« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۷۲۸۶
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۷
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری :بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــنزندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است، سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی می‌بیند که در  باغ نهاده باشند (شهید آوینی)مثنوی «شهر عشق» تقدیم به ساحت نورانی شهدای والامقام کربلای ایران، خرمشهر  مثنوی «شهر عشق» می‌رسد از طَرفِ خرمشهر عشق    -    اهل عالم را خروشِ نَهرِ عشقنهرِ جاری اندر او خونِ شهید     -    عارفانی برتر از هر بایزیدغرقه در هر موجِ او صد نوحِ مَست – اندر این دریا هر آن کشتی، شکست می‌زند ما را جَرَس فریادِ عشق  -  تا زِ خاطرها مگردد یاد ِعشقپردۀ غم می‌نوازد اَرغَنون    -یادِ شهر تا همیشه رنگ خون  شهر سرسبزِ جهان آرای نور – خاکِ ایران را علمدارِ غرورشهر شبگردان عاشق، شهرِ یار – شهر منصوران مستِ سر به دار شهر اَشک و شهر آه و شهر خون -  شهرِ مردانی سراپا لاله گون وادیِ سرهای از تن‌ها جُدا -  مقتل مردانِ عاشق بر خدا  شهر مردانِ مسیحایی نفَس  - بر شهادت عاشقانی پُرهوسکوچه‌هایش بوی یاران می‌دهد   - بویِ خاکِ خورده باران می‌دهد غرقه در خون گرچه، برپا مانده عشق   -   بر در و دیوار او جامانده عشق  مقتلِ عُشّاق سر مست وَلا  -  تکه‌ای از دشتِ سرخِ کربلاوادیِ شیداییِ فهمیده‌ها   -    سِرُّ الاسرارِ وَلا را  دیده‌ها مَقتل مردانِ دیده رویِ یار     -    می‌دهد بویِ خدا را این دیارکوچه‌هایش بوی قران می‌دهد  -  بویِ همت، بویِ چمران می‌دهد از شلمچه، از دوعیجی، خاکِ عشق    -    از دو کوهه، مَعبر افلاکِ عشقغرقه در خون می‌رسند  آلاله‌ها     - در میانِ اشک و آه و ناله‌هاکاروانی می‌رسد از راهِ نور    - در لَوایِ پرچمِ سبزِ ظُهوربویِ مستی می‌رسد چَزّابه را    -       شاهدانِ غرقه در خونابه راشعله‌ور از آتشِ آه علی    -   مَقتلِ هِمَّت، قدمگاهِ علیدشتِ مجنون بویِ لیلا می‌دهد   - بویِ مست از بادۀِ لا می‌دهد فَکّه  بوی کربلا را می‌دهد     -   داغِ غم بر سینۀ ما می‌نهدقتلگاهِ عاشقانِ فاطمه    -  کربلایی تا ابد بی خاتمهفَکه یعنی کلُ ارضٍ کربلا    -  در اِلای او شدن مستانه لامی‌رسد از قتلگاه  فکه باز  -   با شقایق خوانده در خونی  نمازبسته قامت در میان خاک و خون    -    داده سر، شوریده تکبیر از جنونمی‌رسد الله و اکبر زاده‌ای     -    چون علی بر فاطمه دل داده‌ایکربلا را لاله رویی می‌رسد   -  خورده از کوثر سبویی می‌رسداز میِ حق تَر گلویی می‌رسد    -   غرقه در خون روی و مویی می‌رسدیادگارِ روزگار نور و نار    -    می‌رسد بویِ فریبایِ بهاربویِ زهرا می‌رسد خوش بر مشام    - غرقه در خون عاشقانی لاله فامسرو رعنا از چمنزار وَلا    - غرقه در خون می‌رسد از کربلاکرده عشق آسان در اوَّل کارشان   -  می‌رسد آن پیکر خون‌بارشانکرده خصم فاطمه کشتارشان  -  تِکه‌تِکه کرده آتشبارشان   دیده در مستی حقایق را به‌عِین    -    مست ذکر ایُّها السّاقی حسینقاف حق را رفته با پیر خمین    -  سالکان وادیِ بدر و حُنِینماهیانِ زنده‌زنده گشته خاک    -    گشته در سودای زهرایی هلاکمی‌رسند از وادیِّ کشف و شهود   -   عارفانی غرقه در دریای جودبسته بر سر، یا علی، سر بنده‌ها     -   سر به‌پای فاطمه افکنده‌هامست ذکر یا حسینِ بن علی  -   سینه‌ها از داغ زهرا مشعلیاین چه سودا و چه شور است و چه شین؟    -    قوم بر سر بسته را نام حسیناین چه اشک است و چه آه است و فغان؟   -  گشته درهم، عالم و کو ن و مکاناین چه سحر است و چه افسون و چه راز؟  -   بر سر نیزه سری ‌خواند نمازاین چه محشر این چه غوغا کرده باز؟  -        این سرِ بُبریدۀِ بر نی فرازدر غم زهرا چه سِرّی شد نهان؟    -    کین چنین درهم بر آشفته جهاناین فرا سر کرده او بر نیزه کیست؟   - کز غمش چشم خدا هم خون گریستکربلا را این چه سِرّ است و چه راز؟  -  بر سر نی تار غم را تک‌نوازاین چه سوز است و چه داغ است و گداز؟  -    با اذان خون، سحر خواند نمازبا که بتوان گفتن این سر عظیم؟    -    چون دو روحی گشته در یک تن مقیمکرده رخ پنهان حقیقت در مجاز   -  کس نداند پاسخ این کهنه رازکه ین سر بر نی اذان سر داده کیست؟  - مست بی جامِ شراب و باده کیست؟این شقایق زادۀِ آزاده کیست؟   -  ماهِ بر خاکِ بلا افتاده کیست؟این که باشد بر سَرِ نی جلوه گر؟   -  در ره دیدار دلبر داده سرتا همیشه بیرقِ در اهتزاز   -    این سر بُبریدۀِ بر نی فرازاین به خون آغشتۀ صدپاره تن -   این غریبِ کُشتۀِ دور از وطناو که لب تشنه  سرش از تن جُدا   - کس نداند سِرِّ او را جز خداکس نفهمد کُنه اسرار هدی  -    ازچه جاری بر زمین  خون  خدا؟او که آمد شهره ثارالله را   -  تا گشاید سوی دلبر راه راآن بریده از قفا او را گلو   -   کس نفهمید و نفهمد سِرِّ اوکس نداند پاسخ این اسرار را     -  ره نباشد اندر او پندار رابا سر بُبریده بر نی در نماز   -    آنچه را نادیده او بیند به رازاو حسین است  آن قلم پردازِ عشق  -   فاش مستی کرده بر نی رازِ عشقچشمۀ خونش بجوشد تا ابد     -   صاحبِ اسرارِ اللهُ الصَّمدکربلا در کربلا تکرار او  -    جاودانه قصّۀِ خون‌بار اوهر کجا ریزد زمین خون شهید  - کلُ ارضٍ کربلا آید پدید  سر زند آلاله از آن خاک پاک   - هر شهیدی خفته در خون سینه چاککربلا  دروازۀ شهر وَلاست    -   عرشیان را قبلۀ جان کربلاستکربلا دنبالۀ لا در اِلاست    -     کربلا آیینۀِ دل را جلاستکربلا افسانۀِ یک خاک نیست   -    عاشقان را قبله گاه عاشقیست کربلا رمز است و راز است عشق را     -    غرقه خون، خواندن نمازَست عشق را...به امید ظهور حضرت یار -این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است اول مهرماه 1394-منصور نظری
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: