« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
بسیاری از اصولگرایان به همان میزان که رأی احمدی‌نژاد را می‌خواهند، خود وی را نمی‌‌خواهند!  به گزارش آوای رودکوف،صادق زیباکلام در یادداشتی در روزنامه شرق، در باره ورود یک احمدی نژادی به انتخابات ریاست جمهوری آینده نوشت: سؤال اساسی این است که چقدر احتمال چنین رویدادی در انتخابات سال آینده وجود دارد که یک جریان پوپولیستی علیه آقای روحانی به راه بیفتد و چهره رأس آن جریان، چه خود محمود احمدی‌نژاد و چه «احمدی‌نژاد» دیگری بتواند وارد صحنه شود؟ بسیاری از اصولگرایان به همان میزان که رأی احمدی‌نژاد را می‌خواهند، خود وی را نمی‌‌خواهند! برای بسیاری از اصولگرایان اگر یک معجزه‌ای می‌توانست اتفاق بیفتد که آنان می‌توانستند به آن حدود ١٠ میلیون رأی احمدی‌نژاد - بدون شخص احمدی‌نژاد- دست یابند، عالی می‌شد؛ البته فعلا اصولگرایان با مسئله گزینش احمدی‌نژاد خیلی فاصله دارند؛ اما با توجه به فقدان محبوبیت چهره‌های دیگرشان، هیچ بعید نیست یک روز مجبور شوند با وجود تمایل و حتی اعتقادات‌شان، بروند سمت احمدی‌نژاد؛ حتی اگر امروز او را نفی کنند.اگر عرصه کار و رقابت با روحانی بسیار حساس شود، شاید راهی برای آنان باقی نماند؛ البته در میان اصولگرایان شخصیت‌هایی هستند که تحت هیچ شرایطی (حتی خطر واگذاری مجدد پاستور به روحانی یا یک غیراصولگرای دیگر) حاضر نیستند با احمدی‌نژاد همکاری کنند. برای مثال افرادی مثل دکتر علی لاریجانی؛ اما برخی دیگر، به‌ویژه جبهه پایداری‌ها، ‌همچنان به احمدی‌نژاد به عنوان یک اسوه و یک قهرمان می‌نگرند و بالاخره تعداد دیگری مانند رهپویان و ایثارگران (علیرضا زاکانی و ...) حاضرند خبط و خطاهای گذشته او را فراموش کنند و یک بار دیگر با او دستِ دوستی و ائتلاف بدهند؛ بنابراین نفس وسوسه بازگشت به قدرت باعث می‌شود بسیاری از اصولگرایان بلاهای هشت سال احمدی‌نژاد، هم برای کشور هم برای خودشان را فراموش کنند و در برابر روحانی، حول احمدی‌نژاد بسیج شوند. اما مسئله مهم، شرایطی است که بازگشت احمدی‌نژاد را محتمل می‌کند. این شرایط عبارت‌اند از القای حساس عدم موفقیت در عملکرد چهارساله آقای روحانی. ارزیابی عملکرد روحانی در تجزیه‌وتحلیل نهایی در دو وجه خلاصه می‌شود: سیاسی و اقتصادی. وجوه سیاسی روحانی برای اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده‌تر جامعه مطرح است و وجوه اقتصادی نیز برای لایه‌های دیگر. آیا پیشرفت روحانی در عرصه سیاسی آن‌طور‌که انتظار می‌رفت بوده است. شاید بتوان گفت عمده‌ترینِ مکان دانشگاه‌های کشور بوده است. روحانی آن فضای امنیتی را که بعد از حوادث ٢٢ خرداد ٨٨ در دانشگاه‌های کشور به وجود آمده بود کاملا تغییر داده است. بسیاری از تشکل‌های مستقل دانشجویی ازجمله انجمن‌های اسلامی بعد از آن رویدادها تعطیل شدند و فقط برخی تشکل‌های خاص اجازه فعالیت در دانشگاه‌ها داشتند. به موازات این تحولات، صدها دانشجو به کمیته‌های انضباطی و سایر نهادهای مشابه احضار شدند یا از ادامه تحصیل برخی از آنها جلوگیری شد یا در بهترین حالت از آنان تعهد گرفته شد که وارد هیچ‌گونه فعالیت سیاسی و حتی صنفی نشوند. کمیته‌های انضباطی فضای سنگینی در دانشگاه‌ها برقرار کرده بودند و دانشجویان نگران بودند اگر در فعالیت‌های سیاسی و صنفی دانشجویی مشارکت کنند، ممکن است برای ادامه تحصیل در مقطع بعدی با مشکل «گزینش» روبه‌رو شوند. روحانی و وزارت علوم آن، آن فضا را به‌طورکلی از دانشگاه‌های کشور کنار زد. انجمن‌های مستقل دانشجویی البته به صورت محدود جان گرفته و به راه افتاده‌اند. کمیته‌های انضباطی به مقدار زیادی کم‌رنگ شده‌اند و دانشجویان، نگران ورودشان به مقاطع بعدی تحصیلی، به واسطه گزینش نیستند. وضع مطبوعات هم بالنسبه بهتر از دوران احمدی‌نژاد شده و در کل، فضای سیاسی کشور بازتر شده است؛ بنابراین اگرچه برخی خواسته‌ها برآورده نشده؛ اما به نظر می‌رسد که بتوان نمره قبولی به روحانی در «درس سیاسی» داد. پاشنه آشیل روحانی و چیزی که احتمال بازگشت «احمدی‌نژاد» را جدی می‌کند، اقتصاد است. وضع اقتصادی کشور آن‌گونه‌که باید مناسب نیست. اینکه چه میزان از این وضعیت ناشی از مدیریت دولت روحانی بوده بحث‌کردنی است‌؛ اما به‌هر‌حال وضع نامطلوب اقتصادی و تداوم آن باعث می‌شود احتمال برخاستن یک جریان پوپولیستی در طیف راست علیه روحانی جدی باشد. بدون ورود به جزء سیاست، کشور با چندین معضل اقتصادی اساسی روبه‌روست. بی‌کاری به بالای هفت میلیون رسیده. درِ کمتر خانواده‌ای را می‌توان گشود که در آن دست‌کم یک فارغ‌التحصیل بی‌کار نباشد. مشکل فقط بی‌کاری نیست. آنچه وضعیت را وخیم‌تر می‌کند آن است که و هیچ روزنه‌ای در انتهای تونل بی‌کاری به چشم نمی‌خورد. دولت یازدهم سال ٩٤ را با شش میلیون بی‌کار آغاز کرد و در پایان این سال رقم بی‌کاری بعضا بالای شش میلیون رفته بود و چشم‌انداز چندانی هم برای سال ٩٥ به چشم نمی‌خورد. بگذارید این‌گونه بگویم: هیچ دلیل موجه یا واقع‌بینانه‌ای وجود ندارد که امیدوار باشیم یک درصد قابل‌توجهی از این هفت میلیون در سال ٩٥ برای‌شان کار پیدا خواهد شد. رکود، معضل بعدی یا در حقیقت مادر همه مشکلات اقتصادی‌مان است. مانندِ بی‌کاری، نمره دولت روحانی در به‌چالش‌کشیدن رکود خیلی درخشان نبوده و واقع‌بینانه گفته باشم، او در درس «خروج کشور از رکود» نمره بالایی نگرفته است. برای نشان‌دادن رکود نیازی به این نیست که انسان کارشناس اقتصادی باشد. بسیاری از صنایع کشور انبارهای‌شان پر از محصولات و تولیدات‌شان است و هیچ روزنه‌ای هم برای فروش‌شان وجود ندارد؛ زیرا خیلی از صنایع کشور به جای سه شیفت، دو شیفت یا حتی یک شیفته دارند کار می‌کنند؛ چون خریداری برای تولیدات‌شان وجود ندارد. درواقع آمار بالای بی‌کاری دلیل دیگری مبنی بر وجود رکود است. بزرگ‌ترین