محفل شعر با موضوع سوگ آفتاب ازطرف کانون بسیج هنرمندان شهرستان لنده در حسینیه ثارالله سپاه شهرستان لنده برگزار شد
کد خبر: ۶۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۶
یک مدیر خوب باید سلیقه ی شخصی، گرایش سیاسی وعلاقه ی خود به افراد و طرز تفکرهای مختلف را فدای اهداف سازمان بنماید
کد خبر: ۶۵۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۸
رئیسجمهور کشورمان گفت: پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، هیچ پلیسی نمیتواند بگوید من این کار را کردم چون خدا گفته است، پلیس یک وظیفه بیشتر ندارد و آن هم اجرای قانون است.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com به نقل از فارس، حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهور کشورمان صبح امروز شنبه در بیستمین همایش سراسری فرماندهان ناجا، اظهارداشت: ایمان به خداوند، دین حق و راه حق برای قلب و روح انسان امنیت و آرامش میآفریند و هم برای زندگی اجتماعی ما امنیتآفرین است.
وی تأکید کرد: دولت یازدهم در کنار برنامههایی که بر دوش دارد به هرچه در انتخابات وعده داده در پی آنها بوده و هست تا آنها را نعل به نعل عمل و اجرا کند.
وی افزود: یکی از برنامههایی که دولت از آغاز اهمیت ویژهای برای آن قائل بوده مسأله امنیت در کنار مسأله سلامت بوده است.
روحانی تاکید کرد: در سال 91 بودجه عمرانی 11 هزار میلیارد تومان، سال 92 بودجه عمرانی 22 هزار میلیارد تومان و سال 93 بودجه عمرانی 32 هزار میلیارد تومان بوده که اجرا شده است.
وی افزود: علیرغم همه مشکلاتی که وجود داشته ضمن اینکه بودجه جاری را پرداخت کردهایم بودجه عمرانی را افزایش دادیم و اتکای ما به نفت از همیشه تاریخ پایینتر بوده است، با این حال بودجه نیروهای مسلح را صددرصد و بیشتر از آن پرداخت کردیم.
رئیسجمهور تصریح کرد: برخی از ما ایراد میگیرند و میگویند دولت بنا بوده که پلیسی نباشد و فضای امنیتی را کم کند پس چرا بودجه نیروهای مسلح را اضافه میکند.
وی ادامه داد: یک اشکالی که در ذهن برخیها وجود دارداین است که بین جامعه پلیسی با جامعه دارای پلیس خوب و امنیت جامعه با امنیتی کردن جامعه تفاوتی قائل نیستند، اینها دو مقوله هستند.
رئیسجمهور تصریح کرد: ما در جامعه نیازمند امنیت هستیم و برای ایجاد امنیت باید هزینه کنیم، موفقترین نیروی امنیتی در جامعه نیرویی است که خرجش کم باشد و بهرهوری از آن بیشتر.
روحانی با بیان اینکه مؤثرترین نیرو کمهزینهترین نیرو است، گفت: اگر این موضوع را مدنظر قرار دهیم و اثربخشی پلیس را افزایش دهیم یک حرکت خوب و مؤثر انجام دادیم.
وی در ادامه اظهار داشت: سال همدلی و همزبانی است و باید این را مورد توجه قرار دهیم که همدلی باید در میان بخشهای مختلف ناجا افزایش پیدا کند. پلیس در تمام کشور مسئولیت سنگینی را بر عهده دارد. از حراست و حفاظت مرزها تا حراست از تمام روستاها، شهرها و ....
رئیسجمهور خاطرنشان کرد: اگر میخواهید همدلی را برقرار کنید، اول باید در داخل بخشی که هستید این را انجام دهید و بعد همدلی با سایر نیروهایی که امنیت را برقرار میکند. ایجاد امنیت در سایه همدلی و هماهنگی و همکاری بین دولت، نیروهای مسلح و نیروهای اطلاعاتی امکانپذیر است.
روحانی تصریح کرد: برای ایجاد امنیت ابتدا باید به ریشهها در این موضوع توجه کنیم، اولین دلیل ایجاد ناامنی فقر و بیکاری است و باید آنها را از بین ببریم، چسبیدهایم به چند فرع اسلام و فکر میکنیم دنیای منکر و معروف آنجاست.
وی افزود: منکر چیزی است که وقتی پلیس برای اجرای قانون به سمت آن میرود همه پلیس را تحسین میکنند؛ یکی از بزرگترین هنرهای اسلام، مردمسالاری و ترکیب آن با دینسالاری است. افتخار ما این است که اجرای قانون مصوب ما شرعا لازم است و حکومت اسلامی یعنی حکومت قانون و این را دهها بار امام (ره) در سخنرانیهایشان مطرح کردند.
رئیسجمهور ادامه داد: ما باید قانون را با دقت اجرا کنیم و خوشبختانه در جمهوری اسلامی ایران شرع و قانون در کنار هم قرار میگیرند.
وی افزود: پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، هیچ پلیسی نمیتواند بگوید من این کار را کردم چون خدا گفته است، پلیس یک وظیفه بیشتر ندارد و آن هم اجرای قانون است.
روحانی یادآور شد: احکام شرع برخی در قانون وجود دارد و بخشی هم مجلس تصویب کرده که مخالف با شرع نبوده است؛ برخی احکام اسلام در قانون نیامده آیا پلیس میتواند در آن دخالت کند؟ مثلا هنگام نماز ظهر وارد یک بانک شود و به رئیس بانک بگوید وقت نماز است.
وی تاکید کرد: احسان به والدین یکی از واجبات بزرگ ماست ولی آیا میشود یک نفر را دستگیر کرد به خاطر اینکه در خیابان از پدرش جلوتر حرکت کرده است؟ نمیشود پشت یک درخت علامت راهنمایی و رانندگی بگذاریم و بعد مردم را جریمه کنیم. علامت راهنمایی باید در مقابل دید مردم قرار گیرد.
رئیسجمهور کشورمان با بیان اینکه هماهنگی نیروی انتظامی و سایر نیروهای مسلح برای حفظ امنیت ضروری است، گفت: امنیت جامعه با امنیتی کردن جامعه دو مقوله متفاوتند.
روحانی در ادامه با اشاره به تلاشهای بسیار پلیس راهنمایی و رانندگی گفت: زمانی پلیس قانون را اجرا میکند که این قانون ابلاغ شده باشد البته پلیس باید اولویتها را در اجرای قانون در نظر بگیرد.
وی با بیان اینکه برای برخورد با مردم آموزش بسیار مهم است، گفت: شما (پلیس) اولین جمعی هستید که با مردم مستقیم سر و کار دارید، از طرف دیگر شما مظهر اقتدار از طرف نظام هستید البته اقتدار غیر از زور است، اقتدار یعنی قدرت مشروع مقبول.
رئیسجمهور تصریح کرد: در برخی موارد برخورد سخت و مشکل میشود که اینجا آموزش نیاز است و حسن خلق میخواهد. یادمان نرود که صاحبان کشور مردم هستند و همه ما باید نوکر مردم باشیم، تمام کارگزاران نظام نوکر ملت هستند و هیچ سمتی بالاتر از این نیست که ما خادم مردم باشیم.
روحانی ادامه داد: پلیس افتخارش این است که خادم مردم در بخش امنیت است، مردمی که راحت به سر کار میروند و راحت میخوابند اعتمادشان به پلیسی است که امنیت را در جامعه برقرار کرده است.
رئیسجمهور با مهم خواندن چگونگی برخورد با مردم گفت: ما باید بدانیم وقتی با مجرم برخورد میکنیم باید با جرم برخورد کنیم، آنجایی که با طرف برخورد میکنید به خاطر قانون است. معیار شما قانون است و وقتی کسی قانون را میشکند شما به او متعرض میشوید اما در برخورد با مردم اخلاق حسنه، روی خوش، تواضع و ادب جزو وظایف همه ماست خصوصا نسبت به جوانان و زنان که این دو طبقه بسیار حساس هستند.
وی در ادامه گفت: وظیفه ما نسبت به هر دوی این طبقه سنگینتر است. امام علی(ع) میفرمایند اگر یک زنی به تو فحش داد تو حق نداری جواب او را بدهی. همچنین امام علی(ع) در زمان جاهلیت میگوید اگر کسی با زنی برخورد میکرد در آن طایفه تا پایان عمر خود منفور میشد.
روحانی با بیان اینکه آموزش برای اجرای قانون مهم است، یادآور شد: قانون برای همه مساوی است اما نحوه برخورد با زن فرق میکند پس برای اجرای قانون آموزش اولویتبندی و شناخت تهدیدات فرضی مهم است.
رئیسجمهور در ادامه گفت: گاهی نیروهای مسلح و یا خود دولت درگیر تهدیداتی میشود که اصلا تهدید نیست و بافته یک عدهای است، من در این خصوص مثال زیاد دارم که در 6 مورد کشور را از جنگ نجات دادیم. از اینکه اطلاعات غلط میدادند که مثلا فلان کشور میخواهد به ما حمله کند و یا فلان دسته میخواهد شهر را به هم بریزد.
