اوای دنا: بیاد شهید طیب و همه ی شهدای ایران زمین:چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است . کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید : چرا آلاله آنقدر سرخ است چرا امثال شهید طیب هنوز به خوبی معرفی نشده اند؟ چرا نام پر آوازه شهید هدایت الله طیب را فراموش کرده ایم ؟ چرا و چرا... و اما شهید طیب کیست وکه بود؟هدايت الله طيب، متولد سال 1333هجري شمسي، در قريه تنگهبر سفيد، از توابع شهرستان كهگيلويه،در روستايي محروم و دورافتاده. دوران كودكياش در روستا سپري شد و در سال 1341 وارد دبستان شد.
دوران دبستان را با موفقيت سپري كرد و بعد از دوران دبستان براي تحصيل در دوره دبيرستان به بهبهان رفت و در رشته طبيعي در دبيرستان "25شهريور"، مشغول تحصيل شد و نهايتا در سال 1353دوره دبيرستان را تمام كرد.
دوره دبيرستان در زندگي شهيد هدايت، دوره مهمي بود؛ هم از اين حيث كه به شدت روي به مطالعات ديني آورد و از طرف ديگر با افرادي آشنا شد كه با برگزاري جلسات هفتگي وارد قضاياي سياسي و مبارزات انقلابي گرديد. در اين دوران ساواك از جلسات هدايتالله مطلع و در خرداد ماه سال 1353، توسط ساواك بازداشت ميشود و چند شبي را در زندان ساواك گچساران ميماند و بالاخره با گرفتن تعهد آزاد ميشود و به خاطر همين نميتواند درهمه امتحانات خرداد ماه شركت كند. بعد از آزادي به روستا باز ميگردد و ديپلمش را در شهريور ماه اخذ ميكند.
با پايان دوره دبيرستان هدايتالله در سال 1354 به سربازي رفت و بعد از دوره آْموزشي، به خاطر اينكه ديپلمه بود به عنوان درجهدار انتخاب شده و در رشته تانك دوره ديد. دوران سربازي قهرمان داستان ما در 16 ارديبهشت 1356 تمام شد و از اين لحظه به بعد داستان وارد لحظه حساس خود ميشود زيرا هدايت مقدمات سفر به آمريكا را براي تحصيل شروع كرد.
تا زمانيكه شرايط سفر براي هدايت فراهم شود وي در يك شركت آبرساني به عنوان رييس كارگزيني مشغول به كار ميشود. محل اين شركت بين آبادان-ماهشهر بود. در اين مقطع باز هم فعاليتهاي سياسياش را شروع كرده و تشكل كوچكي در همان شركت راه مياندازد اما پس از مدتي فعاليت اين گروه كوچك در آن شركت لو ميرود و هدايت الله طيب مجبور ميشود به بهبهان نقل مكان كند.
وقتي ماجراي سفر هدايت به آمريكا جدي ميشود يكي از دوستانش ميپرسد كه چرا ميخواهي به آمريكا بروي و همينجا تحصيل نميكني؟ حرف خيلي عجيبي زد. «ببين ،شاه عمله آمريكاييهاست. ما ميتوانيم توي امريكا بهتر و بيشتر ريشه اين آدم را بزنيم. ضمن اينكه به هر حال سطح علمي دانشگاههاي آنجا هم بالاست و ميتوانيم از دانش آن سرزمين براي پيشرفت مملكت درآينده بهره بگيريم».
بعد از سفر به آمريكا هدايتالله طيب در نامههاي خود به اين نكات اشاره ميكند كه «ما الان در اينجا بايد علم آنها را بياموزيم تا فردايي كه برگشتيم به مملكتمان، گوشهاي از كشور را بسازيم». وي از همان ابتدا و قبل از رفتن به آمريكا، اهداف خودش را روشن كرده بود به همين دليل با رسيدن به آمريكا بلافاصله فعاليت سياسي را شروع ميكند.
هدايت الله به محض تحصيل در رشته كشاورزي در شهر «سنت پطرزبورگ» ايالات « فلوريدا» انجمن اسلامي دانشجويان مسلمان سنتپطرزبورگ را تاسيس كرد و در انتخابات به عنوان مسئول انجمن انتخاب شد. وي به همراه يكي از دوستانش كه متاهل بود، خانهاي دو طبقه را براي زندگي اجاره ميكنند و دوران تحصيل را ادامه ميدهد تا اينكه حوادث 13 آبان 1358و تسخير لانه جاسوسي ميرسيم. در اين مقطع هدايتالله به همراه دوستان انجمنش، در حمايت از تسخير لانه جاسوسي دست به راهپيماييهايي ميزنند و با برگزاري نشستهايي اين حادثه را براي دانشجويان ملتهاي ديگر تبيين ميكنند.
در اينجا لازم است به اين نكته اشاره كرد كه وقتي هدايتالله از امريكا بازگشت، در شهر سوق نمايشگاهي از عكس فعاليتها و راهپيماييهاي دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا را برپا كرد و در حاشيه اين كار به دوستان جواناني كه براي بازديد ميآمدند، ميگفت «ما وظيفه داريم، هرجا كه باشيم، فرقي نميكند ايران، آمريكا، هرجا دنيا، بايد در حمايت از انقلاب و امام به پا خيزيم و هر كاري از دستمان برميآيد. انجام دهيم». وقتي در تظاهرات تسخير لانه جاسوسي در ايران پرچم آمريكا به آتش كشيده ميشود دانشجويان آمريكايي به تلافي اين به آتش كشيدن تصميم ميگيرند درصحن دانشگاه پرچم ايران را به آتش بكشند. كشمكشهايي صورت ميگيرد و دانشجويان ايراني ميگويند ما چنين اجازهاي به شما نميدهيم. نهايتا اين موضوع به اين جا ختم ميشود كه جلسه مناطرهاي در صحن دانشگاه برگزار شود و از هر دو طرف يعني از امريكاييها 4 نفر و از ايرانيها هم 4 نفر در مناظره شركت كنند. از ميان دانشجويان ايراني شهيد طيب به عنوان مسئول انجمن اسلامي شهر سنت پطرزبورگ شركت ميكند.
اين مناظره باعث شد اذهان عمومي دانشجويان نسبت به موضوع روشن شود و بسياري از آنها همدلانه با حادثه تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان ايراني برخورد كنند. بعد از اين مناظره فضا به گونهاي عوض ميشود كه آن 4 دانشجوي آمريكايي متهم ميشوند وحتي برخي از اساتيد دانشگاه نيز جانب دانشجويان ايراني را ميگيرند. با اين همه تعدادي از دانشجويان آمريكايي با كمك و همراهي پليس منطقه اصرار ميكنند كه هر طور شده پرچم ايران بايد به آتش كشيده شود. با مقاومت بچههاي انجمن قرار ميشود كه آرم "الله" در پرچمي كه قرار است بسوزد، نباشد. خلاصه آمريكاييها پرچم را سر و ته در چوب زدند؛ يعني رنگ قرمز در بالا قرارگرفت و شد پرچم ايتاليا و اين پرچم را آتش زدند. اين موضوع باعث مضحكه نشريات محلي ميشود كه دانشجويان آمريكايي به جاي پرچم ايران، پرچم ايتاليا را آتش زدهاند.
بچههاي انجمن همين كه پرچم را ديدند سكوت كردند تا پرچم را آتش بزنند، بعد بلند شدند و شروع كردند به هورا كشيدن و تازه آنها متوجه شدند كه پرچم ايتاليا را آتش زدهاند. ماجراها همينطور ادامه پيدا ميكند و منزل هدايتالله طيب ميشود مقري براي دانشجويان آن شهر و شهرهاي ديگر ايالت فلوريدا براي فعاليتهاي سياسي عليه آمريكاييها تا اينكه جنگ شروع شد. در اين مقطع دانشجويان ساكت نمينشينند و شروع ميكنند به راهپيمايي عليه آمريكا به عنوان يكي از حاميان صدام حسين. پس از شروع جنگ هدايتالله براي خانواده خود نامهاي با اين مضمون نوشت:
«خانواده عزيزم، باور كنيد اين نامه را در فاصله دو تظاهرات نوشتهام. قسمت اول را پس از تظاهرات «واشنگتن» كه منجر به دستگيري بچهها شدنوشتم و فرصت نكردم نامه را كامل كنم و برايتان بفرستم. الان مصادف شده با جنگ عراق و ايران و ما روز دوشنبه 7 مهر ماه به خاطر محكوم كردن دولت جنايتكار عراق در واشنگتن مجددا تظاهرات داريم كه اميدواريم به خوبي و خوشي برگزار شود. البته ما طي پيامي از حضور امام در خواست كرديم كه اجازه فرمايند ما براي جنگيدن به همراه ديگر عزيزان به ايران بازگرديم و راديو هم پيام را پخش كرد كه حتما شنيديد ولي هنوز در اين مورد پيامي از حضرت امام به دست ما نرسيده است». اين نامه در كمتر از يك هفته از شروع جنگ نوشته شد و هدايتالله طيب و دانشجويان ديگر براي حضور در جبهه اعلام آمادگي كردهاند. از همين جا جرقه بازگشت در وجود شهيد طيب زده ميشود.
يك بار خانواده براي وي نامهاي مينويسند و از فعاليتهاي سياسياش اظهار نگراني ميكنند. هدايتالله طيب هم در جواب نامه مينويسد «فقط ميخواستم به عرضتان برسانم كه عزيزان من، چرا اينقدر در فكر هستيد؟ شما اصلا نگران ما نباشيد و مطمئن باشيد كه جاي ما خيلي خوب و هيچگونه نگراني نداريم. از نظر درگيري با دولت آمريكا هم همانطور كه امام فرمودند مطمئن باشيد كه آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند و با اين تلاشهاي مذبوحانهاش قادر نيست فريادهاي حق طلبانه ما را در گلو خفه كند.
عزيزان من ما طبق رسالت شرعي و اسلامي موظف هستيم در برابر توطئههاي ضد انقلاب در خارج از كشور عليه اسلام و انقلاب اسلاميمان مقابله كنيم». به دنبال نامهاي كه به حضرت امام نوشتند و با هماهنگيهاي كنسولگري ايران در واشنگتن به طرف ايران به راه ميافتند. تاريخ دقيق حركتشان مشخص نيست ولي از تركيه در 18اكتبر، 1980يعني 27 آبان 1359 كارت پستالي را براي يكي از دوستانشان ارسال ميكنند و در پشت آن مينويسند: «خواهران و برادران ايماني بسيار عزيز و مهربان، سلام عليكم. با آرزوي موفقيت ،سعادت و تندرستي براي همگي شما عزيزان در پيشبرد اهداف مقدستان و با تشكر از محبتهاي فراموش ناشدنيتان، بحمدالله به سلامت رسيديم «استانبول» وامروز با اتوبوس يكسره عازم تهران هستيم. هيچ گونه اشكالي برايمان پيش نيامد، الحمدالله تا اينجا». اين كارت پستال و پشت نويس آن نشان ميدهد كه هدايتالله طيب در كمتر از دو ماه از شروع جنگ خودش را به ايران ميرساند براي حضور در جبهه. هدايت در دوره سربازي، آموزش دوره زرهي ديده بود بنابراين بلافاصله با بازگشت به ايران و حضور در جبهه، در يگان زرهي مشغول فعاليت و سپس براي تكميل آموزشهاي لازم به شيراز اعزام ميشود تا در تيپ زرهي شيراز آموزش ببيند.
