« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
امام جمعه لنده
امام جمعه لنده با بیان این‌که عدم وجود نهاد شورای نگهبان برای نظام و انقلاب خطرناک است گفت: ملت ایران تجربه نبود این نهاد را در آغازین روزهای پیروزی انقلاب داشته و انتخاب بنی‌صدر نتیجه عدم وجود نهاد شورای نگهبان در کشور بوده است.
کد خبر: ۱۳۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۵

زیبا کلام:حرف من این است که اگر سردار سلیمانی یا احمدی نژاد کاندیدا شوند، شرایط انتخابات نظیر سال 84 و 88 خواهد بود.....
کد خبر: ۱۳۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۵

نایب رئیس مجلس ششم عنوان کرد
امیدوار هم هستم در یک سال باقی مانده با هماهنگی بیشتر، دولت به موفقیت های بیشتری دست پیدا کند. در دور دوم هم شاهد باشیم آقای روحانی با دولتی بسیار قوی تر و پشتوانه مردمی بیشتر برنامه های خود را پیش برد.
کد خبر: ۱۳۰۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۰

آوای رودکوف: وبگاه آمریکایی در یادداشتی تاکید نمود که آمریکا تا مدت‌ها بهای سنگین حماقت‌های خود در قبال ایران را پرداخت خواهد کرد.
کد خبر: ۹۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۶

به گزارش آوای رودکوف  به نقل از حوزه نیوز، مناطق عملیاتی و یادمان‌های هشت سال دفاع مقدس، یکی از مکان‌هایی است که دل‌های انسان را خواه‌وناخواه به‌سوی خوبی‌ها سوق می‌دهد. علتش هم معلوم است! خون شهید جز پاکی و طهارت مگر چیز دیگری با خود به همراه می‌آورد!؟ پس بیراه نیست که گفته‌اند، اگر خواهان پاک شدن دل و قلبت از کژی و سیاهی‌های زمانه هستی! به شلمچه، علقمه یا طلائیه بیا تا ببینی چگونه عمق وجودت لمس می‌کند زیبایی‌های دست‌نیافتنی شهرهای دود و غبار را... حجت‌الاسلام علی‌اصغر قربانی، جانباز 70 درصد جبهه نبرد حق علیه کفر، که در یادمان علقمه یعنی مقتل شهدای عملیات کربلای 4 مستقر بود، به بیان جلوه‌هایی از عاشقی و دلدادگی مردم در بازدید از مناطق عملیاتی پرداخت. وی در ابتدا به بیان بخشی از فعالیت‌های خود و دیگر روحانیون و مبلغین حاضر در منطقه پرداخت و اظهار داشت: اینجا کار ما به‌اتفاق دیگر عزیزان مبلغ و روحانیت در 2 بخش «روایت گری حوادث رخ‌داده در دوران جنگ» و «روایتگری سیره شهدا» است، به‌گونه‌ای که آن افرادی که در سال‌های دفاع حضور داشتند، غالباً فضای نبرد را برای مخاطبان ترسیم می‌کردند و دیگر روحانیون به بیان سبک زندگی و راه و سیره شهدا می‌پرداختند. حجت‌الاسلام قربانی، ادامه داد و افزود: اینجایی که ما هستیم منطقه عملیاتی کربلای 4 است. یعنی جایی که چندین شهید غواص در عملیات سال 1365 به شهادت رسیدند و چندی پیش، پس از گذشت 29 سال به آغوش گرم مردم بازگشتند.  این مبلغ عرصه دینی، با اشاره به حال و هوای حاکم بر منطقه، اذعان داشت: اینجا هیچ‌کس حالت طبیعی ندارد! همه در فضایی دیگر سیر می‌کنند و گویی روحشان میان آب‌های همیشه جاری، به دنبال گم‌گشته‌ای می‌گردد! گم‌گشته‌ای که شاید با آمدنش حال و هوایشان را حسینی کند. حجت‌الاسلام قربانی، از استقبال مردم سخن گفت و افزود: مگر می‌شود جایی محل نزول فرشتگان و ملائکه الله باشد و مردم از آن غفلت کنند! اینجا همیشه مملو از عاشقانی است که آرام‌آرام پا در خاک‌های نرم آن می‌گذارند و خود را به لب رود می‌رسانند تا با قطره‌های اشک خود، نظاره کنند غروب همیشه زیبای علقمه را... و حاجت طلب کنند از غواصانی که هنوز آثار آن‌ها در این آب‌های آرام وجود دارد. وی به بیان خاطره‌ای از تحول یک زوج در این منطقه پرداخت و گفت: یکی از همین روزها، یک زوج جوانی که بنا به گفته خودشان برای تفریح به حوالی منطقه آمده بودند، به‌طور ناخودآگاه وارد علقمه شدند. ازآنجایی‌که وضع ظاهری آن‌ها بسیار نامناسب بود، یکی از مبلغین حاضر در منطقه، به‌محض مشاهده این ناهنجاری، به سراغ این زوج جوان رفته و حدود چند دقیقه‌ای را با آن‌ها هم‌سخن شد. حجت‌الاسلام قربانی، ادامه داد و افزود: پس از گذشت حدود 30 دقیقه، این مبلغ رزمنده سال‌های دفاع مقدس، از آن‌ها خداحافظی کرد و به سراغ کار خودش رفت. من هم به حالتی کنجکاوانه به سراغ این روحانی رفتم و به او گفتم چه خبر!؟ که این مبلغ در پاسخ گفت: «فلانی همین‌قدر بگویم که وقتی از نحوه شهادت و قطعه‌قطعه شدن بچه‌ها در این آب‌ها برایشان گفتم، اشک از چشمان آن خانم سرازیر شد و اصرار کرد که مقداری برایش حرف بزنم! من هم برایش از فاطمه و حجاب فاطمی گفتم تا اینکه او میان حرف‌هایم با چشمانی پر از اشک گفت: به خدا قسم تا حالا هیچ کدوم از چیزایی که بهم گفتین رو نمی دونستم». وی در ادامه بیان داشت: شهدا اگر بخواهند همه کار می‌کنند! که البته عنایت شهدا بود که با زبان یک مبلغ آن زوج جوان متنبه شوند و با راه شهید و خط فاطمه آشنا شوند. این مبلغ عرصه دینی، تصریح کرد: جالب‌ترین نکته من پس از مشاهده این ماجرا، این بود که وقتی شیخ موحدی می‌خواست از آن‌ها خداحافظی کند، آن زن و مرد جوان، دل از او نمی‌کنند و این صحنه بسیار برای من جالب و شیرین بود که یک مبلغ تا چه اندازه می‌تواند اثرگذار باشد. حجت‌الاسلام قربانی، در پایان سخنان خود، با بیان این‌که کلیه خادمین و مبلغین حاضر در یادمان، برای خدا و پاسداشت خون شهدا، فعالیت و تلاش می‌کنند، اظهار داشت: خدا را شاکرم که چنین توفیق بزرگی را نصیب من و دیگر دوستانم نمود و امیدواریم در آخرت مورد شفاعت شهدا و اهل‌بیت(ع) قرار گیریم.
کد خبر: ۹۱۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۳

