خاطراتی از "استاد جهانگیر ایزدپناه"
این روکش های پلاستیکی خیلی ضخیم بودند و کم کم مردم منطقه پی بردند که به درد درست کردن شله آب و زیر فرش و زیر نمد و حتی زیرانداز و سایبان خوبند و محکم . چشم تان روز بد نبیند شب روکش ها را باز می کردند ...
پایگاه خبری آوای رودکوف-«جهانگیرایزدپناه»:فکر می کنم حدود سال های 45 – 46 بود که لوله بزرگ گاز را می کشیدند . گویا مقصد گاز شوروی بود اما اجرای طرح توسط شرکت های اروپایی یا آمریکایی بود که با سرعت عجیبی لوله گاز را می کشیدند و مسیرهای مستقیم را برمی گزیدند .
متاسفانه آن زمان استان ما نیروی متخصص و فنی نداشت و مشغولیت و درآمد بیشتر نگهبانی و کارهای ساده بود .
شرکت دور لوله ها را بعد از جوش به وسیله نوار روکش هایی پلاستیکی ضخیم و محکمی می پوشاند و طوری آب بندی می کردند که رطوبت به لوله نرسد . این روکش های پلاستیکی خیلی ضخیم بودند و کم کم مردم منطقه پی بردند که به درد درست کردن شله آب و زیر فرش و زیر نمد و حتی زیرانداز و سایبان خوبند و محکم . چشم تان روز بد نبیند شب روکش ها را باز می کردند .
در آبادی ها به وفور یافت می شد . صبح که پرسنل شرکت می آمدند که روی لوله ها خاک بریزند ، می دیدند که تمامی مسیر را شب لخت کرده اند . ناچار چاره را در این دیدند که لوله های نوار پیچی شده را فورا خاک بریزند و کار به فردا نکشد . بر مردم منطقه محروم و ندار واقعا نمی توان بر این کارشان خرده گرفت . برای آن شرکت آن روکش های پلاستیکی ارزشی نداشت عدم تاخیر در روند پروژه برایشان خیلی مهم بود .
من این را هم خدمتتان عرض کنم که سیر زندگی انسان ها را باید واقعگرایانه و به شکل آن چه که بود و بعد دگری شد بررسی کرد . اصلا قابل قبول نیست که بعضی ها بخواهند طوری نشان دهند که از همان اوان نوجوانی و جوانی زندگی شان شسته رفته و منظم و انقلابی بوده است . این یک بیان تصنعی و ساختگی از زندگی بیش نیست . ما همه سیر واگر بشود گفت تکوینی داشته ایم.
البته علاوه بر نوع فیلمهای بزن بهادری که قبلا عرض کردم فیلم هایی نظیر " عباسه و جعفر برمکی " که چگونگی ازدواج پنهانشان از خلیفه عباسی وافول خاندان برمکی و در نهایت گردن زدن جعفر برمکی را نشان می داد و همچنین " لورنس عربستان " ، " صلاح الدین ایوبی " و... هم بود ولی بعد کم کم فیلم هایی که رنگ و بوی سیاسی – اجتماعی داشتند نظیر " پستچی " به هنرمندی نصیریان و فیلم " گاو " به هنرمندی عزت اله انتظامی و فیلم " گوزن ها " با بازیگری بهروز وثوقی و فرامرز قریبیان و" طبیعت بی جان " به کار گردانی سهراب شهید ثالث ، به صحنه آمدند که قشر روشنفکر جامعه را به سوی خود جلب می کرد و به تدریج جامعه رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت ( به خصوص دانشجویان وروشنفکران ) و حنای بازیگرانی مثل فردین ، بیک ایمانوردی و ملک مطیعی و یکه زنی و داش مشدی گری شان کم رنگ شد .
گرچه بعد از کودتای 1332 و سرکوب و بگیر و ببندها و سرگرم کردن مردم با فیلم های بزن بهادری و شوها و برنامه های تلویزیونی و خواننده های گوناگون و اصل های انقلاب سفید و افزایش بهای نفت و درآمدهای کلان ، رژیم دوران تثبیت خود را می گذراند . اما باید بدانیم که تحولات هر جامعه به طور نسبی وجود دارد و زیر پوسته جامعه که ظاهرا نامریی است شکل می گیرد تا بعد که نمود ظاهری و اوج یابد .
علیرغم ترورهای فدائیان اسلام وبعد قیام 15 خرداد 42 و.... بعد از کودتای سال 32 تااواخر دهه 40 را می توان دوران تثبیت و خفقان رژیم پهلوی دانست . اما در همین سال ها هم اندیشمندان و کنشگران سیاسی – اجتماعی به حیات و فعالیت خود به نوعی دیگر ادامه می دادند و به شکل شعر و ادبیات و تئاتر و ایجاد کانون ها می پرداختند و علیرغم سانسور شدید ساواک به آگاهی بخشی و زمینه سازی برای آگاه نمودن مردم ادامه می دادند . ترجمه ها و آثار و اشعار ماندگاری مثل آرش کمانگیر که خود امید و رمقی به جامعه می بخشید از نمونه های آنست . بحث ادبیات و شعر در سال های 1332 تا اواخر دهه 40 خود مبحث جالبی است که در صورت توان و امکان به طور جداگانه به آن می پردازیم .
عضویت در خبر نامه خبرهای مرتبط