صنعت کشور، ساختمان است و کیست که نداند ساختمان یا مسکن در یک رکود بی‌سابقه به سر می‌برد. اگر همچنان مقامات دولتی درصدد انکار رکود یا کم‌اهمیت جلوه‌دادن آن باشند، می‌توان همچنان دلیل دیگری ارائه داد. بودجه عمرانی مصوب کشور برای سالی که گذشت (٩٤) بالغ بر ٤٧ هزار میلیارد تومان بود. در شش‌ماهه اول سال ٩٤ فقط هشت‌هزارو ٦٠٠ میلیارد تومان از این بودجه تخصیص پیدا کرد؛ یعنی کل اعتبارات عمرانی که در شش‌ماهه اول سال ٩٤ هزینه شد، هشت‌هزارو ٦٠٠ میلیارد تومان بود؛ حتی اگر فرض بگیریم در شش‌ماهه دوم در خوش‌بینانه‌ترین حالت، همین مقدار هزینه شود، در آن صورت کل بودجه عمرانی تخصیص‌یافته در سال ٩٤ اندکی بیشتر از ١٧ هزار میلیارد تومان نمی‌شود. چرا به جای ٤٧ هزار میلیارد تومان برای بودجه‌های عمرانی کشور در سال ٩٤، دولت کمتر از نصف آن را تأمین کرده است؟ پاسخ به این سؤال ما را می‌رساند به معضل اقتصادی دیگر دولت روحانی: نداشتن نقدینگی! با وجود دریافت بخشی از پول‌های بلوکه‌شده ایران در یکی، دو ماه پایانی سال ٩٤، دولت روحانی با میراث مانده از دولت احمدی‌نژاد، به‌شدت به پیمانکاران بدهکار است و پول هم ندارد. همان‌طورکه همه ما وقتی بدهکار هستیم و مقروض، از خیلی از برنامه‌های دیگرمان صرف‌نظر می‌کنیم، دولت یازدهم نیز مجبور شده تا برای انجام خیلی از برنامه‌هایش دست نگه دارد. اینکه به جای ٤٧ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی، کمتر از ٢٠ هزار میلیارد تومان هزینه می‌کند، به دلیل آن است که دولت پول ندارد. کمتر سازمان، نهاد، بنیاد، اداره، پیمانکار، تولیدکننده، توزیع‌کننده و ... را می‌توان سراغ گرفت که از دولت طلبکار نباشد؛ حتی برخی سازمان‌ها و وزارتخانه‌های دولتی در پرداخت حقوق و مزایا و اضافه‌کاری به کارکنان‌شان با مشکل روبه‌رو هستند. دکتر طیب‌نیا، وزیر اقتصاد و دارایی، اواخر سال گذشته اعلام کرد دولت بیش از ٥٠٠ هزار میلیارد تومان بدهی دارد. نیاز به گفتن نیست که با این بدهی سنگین، انتظار سرمایه‌گذاری و ریخت‌وپاش برای کارهای عمرانی و توسعه و در نتیجه خروج از رکود و ایجاد اشتغال، یک حسرت و آرزو بیشتر نخواهد بود؛ حتی با نرخ تورم رسمی اعلام‌شده در حدود ١٥ درصد، دولت رسما اعلام کرده ایجاد یک شغل جدید بین ٣٠ تا ٥٠ میلیون تومان هزینه دارد. می‌‌توانیم ضرب و تقسیم کنیم که برای شاغل‌شدن هفت میلیون نفر، چطور دولت باید هزینه کند. از سوی دیگر هیچ چشم‌اندازی هم برای افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی مجسم نمی‌شود. اگر آهسته‌ترشدن رشد اقتصادی چین که از اواخر سال ٩٣ اتفاق افتاد، ادامه پیدا کند، همچنین صادرات نفت شیل آمریکا و بالاخره رکود نسبی فعلی اقتصاد جهانی، ‌در آن صورت نه‌تنها چشم‌اندازی برای بالارفتن بهای نفت در سال ٩٥ وجود ندارد؛ بلکه ممکن است از ٣٠ دلار فعلی هم پایین‌تر بیاید و به ٢٥ دلار در هر بشکه هم برسد؛ یعنی کمتر از یک‌سوم متوسط صنعت نفت در دوران «احمدی‌نژاد»؛ البته دولت تأکید می‌کند ما برای نفت بشکه‌ای ٢٠ دلار هم خودمان را آماده کرده‌ایم یا برخی دیگر از مسئولان شعار «اقتصادی بدون نفت» می‌دهند؛ اما در عمل وقتی درآمدهای ارزی دولت کاهش پیدا می‌کند، از یک سو هزینه‌هایی مانند بهداشت و درمان، آموزش‌وپرورش، سرمایه‌گذاری‌های سنگین توسعه، بودجه‌های عمرانی و ... خود را نشان می‌دهد و بودجه‌ این بخش‌ها هم ناگزیر کاهش پیدا می‌کند و از سوی دیگر، بدهی‌های دولت زیادتر می‌شود و بالاخره آمار بی‌کاران هم نه‌تنها پایین نمی‌آید، بلکه بالاتر هم می‌رود. همه اینها یک طرف، پرداخت یارانه فله‌ای به نزدیک به ٧٥ میلیون نفر هم یک طرف. از میان همه مصیبت‌های دو دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، پرداخت یارانه فله‌ای از همه بدتر بود. در طول تاریخ اقتصادهای مدرن، از انقلاب صنعتی در قرن هجدهم به این سو، چنین پدیده‌ای سابقه نداشته است که یک دولت، به این صورت به همه مردمش، یک مقدار ثابت در ماه بپردازد. خانواده‌ای که درآمدشان در ماه ٥٠٠ یا یک میلیون تومان است، به اعضای آن ٤٥هزارو ٥٠٠ تومان پرداخت می‌شود و خانواده‌ای هم که درآمد آنها سه یا پنج میلیون تومان در ماه است، همان مبلغ را دریافت می‌کنند. چنین پدیده‌ای از زمان «آدام اسمیت» تاکنون بی‌سابقه بوده است. در اینکه درصد قابل‌توجهی، ازجمله در روستاها و اقشار و لایه‌های شهری که درآمدی ندارند، یارانه برای‌شان اهمیت دارد، تردیدی نیست؛ اما سؤال اساسی این است که در مقابل آن درصدی که دریافت یارانه برای‌شان بسیار مهم است، چه درصدی این مبلغ برای‌شان عددی و رقمی نیست؟ و بدبختی آن است که در وضعیت فعلی، آنان که واقعا مستحق دریافت یارانه هستند، ناراضی هستند -چون مبلغ یارانه‌های نقدی خیلی کم است- هم میلیون‌ها نفر که نباید یارانه بگیرند و آن را دریافت می‌کنند هم مانند آنها از این مبلغ راضی نیستند! در جوامع توسعه‌یافته به کسانی که نیاز ندارند، یارانه نمی‌دهند و در مقابل، بخشی از آن را می‌دهند به افرادی که واقعا کم‌درآمد هستند، بخشی دیگر را صرف بهداشت و درمان، آموزش‌وپرورش، محیط زیست، توسعه حمل‌ونقل عمومی، ایجاد رفاه بیشتر و ... سایر امور عام‌المنفعه می‌کنند. ما به همه یارانه می‌دهیم. به کسی که خیلی بیشتر از ٤٥هزارو ٥٠٠ تومان نیاز دارد، همین مقدار را می‌دهیم و به کسی هم که اصلا نیاز ندارد باز همین مقدار را می‌‌دهیم. در اواخر سال ٩٤، پرداخت یارانه به مرز ماهی چهار هزار میلیارد تومان در ماه رسید؛ یعنی پنج ماه بودجه یارانه، برابر است با کل بودجه عمرانی در سال ٩٤. یا برای آنکه متوجه شویم یک ماه پرداخت یارانه چه میزان است، آن را می‌توانیم با بودجه سالانه محیط زیست هم مقایسه کنیم که سال گذشته ٢٧٤ میلیارد تومان بود.
کد خبر: ۹۰۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۵