وی خاطرنشان کرد: گاهی در تهدیدات اغراق نیز میشود، همین الان هفتهای نیست که یک تهدید چه اقتصادی، چه فرهنگی و موارد دیگر برای من بیاورند که من وقتی چند سوال میکنم میبینم که چیزی نیست.
روحانی با بیان اینکه تهدید فرضی تهدید واقعی ایجاد میکند، اظهارداشت: عکسالعمل شما در تهدیدات فرضی در ادامه به تهدید واقعی تبدیل میشود.
رئیسجمهور با بیان اینکه ما باید ریشههای امور را پیدا کنیم، گفت: پلیس در ظاهر امر با مجرم برخورد میکند اما ما باید ریشهها را پیدا کنیم در این خصوص گاهی دولت، گاهی قوه قضاییه، گاهی قوه مقننه و گاهی دستورات و هدایتهای سطح بالاتر از سوی مقام معظم رهبری وارد عمل میشوند که ما همه اینها را نیاز داریم.
وی گفت: باید فضای فرهنگی در جامعه درست شود، نسل جوان ما در شرایط ویژهای قرار دارد.
روحانی با بیان اینکه انسان موجود پیچیدهای است، گفت: یک انسان خوب یا بد طی یک هفته ممکن است تغییر کند و این در مورد انسان بد هم صدق میکند، چرا که انسان موجودی پیچیده است و عوامل مختلفی در این امر دخالت دارد.
رئیسجمهور با بیان اینکه امنیت تنها مسائل انتظامی نیست، خاطرنشان کرد: امنیت، مسائل اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و مسائل فرهنگی را نیز در بر میگیرد.
روحانی با اشاره به اهمیت اولویتبندی اظهارداشت: دولت قدردان شماست و مردم نیز قدر کار شما را میدانند، این نکته را یادمان باشد که در اجرای قانون و در مبارزه با انواع تخلف و جرائم اولویتها را مدنظر قرار دهیم، شما ضابط قانون هستید و باید قانون را اجرا کنید، یکی از مواردی که مردم عصبانی میشوند آن است که اولویت رعایت نمیشود و باید جرایم پرخطرتر در اولویت قرار بگیرد.
وی تأکید کرد: موادمخدر در عدم استحکام خانواده اولویت آسیب اجتماعی است که این مسائل ریشه در بیکاری و فقر دارند.
روحانی در ادامه خاطرنشان کرد: دولت میداند پلیس ما امروز که وظیفهای را بر عهده دارد و در شرایطی که باب شهادت برای برخی گویی بسته شده است، باب شهادت برای نیروی انتظامی گشوده است و این امر از خیابان تا لب مرز امکان دارد.
روحانی با بیان اینکه نیروی انتظامی در خط مقدم تأمین امنیت جامعه قرار دارند، خاطرنشان کرد: باید در مبارزه با تخلف و جرایم اولویتها را مدنظر قرار دهیم و در تهدیدات خیالی گرفتار نشویم.
رئیسجمهور با بیان اینکه همه مردم در برابر قانون و حقوق شهروندی از جمله سنی، شیعی و مسیحی یکی هستند وقانون برای همه مساوی است اظهار داشت: آنها که توریست خارجی هم هستند در پناه قانون هستند، شما باید در کار خود رضایت خداوند را در کنار رضایت عامه مردم قرار دهید.
رئیسجمهور با تشکر از اقدامات تیم گذشته فرماندهان ناجا خاطرنشان کرد: از تیم جدیدی که فرماندهی مسئولیت انتظامی را بر عهده گرفتهاند تشکر میکنم و امیدوارم خداوند یار و پشتیبان شما باشد. دولت حامی و تقویتکننده در کنار شماست.
روحانی با بیان اینکه امسال همدلی را بیشتر در جامعه ببینیم خاطرنشان کرد: پلیس و ناجا باید در رونق اقتصادی به ما کمک کنند چرا که بدون کمک شما پیشرفت و رونق اقتصادی امکانناپذیر است و امیدوارم با همدلی و همکاری آنچه را رضای خدا و خواست ملت است را انجام دهید.
کد خبر: ۶۳۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
آقای سرافراز، معلمان نه زیادی اند و نه زیاده خواه، ما و شما و همه آحاد جامعه مدیون معلمان خود هستیم آنان را نشکنیم تا جامعه فردا نشکند
کد خبر: ۶۰۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۶
محمود احمدی نژاد در پیامی در گذشت مشفق کاشانی از شعرای برجسته کشور را تسلیت گفت.
متن این پیام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
روح لطیف و مومن هنرمند نامی مشفق کاشانی به بی نهایت پر کشید.
او همه عمر خود را در خدمت هنر و ادب یات و فرهنگ انسانی و الهی این سرزمین قدسی سپری کرد و با نگاهی عمیق و سرشار از مهربانی، برای نسل های هنری پی درپی حقیقتا یک راهنما و الگو و مشفق بود.
خدایش رحمت و با اولیاء محشور نماید.
اینجانب این ضایع را به خانواده هنری کشور و خانواده معزز ایشان و عموم مردم ادب پرور ، نجیب و سرافراز تسلیت عرض می نمایم.
محمود احمدی نژاد
1393/10/29
کد خبر: ۵۴۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۹
دکتر احمدی نژاد مردی است که ۸ سال تمام برای ملت بزرگ ایران خدمت کرد و میلیونها انسان بویژه محرومین را شیفته انقلاب و نظام اسلامی کرد
کد خبر: ۵۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۲
کدخدایی، سخنگوی سابق شورای نگهبان گفت: ویژگی فتنه 88 در این بود گرد و غباری که بلند شد تشخیص حق و باطل را سخت کرد. اگر در این بین مردم عادی باشند باز هم خیلی ضربه ای وارد نمی شود اگر چه که مردم همیشه پیشرو بوده اند اما اگر بین مسئولین چنین اتفاقی بیفتد جای تعجب است
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش رویش نیوز کدخدایی عضو سابق شورای نگهبان، شام پنج شنبه 11 دی ماه در جلسه ای که به همت تشکل رویش نیروهای انقلاب برگزار شده بود به صحبت پیرامون برخی زوایای فتنه 88 و حماسه نه دی پرداخت.
کدخدایی سخنانش را با صحبت درباره ادامه دار بودن توطئه علیه انقلاب آغاز کرد و گفت: سخن در باب انتخابات و حماسه نه دی بسیار زیاد گفته شده و دوستان از زبان های گوناگون شنیده اند، تجربه من نشان می دهد که به جای متکلم وحده بودن و بدون اینکه در این جلسه توهینی نسبت به کسانی روا شود با رعایت ادب اسلامی وقایع و حقایق ارزیابی شود، نکته ای که در حماسه نه دی قابل بررسی بود این بود که جنس توطئه علیه جمهوری اسلامی در فتنه 88 با بقیه توطئه ها فرق می کرد. از ابتدای انقلاب مرسوم این بود که دشمن با برنامه ریزی دقیق سعی می کرد که نظام جمهوری اسلامی را براندازی نماید. که در همه مراحل با تدابیر امام خمینی (ره)، لطف خداوند و پشتیبانی مردم تیرشان به سنگ می خورد و بعد از رحلت امام نیز مقام معظم رهبری هدایت گر مردم بوده اند باز هم دشمنان از پا ننشستند.
وی فتنه 88 را توطئه ای خارجی علیه نظام اسلامی دانسته و اظهاد داشت: دشمن درسال 88 طمع کرد، روشی را انتخاب کرد و به زعم خویش گفت اگر کارساز بود برای براندازی که هیچ اگر هم نبود ضربه سنگینی را بر جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد. به این ترتیب که همه برنامه ریزی ها و هدف گذاری ها در خارج از کشور انجام شد و توطئه به دست عوامل داخلی آن هم عواملی که روزی مورد وثوق عموم مردم بودند انجام شد. اینکه عوامل داخلی آگاهانه یا ناآگاهنه در زمین دشمن بودند و همه از مسئولین سابق نظام و این توطئه طی انتخابات انجام شد خیلی ضربه سنگینی بود، چرا که انتخابات یعنی رفراندم یعنی بیعت مردم با نظام این را دشمن هدف قرار داد و برای براندازی نظام تلاش نمود. البته جامعه بشری همیشه پر بوده از این منفعت طلبی ها، تاریخ زندگانی ائمه اطهار را وقتی ورق می زنیم تاریخ انبیاء الهی را وقتی می خوانیم پر است از این ماجراها؛ اما مهم این است که در این شرایط انسان راه را از بیراه تشخیص دهد و حق را از باطل تمیز دهد. اگر در زمانی ببینیم که بین حق و باطل را نمی توانیم تشخیص دهیم، و امر بر انسان مشتبه شود خیلی سخت است.