نكته جالب اين جاست كه تا 6 ماه پس از بازگشت به ايران، خانواده از حضور هدايت در ايران خبري نداشتند و گمان ميكردند كه وي همچنان در آمريكا به سر ميبرد. از آن جايي كه هدايت محبت و علاقه خانواده را به خود ميدانست و ميدانست كه پس از سالها دوري احتمال دارد كه نتواند به نحو احسن در جبهه حضور يابد، ترجيح داد هر طور شده خود را به جبهه برساند و اسباب ناراحتي و دلخوري خانواده را پيش نياورد. اين رفتار نشان از محبت و تبعيت هدايتالله طيب به حضرت امام دارد كه به هر حال ايشان به فرمان امام براي اداي تكليف به ايران بازگشتند و نميخواستند هيچ چيزي، مانع اين اداي تكليف شود. در آن دوران هدايتالله طيب سلسله سخنرانيهايي به مناسبتهاي مختلف انجام داد و در تعدادي يادداشت و دستنويس اشاره كرده است كه:
«خدايا نكند ثمره جنگ يارانمان، به چنگ فرنگي مسلكان افتد. نكند خونينكفنان در غربت بميرند تا خوشباوران غرب زده كام گيرند. نه!نه! نه!هرگز! كفر است. مگر ميشود خون حسين(ع)پايمال شود و بالاي دست نوشتهها هم نوشته بود كه ما مرد جنگيم و از شهادت باكي نداريم». وقتي هدايت آمريكا را با آن همه زرق و برق رها كرد و براي اداي دين خويش به انقلاب رهسپار جبههها شد، معلوم بود كه ماندني نيست و رفتني است و ديگر در اين دنياي خاكي جايي ندارد.
آري مردان الهي عشق را در قتلگاه به كمال ميرسانند و هدايتالله كه آسماني خاك نشين بود در 5 فروردين 1361 لبيك امام خويش را با خون پاسخ داد و در ميانههاي عمليات فتحالمبين به شهادت رسيد. وقتي خبر شهادت هدايتالله به آمريكا ميرسد، در آنجا هم مراسمهاي بزرگ داشتي برايش ميگيرند و نامهاي براي خانوادهاش ميفرستند. در اين نامه به زحمات ايشان در تشكيل انجمن اسلامي اشاره شده و اين كه شهيد هدايت الله طيب، به خواسته و آرزوي قلبياش رسيد. دوستان شهيد هدايتالله طيب در آمريكا هم خوب ميدانستند كه غايت آمال او ، چيزي نبود جز شهادت. در زماني هم كه هدايت هنوز در ايران بود و به شهادت نرسيده بود بچههاي انجمن اسلامي با ايشان مكاتباتي داشتند و براي برخي از امور از ايشان كسب تكليف ميكردند.
و پايان داستان زندگي اين مرد الهي زمينهاي شد تا دريابيم كه براي اطاعت از فرمان امام زمانمان بعد زمان و مكان اصلا اهميتي ندارد و هر كجا كه باشيم بايد در راستاي دفاع از حريم ولايت آماده جانسپاري باشيم. اميدواريم كه زندگي اين شهيد بزرگوار به زودي زود در قاب تصوير نقش بندد تا دنيا ببيند كه در ايران اسلامي فرزنداني پرورش يافتند كه براي كمنشدن تار مويي از مولايشان رفاه و سرمايهداري را رها كردند و در جدال با اهريمنان زمان عشق را شرمنده خويش ساختند .
با تشکر از خبرگزاری فارس
کد خبر: ۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۲۱
اوای دنا:صبح امروز حجت الاسلام بزرگواری کاندیدای نهمین دور مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه کهگیلویه وارد شهر لنده شد و بعد از استقبال هواداران خود در ورودی شهر در جمع هوادارن جدید خود در روستاهای موگرمون ،قیام و سطح شهر حاضر شد.
بزرگواری در جمع عده ای از هواداران خود با اشاره به ارای 3000نفری دور قبل خود مدعی شد اگرچه در دوره قبل آرای زیادی در بخش لنده نداشته اما کارهای زیادی را در سطح این منطقه انجام داده از جمله : نماز جمعه،دادگاه،بیمارستان،دانشگاه و غیره ایشان ابراز امیدواری کرده که بحث شهرستانی لنده بزودی حل گردد. و ی از مردم درخواست نموده تا با اتحاد و انسجام بیشتر در صحنه انتخابات حاضر و به ایشان رای دهند .
آقای بزرگواری خود را برنده انتخابات دانسته و مدعی شد که تنها قصد دارد با ارای بالایی به مجلس راه یابد.
در این سفر عده ای از مسولان محلی و شهرستانی وی را همراهی می کردند.
کد خبر: ۴۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۳۰
اوای دنا: نمایشگاه بزرگ کتاب و نرم افزاردر محل سالن دانشگاه پیام نورلنده با حضور رضایی فرماندار کهگیلویه ،امام جمعه ،بخشدارلنده و جمعی از مسولین محلی وبا همت انتشارات سعید نوین قم و همکاری فرهنگ و ارشاد اسلامی لنده افتتاح شد.
در این مراسم فرماندار کهگیلویه ضمن تقدیر و تشکر از دست اندرکاران این نمایشگاه آن را گام مهمی در جهت ارتقای علمی و فرهنگی منطقه دانستند.
اسماعیل زارعی مسول ارشاد اسلامی لنده در حاشیه این مراسم از همه هموطنان درخواست نموده تا از این نمایشگاه بازدید و از این اقدام فرهنگی حمایت نمایند.
این نمایشگاه با20/تخفیف از تاریخ 90/11/22لغایت 90/12/2 همه روزه بصورت صبح و عصر اماده بازدیدهموطنان عزیز می باشد.
کد خبر: ۴۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۲۴
آوای دنا -بهرام پارسا:اگر چه چند روزی از مرحله ی اول انتخابات یعنی همان ثبت نام از نامزدهای انتخابات نهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی گذشته است وعملا"تا تایید نامزدها از سوی هیات های اجرایی ونظارت وزمان تبلیغات رسمی وقانونی آنها کمتر از 2 ماه مانده است اما عملا" شاهد تبلیغات انتخاباتی این نامزدها در حوزه ی انتخابیه ی شهرستانهای کهگیلویه وبهمئی وچرام هستیم .
هم به صورت راه انداختن ماشینهای دولتی وکاروانی وهم به شکلهای دیگرتبلیغاتی که معمولادرقالب کمکهای موردی ونقدی وکالایی وقول دادن بعضی ازمسولین نهادهای حمایتی به اقشارآسیب پذیر جامعه درقالب تحت پوشش قراردادن ویادادن وام وموارد دیگری ازقبیل کمک به مساجدوامامزاده وهیاتها ی مذهبی وورزشی و...هرچند میتوان دلایل زیادی رابرای رایزنی نامزدهاباگروهای مختلف حوزه ی انتخابیه برشمرد.امادربعضی مواقع این زدوبندهای تبلیغاتی که عموماباگروهای مختلف فکری وبزرگان محلی ومسولین ادارات ونهادهاتاثیرگذاردن اجتماعی شکل میگیرد.نه تنها مسیر خود راعوض نموده وازتبلیغ آشکارتر رفته بلکه درپاره ای از اوقات به تخریب دیگر نامزدها نیز رسیده است.این افراد خواسته یاناخواسته عملکرد گذشتگان ونمایندگان پیشین ویا دیگرمسئولین را زیر سوال برده وبرای محکم کردن مواضع خود نقد های غیر منصفانه وغیر کارشناسی نیز می کنند .
ونکته ی قابل تامل در این میان سخنان برخی از نمایندگان فعلی مجلس ومسئولین فعلی می باشد که با نقد عملکرد دیگران تمامی ویا عمده ای از پیشرفت ها (هر چند من ندیدم )را مدیون خود دانسته .
پس در این میان نقش جمهوری اسلامی واین نظام الهی چیست؟ آنها حتی ذره ای قایل به کمبودهاوکم کاریهاوکارشکنیهاوکاستیهاوگروه بازیهای فراوان خودشان نمی باشند.بااین وصف آنچه ازتبلیغات غیرقانونی این نامزدهاشنیده می شودعدم ارائه ی طرح وبرنامه ای ازسوی تعدادی ازاین نامزدهابرای بهبودحوزه ی خودورفع حل مشکل این منطقه است.و بیشتردرجلسات تبلیغی خودسعی درجذب ویارگیری ودادن قول وقرارهایی که هرگزعملی نمی شودودرصورت پیروزی درانتخابات مدیون اشخاص می باشند.
درنگاه درست وواقع بینانه می توان گفت عملکردامروزه ی همه ی مسولین و بویژه نامزدهادررصدودیدجامعه ومردم بوده ودربسیاری اززمانهااینگونه تبلیغات نتیجه ی معکوس داشته است.(مردم حرف اول را میزنند)علی ایحال انتظارمی رودنامزدهای محترم بااعلام توانمندی خوددرقالب طرح وایده وراهکارهاوپیشنهادبه مردم برای بهبودوضعیت استان ودیارمان وبه فرموده ی مقام عظمای ولایت حضورحداکثری مردم در انتخابات وحفظ قانون وآرامش وکمک بیشتربه مشارکت حداکثری قدم برداشته تاشاهدحضورمردممان در12اسفندباشیم که رضای خداوخلق هم همین است.
کد خبر: ۳۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۵
اوای دنا-امیدوار تابش :فرهنگ عامیانه بخشی از فرهنگ توده مردم است که تخیل ، احساس ، آرزو و اندیشه ها ی گوناگون را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده و دگرگونی معیارهای زیبا شناسی و اخلاقی هر دوره از زندگی یک قوم را آشکار می کند . علاقه روستائیان به حفظ سنت ها و اقتضای شیوه ی زندگی آنها با طبیعت باعث افزایش تخیل آنهاست . فرهنگ عامیانه و فولکلور مجموعه ای از دانش ها و باورها و رفتارها گروهی است که با موازین علمی و منطقی جامعه انطباق ندارد و اجرای آنها برحسب عادت ، تقلید و همچشمی و سرگرمی است . این دانشی ها عبارتند از آداب و رسوم ، تولد ، مرگ ، ازدواج ، و نحوه زندگی ، کشاورزی ، جشن ها ، پیشگوئی ها ، خرافات ، طبایت ها ، بازی ها ، آوازها ، قصه ها ، و سایر آداب و اعتقادات که بیانگر چگونگی تفکر و نحوه ی زندگی مردم در طول اعصار مختلف است .