دکتر تقوی:امیدوارم روزی فرا رسد که در جامعۀ ما "رای" از حالت کالایی تجاری و کم ارزش و قابل معامله، به نماد ایمان و شخصیت و بینش مسئولانۀ دینی و میهنی افراد ارتقاء پیدا نماید پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، دکتر سید مصطفی تقوی فرزند آیت ا میر احمد تقوی و نامزد اصولگرای مجلس دهم در حوزه انتخابیه کهگیلویه ،بهمئی و چرام طی بیانیه ای از ادامه کاندیداتوری در مجلس شورای اسلامی انصراف داد. متن بیانیه ایشان به شرح زیر می باشد:با عرض سلام و احترام محضر مردم شریف کهگیلویۀ بزرگ (شهرستانهای کهگیلویه، بهمئی، چرام، لنده) اینجانب پس از سالها تحصیل علم سیاست و تحقیق در مسائل و تحولات سیاسی ایران، تا حدودی با آسیب‌ها و علل و عوامل توسعه و پیشرفت کشور و استان آشنا شدم. از آنجا که بنا به تعبیر حکیمانۀ حضرت امام و نظر مقام معظم رهبری، مجلس در رأس امور و طراح توسعه و پیشرفت کشور است، تعهد به دین و وطن و ملت و منطقۀ زادگاهم، کهگیلویۀ بزرگ، اقتضا می‌کرد تا برای تقویت آرمانها و مطالبات اساسی اما کم رنگ شدۀ مردم از انقلاب اسلامی، ایفای وظایف نمایندگی در سطح ملی و ایجاد تحول و پیشرفت در استان، و در گام اول، تحول در معیارهای انتخاب نماینده و منزّه ساختن شأن نمایندۀ مجلس از واسطه گری‌های ناصواب و ایمان سوز و ارتقاء جایگاه نخبگان منطقه در فرایند تعیین و انتخاب نماینده، توان خود را در خدمت مردم قرار دهم. بدین منظور خودم را به عنوان نامزد دهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی به محضر مردم عزیز کهگیلویۀ بزرگ عرضه کردم. ضمن تشکر از حسن اعتماد نظام جمهوری اسلامی و اقشار مختلف شهرستانهای چهارگانۀ کهگیلویۀ بزرگ که در این مدت از الطافشان بهره‌مند شدم، به استحضار می‌رساند اکنون ملاحظه می‌شود که تعدد غیر متعارف نامزدها و غلبۀ معیارها و مسائل قومی، جناحی و سوء استفاده از نیازهای معیشتی مردم بر امر انتخابات از یک سو، و بروز برخی تحرکات از جانب برخی افراد و جریانهای اصولگرا و یا مدعی اصولگرایی در تهران و استان و شهرستان که نشان از نوعی معامله گرایی و کم توجهی به آرمانها و بعضا ذبح آنها در مسلخ کانونهای قدرت و ثروت دارد از سوی دیگر، حکایت از فضای انتخاباتی خاصی دارد که حضور و فعالیت در آن را برای تحقق اهدافی که در صدر این نوشته به آنها اشارۀ اجمالی شد، مناسب نمی‌بینم. از این رو در شرایط کنونی تصمیم گرفتم فعالیت‌های انتخاباتی خود را متوقف سازم. اما طبیعی است که در هر حال تلاش برای تحقق اهداف یاد شده و آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی در هر موقعیتی، جهادی اعتقادی و وظیفه‌ای ملی بوده و همواره پیگیر تحقق آنها خواهم بود. با این حال، از مردم عزیز می‌خواهم در حد امکان، فارغ از مسائل قومی و منطقه‌ای و جناح‌بندی‌های سیاسی، بر مردم فریبی‌های اصحاب قدرت و ثروت فائق آمده و برای عبور از وضع ناگوار امروز -که شاید مهمترین عامل آن، شیوۀ کنونی نمایندگی و نوع نگاه جامعه به نمایندگی مجلس است- با شرکت پرشور در انتخابات و با معیارهایی متفاوت از معیارهای ضد توسعه‌ای ادوار گذشته، فردی را که با مقتضیات دنیای جدید و نیازهای کشور و استان تناسب بیشتری داشته باشد انتخاب کنند. در دورۀ کوتاه فعالیت‌های انتخاباتی به رغم تلاش‌های بازدارنده و همه جانبۀ کسانی که موقعیت و منافع خود را در حفظ شیوۀ ضد توسعه‌ای و غیر اخلاقی کنونی نمایندگی مجلس می‌بینند، از همراهی و محبت خیل عظیمی از فرهیختگان، روحانیون اصیل، اساتید و دانشجویان دانشگاه‌ها، پیشکسوتان جهاد و شهادت، جوانان، بانوان، کارمندان، کارگران، بازاریان و دیگر اصناف محترم جامعه بهره‌مند بودم که همچنان بر ضرورت حضور اینجانب اصرار دارند. همچنین در این مدت، بسیاری از علاقه‌مندان متحمل زحماتی شدند که از همۀ این عزیزان کمال قدردانی و سپاسگزاری را دارم. امیدوارم روزی فرا رسد که در جامعۀ ما "رای" از حالت کالایی تجاری و کم ارزش و قابل معامله، به نماد ایمان و شخصیت و بینش مسئولانۀ دینی و میهنی افراد ارتقاء پیدا کرده تا مشارکت در سرنوشت، مفهوم حقیقی خود را پیدا کند و با رأی مبتنی بر اندیشه و ترجیح مصالح ملی بر مطامع شخصی و گروهی، زمینۀ حضور و حاکمیت خرد و ساختن استانی آباد و ایرانی پیشرفته، فراهم گردد. بدان امیدسید مصطفی تقویپنج شنبه ۲۹ بهمن 1394
کد خبر: ۸۷۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۳۰

شیخ نظری:در موضوع انتخابات مجلس شورای اسلامی که به فرموده امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) در رأس امور است همه موظف به ورود به صحنه انتخابات هستیم
کد خبر: ۸۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۸