عضو سابق شورای نگهبان در ادامه به فتنه 88 پرداخت و گفت: ویژگی فتنه 88 در این بود که مقام معظم رهبری هم خودشان فتنه نامیدند این بود که گرد و غباری که بلند شد تشخیص حق و باطل را سخت کرد. اگر در این بین مردم عادی باشند باز هم خیلی ضربه ای وارد نمی شود اگر چه که مردم همیشه پیشرو بوده اند اما اگر بین مسئولین چنین اتفاقی بیفتد جای تعجب است و و بدا به حال کسانی که در سختی راه را در این زمان تحمل نکنند و سوال ما از فتنه گران این است که شما چه امکانات و درخواستی از نظام مطالبه نمودید و نظام پاسخگوی شما نبود؟ از طرفی خودتان مطئن هستید که انتخابات درست است ولی با آوردن استدلال ها سست و ضعیف انبوه نامه هایی که قبلا فرستاده بودند را فرستادند و باعث تخلفات بسیار زیادی در انتخابات شدند. گفتند انتخابات درست نیست وقتی که گفتیم بررسی می کنیم، گفتند نه مشکل ما انتخابات نیست، مشکل ما تأیید صلاحیت آقای احمدی نژاد است! گفتیم خوب همان مرجعی که شما را تأیید کرده ایشان را هم تأیید کرده است؟ اما این حرف ها راه به جایی نبرد تا اینکه منجر به حصر حضرات گردید. حالا اینکه حصر کی تمام می شود و آیا باید دادگاهی تشکیل شود وافراد مجازات شوند و یا اینکه عفو ملی داده شود اینها چیزهایی است که مراجع قانونی مربوطه باید پیگیری موضوع باشند.
در ادامه و پس از پایان قسمت اول سخنرانی، سوالات حضار توسط آقای کدخدایی سخنگوي سابق شورای نگهبان پاسخ داده شد.
***مبنای قانونی حصر چیست؟ آیا باید ادامه داشته باشد؟ در افکار عمومی تا چه حد تأثیر گذار است و چقدر برای نظام هزینه بردار است؟
- حصر اقدامی است قانونی نه اقدامی قضائی؛ و تا زمانی که مرجعی که حصر را ایجاد کرده می تواند ادامه داشته باشد.
***آیا فکر نمی کنید ادامه حصر باعث مظلوم نمایی افراد گردد؟
- من هم مسئولیتی ندارم در این زمینه، اما آن چه که پیدا است این است که تا زمانی که مصلحت ایجاب کند ادامه دارد، تشخیص این موارد بر عهده مرجع قانونی است.
***چشم انداز مذاکرات هسته ای را چه می بینید؟
- در بحث هسته ای از جهت حقوقی دوستان دولت معتقدند که مذاکرات در چهارچوب سیاست های نظام در حال پیشروی است اما باید توجه داشت که اگر مقام معظم رهبری تأیید می کنند کار آقایان را از آن طرف هم می گویند ما به طرف مذاکره اعتماد نداریم. بنابراین بی اعتمادی نسبت به غرب همیشه بوده و خواهد بود، همین الان هم اگر در مذاکرات به نتیجه نمی رسیم بسیاری از آن به خاطر زیاده خواهی آمریکایی ها است. اگر توافقی قرار است صورت بگیرد اولا باید جامع و شفاف باشد دوما اینکه ما در مجلس بتوانیم مطرح کنیم، و منافع جمهوری اسلامی ایران را تأیید نماید.
*** چرا در فتنه 88 به فتنه گران باز هم فرصت داده شد چرا نظام کارشان را یکسره نکرد؟
- آنچه مهم است ما در جامعه مأمور به حکم به ظاهر افراد هستیم، اگر چه از فیوضات الهی خالی نیستیم، ولی برای امور جامعه اسلامی باید حکم به ظاهر کرد. افراد علم غیب ندارند، اگر آن موقع آن دو سه نفر تأیید نمی شدند فکر می کنید فتنه پیش نمی آمد، نه، شاید وضعیت از این که به وجود آمد بدتر می شد.
*** شرایط محاکمه شدن فتنه گران چه زمانی اتفاق می افتد لطفا صریحا بفرمایید؟
- زمانی پیش بینی نشده است، قوه قضائیه در جریان کار است، اما همان طور که رئیس قوه قضائیه نیز در خبرها فرمودند پیگیر این ماجرا هستند.
*** به نظر شما آیا قوانین مجلس و ریاست جمهوری نیاز به اصلاح ساختاری ندارند؟
فرهنگ انتخابات ما قطعا باید عوض شود، ما نیز در موضع گیری هایی که داشته ایم مشخصا اعلام کرده ایم که این قوانین باید تغییر کند ما در بحث انتخابات سه مشکل داریم یک اینکه قوانینمان دچار مشکل هستند، بخشی از قانون که باید اصلاح شود که مقام معظم رهبری نیز دستورش را صادر کرده اند و در مجلس تشخیص مصلحت نظام در حال پیگیری است، اما بخشی دیگر هم مربوط به فرهنگ انتخاباتی ما می شود، که باید تغییر کند، در اوایل انقلاب افراد به زور نامزد می شدند و باید برای تبلیغات به زور از آنها عکس می گرفتیم اما در یکی دو دهه اخیر انتخابات به شکلی رقابتی درآمده است و رقبا به هر طریق که امکان دارد طرف مقابلشان را تضعیف می کنند برای بالا رفتن خودشان، با نیازمند مکانیسم های قوی تری در انتخاباتمان هستیم. و بحث دیگر ، بحث احزاب اسلامی است ما باید به سمت حزب گرایی پیش برویم تا رقابت ها سر و سامان بگیرند.
*** فاکتورهایی که باید نشان دهنده این باشد که افرادی که در سال 88 تأیید صلاحیت شده اند در راه ولایت هستند یا خیر موجود بود اما با این وجود باز هم شاهد تأیید صلاحیت این افراد بودیم، چرا؟
ببینید افرادی که معمولاً برای انتخابات ریاست جمهوری شرکت می کنند از افراد به نام نظام هستند و معمولاً اعضای شورای نگهبان نیز بر آن ها شناخت دارند بنابراین وقتی که این اعضا رأی به تأیید افراد می دهند دیگر پنهان کردن رأی اعضا امکان پذیر نیست بنابراین وقتی که این افراد تأیید صلاحیت شدند هیچ کار دیگری نمی شد انجام داد.
*** آيا اين صحيح است كه در انتخابات سال 92 و در پي رد صلاحيت آقاي هاشمي، برخي مراجع عظام تقليد طي تماس با شما و دبير شوراي نگهبان در خواست تأييد صلاحيت وي را داشته اند و رد صلاحيت هاشمي را به صلاح نظام نمي دانستند؟
خير اين صحيح نيست. در اين مورد و از طرف مراجع نه با بنده تماسي گرفته شد و نه با شخص آيت الله جنتي، و البته پيامي هم در اين مورد از سوي ايشان به شوراي نگهبان ارسال نشد.
کد خبر: ۵۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۳
رئیسجمهور در پیامی به هموطنان مسیحی و سایر مسیحیان جهان اعلام کرد: جهان امروز، بیش از هر زمان دیگر به پیام صلح و عدل و آزادی پیامبران الهی نیازمند است.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش تسنیم، حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهور در پیامی به هموطنان مسیحی و سایر مسیحیان جهان، با تبریک تولد حضرت عیسی مسیح (ع) و آغاز سال 2015 میلادی، تصریح کرد: جهان امروز، بیش از هر زمان دیگر، به پیام صلح و عدل و آزادی پیامبران الهی نیازمند است.
وی در این پیام خود تصریح کرده است: وظیفه بزرگ اندیشمندان جهان اسلام و مسیحیت است که با روشن بینی و آگاهی ، مردمان را با پیام معنویت الهی آشنا کنند و در برابر تحریف خشونت آمیز دین خدا بایستند.
متن پیام رئیسجمهوری به این شرح است:
به نام خدا
میلاد مسیح بشارتی بود بر بشر که پس از تاریخی خونبار از خشم و خشونت، صلح و دوستی و همزیستی چونان ارزشهای جاودان و عام الهی تجلی یابند.
عیسی مسیح در جامعه ای زاده شد که ایمان و الحاد هر دو ابزار استبداد بودند. الحاد مذهب رسمی امپراطوری روم بود که خدایان متعدد را بر جای خدای واحد گذارده بودند و حکومتی بر پایه دیکتاتوری ساخته بودند و اهل ایمان آن زمان یعنی قوم بنی اسرائیل نیز جز به قوم و قبیله خویش نمی اندیشیدند و نه تنها برای نجات بشر از شر استبداد و الحاد تلاشی نمی کردند بلکه گاه ارباب و سران ایشان ، در برابر آزادی قوم خویش بر اسیری اکثریت مردم دم فرو می بستند.
