی است که اگر برخی کشورها با ادعای رهبری ائتلاف در پی ادامه برتری جویی در منطقه ما باشند.بدیهی است کشورهای منطقه که درد را بهتر می‌شناسند، بهتر هم، می‌توانند با هم‌فکری وائتلاف، مسئولیت مبارزه را پذیرفته و رهبری آن را بر دوش گیرند. و اگر دیگر کشورها می‌خواهند علیه تروریسم، گامی بردارند، باید به حمایت آنان برخیزند.من اعلام می‌‌کنم، اگر امروز همه توان خود را علیه افراط و خشونت، به‌کار نگیریم،‌ و کار را به کاردان نسپریم، فردا جهان برای هیچ کس، جای امنی نخواهد بود.خانم‌ها، آقایان،سال گذشته با ارائه طرح «مبارزه با خشونت و افراطی‌گری» که با استقبال گسترده‌ای روبرو شد، کوشش کردم تا نقش کشور خود را در تحقق صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی، ایفا نماید.در منطقه پرآشوب و پرتلاطم خاورمیانه، ایران یکی از با ثبات ترین و امن ترین کشورهای این منطقه است. همه کشورهای منطقه باید در نظر داشته باشند که، همه ما در یک کشتی نشسته‌ایم، در مسایل سیاسی و اجتماعی، تا امنیتی و نظامی، ما نیازمند همکاری‌های گسترده برای دستیابی به تفاهم مشترک و دائمی هستیم.اگر در منطقه خاورمیانه، هماهنگی و همکاری بیشتر و گسترده‌تری می‌داشتیم، هزاران انسان بی‌گناه فلسطینی در غزه، قربانی تجاوز رژیم صهیونیستی نمی‌شدند. ما در تمامی عرصه‌ها، مبنای حل مشکلات را تعامل و اعتمادسازی پایدار میان قدرت‌های منطقه‌ای می‌دانیم و از هرگونه همکاری میان کشورهای مسلمان برای مبارزه با افراطی‌گری، تهدید و تجاوز، حمایت می‌کنیم و آماده‌ایم نقش دائمی سازنده و مؤثرِ خود را، ایفا کنیم.آقای رییس،تداوم تحریم‌های ظالمانه علیه ایران، تداوم اشتباهی راهبردی علیه یک ملتِ معتدل و مستقل، در شرایط حساس منطقه ماست. ما در یک سال گذشته، به شفاف‌ترین گفت‌وگو‌ها، برای اعتمادسازی در موضوع هسته‌ای ایران دست زده‌ایم؛ و نه در اثر تهدید و تحریم که بر مبنای اراده ملت خود، مذاکره جدی و صادقانه را در دستور کار قرار داده‌ایم زیرا براین باوریم که موضوع هسته‌ای، یک راه‌حل، بیشتر ندارد و آن فقط مذاکره است و اگر برخی در تخیل خویش، به راه‌های دیگری می‌‌اندیشند، سخت در اشتباهند. هرگونه تأخیر در حصول توافق نهایی، تنها هزینه‌ها را بالا می‌برد و این هزینه‌ها نه فقط بر ما، که بر اقتصاد و تجارت طرف مقابل و بر توسعه و امنیت منطقه‌ای تحمیل می‌شود و هیچ‌کس نباید در این حقیقت تردیدی داشته باشد که مصالحه و توافق با ایران، به نفع همگان است، بخصوص کشورهای منطقه است.روند مذاکرات هسته‌ای میان ایران و کشورهای ۱+۵ در ماه‌های گذشته، با جدیت و امیدواری متقابل به‌پیش رفته است. جمهوری اسلامی ایران به گواهی همه ناظران بین‌المللی، با صداقت و اقتدار به تعهدات خویش عمل کرده است. اگر چه طرف مقابل، با برخی اظهارات و اقدامات، ‌به تردید در عزم و واقع‌بینی خویش دامن زده است. امیدواریم مذاکرات جاری در فرصت کوتاه باقیمانده، به توافق نهایی بینجامد. ما به ادامه برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز خود، شامل اِعمال حق غنی‌سازی و سایر حقوق هسته‌ای در خاک ایران، در چارچوب مقررات بین‌المللی، مصممیم. ما با انگیزه مثبت، حسن‌نیت و جدیت، به تداوم مذاکرات هسته‌ای با کشورهای طرف مذاکره، بر مبنای اعتماد متقابل، رفع دوسویه ابهامات، موضع برابر، احترام متقابل و اصول پذیرفته شده بین‌المللی، پایبندیم. از دیدگاه ما، التزام به تعهدات و اجرای دقیق تفاهمات و اجتناب از زیاده‌خواهی در مذاکرات، از سوی طرف‌های مذاکره‎کننده با ایران، ضرورتی تامّ دارد زیرا توافق نهایی در مورد برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران، می‌‌تواند سرآغاز همکاری‌های همه‌جانبه، در راستای پیشبرد امنیت، صلح و توسعه و در منطقه و جهان باشد.