آوای دنا :جمعی از دانش آموزان خوش ذوق و فعال دبیرستان استعدادهای درخشان شهید بهشتی یاسوج در اقدامی خداپسندانه و خودجوش اقدام به پاک سازی و تنظیف محیط پارک جنگلی یاسوج کردند. این گروه دانش آموزی متشکل از حدود 30 دانش آموز به همراه مسئولین این دبیرستان ساعت 10 صبح از دبیرستان نامبرده واقع در خیابان فردوسی به سمت پارک بزرگ جنگلی یاسوج حرکت کرد.
این گروه دانش آموزی به سرپرستی یکی از دانش آموزان به نام احسان امیری اردکانی و زیر نظر محمد آرامشیانی جو مدیر دبیرستان و با همراهی و همکاری رضا رضایی دبیر جغرافیا این دبیرستان اقدام به پاک سازی این مکان کرده اند.
امیری اردکانی سرپرست گروه در رابطه با هدف از انجام این کار گفت: "شهر یاسوج پایتخت طبیعت ایران است ولی باید بپذیریم که ما پایتخت نشینان خوبی نیستیم! چرا که به جای همکاری و کمک و نظافت در بهداشت شهری داریم محیط شهری و جاذبه های گردشگری خود را که هر کدام می توانند زیرساختی برای ورود صدها هزار گردشگر، ورود میلیون ها و حتی میلیاردها تومان ارز و ایجاد اشتغال برای هزاران نفر و ... باشند آلوده کرده ایم و قطعا گردشگر هم حاضر نیست برای دیدن محیط طبیعی که لایه ای از زباله آن را فرا گرفته به یاسوج بیاید. صراحتا می گویم که اگر این در کنار این طبیعت زیبا و دوست داشتنی مردمی که به فکر محیط زیست هم بودند داشتیم به جرئت می توانم بگویم لااقل 10 درصد از مشکلات استان حل می شد. بد نیست بدانید که کشور انگلیس فقط از جاذبه های موسیقیایی اش 1.4 میلیارد دلار درآمد سالیانه دارد! هم چنین کشور اوکراین در سال گذشته میلادی میزبان 23 میلیون گردشگر بوده است و موجب درآمد 5 میلیارد دلاری برای این کشور شده است در حالی که کل ایران با وسعت چند برابر اوکراین فقط 15 میلیون گردشگر را به خود جذب کرده است. فکر نمی کنم که اوکراین بیش از دو برابر استان کهگیلویه و بویراحمد مساحت داشته باشد، یعنی این استان ظرفیت کسب درآمد 5/2 میلیارد دلاری –چیزی حدود هفت هزار میلیارد تومان (عددی با 12 صفر!)- چیزی 3-2 برابر بودجه استان که با آن می توان به هر هم استانی حدود 10 میلیون تومان کمک کرد. لازم به ذکر است که هزینه اقامت در اوکراین روزانه حدود 100 دلار است. یعنی حدود 300 هزارتومان خودمان! در حالی که خرج اقامت در ایران و به خصوص در یاسوج از اوکراین بسیار کم تر است، اما اوکراین که نه تنگ تامرادی دارد و نه بی بی حکیمه و نه روستای کریک و ... چگونه در این امر تا این حد موفق بوده است؟ ضمنا برای دیدن آمار ارائه شده می توانید مراجعه کنید به چمدان(ضمیمه روزنامه جام جم ) 29 مرداد 1392 شماره 111. پس می توان نتیجه گرفت که ایران و به خصوص پایتخت طبیعت آن ظرفیت جذب گردشگر بسیار بالایی دارد که این مهم بدون فرهنگ سازی به وسیله کارهای مشابه و همکاری مسئولین امکان پذیر نیست." این گروه به مدت 2 ساعت مشغول به پاکسازی زباله های پارک جنگلی یاسوج بود. سرپرست این گروه می گوید :"اگر حمایت نشویم ادامه نمی دهیم!" امیری اردکانی هم چنین ادامه داد: "هدف و انگیزه ما از انجام این کار در زمان حاضر بیشتر از همه آماده سازی محیط به منظور ورود مهمانان نوروزی به این استان بوده است تا اگر مهمانی مثلا به پارک جنگلی آمد همیشه این را به یاد داشته باشد که پارک جنگلی جای تمیزی بود و از آن بع عنوان یک خاطره شیرین یاد کند. چه بسا همین فرد بتواند موجب ورود چند گردشگر دیگر به استان شود." و بسیار گله می کند از ناهماهنگی ها و بی