یادگار گرامی امام خمینی با اشاره به شرایط پیش آمده در خصوص اعلام عدم احراز صلاحیت علمی وی برای حضور در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، گفت: بیت امام راحل برای همیشه خادم مردم خواهد ماند و «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش» را وجهه همت خود قرار داده و خواهد داد و  چنین اتفاقاتی نباید در امید مردم نسبت به آینده درخشان نظام جمهوری اسلامی خللی ایجاد کند. به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف به نقل از جماران، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی ظهر امروز در دیدار جمعی از دانشجویان دانشگاههای تهران و گروهی از روحانیون در جماران، اظهار داشت: حضور اینجانب در انتخابات خبرگان بر حسب وظیفه و بنا به دغدغه ای بود که نسبت به آینده انقلاب و نظام اسلامی وجود دارد. وی افزود: در این مسیر گروهها، اقشار مختلف و شخصیت های بزرگ حوزه و نظام از اینجانب دعوت کردند و پس از مشورت های مختلف، اینجانب تصمیم به شرکت در انتخابات گرفتم و در انتخابات ثبت نام کردم که این امر بر حسب گزارش های رسیده با اقبال بسیار شایسته و پر شور مردم عزیز ایران اسلامی رو به رو شد که بیش از هر چیز نشان از محبوبیت و مقبولیت امام عظیم الشأن دارد؛ اقبالی که نشان داد امام خمینی برای مردم ایران تنها یادآور گذشته پرافتخار ایشان نیست؛ بلکه با زندگی آنان و دیروز و فردای آنها هم پیوند خورده است. یادگار امام سپس در خصوص روند بررسی صلاحیت داوطلبان خبرگان رهبری گفت: شورای نگهبان که مرجع احراز صلاحیت داوطلبان است، ابتدا به نوعی صاحبان دروس مطرح را دارای صلاحیت دانست و سپس تنها طریقه احراز را امتحان قرار دارد و پس از آن به گفته بزرگان آن شورا، پذیرفت که امتحان موضوعیت ندارد و امکان احراز از راههای دیگر هم ممکن است. سید حسن خمینی یادآور شد: در این میان، بزرگان و مراجع و اساتید عظیم الشأن نسبت به صلاحیت علمی این حقیر شهادت دادند و دهها ساعت نوارهای درس و چندین جلد کتاب نیز ضمیمه این پرونده شد که بر خلاف انتظار نتوانست احراز حضرات آقایان را باعث شود؛ احرازی که در سالها و دوره های قبل، از راههای به مراتب ساده تر برای دیگران حاصل شده بود و در همین دوره نیز برای برخی دیگر از عزیزان، از طریقه ای غیر از امتحان ممکن شده است. وی در ادامه سخنان خود با اشاره به برخی شایعات، اظهار داشت: در روزهای گذشته شایعاتی مطرح شد که از اینجانب برای مصاحبه های علمی -جدای از امتحان معهود- دعوت شده است که لازم است به اطلاع عموم برسانم که این مطلب کاملا خلاف واقع است و هیچ گاه هیچ کس به هیچ نوع از اینجانب جهت مذاکره یا مصاحبه یا طریقه ای که به کشف علمیت بیانجامد دعوت نکرده است. یادگار امام تصریح کرد: اینکه بعضی از حضرات آقایان محترم فقهای شورای نگهبان نتوانستند از شهادت علمای اعلام که بر بسیاری از ایشان سمت استادی دارند و اساتید معظم که قوام حوزه علمیه به آنهاست و از نوشته ها و کتاب های اینجانب، صلاحیت علمی را احراز کنند حداقل برای من و بسیاری دیگر جای تعجب دارد. سید حسن خمینی همچنین در مورد امکان اعتراض در مهلت قانونی اعلام شده، افزود: بر حسب قانون امکان اعتراض وجود دارد، ولی جداً معتقدم که در این میان نکته نامعلوم و مبهمی وجود ندارد و بنده هم فردی ناشناخته نیستم که اعضای محترم با بررسی مجدد بتوانند هویت و یا سندی را به دست آورند، لذا تلقی اینجانب آن نیست که شکایت مسیری جدید را بگشاید و لذا بر آن باورم که اگر آقایان نتوانستند از شهادت مراجع و علما و درس ها و نوشته ها به احراز برسند، بعید است بتوانند در آینده نیز به چنین مهمی دست یابند؛ اما تنها با توجه به درخواست عمومی مردم و برخی بزرگان حوزه و سیاست به این امر اقدام می کنم. یادگار امام در ادامه سخنان خود تأکید کرد: بیت امام راحل برای همیشه خادم مردم خواهد ماند و «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش» را وجهه همت خود قرار داده و خواهد داد و چنین اتفاقاتی نباید در امید مردم نسبت به آینده درخشان نظام جمهوری اسلامی خللی ایجاد کند. وی افزود: لازم است مردم عزیزمان همچون گذشته، نسبت به آینده حساس بوده و برای رسیدن به سعادت گام بردارند و با حضور پرشور خود در انتخابات هفتم اسفند، پایه های سعادت و بهروزی امروز و فردای جامعه مان را فراهم کنند؛ چرا که سعادت مردم جز با دست و حضور ایشان و عزم و اراده آنها ممکن نخواهد شد. یادگار امام گفت: سید حسن خمینی تنها یک سرباز برای مردم و اندیشه و راه امام خمینی است و هر جا که باشد به این خدمت افتخار خواهد کرد و هرگز هیچ چیزی نخواهد توانست مانع از این افتخار گردد. سید حسن خمینی سپس اظهار داشت: امیدوارم که همه به این مهم توجه داشته باشیم که هیچ رفتاری نباید این تلقی را ایجاد کند که رقابت در جمهوری اسلامی با سختی مواجه است و نهادهای دموکراتیک این نظام از جمله مجلس خبرگان که ثمره خون پاک شهیدان است، خدای نکرده با شائبه بسته بودن رقابت در درون خانواده انقلاب مواجه است. وی افزود: ناگفته پیداست که بُعد مردمی بودن نظام همانند بُعد اسلامی بودن و دینی بودن آن از اهمیت ویژه برخوردار است و شرط اولیه تحقق آن، باز بودن امکان رقابت های غیر سازمان یافته است و امیدوارم این امر در انتخابات مجلس نیز خود را نشان دهد. یادگار امام در پایان سخنان خود گفت: دست یکایک مراجع بزرگواری که اینجانب را مورد تفقّد قرار دادند می بوسم و از اساتید بزرگوارم کمال تشکر را دارم و نسبت به مردم عزیز ایران سر تعظیم فرود آورده و برای همیشه خود را خادم ایشان می دانم. همچنین لازم است از لطف و عنایت خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و رسانه های مختلف مکتوب و مجازی تشکر کنم.
کد خبر: ۸۵۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۹