مردم ایران پایبند به اصول و ارزش‌هایی هستند که استقلال، توسعه و غرور ملی در رأسِ آنهاست. مردم، عملکرد دولت‌های خود را بر اساس همین معیارها مورد ارزیابی قرار می‌دهند. اگر این واقعیت بارز ملی از سوی طرف‌های مذاکره‌کننده، مورد توجه قرار ندهند و دچار خطاهای محاسباتی شوند، یک فرصت استثنایی و تاریخی از دست خواهد رفت.همانطور که می‌‌دانید، دولت ایران در سال جاری میلادی، با ابتکاراتی که در مذاکرات هسته‌ای به‌کار برد، شرایط جدیدی را برای حل موضوع بوجود آورد که دستاورد مرحله‌ای آن، توافق ژنو بود. با توجه به رویکرد اعتمادساز و شفاف جمهوری اسلامی ایران در این زمینه و تداوم آن، در صورتیکه طرف‌های مذاکره‌کننده نیز متقابلاً از عزم و انعطافِ کافی برخوردار باشند و ظرفِ مهلتِ تعیین شده، بتوانیم در حل این مسأله به موفقیتِ کامل دست یابیم، فضای کاملاً متفاوتی به‌لحاظ همکاری‌های منطقه‌ای و جهانی بوجود خواهد آمد، که در سایه آن، امکان تمرکز بر حل مسایل مهم منطقه از جمله مسأله بسیار مهم مبارزه با خشونت و افراطی‌گری در منطقه، فراهم خواهد شد.دستیابی به توافق جامع هسته‌ای با ایران،‌ فرصتی تاریخی برای غرب است که نشان دهد با پیشرفت و توسعه دیگران مخالف نیست و تبعیض در مقررات بین‌المللی را دنبال نمی‌کند؛ این توافق می‌تواند پیامی جهانی برای صلح و امنیت نیز داشته باشد که راه‌حل اختلافات، مذاکره و تکریم است نه منازعه و تحریم.آقای رییس،حضار محترم،خانم‌ها، آقایان،ملت بزرگ ایران که در سال گذشته با حضور گسترده خود در انتخاباتی آرام و پرشکوه، با روی کار آوردن این دولت، از گفتمان «تدبیر، امید و اعتدال» استقبال کردند، از دولت منتخب خود، در راه سازندگی کشور پشتیبانی و حمایت می‌کنند. در حالی که بعضی از کشورهای پیرامونی ایران، دستخوش جنگ‌ و ناآرامی هستند، ایران سرزمین امنیت، ثبات و آرامش است.سیاست اصولی کشور من، تلاش برای تعامل سازنده با همسایگان بر اساس احترام متقابل، و با تأکید بر منافع مشترک است. طرح مسأله سلطه ایران بر کشورهای مسلمان منطقه، افسانه‌ای بیش نیست که در قالب پروژه ایران‌هراسی در سال‌های اخیر برآن دمیده شده است. آنها که در این شیپور می‌دمند، نیاز به جعل دشمنی موهوم دارند تا تنش‌ها را تداوم دهند و با تشدید تضادّ و تفرقه، منابع توسعه ملتها را به انحراف کشند. رویکرد اصولی ما، پایان‌ بخشیدن به توهم ایران‌هراسی و زمینه‌سازی برای مشارکت‌ راهبردی با همسایگان است.در پایان، همانطور که در سال گذشته نسبت به توسعه خشونت و افراطی‌گری هشدار دادم، امسال نیز تأکید می‌‌کنم، که اگر رویکرد درست برای مواجهه با این مسأله، اتخاذ نشود، به سمت منطقه‌ای ناآرام و پرتلاطم با بازتاب‌های جهانی، خواهیم رفت. راه‌حل درستِ برخورد با این مسأله مهم، نه از بیرون بلکه با محوریت و ابتکارات درونی و البته همکاری‌های بین‌المللی قابل تصور است.خدای بزرگ در قران کریم به مؤمنانی که کار شایسته را در برنامه عمل خود قرار می‌دهند مژده داده است که بر زمین ماندگاری خواهند داشت و بیم و هراسشان به امن و امان بدل خواهد شد. وَلیبدِلنهم من بعد خوفهم أمناً.امیدوارم نسل ما با تلاشی شایسته، زمینی ایمن‌تر و آبادتر برای نسل فردا به یادگار بگذارد. توفیق همه شما را آرزومندم. متشکرم.
کد خبر: ۴۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۳