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف، بسیاری از افراد هنگامی که خستگی ناشی از سر پا ایستادن یا راه رفتن را در وجودشان احساس می‌کنند، ناخودآگاه شروع به مالیدن پاهایشان می‌کنند، در حالی که اگر این کار را بر عکس بدن، یعنی از سر شروع کنید و بعد سراغ پاها بروید، خیلی زودتر و بسیار بیشتر از حالت اول می‌توانید به نتیجه مطلوب برسید. پس شما برای رفع خستگی این بار امتحان کرده و از سر شروع کنید: آمادگی ذهنی و تمدد اعصابسرتان را به حالت آرامش به پشتی یا متکایی تکیه دهید، چشم‌هایتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید. سعی کنید به احساس آرامش و رفع خستگی تمرکز کنید و آرام و متناوب نفس‌های عمیق را به درون شش‌ها کشیده، یک ثانیه هوا را نگه دارید و در بازدم، تمام هوا را بیرون دهید. چهار یا پنج بار انجام این حرکت برای شروع کافی است.اکنون دو انگشت اشاره هر دو دست خود را در هر دو طرف سر و حوالی شقیقه‌ها قرار داده، دو انگشت شست هر دو دست را نیز به موازات انگشتان اشاره و روی فک زیرین قرار دهید. در این حال می‌توانید جایی را که فک به گردن نزدیک شده است زیر انگشت شست خود احساس کنید. در حالی که چشم‌هایتان را بسته‌اید، خیلی آرام و فقط با فشاری بسیار اندک چند بار اطراف شقیقه و انتهای فک زیرین را به صورت دایره‌وار و توأمان بمالید. به مدت چند دقیقه فقط تمرکز کنید و به موضوعی جز رفع خستگی و احساس تمدد اعصاب فکر نکنید.پس از انجام این عمل، انگشتان دستتان را به حالت شانه درآورده، طوری روبه‌روی صورتتان بگیرید که ناخن‌ها بالا و مقابل دیدتان باشد؛ سپس با قسمت نرم سر هر پنج انگشتتان که کمی آنها را از یکدیگر باز کرده‌اید، از قسمت رستنگاه موها در جلوی سر، آرام و آهسته پوست سرتان را لمس کرده و به حالت شانه کردن و به‌اصطلاح شیار ایجاد کردن، دستتان را به پشت سر بکشید. این حرکت را از قسمت بالای شقیقه‌های هر دو طرف سر شروع کنید و بتدریج در حرکت‌های بعدی از سمت پیشانی تا پشت گردن ببرید تا در نهایت همه قسمت‌های سر ماساژ داده شود. ۸ تا ۱۰ بار انجام این حرکت به شما آرامشی خواهد داد که همراه و همزمان با آن فکرتان از خستگی نیز تا حدود بسیار زیادی دور خواهد شد. فقط به یاد داشته باشید که نباید ماساژ را طوری انجام دهید که به قسمت ریشه موها فشار وارد آید. همین حرکت را می‌توانید ۴ تا ۵ مرتبه به صورتی انجام دهید که به جای مستقیم از جلو به پشت سر، حرکاتی دایره‌وار و آرام را حین انتقال دست از جلو به پشت سر، به دستتان بدهید. رفع خستگی از پاهاحالا می‌توانید سراغ انگشت‌های پا بروید. پاها را به شکم نزدیک کنید و همه انگشتان را به ترتیب و آرام ماساژ دهید. پس از ماساژ یک انگشت پا کمی آن را به بیرون بکشید (فقط کمی،‌ نه زیاد) و رها کنید. سعی نکنید قولنج مفاصل انگشت را بشکنید زیرا ممکن است سلامتتان را در معرض خطر قرار دهید. پس از آن، سراغ انگشت بعدی پا بروید.پس از ماساژ انگشتان، از پاشنه تا انگشتان پا را بمالید. هر بار کمی فرورفتگی کف را فشار دهید و بار دیگر از پاشنه شروع کرده، حرکت مالشی را به سمت انگشتان تکرار کنید. ده تا پانزده بار انجام این عمل مناسب است. لازم است که قبل از تکرار حرکت مالشی بعدی، دو تا سه ثانیه زمان استراحت یا وقفه را در خلال نرمش‌ها رعایت کنید.پاشنه پا را در مشت بگیرید و همراه با مالش دادن آن، هر چند لحظه کمی هم اطراف آن را اندکی فشار دهید. رها کنید و دوباره با مالش دادن، فشار دهید. ده بار انجام این عمل کافی است اما به خاطر داشته باشید که میان هر حرکت دو تا سه ثانیه وقفه استراحتی را رعایت کنید.یک پایتان را طوری قرار دهید که زانوی پا زیر چانه‌تان باشد. حالا انگشت‌های هر دو دستتان را کف پا و شست هر دو دست را پشت پا بگذارید و انگشت‌هایی را که کف پا قرار گرفته با وارد آوردن کمی فشار به سمت پاشنه حرکت دهید. وقتی انگشت‌ها به پاشنه رسید دو انگشت شست را در ناحیه تاندون‌ها به صورت دایره‌وار همراه با وارد آوردن اندکی فشار بچرخانید. سپس حرکت دورانی را به حرکت رفت‌وبرگشت عمودی تبدیل کنید و تا هر جایی که انگشت شست دستتان می‌رسد، بدون برداشتن انگشت‌های قرار گرفته در کف پا، ماساژ دهید. این حرکت را ۱۵ بار انجام دهید و سپس سراغ پای دیگر بروید و همین عمل را تکرار کنید.هر دو پایتان را کمی به صورت چهارزانو درآورده و نزدیک خود کنید. ساق پا را با کف دست بگیرید و دورتادور آن را با حرکاتی متناوب از سمت ساق تا کمی بالاتر و نزدیک به برآمدگی پشت ساق به آرامی بمالید. به پشت ساق که رسیدید دستتان را بردارید، اندکی درنگ کنید و دوباره از سمت ساق پا حرکت را برای پنج تا شش بار تکرار کنید.