مردم شهر لنده هم دارای اداب و سنن خاصی بوده که تصمیم گرفته ام گوشه ای از آنها را جمع آوری و در قالب کتابچه ای تهیه که اولین بخش آن را با توجه به زیباییهای آنها و نیم نگاهی به خاطرات بزرگترها تقدیم به همه هموطنان و لر زبانان میکنم :كم باراني :درشهرلنده قبلاًرسم براين بود كه وقتي سالي كم باران بود عده اي ازمردم جمع مي شدندواين شعرها را مي خواندند :يالا يالاباروني(1) سيِمُسّوون ،سيِمُسّوون اورّ بيا وآسمون (2)،سرِگاه هونِ رئيس ياخدابارون ِبريسِ(3) ،ّيه مُس ِجهي داشتُم ّسرِِ تِلي كاشتُم يا خدابزن بارون سي ِدلِ عيال دارون(4) ،ّمشكِ وملارّ اُوبُ كاي فتح لانّ خُوبُو(5)،ايمانيم هفت ِبرارون اوّميِم ّودينِ بارون (6)وجلو خانه ها جمع مي شدند واين اشعار رامي خواندند تا صاحب خانه هابه آنها مقداري آرد مي دادندواين افراد سروروي خود را مي پوشيدند تا شناخته نشوند زيرا رسم براين بود كه به حالت ناشناس بيايند .بعداًدرخانه اي جمع مي شدند واين آردها براي خميركردندآاماده ميكردند وقتي كه آنها را خمير ميكردند وسنگ ريزه درآن خمير قرارمي دادند وخميررا پهن ميكردند كه به آن گرده(1) مي گفتند وآن رازيرخاكستر آتش قرارمي دادند هروقت گرده پخته مي شد آن رااززيرخاكستر بيرون مي آوردند وبين افراد تقسيم مي كردند درسهميه هركس سنگ ريزه بود همه گروه اورا مي گرفتند وبه طرف قنات يا استخر وياجويبارورودخانه مي بردند تا كسي ضمانت اورا ازيك روز تا يك هفته برعهده مي گرفت اگردراين مدت باران مي باريد ديگر ارافتادن در آب معاف مي شد ولي اگر باران نمي باريد اورا به آب مي انداختند ولي از جاييكه اعتقاد مردم خوب بود قبل اتمام موعد معين باران شروع به باريدن ميكرد .1-اي خداوند ،اي خداوند تورحمي به حال بندگانت كن وباران رحمتت راببار .2-اي امامزاده سيد محمد حسين ،سيد محمد حسين ما ازتو مي خوهيم كه توازخدابخواهي تا ابرها رابراي بارندگي در آسمان بياورد . 3-سرگاوخانه رئيس وبزرگ اين محل مي باشد بصورت گروگان است خدايا توبخاطر رهاي اين سرگاو باران رحمت راازآسمان ببار. -خدايا يك مشت جوداشتم وآنها راسرتپه بلندي كاشتم براي فرزندانم وجايي كاشتم كه امكان آبياري دستي آنها را نيست خدايا تو براي مردم كه عيا ل وروزي خورا ن تو هستند شروع به باريدن بار ان كن .5-مشك وملار را چون قايد فتح اله ديشب تا به سحر دعا براي بارندگي ميكرد وآنچنان ايشان گرم خواب شدن وباران باريده تا مشك وملار راآب برده وقايد فتح اله ازخواب بيدار نشده است.6-ماهفت برادران اي خدا بسوي توآمديم ودست دعا به درگاهت درازمي كنيم وازشما مي خواهيم باران رحمتت را بسوي ما بندگانت ببار .1-گرده :خمير را بصورت نا ن كيكي پهن مي كنند ودرزيرخاكستري كه بالاي آن آتش باشد قرارمي دهند
ملار:وسيله بود كه ازسه تا چوب يك متر ونيم به هم بسته مي شدند ومشك حاوي ماست را به آن مي بستند وماست را به دوغ وكره تيديل ميكردند.اگرزماني باران مي زد ودرهنگام كسي فوت مي كرد وبعد از فوت آن شخص دچار بي باراني مي شدند مي رفتند مقداري ازگل قبرفرد مرده را مي آوردند ودرآب مي ريختند تا باران ببارد چون معتقد بودند ميت اين مرده باران رابرده وخاك قبرش همراه آب وارددريا مي شود ودريا بخار مي شود وابردرست مي شود دوباره باران مي بارد كه وقتي اينكار را مي كردندباران هم شروع به باراندگي مي كرد واگرباران زياد مي زد عروسك درست مي كردند وبه آب روان مي انداختند تابارندگي تمام شود .تمام شدن ماه صفر ورسیدن ماه ربیع الاول : قبلاًدرشهر لنده وقتي ماه صفر تمام مي شد دسته چوب برميداشتند وآنهارا آتش مي زدند وقتي وارد خانه مي شدندمي گفتند مولي به تو وبيرون مي رفتند مي گفتند صّفّرّك به در .چون اعتقاد داشتند كه پيامبرقرموده:هروقت ماه صفرتمام شده ياييد ازمن مژدگاني بگيريد .معتقد بودند كه هزار بلا درسال وجوددارد كه يكي ازاين بلاها دريازده ماه سال است ونصدونودونه بلاي ديگر درماه صفر مي باشد به همين خاطر وقتي وارد خانه مي شدند يعني مي گفتند ماه مولي يعني ربيع الاول وارد شو ووقتي بيرون مي رفتند مي گفتند ماه صفر كه پرازبلا هستي بيرون برو . شيروره : ازرسومات ديگر دراين شهر قبلاًاين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييد ن وزمان شيردهي شروع مي شد .مثلاًدوهمسايه به نامهاي زهراوآسيه باهم شيروره ميكردند يعني زهرا به مدت يك ماه شروع به دادن شير به آسيه ميكرد وهروقت شير رامي دادزهرا با نكار(1) آن شيرهارا اندازه مي كرد ودرپايان ماه كه نوبت آسيه مي شد كه زهرا كه شير بدهكار آسيه بودبايد شيرهاي بدهكاري خودرا تحويل آسيه دهد زهرا هرقت شير مي بردوبه آسيه مي داد با نكارهاي كه قبلا آسيه ًطلبكار بوده اندازه ميگرفت وبه آسيه مي دادوآسيه هرنكار كه درعوض آن شير ميگرفت آن را مي شكست تاتمام نكارهاي طلبكاري خود را ميگرفت زهرا دوباره شير مي دادوبراي خودش كه طلبكار مي شد با نكار اندازه ميگرفت تاده الي پانزده روز دوباره شير را تحويل زهرا مي داد وبه تعداد نكارها شير ميگرفت وتا پايان زمان شيردهي گوسفندان اين رسم معامله بين زهراو آسيه ادامه داشت .مي گفتند نكاردون پسين ازنكاردون صبح كوتاهتراست 1-نكار:چوبي بود به اين شكل y كه واحد وپيمانه اندازگيري در شير وره بود شيروره :يعني معامله شير بين دودامدار براي استفاده بيشتر از محصولات لبني پسين :بعدازظهريا عصري دون :قسمت يانصف روز الف:يعني نكار قسمت عصرچون گوسفندهارا صبح دوشيدن ازنكار قسمت صبح كوهتاتراست .ازدواج : قبلاًهركس دختر هركس رابراي ازدواج باپسرش مي خواست اصلاًپسر ودختر حق اظهارنظر نداشتند وانتخاب با پدران، دختر وپسر بوده كه يابصورت ناف برون بوده كه دراين روش وقتي دختري به دنيا مي آمد پدر پسر ويا مادر پسر هنگاميكه ناف آن طفل دختر را مي بريدند مي گفتند كه اين دختر مال پسر ماست وقتي اين دختر بزرگ مي شد بعنوان نامزد اين پسر بوده فقط اينكه اگر اختلافي بين خانواده ها بوجود می آمد تا اين ازدواج به هم بخوردي .طريق ديگر اين بوده كه پدرپسرازپدردختر،دخترش رابراي پسرش خواستگاري مي كردومي گفت مثلاًنام پدردخترهوشنگ بودمي گفت آقاي هوشنگ مي خواهم اگر قسمت خداباشد پسرم رابه فرزندي قبولي كني تابعنوان پسري ازپسرانت باشد ودركارها به ياريت بشتابد وپدردختر بصورت آني جواب نمي دادومي آمد با اهل خانه زن وپسرانش مشورت ميكرد بعداًازدائي تاعموعمه خاله وپسرخاله با همه صحبت مي كرد ونظر خواهي مي شد وقتي همه جواب مثبت مي دادند جواب را خانواده پسر مي دادواززماني كه جواب به آنها داد تازمان وروز وحتي فقط شب عروسي ،عروس وداماد ازنزديك باهمديگر ارتباط داشتندوالي رسم نبود تاقبل از عروسي با همديگر ارتباط داشته باشند واگرداماد به خانه نامزدش مي رفت نامزد يادرخانه پنهان مي شد ويااز خانه به خانه يكي ازبستگانش مي رفت .وهنگام برگزاري مراسم عروسي داماد نزد اقوامان مي رفت ويوزي مي گرفت.يوزي: مقدار كمك مالي ياجنسي بوده كه به داماد مي دادند .قواي هالو :يعني درآن زمان رسم بوده كه گاو،اسب ،بزوگوسفند،قاطر،ويا فرش ويا تفنگ بعنوان قوا يه دائي دختر مي دادند ومي گفتند قوا،بهاء دارد بايد دائي دختر دربرابراين قوا وسيله يا وسايلي يه خواهرزاده خود اهداءمي كردي .وبايد داماد دراختيار خانه پدرزن بودي براي كارهاي خانگي مثل ساختن خانه شخم زدن كشاوزي وغير ه كمكشان مي كرد بطوري كه چون داماد زياد كارمي كرد مي گفتند اگر خرنداري داماد بگير. ولي خانه پدر زن آنقدر داماد رادوست مي داشتند كه هرچه مي خوردند يا داشتند بخورند سهميه داما دويژه بوده .وبه داماد مي گفتند برو «خّسي تّپّنّك بخور» :خّسي يعني :مادرزن ،يعني برو آنچه را مادرزنت برايت برداشته وپنهان كرده برو وآن رابخور .وقتي پدر دختر بله را مي گفت پدر داماد زُون گِشون مي داد :يعني گاوي ياگوسفندي ياپول بعنوان زبان گشاده به دختر مي دادند ومادر دختر بعد ازكدخدايي :يعني اقوامان داماد مي آمدند مهريه وحق شيركه به آن شير بها مي گويند، مشخص مي كردند شروع به خريدن وسايل مرسوم آن زمان براي دخترش ميكرد ومقداري جوراب دستمال وروسري وپيراهن مي خريدند وهروقت دختر به خانه داماد مي بردند تحت عنوان رسه يعني هديه به اقوامان دختروداماد مي دادند .وروزي كه عروس را مي خواستن ببرند آرايشگر محلي مي آوردند وعروس را به رسم رايج كه آن زمان مرسوم مي كرد وبه رسم آن زمان آراسته مي شد وشبي كه دختر ازخانه پدر مي خواستند به خانه شوهر ببرند پسرعموي دختركه نابالغ بود وچون مي گفتند محرم بوددرخانه پدردختر آرايش مي كردند ودامادرا هم آرايشگر مرد به حمام مي برد واورا حمام است با پارچه اي كه درآن چند سكه پول وچند حبه قند مي گذاشتندوبه كمردختر مي بست ومي گفتند اين كار به سبب مباركي مي باشد يعني دختر براي انجام وظايف درخانه جديد وبراي مقابله با مشكلات كمربسته وآماده مي باشد وقند يعني مزه زندگي مشتركي چون قند شيرين باشد وعلت بستن به كمر توسط پسرعمو يعني پسرعمو مي گويد درزندگي ومشكلات آن چون كوه پشت سرت هستم وتا مراداري جاي هيچ نگراني برايت نيست .