نماینده مردم کهگیلویه، بهمئی و چرام در مجلس،گفت: متأسفانه عشایر برخی از نقاط کشور به دلیل نبود آب شیرین به منظور تأمین آب شرب مورد نیاز خود مجبور به مصرف آب تلخ هستند
کد خبر: ۴۱۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۴

آب چشمه هزارون به لحاظ وجود مواد معدنی برای درمان بیماریهای پوستی و امراض استخوانی مفید است.به گزارش آوای دنا ؛ چشمه هزارون در روستای واسکس قائمشهر و در مجاورت امامزاده زکریا خودنمائی می کند به عبارتی یک جاده فرعی از مسیر اصلی تهران ـ شمال منشعب شده و به طرف شرق امتداد یافتع و پس از حدود یک و نیم کیلومتر به روستای واسکس قائم شهر می‌رسد.   چشمه هزارون با مقدار آب یک و نیم لیتر در ثانیه در مجاورت امامزاده زکریا خودنمائی می کند. وجود یک آبشار کوچک، درختان بلند قدیمی، از جاذبه‌های مهم قائمشهر است که بویژه در فصل تابستان پذیرای خیل عظیم علاقمندان به طبیعت و آرامش و گردشگران فراوانی است. آب این چشمه به لحاظ وجود مواد معدنی برای درمان بیماریهای پوستی و امراض استخوانی مفید است و بنا به اعتقاد بومیان، آب آن شفادهنده است. در این روستا آبنندانی هم هست که می توانید از آن بازدید نمایید. راه دسترسی به روستای واسکس از خروجی شهر قائم شهر به طرف تهران، پس از مسافت حدود سه کیلومتر در ابتدای جاده سوادکوه از نقطه ای به نام عبور متانکلا با جاده فرعی اسفالته از بزرگراه تهران ـ شمال منشعب شده و به طرف شرق امتداد می یابد و پس از طی حدود یک و نیم کیلومتر به روستای واسکس می رسد. باشگاه خبرنگاران
کد خبر: ۳۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۱