نظمی ها در ادارات استان: "انجام چنین کار به ظاهر کوچکی 2 هفته هم و غم من بوده است. این از همان وظایف مسئولین استان است که در ادامه عرض می کنم. به منظور انجام این کار با چند نهاد و سازمان همکاری کرده ایم که در توضیحی کوتاه سعی می کنم اطلاعاتی کامل و کوتاه در رابطه با همکاری نهاد ها با این گروه در اختیار شما قرار دهم. شهرداری یاسوج را باید واقعا بدترین مکان دولتی بنامم که تاکنون رفته ام! بعد از 2 هفته پیگیری صبح روز حرکت که به آنجا رفتم تا هنوز حتی اتوبوس ما را هماهنگ نکرده اند اگر من کار را پیگیری نمی کردم مطمئنم که دیگر شهرداری حتی از من نمی پرسید که کارتان انجام شد یا خیر! شهرداری دست کش، کیسه زباله، خودرو زباله بر را در حالی که هماهنگی قبلی صورت گرفته بود در اختیار ما قرار نداد! مسئولین تلفنشان را جواب نمی دادند و ... کل امکاناتی که شهرداری به ما داد یک اتوبوس واحد بود! در حالی که پاکسازی طبیعت اصلا وظیفه ما نیست بلکه در واقع ما داریم به شهرداری کمک می کنیم، این هم به جای خسته نباشیدشان است البته قصد ما به هیچ وجه منت گذاشتن بر دوش کسی نیست بلکه ما به وظیفه مان عمل کرده ایم اما مجموعه شهرداری عزیز شما چرا به وظیفه ات عمل نمی کنی؟! من به مسئولین شهرداری و اعضای شورای شهر دوستانه پیشنهاد می کنم اگر نمی خواهید به مشکلات مردم و شهر رسیدگی کنید استعفا بدهید و در جایی دیگر به منازعات خود بپردازید. والله این برای برخی از شما که نمی دانند برای چه و از طرف چه کسانی بر صندلی ریاست تکیه زده اند بهتر است. اداره آموزش و پرورش شهرستان بویراحمد، سازمان هواشناسی و سازمان اتوبوسرانی یاسوج و حومه نیز همکاری خوبی با ما داشتند. اما با 4 شماره ی هواشناسی تماس گرفتم اما هیچکدام در وقت اداری پاسخگو نبودند. بر خلاف بقیه واقعا صدا و سیما مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد بهترین همکاری را با ما داشتند که در این بلبشو ادارات جای شکر دارد! البته نباید اطلاعات غلط دادن و از نظر ما دروغ و از نظر خودشان سیاست را که یکی از مدیران که با آن ها همکاری کردیم آن را به فجیع ترین شکل به کار برد فراموش کنیم! اما به صلاح نیست نام او را بیاوریم. لازم به ذکر است این ارزیابی ها را نمی توان آماری محکم دانست. شاید مشکل از ماست که بد با آن ها همکاری می کنیم!! به هرحال ما سعی کرده ایم وظیفه دینی و انسانیمان را در حد توان خودمان انجام دهیم و البته ما هم مثل دیگران امیدوار هستیم به افزایش حمایت از محیط زیست." احسان امیری اردکانی هم چنین به جایگاه اندک فرهنگ حفاظت از محیط زیست در بین مردم استان اشاره کرد و گفت: "خدا می داند که وقتی در برخی محافل به قوم لر و فرهنگشان توهین می شود بسیار ناراحت می شوم و آرزو می کنم که ای کاش ما مردم این استان می توانستیم کمی بیشتر به فکر فرهنگ عمومی و رفتارهای اجتماعی مان باشیم که حفاظت از محیط زیست نیز جزئی از آن است." وی در پایان نیز افزود: "اگر عزیزانی مایل به همکاری با این گروه هستند می توانند از طریق ایمیل ehsanamiriardakani@gmail.com با من در ارتباط باشند." این گروه دانش آموزی پس از زیارت قبور مطهر شهدای گمنام و اقامه نماز نظر به امامت حجت الاسلام و المسلین احسان نادری به محل دبیرستان تیزهوشان یاسوج بازگشت. سرپرست این گروه کارگردانی سه فیلم مستند کوتاه را نیز در کارنامه فرهنگی خود داراست. لازم به ذکر است عکسهای تکمیلی طی 4-5 روز آینده به خدمت شماارسال می گردد.