سخنگوی ائتلاف اصول‌گرایان گفت: آقای لاریجانی اعلام کردند هر تصمیمی را که روحانیت داشته باشند از آن حمایت می‌کنند و این موضوع به‌معنای آن است که تفرقه‌ای در کار نیست. پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، غلامعلی حداد عادل سخنگوی ائتلاف اصول‌گرایان عصر دیروز (چهارشنبه) در حاشیه نشست کانون انتخابات حزب مؤتلفه اسلامی در جمع خبرنگاران درباره سرلیست ائتلاف اصول‌گرایان اظهار داشت: هنوز فهرست نهایی نشده و در خصوص سرلیست نیز تصمیمی گرفته نشده است و ان‌شاءالله به‌زودی همه آنها اعلام خواهند شد. وی در ادامه سخنان خود درباره عدم‌حضور علی لاریجانی در ائتلاف اصول‌گرایان نیز گفت: آقای لاریجانی اعلام کردند هر تصمیمی را که روحانیت داشته باشند از آن حمایت می‌کنند و این موضوع به‌معنای آن است که تفرقه‌ای در کار نیست. حداد عادل همچنین در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه با توجه به ثبت‌نام برخی افرادی که می‌دانستند صلاحیت آنها تأیید نمی‌شود، اما حضور پیدا کردند، گفت: همان‌طور که برخی از مسئولان قوه قضائیه اعلام کردند شاید انگیزه برخی از آنها این بوده که آمار رد صلاحیت‌ها را بالا ببرند و جو سنگینی را علیه شورای نگهبان ایجاد کنند و به‌نفع برخی از جریانات ایجاد مظلوم نمایی کنند، که ضربه به شورای نگهبان زده شود. سخنگوی ائتلاف اصول‌گرایان ادامه داد: بنده این موضوع را دور از احتمال نمی‌بینم که با این تفکر ثبت‌نام کرده‌اند. وی در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر اینکه چه‌تعداد از لیست 188نفره اصول‌گرایان رد صلاحیت‌ شده‌اند، گفت: حدود 1 یا 2 نفری هستند که صلاحیت‌ آنها هنوز احراز نشده است. حداد عادل همچنین نحوه برخورد اصول‌گرایان با رد صلاحیت‌های احتمالی گفت: یکی از خصوصیات جریان اصول‌گرایی این است که همیشه تابع قانون بوده و ما در برابر آنچه شورای نگهبان پس از دریافت اعتراضات و رسیدگی به آنها اعلام می‌کند تسلیم خواهیم شد. سخنگوی ائتلاف اصول‌گرایان همچنین در خصوص تعداد روحانیون و بانوان حاضر  در لیست تهران گفت: از تعداد 30 نفر حدود 4 تا 6 نفر از روحانیون و چیزی نزدیک به همین تعداد از بانوان در لیست تهران حضور دارند.   منبع/تسنیم
کد خبر: ۸۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۸

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف،فراکسیون روحانیون مجلس در نامه‌ای به رئیس‌جمهور اعتراض خود را نسبت به مواضع اخیر وی درباره بررسی صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان اعلام کرد.  فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای به حجت‌الاسلام حسن روحانی رئیس‌جمهور اعتراض خود را نسبت به مواضع اخیر وی درباره بررسی صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان اعلام کرد. متن کامل این نامه به شرح زیر است: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم جناب آقای دکتر روحانی رئیس‌جمهور محترم با سلام و احترام سخنان شما در جمع استانداران و مسئولان اجرایی انتخابات کشور بار دیگر تعجب علاقه‌مندان به نظام و ارزش‌ها را برانگیخت و موجب تأسف و تأثر شد. جناب عالی براساس قانون اساسی باید پاسدار قانون اساسی باشید و به عنوان مجری انتخابات نباید موضعی اتخاذ کنید که شائبه حمایت از یک جناح و باند جبهه سیاسی خاص در اذهان متبادر شود. آیا امروز و در آستانه دو انتخابات مهم تضعیف نهاد قانونی و مقدس شورای نگهبان جایز است. حضرت امام راحل (ره) فرمودند همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ولو برخلاف رای شما باشد. (صحیفه امام جلد 14 صفحه 377). ما از عدم احراز یا رد صلاحیت هیچ نامزدی خوشحال نیستیم ولی شورای نگهبان برای رعایت حق‌الناس براساس مستندات و مدارک متقن به وظیفه قانونی خود عمل می‌کند و هر نامزدی که صلاحیتش رد شده و یا احراز نشده است می‌تواند از طرق قانونی اعلام‌شده پیگیری کند. این شبهه و شایبه هم پیش آمده است که دولت برای که دولت برای فرار از پاسخگویی در مورد مشکلات عدیده اقتصادی و پوشاندن ضعف‌های عمده خود این گونه جنجال‌آفرینی می‌کند که باید گفت که این ترفندها دیگر کهنه شده است و مردم با چشمی باز متوجه این حرکات هستند و در زمان مناسب اقدام مقتضی را انجام خواهند داد. بار دیگر به جناب عالی تذکر می‌دهیم که به سوگند خود پایبند باشید و از مواضع جناحی پرهیز کنید. اسامی امضا‌کنندگان: آیت‌الله رضا آشتیانی عراقی حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی حجت‌الاسلام  روح‌الله حسینیان حجت‌الاسلام سیدناصر موسوی لارگانی حجت‌الاسلام احمد سالک کاشانی حجت‌الاسلام حمید رسایی حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر عبادی حجت‌الاسلام سیدمحمود نبویان حجت‌الاسلام غلامرضا مصباحی‌مقدم حجت‌الاسلام سیدعلی طاهری حجت‌الاسلام نصرالله پژمانفر حجت‌الاسلام مفید کیایی‌نژاد حجت‌الاسلام سیدعلی محمد بزرگواری حجت‌الاسلام محمدرضا امیری حجت‌الاسلام موسی غضنفرآبادی حجت‌الاسلام محمد رجایی باغ‌سیایی حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی موسوی حجت‌الاسلام میرقسمت موسوی اصل حجت‌الاسلام سیدمهدی موسوی‌نژاد حجت‌الاسلام علیرضا سلیمی   تسنیم  
کد خبر: ۸۵۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۵

آوای رودکوف:در کشورهای مختلف جهان، مردم برای رسیدن به کرسی‌های مجلس باید دارای شرایطی باشند که قانون برای آنها مشخص کرده‌ است
کد خبر: ۸۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۴