مسیح آمد تا بشارت دهد خدا یکی است ، اما برای یک قوم و قبیله نیست. خدا یکی است و برای همه بشر، یکی است. مسیح آمد تا بگوید قوم برتر ، قوم بالاتر ، قوم برگزیده وجود ندارد . هرکس که به خدای واحد ایمان آورد ، رستگار می شود. در بشارت مسیح از رنگ و تبار و نام و نشان و عشیره و قبیله کسی نمی پرسند. پیام او پیامی جهانی ، مذهب او مذهبی انسانی و آئین او آئینی رحمانی بود.
راهی که مسیح نجات بخش قوم خویش ، بر همه اقوام گشود راه همیشگی انبیای الهی بوده است . راهی که پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) نیز در استمرار قاعده لطف الهی تداوم بخشید و به کمال رساند.
ما ایرانیان به عنوان یکی از اولین اقوام و ملل مسلمان همواره تجربه خوبی از همزیستی با هم میهنان مسیحی خویش داشته ایم . مسیحیان ایران به ندای مسیح گوش فرا دادند که پیامش صلح و دوستی بود و دیگر ایرانیان نیز به ادب و فرهنگ همزیستی با این هم میهنان پایبند ماندند. پیش از اسلام ، ایرانیان به مسیحیان آزرده از آزار امپراطوری ملحد روم پناه دادند ، و پس از اسلام نیز ، در پرتو آموزه های دین رحمت ، همواره مسیحیان در امن و امان ایران به صلح و صفا زیسته اند.
ما به ایرانی که خانه همه ایرانیان اعمّ از مسلمان و مسیحی و یهودی و زرتشتی است افتخار می کنیم و احترام به همه ادیان الهی را آموزه گرانقدر اسلام رحمت می شناسیم.
به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران ، میلاد خجسته پیام آور صلح و دوستی حضرت عیسی بن مریم (علی نبینا و آله و علیه السلام) را به همه هم میهنان مسیحی و مسلمان به ویژه شهروندان ارمنی و آشوری ایران عزیز و به همه خداپرستان جهان تبریک می گویم و پیام وحدت آفرین قرآن را هدیه زیبای چنین روزی می دانم که پیروان ادیان الهی را به تاکید بر ارزشهای مشترک دعوت می کند و پرستش خدای یگانه را محور ایستادگی در برابر ستمگری و بهره کشی می شمارد.
جهان امروز ، بیش از هر زمان دیگر ، به پیام صلح و عدل و آزادی پیامبران الهی نیازمند است و این وظیفه بزرگ اندیشمندان جهان اسلام و مسیحیت است که با روشن بینی و آگاهی ، مردمان را با پیام معنویت الهی آشنا کنند و در برابر تحریف خشونت آمیز دین خدا بایستند.
در آستانه سال نو میلادی ، همه انسانهای آزاد اندیش و صلح دوست را به برادری و دوستی فرامی خوانم و امیدوارم سال 2015، سالی تواَم با سعادت و رفاه برای همه مردم جهان باشد.
حسن روحانی
رئیس جمهوری اسلامی ایران
کد خبر: ۵۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۶
مقام عظمای ولایت می فرمایند:برای مطبوعات سه وظیفه عمده قایلم: وظیفه نقد و نظارت، وظیفه اطلاع رسانی صادقانه و شفاف، وظیفه طرح و تبادل آرا و افکار در جامعه
کد خبر: ۵۲۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۳۰
سالهاست که با نام و سخنان و فیلمها و گزارشات پیرامون سردار سرافراز بسیجی قاسم سلیمانی ،خود را همنوا و همراه می نموده و می نمایم .عشق دیدارش و شنیدن مستقیم بیانش را به اندازه آوازه اش در دل آرزو میکردم تا اینکه روز پنجشنبه ۵ آذر ۹۳ این آرزو برآورده شد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
حاج یدالله مرادی (گچساران) نوشت: بنا به دعوت سپاه پاسداران کشور بهمراه جمعی شانزده نفره از استان کهگیلویه و بویراحمد برای شرکت در اولین مجمع عالی بسیج به تهران آمده و از ساعت ۲بعد از ظهر پنجشنبه به سالن بزرگ و مجلل اجتماعات ستاد کل سپاه مرکز حاضر شده و در خیل آنهمه اخلاص و صداقت بسیجی محو شدیم .در حالیکه در ابتکاری جالب و در خور تقدیر افتتاحیه این مجمع را با سخنان مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین انجام گرفت ،ساعت ۵ ناگهان مجری اعلام نمودند که نماز مغرب و عشا به امامت آیت الله جنتی برقرار است و بعد از نماز سخنرانی سردار سلیمانی !! همه غیر منتظره به یکدیگر نگریسته و با شوق بسوی نماز روانه شدند .
سردار بسیجی مان در حالی به جمع بسیجیان پیوست که هزاران دل همراهش بودند و آنگاه که در جایگاه قرار گرفت به رسم ادب و شکسته نفسی ،ننشست .اصلا نه انگار که حاج قاسم همان کسی است که لرزه بر اندام رژیم کودک کش اسراییل غاصب و امریکا و تروریستهای منطقه انداخته،با نزاکت و معرفت به احترام علمای حاضر در جلسه و بسیجیان میکروفون بدست گرفت و آغاز به سخن نمود. .در سالن به آن بزرگی
یک نفر تکان نمیخورد .سکوت کامل حاکم و هیچکس فرصت گوش دادن را از دست نمیداد. این یعنی آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
همه محو کلام و رفتار رزمنده ای بود ند که هیبت و صولتش کفار را وحشت انداخته و در آن جمع تواضع و فروتنی اش درس معرفت آموخت.مجمع را به تعبیر زیبای کارگزاران اساسی نظام مدیریتی کشور یاد نمود و بیان داشت که سرزمین سپاه را امام (ره) حفاظت کرد و به آن قابلیت داد که بسیج را طراوت بخشد و رشد دهد. و بعد از عمق وجود و اخلاص مدعی شد که : شخصیتی به نورانیت و علم ،تفکر دینی و مدیریت بحرانی در عصر حاضر برجسته تر از مقام معظم رهبری وجود ندارد .و آنگاه برای اثبات ادعایش مواردی را برشمرد .شان و شوکت بسیج را به این عبارت تکمیل نمود که: بسیج یک حجت و طریق است که الان یک ارزش برتر است که حتی میگوییم مرجع بسیجی .
در ادامه در نقش و قواره یک مورخ و جامع شناس به دو عامل (شخصیت ها و ایدولوژی )که در طول تاریخ بر جامعه اثر داشته اند ،پرداخت و چه تحلیل و استدلال ژرف و عمیقی را اراءه داد و فرمود :شخصیت های مطرح جنگ تابش نور امام بودند.
سپس همانطور که پیش بینی میشد به قصه داعش و مبنای فکری و تاریخی آن پرداخت و استدلال نمود که وجود داعش یک حادثه نیست بلکه ناشی از تفکری تاریخی است که در طول تاریخ حکومتهای بزرگ اسلامی را فروریختند.و برای اولین بار است که جمهوری اسلامی ایران مانع فرو ریزی اساس اسلام شده است.
در پایان دو وظیفه اساسی را برای بسیج بیان داشت :
۱ _عمق بخشیدن به جمهوری اسلامی ۲_نقش و تاثیر ولایت فقیه برای اقشار جامعه.
ساعت سخنرانی از یک و نیم گذشت ولی جز شیفتگی حاضرین اظهاری و حتی صحبتی درز نمیشد. و وقتی والسلام را بیان کرد هنوز قلمها بر کاغذها جاری و اذهان مشغول و قلبها آکنده از مهر و محبت به حاج قاسم برای ادامه بیاناتش .
کد خبر: ۵۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، آخوند ملا محمد کاشانی مشهور به آخوند کاشی است.
در ادامه شرح حال مختصری از زندگی این بزرگوار می آید:
در محله پشت مسجد جامعجوشقان استرک از یک خانواده کشاورز و مؤمن فرزندی به سال 1249 ه.ق به دنیا آمد که به خاطر ارادت به رسول اکرم(ص) نام او را «محمد» گذاردند دوران کودکی او سپری شد عشق و علاقه مذهبی او به دین و فراگیری علوم دینی سبب شد روستا را ترک کرده و به شهر عالم خیز کاشان رهسپار گردد. او وارد مدرسه سلطانی بازار کاشان گردید. فضای معنوی مدرسه او را مجذوب ساخته، علاقه ماندن در مدرسه را برای او فراهم ساخت
سفر به اصفهان
آخوند در سال 1286 ه.ق بعد از اینکه 37 سال از زندگی اش می گذشت برای ادامه تحصیل و استفاده از استادان بنام حوزه اصفهان که در آن زمان از مهم ترین حوزه های ایران بود به اصفهان رفتند و از محضر مهمترین استاد فلسفه آن زمان که نامش در همه جا مشهور بود یعنی آیت حق، فیلسوف نامدار، آقا محمد رضا قمشه ای بهره مند گشتند. و زانوی ادب در برابرش زدند و از ملا حسین تویسرکانی و میرزا حسن نوری و دیگران استفاده نمودند.ایشان در مدرسه صدر اصفهان، علاوه بر فقه، اصول و حکمت، در ادب یات عربی و فارسی و ریاضیات تبحر داشت و مدرس آنجا شد. ملامحمد، معاصر حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقائی بود. جاذبه درس او که فلسفه را با عرفان آمیخته بود و انس با جهانگیرخان، علاقمندان به فلسفه، به ویژه فلسفه صدرایی را از شهرهای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر به اصفهان کشاند و در محضر درس او، شاگردان بسیاری حکمت آموختند و به کمال رسیدند.
آخوند کاشی در طول زندگانیش، جز عبادت و درس و تدریس چیزی دیگر از او دیده نشد. همسر و فرزندی اختیار نکرد تا شاید اینگونه کامرانی ها، صدمه ای بر او وارد نکند. در عبادت و ریاضت به قدری غرق در خود بود که هر چقدر طلاب، رفت و آمد در حجره اش می کردند، ملتفت آنها نمی شد و گاه می شد که از شدت توجه و حضور قلب در نماز و ذکر رکوع و سجود دیده شد که غش کرد و افتاد و چون به حال آمد، دوباره نماز را اعاده کرد و هر نیمه شب آنقدر در نماز سوز و گداز داشت و بدنش می لرزید که از بیرون حجره صدای لرزش و وضعیت حال او احساس می شد.
از او حالات عجیبه ظاهر می شده است. بسیاری از اکابر و از جمله مرجع بزرگ آیت الله حاج سیدحسین طباطبائی بروجردی شاگرد آخوند بودند و خود ظهور حالات عجیب را از آخوند اظهار می داشتند. او در نهایت فقر و تنگدستی زندگی میکرد. مرحوم شهید مدرس می گوید: من و او هر دو در زمان تحصیل خود، در نهایت سختی معاش بودیم و هر دو نسبت به حال یکدیگر ترحم داشتیم. از ملامحمد کاشی آثار مکتوبی به جای مانده است.
اساتید
۱- آقامحمدرضا قمشه ای۲- ملاحسین التویسرکانی الاصل (ساکن اصفهان)
شاگردانآخوند ملامحمد کاشانی، استاد بیشتر طبقه علما و بزرگان است تا جائی که از شمارش بیرون است:۱- آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی۲- سید جمال الدین موسوی گلپایگانی (که تحت تربیت استاد بوده است)۳- شیخ اسماعیل الفروی اصفهانی (شیخ الرئیس)۴- حاج میرزا باقر امامی (دارنده رساله حکمیه)۵- سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی (مدیر حبل المتین)۶- حاج میرزاحسن خان جابری انصاری (مورخ شهیر صاحب تاریخ اصفهان)۷- آقا سیدحسن قوچانی (نجفی) صاحب کتاب سیاحت غرب۸- آقا سیدحسن مشکان طبسی۹- آیت الله آقاحسین طباطبائی بروجردی۱۰- حاج آقارحیم ارباب اصفهانی (شاگرد خاص آخوند)۱۱- میر سیدابراهیم طباطبائی زواری.
بهترین اثر ماندگار آخوند تربیت شاگردانی بوده که هر کدام به تنهایی بتوانند جامعه و دنیای اسلام را اداره نمایند. و منادی اسلامی راستین باشند.
و هرکدام از شاگردان او برگی هستند از کتاب نانوشته آخوند ، که سبب ماندگاری حوزه ی علم و عمل و معنویت و روحیه خداترس او شدند. امروز تمام علمای حوزه ی ما از حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بزرگان حوزه و مراجع فعلی با یک واسطه یا دو واسطه از شاگردان مکتب آخوند کاشی هستند.
حالات معنویتو مو مي بيني و من پيچش مويكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همه طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها، طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبه معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد:
تو مو مي بيني و من پيچش مو تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابروچيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود.
صورت برزخيمرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است.
دعاي ابوحمزه ثماليروزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند: به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دانم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند.
ذكر درختانمرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد.
طلبه ورزشکار
آخوند علاوه بر اینکه یک عالم ، عارف ، حکیم ، فقیه ، منجم ، ریاضیدان بوده اند و در تمام این علوم دارای اجتهاد بودند به ورزش علاقه زیادی داشتند و اهل ورزش زورخانه ای بوده است. او در اصفهان داستان ورزشی خود را برای رفیق اش جهانگیر خان قشقایی نقل می کند، وقتی جهانگیر خان به شوخی از او می پرسد آیا هنوز که کهن سال هستید به ورزش پهلوانی میل دارید ؟ آخوند جواب داد : «تا کدام زورخانه باشد.»
رفع حاجات پس از مرگ
از عارف سالک حاج شیخ اسدا... طیاره نقل شده در یکی از روزها اقامتم در اصفهان مادری پیش من آمد و گفت که جوان بی گناهش به زندان افتاده و آزاد نمی شود واز من برای آزادی او کمک خواست از این رو بر سر آرامگاه مرحوم آخوند کاشی در تخت فولاد رفته یک سوره یس برای شادی روح ایشان خواندم و از او برای آزادی آن جوان مدد جستم سپس به طرف زندان رفتم تا برای آن جوان وساطت کنم. اما دیدم که به حمد خدا پیش از وساطت من او را آزاد کردند.
شهرت گریزی و گمنامی
آخوند کاشی در طول عمر با برکت خود از مطرح شدن دوری گزیدند اما خداوند نام او را جاویدان ساخت. در زمان حیاتش حوزه اصفهان به نام آخوند کاشی و جهانگیرخان معنا و مفهومی نداشت و همواره نام آخوند و خان ورد زبان طالبان علم بود. و بعد از وفاتشان با اینکه سفارش کردند مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا و غربا را دفن می کنند و بر لوح قبر من نوشته شود«فقیر به حق اضعف خلق ا...»بدون هیچ گونه القاب و عناوین و هیچ بقعه و بارگاهی ساخته نشود شاگردان بر حسب وصیتش او را در تکیه ملک در قبرستان تخت فولاد اصفهان در 20 شعبان 1333 ه. ق به خاک سپردند. اما کرامتی دیگر از آخوند این بود که در زمان انقلاب اسلامی این قسمت از مزار تخت فولاد از آبادترین قسمت های تخت فولاد گشت بدنهای پاک شهداء را به آن مکان آوردند و این قسمت به گلزار شهداء تبدیل شد و در میان گلزار ، خیمه و حسینیه شهداء
منابع:
نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی)
دانشنامه جهان اسلام
سایت موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی
کد خبر: ۵۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو است.
باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه، روح بلندی وجود دارد، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند، واسطه فیض زمین و آسمان، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه.ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر، داستان این حکایت است:
نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود. چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که به واسطه قرار گرفتنش در راسته بازار، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.
هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود.
در همین بین، ناگهان چشمم به میرزا حبیب، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! ... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.
در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »كشيكچي
کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم.
به غسالخانه که رسیدیم، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: «میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!»
میرزا حبیب، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست، گفت: «قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»
با کنجکاوی و تعجب گفتم: «بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.»
میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:
« همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.
شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم.
در آن حال، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: «چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: «اگر سببی غیر از این دارد بگو.» چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم.
در این هنگام دیدم، حضرتش فردی بنام «هالو» را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.
حضرت رو به او نموده فرمودند: «اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.» آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند.
آن شخص، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: «درست ببین، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای.»
من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم. هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام.
مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج، در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: «از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد.
روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین، ناگاه هالو، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و از من خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن، نزد من آمد و آهسته گفت: «آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم.» آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم، نه دیرتر و نه زودتر. تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر او را در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود.
صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم.»
میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:
«وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود. در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: «سیدی و مولای! خوش آمدید، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... »
هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: «هالو! او که بود؟» چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: «وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!!.... او سرور و مولایم، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....»
آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: «از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! »
با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم، با جناب هالو، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم.
امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....»
صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود، غرق بوسه خویش کردم.
چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا، وجودم را روشن سازد.
مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت، در حالی که با صدای بلند می گفت: «ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید!... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست.
صبح فردای آن روز، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و حکایت میرزا حبیب و هالو بودم، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: «می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم.
در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است، با صدایی لرزان و گریان، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد، محل دفن جناب هالو گردید.
موج زیادی از جمعیت، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید.
مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان، برخاست و رو به جمعیت فرمود: «مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم، هنگامی که مُردم، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.»
اکنون سالیان درازی از آن روز می گذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد.
در پایان نکته ای باید خاطرنشان كرد که دسترسی ما به منابع محدود بوده و درباره دیگر شرح حالات این والامقام اطلاع خاصی در دست نمی باشد، لذا اگر افرادی هستند که جزییات بیشتری از سیر و سلوک این بزرگوار می دانند، مطالب و مستندات خود را به اين ايميل ارسال فرمايند: info@rooyeshnews.com
کد خبر: ۵۰۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
در پی در گذشت فرهنگی فرهیخته مرحوم شکرعلی فرزاد مدیرکل آموزش و ژرورش استان پیام تسلیتی صادر نمود.