کد خبر: ۲۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۱۲
اصرار بر شعار «مرگ بر آمریکا» و «لبیک یاحسین» گزینه روی میز ملت ایران است که در بیش از هزار شهر و شهرستان و ۴ هزار روستای سراسر کشور و در تمامی مسیرهای منتهی به میدان بزرگ آزادی تهران ظهور خواهند یافت
کد خبر: ۲۶۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۰
روزنامه های : همشهری - آرمان - اعتماد - کیهان - هفت صبح - مردم سالاری - جام جم - تهران امروز - ایران - شرق - دنیای اقتصاد - جهان صنعت - بانی فیلم - خبر ورزشی - گل - پیروزی - استقلال - 90 - ایران ورزشی- ابرار ورزشی.
منبع/جار
کد خبر: ۲۵۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
انتصاب یک مادر و پسر در دو عنوان متفاوت در یک وزارت خانه از جمله اتفاق های جالب این چند روز اخیر بود.
دو انتصاب برای یک خانواده در یک روز و یک وزارتخانه. شاید مادر و پسر خانواده «احمدی افزادی» را بتوان خبرسازترین خانواده روز 23 مهرماه دانست. مادر و پسری که دو حکم از یک وزارتخانه گرفتند. یکی به عنوان مشاور وزیر در سمت خود ابقا و دیگری به عنوان رئیس دانشکده متعلق به وزارت ارشاد منصوب شد.
«عفت شریعتی» که سابقه نمایندگی مردم مشهد در مجلس شوری اسلامی و سخنگویی و نائب رئیسی در کمیسونهای فرهنگی و اجتماعی مجلس را دارد، روز 23 مهرماه با حکم علی جنتی، به عنوان مشاور وزیر ارشاد در اموربانوان ابقا شد. شریعتی 61 ساله که مشاور اموربانوان وزیرارشاد دولت دهم هم بود، سه شنبه گذشته با حکم وزیر جدید ارشاد، در سمت خود ابقا شد. شریعتی، مدرک کارشناسی در رشته تاریخ و تمدن ملل، کارشناسی ارشد عرفان اسلامی و کارشناسی ارشد مدیریت دارد و تدریس دانشگاهی و تحصیلات حوزوی هم در کارنامه او به چشم می خورد. اما کمی آن سو تر از اتاق وزیر در ساختمان وزارت ارشاد، مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا) هم حکم ریاست دانشکده خبر را به نام پسر خانم شریعتی زد. «محمود احمدی افزادی» که در سال 86 هم سابقه مدیریت دانشکده خبر را داشت، 23 مهرماه با حکم «محمد خدادی» مدیر عامل ایرنا، به دانشکده خبر رفت تا کلید اتاق ریاست این دانشکده را تحویل بگیرد.
