پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
ساناز خیرخواه:آخرین ساعات فصل تابستان را پشت سر گذاشتیم و با آن فصل گرم، با آن گرمای نفس گیر و رخوت دلنشین وداع کردیم. امروز اما به مناظر رنگارنگ پائیزی و به فردای هزار رنگش سلام کرده و باز هم مهمان یکی از زیباترین فصول سال خواهیم بود. اما جا دارد در این اولین لحظات، با خداحافظی گرم فصل تابستان را نیز بدرقه کرده و دفتر خاطرات آن را ببندیم.
اکنون زمانیست که دیگر عمر تابستان به سر آمده و دفتر خاطرات تابستانی دیگر بسته میشود. از امروز قلم در دست گرفته و خاطرات روزهای زیبای پائیزی را به رشتهی تحریر درمیآوریم. حال باید به پائیز هزار افسون، به این فصل زیبا و شگفتانگیز خداوند خیر مقدم گفت. وقت آن است که جامهی سبز و رنگ پریدهی درختان، رفته رفته رنگهای شادتری به خود بگیرد. ماه مدرسه از راه رسیده و همه چیز در حال و هوایی دیگر غوطه ور است. اما تا به خود بیاییم، این فصل نیز به پایان خواهد رسید. زمان همچون برق و باد میگذرد؛ پس تا دیر نشده از روزهای خنک پاییزی لذت ببرید.
ای دبستانیترين احساس من
خاطرات کــــــــــــودکی زیبـــــا ترند
یادگاران کــــــــــــــــــهن مانا تـــرند
درس های ســــــال اول ســاده بود
آب را بابا بــــــــــــــه سارا داده بود
درس پــــــند آمــــــوز روباه و کلاغ
روبـــــــه مکار و دزد دشـــــت و باغ
روز مهمانی کــــــــوکب خانم است
ســفره پــر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی با هــــــوش بود
فیل نادانی بــــــــرایش موش بود
با وجود ســــــوز و ســـرمای شدید
ریــــــز علی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جــــــــا می شـدیم
ما پر از تصـــــمیم کبری میــشدیم
پاک کــــن هایی ز پاکی داشـتــیم
یک تــــراش ســـرخ لاکی داشتیم
کیـــفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گـــــــــــــــرمی دستان ما از آه بود
بــــرگ دفتــــــرها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی بـا پـا روی بـــرگ
هم کلاسی های مــــــن یادم کنید
باز هــــــــم در کوچه فریادم کنید
هم کلاسی های درد و رنــــج و کار
بـچه های جــــامه های وصـــله دار
بــــــچه های دکــــــه خوراک سـرد
کودکان کوچــــــــــــه اما مـرد مــرد
کاش هــــــــــرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بـــود و تفـــــــریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کــــودک می شدیم
یاد آن آمــــــــوزگار ســــــاده پـوش
یاد آن گچ ها که بــودش روی دوش
ای معلم یاد و هــم نامـــــــت بخیر
یــاد درس آب و بابایـــت بخـــــــیر
ای دبستانی تـــــرین احساس من
بازگــرد این مشقها را خط بــــزن
شعر از : محمد علی حریری جهرمی