متن این به شرح زیر است:
"انالله واناالیه راجعون"
خانواده محترم مرحوم فرزاد
خدمتگزاری در عرصه تعلیم وتربیت توفیقی الهیست که نصیب باغبان بوستان ادب شده است.جداشدن گلی از گلستان معرفت وباغ دانش ضایعه ای جبران ناپذیر وغمی جانکاه برای بازماندگان است. با اندوه وتاثرفراوان باخبرشدیم در فصل خزان وفصل پاییز-فصل درس وخاطره معلم،خانواده فرهنگیان استان، سردی را حس وغم جانکاهی را متحمل شدند ومرحوم شکرعلی فرزاد فرهنگی فرهیخته متعهد عرصه تعلیم و تربیت ، که زیباترین لحظات عمر خودرادر مسیر خدمت به جامعه فرهنگیان و دانش آموزان سپری کرد، خانواده محترم فرزاد وبستگان وهمکاران فرهنگی و دانش آموزان را ترک و به دیار باقی شتافت. مصیبت بزرگ عروج این همکار عزیز را به خانواده محترم،همکاران عزیز فرهنگی ام ،بستگان،جامعه فرهنگی ودانش آموزی ، بویژه مردم شریف و قدرشناس بخش چاروسا تسلیت عرض نموده واز خداوند منان برای آن مرحوم غفران الهی وبرای بازماندگان صبر عظیم خواهانیم.
هادی زارع پور مدیرکل آموزش وپرورش استان
کد خبر: ۴۹۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۴
قافله عزاداری مجموعه های فرهنگی شهر اصفهان در روز تاسوعا برگزار می گردد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش رویش نیوز، مجموعه های فرهنگی شهر اصفهان مانند سال های گذشته قافله عزاداری خود را در روز تاسوعای حسینی به راه خواهند انداخت.
این برنامه به منظور عرض ادب و ارادت و بزرگداشت مقام حضرت عباس علیه السلام، هم گرائی و هم دلی بین مراکز فرهنگی شهر اصفهان و عرض و ادب و احترام خدمت جانبازان هشت سال دفاع مقدس برگزار خواهد شد.
طبق این گزارش مجموعه های فرهنگی شهید بهشتی، شهید مدرس، شهید مفتح، عترت، پانزده خرداد، مسجد الامام، عاشورائیان، نورباران، اژه ای، دارالولایه، باران، قدس و فانوس مجریان برگزاری این قافله خواهند بود.
پس از اینکه قافله های عزاداری مراکز مختلف در میدان انقلاب گرد هم آمدند، این قافله ساعت 10 صبح تاسوعای حسینی ( دوشنبه، 12 آبان ماه) با شعار یا نافذ البصیره، از میدان انقلاب به سمت بنیاد جانبازان هشت سال دفاع مقدس حرکت خواهد کرد.
گفتني است حجت الاسلام و المسلمین سالک و حجت الاسلام و المسلمین آقا تهرانی خطیبان و سید رضا نریمانی مداح این قافله خواهند بود.
خادم الحسین، مرحوم محمدرضا کمیلی مسئولیت این قافله در سال های پیشین را به عهده داشت. بزرگ مردی که امسال در بین ما نیست.
کد خبر: ۴۷۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۹
متنی که در زیر آمده، دلنوشته مرحوم سیداحمد خمینی است که چند سال پس از شهادت برادرش، درباره او نوشت.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش ایسنا، جماران با انتشار این یادداشت آورده است: در تاریخ 26 مهرماه 1359 و در آستانه چهارمین سال شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، فرزند رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و همزمان با شهادت خواهران و برادران مسلمان در جبهههای جنگ، این بیانیه از سوی سیداحمد خمینی به شرح زیر انتشار یافت:
«بسم الله الرحمن الرحیم
از من خواستهاند تا درباره برادرم، استادم و مرادم مطلبی بنویسم. در شرایط کنونی چه چیز میتوان نوشت؟ من او را از هیچیک از شهدای انقلاب بالاتر نمیدانم، زیرا شهید با ایثار خون خویش به چنان مرحلهای میرسد که برای او بود و نبود، دانش و بینش، امتیازی نیست. شهادت مقامی است که دیگر اوصاف شهید را تحتالشعاع قرار میدهد. شهید با ایثار خون خویش به مقامی دست مییابد که ذکر دیگر اوصاف جمیل انسانی برای او بیهوده است، آنچه شهید را شاهد اجتماع میگرداند وجود حالتی است که از عمق جان او برمیخیزد. دیگر فلسفه، عرفان، فقه، اصول و ادب و به طور کلی همه علوم و فنون، چنان زبون و محو به آن حالت الهی است که نامشان عارمان است. خون شهید راهگشای اجتماعی است که در علوم و فنون غرق و گمراه شده است.
در هر دوره عارف و فیلسوف، فقیه اصولی، ادیب، همه و همه از آدم تا ما جیرهخواران، قطره قطره خونهایی هستند که برای خدا و راه او بر زمین میریزد و متأسفانه هنوز ره گمکردکان راه هدایت در حوزههای دینی و دانشگاهی به مناسبت جو حاکم بر محیط تنگشان که سالیان دراز به درازای جهان ماده، به الفاظی مشغولند که شهید هر لحظهای با عنوان کردن شهادتش از محتوای همه آنها گذشته و با خدا یکی شده است. افسوس که به مناسبت کاری که در اینجا به عهدهام است، نمیتوانم غلام حلقه به گوش خاک کف پای برادران و خواهران در جبهه باشم. همین مقدار بدانند که نه تنها قلب تاریک من که قلب بزرگ و نورانی امام برای یکایک آنان میتپد. برادرم همچون یکی از شهدای قبل از پیروزی انقلاب به دست عوامل شاه مسموم شد. از خصوصیات بارز این مرد خدا دشمنی پر و پا قرص با شاه و رژیم او و جهتدار بودنش در مبارزه و صراحتش در برخورد با مسائل اصولی و آشتی ناپذیریاش در مقابل سازشکاران بود. خوب نیست شهیدی را بیشتر از شهید دیگر ستود که همه در پیش خدا یکسانند.»
کد خبر: ۴۷۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۲
رئیس جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی طی سخنانی در ارتباط با اتفاقات دقایقی قبل مجلس، گفت: حقیر واژهای را گفتم و خطاب به آقای رسایی که از وی پوزش میطلبم و اگر آن واژه لایق کسی باشد لایق این بنده بود.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :به گزارش مشرق، در جلسه علنی روز یکشنبه مجلس شورای اسلامی حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس در تذکر شفاهی با اشاره به اینکهای کاش امروز آقای لاریجانی رئیس جلسه بودند، خطاب به محمد حسن ابوترابی فرد گفت: من از سکوت شما تعجب میکنم، تشکر میکنم از آقای لاریجانی به خاطر موضع گیری جدی دیروز وی در برابر اظهارات توهین آمیز نخست وزیر بی ادب انگلیس. اگر آقای لاریجانی امروز اینجا بود به خاطر اینکه مواضع او در سیاستهای خارجی مهم است حتما سخنرانی می کرد.
وی افزود: چرا شما سکوت کردید. رئیس مجلس باید به نمایندگی از نمایندگان صحبت کند.
رسایی ادمه داد: متاسفانه در پرتو سیاستهای غلط خارجی بعد از 35 سال رئیس جمهور محترم در سفر نیویورک به ملاقات نخست وزیر انگلیس رفتند. ما خبر نداریم از آنچه که در این جلسه گفته و شنیده شده است که ان شاء الله رئیس جمهور وقتی برگشتند در این باره اطلاع رسانی میکنند.
نماینده مردم تهران گفت: اما کامرون چند ساعت بعد از ملاقات با رئیس جمهور محترم ما پشت تریبون سازمان ملل رفت و به ملت ایران و نظام اسلامی و حتی به همین دولتی که به او احترام گذاشته بود و به ملاقات او رفته بود توهینهای مکرری کرد.
رسایی افزود: من از آقای روحانی تشکر میکنم که با أعوذ بالله من الشيطان الرجيم به این سفر رفت.
ابوترابی فرد که ریاست جلسه را برعهده داشت در واکنش به این تذکر گفت: بنا نیست این طوری جلسه را اداره کنیم، فرمایش شما را همه فهمیدند. اما در این حین میکروفن رسایی در صحن علنی مجلس قطع شد و وی برای ادامه صحبتهای خود بدون میکروفن فریاد زد.
ابوترابی فرد در پاسخ به رسایی گفت: اینجا جای عربده کشی نیست، شما اگر احترام قائلید نباید داد بزنید. درست نیست و نباید این طور صحبت کرد.
