کد خبر: ۶۷۳۰
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۴
راستی یکبار با خود اندیشیده اید چرا مردم کشورهایی که احمدی نژاد به آنان سفر کرد نظیر ترکیه و مالزی و... باید برای یک لحظه دیدار با احمدی نژاد سرو دست بشکنند؟ آیا این استقبال مردمی و خودجوش بخاطر دریافت مسکن مهر و تسهیلات کم بهره و یارانه و... است؟! طاهره واعظی در مقدمه کلام باید عرض کنم که قلم بنده ارزش مالی ندارد و بحمد الله هیچ کس درجستجوی خرید قلمم نیست بلکه یک قلم ساده دانشجویی است با معایب خود نه یک یادداشت نویس حرفه ای. راستی تا یادم نرفته بگویم من با جناب دکتراحمدی نژاد تا قم هم نرفته ام چه رسد به آمریکا! در یادداشتی که اخیرا نگاشته شده چنین ادعا شده که عالیجناب و احمدی نژاد دریک جبهه هستند و به بیان نویسنده سرشان زیر یک لحاف است. اما به نظرمی رسد اگراین گونه بود الان احمدی نژاد و یارانش هدف ناجوانمردانه ترین توهین ها و تخریب ها از سوی اصلاح طلب و اصولگرا قرارنمی گرفتند و بالا رفتن از جایگاه شهدا این چنین برخی را دچار هذیان گویی نمی کرد. اتفاقا موضوع هنگامی آغاز شد که یک آهنگرزاده که در محدوده ممنوعه بازی قدرت قرار نداشت علی رغم شدیدترین جنگ تبلیغاتی ازسوی مردم برگزیده شد. مشکل ازجایی آغاز شد که تفکر ناب و انقلابی احمدی نژاد درچارچوبهای خشک و جزم اندیشانه اصولگرایی و اصلاح طلبی قرارنگرفت و از آنها فراتر رفت تا حدی که نه تنها مرزهای ایران و لبنان و خاورمیانه بلکه آمریکای لاتین را درنوردید و افکار و قلوب انسانها ازهر رنگ و نژاد و آیینی را شیفته خود کرد. به راستی یکبار با خود اندیشیده اید چرا مردم کشورهایی که احمدی نژاد به آنان سفر کرد نظیر ترکیه و مالزی و... باید برای یک لحظه دیدار با احمدی نژاد سرو دست بشکنند؟ آیا این استقبال مردمی و خودجوش بخاطر دریافت مسکن مهر و تسهیلات کم بهره و یارانه و... است؟! و دقیقا همان زمان و بعد ازسفر تاریخی به لبنان بود که رییس پلید رژیم صهونیستی که شدیدا از موج گرایش به تفکراحمدی نژاد درخاورمیانه و اقصی نقاط جهان به هراس افتاده بود یک استراتژی کلیدی مطرح کرد؛ "بودن و همراهی با احمدی نژاد باید تبدیل به ننگ شود" و دقیقا بعد از آن سخن شیطانی شاهد اجرای شدیدترین جنگ روانی و تبلیغاتی علیه احمدی نژاد بودیم. اما حقیقتی که عده ای هیچ گاه نخواستند درک کنند این بود که احمدی نژاد با فطرت الهی و انسانی مردم سخن گفت و حقیقتا باور داشت که خداوند متعال به همه انسانها کرامت انسانی عطا کرده است و از این رو مورد استقبال گرم و پرشور مردم ایران و جهان واقع شد. همین تفاوت دیدگاه بنیادین باعث شد تا هیچ گاه نتوان احمدی نژاد و عالیجناب را دریک جبهه قرار داد.خوب به خاطر داریم چه کسانی اعتقاد داشتند برای نیل به توسعه اقتصادی سرمایه سالار له شدن مردم زیر چرخهای توسعه ضروری است و عده ای دیگر در توهینی آشکار مدعی شدند اگر بین مردم مرگ موش هم توزیع کنیم مردم برای دریافت آن صف می بندند! وحدت به اصطلاح بزرگان برخی مدعی آن هستند همان قانون نانوشته بازی قدرت بین اصولگرایان و اصلاح طلبان بود. وحدتی که اقتضا می کرد قدرت مدتی در اختیار یکی از این دو جریان قرار گیرد و جریان مقابل البته با هماهنگی قبلی مقداری انتقاد کاملا پاستوریزه از جریان حاکم نماید تا آرای مردم را درانتخابات بعدی بسوی خود جلب کند و دوباره بازی قدرت... اما در سال 1384 برخلاف تصورات اصولگرایان و اصلاح طلبان مردم که از این بازی مستمر آزرده بودند یکباره قاعده را برهم زده و به فردی رای دادند که درمیان وحدت بزرگان! البته بخوانید بازی بزرگان جایگاهی نداشت و قاعده بازی را هم هیچ گاه نپذیرفت. ازآن هنگام بود که احمدی نژاد مساوی تمام بدی های عالم قرارگرفت و هرتخریب و توهینی نسبت به وی نه تنها مجاز بلکه واجب شمرده شد و هردو جریان سیاسی وظیفه خود دیدند تا به این واجب موکد عمل کنند تا مبادا از فیض آن محروم شوند. اما مردم همچنان بی اعتنا به این جیغ های بنفش سیاسی در 1388 نیز مخالفت خود را با آنچه وحدت نامیده می شد با صدای بلند اعلام کرده و همان رییس جمهور ساده و صمیمی خود را برگزیدند. و جان کلام اینجاست که این دست تکان دادن احمدی نژاد در مراسم تشییع شهدای غواص نیست که این چنین عده ای را برآشفته و هراسان نموده بلکه زنده بودن و نفس کشیدن احمدی نژاد و تفکر احمدی نژاد است که معادلات رایج و ناعادلانه سیاسی و بازی قدرت ساختگی را برهم زده و با عطر افشانی گفتمان ناب مهدویت و موعود باوری در جامعه انسانی مشام جانهای مشتاق و بیدار را بسوی این حقیقت ناب جلب نموده است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: