پایگاه خبری آوای رودکوف-وحید حاج سعیدی :ما ایرانی ها اساساً در زمان اظهار نظر اعتقادی به لزوم داشتن تخصص نداریم و هر گاه فرصتی دست دهد در حوزه های مختلف اعم از اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، بهداشتی، ورزشی و ... خود را صاحب ایده و رای می دانیم و در شرایط مختلف اعم از بحرانی و غیر بحرانی، اطرافیان را از ایده های سوفسطایی خود بی بهره نمی گذاریم! بر اساس همین قانون نانوشته خودمان دعاوی حقوقی اطرافیان را راساً مدیریت و نظارت می کنیم. در مناقشه حریم جغرافیایی نیمکت پسرمان با بغل دستی اش و دعوای زناشویی باجناق پسرخاله مان با همسرش به یک اندازه ایفای نقش می کنیم. با اینکه خودرو نداریم و بالتبع چیزی از مکانیک خودرو سر در نمی آوریم سر در کاپوت هر ماشین در راه مانده ای می کنیم، تجویز چای نبات با نعناع راه چاره اصلی بسیاری از امراض عروقی و دماغی می دانیم و قس علی هذا...
شوربختانه این سبک و سیاق در مدیریت بحران کشور نیز دیده می شود و روسای ستاد بحران در منطقه، شهرستان، استان و حتی کشور نیز معمولاً بدون داشتن تخصص، تجربه و حتی علاقه و روحیه به این سمت گمارده می شوند و باید در تمام حوادث اعم از سیل، آتش سوزی، رانش زمین، آلودگی هوا، ریزگرد و ... بدون داشتن تخصص اظهار نظر کنند و به مدیریت ماجرا بپردازند! ما حصل این مدیریت بدون پشتوانه آنچه است که در حوادث اخیر امسال و سال های گذشته شاهد بودیم و نیازی به تعریف و باز تعریف نیست. نبود تخصص و علم مدیریت بحران، قرار نگرفتن در شرایط مشابه، فشار افکار عمومی، انتشار شایعات با ضعف در اطلاع رسانه از طریق رسانه ملی و ... منجر به اتخاذ تصمیم گیری های هیجانی، شتابزده و گاهاً غیر منطقی می شود که در برخی مواقع حتی منجر به تشدید بحران می شود. به عنوان مثال بحران آلودگی هوای تهران از دهه 40 بر اساس اطلاعات و اخبار منتشره در جراید آن دوران آغاز شده است. یعنی این پدیده در اثر فعالیت بشر در نیم قرن اخیر به وجود آمده است. اما دوستان قصد دارند آن را در عرض چند سال حل کنند که امکان مرتفع ساختن در عرض چند سال روی کاغذ ممکن نیست چه برسد به اینکه بخواهد اجرایی شود. حل اصولی، علمی و ریشه ای معضل آب دریاچه ارومیه تقریباً بیش از یک صد یا یکصد و پنجاه سال زمان خواهد برد و این قضیه باید با طرح های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت حل شود که در عمل اراده ای برای طرح های علمی دیده نمی شود و متاسفانه بیشتر طرح ها در این گونه موارد رای محور هستند و پشتوانه ای علمی در تصمیمات دیده نمی شود!
شاید وقت آن رسیده باشد که دولتمردان نگاه شان را به مقوله مدیریت بحران تغییر دهند و بپذیرند که مدیریت بحران نیز به مثابه سایر مدیریت ها، یک علم است و چه خوشمان بیاید یا نیاید، باید آن را آموخت. در حال حاضر نیز رشته ای نیز به همین نام در دانشگاه ها تدریس می شود. «رشته مدیریت بحران رشته ای كاربردی است كه به وسیله مشاهده سیستماتیك بحرانها و تجزیه و تحلیل آنها در جستجوی یافتن ابزاری است كه بوسیله آنها بتوان از بروز بحران ها ، پیشگیری نمود و یا در صورت بروز آن در خصوص كاهش اثرات آن آمادگی لازم امداد رسانی سریع و بهبودی اوضاع اقدام نمود.»در واقع باید افرادی را که در این رشته ها تحصیل نموده اند شناسایی کرد و با برگزاری دوره های مختلف کار آموزی در داخل و خارج از کشور، علم آنها را از حالت تجربی به عملی گرایش داد و از وجود آنها در شرایط بحرانی کمک گرفت.
فقط خدا کند در این دوران بی پولی دولت، دوستان برای حل ریشه ای مشکل بحران های کشور که تعداد آنها هم کم نیست به ابداع «وزرات بحران و حوادث غیر مترقبه» فکر نکنند که ماحصل آن بشود پاداش های میلیاردی برای مدیران خسته و بازنشسته، حجیم شدن بدنه دولت، باز تولید بخشنامه های کاغذی و پرورش تعدادی کارمند نا کارآمد که در مواقع بحرانی یک نفر باید آنها را مدیریت بحران کند و از جلوی دست و پا جمع کند!
عضویت در خبر نامه