احمدی افزادی پیش از این مدیرکل اخبار شبکه جام جم ، مدیرکل ارتباطات مرکز پژوهشهای صداوسیما، عضو هیئت علمی دانشکده صداوسیما بوده است. ضمن این که به عنوان «مشاور» در کنار اکبر ترکان هم حضور دارد. احمدی غیر از این ها سابقه اجرای برنامه تلویزیونی «نگاه یک» را هم دارد و برنامه زنده «شب آفتابی» در شبکه تهران هم از جمله فعالیت های فعلی او به عنوان تهیه کننده و مجری در تلویزیون است.عفت شریعنی در گفتگویی که سال 90 در ماهنامه «دنیای زنان» منتشر شده است درباره خانواده و رابطه مادر و پسری با فرزندانش گفته:«همسر من قاسم احمدي افزادي است كه در دانشگاه علوم تربيتي مشهد مشغول به كار بود و در حال حاضر بازنشسته است. يك دختر و سه پسر به نامهاي محمود، مسعود و اميرحسين دارم. محمود احمدي افزادي كه فرزند اول من است در حال حاضر مدير شبكه تهران است و در دانشگاه هم تدريس ميكند و رسالت رسانهاي خودش را انجام ميدهد. محمود داراي دكتراي ارتباطات با گرايش مديريت استراتژيك است و مسعود هم در رشته عرفان و اديان تحصيل ميكند و در اين عرصه تدريس ميكند. دخترم داراي مدرك كارشناسي ارشد رشته فقه و مباني اسلامي است و مشغول تدريس است. دو فرزند اول من يعني محمود و مسعود سالهاست كه در تهران ساكن هستند و ازدواج كردهاند اما دخترم در مشهد ازدواج كرده و آنجا ساكن است. اميرحسين كه پسر آخر و فرزند آخر خانواده است فعلا مجرد است و در رشته زبان انگليسي در دانشگاه آزاد مشهد در حال تحصيل ميباشد. من با پسرانم خيلي صميمي هستم. فاصله سني من با فرزندان به ويژه دو پسر اولم بسيار كم است. با فرزند اولم حدود 18 سال اختلاف سني دارم. ما هميشه با هم بودهايم و حتي با هم كار پژوهشي انجام ميدهيم. روابط من با فرزندان بسيار صميمي و محترمانه است. هيچ كدام از فرزندانم با من و پدرشان با لفظ تو و الفاظ مفرد صحبت نميكنند و هميشه آن حالت احترامآميز در خانواده ما وجود دارد. از يك طرف محيط خانواده صميمي است و از طرفي هر كدام از اعضاي خانواده احترام سايرين را رعايت ميكنند و اين موضوع بين كوچك و بزرگ تفاوتي ندارد.»پسر اول خانواده احمدی افزادی یعنی «مسعود» هم مدیر شبکه تلویزیونی «شما» در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است.
مرجع/مجله مهر
کد خبر: ۲۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۷
اوای دنا: كلاه نمدي نرم با لبههاي متوسط و چيني در جلوي تاج آن كه اغلب مردان به سر ميگذارند. فدورا نامهاي ويژهاي دارد.
فدورا در موسيقي و سينماي نيمه دوم قرن بيستم كاربرد بسيار يافت كه از آن ميان ميتوان به كلاه معروف اينديانا جونز اشاره كرد.
كلاه نمدي
كلاه بختياري پوششي است گرد از جنس نمد(پشم در هم تنيده با رطوبت و فشار)، بيشتر به رنگ سياه و گاهي به رنگ قهوهاي روشن يا قهوهاي تيره بدون لبه، از پايين به بالا گشادتر، پايين آن سفتتر و فرم و شكل آن نيمكره بوده و معمولا شكل سر را به خود ميگيرد.
ارتفاع آن متنوع، اما در رايجترين نوع آن نزديك به 12سانتيمتر است. ضخامت نمد كلاه بايد حدود پنج ميليمتر و جنس آن مرغوب و خيلي نرم باشد.