با توجه به این که هنوز شواری نگهبان اسامی کاندیداهای تأیید صلاحیت شده برای مجلس خبرگان رهبری را ارائه نکرده است، ورود زودهنگام برخی رسانه‌های زنجیره‌ای نزدیک به یک جریان برای ارائه لیست‌، نوعی تخلف انتخاباتی محسوب می شود. پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، رسا نوشت: با نزدیک شدن ایام برگزاری انتخابات گمانه‌های زیادی درباره لیست‌ها و ائتلاف‌ها در انتخابات مطرح می‌شود؛ لیست‌ها و ائتلاف هایی که از سوی منابع آگاه منتشر می‌شود! این روند در انتخابات شوراها و یا مجلس شورای اسلامی تا حدودی عادی شده اما برای انتخابات خبرگان که همه بر «غیر سیاسی و غیرجناحی» بودن آن تاکید دارند، اندکی قابل تأمل است. در این میان، «فضای مجازی» و بستر باز انتشار اخبار در کانال ها و گروه های «تلگرام» نیز مزید بر علت شده تا هر روز شاهد انتشار لیست و فهرستی تازه از سوی حامیان و یا مخالفان یک فرد یا جریان باشیم. جالب اینکه هنوز نتایج بررسی صلاحیت نامزدهای این انتخابات از سوی مرجع بررسی کننده، یعنی شورای نگهبان اعلام نشده است. این ورود زود هنگام و انتشار پیش فهرست‌های انتخاباتی، مسبوق به ماه ها قبل است؛ برخی سایت ها و روزنامه های زنجیره ای نزدیک به آقای هاشمی، از آغاز فعالیت های این جریان برای انتخابات خبرگان خبر داده و از برخی نامزدهای مطلوب برای حضور در خبرگان پنجم رونمایی می کرد. در همین راستا باید به مطالب متعدد «روزنامه آرمان» اشاره کرد که از تشکیل «مثلث اعتدال» با حضور آقایان «هاشمی، روحانی و سیدحسن خمینی» خبر داده و در ادامه نیز برخی نامزدهای مورد حمایت این «مثلث خبرگانی» را معرفی کرده بود. یادآور می شود که ماه ها قبل «پایگاه خبری تحلیلی فردا» با انتشار این مطلب که «هاشمی رفسنجانی جزو اولین افرادی است که برنامه خود را برای حضور در انتخابات آینده مجلس خبرگان آغاز کرده و در همین خصوص شنیده ها حاکی از برنامه ریزی گسترده آیت الله برای ورود به عرصه انتخابات مجلس خبرگان است...»، نوشته بود که «بر همین اساس طیف هاشمی در تهران لیست انتخاباتی مجلس خبرگان با نام «مجتهدان مصلح و معتدل» را تهیه کرده و در حال تکمیل آن در شهرستان ها نیز هستند. در همین خصوص گفته می شود احتمالاً از حسن روحانی، هاشمی رفسنجانی، محقق داماد، سیدحسن خمینی و مجید انصاری برای تکمیل این لیست استفاده شود...» کمی بعدتر، جزئیات بیشتری از این فهرست منتشر شد و «خبرگزاری ایلنا» با تاکید بر لزوم تشکیل «مثلث هاشمی، روحانی و سیدحسن خمینی» برای انتخابات خبرگان پنجم، نوشت: «احزاب اصلاح‌طلب به جز مجمع روحانیون و مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم عموماً نیرویی برای حضور در انتخابات خبرگان ندارند. با این حال نام بعضی اعضای سابق مجلس خبرگان برای حضور در انتخابات از سوی برخی رسانه‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب منتشر شده است؛ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، سید حسن خمینی، مجید انصاری (نماینده سابق مجلس خبرگان)، محمود علوی (وزیر اطلاعات و عضو فعلی مجلس خبرگان)، علی یونسی (وزیر پیشین اطلاعات)، سیدهادی خامنه‌ای (نماینده سابق مجلس خبرگان)، علی اکبر محتشمی پور (نماینده سابق مجلس خبرگان)، محسن موسوی‌تبریزی (نماینده سابق مجلس خبرگان)، هاشم‌زاده‌ هریسی (عضو فعلی مجلس خبرگان) محمد علی شهیدی (معاون رییس جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران) و سید محسن خرازی (عضو فعلی مجلس خبرگان)، ابوالقاسم علیدوست (عضو جامعه مدرسین)، محمدجواد فاضل لنکرانی (عضو جامعه مدرسین)، سید محمد غروی (عضو جامعه مدرسین) و علوی بروجردی (از اساتید برجسته حوزه علمیه قم) از جمله افرادی هستند که در صورت نامزدی در انتخابات خبرگان شانس زیادی برای ورود به این مجلس را دارند، اما ظاهراً گروه‌های اصلاح‌طلب هنوز به این جمع‌بندی نرسیده‌اند.» و حالا با ثبت‌نام نامزدهای انتخابات خبرگان، تب انتشار این لیست ها و فهرست ها با نام‌های پر طمطراق به یکی از سرگرمی های اهالی رسانه تبدیل شده است؛ اهل فن به خوبی می دانند که در فضای تبادل اخبار در عصر ارتباطات، مهمترین نکته «اخبار جدید و البته ناب» است، حتی اگر کاملاً تایید شده و موثق هم نباشد. در این میان هم «خبرگزاری ایلنا» پیش گام بوده و طی گزارشی که در زمینه فهرست انتخاباتی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درج کرده، به نقل قولی از «فرید مدرسی» اشاره کرده و چنین آورده است: «یکی از این لیست‌ها، لیستی بود که توسط یکی از روزنامه‌نگاران شناخته شده منتشر شد که ارتباط نزدیکی با نهادهای حوزوی دارد و اخبار دست اولی از فعالیت علمای قم منتشر می‌کند... در لیستی که توسط فرید مدرسی منتشر شده است، آقایان احمد جنتی، محمدتقی مصباح یزدی، قربانعلی دری نجف‌آبادی، محمدعلی تسخیری، ابراهیم امینی نجف آبادی، محمدباقر باقری کنی، محمد امامی کاشانی، محمد محمدی ری شهری، سیدمحمد غروی، حسن روحانی، محمدعلی موحدی کرمانی، ابوالفضل میرمحمدی، سیدمحمدرضا مدرسی یزدی، علیرضا اعرافی و علی مومن حضور دارند...» نکته قابل تأمل این است که همه این اخبار و مطالب، از کانال ها و گروه ها خبری و رسانه ای در شبکه های اجتماعی سر در می آوردند، منابعی که در «صحت» آن باید تأمل جدی کرد. جالب اینکه، خبر فوق از یک «روزنامه‌نگار شناخته شده» نقل شده است، اما «خبرگزاری آریا» طی خبری که در بسته «شنیده‌های انتخاباتی آریا» منتشر کرده است، از اعلام موجودیت «ائتلاف بزرگ اعتدالیون» و انتشار لیست مورد حمایت آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان خبر داده و چنین نوشته است: «این ائتلاف اعلام کرده که فهرست مورد حمایت آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان حوزه تهران با حضور تعدادی از نخبگان و مجتهدان برجسته حوزوی مورد جمع بندی قرار گرفت. این فهرست که پس از بررسی ها و مشورت های فراوان کمیته های مشورتی مورد اجماع قرار گرفته و از تایید آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز برخوردار است، به عنوان فهرست اصلی ائتلاف بزرگ اعتدالیون در تهران معرفی می شود. اطلاعات تکمیلی درباره سرلیست های مورد حمایت آیت الله هاشمی رفسنجانی متعاقبا اعلام خواهد شد. فهرست اسامی اعضای اصلی این فهرست، بدین شرح است؛ آقایان علی اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، سیدحسن خمینی، سیدمحمد موسوی بجنوردی، محمد امامی کاشانی، مجید انصاری، محمد سروش محلاتی، سیدمحمد غروی، سیدعلی عماد، سیدسعید جلیلی چوب تراش، رسول منتجب نیا، سیدعباس حسینی قائم مقامی، مرتضی مداح، سعید ضیایی فر، علی راستی کاشانی، مهدی هادوی تهرانی» بررسی های تکمیلی درباره منبع اصلی انتشار این فهرست، ما را به کانال اعتدالیون در تلگرام می رساند که به نام همین ائتلاف بوده و ظاهراً از سوی «نخبگان حوزوی حامی آیت الله هاشمی» مدیریت می شود. این کانال انتخاباتی که در همین ایام انتخابات شروع به فعالیت کرده، اخبار و گزارش‌هایی پیرامون فعالیت های اعضای ائتلاف منتشر کرده است که آخرین مورد آن، مربوط به جمعی از فضلا و علمای قم با آیت الله هاشمی بوده است. همزمان با انتشار این فهرست، و در حالی که اخبار قبلی از ائتلاف آقایان «هاشمی، روحانی و سیدحسن خمینی» و تشکیل «مثلث خبرگان» خبر می‌داد، «کانال هواداران سید حسن خمینی» در کانال تلگرام خود از تشکیل «ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالگرایان برای خبرگان» خبر داد و چنین نوشت: «بر اساس توافقی که صورت گرفته است آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان نفر نخست یا سر لیست این فهرست تعیین شد. فهرست اولیه جریان اصلاح طلب و اعتدال گرا به این شرح است: علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدحسن خمینی، حسن روحانی، محسن قمی، سیدمحمد موسوی بجنوردی، مجید انصاری، ابراهیم امینی، محمود امجد، محمد امامی‌ کاشانی، سیدمحمود علوی، محسن غرویان، محمدمهدی فقیهی، سیدعباس قائم‌مقامی، دکتر سید هاشم بطحایی گلپایگانی، مهدی هادوی تهرانی، علی مومن‌پور» حالا با داغ تر شدن فضای انتخاباتی در کشور، هر روز باید شاهد انتشار فهرست های تازه تری از سوی جریانات سیاسی باشیم. در این میان، نکته قابل تأمل و حائز اهمیت، انتشار زودهنگام فهرست‌های مذکور است که حتی منتظر اعلام نتایج بررسی صلاحیت ها هم نشده و گزینه های خود را رونمایی کرده اند. افراد مذکور نیز هیچ واکنشی در تایید یا رد این فهرست ها و حضور خود در این ائتلاف ها بروز نداده اند. در این شرایط باید یادآور شد که صرف نظر از صحت و سقم این فهرست ها، انتشار زودهنگام این فهرست ها را باید نوعی تخلف انتخاباتی محسوب کرد که پیش از این از سوی مراجع نظارتی انتخابات در خصوص آن هشدار داده شده بود.
کد خبر: ۸۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۳

