در حالیکه به روزهای پایانی مذاکرات ایران و 5+1 نزدیک میشویم، موضعگیریهای مختلفی پیرامون نتیجه مذاکرات و امتیازهای متقابل طرفین مطرح میشود. در طی این روزها نه تنها انتقادهای دلواپسان بیشتر شده است بلکه تعداد بیشتری نیز به جمع دلواپسان پیوسته اند. باید منتظر بود و دید که تا 10 تیرماه چه اتفاقی خواهد افتاد.
به گزارش رویش نیوز، 29 خرداد سالروز رحلت دکتر علی شریعتی، استاد جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد است. مرور برخي نظرات وي در مورد استكبارستيزي در شرايط فعلي خالي از لطف نيست و شاید لازم باشد تیم مذاکرهکنندهی هستهای نیز این دیدگاهها را بار دیگر مورد بازخوانی قرار دهد.
الف) اگر امضای یک آخوند پاي قراردادهاي استعماري بود، اعلام میکنم : آخوند دوست ندارم!“… این یک مسأله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم، من آخوند دوست ندارم، این یک مسأله عینی و تاریخی است; باید سند نشان دهید و مدرک. تا آنجا که من میدانم، زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی که امضاء گذاشتهاند، همگی از میان ما تحصیل کردههای دکتر و مهندس و لیسانسیه بودهاند و همین ما از فرنگ برگشته ها. یک آخوند، یک از نجف برگشته، اگر امضایش بود، من هم مثل شما اعلام میکنم که: آخوند دوست ندارم! اما از آن طرف، پیشاپیش هر نهضت ضد استعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی، چهره یک یا چند آخوند را در این یک قرن میبینم. از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و…”1
ب) خروج روحانیون خیانتکار از این جرگه قبل از خیانت“… اگر یکی از میان این علما میخواسته خود را بفروشد و پای قراردادی استعماری را امضاء کند، اول عمامه و قبا و عبا را میکنده و ریش میتراشیده و فکل میبسته و یک سفری به فرنگ میرفته است و [او را] در رودخانه تایمز غسل تعمیدش میدادهاند و بعد برمیگشته و (تصحیف حر) میشد و آلتِ فعل. و بالاخره به نام یک شخصیت متجدد و مترقی اروپاییمآب غیر مذهبی امضا میکرده است…”2
ج) شناخت روحانیت از غرب استعمارگر، فراتر از استعمار اقتصادی بوده است“… این رهبران و متفکران اسلامی بودند که بیش از همه خودشان و همچنین با زبان معنوی و مذهبی خودشان، که با توده مردم و نسل خودشان (برخلافِ روشنفکرانِ فرنگیمآبِ امروز) تفاهم و تبادل فکری داشتند، اعلام خطر کردند که اروپاییان نیامدند که فقط غارت مس و طاس و نفت و پنبه و کتان کنند و منابع زیرزمینی و معادن گران بها را به یغما ببرند، بلکه در عین حال، همه منابع و ثروت انسانی و سرمایه فرهنگی و فضایل اخلاقی و ریشههای سنتی مذهب و معنی و شخصیت و تاریخ و هرچه موجودیت ملی ما را میسازد نیز، غارت میکنند و به لجن میکشند. اولین بار اینها بودند که در برابر امپریالیسم میایستادند، برخلاف رهبران ملی نهضتهای ضد استعماری، مبارزه ضد استعماریشان را تنها در بعد اقتصادی و سیاسی محدود نکردند، بلکه یک زیربنا و پشتیبان فکری و ایدئولوژی و معنوی هم داشتند و استعمار را در همه چهره هایش شناختند، بهخصوص در پنهانیترین و مهیبترین جناح هجوم و نفوذش، یعنی جناح فکری و معنوی و اخلاقی و علمی یعنی فرهنگیاش، با او درگیر شدند. اینان با یک سلاح فرهنگ و فکر در برابر غرب ایستادند…”3
د) دفاع از روحانیت به عنوان پیش قراولان مقابله با استعمار لازم و ضروری است“… همیشه قویترین، مؤمنانهترین و منعصبانهترین دفاع از روحانیت راستین و مترقی از جامعه درست و اصیل اسلامی کردهام و در این جا، حتی به خود شما هم گفتهام که دفاع، نگاهبانی و جانبداری از این جامعه علمی، نه تنها وظیفه هر مسلمان مؤمن است، بلکه از آنجا که آخرین و تنهاترین سنگر است که در برابر هجوم استعمار فرهنگی غرب، ایستادگی میکند، وظیفه هر روشنفکرِ مسؤول است ولو معتقد به مذهب هم نباشد…”4
ه) بیشتر مخالفتها با روحانیت احساسی است“… در سال ۱۳۳۹ در انجمن دانشجویان اروپا در فرانسه، جلسهای تشکیل شده بود و در آن آقایی، که مشهور است، سخنرانی میکرد. حضرت ایشان میفرمودند که: (من از اسلام خوشم نمیآید، هرجا آخوندی میبینم (اُقم) میگیرد، مذهب عامل استعمار بوده و ملاها هم در تاریخ ما همیشه واسطه استعمار بوده اند. اصلاً من از مذهب خوشم نمیآید). همان جا برخاستم و گفتم: جناب! تو مثل آن خانمهایی حرف میزنی که شکم اولشان برای شوهر جانشان ناز میکنند که مثلاً من از ترشی خوشم میآید، از شیرینی خوشم نمیآید، آن را خوش ندارم، دلم میخواهد نان لواش بمکم، شیرین پلو حالم را به هم میزند! تو از مذهب و ایدئولوژی هم آن جوری حرف میزنی. مگر دین، ویار است که تو از آن خوشت بیاید یا خوشت نیاید؟ برای ردّ و اثبات یک مذهب باید استدلال کرد، استدلال علمی و عقلی، نه ابراز احساسات شخصی…”5
وی، آن گاه، جریان روشنفکری را با این پرسش خود مورد خطاب قرار میدهد که:“… شما که میخواهید، این پایگاه فرهنگی ریشه دار را که در عمق تاریخ ما و در اعماق وجدان جامعه ما ریشه دارد برچینید، برای تکیه گاه فرهنگی و مردمی خود (به نام روشنفکر مسؤول)، در برابر استعمار فرهنگی چه پایگاهی را میخواهید جایش بگذارید؟ چند تا شعر فارسی که مدیحه معشوق [است] یا چند تا ترجمههای آشفته آثار فرهنگی را؟…”6
و در نهایت، وی، روشنفکران را متوجه یک مسأله جدّی میکند و آن، این که:
“… قانون تجربهها به دشمن هوشیارِ پرتجربهای که از قدرت اسلام و اسلامِ بیدار فردا میهراسد، آموخته است که: “برای کوبیدن یک حقیقت، به آن خوب حمله مکن، از آن بد دفاع کن”. این تجربهای است که دربارهی اسلام و جامعه علمی اسلامی و بهخصوص حوزه علمیه شیعه، بسیار تکرار شده است و حملههای رویارویی، نتیجهای معکوس داشته است…”
پاورقی:
1. مجموعه آثار، دکتر علی شریعتی، ج ۲۲/ ۳۲۰۳۲۲ انتشارات قلم.
2. همان، ج ۵ (ما و اقبال)/ ۸۲۸۳.
3. همان/ ۸۴.
4. همان، ج ۲۶/ ۳۷۱.
5. همان، ج ۲۶/ ۳۷۴.
6. همان.