وقتي عروس راازخانه پدر بسوي خانه شوهر ومي آوردند تا به درخانه شوهر مي رسيد مي گفتند دم هونه گِرونيش چِنِ :يعني هديه مي خواهيم تاعروس وارد خانه شود كه پدرشوهرقول هديه ياپولي نقدي مي دادوعروس راوارد خانه مي كردند وهنگام ورود گوسفندي را مي كشتند بعنوا ن خونروش يعني باريختن اين خون قضا وبلاي براي زن شوهر اتفاق نيفتد.وازروزاول زندگي تا يك هفته غذاي عروس وداماد برعهده خانه عروس بوده بعد يك هفته دختر را به خانه پدرش مي بردند كه به واطلبيدن مشهور بوده بعدازاتمام حداقل يك روز ياحداكثر يك هفته مادرياخواهر ياخاله وياعمه داماد مي رفتند عروس رابه خانه شوهر مي آوردند بعداًآنچه ا زبرنج وگوشت وخوراكيهاي كه به خانه عروس داده بودند اضافه بودند به خانه داماد همراه با مقداري وسيله هنگام واطلبون هم همان پس پرده دختر بود بعدازيك هفته به دختر مي دادند .ودرهنگام زندگي مشتركي باپدر شوهر ومادر شوهر زن ومرد استقلالي دراستفاده وتصرف اموال نداشتند ومادر شوهر بصورت ارباب رعيتي با زن پسررفتار ميكرده كه قدما نقل مي كنند كه مي گويند حتي اگر فرزندكوچكي داشتند كه درگهواره هنگام گريه فرزند وشيردادن به آن كاملاًعروسها مختار نبودند ومي گفتند كه اتفاق مي افتاد كه شايد طفلي ازصبح تاعصر شايد يك بار ازگهواره درآورده مي شد وحتي درخوردن موادغذايي هم بصورت جيره بندي به شوهرتحت هيچ عنواني نمي توانست آشكارادردعواها في مابين مادر وهمسرازهمسرش دفاع كند زيرا اگرآشكارادفاع ميكرد مادرمي گفت مادروهمسررفتن به ديوان همسرسرافراز آمد مادر پشيمان ،ويا مي گفت شبگو روزگورا آنه غذامي دادند ومي گفتند هرچه گفتيم بايد پسر وعروس بدون چون چرا عمل كنند كه اين رسم مختص به لنده تنها نبود بلكه درتمام نقاط كهگيلويه رايج بوده است دليل اين بوده كه خودمادر شوهرها فبلاًبه همين سيستم حاكميت گرفتار بودند وعقده اي بودند ومي خواستند به اين روش عقده خودراخالي كنند.ودراين شرايط برد يعني زن وشوهرشب كه مي شود زن برعليه من مادر باشوهر صحبت مي كند وپسرم رابرعليه من تحريك كي كند .وزن بيچاره مي گفت ّخسي ايز ّنُم كه پُرخورم ميره ايزّ نُم كه لاغّرُم ،يعني :مادرشوهرمراكتك كاري مي كند ومي گويد كه شما زيادغذا مي خوري وپرخوري مي كني وشوهرمراكتك مي زند ومي گويد شما چون كم غذا مي خورد مرتب لاغر مي شويد. يعني زن بدبخت رانه شوهر ونه مادر شوهر درك نمي كنند .عروس درمدت 40روز ازرفتن به مراسمات عزاداري منع ميكردند چون مي گفتند اگر به قبرستان بروي ممكن است چله مرده تورا بگيرد وموجب نازايي توشود .افتادن دندانهاي شيري : وقتي بچه ها به سن هفت سالگي مي رسيدند ودندانهاي آنها شروع به افتادن مي كرد به بچه ها مي گفتند كه دندانهاي خود را درگيگاه بگذاريد وبگوييد.گيگاه دِندون حلواخّروّت دام دندون ريگ كوز وّم بِرِ چون اعتقاد داشتند دندانهاي شيري مقاومت ندارند وبايد دندانهاي كه بجاي آنها روييده مي شوند بايد دندانهاي محكمي باشند .گيگاه :يعني كودگاو *يعني اي كودگاو من دندان شيري كه فقط قدرت جويدن خرما وحلواراداشت به تودادم وازتومي خواهم دنداني به من بدهيد كه توانايي جويدن سنگريزه راداشته باشد .خوابيدن مرغ روي تخم ها : براي خوابيدن مرغ روي تخمها به اين شكل بوده كه اگر مرغي بعد مدتي تخم گذاري براي مدت از تخم گذاشتن خودداري مي كرد مي گفتند كه: مُرگِ كِرُك است وبراي اينكه ازكِرُكي سرد بشه يا مرغ چندين مرتبه درآب سرد حمام مي كردند ويا ازپرمرغ مي كندند وازسوراخهاي بيني مرغ رد مي كردند تا ازكِرُكي سرد بشه .راه مشخص کردن تعداد تخم مرغ وروش تبدیل تخم به جوجه :براي مشخص كردن تعدادتخم هاي كه آينده مي گذارد پرهاي دم آن مرغك را مي چيدند وآنها را مي شمردند هرچند دانه بودند تعدادتخمهاي آينده اش مشخص مي شد كه اين برايشان به تجربه رسيده بود .وقتي مرغ شروع به تخم گذاري مي كرد اولين مرحله ازتخمگذاري رابراي تبديل جوجه مناسب نمي دانستند چون مي گفتند اين تخمها تخم مرغ نوجواني مرغ مي باشد وتخمهاي مرحله دوم به بعدرا جمع آوري مي كردند تابقول خودشان مرغ كرك شود چند روزي ازكركي آن بگذرد تاكركي آن گرم شود بعداًدرقوطي ياجعبه ياكارتن مقداري كاه مي ريختند وپارچه ياگوني مي گذاشتند تخمها داخل جايگاه قرارمي دادند ومرغ راروي تخمه مي خوابندند تا بيست روزودراين مدت 24ساعتي يكبار مرغ رابراي مدت نيم الي يك ساعت براي تفريح وغذاخوردن وآب آشياميدن ومدفوع كردن آزاد مي كردند وجالب اين بود كه اگر مرغي ازگرسنگي تخم خود را مي خورد نوك منقارش مي سوختند ومي گفتند كرم غله خّر دي رُم مُرِگِ تيلّ خّر نّيرُم، يعني كرمي كه غلات گندم وجو رابخورد ديدم ولي مرغي كه جوجه خود را بخورد نديدم وقتي شبهاي باراني كه رعدوبرق بود وآسمان غرش مي كرد باوسيله به آن كارتن يا قوطي ويا جعبه مي زدند ومي گفتند كربوي گنگ بوي لال بوي نّشنِفي :يعني اي جوجه هاي كه درون تخم مرغ هستي شما كروگنگ ولال باشيد اين صداي رعدوبرق وغرش آسمان رانشنويد . چو ن اعتقاد داشتند صداي غرش آسمان موجب هلاك جوجه ها دردرون تخم مرغ مي شود . وقتي جوجه ازتخم بيرن مي آمدند تا يك هفته غذاي آنها پركونه پود وتا 40روز هيچ زن ودختري حق نداشت فوراٌبعد ازسرشستن به ديدار جوجه هاي كوچك مرغ بياييد چون معتقد بودند اگر كسي سرش شسته باشد وبه تماشاي جوجه بيايد تمام جوجه ها مي ميرند چون اين مسئله برايشان به تجربه رسيده بود ودراين مدت هم زياد احتياط كردند .كِرُك :به مدت زماني كه مرغ تخم نمي گذارد مي گويند .ديرُم :ديدن نّيرُم :نديدن خّر:خوردن نرفتن مرغ ياجوجه به آغل گوسفندان : چون معتقد بودند رفتن طيور خانگي به آغل گوسفندان موجب بيماري انگلي پوستي به نان شِشِكّ مي شود .ششِِكّ:شپش دامي كه مختص بزوگوسفندوبزغاله وبره مي باشد .پيش بيني بارندگي : درخصوص پيش بيني بارندگي قدما معتقد بودن اگر تابستان بادهاي هفت روزه كه معروف به باد چپ بودن اگر اين بادها درمدت اين هفت روز درسال مي وزيدند مي گفتند امسا ل وضعيت بارش وبارندگي خوب است ولي اگر باد ها نمي وزيدند مي گفتند كه اوضاع بارش درسالي كه درپيش داريم خوب نيست . واگر شبهاماه حلقه اي دور خود مي زد ودردرون حلقه ستاره زياد بوده مي گفتند سال امسالي خشكسالي است چون اطراف ماه خوشه وّرچين زياد است خوشه ورچين به كساني مي گفتند كه هنگام دروجووگندم پشت سركشاورزان خوشه هاي ازگندم وجوي كه مي افتاد آنها رمي داشتند .ولي اگر درحلقه اي كه دراطراف ماه بود ستاره ديده نمي شد مي گفند امسال سالي پربارش است مردم سيرهستند كسي دنبال برچيدن خوشه نيست .صداي روباه درشب و خاموش صداي شغالهادرشب : قدما درلنده مردم معتقد بودند كه اگر شب روباه ازقسمت شمال به طرف مغرب زوزه مي كشيدو مي آمد كه بقول خودشان شمال نقطعه اي بنام بّنگّرودون ودر قسمت مغرب قناتي بود كه محل آب شرب وغسل دادن ميتها بود مي گفتند كه اگر ازقسمت بّنگّرودون صداكند بطرف پايين بيانگر فوتي كسي اراهالي اين شهر مي باشد وهنگام زوزه كشيده برهمه ايجاب مي كرد كه بگويند وّخيراوميِ وخيربِرّ يعني اي روبا ه انشاءالله آمدن ورفتن همراه با خير وخوشي براي اهل اين محل باشد .وازديگر اعتقادات اين بود هنگام تقسيم جو يا گندم درون خرمن مي گفتند بايد اين تقسيم شب باشد تا روبا ه بياييد وزوزه بكشد چون همراه بايان زوزه كشيدن خير وبركت براي اين خرمن مي باشد . ازديگر اعتقادات اين منطقه اين بوده كه وقتي شب صداي شغالها آزاردهنده بود مي گفتند وقتي شغالي شروع به زوزه كشيدن كرده كفشهاي خودراوارونه كنيد صداي شغالها قطع مي شود كه اين براي مردم حال حاضر هم به تجربه رسيده است .مسافرت وخواب بدبودن ستاره براي انجام كارها : ازاعتقاات ديگر اين محل اين بوده كه براي شروع هركاري يا مسافرتي ويا رفتن به خانه جديد ويا تابستان شروع مي شد مي خواستند بيرون بخوابند ويا دراتمام تابستان كه مي خواستند داخل بخوابند به ملا يا تقويم دان آن منطقه رجوع مي كردند ومي گفتند براي بگو كه ستاره دركدام طرف مي باشد چون اين اعتقاد راداشتند كه مي گفتند :*روز روزِ خدايّه پُرس کن ببين ستاره كجايّه *قّرّ بّس قِطارّ ّبس زيرّ بي زِنارّ وّش گِرُم سفرمزن ري وري ستاره * درست روز مخصوص خدامي باشد اماپرس ببين ستاره دركدام طرف مي باشد *شخصي درجنگ كشته شده دليلش را مسافرت روبروي ستاره مي دانستند كه اين شعرفوق راگفته بودند ومعني شعر اين است قطاروزناره رابه قدرابست به ايشان گفتم كه روبروي ستاره مسافرت نكن .