یاسوج به علت طبیعتی زیبا و بکر می‌توان از آن به عنوان پایتخت طبیعت ایران نام برد. آوای دنا ،سايت خبری باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: یاسوج یکی از شهرهای جنوبی ایران و مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد است. این شهر همچنین مرکز شهرستان بویراحمد نیز می‌باشد. یاسوج در شمال شرقی استان واقع شده‌ است. قبل از ایجاد این شهر، در حدود ۶ کیلومتری آن، یک شهر قدیمی به نام «تل‌خسرو» قرار داشت که زمانی مرکز نفوذ خوانین بویراحمد علیا بوده‌است، اینک به جز تپه‌های پراکنده و یک روستا، اثری دیگر از آن باقی نمانده‌است. تل‌خسرو متجاوز از دو هزار سال قدمت دارد،لیکن احداث ابنیه معاصر در پیرامون آن، بعد از سال ۱۳۰۹ خورشیدی شروع شده و تا سال ۱۳۲۳ ادامه یافت و پس از آن متروک شده‌است. شهر یاسوج در منطقه اقلیم سردسیری واقع شده و دارای هوای معتدل متمایل به سرد است. در این شهر، میزان بارش برف و باران زیاد می‌باشد و به علت بارش فراوان برف و باران و پوشیده شدن ارتفاعات از برف برای مدت مدیدی از سال، از منابع آب کافی برخوردار است. آبشار یاسوج اصلی ترین جاذبه گردشگری شهر یاسوج آبشار زیبا و معروف یاسوج است که در فاصله ۲ کیلومتری مرکز شهر و در شمال شهر یاسوج واقع است و هر ساله مورد توجه گردشگران و توریستهای ایرانی و خارجی قرار می‌گیرد آب‌ چشمه ‌هایی‌ که‌ از دل‌ کوه‌های‌ زاگرس‌ جوشیده‌ در دو کیلومتری‌ شمال‌ شهر یاسوج‌ آبشاری‌ به‌ ارتفاع‌ ده‌ متر را به‌ منظر تماشا گذاشته‌ است‌. چشم‌انداز این‌ آبشار، نهرهای‌ آب‌ در بستر مارپیچ‌ مشبک‌، باغ‌های‌ میوه‌، مراتع‌ سرسبز و پر از گل‌های‌ رنگارنگ‌ است‌، که‌ چشم‌ بیننده‌ را خیره‌ می‌سازد. هر ساله‌ آبشار یاسوج‌ در فصل‌ بهار، تابستان‌ و پاییز پذیرای‌ گردشگران‌ است‌. از دیگر آبشارهای‌ این‌ استان‌، آبشار بهرام‌ بیگی‌ است‌،این‌ آبشار در میان‌ صخره‌های‌ سنگی‌ واقع‌ شده‌ و بعد از مارگون‌ قرار دارد. آبشار بن‌ رود نیز بعد از سی‌ سخت‌ قرار گرفته‌ و شامل‌ توف‌شاه‌ و آبشار بن‌ رود است‌ که‌ ازچندین‌ چشمه ‌ تشکیل‌ شده‌ و حدود ۲۰ متر ارتفاع‌ دارد و منطقه‌ بسیار زیبایی‌ را پدید آورده‌ است‌.
کد خبر: ۳۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۸

اماما از فراغت جان ما سوختز سوز درد و داغت جان ما سوخت
کد خبر: ۳۵۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۳

ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام .ه گزارش سرویس دینی جام نیوز، مرحوم حاج ميرزا على ايزدى فرزند مرحوم حاج محمّد رحيم مشهور به آبگوشتى (كه سبب شهرتش به آبگوشتى اين بود كه ايشان اخلاص و ارادت زيادى به حضرت سيدالشهداء (ع ) داشت و مواظب خواندن زيارت عاشورا بود. هر روز در مسجد گنج كه بخانه اش متصل بود پس از نماز جماعت يك يا دو نفر روضه مى خواندند پس از روضه خوانى سفره پهن مى كردند و مقدارى زياد نان و آبگوشت در آن مى گذاشتند هر كس مايل بود همانجا مى خورد و هر كه مى خواست همراه خود به خانه مى برد. نقل نمود كه : پدرم سخت مريض شد و بما امر نمود كه او را به مسجد ببريم گفتيم براى شما هتك است چون تجاّر و اشراف بعيادت شما مى آيند و در مسجد مناسب نيست . گفت مى خواهم در خانه خدا بميرم و علاقه شديدى به مسجد داشت ناچار او را به مسجد برديم تا شبى كه خيلى مرضش شديد شد و در حال اغماء بود كه او را بمنزل برديم و آن شب در حال سكرات مرگ بود و ما به مردنش يقين كرديم پس در گوشه اى از حجره نشسته و گريان بوديم و سرگرم مذاكره تجهيزات و محل دفن و مجلس ترحيمش بوديم . هنگام سحر شد ناگاه ، من و برادرم را صدا زد. نزدش رفتيم ديديم عرق بسيارى كرده است بما گفت آسوده باشيد و برويد بخوابيد و بدانيد كه من نميميرم و از اين مرض خوب مى شوم ما حيران شديم . صبح شد در حاليكه هيچ اثرى از آن مرض در او نبود و بسترش را جمع كرده او را به حمام برديم و اين قضيه در شب اول ماه محرم سنه 1330 قمرى اتفاق افتاد و حياء مانع شد از اينكه از او بپرسيم سبب خوب شدن و نمردنش چه بود؟ موسم حج نزديك شد پس به تصفيه حساب و اصلاح كارهايش سعى كرد و مقدمات و لوازم سفر حج را تدارك ديد تا اينكه با نخستين قافله حركت كرد. به بدرقه اش در باغ جنت يك فرسخى شيراز رفتيم و شب را با او بوديم . ابتدا به ما گفت از من نپرسيديد كه چرا نمردم و خوب شدم اينك بشما خبر مى دهم كه آن شب مرگ من رسيده بود و من در حالت سكرات مرگ بودم پس در آن حال خود را در محله يهوديها ديدم و از بوى گند و هول منظره آنها سخت ناراحت شدم و دانستم كه تا مُردم جز آنها خواهم بود. پس در آن حال به پروردگار خود ناليدم ندائى شنيدم كه اينجا محل ترك كنندگان حج است گفتم : پس چه شد توسلات و خدمات من نسبت به حضرت سيدالشهداء(ع ). ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام . پيش از محرم سال 1340 مرض مختصرى عارض پدرم شد و گفت شب اول ماه موعد مرگ من است و همان طور كه خبر داده بود شب اول محرم هنگام سحر از دار دنيا رحلت فرمود رحمة اللّه عليه .(13) مهر ترا به روضه رضوان نمى دهماين لطف ذوالعطاست من آسان نمى دهماشكى كه در عزاى تو ريزم ز ديدگانآن اشك را به لؤ لؤ و مرجان نمى دهممن عاشقم بروى تو اى شاه تشنه لبآن عشق را بقيمت اين جان نمى دهمجان مى دهم در سر كوى تو يا حسينآن تربتت بملك سليمان نمى دهممى ميرم از فراق تو شاها نظر نمالطف تو را به لعل بدخشان نمى دهممن آرزوى جمال تو يا حسيناين آرزو به منصب شاهان نمى دهمدر وقت احتضار كشم انتظار توتا بر سرم پا ننهى جان نمى دهمشيرى كه خورده ام شده با حب تو عجيناين حبّ را بطور موسى عمران نمى دهممن در عزاى تو نالم چو ناى نىاين سوگ را بحق تو پايان نمى دهممن تشنه جمال تو هستم اى شهااين تشنه گى به چشمه حيوان نمى دهمدم مى زنم ز نام تو هر صبح و هر مسااين دم زدن به حور و به غلمان نمى دهمكمتر گداى كوى توام كنز لافتادرويشيم به جود حاتم دوران نمى دهمنام تو گر بگوش رسيد مى خرم ز جاناين صوت را به بلبل خوشخوان نمى دهمآن غنچه اى كه بوى تو دارد بكام خودآن غنچه را به صد گل خندان نمى دهم
کد خبر: ۳۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۰