آوای رودکوف:سی ام دی ماه یادآور سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی است. متن کامل وصیت نامه مهندس بازرگانبیست و یک سال قبل در واپسین روز دی ماه 1373 مهندس بازرگان که برای درمان به سوییس اعزام شده بود قبل از انتقال به بیمارستان چشم از جهان فرو بست.  گوینده اخبار تلویزیون ایران اما چنان بر واژه سوییس تاکید کرد که انگار او در تمام سال های پس از نخست وزیری در کنار جزیره لمان لمیده بوده حال آن که طی سال های 58 تا 73 تنها یک بار به آلمان رفت و بقیه اوقات همواره در ایران بود و قبل از اعزام به سوییس نیز در بیمارستان دی بستری شد. بازرگان اما تنها مرد سیاست نبود و به اعتراف موافق و مخالف مرد عرصه دیانت هم بود و برای اثبات این دومی هم نوع زندگی او را می توان گواه آورد و هم وصیت نامه اش را که انگار نه انگار آن را  مردی با سابقه 60 سال فعالیت سیاسی مستمر و دبیر کلی یک حزب سیاسی و با اشتهار به نخست وزیری در یکی از مهم ترین فرازهای تاریخ ایران و سال ها استادی و ریاست دانشکده فنی دانشگاه تهران نوشته و به سبک و سیاق مذهبی ترین روحانیون است تا جایی که روشن‌فکری نوشت: " آدمی در نگاه اول تصور می کند این وصیت نامه حاج شیخ عباس قمی است! آن قدر که بیم قیامت و توصیه های دینی و نه اشارات سیاسی در آن موج می زند." متن کامل وصیت نامه از این قرار است: بسم الله الرحمن الرحيم كُلُّ مَنْ عَلَيْها فَانٍ. وَيَبْقی وَجْهُ رَبِكَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِكْرامِ.  (1)  وصيت‏نامه بنده گنه‌كار بی‏‌مقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست كننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزيز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنين و به همه خويشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنايان و اهل لطف. با اقرار به وحدانيت و ربوبيت خالق و با درود بر همه پيامبران علی‌‏الخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلی‌‏الله عليه و آله و سلم و بر اهل بيت طهارت و امامت. (1)اولين و مهم‌ترين آرزو و توصيه‏‌ام به خانواده و خويشان و دوستان اين است كه رفتن من برايشان عبرت بوده، به زندگی هميشگی خيلی بزرگ‌تری‌كه در پيش‌ دارند- بيشتر از دوروزه دنيای گذران- بينديشند و تدارك ببينند. زندگی بی‏‌مرگ و انتها كه خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و اميدوار به رستگاری و رضوانش كرده‌‏اند، به فرض كه كسی يقين به وقوع آن نداشته باشد، دليل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال كه بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و كتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناك و غيرقابل تحمل است كه احتمال وقوعش را هر قدر كم و كوچك بگيريم، مصلحت و منفعت ما ايجاب می‏نمايد كه با توجه به عظمت واقعه و بی‏نهايت بودن مصيبت، آن را به حساب بياوريم و راه احتياط هم كه شده باشد در پيش گيريم. وصيت من اين است كه نه آخرت و قيامت را نفی و فراموش كنيد و نه روزی رسان و آفريننده خودتان را كه برای جهان غير او صاحب و گرداننده‏ای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خيال نباشيم، او هم دروغ و خيال نمی‏تواند باشد. اينك كه دنيا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زيانكاری است و جريان تاريخ بشريت در جهت افزايش گرفتاري‌ها و سختي‌ها يا توسعه ظلم و فشارهاست، بايد سعی كنيم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود كننده باشد. (2)دومين توصيه (خصوصی‏ ام) به همسر و فرزندان و كسان، مهربانی و گذشت و خدمت‌گزاری در حق يكديگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره ديگر خويشاوندان و صله رحم. (3)توصيه سوم قبول عذر تقصيرها و قصورهايم در حق خانواده و كسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلاليّت می‏طلبم و تقاضای بخشش و دعای خير دارم، و رساندن اين تقاضا به كسانی كه در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنيده باشند يا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زيان كه به كسی و به كسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط كه باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سياسی، تقاضايم اين است كه حلالم نماييد. (4)كفن و دفن و ترحيم«... وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِاَی اَرْضٍ تَمُوتُ...» (2) برای محل دفن قبری را زير سر نگذارده‏ام كه زحمت بازماندگان كمتر باشد. و محل خاصی را هم در نظر ندارم ولی اگر امكان داشته و خالی از دردسر و اشكال باشد بدم نمی‏آيد در مقبره بيات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام الله عليها و در كنار پدر و مادر و عده‏ای از برادر خواهرها و عمو و عموزادگان باشد كه احتمال سر خاك آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاك سپردگان بيشتر باشد. برای كفن خلعتی سابقاً از سفر حج ‏آورده و در چمدان عنابی‌‏رنگ گذارده بودم كه پس از نقل مكان به نارون نمی‏دانم چه شده است. برای مجالس ترحيم و تذكر اگر چه بيشتر جنبه تشريفاتی و تكلف پيدا كرده و جزو آداب و حساب‌های سياسی و گروهی شده، دردی از دنيا و آخرت مردگان و زندگان دوا نمی‏كند ولی با احتمال اينكه برای افرادی، مختصر عبرت از مرگ و خشيت از خدا و آخرت حاصل شود و حلاليت و آمرزشی نصيب ميت گردد ايراد به برگزاری آن از محل ثلث خودم ندارم خصوصاً اگر همراه با اطعام مساكين و غذای دسته جمعی بدون تعيّن و تشريفات برای بازماندگان و دوستان نزديك باشد. بيشتر از توصيف و تمجيد شخص از دنيا رفته به تذكر قيامت و توجه به آخرت پرداخته شود، توصيه‌‏های (1) و (2) و (3) نيز بد نيست كه در مجلس ترحيم خوانده شود. وصيتنامه مورخ 7/10/1373- در خانه نارون 1. رحمن(55) / 26 و 27 : هر چه بر روی زمين است دستخوش فناست. و ذات پروردگار صاحب جلالت و اكرام توست كه باقی می‏ماند. 2. لقمان(31) / 34 : ... و هيچ كس نمی‏ داند كه فردا چه چيز به‏ دست خواهد آورد و كسی نمی ‏داند كه در كدام زمين خواهد مْرد...
کد خبر: ۸۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۳۰