آداب ورسوم مردم لنده درخصوص دهه محرم وعاشورا : ازديگر اعتقادات اين مردم اين بوده كه شبهاي محرم دردستجات زياد به سينه زني وزنجير زني مشغول بودن تا شبهاي تاسوعا وعاشورا دراين دوشب بعد اتمام سينه زني به دوسته تقسيم مي شدند وتا نزديك صبح اين اشعار را مي دادند امشب تاسوعاست يامحمدامحشركبراست يامحمدا ،ولي درشب عاشورا مي گفتند امشبي را شه دين درحّرّمّت ميمانست مكن اي صبح طلوع مكن اي صبح طلوع ، فرداحسين سّرمي دهد عباس واكبرمي دهد ،زينب اسيرمي ورد واي زبي برادري ،فردا حسين بي یاورست فرزند زهرا بي سراست ،اي فاطمه مينا د ُرنگ حسن كشتن مِنِ جنگ ،گِلي را كه حسين بو مي كرد شمر باچكمه لگد كوب مي كرد .اين مراسم ادامه داشت تاپاسي ازشب صيح عاشورا بعد مراسم سينه زني وزنجيرزني بعد ظهر عاشورا مراسم تعزيه را انجام مي دادند صحنه كربلا را نزديك به واقعيت به تئاترنشان می دادند وبعد از مراسم تعزيه به خيمه ها حمله ورمي شدند وخيمه ها را آتش مي زدند ومي گفتند آتش زديم به خيمه گاه کشته شدن آل عبا بعداٌاسيران را مي گرفتند ومي بردند شب آنها به خرابهاي شام مي آوردند ومرسم شام غريبان رابرپامي كردند وحتي هنگام اربعين مراسم برگرداندسرامام حسين ار شام به كربلا را به نمايش درمي آوردند .اعتقادبعضي طايفه ها به ناميمون بودن روز چهارشنبه : ازديگر اعتقادات اين شهر طايفه بنام تيله كوئي هستند كه اينا ن معتقد هستند روز چهارشنبه روز ناميموني براي اين گروه مي باشد پس اين طايفه درروزچهارشنبه هيچ اموري كه بر مبناي ساخت وساز عروسي مسافرت خريد فروش شروع بكار جديد انجام نمي دهند چون براي خود وپيشينيان آنها تجربه شده كه انجام اين كارها برايشن ناميمون بوده است .طايفه درروستاي مونه هم شبيه به اين طايفه روز دوشنبه برايشان نحس وناميمون است كه اينها دراين روز دست به هيچيك از كارهاي كه درمتن فوق براي تيله كوئيهاست هم انجام نمي دهند .درخصوص اعتقادات مردم در تحويل سال نو: مردم اين منطقه اعتقاد داشتند وقتي سال نو تحويل شود درهمان ساعت تحويل سال و دو ستاره به نامهاي زهرا ومشتري يكديگر راملاقات مي كنند وهركسي موفق به ديدن اين صحنه ملاقات اين دوستاره شود هرآرزوي دردل داشته باشد وازخدا بخواهد برآورده مي شود .بطوري كه مي گفتند پيرزني بدون دندان دلش مي خواست پرآغلش ميش باشد وقت ديدن اين دوستاره ، مي خواست بگويد خدايا فردا آغلم پراز ميش باشد اشتباهي گفت فرداپرآغلش ميخ باشد صبح متوجه شده كه آغل گوسفندانش پراز ميخ مي باشد .واين شعر رادرمورد اين ملاقات درساعت تحويل سال نومي گفتند رفيقي مون چِ خّشِ وُ ديري مون گِرونِ چي زهرا وُ مشتري سالي بينِ مون :يعني دوستي ورفقاقت ما آنقدر شيرين ودلچسب است كه مثل زهرا ومشتري وعده ملاقات وديدار ما هرسالي يكبار مي باشد سقوط شهاب سنگ درشب درزمان قدین درشهر لنده معتقد بودند که اگر شب شهاب سنگي ازآسمان سقوط مي كرد ودرآسمان به هرجهتي كشيده مي شد مي گفتند اين به معني است كه بزرگي يا شاهي از آن كشور يا آ ن منطقه ای که ستاره کشیده می شد فوت مي كن د .درخصوص فصل زمستان:مردم معتقد هستند كه فصل زمستان شامل چله بزرگ وكوچك وبهار هستند .به اين شكل كه ازاول ديماه تادهم بهمن ماه را جيه بزرگ مي دانند يعني چون چهل روز است به آن چله گپو يا چله بزرگو مي گويند وازيازده هم بهمن تاآخر بهمن راجزچله كوچك مي دانند چون ازشروع چله كوچك هواسردمي شود اعتقاد دارند كه چله كوچكه به چله بزرگه مي گويد اي پيرهُر،هِروتونّتّرِسي دالو وپيرمرد را سركِچِك چاله بنشوني وجّوونّ كاري كني كه جِلِ گاوخُش بدوزه. يعني اي پيرازكارافتاد شما اين هنر رانداشتي كه كاري كني تاپيرزن وپيرمرد ازشدت سرما روي سنگهاي دور بخاري هيزم سوز بنشينند وجوانان ازسردي لباس محكمي كه درزمستان باآن بد ن گاوهارا مي پوشانند بدور خود بدوزند دالو:پيرزن جل :لباس مخصوص گاو كچك :سنگهاي كه بعنوان سه پايه ازآنهابراي پختن غذااستفاده مي كردند وخش :به خودش چاله :بخاري هيزم سوز قبلي كه دروسط خانه بودند ومعتقد بودند وهستند كه از11بهمن تا20بهمن را اززمستان وبقيه راازبهار مي دانند وچون نزديك عيد هواسرد است مي گويند دّمّ دّمِ نوروزجُلِ گا وّخُت بدوز .يعني نزديكهاي عيد نوروز ازسرمايي لباس مخصوص گاورابه دوربدنت بدوز .وازاعتقادات ديگر اين است كه معتقد بودند دراتمام چله بزرگ وشروع چله كوچك آتش به زيرزمين مي رود وزمين را گرم مي كند درنتيجه علفها وردختان ازخواب بيدار مي شود وشروع به حركت مي كنند واين شعر را مي گويند ّارمّليلُم رو،مُرّمليلُم رو دِل وّكي كِنُم خّش تّچِرايِ بّن وُ بّلي عالّمّ ايزّنُم تّش يعني مي گفتند زني دوپس به نام ارمليل ومرمليل داشته كه اول زمستان گم شدند اين مادر ازاول زمستان تاروز دهم بهمن دنبال پسرانش مي گشته اما آنها را پيدا نكرده واين شعرراگفته ،اي ارمليل ومرمليل چون شما گم شديد وپيدا نشديد بعدازشما من دل به چه چيز يا كسي خوش كنم من ازغصه شما من چوبهاي بن وبلوط را آتش مي زنم وبا آن آتش تمام عالم ا مي سوزانم معتقد بودند كه آن مادر هرسال مي آيد وآن آتش راروشن مي كند تازيرزمين برود ودرختان وگياهان زنده شوند .بن :بنك بلي :بلوط
خش :خوشحال تچراي :چوب آتش گرفته درخصو ص شیون کردن بر مردگان : ازرسمهاي ديگر مردم اين بوده كه معتقد بودند زنان شيون كردن راازگاوهايادگرفتند چون وقتي گاوي ازبين مي رفت وجسد اودرصحرا مي انداختند بقيه گاوهابرسر اين گاو دادفرياد مي كردند ودمهاي خود را تكان مي دادند وبادست زمين را مي كندند پس زنان هم این روش شیون کردن را ازاین حیوان آموختند .:دوقلو زاییدن گاو ازرسمهاي ديگر اين بوده وقتي گاو مي زاييد ودوقلو مي آورد اين زادولد را بسيار ناميمون مي دانستن فوراٌيكي از گوساله رابراي رفع قضا وبلاي اهل خانه برشاخ مادر گوساله سرمي بريدند تاقضا وبلا رد شود .دست برزمین زدن اسب :درقدیم مردم لنده وروستاهای اطراف معتقدبودند که اگر اسبي مرتباًدستهاي رابرزمين مي زد مي گفتند بيانگر مرگ يكي ازاهل خانه كه بيشتر مربوط به صاحب اسب مي شد چون معتقد بودند اسبها اخباری از غيب مي داند .گریه زیاد کودک :اگركودكي زياد گريه مي كرد مي گفتند گِرّیي شد مي گفتند گريه اين بچه بايد بوسيله درختي بنام دِرّ برطرف شود مي آمدند مقداري از لباس كودك را به كسي كه ناشناس باشد مي دادند ومي گفتند تو درفلان باغ درخت دِرّ وجود دارد برو اين لباس راببند وبگو دِرّ بِوّ گِرّ تاسه بار بعداًاين بچه بهانه گرفتن وگريه كردن رافراموش مي كرد .درِّ بِوّگِرّ :يعني ايدرخت دره گره وبهانه اين كودك ازشیر بگير .ازرسومات ديگر مردم لنده قبلاٌاگر گوسفدي يابزي وياگاوي را مي گشتند فقط صاحب دام به اندازه خوردن خودش برمي داشت بعداًفرياد مي كرد اي همسايه هركس بياييد وگوشت براي خوردنش ببرد هركس مي آمد به اندازه مصرف خانواده مي برد .ويادرزمستان مخصوصاٌروزهاي باراني به ترتيب هرخانه براي صبحانه آش كارده يا محلي هره مي گفتندازبرنج وكارده وسير وآبليمودرست مي كردند .صبح زود زن خانه بلند مي شد وآنراگرم مي كرد وبراي تمام همسايگان واقوامان وخويشان مي بردند واز آن مي خوردند .مي گفتند خاصيت كارده اين است كه به كليه كمك مي كند وموجب تقويت كليه ها مي شود .عزاداري: قبلاًاگر كسي ازدنيا مي رفت تاهفت روز درمسجد مردان ودرخانه زنان عزداري مي كردندوبعد هفت روز آرايشگر مردمحل را مي بردند وسروريش صاحبان عزا رااصلاح مي كردند وزني هم مي رفت زنان صاحب عزا واداربه حمام كردن مي كردند وتمام بستگان تا چهلم يا سالگرد به احترام شخص شده لباس سياه مي پوشيدند وبعد سالگرد وياقبل سال نو يك نفر داوطلب مي شد يك يادوپيراهن مردانه وزني پيراهن زنانه مي گرفتندوبه خانه صاحبان عزا مي رفتند ولباسهاي آنها راعوض مي كردند بعداًصاحبان عزا خودشان نزد بستگان وآشنايان مي رفتند ولباسهاي آنان راعوض مي كردند . اگرزني شهر فوت مي كرد بعد از سالگرد بزرگان طايفه مي نشستند آن زن رايابه برادرشوهر ياپسربرادر وياپسرخواهروبالاخره به يكي ازافرادطايفه مي دادند مخصوصاًاگرفرزندي يافرزنداني داشته مي دادند چون مي گفتند به زني بيوه مي گويند كه برادرشوهرنداشته باشد .وقتي كسي فوت مي كرد بعدازخاك سپاري دوياچند سنگ ريزه ازقبرمي آوردند ودرخانه صاحب عزا مي انداختند مي گفتند تاديگر براي اين خانه مصيبتي بوجود نياييد .علائم آمدن میمان : وقتي نان مي پختنداگرخمير مي پريد مي گفتند ميمان براي ما مي آيد ويااگرموي سر،زن صاحب ازخانه اززيرمقنعه به طرف بيرون مي پريد هم دال براين بوده كه مهمان براي خانه مي آيد .