پاها را دراز کنید. سه تا چهار مرتبه، در حالی که می‌کوشید انگشتان پا را از یکدیگر باز کنید، کمی هم حرکت رفت‌وبرگشت به قسمت پاشنه و کف پا دهید. سعی نکنید خیلی فشار وارد کنید یا سعی نکنید انگشتانتان را خیلی از هم دور کنید؛ فقط در حدی که کمی نزدیک و دور از هم شوند و حالتی کششی نیز به عضلات قسمت کف و پاشنه بدهند. در فاصله انجام هر حرکت چند لحظه پاها را بی‌حرکت نگه‌دارید تا به آن استراحت میان نرمش داده باشید.طوری که کف پا مماس با زمین قرار بگیرد، کف هر دو دست را روی آن قرار دهید و از قسمت انگشتان پا تا قوزک را بمالید. در خلال انجام این کار چند بار هم فشارهای نرم روی پا وارد کنید. این حرکت را دو تا سه دقیقه انجام دهید. رفع خستگی کمر و باسندستتان را زیر باسن، یعنی جایی قرار دهید که قسمت ران پا تمام می‌شود و برآمدگی نشیمنگاه شروع می‌شود. تمام پشت این قسمت را در حرکت‌هایی از قسمت‌های داخلی به سمت‌های کناری و بیرونی ماساژ دهید. حرکات ماساژ را به صورت افقی شروع کنید و هر بار حالت انحنا به آن بدهید تا در حرکت‌های انتهایی، مسیر حرکت دست از افقی به صورت عمودی درآید و نهایتا با لمس مهره‌های دنبالچه، تمام نشیمنگاه تا قسمت انتهایی ستون فقرات ماساژ داده شود. تعداد این مالش به قدری است که از حرکت افقی شروع شده و به حرکت عمودی پایان یابد و تمام مرز ران و نشیمنگاه تا ستون فقرات ماساژ داده شود. کمی درنگ کنید و همین کار را با سمت دیگر انجام دهید. مهم است که در تمام این حرکات آرامش خود را حفظ کنید و از انجام اعمال به صورت تند و شدید خودداری کنید زیرا قرار است رفع خستگی صورت گیرد نه این‌که خودتان را بیش از قبل خسته کنید.پس از آن، کف دست راست را از جلو به هر جا از پشت فرورفتگی کمر در پشت سمت چپ که می‌توانید برسانید و کف دست چپ را نیز از جلو به فرورفتگی کمر در سمت چپ. آنگاه آرام و آهسته دست‌هایتان را از کمر به سمت شکم و مجددا از شکم به سمت کمر بکشانید. پس از سه تا پنج دقیقه، درنگ کنید، چند نفس عمیق بکشید و بار دیگر همین کار را به این صورت انجام دهید که کف دست راست از پشت روی کمر قرار بگیرد و در حالی که حرکات رفت‌وبرگشتی را انجام می‌دهید نوک انگشت‌ها هر بار به یکدیگر برسد و در حرکت برگشتی از همدیگر دور شود. رفع خستگی از شانه‌ها و گردنکف دست راست را روی مرز شانه سمت چپ با بازو قرار دهید تا با انگشت‌هایتان بتوانید تمام کتف چپ و با شست تمام قسمت جلویی را لمس کنید. با حرکات دایره‌وار تمام قسمت‌های پشت کتف،‌ روی شانه (از انتهای بازو تا ابتدای گردن) و قسمت ترقوه را ماساژ دهید. این حرکت را دو دقیقه انجام دهید و سپس همین حرکات را با دست چپ روی قسمت راست شانه تکرار کنید.کمی درنگ کنید، چند نفس عمیق بکشید و مجددا کف هر دو دست را طوری روی عضلات گردن قرار دهید که نوک انگشت‌ها در پشت گردن همدیگر را لمس کنند و شست هر دو دست به سمت پایین قرار بگیرد. در حرکاتی رفت‌وبرگشتی به صورت عمودی، مهره‌های پشت گردن را مالش دهید. پس از دو دقیقه این حرکت رفت‌وبرگشتی را این بار به صورت افقی طوری انجام دهید که یک بار انگشت‌هایتان از مهره‌های پشت گردن به سمت پشت گوش و در حرکت بعدی از مهره‌های پشت به سمت جلوی گردن در قسمت ترقوه برسد. دو دقیقه انجام این حرکت کافی است. رفع خستگی از دست‌هابا دست راست ، بازوی چپ را لمس کرده، نرمی تمام انگشت‌های دست راست را از انتهای شانه به سمت آرنج، ساعد و مچ بکشید و وقتی به مچ رسیدید تمام کف دست راست را پشت دست چپ بکشانید. دستتان را بردارید و حرکت را دوباره از انتهای شانه به سمت پشت دست تکرار کنید. شش تا هشت بار انجام این عمل، تعدادی است که منجر به خستگی مجدد نخواهد شد.اکنون حرکت قبلی را در حالی در قسمت دیگر بدن تکرار کنید که این بار با دست چپ بازو تا پشت دست راست را ماساژ می‌دهید.برای رفع خستگی از قسمت مچ‌های دست نیز می‌توانید کف یک دست را پشت دست دیگر بگذارید و در حرکتی چرخشی و دورانی، قسمت مچ، پشت دست و انگشت‌ها را ماساژ دهید. در هر حرکت، با انگشت شست هم مقدار کمی فشار یکنواخت به عضلات وارد کنید. معجزه دوش آب‌گرم در رفع خستگییک دوش آب‌گرم چند دقیقه‌ای در انتها، باعث خواهد شد که پس از انجام حرکات مذکور، روحیه‌ای تازه در جان و تنتان بدود! فقط یادتان باشد نباید این دوش را با استحمامی طولانی جایگزین کنید زیرا استحمام به جای دوش گرفتن و ریلکس شدن، خود باعث خستگی خواهد شد. این دوش گرفتن در حدی باید باشد که چند دقیقه بتوانید زیر دوش، چشم‌ها را ببندید و تمرکز کنید و آرامشی مجدد پیدا کنید تا تمام حرکات انجام داده شده به کمک دوش گرفتن در انتها باعث رفع خستگی ناشی از فعالیت زیاد برای خانه‌تکانی شود.     منبع:جام جم آنلاین
کد خبر: ۹۰۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۱