نایب رئیس مجلس گفت: تذکر شما به دستور صحن مرتبط نبود اما چون راجع به نخست وزیر انگلیس بود حرف زدید و ما هم گوش کردیم اما نمیشود هرجا خواستید هر حرفی را بزنید.
ابوترابی فرد در پاسخ به اینکه چرا در آغاز مجلس در این باره صحبت نکرده و موضع گیری نکرده است گفت: روز گذشته ریاست مجلس در فرمایشات خوب و متقن خود پاسخ دولت ورشکستگی ای که در آستانه تجزیه داخلی است را داد.
وی افزود: شکست های پی در پی آنها در عراق و غزه و دنیای اسلام آنها را در تنگنای جدی قرار داده و چون اساس آن را دنیای اسلام و تدابیر رهبری می دانند در مجمع عمومی سازمان ملل حرف های بی اساس زدند اما من چون دیدیم این حرف ها ارزشی ندارد پاسخی به این یاوه گویی ها ندادم.
این در حالی بود که رسایی در اعتراض به اظهارات ابوترابی فرد جلسه علنی مجلس را ترک کرد و نمایندگان در واکنش به اظهارات نخست وزیر انگلیس فریاد مرگ بر انکلیس سر دادند.
نایب رئیس مجلس در واکنش به شعار نمایندگان گفت: این نه تنها موضع نمایندگان مجلس بلکه موضع ملت ما، مردم آسیا، آفریقا و همه ملت هایی است که در دوره استعمار انگلیس از ناحیه این دولت تهی از اخلاق آسیب های فراوانی دیده اند.
وی ابراز امیدواری کرد که با پیروزی پی در پی امت اسلام شاهد انزوای بیشتر حکومت خودکامه انگلیس باشیم.
همچنین محمد رضا پورابراهیمی نیز در سخنانی ضمن انتقاد از سخنان دیوید کامرون در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: انتظار داشتیم رئیس جمهور در این باره موضع گیری میکرد اما امروز از کمیسیون امنیت ملی از سیاست خارجی مجلس میخواهیم که این مسئله را بررسی کند.
ابوترابیفرد از رسایی عذرخواهی کرد
خبرگزاری ایسنا: ابوترابی فرد گفت: تذکر آقای رسائی مربوط به موضوع جلسه نبود به دلیل اینکه فرمایشات ایشان خوب و به موقع بود من اجازه دادم ایشان تذکر خود را بیان کنند.
رئیس جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی طی سخنانی در ارتباط با اتفاقات دقایقی قبل مجلس، گفت: حقیر واژهای را گفتم و خطاب به آقای رسایی که از وی پوزش میطلبم و اگر آن واژه لایق کسی باشد لایق این بنده بود.
پس از صحبتهای ابوترابی حمید رسائی نماینده مردم تهران در تذکری گفت: با اینکه من منتقد رئیس جمهور و سیاست خارجی ایشان هستم اجازه نمیدهم که کسی به ایشان توهین کند و ما یک تار موی ایشان را به انگلیسیها ترجیح میدهیم و از رئیس جمهور تشکر میکنیم که تأکیدات رهبری و حساسیتها را درک کردند و حاضر به ملاقات با مسئولین آمریکایی نشدند.
وی افزود: در عین حال از رئیس جمهور گله میکنم که چرا پاسخ کشور انگلیس در برابر یاوه گوییهایشان را نداد و در سخنرانی در مجمع عمومی در این باره صحبتی نکرد و همچنین از وزیر امور خارجه کشورمان نیز تشکر میکنم که در مقابل بی ادب ی نخست وزیر انگلیس و نحوه نشستن غیردیپلماتیکاش واکنش نشان داد و پای خود را روی پای دیگر انداخت و جا دارد از آقای کامرون تشکر داشته باشم که نشان داد سگ زرد برادر شغال است.
کد خبر: ۴۴۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۶
نمایندهی مردم قم خطاب به رئیس جمهور گفت: از شما میخواهم پاسخ قاطعانهای به مردک بی ادب ی که وزیر امور خارجه انگلیس است بدهید.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش ایسنا، احمد امیرآبادی در نطق میان دستور امروز (یکشنبه) با تبریک سالروز هفتهی دفاع مقدس گفت: در سال 1929 به دلیل افول انگلیس لیره انگلیس از مبادلات اقتصادی جهان خارج و دلار جایگزین آن شد.
وی افزود: انگلستان هنوز در قرن نوزدهم به سر میبرد، کشوری که عرضهی حفظ منطقه خود را ندارد برای ایران تعیین تکلیف میکند، اگر این کشور عرضه دارد شهروندانش را از عملیات تروریستی محافظت کند.
این عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس تصریح کرد: افرادی که معتقدند خروج از بن بست اقتصادی درگرو رابطه با غرب است خوب نگاه کنند که دوستان و مستعمرات غرب در منطقه در چه وضعیت امنیتی ، سیاسی واقتصادی به سر می برد.
به گفتهی وی، مجلس همه تلاش خود را به کار میبندد تا دولت در رفع مشکلات مردم احساس تنهایی نکند.
امیرآبادی تاکید کرد: ما معتقدیم به جای تکیه بر غربیها باید از تمام ظرفیت داخلیمان استفاده کنیم.
نمایندهی مردم قم در انتقاد به عملکرد صدا و سیما از این سازمان خواست تا باب نقادی عملکرد دولت را باز کند.
به گفتهی وی، یک سال از عمر دولت گذشته است و اکنون وقت ارزیابی عملکرد دولت در جلسات کارشناسی در رسانهی ملی است.
این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی خواستار ارائه دقیقتر آمار به مردم شد وافزود: در صورت اعلام آمار دقیق و درست اعتماد جامعه جلب و این اطلاعات مبنای تصمیم گیری درست در سرمایه گذاری میشود.
وی از رئیس کل بانک مرکزی پرسید: مبنای اعلام رشد 4 و 6 دهم درصدی اقتصاد چیست؟ در حالی که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی یک مفهوم مستمر و سالیانه است بر اساس کدام آمار واطلاعات نرخ رشد اقتصادی را به صورت سه ماهه اعلام کردهاید.
نمایندهی مردم قم از وزرای آموزشی و دفاعی کشور خواست تا مشکلات فرهنگی مردم را مبنا قرار داده وپاسخگوی آنها باشد.
وی از هیات رئیسه مجلس خواست دلایل تشکیل با تاخیر جلسات علنی مجلس را بررسی کند.
امیرآبادی رفع مشکلات مسکن مهر به ویژه رفع موانع احداث زیرساختهای آب، برق و گاز مسکن مهر رسیدگی به مشکلات بیماران سرطانی، و صعبالعلاج و تدبیر برای رفع مشکل آب شرب قم را خواستار شد.