واگركف پاي كسي حالت لرزش بوجود مي آمد هم دال برآمدن میمان براي صاحب خانه مي دانستن واعتقا دداشتن ميهمان عزيز خداست وهرخانه ميمان داشته باشد نشانه اين است،كه خدادوستش دارد چون مي گفتند هركس راخدادوست داشته باشد ميمان برايش مي فرستد .اگرمیمان احترام شود یانشود چون شیپورچی است :اين داستان را مي گويند كه براي شخصي ميمان آمده وقتي ميمانها وارد خانه شدند گفت بفرمائيد اي شيران من وقتي غذا خوردن وقت خواب بود گفت برويد بخوابيد اي شتران من وصبح بعد از صبحانه ميمانها خداحافظي كردند گفت به سلامت اي شيپور چيهاي من ميمانها گفتند راز اين امر چيست ماازديشب تا حال ،شيروشتروشيپورچي شديم ،صاحب خانه گفت ميمان وقتي وارد خانه مي شود آنقدر عزيزوبا ابهت است كه همانند شير مي باشد اماوقتي غذاخورد مثل شترهرجاباشد مي خوابد ولي وقتي خداحافظي كرده اگر صاحب خانه احترامش كند همه جا تعريف اين احترام رامي گويد واگر بي احترامي هم بيندهم همه جا اين راتعريف مي كند به اين خاطربه ايشان شيپورچي مي گويند .تشخیص میزبان خوب ،یابدمیزبانی: ازديگراعتقادات اين بوده براي تشخيص خوش ميماني بابعد ميماني اگركف پاراخارش كنند اگركسي خوشش بياييد وحساسيت نداشته باشد اور فردي ميمان دوست مي گويند واگر حساسيت نشان دهد وي رافردي بد ميما ن قلم داد مي كنند . اگرپشت ابروي كسي لرزش داشته باشد تكه اي علف خشك راپشت پلك وزيرابرو مي چسبانند تاازلرزش جلوگيري شود . وازديگر اعتقادات اين است كه وقتي غذايي يا چيز خوردني دردست كودكي بگذارند می گفتند بسم الله ، او پدرت وآن هم مادرت هستند درصورتيكه پدر يامادر واقعي درآنجا نبودند ، وچون معتقد بودند که بچه که پدرومادرش زنده باشد نیازی به مساعدت غذایی دیگران ندار د وغذارا به بچه يتيم مي دهند .تولد نوزاد :وقتي دختري ازدواج مي كند بعدازازدواج حامله مي شود اولاًخبر حامله شدن وبچه اول براي پدرمادر دختر بسيار مسرت بخش مي باشد وقتي ازحامله شدن باخبر مي شوند ديگر سخت ازدختر مواظبت ومراقبت ويژه مي كنند.ورسم اين است كه بچه اول راخانواده دختر گهواره وسايرمايحتاج پوشاكي بچه را باهماهنگي وهمكاري دخترآماده مي كنند ،تاروز وضع حمل وقتي بچه بدنيا بياييداگر دختر باشد قبلاًسه شب براي كشيك مي دادند واگر پسربوده برايش هفت شب كشيك مي دادند وقتي پسربوده برايش حيواني ذبح مي كردند وقسمتي ازگوشتش رابراي كساني كه كشيك مي زدند كباب ميكردند وقسمت ديگر رابين فقرا تقسيم مي كردند قبل تا حال پيش دعانويسان محلي مي رفتند وبا نخهاي سفيد وسياه (چله بر)درست مي كردند كه دعايي مي خواندند كه تا چهل روز تمام شود ازآزار واذيت اجنه وپري درامان مي باشند چون معتقدبودند مخصوصاًدراين چهل روز بيشتر مودآزارو اذيت را اجنه وپري واقع می شوند . قبلاًگهواره ومادر بچه رادوربندي بنام ِوريس قرارمي دادند ومي گفتند كه اجنه هم نمی توانند ازاين طناب عبورکنند وارد دايره كه گهواره ومادر پچه است شوند وبعداًتا چهل روز زنگوله بزرگي به اسم كوس قرارمي دادند وشب تا صبح هروقت اين بچه بيدار مي شد اين كوس رابه صدادر مي آرودند چون معتقد بودند با به صدادرآوردن اين كوس باعث مي شود كه اجنه وپريان فراركنند .وازديگر رسومات اين بوده وهست كه زنان طايفه وبقيه دوستان زن به ديدار خودش وفرزند ش مي روند وهدايايي كه شامل پول ولباس براي بچه مي باشد مي آورند بعد از چهل روز زن وفرزند را به خانه شوهر ش مي آورند .ِوریس: طناب که زنان ازموی بزمی بافتند غذای اضافه شب برای مصرف روزبعد :قبلاًدرشهرلنده رسم بود غذای که شب اضافه می شد وبرای مصرف وعده بعد استفاده کنند شب برآن غذاسوره توحید رامی خواندندوسوزن قفلی یا سوزن خیاطی درآن فرو می بردند چون معتقد بودند اگر این کاررا نکنند شبانه اجنه می آیند وازغذا می برند سوزن ویاسوزن قفلی برای این بودکه معتقد بودند اجنه از آهن آلات می ترسد واین کار باعث می شد که به اعتقاد خودشان غذا سالم بماند واجنه قدرت تصرف به آن رانداشته باشند چون معتقد بودن که اجنه شب ازغذای مانده می خورند وبرای اینکه ما متوجه نشویم دوباره آن رادرهمان ظرف استفراغ می کنند .شنا کردن گنجشک درفصل پاييز: درشهر لنده قدما معتقد بودن که هروقت گنجشک در ماه مهرماه شروع به شنا کردن نمايد نشانه باران زود هنگام است وبراين باور هنوز هم اعتقاد راسخ دارند چون می بینند بعداز شنا کردن گنجشکان یک هفته الی دوهفته بعد باران شروع به باريدن می کند .زاييدن گاو (گوساله دوقلو) :درقدیم درلنده اگر گاوی دوقلو می زایید معتقد بودن که موجب بلایی برای صاحب خانه می شود ویکی ازگوساله ها راذبح می کردند وخونش رابرشاخ می ریختندتاقضا وبلااز خانه و گاوصاحب خانه رفع شود . دودکردن کله پاچه بز یا گوسفند :درقدیم درلنده مرسوم بوده برای باعبان ها که بخاطر تبدیل شدن گل مرکبات به میوه ،هنگام بهار که درختان مرکبات گل درست می کردند باغبان از قصابی کله پاچه ای می گرفت وآن رادرباغ می برد با روشن کردن آتش موهای کله پاچه را می سوزاند تابوی حاصل ازسوزندان موهای کله پاچه ویا باجابجاکردن آتش دراطراف باغ بوی کله پاچه به همه درختان باغ برسد چون معتقد بودن که بوی کله پاچه موجب به بارنشستن درختان می شود . دود کردن دینشت (اسفند )در شب چهارشنبه :درقدیم وحالا درلنده مرسوم بوده که شب چهارشنبه (سه شنبه شب )عصرموقع اذان مغرب مقداری ذغال آتش می زدند ووقتی روشن می شدند مقداری اسفند روی آنها می ریختند تادودشوند سپس آن دود رادرخانه می چرخاندندتا بوی ودود همه فضای خانه راپرکند زیرامعتقد بودند بوی اسفند موجب فراری دادن اجنه از خانه می شوند وبرای اهل خانه مبارک است . سیزده بدر رفتن :ازاعتقادات قدیم درلنده این بوده که هرقت سیزده نوروز به صحرا می رفتن زنان تازه ازدواج کرده یا زنی که دیرحامله می شد وقتی به صحرا می رفت علف رادست می گرفت می گفت ای سیزده بدر من امسال آمدو به امید اینکه سال آینده بچه ای دربغل داشته باشم ودوبار برای تفریح سیزده نوروز به صحرا بیایم براین باور بودند که خداوند دعایش رامستجاب می کند چون امروز با آرامش خاطر به درگاه خداوند دعامی کند . چراغ روشن کردن روری قبر:درقدیم درلنده مرسوم بود هرکس فوت می کرد تا یک هفته چراغ فانوسی برقبرش روشن می کردند برای این کارشان دودلیل داشتند یکی چون فبلاسیمان نبوده می گفتندممکن است شب حیوانات درنده وگوشتخوار بیایند وقبرراسوراخ کنند وبه بدن میت آسیب برسانند ودیگری می گفتند چون تازه فوت کرده است باید چراغش خاموش نباشد وبقیه اموات متوجه شوند که شخص دیگری به آنها پیوسته است . نمک دادن به گوسفندان وسرصداکردن گاو:درقدیم درلنده مرسوم بود بین دامداران که برای اینکه گوسفندان یا بزهای آنها زود آماده جفت گیری برای حامله شدن شوند درطول یک هفته صح یا عصرها که ازچراگاه برمی گشتند مقداری نمک به آنها می دادند چون معتقد بودند که نمک هورمونهای جنسی آنهارا تحریک می کند وارگانسیم بدن راوادرمی کند تازودتر حیوان آماده برای جفت گیری وحامله شدن شود . وازدیگر اعتقادات این بود که وقتی گاوی یک مرتبه شروع به سروصداکردن کند وصدای بع بع آن تکرای ودریک نصف روز یایک روز کامل ادامه پیداکند معتقد بودن که آماده برای جفت گیری وحامله شدن است وفوراگاو را پیش گاو نر می بردند وبعداز جفت گیری گاو حامله وبرای زاییدن می شد . راه تشخیص حامله بودن بز یاگوسفند :دامداران درقدیم درلنده برای تشخیص اینکه آیا گوسفند ویابز حامله است یانیست صبح مقداری کمی نمک به گوسفند می دادند ودست زیر شکمش می گذاشتند اگر گوسفند حامله بودبچه گوسفند زیردست دامدارتکان می خورد واگر حامله نبود هم مشخص بود زیرامعتقد بودند که نمک موجب تحرک نوزاد گوسفند درشکم مادرش می شود . بچه اول هر انسان: درقدیم معتقد بودن که بچه اول انسان مانند نان اول که زنان نان محلی می پختند که بوسیله تاوه یا تنور محلی که قبلابا هیزم یا کود گاو وگوسفند نان می پختند چون اولین نان که درتنور می گذاشتند میزان گرمی تنور برایشان مشخص نبود یا نان اولی تنور بسیارگرم بود می سوخت ویا هم تنور سرد بود آنطور که می خواستند نان پخته نمی شد ویا هم گرمای تنورمناسب بود ونان آنطوریکه می خواستند پخته می شد پس معتقد بودن بچه اولی هرانسانی مثل نان اول است یا بچه ای عاقل ودانا واهل فهم کمال است مثل نانی که خوب می پخت یا آدم شرطلب وناسازگار برای جامعه ومشکل ساز برا ی پدرومادر مثل نانی که می سوخت یا هم فرزندی ساده لوح وزود باور که حرف هرکس را می پذيرد وبه خوب يابد بودن آن کاری ندارد مثل نان پخته نشده پس می گفتند هرکس نان اولیش خوب پخته شود آدم خوش شانسی است مثل آدمی که بچه اولش شخصی عاقل ودانا باشد .
