شايد بتوان گفت اگر مادر کری از دنیا رفته بود، میزان عمل سیاسی و رسانهای اصلاحطلبان در همدردی، بیش از این مقدار بود که در مورد احمدینژاد اتفاق افتاد.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
پايگاه خبري تحليلي پارس نوشت: برخی تحلیلگران بر این باورند که چالشها و منازعات سیاسی در ایران عمدتا ریشه «عاطفی» دارند و شکافهای کارشناسی که ناظر به چگونگی پیشبرد امور کشور است، در مرحله بعدی قرار میگیرند. از طرف دیگر این چالش عاطفی در بین اصولگرایان به دلیل برخورداری از سیاست ایدئولوژیک که در آن نوعی جزمیت در نگاه و نظر و منافع سیاسی دیده میشود، حادتر و عمیقتر است.
درگذشت مادر احمدی نژاد و نحوه مواجهه با آن، تصویر عمیقی از عاطفی بودن منازعات سیاسی در ایران امروز در بر داشت. با آن که مرسوم است در عالم سیاست وقتی کسی از بستگان درجه یک یکی از چهرههای سیاسی کشور از دنیا میرود، سایرین با کنار گذاشتن اختلافات و سلایق و دیدگاهها با او ابراز همدردی میکنند و از فرستادن پیام تسلیت گرفته تا شرکت در تشییع جنازه تا شرکت در مجلس ختم، سعی میکنند به فرد عزادار تسلی خاطر بدهند. اما با درگذشت مادر احمدینژاد این قاعده تکرار نشد.
با آن که چهرههایی مثل رئیس جمهور روحانی، هم پیام تسلیت داد و هم برادر وی به نمایندگی از او در آیین ترحیم مادر رئیس جمهور سابق شرکت کرد یا افرادی مثل سید حسن خمینی و عارف پیام تسلیت دادند و حتی چهرههایی مثل سید مهدی طباطبایی که در زمره مخالفان جدی احمدی نژاد بود، در مراسم ترحیم مادر رئیس جمهور سابق شرکت کردند، اما غالب افرادی که از آنها انتظار میرفت، از جنتی به عنوان دبیر شورای نگهبان، از هاشمی به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، علی لاریجانی رئیس قوه مقننه، صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه، ابوترابی و باهنر نائبان رئیس مجلس تا توکلی و جلیلی و قالیباف و ولایتی و حدادعادل و رضایی و شریعتمداری و علم الهدی و تقوی و صفارهرندی و...، برخی با تأخیر و بعد از مراسم سوم فقط پیام تسلیت بدون بازتاب رسانهای دادند و برخی دیگر هم نه پیام تسلیتی دادند و نه در مراسم تشییع و ترحیم شرکت کردند.
احمدینژاد در حال حاضر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، طبیعی است که هاشمی به عنوان رئیس مجمع برای درگذشت یکی از وابستگان درجه اول یکی از اعضا پیام تسلیت بدهد یا در یکی از مراسمها شرکت کند. طبیعی بود که علی لاریجانی به عنوان رئیس مجلس، صادق لاریجانی به عنوان رئیس قوه قضائیه، همچون رهبر انقلاب و حسن روحانی رئیس جمهور، درگذشت والده محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق را تسلیت میگفتند و یا در مجلس ختم شرکت میکردند. این یعنی شکاف عاطفی بین هاشمی و لاریجانیها با احمدی نژاد آنچنان عمیق است که مانع از بروز یک تسلیت گفتن ساده به رئیس جمهور سابق که یک امر عادی و مرسوم در عالم سیاست است، میشود.
این انتقاد همزمان به عمده اصلاح طلبان نیز وارد است. آنها دم از اخلاق و احترام به بزرگان کشور و خالی نمودن دلها از کینه و کدورت میزنند، اما در میدان عمل، سیاست ورزی غریزی اجازه عمل سیاسی را در این قضیه از آنها سلب میکند. یعنی تنفری که از احمدی نژاد دارند، اجازه یک عمل انسانی ساده را از آنان گرفته است. شاید به جرأت بتوان گفت اگر مادر کسی مثل جان کری از دنیا رفته بود، میزان عمل سیاسی و رسانهای اصلاح طلبان در همدردی با او، بیش از این مقدار بود که در مورد احمدینژاد اتفاق افتاد.
این پدیده و موارد مشابه در درجه اول نشان میدهد چالشهای سیاست ورزی در ایران تا چه اندازه عاطفی و احساسی است. دعواها بیشتر شخصی و خودی است تا سیاسی و کارشناسی. مرز من با دیگری را دیدگاهها و سیاستها و روشها جدا نمیکند بلکه عواطف و خلقیات شخصی موثرتر هستند. در واقع سیاست ورزی در ایران عمدتا غریزی است تا عقلانی. اینکه اصولگرایان در مراسم ختم مادر ظریف شرکت کنند و در مراسم ختم مادر احمدی نژاد غایب باشند، خود گویای عمق شکافهای عاطفی در بین آنهاست. به عبارت دیگر متفاوت بودن دیدگاه سیاسی با ظریف باعث نمیشود که اصولگرایان مراسم او را شرکت نکنند (که اتفاقا کار درست هم همین است) اما احساس نفرت از احمدی نژاد مانع هرگونه ابراز همدردی با او میشود که ناشی از چالشهای عاطفی بین اصولگرایان و احمدینژاد است. باید برای «سیاست» و «نفرت» از افراد مرز قائل شد و دامنه آن را تا همه مسایل حتی درگذشت وابستگان درجه اول آنها امتداد نداد.