کد خبر: ۴۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۶
سردار شهید دکترحاج سیف الله حیدرپور فرمانده فرمانده تیپ مستقل 48 فتح ،متولد شهر رضا در استان اصفهان
شهيد سيف الله حيدرپور شهرضايى در 25 ارديبهشت سال 1339 مصادف با 18 ذي القعده 1381 قمرى در خانوادهاى مذهبى، شهيد پرور در شهرضا ديار عاشقان و سلحشوران راه خمينى كبير ديده به جهان گشود. سالهاى تحصيل در مقاطع مختلف را در شهرضا سپرى كرد و سال 1358 از دبيرستان شهيد رجايى شهـرستان شهرضا در رشته رياضى فيزيك فارغ التحصيل گرديد. همان سال در آزمون دانشگاههاى دولتى و سراسرى كشور شركت نمود و در رشته فيزيك دانشگاه اصفهان پذيرفته شد. هنوز سال اول دانشگاه را به پايان نرسانده بود كه متجاوزين بعثى عراق خاك كشورمان را آماج حملات و گلولههاى خود قرار دادند، او به نداى امام خمينى معمار و بنيان گذار انقلاب پرشكوه اسلامى پاسخ داد، به عضويت سپاه درآمد و از سنگر علم به كردستان و سپس به سوى جبهههاى نبرد حق عليه باطل شتافت و تا پايان هشت سال دفاع مقدس در آن جبهه نورانى حضورى مستمر، گسترده و فعال داشت و اگر چه روزهاى اول تكور بود، ولى به مرور زمان مسئوليتهاى فرماندهى مختلفى از جمله فرماندهى دسته و گروهان و گردان در تيپ و سپس لشكر امام حسين(ع) و در ادامه جانشينى فرماندهى تيپ 44 قمر بنى هاشم و فرماندهى تيپ3 لشكر 25 كربلا و فرماندهى تيپ 48 فتح را به عهده گرفت. پس از پايان جنگ نيز تصدى مسئوليتهاى اجرايى و مديريتى از قبيل فرماندهى دانشكده علوم و فنون زرهي، فرماندهى لشكر3 ويژه شهدا سپاه و جانشينى فرماندهى قرارگاه مركزى صاحب الزمان (عج) را عهدهدار شد. سردار شهيد حاج سيفاله حيدرپور در عملياتهاى فرمانده كل قوا، طريق القدس، چزابه، فتحالمبين، رمضان، محرم، والفجر مقدماتى، والفجر4، خيبر، بدر ، والفجر 8 ، كربلاى5 ، والفجر 10 در ردههاى مختلف از نيروى عادى تا فرماندهى تيپ و لشكر خدمت كرد و به خاطر رشادتهاى فراوان، از خود گذشتگى، ايثارگرى و نبوغ نظامىاش پس از پايان دفاع مقدس مفتخر به دريافت نشان فتح از سوى مقام معظم رهبرى و فرمانده كل قوا گرديد. عضويت در كميته دكترين عمليات نيروى زمينى سپاه و اعطاى درجه سرتيپ دومى و سپس سرتيپ تمامى از سوى مقام معظم رهبرى از افتخارات ديگر اوست و همواره مورد تقدير مقامات عالى رتبه سپاه بود. در سالهاى پس از جنگ نيز در جبههاي ديگر به جهاد علمى پرداخت و به درجه كارشناسى علوم سياسى از دانشگاه آزاد اسلامى نائل آمد، سپس در ادامه مقطع كارشناسى ارشد مديريت علوم دفاعى دانشكده فرماندهى و ستاد دانشگاه امام حسين(ع) را پشت سر گذاشت و سپس دانشجوى دوره دكتراى علوم استراتژيك در دانشگاه علوم استراتژيك دفاعى شد، اين در حالى بود كه كمكم آثار جراحات و مصدوميت هاى دوران دفاع مقدس كه سبب 70 درصد جانبازى او شده بود بر پيكر پاكش عارض مىگشت و روز به روز جسم مطهرش را نحيفتر مىساخت. اما با وجود مشكلات جسمى و بينايى همچنان در تحصيل علم و دانش كوشا بود و سرانجام در رشته مديريت آموزش عالى در مقطع دكترى تخصصى در دانشگاه آزاد اسلامي به تحصيل خود ادامه داد. دانشجويى ساعى و كوشا براى اساتيد خود و استادى مهربان و دلسوز براى دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامى شهرضا و دانشكدههاى مختلف سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و نيروهاى مسلح به شمار مىرفت. آنگونه طالب علم و دانش بود كه دانشگاه را خانه دوم خود مىدانست. با پشتكارى مثال زدنى با وجود جانبازى، جراحات شديد دوران جبهههاى نور طالب آموختن و تجربه كردن بود. او براى جمهورى اسلامى ايران سربازى فداكار، پركار و كم خرج بود. زندگى او فوق العاده ساده و به تعبير حضرت امام رحمه الله عليه، و مقام معظم رهبرى ساده زيست بود. منش، رفتار و اخلاق و ادب او از يك سو، پشتكار، علاقه مندى و شوق خدمت موجود در وجود او، وفادارى به راه و آرمان حضرت امام و شهدا از سوى ديگر از او انسانى موحد ساخت كه تا آخرين ثانيههاى عمر گرانبهايش مريد، مقلد و شيفته مقام معظم رهبرى بود و با بردبارى تمام از ياران معظم له در همه سنگرها و جبههها دفاع مىنمود و سرمشق و الگوى همه ياران، جوانانى بود كه او را مىشناختند، به طورى كه در سوگش اشك، حسرت و دريغ ريختند. سرانجام دكتر سيفالله حيدرپور در تاريخ 15 بهمن ماه سال 1386 مصادف با 26 محرم الحرام 1429 در اثر جراحات متعدد، و مصدوميتهاى شيميايى كه بر جسمش وارد شده بود به ياران آسمانىاش پيوست و روح پاكش در كنار ارواح طيبه دوستان شهيدش آرام گرفت. يادش گرامى و راهش پر رهرو باد.
کد خبر: ۴۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
همه ما زیر یک پرچم، پرچم جمهوری اسلامی ایران و زیر یک چتر که قانون اساسی و هدایت مقام معظم رهبری است، هستیم، کشور ما جز این راهی ندارد.
به گزارش آوای دنا ،حجتالاسلام و المسلمین روحانی در چهارمین نشست خبری خود با اصحاب رسانه با بیان اینکه تلاشمان این است تا شکافها را از میان برداریم، گفت: در زمینه سیاست داخلی تلاش ما این است که به آنهایی که زیستشان در شکاف است بفهمانیم در شکاف هستند. میخواهیم آشتی را بیشتر و شکاف را کمتر کنیم که امت و ملت واحدی باشیم و دست در دست هم دهیم. بدون وحدت عبور از این پیچ تاریخی که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند ممکن نیست.
حسن روحانی در ادامه نشست خبری خود افزود: البته جناحها و احزاب باید فعالیت خود را انجام دهند. همانطور که رهبر معظم انقلاب گفتند همه احزاب باید در چارچوب قانون اساسی فعال باشند تا هم نشاط به وجود بیاید و هم جامعه در انسجام باشد. دولت مصم است شکاف بین ادیان و مذاهب را نیز از میان بردارد. ممکن است برخی خوشحال نباشند اما ما این کار را ضروری میدانیم.
وی در ادامه گفت: همه ما زیر یک پرچم، پرچم جمهوری اسلامی ایران و زیر یک چتر که قانون اساسی و هدایت مقام معظم رهبری است، هستیم، کشور ما جز این راهی ندارد. در مسائل اجرایی هم تصمیمگیری با دولت است و به آن عمل میکند. این عمل کردن در چارچوب وعدههای انتخاباتی و همچنین چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است.
رییسجمهور گفت: ما هیچ یک از وعدههایی که به مردم دادهایم یادمان نرفته و حتما به آن عمل میکنیم. برای هر کاری که بخواهیم انجام دهیم حتی گردش به چپ و راست هم مردم را باخبر میکنیم و اگر آن را قبول کردند انجام میدهیم. ما اعتدال را در پیش گرفتهایم و به یمین و شمال نمیرویم. اکثریت جامعه ما خواهان اعتدال هستند نه اینکه چون دولت ما دولت اعتدال است این حرف را بزند در واقعیت جامعه ما اعتدالخواه است و از افراط گریزان است.
روحانی همچنین خطاب به افراطیون، گفت: آن گروه کوچکی که میخواهد افراطی باشد بداند که ما آنها را به اعتدال دعوت میکنیم، این را خیر دنیا و آخرت را دارد.
وی با اشاره به حوزه فرهنگ و عملکرد دولت در این حوزه، تصریح کرد: ما معتقدیم پرچم فرهنگ جامعه باید بر دوش صاحبان فرهنگ باشد و دولت آنها را یاری کند. معیار ما قانون است. هیچ گروهی حق ندارد کار خودسر در زمینه فرهنگ انجام دهد. در هر زمینهای که قانون وجود ندارد میخواهیم که قانونش تصویب شود.
رییسجمهور با بیان اینکه دولت میخواهد چهره رحمانی اسلام را به جهانیان بشناساند، خاطرنشان کرد: مبنای سیاست خارجی این دولت آن است که چهره واقعی نظام جمهوری اسلامی ایران را به جهانیان معرفی کند و اسلام رحمانی را برای آنها تبیین کند. مردم ایران اهل فرهنگ و ادب هستند و میخواهند زندگی مسالمتآمیز داشته باشند.
روحانی ادامه داد: شما میدانید که در 100 سال گذشته ایران به هیچ کشوری تجاوز نکرد اگر هم جنگی بوده برای دفاع از خود در برابر متجاوزگران بوده است. ما میخواهیم با همسایگانمان ارتباط داشته باشیم. دیدید که این یک سال چند تن از روسای کشورهای همسایه به ایران سفر کردند و من نیز به چند کشور سفر کردم.
وی با تاکید بر ضرورت مبارزه با تروریسم، گفت: ما میخواهیم با وحدت و مسالمتآمیز زندگی کنیم به همین جهت با هر نوع تروریسم مخالفیم و با آن مبارزه میکنیم و هر کشور و ملتی هم که از ما کمک بخواهد مثل لبنان و فلسطین به آن کمک میکنیم.
رییسجمهور در مورد حوزه سیاست خارجی نیز گفت: مبنای کار ما در زمینه هستهای همکاری با گروه 1+5 است. اگر صداقت وجود داشته باشد و زیادهخواهیها نباشد همکاری ما باقی میماند و میتوانیم به توافق نهایی دست پیدا کنیم. از آغاز کار آن چیزی که در ذهن ما بود تحقق یافت و پیشرفت کردیم. امیدواریم بتوانیم دست در دست هم تحریمهای ظالمانه را از سر ملت ایران برداریم.
کد خبر: ۴۲۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
در سال 1364 با خانواده رفته بودیم تشیع جنازه یکی از شهدای فامیل شهید زکی نژاد ، موقع برگشتن ایشان گفتند: این دفعه تشیع جنازه شهید زکی نژاد رفتیم و دفعه بعد نوبت من است و این جمله همیشه در ذهنم ماندگار شده است
کد خبر: ۴۱۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۴