دست تک تک عزیزان اصول گرا ،سکانداران و نامزدهای این تشکیلات در مناطق کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده را می بوسم که با احساس مسولیت ودرایت اجازه ندادند شیرازه این تشکیلات ازهم بپاشد  
کد خبر: ۸۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳

آوای رودکوف:مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استاندار کهگیلویه و بویراحمد از تشکیل ستاد پیشگیری از آسیب های اجتماعی با مدیریت معوان سیاسی و امنیتی استاندار در این استان خبر داد
کد خبر: ۸۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

آوای رودکوف:جمعی کثیری از طلاب، روحانیون ،دانشجویان و مسولان کهگیلویه وبویراحمد در تجمع اعتراض آمیزی شهادت مظلومانه عالم ربانی شیخ 'نمر باقرالنمر' رهبر شیعیان عربستان را از سوی رژیم منحوس آل سعود محکوم کردند
کد خبر: ۸۲۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

آوای رودکوف:مدیر کل فرهنگ وارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد: معتمدین و روحانیون از دیر باز در شهرستان بهمئی نقش سازنده ای در رفع مشکلات اجتماعی و عمومی مردم داشتند
کد خبر: ۸۲۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

آوای رودکوف :نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد با اشاره به برخی از معضلات فرهنگی جامعه ما گفت: راهکار مبارزه با خرده فرهنگهای غلط استمداد از زندگی ائمه است
کد خبر: ۸۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