قابل توجه جوانان خسته جویای کار ، اگه از همه جا نا امید شدید یه توک پا برین دفتر حاج آقا که درش همیشه به روی همه علاقمندان خدمت به نظام همیشه بازه . آوای دنا /علی آقای لاریجانی بعد از آنکه هفتمین بار رئیس مجلس شد، در مجلسی دیگر از رابطه سن و سیاست و نسیان گفت.   لاریجانی گفت: سن که بالا میره اینگونه نسیان ها طبیعیه مخصوصا که کارهای اجرایی تتمه هوش و حواسو از آدم می گیره ما دوتا مشکلو با هم داریم. دکتر شما که جای خود دارید، با سی چهل سال بیشتر از شما با اصرار پای کار اجرایی وسیاسی اند فقط یه کم احساس پختگی می کنند. یه سئوال هم از وزیر پرانرژی کابینه شما تو سی و پنج شرکت عضو هیات مدیره اید؟ یه حرفی میزنیا ، آخه میشه آقای وزیر با این سن و سال سی و پنج جا عضو هیات مدیره باشه ؟ وزیرصنعت حالا میگه که اگه نتونید ثابت کنید دادگاهیتون می کنم. مهندس حالا سی و پنج تا نه ، بیست و پنج تا ، نه بیست تا . اصلا یه کلوم خودتون رقم بدید که دیگه کار به دادگاهو از اینجور حرفا نکشه رئیس شورای رقابت هم گفته: با توجه به شرایط قیمت خودرو کاهشی نخواهد بود. این خنده های ریز ریز یعنی احتمالا قراره خودرو هم بره تو سیستم شیب ملایم قیمت .جالبه که این بار دولت استثنائا مخالفه  و سخنگوی دولت تاکید کرده: ما با افزایش قیمت خودرو مخالفیم . قیمت خودرو شده ماجرای خان می بخشه کدخدا نمی بخشه. دولت میگه گرون نشه شورای رقابت برای گرون کردن شورا گرفته  . در ادامه صرفا جهت اطلاع سراغ کیک تولد شصت و دو سالگی وزیر ارتباطات که با لوگوی اینترنت تزیین شده رفته. از بس که واعظی حتی تاحد داستان سرایی پای جماعت مجازی وایستاد. حالا فکرشو کن بخوان برای هر وزیری متناسب با نوع مسئولیتش کیک بپزند . مثلا  وزیر بهداشت کیکش چه شکلی میشه یا وزیر اطلاعات ! فقط به نظرتون کیک ظریف شکل چی یا کی باشه بهتره؟ راه بلد مرتضی آوینی در همایشی آمد تا همه را به یاد حالای خرمشهر بیاندازد. خرمشهر امروز باز جهان آرایی می خواهد برای سازندگی. روحانی این هفته گفت که دعواهای جناحی یه کمش خوبه مثل فلفل ولی زیادیش نه . جناب روحانی ممنون از توصیه تون اما فضای سیاسی کشور مدتهاست دچار ورم معده شده و اصلا براش فلفل خوب نیست،حتی یک کمیش.لطفا به اونطرفی ها بگید فلفل مصرف نکنند شاید این طرفی ها هم کمتر فلفل بریزند توی خوراک ملت. رئیس سازمان امور دانشجویان میگه تو دوره گذشته یه عده که بخشیشون آقازاده بودن بورسیه شدن در خارجه که شرط معدلم نداشتن . بعیده ها یه کم بیشتر بررسی کنین اصلا اقازاده ها تو کدوم دولت رانت خواری کردن که تو دولت قبلی این کار رو بکنند؟ ببینم مگه اقازاده هاهم باید شرط معدل داشته باشند؟همین جوری هرچی دلتون می خوادپشت سر اونا می گیدها. به آقای هاشمی گفتن چرا به این آقای هتاک به امام تو دانشگاه آزاد سمت دادین جواب داد چند سال بود از این ادم خبر نداشتیم بعد اومد دفترم گفت بیکارم ، یه کاری بدین خدمت بکنم به نظام ، ما هم بی خبر از همه جا بهش یه مسئولیت دادیم تو دانشگاه آزاد. قابل توجه جوانان خسته جویای کار ، اگه از همه جا نا امید شدید یه توک پا برین دفتر حاج آقا که درش همیشه به روی همه علاقمندان خدمت به نظام همیشه بازه . فردای اعدام مه آفرید دادستان کل کشور رفت اتاق بازرگانی برای دلگرمی که این شتر دم خونه سرمایه دارای سالم نمی خوابه اما خب سر صحبت که بازبشه گاهی حرف به جاهای باریکم میکشه دیگه . یک عضو اتاق بازرگانی در این نشست گفت که: قوه قضاییه اگه به کارای خودش درست عمل کنه بیشترین خدمت رو به کشور و امنیت اقتصادی انجام داده ، تو قوه قضاییه هم فساد هست. دادستان هم یه چشمه اومد که نشون داد ظرفیت انتقادپذیریش بالاس.دادستان گفت:‌از اینکه برخی مطالب شفاف گفته شد تشکر می کنم و تقاضا می کنم تو این جلسات همیشه همینطور شفاف و بی رودربایستی باشید که بشه ازش استفاده کرد . برخی مسئولین قوه قضاییه یاد بگیرن از آقای دادستان ، تمام هفته رو سعی کردیم یه عکس از اعدام مه افرید بگیریم، اصلا انگار نه انگار که ما درخواستی داریم وزیرپیشنهادی که مجلس بهش اعتماد نکرد و وزارت ورزش و جوانان رو نداد دستش ، گفته که مکتب نیاوران خاستگاه دولت فعلیه . گویا قراره همایشی هم برای تبیین این مکتب بگیرن اون هم در سراسر کشور. با پول چه کسی هم معلوم نیست.   مکتب ایرانی رو یادتون هست چه بلاهایی با خودش اورد.ما که هنوز شبها کابوسشو می بینیم. حالا فکرکن کابوس مکتب نیاوران هم از امشب به خوابهامون اضافه بشه، خدا رحم کنه. این هفته باراک سرشو انداخت پایینو همینطوری و بی خیال آداب دیپلماتیک رفت بیخ گوش کابل تو بگرام .بعدعرقش خشک نشده به رئیس جمهور افغانستان پیغوم داد که بیا تو بگرام کارت دارم کرزای هم بهش برخورد و نرفت که بابا اینجا افغانستانه ، نه ایالت امریکا. البته از حق نگذریم باراک همینطور دست خالی هم نرفته بود افغانستان . کلی سوغاتی داشت اوباما در جمع نظامیان امریکایی در بگرام گفت: دختران امریکایی برای شما کلوچه میفرستند که خیلی دوست داشتنیه... وعده کلوچه های باراک چه می کند با لب ولوچه برخیها .چه می کند با تئوری سازهایی که سالهاست چشم انتظارند،سالهاست .... شهردار تهران و وزیر بهداشت دست تو دست هم و بی خیال حرف وحدیثهای سیاسی  زدن به مترو.   زنی در مترو خطاب به شهردار گفت: آقا قالیباف من پسرم عاشق شماست خودشو کشت که شما رئیس جمهور شوید قالیباف هم با اشاره به هاشمی وزیر کنار دستش جواب داد: آقای هاشمی نذاشت! لابد منظورش همین آقای هاشمی وزیره دیگه . مترونشینی ایندو ماجراهای دیگه ای هم  داشت، مثل این پسرک دستفروش که بساط معاشش رو پهن کرد مقابل این دو مسئول   وزیر بهداشت از پسرک یک هندزفری خرید و به جای پنج هزار تومنی پونصد تومنی میده ، بعد میفهمه اشتباه کرده میگه از بس خرید نکردم فرق بین پونصد تومنی و پنج هزار تومنی رو نمی دونم میگم خوبه مسئولان گاهی تو فضای زندگی روزمره مردم تنفس کنند ، گاهی . واحد مرکزی خبر
کد خبر: ۳۵۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۰۹