کد خبر: ۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴
اوای دنا: جلسه انتخاب اعضای هیات اجرایی نهمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی بخش لنده با حضور بیش از 30 نفر از معتمدین محلی و به ریاست حمید رضا جمالی بخشدار لنده تشکیل شد.در این جلسه ابتدا جمالی بخشدار لنده طی سخنانی گفت باید تلاش کنیم تا سه شعار اصلی ،امنیت سلامت و مشارکت تحقق پیدا کند.وی انتخابات را ناموس نظام و انقلاب دانسته و بر رعایت مقررات و دوری از هرگونه طنش تاکید نمودند.
در ادامه جلسه اعضای هیات اجرایی بدون رای گیری و با توافق کامل طرفین به شکل 2-2-2-1-1-وبه شرح زیرانتخاب و معرفی شدند.1-محمد رحیم ذاکری از طیف موسوم به دکتر فیاض بخش 2-محمد طلا تقوی از طیف موسوم به حاج حبیبی
3-فریبرز رنجبر از طیف موسوم به شیخ نظری4-احسان حبیبی از طیف موسوم به شیخ نظری
5-البرز روهنده از طیف موسوم به موحد6-محمد یار سپهراز طیف موسوم به موحد 7-نورعلی کاظمی از طیف موسوم به بزرگواری8-محسن موسوی از طیف موسوم به بزرگواری
کد خبر: ۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۶
اوای دنا: رئیس دادگستری کهگیلویه و بویراحمد بیشترین جرایم در9 ماهه اول سال جاری در این استان را مربوط به نزاع فردی عنوان کرد و گفت: ضرب و جرح 13درصد از کل جرایم استان را به خود اختصاص داده است. علی جمادی در نشست پیشگیری از وقوع جرایم افزود: از ابتدای سال جاری تاکنون 46 هزار و 406 فقره پرونده به شورای قضایی استان وارد شده است که از این تعداد بیش از 43 هزار فقره پرونده مختومه شده است. رئیس دادگستری کهگیلویه و بویراحمد از تشکیل شورای پیشگیری از وقوع جرم در راستای اجرای اصل 156 قانون اساسی دراستان خبر داد و گفت: این شورا با هدف اولویت بندی جرایم و آسیبهای اجتماعی و شیوه های مقابله و کاهش آنها تشکیل شده است. وی افزود: راه اندازی 90 هسته متشکل از معتمدان محلی با هدف اجرای امر به معروف و نهی از منکر و تذکر لسانی در راستای پیشگیری از وقوع جرم و همچنین راه اندازی معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، شورای پیشگیری از وقوع جرایم و تشکیل کارگاه عملی پیشگیری از وقوع جرم و بررسی مهمترین جرایم به وقوع پیوسته در استان و راهکارهای مقابله با آنها را از مهمترین برنامه های شورای قضایی استان می باشد.
کد خبر: ۳۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
اوای دنا:همایش قران وخانواده با موضوع راهکارهای رشد فعالیتهای دینی در خانواده با همت اداره ارشاد اسلامی شهرستان کهگیلویه و نمایندگی اداره ارشاد اسلامی لنده و با حضور حجت الااسلام قاسمی دبیرکانون های فرهنگی و هنری مساجداستان و جمعی از مسولین شهرستانی و محلی در مسجد امام حسین (ع)لنده برگزار گردیداست.
در این جلسه حجت الااسلام عبدالملکی امام جمعه لنده در سخنانی ضمن تسلیت به مناسبت شهادت امام سجاد (ع) گفتند از حضرت دو کتاب گرانبها بنامهای صحیفه سجادیه و رساله ی حقوق به جای مانده که اثار گرانبهایی برای شیعیان و همه مسلمین جهان می باشند.
ایشان در ادامه خانواده را کوچکترین نهاد اجتماعی دانسته و افزود موفقیت انسان در جامعه و اجتماع بستگی به موفقیت او در خانواده دارد.
امام جمعه لنده خانوادها را به دیانت ، حضور در محافل مذهبی ،زیارت اماکن عمو می و مذهبی ،و امر به معروف ونهی از منکر دعوت و بر روش الگویی خانواده ها تاکید نمود.
در ادامه حجت الااسلام قاسمی ,عبدالملکی،الهی نژاد و آقای جمالی بخشدار لنده به سوالات حاضرین در خصوص مسائل خانواده و ترییت کودکان و جوانان پاسخ دادند.
استقبال مردم و خصوصا خواهران از این جلسه به نحوی بود که انتظار می رود نهادهای فرهنگی در راستای تشکیل چنین جلساتی با توجه به نیاز خانواده ها و پرسش های آنها اقدامات لازم رابیش از پیش بعمل آورند.
کد خبر: ۲۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۱
آوای دنا-بهرام پارسا: به یاد مرد راستین کربلا و خالق وحماسه ی نینوا و یاران از جان گذشته ی آن بزر گوار که در راه حق گام بر داشته و نام خویش را جاودانه ساختند.
امسال سالی است که روز جهانی معلولین مصا دف با ایام محرم ویاد آور مردانی است که بر اصول الهی و انسانی سیر میکردند وهم بر سبیل دینداری بودند وهم بر مرام جوانمردی. وسالار شهیدان پسر مرد مردانی استکه هرگز بینوایی را ازدر خانه ی خود مراند وناتوانی را از خویش مرنجاند . هم اوست که فرزندش را توصیه میکند به اینکه وحق رابگویید وبرای پاداش کار کنیدوبا ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار .جشن روز جهانی معلولین با یک روز تاخیر ودر 13 آذرماه در بهزیستی شهرستان دهدشت وباحضور تعدادی از معلولین وکارمندان ومدیر بهزیستی شهرستان و جمعی از مسولین محلی و همچنین جناب حجت الاسلام بزرگواری نماینده ی شهرستان درمجلس شورای اسلامی تشکیل شدکه درابتدای جلسه مدیر بهزیستی دهدشت با تسلیت ایام محرم وخیر مقدم به حضار ،تریبون را به دست نماینده ی محترم مجلس شورای اسلامی سپرد. ایشان با تسلیت ماه محرم وتبریک روز جهانی معلولین مختصری از احادیث وروایاتی از ائمه در مورد خدمت به معلولین و شیوه ی برخورد واحترام این قشر مطالبی عنوان کردندو با اشاره به رابطه ی متقابل معلول وفرد سالم ومسئول فرمودند که هردو در حیطه ی آزمایشند . پایان بخش جلسه مداحی وسینه زنی در رثای حضرت ابا عبدالله الحسیـن بود .اماچند سوال از مسئولین استانی وشهرستانی سازمان بهزیستی که خود متولی اجرای دقیق ودرست قانون حمایت از معلولین هستند ولی از نظارت بر حسن اجرای آن عاجزند .
1-مهم ترین سوال اگر شما جای ما بودید چه کار میکردید وچگونه برخورد میکردید ؟
2 - چر از مسئولین استانی کسی در جلسه حضور نداشت ؟؟
3- در این جلسه به تعدادی هدایایی اهدا شد انتخاب آنها چرا وچگونه صورت گرفت؟
4-آیا شما بعنوان متولیان امر قانون استخدام معلولین را دراستان پیگیری می نمایید وچه کارهایی دراین زمینه کردید؟
5-رفتن وامدن معلولین در سیستم حمل ونقل دارای مشکلاتی است چه کار کردید؟
6-راجع به کارت سوخت معلولین وبنزین سهمیه ی آنان چه کار کردید؟
7-در شهرهای استان ما کجا محیطی مناسب سازی شده برای من معلول میبینید؟
8-در بحث عوارض ومالیات معلولین شهروند درجه ی 1 محسوب میشوند ولی درارائه ی خدمات این چنین نیست چرا؟؟
واما خواسته های من وما اگه گوش شنوایی باشد.1-اجرای دقیق قانون جامع معلولین ونظارت بر درست اجراشدن و در صورت امکان لزوم ایجاد ضمانت های اجرایی .2—حضور درجلسات و سازمانهابعنوان مشاور وناظر وتوجه به شعار معلولان هیچ چیزی برای ما بدون ما انجام نشود .3—توجه به بحث جدی مناسب سازی فضاها واماکن شهری و غیر شهری ( در دهدشت یک معلول ویلچری نمیتوتند پای هیچ یک از خودپردازهای بانکی حضور یابد.4—اصلاح سیستم آمد وشد معلولان7—اجرای قانون چندین ساله ی استخدام معلولین .8—مسئولین بهزیستی استان وشهرستان از جنس ما باشند .
کد خبر: ۲۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۲۴
اوای دنا: رئیس جمهوری اسلامی ایران در ادامه دور چهارم سفرهای استانی هیات دولت صبح امروز (چهارشنبه) وارد یاسوج مركز استان كهگیلویه و بویراحمد شد. محمود احمدی نژاد' در بدو ورود به فرودگاه یاسوج از سوی آیت الله 'سید كرامت الله ملك حسینی' نماینده ولی فقیه در استان، 'اكبر نیكزاد' استاندار كهگیلویه و بویر احمد و جمعی از مسوولان محلی مورد استقبال قرار گرفت.
رئیس جمهوردر جمع خبرنگاران گفت: اینکه در جمع مردم این استان که جمعی از بهترین ملت ایران از مردان و زنان مومن با صلابت پرتلاش مقاوم و خارچشم استعمار و دشمنان ملت بودندحضور یافتم خوشحالم. مردم این استان وجودشان سرشار از سرافرازی و برکت و رحمت است. وی ادامه داد: همت بلند این مردمان به بلندای کوهساران و قلب پاکشان به پاکی چشمه ساران و اخلاق سبزشان به سرسبزی دیار مجاهدان کهگیلویه و بویراحمد است. آنها در برابر همه فاسدها و قدرتهای بزرگ ایستادهاند. احمدی نژاد افزود: در این سفر چندین برنامه پیگیری خواهد شد و افزودوزرا و معاونین از روز گذشته در شهرهای مختلف حضور پیدا کرده و ضمن دیدار با مردم در جریان انجام پروژهها از نزدیک قرار میگیرند. پلاکارهای و بنرهای خوش آمدگویی زیادی در مسیر استقبال از دکتر احمدی نژاد در یاسوج به همت مردم شریف این شهر نصب شده اما یک بنر که به زبان لری نوشته شده خودنمایی میکند که به شرح زیر است: "ما لر مهمان نوازیم و نسل آریا پاشه اینیم سر تیه هر کس ریا ایما بیا"(ما لر مهمان نوازیم و از نسل آریا پایش را روی چشمان ما میگذارد هر کس به سمت ما بیاید. )در خروجی فرودگاه یاسوج تجمع جمع کثیری از مردم این شهر حرکت کاروان رئیس جمهوررا که قراراست از میدان جهاد به سمت میدان شهدا و سپس به سمت ورزشگاه تختی حرکت کند مختل نموده و دقایقی است خودرو وی متوقف شده است. مردم با شعارهای خوش آمدگویی به بیان برخی از مشکلات خود و ارائه نامه هایی در این خصوص مبادرت می کنند و مسیر استقبال به شدت با ازدحام جمعیت مواجه است.