استادخسرو معتضد - تاریخ‌پژوه - متنی را در پاسخ به برخی اتهاماتی که علیه وی مطرح می‌شود منتشر کرده است.  به گزارش ،پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از  ایسنا، در پی ابهامات و اتهاماتی که هر از گاهی در شبکه پیام‌رسان موبایلی تلگرام متوجه خسرو معتضد می‌شود، این تاریخ‌پژوه و روزنامه‌نگار متنی را ارسال کرده است. در این متن آمده است: «نادانان و بی‌سوادان و کم‌سوادان در هر دوره و زمانه‌ای بوده‌اند و کسانی را که بنا به دلایلی مورد لطف و محبت مردم قرار می‌گرفته‌اند به گونه‌ای مورد حمله قرار می‌داده‌اند تا آنان را تخریب کنند. به مرحوم دکتر محمد مصدق هیچ وصله‌ای نمی‌چسبید. از این رو شایع کردند کتابی که او به عنوان رساله دکترای خود درباره ارث در اسلام نوشته است به قلم یکی از روحانیون قم بوده است. در حالی که آن کتاب را دکتر مصدق در سوییس به زبان فرانسوی نوشته بود و بعدها در سال 1331 که میراشرافی معروف مدیر روزنامه رسوای آتش خواست آن را در روزنامه‌اش به چاپ برساند مجبور شد مترجمی استخدام کند. سرفرانسیس شپرد سفیر انگلیس در ایران که از مصدق به علت مبارزه او علیه استعمار ننگین شرکت نفت انگلیس و ایران تنفر داشت روزی در یادداشتی از سفارت انگلیس به وزارت خارجه لندن نوشته بود: از دهان مصدق بوی تریاک می‌آید. روزنامه‌های لندن هم این مهمل را چاپ کردند و جراید جیره‌خوار در شرکت نفت در تهران آن را تکرار کردند. حسین مکی سرسختانه در مقام نماینده مجلس به مبارزه با انگلیسی‌ها پرداخت و آن‌ها را با همه ید بیضایشان از آبادان بیرون انداخته بود و چون لکه‌ای به دامان او نمی‌چسبید گذشته او را پیش کشیدند که در جوانی درجه‌دار و استوار نیروی هوایی بوده و در قسمت فنی نیروی هوایی خدمت می‌کرده است. یک مامور اطلاعاتی انگلیس هم در گزارشی نوشت: «مکی مرد جسور و جدی و خطرناکی است. از مال دنیا چیزی جز خانه پدری ارثی ندارد و شاید بتوان با دادن صد هزار دلار رشوه او را از مخالفت باز‌داشت». در حالی که این پیشنهاد باتوجه به شخصیت خاص مکی که ممکن بود پیشنهاد رشوه انگلیسی‌ها را افشا کند خطرناک بود و اقدامی برای سنجش مکی نشد اما بعدها دشمنان آن رادمرد شایع کردند که به او صد هزار دلار رشوه داده‌اند. مکی آنقدر نترس و بی‌باک بود که در سخنرانی‌های خود در‌ آمریکا، آنان را مورد عتاب و خطاب قرار داد که چرا مهار خود را دست انگلیسی‌ها داده‌اند و مردم تمام بدبختی‌های خود را به دلیل حمایت آمریکا از انگلستان می‌انگارند. یا به آیت‌الله کاشانی تهمت زدند که مبارزات 50 ساله خود و پدرش با انگلستان را فراموش کرده و انگلیسی شده است. اخیراً نوبت من شده است که دیدم فردی در فلان شبکه پیام‌رسان موبایلی و در فضای مجازی این کشف را درباره من کرده است که من از خانواده و دودمان قاجاریه هستم و به همین علت در آثارم از پهلوی‌ها که اجداد مرا از سلطنت برکنار کرده‌اند انتقاد می‌کنم! متاسفانه کسانی هم بی هیچ مطالعه و پرسشی از روی دست هم کپی می‌کنند و برای هم می‌فرستند. چند شب پیش از رادیو فردا تصادفاً شنیدم سوابق فعالیت‌های کمونیستی جعفر پیشه‌وری در باکو را به طور کامل و جامع بیان می‌کرد اما اگر ما بخواهیم این مطالب را در رسانه‌ها بگوییم فوراً عده‌ای رگ گردنشان بالا خواهد آمد که چرا این حرف‌ها را می‌زنید. به ما برمی‌خورد. مضحک‌تر این‌که دیگری در سایتی دیگر نوشته: فلانی - یعنی من - نوه عضدالملک قاجار هستم. بنابراین از قاجاریه هستم و مطالبی که می‌نوشتم و می‌نویسم از روی حب به قاجاریه و بغض به پهلوی است. در همان حال یک مدعی هم مقاله‌ای منسوب به من مربوط به 45 سال پیش را کشف می‌کند و روی سایت می‌گذارد و ادعا می‌کند من از شاه تعریف کرده‌ام. آخر نفهمیدم من از قاجارها هستم و از پهلوی‌ها بدم می‌آید یا مداح شاه بوده‌ام؟! واقعیت را اما از زبان خود من بشنوید یا بخوانید: من از سلسله قاجار که 125 سال ایران را در حالت قهقرا و ضعف و عقب‌ماندگی نگاه داشت بسیار بدم می‌آید و کمترین نسبت خانوادگی با این ایل و تبار ندارم اما در میان همان قاجارها شاهزادگان شجاعی مانند عباس میرزا نایب‌السلطنه وطن‌پرست و باسواد و عاشق ترقی و عظمت ایران و محمدعلی دولتشاه برادر او - که عثمانی‌ها را سر جای خود نشاند - و شاهزاده حسام‌السلطنه سلطان مراد میرزا که هرات را بازپس گرفته بوده‌اند که مورد احترام هر ایرانی هستند. بنابراین ترهاتی را که بدخواهان می‌نویسند کما این که درباره مرحوم استاد علی‌اکبر دهخدا می‌نوشتند او صدهزار تومان بودجه دولت را صرف تدوین یک مشت مطالب بیهوده‌ای کرد که لغت‌نامه خوانده می‌شود و خواسته نامش را بلندآوازه کند چیزی از ارزش و اهمیت مرحوم دهخدا کم نمی‌کند. بی‌مایگانی در دوران حیات مرحوم ملک‌الشعرای بهار به او حمله می‌کردند که چگونه در دوران حیات رضاشاه قصیده بلندبالایی در وصف او به نام «دیروز و امروز» ساختی و چرا برای عروسی محمدرضا پهلوی ولیعهد و فوزیه شاهزاده خانم مصری سرود شادباش سر دادی که آهنگ آن را سرهنگ مین باشیان ساخت. خدا بیامرزد ملک‌الشعرای بهار را که از آغاز سلطنت رضاشاه یا مأمورین دایره عملیات ویژه نظمیه قصد قتل او را در سال 1304 کردند و به علت اشتباه محض دیگری به نام واعظ قزوینی را سر بریدند، یا به علت سرودن اشعار انتقادی خود به زندان می‌افتاد و چند بار زندانی شد و یک بار او را به اصفهان تبعید کردند و آخر سر محمد علی فروغی شفاعت کرد و او را به تهران بازگرداندند و قرار شد کارهای ادبی و تحقیقی کند و حقوق او را که قطع کرده بودند برای امرار معاش خانواده‌اش از نو برقرار کنند. به او پیشنهاد شد قصیده‌ای بسراید تا دیکتاتور، کینه خود را به او فراموش کند و او آن قصیده را سرود. این کین‌توزی‌ها اما ادامه دارد. فردا اگر بنویسم آدولف هیتلر آدم‌کش بوده لابد یکی پیدا می‌شود و مرا فرزند چهارم ژوزف استالین و از کمونیست‌های صحیح‌النسل و بلشویک‌های وفادار می‌نامد! من یکی از میان مردمم. مانند همه مردم و با همه احساسات و اندیشه‌های آنان. از دیکتاتوری نفرت دارم و از هوچی‌گری و شانتاژ نیز نمی‌ترسم. ابلهان هرچه می‌خواهند و در چنته دارند بسازند و در فضای مجازی بگذارند. این توضیح هم برای عده‌ای از طایفه قاجاریه است که از من می‌پرسند: آیا جنابعالی هم از ما هستی؟ در جوابشان عرض کردم خیر. از هیچ ایل و تبار و طایفه‌ای نیستم. فقط ایرانی هستم و افتخار می‌کنم که از درون ملت ایرانم. همین!»
کد خبر: ۸۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۷