امام‌جمعه ابرکوه با بیان اینکه حواشی ایجاد شده در سفر رئیس‌جمهور به استان یزد، حاصل کم‌ تدبیری رئیس جمهور بود، گفت: آقای رئیس‌جمهور‌ دور از شأن شما‌ست که خود را وامدار طیف و جناحی بخوانید. به گزارش آوای رودکوف به نقل از  فارس از ابرکوه، حجت‌الاسلام سید ابراهیم حسینی در خطبه‌های امروز نمازجمعه ابرکوه با تشکر از حضور رئیس‌جمهور در استان یزد و نمایندگان هیأت دولت در این شهرستان و امید به حل مشکلات استان و شهرستان با این سفر اظهار داشت: به‌ هرحال همه نسبت به اصل سفر دولت به استان یزد راضی هستند و این سفر لازم بود، اما متأسفانه برخی حواشی ایجاد شد که معلول کم‌تدبیری رئیس دولت تدبیر بود. وی افزود: بنده فکرمی‌کنم آقای رئیس‌جمهور در یزد جوگیر شد و بعضی حرف‌های التهاب‌زا را زد و باور ما این است که رئیس‌جمهور به‌ عنوان شخص دوم مملکت، مانند رهبر است و همچنان‌که کسی حق ندارد رهبر را به نفع خود مصادره کند و ایشان به‌عنوان ولی امر فقیه، پدر این مملکت بلکه امت اسلام در عصر حاضر است و وابسته به طیف و جناحی نیست، رئیس‌جمهور را هم نیز نمی‌توان توسط گروهی مصادره کرد. حسینی خطاب به رئیس جمهور گفت: آقای رئیس‌جمهور، ملت به شخصیت، تجربه و کاردانی، وعده‌های امیدبخش و سابقه و قابلیت‌های شما رأی داده و این دور از شأن شما است که خود را وامدار طیف و جناحی بخوانید. همدلی و همزبانی ملت و دولت در یزد خدشه‌دار شد وی ادامه داد: ما احساسات ناسیونالیستی نداریم و نگاه ما نگاهی کلان به مصالح کشور و نظام و انقلاب است، چرا در سخنان خود حساسیت‌زایی می‌کنید و در واپسین روزهای سال، همدلی و هم‌زبانی ملت و دولت، فضای دو قطبی بین مردم و نظام در استان یزد ایجاد می‌کنید. خطیب جمعه ابرکوه ادامه داد: خدا می‌داند این جناح‌بازی‌ها و گروه‌گرایی‌ها، دسیسه اردوگاه استکبار و نظام سلطه است و تا کی باید مردم ما و نظام و انقلاب، چوب باندبازان چپ و راست را بخورند و به وحدت و انسجام خدشه وارد شود؟ وی افزود: ما در جهان، یک کشور امام زمان (عج)، یک نظام اسلامی، یک ولی‌فقیه فرزانه و نائب حکومتی امام زمان (عج) داریم و چرا حکم قرآنی «اشداء علی الکفار، رُحماء بینهم» را جابجا و می‌کنیم، کوبیدن یکدیگر، سیاه‌نمایی خدمات دولتمردان گذشته و بدبین کردن مردم به مسئولان در حال و گذشته، بازی در زمین دشمن است. حسینی ابراز داشت: به جای سرگرم کردن مردم به این امور، به فکر حل مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم، برون‌رفت کشور از بحران اقتصادی و رکود، اجرایی کردن اقتصاد مقاومتی و انجام فرمان‌های مقام معظم رهبری باشید و خارج شدن دولت از مسیر اعتدال و گرایش به سمت‌وسوی جناحی، یک زنگ خطر در کشور است. مردم به خاطر رهبری مشکلات حاصل از ناکارآمدی دولت‌ها را تحمل می‌کنند امام‌ جمعه ابرکوه با بیان اینکه آستانه تحمل مردم در کشور کم شده است، گفت: مردم به خاطر گُل روی رهبرشان این‌همه مشکلات را که معلول ناکارآمدی گروه اقتصادی دولت‌های گذشته و دولت فعلی است، تحمل می‌کنند وگرنه مردم چه گناهی دارند که باید شاهد التهابات سیاسی در کشور باشند؟ وی با اشاره به سخنان رهبری در دیدار با اعضای خبرگان رهبری اظهار داشت: انتظار مردم ایران از شما این است که از ملت یاد بگیرید و به دنبال رهبر الهی خود حرکت کنید و از خط امام و رهبری زاویه نگیرید و از رفتار نانجیبان و فتنه‌گران در انتخابات سال 88، تبری بجوئید. حسینی ادامه داد: مقام معظم رهبری در این دیدار به این مهم اشاره کردند که این رفتار نانجیبانِ بود که دشمن را جری کرد و طمع او را برانگیخت و حضرت آقا خطر نفوذ دشمن در مسئولان را متذکر شدند که به هوش باشید که آمریکا می‌خواهد مسئولان، آماج نفوذ باشند تا محاسبات آنان را عوض کند و فکر و اراده آنان را در دست بگیرد و کار به جایی برسد که خدای‌ناکرده مسئولان حلقوم دشمن شوند و حرف دشمن را بزنند. وی افزود: امیدوارم پس از تذکر پدرانه و دلسوزانه دیروز رهبری، دیگر سفسطه بازی و مغلطه‌کاری‌ها پایان یابد و سال 95 سال صفا و صمیمیت و یکدلی آحاد مردم و مسئولان باشد و مبنای عملی همه ما اصلاح‌طلبی اصول‌گرایی باشد. امام جمعه بخش بهمن ابرکوه: از نانجیبان فتنه‌گر برائت بجویید خطیب جمعه بخش بهمن ابرکوه نیز در خطبه‌های امروز نمازجمعه این بخش با بیان برخی از نکات سخنان رهبری در دیدار با اعضای خبرگان رهبری اظهار داشت: بیانات ارزشمند رهبر انقلاب در این دیدار، حاوی نکات ارزنده‌ای مانند طبیعی بودن انتخاب شدن و یا انتخاب نشدن برخی افراد در انتخابات و خصوصیات و ویژگی‌های انتخابات و به‌ویژه انتخابات هفتم اسفندماه بود که باید با موشکافی به آن‌ها پرداخت و از رهنمودهای ایشان در مسیر راه انقلاب بهره گرفت. حجت‌الاسلام رضا علیزاده افزود: ایشان اذعان کردند که رأی آوردن و یا رأی نیاوردن عزیزان، هیچ خللی در شخصیت آن‌ها ایجاد نمی‌کند و آقایان یزدی و مصباح از جمله این افراد هستند که حضور آنان در خبرگان باعث افزایش وزین بودن این مجلس می‌شود و نبود آن‌ها برای مجلس خبرگان خسارت است. وی ادامه داد: ایشان همچنین اذعان داشتند که در مورد «سلامت و امانت‌داری»، بر خلاف تبلیغات دشمنان همچنین ادعاهای برخی در داخل، انتخابات در نظام اسلامی همواره سالم بوده است و فرمودند همان‌گونه که انتخابات اخیر سالم بود، انتخابات دوره‌های قبل، از جمله انتخابات سال‌های 88 و 84 نیز سالم بودند و این انتخابات، نادرستی سخنان کسانی را که در سال 88 مدعی نامعتبر بودن انتخابات بودند و آن فتنه زیان‌بار را برای کشور به وجود آوردند، نشان داد. خطیب جمعه بخش بهمن افزود: مورد دیگر که در این سخنان نمود داشت، این مسئله بود که «رفتار کاملاً نجیبانه کسانی که در این انتخابات رأی نیاوردند، برخلاف رفتار نانجیبانه کسانی بود که در سال 88 رأی نیاوردند و با به راه انداختن فتنه، برای کشور هزینه به وجود آوردند و دشمن را به طمع انداختند. امروز همه باید پیرو رهبر باشیم علیزاده گفت: امروز همه ما باید پیرو رهبر باشیم و ایشان فرمودند که فتنه و فتنه‌گر خط قرمز ماست و نباید از آن عبور کرد، اما متأسفانه دیدیم در سفر رئیس‌جمهور به استان یزد، هنجارشکنی صورت گرفت و سخنان رئیس‌جمهور در حمایت از فتنه‌گران، غیرقانونی و ساختارشکنانه بود و بحث ممنوع‌التصویری یکی از سران فتنه با دستور قضایی و طبق مصوبه 298 دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بوده است. وی ادامه داد: مسئله دیگری که رهبری بر آن تأکید داشتند، موضوع حملات ماه‌های اخیر به شورای نگهبان بود که ایشان از افرادی که در تبعیت ناخواسته از دشمن، شورای نگهبان را مورد هجمه قرار می‌دهند گلایه کردند و فرمودند که شورای نگهبان کار خود را با جدیت انجام داد و اگر هم اشکالی وجود دارد، مربوط به قانون است که باید اصلاح شود و بررسی صلاحیت 12 هزار نفر در مدت 20 روز، یک اشکال قانونی است که باید برطرف شود و نباید به دلیل این اشکال قانونی، شورای نگهبان مورد حمله قرار گیرد. خطیب جمعه بخش بهمن با بیان اینکه عمل به اقتصاد مقاومتی نیز دوباره در این دیدار مورد تأکید واقع شد، اظهار داشت: مشکلات اقتصادی کشور بدون اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی حل نخواهند شد و ایشان فرمودند که اکنون رفت‌وآمدهایی از طرف غربی‌ها انجام می‌شود اما این رفت‌وآمدها تاکنون هیچ اثر مثبتی نداشته است و باید در عمل مشخص شود که این رفت‌وآمدها چه تأثیری دارند وگرنه تنها تفاهم بر روی کاغذ فایده‌ای ندارد و پیشرفت صوری از طریق رونق ظاهری و واردات کالا به ضرر مردم است.
کد خبر: ۹۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۱

