پایگاه خبری آوای رودکوف-
جهانگیر ایزدپناه:از چگونگی طی مراحل قرون وسطایی درغرب و ظهور تجدد ، مدرنیته یا نوگرایی و زمینه های پیدایش آن که خود بحثی است مفصل بسی سخن گفته شده است می گذریم و به تعریف و مشخصات مدرنیته یا نوگرایی می پردازیم . گرچه از مدرنیته درهر محفل و اجتماعی صحبت است ولی برای شناخت درست و اصولی این واژه ( مدرنیته ) ، و چگونه راه یافتن آن در زندگی مردم و رواج یافتن آن در زبان فارسی باز جای سخن گفتن است .
modernity(مدرنیته )از غرب به زبان فارسی راه یافته است و می توان تجدد و نوگرایی را معادل آن نام برد.مدرنیته یا نوگرائی ،تغییر وتحول نوین یا مفهوم پویا وکنکاشگردر همه زمینه ها ست. از صنعت وتکنولوژی،فلسفه ،هنر وادبیات تاشناخت جهان ودیگر رشته های علوم ،ساختار جامعه ونقش انسانهارا در برمیگیرد وبرخلاف سنت گرائی بر فرد گرائی،آزادیهای فردی واجتمائی وتوانائی انسانها در دگرگون سازی تاکید دارد. در واقع نوگرائی نوعی انفلاب صنعتی،اجتمائی و علمی –فکری است درمقابل موانع سنت گرائی وحافظان وضع موجود. نوگرائی در پرتوخصلت دیالکتیکی خود انسانها وجامعه بشری رااز مرحله ای از تکامل به مرحله دیگر سوق میدهد.
۱-اما این نو گرایی امری نسبی است که نسبت به سنت گرایی و شرایط گذشته این مفهوم را یافته است و علیرغم مقا ومت ومقابله سنت گرایی بر پایه توسعه همه جانبه ساختارجوامع شکل می گیرد .گرچه مدرنیته ابتدا درغرب بوقوع پیوسته اما مختص غرب نیست ونباید برای حفظ وضع موجود ،تحت لوای غرب ستیزی به مقابله با آن پرداخت. این فرآیند همه جوامع را کمابیش در بر میگیرد. زیرا پویائی و نو گرائی در سرشت انسان وجوامع بشری نهفته است.نباید مدرنیته را به عمد یا به سهو با استعمارگری وامپریالیست یکی دانست وبا آن مقابله کرد. نوگرائی تقدیر زمانه وخواست کل بشریت است وراه فراری از آن نیست.
۲- جوامعی که در روند نوگرایی پیش قدم بوده اند بسی قربانیان و مشکلات بیشتری را پشت سر گذاشته اند که راه را برای رهروان بعدی ( آن هم بسته به شرایط جامعه شان ) آسان تر نموده اند .بنا براین ما میتوانیم این روند راآسان تر وبا هزینه کمتری پیش ببریم . علیرغم این مسائل در جوامعی که باورهای متافیزیکی وسنت گرائی ریشه های قوی دارد، نوگرائی باروند کند تری پیش میرود.
۳- سنت گرایی که مقابل نوگرایی مقاومت می کند خود در گذشته نسبت به جامعه ما قبل خود مدرن گونه بود است .ایران زمان هخامنشیان ویونان عهد باستان نسبت به ممالک دیگرمدرن تر بودند.یعنی نوگرائی امری نسبی است و حتی مدرنیته امروزین نسبت به جوامع آینده نوعی سنت گرایی محسوب خواهد شود . یک مثال ساده زمانی اجتماع و خانواده تولید و ا قتصادشان در حد احتیاجات خویش بود بعد با رشد نیازها به تبادل کالا با کالا روی آوردند که نسبت به ما قبل آن حالت مدرن داشت بعد مسکوکات طلا و نقره و اسکناس رایج گشت و بتدریج این سیستم تبادلات هم دچار تحول و تغییر می شود و کم تر مورد استفاده قرار می گیرد . یا زمانه انسانهای اولیه با ابزار سنگی وشکار جانوران امرار معاش میکردند وبتدریج به کشاورزی وتولید کالا روی آوردند .پر واضح است که مدرن شدن نسبی است و فعلا نهایتی بر آن متصور نیست . از پدیده های گوناگون مثال های زیادی می توان زد که از آن ها صرف نظر می کنیم .
۴-توسعه لازمه نوین گرایی است .گرچه تجارب وارتباطات جهانی تاثیر گذارند اما تا ساختار ،شرایط زندگی و طرز معیشت یک جامعه تغییر نکند نباید انتظار چندانی برای نو گرایی داشت ، زیرا نوگرایی نوعی تغییر و تکامل همه جانبه اقتصادی ، اجتمائی ،ساختاری ، آموزشی ، فرهنگی ، فکری و اندیشه ای است .
۵-نباید انتظار داشت یک جامعه مذهبی ، قومی — عشیره ای سنتی بدون تحولات در سطوح مختلف زندگی اش دچار تحول ایده ال فکری و نو گرایی شود و سنت گرایی را به سرعت کنار بگذارد . سنت ها و سنت گرایی بخصوص در زمینه فرهنگی بتدریج طی قرن ها شکل گرفته و دیر پا می باشند . اضمحلال ، صیقل ، تحول و به روز شدن آن ها باید طبیعی و تدریجی باشد تاجامعه در حال گذاراز ساختاری به ساختار دیگر دچار هنجار شکنی ورویارویی مخرب بین نوگرایان وپایبندان به سنت گرایی نگردد. هر نوع تحول عجولانه ،دستوری وناسازگار با شرایط جامعه مشکل آفرین خواهد بود.