محسن رضایی: بختیاری ها و لرها سینه خود را سپر ایران زمین کردند و همیشه پشتوانه نظام جمهوری اسلامی هستند و خواهند بود
کد خبر: ۳۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۰۷

شرایط محیطی، کوهستانی و اقلیمی کهگیلویه و بویراحمد، این استان را به یکی از زیستگاه های کبک مبدل کرده است .به گزارش آوای دنا به نقل از واحد مرکزی خبر،این گونه که به علت دارا بودن صدایی دلنشین گردشگران و مسافران زیادی را به سمت خود جلب می کند و حتی بسیاری از خوانندگان در سرود های محلی از نام این پرنده استفاده می کنند، اکنون به دلیل از بین رفتن زیستگاه های طبیعی و شکار بیش از حد در حال انقراض است.کبک ظاهر زیبا و آوازی خوش دارد و بیشتر افراد کبک را به علت گوشت لذیذ و مطبوعش شکار می کنند، این پرنده دارای بدنی گرد ، فربه ، دم کوتاه و جثه بسیار بزرگ است و بیشتر در کوهستان های مرتفع زندگی می کند و در زمستان بندرت تا حد رویش درختان پایین می آید.جمعیت کبک دری، روزگاری نه چندان دور در رشته کوه های زاگرس در استان چشمگیر بود به گونه ای که به گفته برخی از روستائیان در زمان های بارش برف این پرندگان به سمت روستاها سرازیر می شدند که بسیاری از آنها را با دست شکار می کردیم اما این روزها حتی پس از 2 تا 3 روز جستجو شاید بتوانیم آنها را در ارتفاعات ببینیم.این پرنده زیبا طی سالهای اخیر براثر شکار بی رویه، خشکسالی و از بین رفتن پوشش گیاهی به تعداد کم دیده شده است به طوریکه بر اساس اظهارات کارشناسان محیط زیست این گونه در معرض خطر انقرض نسل قرار دارد.محمد یار توسلی ساکن روستای راک از توابع شهرستان کهگیلویه می گوید: شکارچیان در سالهای اخیر کنار چشمه های آب کمین می کنند و از آنجا که کبک ها قبل از طلوع آفتاب به محل چشمه برای نوشیدن آب می آیند ، قبل از خوردن آب و سیراب شدن با تفنگ های ساچمه ای نقش بر آب می شوند.وی می افزاید: شکارچیان حتی به زمان تخم‌گذاری و مرحله رشد جوجه‌های کبک نیز توجه نمی‌کنند و خارج از زمان فصل تخم گذاری، این گونه را شکار می کنند .علی ابوطالبی از دیگر دوستداران محیط زیست با بیان اینکه زمان تخم‌گذاری و رشد جوجه‌های کبک از ابتدای فرودین شروع می‌شود و تا پایان شهریور ادامه دارد، می گوید: زمان شکار کبک از مهرماه تا پایان اسفند است اما بسیاری از شکاچیان بدون داشتن پروانه اقدام به شکار می‌کنند.وی می افزاید: اکنون شکارچیان علاوه بر شکار کبک در روز ، محل استقرار آن‌ها را شناسایی می کنند و در شب با استفاده از نور چراغ که حرکت این گونه حیوانی کمتر است مباردت به شکار آن‌ها می‌ کنند.وی با تاکید بر اینکه بیشتر شکارچیان کبک در استان افراد بومی و روستاییان هستند، اضافه می کند: اگر محافظت‌های لازم از این گونه انجام نشود طی چند سال آینده دیگر کبکی باقی نخواهد ماند.کارشناس محیط زیست استان می گوید: افزایش جمعیت، بی توجهی مردم به حفظ گونه های ارزشمند حیات وحش، شکار غیرمجاز و بی رویه و مراقبت نکردن به موقع از عواملی است که باعث کاهش چشمگیر جمعیت کبک دری به عنوان یکی از گونه های ارزشمند حیات وحش استان شده است.آقای خدارحمی با بیان اینکه این کاهش جمعیت، لزوم حفاظت از نسل این پرنده ارزشمند را بیش از پیش ضروری کرده است، می افزاید: لزوم برنامه ریزی برای حفظ گونه های موجود و نیز تکثیر نسل این پرنده باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.رئیس محیط زیست شهرستان گچساران عمده دلیل کاهش جمعیت این گوینه را شکار بی رویه می داند و می گوید: با توجه به شرایط زیستگاه کوهستانی کبک دری، آماربرداری از این گونه کمیاب مشکل است به گونه ای که پس از چند روز تلاش توانستیم فقط 40 قطعه را در منطقه حفاظت شده خامی شناسایی کنیم.آقای دیانت نسب می افزاید: اطلاع رسانی به مردم برای شناخت بیشتر کبک ها و حفاظت از آنها از جمله برنامه های این سازمان برای حفاظت از این گونه است.مدیر مزرعه پرورش شهر باشت تنها مزرعه پرورش کبک کهگیلویه و بویراحمد می گوید: ازدیاد شکارچیان و ایجاد راههای دسترسی به مناطق بکر و کوهستانی باعث شکار بی رویه کبک در مناطق حیات وحش شده است .آقای سبز علی می افزاید: بسیاری از گونه های کبک در خطر انقراض قرار گرفته اند بنابراین حمایت ویژه مسئولان از مراکز پرورش و نگهداری کبک و راه اندازی شکارگاه های خصوصی می تواند خطر انقراض را به حداقل برساند.مدیر کل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد هم به برخورد با متخلفان و شکارچیان محیط زیست اشاره می کند و می افزاید: متخلفان زیست محیطی دستگیر و برای برخورد قانونی به مراجع ذی صلاح معرفی می شوند.آقای پورشیرزاد اضافه می کند : یکی از راهکارهای افزایش جمعیت گونه کمیاب کبک دری، برقراری امنیت در مناطق حفاظت شده و جلوگیری از شکار این پرنده است و اکنون طرح مطالعاتی تکثیر ژنتیکی برای افزایش جمعیت و جلوگیری از انقراض نسل این گونه در دست اجراست.وی با اشاره به اینکه حفاظت از محیط زیست نیازمند فرهنگ سازی است، ادامه می دهد : رسانه‌ها به خوبی می توانند درکنار افراد بومی و روستاییان بهترین همیار محیط زیست برای حفاظت از گونه‌های حیوانی باشند اما باید آموزش و آگاهی‌های لازم در خصوص حفاظت آنها و ارزش وجود این حیوانات در طبیعت ارائه شود .بهرحال، با توجه به خطر انقراض نسل این پرنده زیبا و کمیاب، وجود مناطق حفاظت شده و شکار ممنوع، لزوم برنامه ریزی و تلاش جدی تر مسئولان محیط زیست برای افزایش نسل این پرنده کمیاب و نماد حیات وحش استان کهگیلویه و بویراحمد بیش از پیش احساس می شود. جهت مشاهده سایر اخبار یاسوج روی کلمه«اینجا»کلیک کنید.
کد خبر: ۳۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۹

آوای دنا:مرادی فرماندار لنده در حاشیه دیدار با شورای معاونین آموزش و پرورش لنده به خبرنگار آوای دنا گفت:طرح بازگشایی جاده دلیک به چلی و لارب تهیه و بزودی این عملیات اغاز خواهد شد .رئیس شورای اداری شهرستان لنده همچنین افزود با توجه به طبیعت زیبای روستای لارب و تنوع آب و هوایی این روستا تلاش خواهیم نمود تا این روستا را بعنوان یکی از مناطق گردشگری شهرستان معرفی نماییم.روستای لارب در حدود 35 کیلومتری لنده و در مرز بین لنده و بهمئی قرار دارد که وجود درختان و باغات زیبا و چشمه سارهای آن این منطقه را متمایز از سایر روستاها نموده است.طی روزهای اخیر فرماندار لنده از این روستا و روستاهای همجوار دیدن نموده است.بدون شک ، توجه فرماندار لنده به روستاهای محروم و نگرش ایشان به چنین مسائلی قابل ستایش می باشد.
کد خبر: ۲۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۹