مسعود دهنمکی در آخرین به روزرسانی وبلاگ شخصی‌اش در پستی با عنوان «زلزله در راه است» به بحث انتخابات پرداخته است. به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ، مسعود دهنمکی در آخرین به روزرسانی وبلاگ شخصی‌اش در پستی با عنوان «زلزله در راه است» به بحث انتخابات پرداخته است که متن آن به شرح ذیل است: آقایان چپ و راست ! گسل تهران در انتخابات فعال تر  شد .نه تهران کوفه است نه مردم سایر شهرها کم شعور در رسوایی 2 گفتیم  زلزله در راه است کسی باور نکرد حالا هم که در تهران پیش لرزه سیاسی را احساس کرده اند دارند توپ را می اندازند در زمین تلگرام و باور نمی کنند ظهور طبقه جدید با مختصات جدید و مطالبات جدید  معلول تناقضات رفتاری در حکومت داری بوده و راست   و یا فلان مداح با کوفه خواندن تهران و چپ و یا اقای مرعشی  با  توسعه نیافتگی و به تعبیری کم شعزاور خواندن شهرستانی ها و با فرمان شو دادن  در مواقع شکست  باز به بیراهه می روند و دارند صورت مسله را پاک می کنند.  اگر بپذیریم  اصلاح طبان در شبکه سازی مجازی موفق بودند  و پیروزی لیست آنها در تهران نتیجه این کار است آن طرفی ها هم رسانه ملی را داشتند . عقلای قوم باید بپذیرند این رای ها واکنشی و معلول  چیزهای دیگری است .چه اول شدن فایزه هاشمی در تهران در مجلس پنجم و چه رای خاتمی در دوم خرداد و چه رای احمدی نژاد و چه امروز.  کدام نظام سیاسی در دنیا را سراغ داریم که در هر انتخابات  مشروعیت خود را در دو قطبی سازی بین سیاه و سفید به چالش بگذارد .بحران های اجتماعی و فرهنگی فاصله و تضاد طبقاتی در کشور  اگر چاره نشوند نه چپ برنده انتخابات است و نه راست .جدال سنت و مدرنیته و توسعه بدون الگوی بومی و فاصله طبقاتی  و فروپاشی اخلاقیات و فساد سیستمی دارد گسل بین جامعه ایرانی را فعال می کند . زدن این حرفها به مفهوم ندیدن نیمه پرلیوان نیست ولی اینجا بحث آسیب شناسی و معدل گیری است.  کدام عقل سلیمی می پذیرد با این همه ادعای پیشرفت آمار بین 7 تا ده میلیون معتاد و 14 میلیون پرونده قضایی در سال و سن بالای ازدواج و آمار وحشتناک طلاق در مدیریت فرهنگی و اقتصادی مشکل نداریم و همه اینها تقصیر بیگانه است.  قبل از انتخابات 84 مستند  فقر و فحشا و کدام استقلال کدام پیروزی را ساختم تا هشدار دهم و بفهمند ولی نفهمیدن و تازه شنیدم چند ماه پیش مسولین به تماشای چنین مستندنشسته اند.  امسال  رسوایی 2 را ساختم تا بگویم زلزله در راه است و باز نفهمیدند و دارند آسمان را به ریسمان می بافند نتیجه انتخابات در تهران  یک نشانه است چون کلان شهرها دارند به تهران های کوچک تبدیل می شوند احساس سرخوشی چپ از این آرا زود گذر است چون مطالبات جدید در راه است با دیدن رسوایی 2 بیشتر متوجه منظورم خواهید شد.
کد خبر: ۸۹۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۵