۶-نباید پنداشت که همه سنت ها ، آداب و رسوم ،مفاخر فرهنگی و خرده فرهنگ ها مانع پیشرفت و توسعه و ترقی وتجدد ونو گرائی است . سیر تکامل وپیشرفت جامعه آنهائی را که ناهماهنگ وناسازگارند ،بتدریج صیقل می دهد و یا مضمحل می کند . اما حتی جوامع پیشرفته ای نظیر ژاپن ، فرانسه و شرق آسیا علیرغم ترقی شان دارای تمایز و مفاخر فرهنگی و آداب و رسوم ویژه خود هستند .
۷-در جامعه سنت گرا بیشتر سنت های پیشینیان رایج است و تصمیم گیران و آمران معدود افرادی بنام بزرگان ، سران ، معتمدان ، کاهنان و رهبران دینی میباشندودر نتیجه آحاد جامعه ، قوم یا خانواده جایگاه فکری واندیشه خود را نمی یابند .یعنی ” فرد ” و به تبع آن ” خلاقیت ” و ” علم ” و عقاید علمی جا یگاه شایسته خود را نیافته اند و همین مسائل باعث خواهد شد که از توان فکری و اندیشه همه افراد و خلاقیت آن ها و پیشرفت های علمی کمتر بهره گرفته شود که خود نتایج منفی به بار خواهد آورد.
۸- نوگرایی بر پایه ” اصالت فرد ” و ” توانایی هایش” ، "خلاقیت ها” و "دستاوردهای علمی” و اهمیت آنها استوار است که موجب ترقی و توسعه بیش از پیش جامعه خواهد شد . در نوگرایی اصالت فرد با خرد جمعی و عقلانیت و اهمیت علم و فکر علمی همراه می شود. مانند هرپدیده ای نوگرائی دارای مسائل حاشیه ای نظیر فرد گرائی بیش از حد،مادیات پرستی،کم رنگ شدن معنویات و… میباشد اما نمیتوانند بهانه ای برای روی گردانی از نوگرائی گردد.
۹- وقتی از اصالت فرد و خلاقیت هایش صحبت می شود و فرد گرایی هم پررنگ تر می شود بدین معنی نیست که فرد مسئولیتش کمتر می شود ، برعکس مسئولیت فرد سنگین تر می شود تا جایی که برای راحت طلبی و تنبلی فرد و به امید دیگران ماندن جایی باقی نمی ماند . به عبارت دیگر اگر چه آزادی فردی نسبت به قبل بیشتر است اما مسئولیت های شخص برای اداره زندگی اش به مراتب سنگین تر از جوامع سنت گراست.
۱۰- در روند و میزان نوگرایی در هر جامعه ای نوع حکومت ها و بینش آن ها نیز تاثیر گذار است . در جوامع شرقی هم نوع بینش فلسفی، تخیلات موهوم گرایانه و عزلت جویی عارفانه و تقدس گرایی های دیرینه پا و مقاوم در برابر تحولات جامعه و نوگرایی نیز نقش خاص خود را داشته است . جمود فکری ومقاومت سرسختانه ونا به هنجارسنت گرائی افراطی ( تحت هر نام ولوائی) در مقابل نوگرائی وسیر تحولات جامعه به رویاروئی های فاجعه بار طالبان وداعش گونه می انجامد.
۱۱-نوگرایی را به هیچ عنوان نباید با بی احترامی به عقاید و آداب و رسوم جامعه آغشته کرد . تنها برداشتی ساده لوحانه و ناشیانه می تواند ماهیت نو گرایی را در بی توجهی به فرهنگ جامعه و هنجار شکنی مذبوحانه ( که در واقع کاریکاتوری مضحک از نو گرایی است ) جستجو کند .
۱۲-کسی منکر تاثیر دنیای مدرن اطلاعات – فناوری و رسانه های بین المللی و ملی نیست ،اما فراموش نکنیم که مدرنیته بر پایه ترقیات علمی – صنعتی نظیر اکتشافات گالیله ، نیوتن ، اختراع ماشین بخار ، چاپ گوتنبرگ و ظهور اندیشمندان اجتماعی – فلسفی نظیر روسو ، کانت ، دکارت و تغییر ساختار کلی جامعه ( چه شیوه تولید و صنعت و چه باصطلاح روبنای آن ) شکل گرفته است.
۱۳- در ممالک و استان های محروم هم مساله اصلی توجه حکومت های مرکزی به بودجه کافی برای سرمایه گذاری های اساسی و پایه ای و تغییر شرایط اقتصادی – معیشتی است که می تواند چهره استان ای محروم رادگرگون کند که به تبع آن نوگرایی واقعی به تدریج شکل گیرد . با موعظه و خیال پردازی یا پرخاش و مهمیز بر این یا آن نهاد سنتی ، قومی – عشیره ای وآداب ورسوم آنها ، باری از دوش این جوامع برداشته نخواهد شد . تلاشمان را برکسب بودجه کافی ، دگرگونی زیر بنایی ساختار تولید ، سرمایه گذاری های اشتغالزا ، کاهش بیکاری ، ایجاد امکانات آموزشی ، رفاهی و جاده ای و بهداشتی متمرکز کنیم که خواه نا خواه نوگرایی را به دنبال خواهد داشت .
۱۴-در آفرینش کسی بشر را به محرومیت و ظلم دائمی محکوم نکرده است . با پیشرفت علم و بهره وری از طبیعت و نعمات آن راه برای نجات بشریت از محرومیت وجود دارد . نیل به این مهم مستلزم اجتناب از ماجراجویی، جنگ های ویرانگر و برتری طلبی و به خدمت گرفتن بودجه و امکانات و منابع جهت محرومیت زدایی و دگرگونی وضع جامعه بشری است .
((یاداشتی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین" آوای رودکوف" است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.))