کد خبر: ۲۹۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۶

آوای دنا:روستای خوش آب و هوای کریک در میان دره باصفای کریک و در مسیر دسترسی به منطقه ییلاقی و زیبای سی‌سخت واقع شده است. به گزارش خبرنگار اقتصادی باشگاه خبرنگاران روستای خوش آب و هوای کریک که در میان دره باصفای کریک و در مسیر دسترسی به منطقه ییلاقی و زیبای سی‌سخت واقع شده است، یکی از مسیرهای صعود به قله دنا محسوب می‌شود.حواشی رودخانه پرآب روستا با انبوهی از درختان بلند از جمله مکان‌های جالب توجه گردشگران برای اقامت موقت به خصوص در نیمه اول سال می‌باشد. چشمه ‌های متعدد حاشیه رودخانه و استخر پرورش ماهی از دیگر جاذبه‌های طبیعی روستا هستند.اگر در ایام نوروز قصد کوهنوردی به ارتفاعات دنا را دارید زیبایی این روستا را از دست ندهید.
کد خبر: ۲۹۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۹

کوه سفید دارای درختان گلابی و انگور وحشی، زالزالک، انجیر، گیلاس وحشی و گیاهان دارویی و معطری چون چویل، بیلهر، موسیر و کاسنی و ده‌ها نوع دیگر می‌باشد
کد خبر: ۲۸۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۸

در پدیده ای نادر ،در یکی از روستاهای شهرستان آبدانان استان ایلام ، کبوتری با راندن مادر بچه خرگوش ها از نزد کودکانش، برای آنها مادری می کند. در روستای ˈهفت چشمه ˈ از توابع آبدانان یک کبوتر ماده لانه بچه خرگوش ها را تصاحب کرده و به جای مادرشان از آنها نگهداری می کند. ˈرضا رضاییˈ صاحبخانه ای که میزبان اجباری این پرنده و بچه خرگوش ها شده است، می گوید: پاییز امسال یک راس خرگوش سفید را برای نگهداری به منزل آورده و در اتاقی پرورش می دادم که پس از گذشت چند ماه، این جاندار شش راس بچه خرگوش سفید زایید. وی افزود: همزمان با این داستان، یک کبوتر وحشی نیز بدون دعوت وارد اتاق خرگوش ها شده و پس از لانه سازی و تخم گذاری تعداد دو جوجه کبوتر سفید رنگ متولد شد که شوربختانه به علت های نامشخصی هر دو بچه این پرنده تلف شدند. این جوان روستایی ادامه داد: پس از تلف شدن بچه کبوترها، در یک اتفاق نادر متوجه شدم که مادر بچه کبوترهای مرده به صورت عدوانی وارد لانه خرگوش های نوزاد شده و پس از اخراج خشونت بار مادر آنها، خود بر فراز این بچه ها پر گشوده و شبانه روز به طور دلسوزانه از این موجودات نگهداری می کند. رضایی اضافه کرد: مادر بخت برگشته بچه خرگوش ها، شب و روز با نگرانی تمام در گوشه اتاق کز کرده و در حسرت نزدیکی به بچه های خود روزگار می گذراند. به گفته میزبان، این کبوتر خشمگین در صورت نزدیکی مادر خرگوش ها برای تغذیه فرزندانش، با خشونت شدید به خرگوش نگون بخت حمله ور می شود و با چنگ و منقار، این مادر محزون را از نوزادان خویش دور می کند. وی یاد آور شد: اکنون، هر روز یک بار کبوتر متجاوز را از لانه خرگوش ها می راند و عملیات شیر دهی و تغذیه نوزادان ششگانه توسط مادر اخراجی آنان اجرا و بلافاصله کبوتر جوجه از دست داده وارد آشیانه آنان شده و با بی رحمی تمام، مادر واقعی را از کنار جگر گوشه های چشم بادامی خود بیرون می راند. رضایی ادامه داد: در حال حاضر رابطه بچه خرگوش ها با دایه مهربان تر از مادر بسیار صمیمی و دیدنی است و در طول روز در زیر پر و بال دایه زورگوی خود، زندگی شیرینی را سپری می کنند! دکتر ˈعسگر درویشیˈ مسوول اداره دامپزشکی شهرستان آبدانان این رخداد را بسیار نادر دانست و گفت: اقدام این پرنده وحشی و سرپرستی تحمیلی بچه خرگوش ها، هیچ گونه علت علمی و ژنتیکی ندارد و شاید از روی عاطفی و احساسی ناشی از فعل و انفعال های روانی این پرنده مغموم باشد. دکتر ˈحمدالله جایروندیˈ روان شناس آبدانانی نیز اظهار کرد: حسن همجواری، تشابه رنگی، حسرت ناشی از مرگ جوجه کبوتران، احساس های درونی و اثرپذیری از محرک های محیطی باعث حرکت منحصر به فرد این پرنده باوفا شده است. ˈفریدون حسینیˈ زیست شناس نیز می گوید: همزیستی حیوانات با هم نوع خود و همچنین پیوند عاطفی بین پرندگان از نظر علمی امکان دارد، اما همزیستی جدی و محبت آمیز بین پرندگان و حیوانات دیگر به این شکل، پیشینه علمی مستند و متقن ندارد. به هر روی، این رخداد بی سابقه که مصداق ضرب المثل ˈدایه مهربانتر از مادرˈ شده است، اکنون در طول روز سبب مراجعه شمار زیادی از مردم آبدانان به ویژه افراد کنجکاو، برای دیدن این روند نادر و دشمنی تجاوزگونه کبوتر سفید با خرگوش بی گناه در روستای هفت چشمه در پنج کیلومتری شمال خاوری شهر آبدانان شده است. آبدانان 60 هزار نفری در 185 کیلومتری شرق شهر ایلام قرار دارد.
کد خبر: ۲۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۳