در شرایطی که اصولگرایان حتی در درون حزب سیاسی خود دچار ریزش اند و گروهی از آنها ترجیح داده اند به اردوگاه رقیب پناه ببرند، چگونه می خواهند در آراء با رویش مواجه باشند؟!
کد خبر: ۸۹۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۵

یک فعال سیاسی اصلاح طلب، چرایی تاکید اصلاح طلبان برای حمایت از علی لاریجانی برای ریاست مجلس دهم را تشریح و تاکید کرد که اصولا حضور محمدرضا عارف برای مجلس، برای پی گیری استراتژی بزرگتری می باشد.چرایی دلیل اصرار اصلاح‌طلبان بر ادامه ریاست لاریجانی بر مجلسبه گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف  به نقل از شفاف، فیاض زاهد با تاکید بر این که فضای سیاسی کشور ایجاب می کند که علی لاریجانی شانس بیشتری برای ریاست مجلس دهم داشته باشد، اظهار داشت: با توجه به موانع و مشکلاتی که در مجلس خواهد بود بهتر است ریاست مجلس با یکی از برجسته ترین نمادهای اصلاح‌طلبی یعنی آقای دکتر عارف نباشد تا هزینه ناکارآمدی که ایجاد می‌شود به پای اصلاح‌طلبان نوشته نشود. من بعید می‌دانم که جریان افراطی به راحتی اجازه دهد نمایندگان اصلاح‌طلب در مجلس و دولت آقای روحانی به راحتی در راست ای پیشبرد برنامه‌هایشان عمل کنند. همچنین از آنجایی که به نظر می‌آید رفتن آقای دکتر عارف به مجلس برای استراتژی بزرگتری طراحی شده است، باید تلاش کنیم که شخصیت ایشان حفظ شود و در زمین نامناسبی از ایشاان استفاده نکنیم. اگر اکثریت و غالب نمایندگان مجلس دهم از جریان اصلاح‌طلب بودند، ماجرا فرق می‌کرد و من معتقد بودم آقای عارف بهترین و نخستین گزینه برای ریاست مجلس است اما رصد شرایط موجود این امکان را به شدت پایین می‌آورد. وی در ادامه در توضیح استراتژی بزرگتر برای محمدرضا عارف گفت: آقای عارف به طور طبیعی ذخیره جریان اصلاحات برای انتخابات ریاست جمهوری پس از دو دوره آقای روحانی است. لذا از هر حرکت یا اقدام نسنجیده‌ای که منجر به افزایش کاهش اعتماد عمومی و قدرت اجماع آفرین ایشان در میان اصلاح‌طلبان و افکار عمومی شود باید پرهیز کرد. باید با برندی که به نام عارف ساخته شده و در تهران مورد اعتماد مردم قرار گرفته به شکل هوشمندانه‌ای رفتار کرد و خود ایشان، ما و اطرافیان ایشان باید بسیار دقت کنیم که به این برند آسیب نرسد. بعضی وقت‌ها برای یک برند مشهور و برجسته مهم پیشروی نیست بلکه مهم حفظ آن منصب و منزلتی است که در بین افکار عمومی به دست آورده است و البته این کار راحتی نمی‌تواند باشد. این فعال سیاسی اصلاح طلب در ادامه با تاکید بر این که علی لاریجانی امروز علی لاریجانی برنامه هویت و چراغ نیست، از تغییر لاریجانی سخن به میان آورد و تاکید کرد :قدرت چانه زنی که آقای لاریجانی با جناح راست و مقامات عالی رتبه کشور دارد به نظر می‌رسد از قدرت آقای عارف بالاتر باشد، چه بسا بخش‌هایی از دولت هم تمایل داشته باشند که در شرایط جدید با آقای لاریجانی درباره چگونگی هماهنگی تفاهم میان دو قوه مقننه و مجریه عمل کنند. اگر ما 20 یا 30 کرسی بیشتر در مجلس به دست می‌آوردیم، آن موقع می‌توانستیم با اطمینان خاطر درباره ریاست آقای عارف در مجلس دهم سخن بگوییم. وی همچنین با عارف توصیه کرد:اگر ایشان به هردلیلی برای ریاست مجلس شورای اسلامی کاندیدا نشدند یا انتخاب نشدند، که در قامت یک نماینده تهران باقی بمانند و مسئولیت‌هایی مثل نایب رئیسی یا هیات رئیسه را نپذیرند. من بر این نکته تاکید می‌کنم چون رعایت نکردن آن به جایگاه ایشان لطمه خواهد زد. ایشان فقط باید ردای ریاست فراکسیون یا جریان اصلاح‌طلب در مجلس را عهده دار شوند که خودش به معنای رئیس مجلس در سایه است و منزلت آن از هیات رئیسه بسیار بالاتر است. زاهد در ادامه در پاسخ به این پرسش که «آیا چنین لاریجانی‌ای می‌تواند اصلاح‌طلب هم بشود؟»، گفت: همه چیز ممکن است، اما بخشی از کنش آقای لاریجانی الان آشنایی و مواجهه با واقعیت‌هایی است که در عرصه زندگی و مناسبات اجتماعی وجود دارد، بخشی به دلیل نقشی است که ایشان در زمینه برجام ایفا کرده است. بخشی هم به دلیل هشیاری سیاسی علی لاریجانی است. بخش سوم این است که چه دیدگاه‌هایی امروز در افکار عمومی خریدار دارد. بخش چهارم این مربع هم شکاف بود که میان جریان پایداری و احمدی نژاد به وجود آمد. بررسی ابعاد چهارگانه این مربع نشان می‌دهد که علی لاریجانی کنونی بسیاری می‌تواند شخصیت بسیار قابل احترامی برای انجام برخی از کنش‌های سیاسی ائتلافی با اصلاح‌طلبان باشد. منتها برای تبدیل شدن به یک چهره اصلاح‌طلب که از نظر تئوری و پراتیک و فلسفی بتواند با ماهیت اصلاح‌طلبی هماهنگی داشته باشد فاصله زیادی دارد، همانطور که شخصیت‌هایی مثل آقای ناطق نوری هم در همین ممیزات هستند.
کد خبر: ۸۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۴