کد خبر: ۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۲۳
اوای دنا-سید مهدی خرمی:اکثر روانشناسان انتقاد را ابزار سالمي جهت بهتر شدن مناسبات انسانها مي دانند پس به نظر آنها انتقاد بسيار مفيد و ضروري است .با اين توضيح مي توان گفت در مديريت مهمترين ابزار جهت افزايش بهره وري و بالا بردن سطح عملکرد همين ابزار انتقاد است .انتقاد بر سه نوع است : 1) اصولي و منطق 2) غير منطقي 3 ) انتقاد مخرب بنده در اينجا انتقاد را بر پايه نوع اول از سر مي گيرم وقصد هيچ گونه انتقاد غير منطقي و مخرب را ندارم .جناب آقاي موحد نماينده محترم شهرستان يهيهان مردم فهيم کهگيلويه ، بهمئي و چرام چشمانشان را باز کردند ديگر همانند قبل نيست که مردم بر حسب ارباب رعيتي ،راي خود را به صندوق بيندازند امروز مردم اين مناطق چشمان خود را شستند و جور ديگري به واقعيتها مي نگرند .جناب آقاي موحد خوب به ياد دارم که در انتخابات دوره هاي گذشته همچون شيري برنده انتخابات بوديد و گوي سبقت را از رقيبان مي ربوديد و مجال عرضه اندام به آنان نمي داديد .ولي يه مثل قديمي از بابام به ارث بردم که هميشه مي فرمودند شير تا جوان است مي گويد شير شير است هرچند پير باشد و هنگام پيري مي گويد پير پير است هرچند شير باشد !اين مثل را در انتخابات شهرستان بهبهان با هم به عينه مشاهده کرديم هرچند من وبساري ديگر از همشهريانم با توجه به ارادتي که نسبت به حضرتعالي داشتيم رهسپار ديار غريب آشتاي بهبهان گشتيم و چه شبهايي که تا صبح نمي خوابيديم و روستا به روستا مي گشتيم تا بتوانيم رائ به آراي شما اضافه کنيم !
هر چند در يک قدمي شما از دکتر ضرغامي بچه ايل و تبارمان گذشتيم ! و فقط خدا و خود آقاي ضرغامي براي کارهايمان ببخشايد ! انشاالله زکردار بدم صدبار توبه ز گفتارم هزار استغفرالله
ولي روز از نو روزي از نو !!!در سايتهاي مختلف محلي و کشوري جملات و نقل قولهاي متفاوتي ديديم نماينده شهرستان بهبهان : اين دوره در انتخابات شرکت نمي کنم حاجي محمد موحد : استخاره زدم بد آمد ديگر شرکت نمي کنم و ...................ولي ديروز شهر لنده ميزبان يار ديريني شد اسپندها را دود کردند تا نکند چشمي حسادت بکند از وجودش !گوسفندان را سر بريدند تا قرباني راهش گردند !؟ولي حاجي جان تو را به همون قسم هميشگيتون ( تورا به جدت زهرا(س) ) قبل از همه چيز به اطرافت نگاه کن !حاجي جان دو سوال دارم خدمتتون اميدوارم که جواب دهيد ؟اولاً چرا از نمايندگي مردم کهگيلويه دل کنديد و به شهرستان بهبهان رفتيد ؟دوماً چرا دوباره قصد نماينده شدن در شهرستانهاي کهگيلويه و..داريد؟مگر بهبهان با آن وسعت و درامدش نيازهاي شما را براي خدمت به خلق برآورده نمي کرد؟حاجي جان منتظر الزيدي يادتون هست که هرچه دارد از حضور سبز شما با رئيس جمهور محترم در ورزشگاه دهدشت دارد! (منتظر الزيدي خبرنگار شبکه بغداديه در هنگام مصاحبه مطبوعاتي بوش و المالکي جفت لنگ کفشهايش را درآورد و به سوي بوش پرتاب کرد)حاجي جان ديگر مردم براي شما فرش قرمز پهن نمي کنند مردم ديگر دست به سينه اطرافيان شما نيستند مردم نيازي به ..... ..... ندارند ! مردم منطقه ما مثل ساير نقاط پيشرفته کشور آگاه شدند و شعور سياسي پيدا کردند و بر حسب معلوماتشان افراد اصلح را در انتخابات انتخاب مي کنند !من از لنده مي گويم از قلب تپنده و بغض گرفته ايل بزرگ طيبي مي گويم من از ديار مهرباني ها مي گويم دوست دارم در مورد همين افرادي که دور و بر شما را گرفتند به طور مخفيانه تحقيق کنيد که در بين مردم از چه جايگاه نازلي برخوردارند حاجي جان حناي اين افراد براي ما ديگر رنگي ندارد تو را به خدا حواستان را جمع کنيد !جناب آقاي موحد بنده در راه حضرتعالي هنگام سخنراني شما در شهر چرام موقع برگشت يکي از جانبازان راهت بودم ولي فقط و فقط امروز بيان کردم که زخم و نشانه پشت لبم ميراث حمايت از شماست پدرم فرمودند ما به عشق اين سيد نبايد برادرمون هم متوجه اين موضوع شود چرا که در اين شهر يک عشق بو و اونم عشق به موحد !جناب آقاي موحد نگذاريد بغض ايل بزرگ طيبي بترکد !!به اطرافيانت بيشتر نگاه کن !امسال مثل سالهاي گذشته نيست !اين افراد خوشبختي را فقط در برآورده شدن نيازهاي شخصي خودشان و پول مي دانند در حالي که خيلي ها سرمايه هاي مالي بالايي دارند ولي خوشبخت نيستند ولي افرادي هستند از لحاظ مالي نه خانه هاي آنچناني دارند و نه ماشينهاي مدل بالا ، ولي آبرويي دارند که هزاران بار از سرمايه هاي مادي اين دوستان بالاتر و با ارزش تر است ، مردم سرمايه هاي معنوي آنان را به کاخهاي بلند اطرافيان شما مبادله نمي کنند .آخر مطلبم را از چارلي چاپلين کمک مي گيرم و از خدا مي خواهم هر انچه خير است آن شود با پول مي شود ساعت خريد ولي فرصت نه !مي شود مقام و درجه خريد ولي احترام نه !با پول ميشود قلب خريد ولي عشق نه !
کد خبر: ۲۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۱۷
اوای دنا-مسلم مختاری: «مدیر اداره آموزش وپرورش شهرستان بهمئی» در حاشیه بازدید مسئولان محلی از نماز خانه مستقل مجتمع آموزشی جمکران شهرکِ گچ بلند بهمئی با بیان اینکه این نمازخانه با112متر مربع زیر بنا و اعتبار300میلیون ریال ازمحل اعتبارات نفت و استانی احداث شده است گفت:به منظور ترویج فرهنگ نماز خوانی،مساجدِ مستقل مدارس به امکاناتی از قبیل فرش،سجاده و قفسه تجهیزشدند. «سیدابراهیم حصار»با بیان اینکه تاکنون4 نمازخانه مستقل در مدارس شهرستان بهمئی با اعتباری بالغ بریک میلیارد ودویست میلیون ریال به بهره برداری رسید افزود: یک نمازخانه مستقل دیگر تا پایان اسفند در مدر سه شهید بهشتی شهر لیکک راه اندازی میشود.
تاکنون بیش ازدو هزار دانش اموز از نعمت نمازخانه های مساجدِ مستقل در شهرستان بهمئی بهره مند شدند که در صورت احداث و راه اندازی نمازخانه های باقیمانده این ظرفیت به بیش از 2500 نفر خواهدرسید.
کد خبر: ۲۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۰۷
اوای دنا: او هر هفته 10 کیلو برنج، 5 کیلو سیب زمینی، 24 عدد تخم مرغ و 6 لیتر شیر میخورد و به همین منظور به خانه همسایههای خود مراجعه میکند اگر غذایش تامین نشود شروع به گریه و جیغ و داد و حتی پرت کردن سنگ به دیگران میکند. دختر بچه 5 ساله هندی است که نمیتواند اشتهای خود را کنترل کند. او همیشه گرسنه است و پزشکان معتقدند اگر درمان نشود، روزی خودش را هم خواهد خورد!به گزارش خاتون، مشکل سومن از سه ماهگی آغاز شد و در سن 2 سالگی، وزنش به 38 کیلو رسید. در سن پنج سالگی او 75 کیلو وزن دارد و گفته میشود هر سال 15 کیلو بر آن افزوده میشود. والدین سومن هر هفته کمتر از 10 دلار درآمد دارند و قادر به تأمین نیازهای غذایی او نیستند.او هر هفته 10 کیلو برنج، 5 کیلو سیب زمینی، 24 عدد تخم مرغ و 6 لیتر شیر میخورد و به همین منظور به خانه همسایههای خود مراجعه میکند اگر غذایش تامین نشود شروع به گریه و جیغ و داد و حتی پرت کردن سنگ به دیگران میکند.پزشکان محلی معتقدند وی باید در یکی از شهرهای کلکته یا دهلی، تحت نظر متخصصین درمان گردد، اما خانواده او توانایی پرداخت هزینههای درمان را ندارند.
کد خبر: ۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
بعد از کلی کش و قوس و رایزنیهای دراز مدت و فشارهای سیاسی گویاموحد می آید...
کد خبر: ۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
به همت اداره فرهنگ وارشاد اسلامی شهرستان کهگیلویه جشن بزرگ دهه امامت در سالن سینمای شهر دهدشت برگزار گردید ...
کد خبر: ۱۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
اخراج محسن سازگارا از صداي آمريكا قطعي شد.
اواي دنا:در حالي كه طي چند ماه گذشته، حضور سازگارا در بخش فارسي صداي آمريكا كمرنگ شده بود، گزارش ها حاكي است عذر نامبرده خواسته شده است. وي به فهرستي از اخراجي ها پيوست كه شامل جمشيد چالنگي، كوروش صحتي، رودي(رودابه) بختيار و احمد باطبي نيز مي شود.
کد خبر: ۱۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
مدرسه ۹ کلاسه فاطمیه که کار ساخت و ساز آن از سال ۱۳۸۷شروع شده بودبا حضور مسولین محلی و استانی در شهر لنده افتتاح شد.
کد خبر: ۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
رگزاری جلسه پرسش و پاسخ با حضور جمعی از مسولین محلی لنده
درآستانه هفته دفاع مقدس جلسه پرسش و پاسخ با حضور جمعی از مسولین محلی برگزار گردیده است.
به مناسبت هفته دفاع مقدس جلسه پرسش و پاسخ با حضور جمعی از مسولین محلی در سالن آمؤزش و پرورش لنده با حضور کارکنان و دانش اموزان دبیرستان پروین برگزار گردیده در این جلسه مسولین به سوالات دانش آموزان در زمینه سیاسی " آجتماعی وُفرهنگی پآسخ دادند.
کد خبر: ۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