آوای دنا- بدری : شهیدان را بنوری پاک شوییم /درون چشمه مهتاب شوییمشهیدان همچو آب چشمه پاکند /شگفتا آب را با آب شویند وقتی که جنگ آغاز شد، همه به صحنه آمدند، شهری و روستایی، فقیر و غنی،باسواد و بی‌سواد، کارگر و مهندس، معلم و دانش‌آموز...بعضی‌ از شهدا معرفی شدند، اما از غفلت ما حتی اسمی از بعضی‌هاشون درکوچه و خیابان‌ها، قفسه کتابخانه‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها نیست. یکی از همین شهدا فرمانده شهیدی است به نام پاسدار شهید «جواد بلند اختر» فرزند علی ضامن متولد 1344 که در منطقه عملیاتی نصر 4 در تاریخ هفتم تیرماه 1366 به فیض عظمای شهادت نایل آمده، شهیدی از جنس بلال ، فرمانده ای که صدای اذان او در خط مقدم جنگ هنوز آرامبخش دلهای دوستان و همرزمانش می باشد ، او که به تنهایی یک دنیا ایثار بود و از خود گذشتگی واینک در روستایی متروکه ، در روستای خالی از سکنه «راستکوه» از توابع شهرستان لنده آرمیده است. و قصه مظلومیت این شهید را با این جمله به پایان می برم و تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل .ای فرمانده شهید برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده ...
کد خبر: ۲۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۱۶

اگر شاخصه‌های کشوری را در نظر بگیریم و تعریف جامعی از نخبگی داشته باشیم تنها نخبه استان ما دکتر سید علی ملک‌حسینی پزشک معروف کشوری است
کد خبر: ۲۶۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۸

بارش باران و جاری شدن سیلاب در رودخانه فصلی در یکی از روستاهای گچساران، جان سومین عضو خانواده روستایی را گرفت. پیش از این نیز 2عضو دیگر این خانواده در همین رودخانه غرق شده بودند.ظهر جمعه، 15آذرماه بود که خبر مرگ پسربچه‌ای 12ساله به نام داریوش در رودخانه فصلی روستای چشمه بلوط در استان کهگیلویه و بویراحمد، اهالی این روستا را شوکه کرد؛ چرا که این پسربچه سومین عضو خانواده بود که در این رودخانه جانش را از دست داده بود. پدر داریوش درباره حادثه می‌گوید: آن روز گوسفندان را برای چرا به صحرا برده بودم که ناگهان باران سیل‌آسایی شروع به باریدن کرد. من که با این باران و وضعیت هوا خوب آشنا بودم و می‌دانستم بارش زیاد دوام ندارد، زیر یک درخت پناه گرفتم تا باران تمام شود غافل از اینکه حادثه تلخی در حال رقم خوردن بود. اعضای خانواده این مرد نگران او شده بودند و به همین دلیل داریوش، پسر 12ساله خانواده تصمیم گرفت با پسردایی‌اش جمشید، در جست‌وجوی پدر راهی صحرا شود. آنها برای رسیدن به صحرا باید از رودخانه فصلی که در نزدیکی خانه‌شان بود می‌گذشتند اما در هنگام رفتن، شدت آبی که در رودخانه جاری شده بود، زیاد نبود و به همین دلیل آنها توانستند از رودخانه بگذرند و خود را به صحرا برسانند. پدر داریوش ادامه می‌دهد: همانطور که به تنه درخت تکیه داده بودم، داریوش و پسرخاله‌اش را دیدم که برای کمک به من آمده بودند. لباس‌هایشان خیس شده بود و ترسیدم که سرما بخورند. برای همین به آنها گفتم که برگردند و قول دادم که به محض بند‌آمدن باران، گوسفندها را به خانه برگرداندم. اینگونه بود که هر دو پسر نوجوان راه آمده را برگشتند اما این‌بار خیالشان راحت بود که برای پدر خانواده، اتفاقی نیفتاده است. داریوش و پسرخاله‌اش بار دیگر به رودخانه رسیدند؛ همان رودی که دقایقی قبل‌تر از آن عبور کرده بودند اما این بار جریان آب شدیدتر شده و آنها که احساس خطر می‌کردند تصمیم گرفتند دست همدیگر را بگیرند و از رودخانه رد شود. 2پسر نوجوان دست در دست همدیگر، با احتیاط از عرض رودخانه عبور می‌کردند که ناگهان حادثه هولناکی رخ داد. دست داریوش از دست پسرخاله‌اش جدا شد و او با ضربه یک موج تعادلش را از دست داد و به داخل آب افتاد. شدت جریان آب به حدی بود که پسر 12ساله را با خود برد و گل‌آلود‌بودن آن هم باعث شدکه اثری از وی دیده نشود. پسرخاله داریوش که وحشت کرده بود، خودش را به آن‌سوی رودخانه رساند و دوان‌دوان به روستا رفت و فریاد زنان درخواست کمک کرد. طولی نکشید که مردم روستا سراسیمه خود را به کنار رودخانه که حالا جریان آب در آن کاملا شدید شده بود، رساندند. جست‌وجوی آنها برای پیدا کردن پسر گمشده فایده‌ای نداشت و به همین دلیل از هلال احمر درخواست کمک کردند. دقایقی بعد تیمی از امدادگران راهی محل حادثه شدند و جست‌وجو برای نجات پسربچه 12ساله را آغاز کردند. علی فتحی، رئیس جمعیت هلال احمر گچساران می‌گوید: حدود ساعت 12ظهر بود که با 15امدادگر، عملیات جست‌وجو را شروع کردیم و پس از گذشت 4ساعت توانستیم جسد بی‌جان پسربچه را در فاصله یک کیلومتری از محل حادثه پیدا کنیم.داریوش، تنها فرزند خانواده افرایی نبود که جانش را در رودخانه فصلی روستا از دست داد. پدرش می‌گوید: این رودخانه برای خانواده من طلسم شده است. سال87 بود که بارش باران دوباره این رودخانه فصلی را جاری کرده بود. آن روز دختر 8ساله‌ام آریانا به همراه پسر 2ساله‌ام آریا در پشت خانه‌مان که پرتگاهی مشرف به رودخانه بود، مشغول بازی بودند که ناگهان از بالای پرتگاه به داخل رودخانه سقوط کردند و پس از چند ساعت با کمک دوستان عشایرم که در پایین رودخانه زندگی می‌کردند، جسد بچه‌هایم را از رودخانه بیرون کشیدیم.     منبع/همشهری
کد خبر: ۲۳۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۹