در مدت اخیر، برخی سیاسیون، خود را معتدل و میانه‌رو و مخالفان خود را تندرو و افراطی معرفی کرده‌اند و با تکرار این ادبیات، در پی تخریب وجهه طیف انقلابی و حزب‌اللهی کشور هستند. رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز خود این رفتار اشتباه را تقبیح کردند
کد خبر: ۸۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۰۶

جهانبخش:عرض ما اینست که اگر در پستوهای خانه هایتان با هم رفاقت و آشتی دارید در انظار عمومی هم رفیق باشید
کد خبر: ۸۷۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۰۱

آوای رودکوف-نماینده ولی‌فقیه در کهگیلویه و بویراحمد در اجتماع مردم لنده گفت: انسانها اگر در کنار هم باشند و ظرفیتهای آنها در خدمت آرمانها انسانی و الهی قرار گیرد نتیجه ای جزشکوفایی انسانی بدست نمی آید
کد خبر: ۸۷۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۲۶

محمد آل حبیب:
کد خبر: ۸۶۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۲۱

باهنر:ما قبول نداریم که همه اصلاح‌طلبان را با یک چوب برانیم. ما در اصلاح‌طلبان همچنان که در اصولگرایان نیز وجود دارد از طیف تند و رادیکال و هنجارشکن و ساختارشکن داریم تا انسان‌های معتدل و علاقمند به نظام و رهبری
کد خبر: ۸۵۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۱

منصور نظری:مثنوی «قمر رویان عاشق» تقدیم به جوان‌ترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
کد خبر: ۸۵۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۶

اگر برگزاری انتخابات سالم بخشی از حق الناس است با تعمیم مدل حاکم بر نظام انتخابات کشور به نظام انتصابات و معرفی بخش دیگری از بهترین نمایندگان ملت که در نظام اداری به وجود آن ها نیاز است با استفاده از مدل نظارتی شورای نگهبان قانون اساسی ، از تمامی حق الناس باید دفاع کرد
کد خبر: ۸۴۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۳

شخصیت کاریزما و تفکرات سیاسی ایشان که در شرایط حساس سنجیده ترین و کارآمدترین تصمیمات را گرفته و از خود شخصیتی معتدل در اذهان عمومی ترسیم نموده اند،که الحق و الانصاف ایشان را باید ("حاجی اعتدال") لقب داد
کد خبر: ۸۴۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۱

آوای رودکوف :نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد با اشاره به برخی از معضلات فرهنگی جامعه ما گفت: راهکار مبارزه با خرده فرهنگهای غلط استمداد از زندگی ائمه است
کد خبر: ۸۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

کوچک زاده: مصداق افراطی‌گری پا را از قانون آنسو گذاشتن است و از نظر من مصداق بارز افراطی‌گری مدیریت آقای لاریجانی در مجلس است
کد خبر: ۸۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۱

آوای رودکوف :مسئول حفظ ارزش ها و نشر آثار دفاع مقدس خوزستان گفت: امام خمینی(ره) با الهام از نهضت امام حسین(ع) در برابر باطل ایستادگی کرد و در واقع انقلاب اسلامی ایران نشأت گرفته از انقلاب امام حسین(ع) بود.
کد خبر: ۸۲۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۹

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راست ای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌ راست ی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، ب راست ی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! ب راست ی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌ راست ی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

نماینده مردم تهران در مجلس ضمن انتقاد از لغو سخنرانی‌هایش در دانشگاه‌های مختلف گفت: جدیدا عده‌ای یاد گرفته اند در دانشگاه‌ها مناظره همسو برگزار می‌کنند. یعنی 2 فعال اصلاح طلب کنار هم می نشینند و مناظره می‌کنند که این عجیب است! واقعا اینها چه فکری می‌کنند؟ به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی عصر امروز در همایش ۹ دی که در دانشگاه صنعتی شریف و به همت بسیج دانشجویی این دانشگاه برگزار شد، گفت: فتنه ۸۸ باعث امیدواری دشمن شد. وقتی رصد می کنیم می بینیم دشمنان با چه امیدی ماجرای ۸۸ را دنبال می کردند. وی افزود: فتنه ۸۸ تحریم های هوشمندی را برای ما بدنبال داشت، عده ای امروز بدنبال فتنه و سناریوی جدیدی هستند، بازیگران آن هم کسانی هستند که فتنه ۸۸ را ایجاد کردند. اینها یک کلمه راست هم بیان نکردند. دبیر کل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی تاکید کرد: یک عده به دنبال بحران جدیدی هستند. برخی ها در جامعه ما بحران زیست هستند، یعنی حیات آنها در بحران‌هاست. زاکانی تصریح کرد: اگر از سال ۸۸ تا به حال یک ادعای فتنه گران هم ثابت می شد امروز ما حرفی برای گفتن نداشتیم. وی ضمن انتقاد از لغو سخنرانی‌هایش در دانشگاه‌های مختلف افزود: جدیدا عده‌ای یاد گرفته اند در دانشگاه‌ها مناظره همسو برگزار می‌کنند. یعنی ۲ فعال اصلاح طلب کنار هم می نشینند و مناظره می‌کنند که این عجیب است! واقعا اینها چه فکری می‌کنند؟ دبیر کل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی اظهار داشت: روحانی باید این حق را بدهد تا دیگران هم حرف بزنند. سخن گفتن خوب است ولی خوب تر این است که بگذاری دیگران هم حرف خود را بگویند، بعد از آن مردم حق انتخاب دارند. وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آقای هاشمی رفسنجانی با سخنانش به دیگران توهین می کند، گفت: ما هم چنین چیزی را می بینیم. هم آقای هاشمی و هم اطرافیانش چنین کاری می‌کنند. زاکانی تصریح کرد: کسانی برخلاف قانون اساسی، شورایی کردن رهبری را مطرح می کنند، این طرح ها به بیگانگان و دشمنان خوراک می دهد و امید در ضد انقلاب را توسعه می دهد. وی همچنین گفت: دو قطبی سازی جامعه به افراطی و معتدل، زمینه را برای رودرو کردن مردم فراهم می کند.   منبع: فارس
کد خبر: ۸۱۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۱

هدف ما فراهم سازی فضای بانشاط و مناسبی برای جلوگیری از دوقطبی سازی جامعه ، تاکید بر راه سوم و تداوم مشارکت آگاهانه تر و حداکثری مردم
کد خبر: ۸۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۷