كلاه نمدي ميان همه لرزبانان رايج و مورد استفاده است. تنها تفاوت در نوع رنگ كلاه مورد استفاده است. كلاه نمدي سياه تنها در ميان بختياريها استفاده ميشود، اما لرهاي كهگيلويه و بويراحمد و لرستان از كلاههاي نمدي با رنگ قهوهاي تيره و روشن استفاده ميكنند.
كلاه نمدي سياه در روستاهاي چهارمحال و روستاهاي اطراف اصفهان هنوز مورد استفاده قرار ميگيرد. كلاه نمدي ميان اهالي ديلمان در استان گيلان نيز هنوز مورد استفاده قرار ميگيرد كه رنگ اين كلاه معمولا قهوهاي است.
قشقاييها نيز نوعي كلاه نمدي سفيد رنگ (گاهي قهوهاي) كه به كلاه دوگوشي معروف و شبيه تاج است، استفاده ميكنند.
در گذشته استفاده از كلاه نمدي در بين ساكنان ساحل شمالي خليج فارس بويژه در استان بوشهر رواج داشته است.
رنگ سفيد اين كلاه كه به آن كلاه خسروي هم گفته ميشود در آغاز ويژه خانها بود، اما بعدها عشاير از پوشيدن لباس بختياري نيز منع شدند ، به مرور زمان كلاه سفيد جاي خود را به كلاه سياه مردم عادي داد و امروزه ديگر كودكان نيز كلاه سفيد خسروي به سر ميگذارند.
كلاه خسروي همانطور كه از نامش پيداست، طرحش از كلاه خسروان، پادشاهان ساساني است.
نوع ديگر آن نيز شب كلاه است كه بيشتر توسط جوانان مجرد، چوپانها، افراد كم درآمد و گاهي هنگام كار مورد استفاده قرار ميگيرد.
اين كلاه از يك نمد ضخيمتر و پستتر ساخته ميشود، معمولا رنگ آن قهوهاي روشن يا قهوهاي تيره است و علت نامگذاري آن به شب كلاه اين است كه چوپانها با همين كلاه ميخوابيدند و سر را روي قطعه سنگي ميگذاشتند و كلاه حايل ميان سر و سنگ بوده است.
كارگاههاي نمد مالي از ديرباز در شهرهاي شوشتر، دزفول، ايذه، شهركرد، بروجن، نجفآباد و... فعال بودهاند. امروزه كارگاههاي توليد كلاه نجفآباد و اصفهان مشهورتر، اما در عمل رو به زوال هستند. با اين حال كارگاههاي ساخت كلاه نمدي در شهر بروجن در استان چهارمحال و بختياري به دليل اقبال دوباره مردم به اين كلاه، روندي رو به رشد را طي ميكنند.
كلاه بيسبال
كلاهي از كتان سبك با تاج گرد نرم و آفتابگير سختي در جلو. پشت اين كلاه با اندازه سر كسي كه كلاه را بر سر ميگذارد قابل تنظيم است.
اين كلاه نه فقط در بازي بيسبال براي جلوگيري از نور آفتاب، كه در لباس راحت و روزمره امروزي نيز كاربرد زيادي دارد.
كلاه ماهيگيري
كلاه ماهيگيري از كتان نرم با لبههاي پهن پايين افتاده ساخته ميشود كه هم مردان و هم زنان به سر ميگذارند.
لبههاي پهن اين كلاه براي محافظت چشمها، صورت و حتي پشت گردن از آفتاب ساخته شده است.
اين كلاهها در آغاز توسط ماهيگيران و كشاورزان ايرلندي براي محافظت از باران استفاده ميشد، اما امروزه اغلب طبيعتگردان آن را سر ميگذارند.
كلاه قايقسواري
تاج اين كلاه حصيري بسيار كوتاه و لبههاي آن پهن است. پيش از اين توسط قايقرانان استفاده ميشد، اما امروزه در سفرهاي تابستاني و باغها نيز كاربرد دارد و با نواري به رنگ رسمي اعضاي باشگاهها، دانشكدهها يا انجمنها آراسته ميشود.
در استراليا، نيوزيلند و آفريقاي جنوبي اين كلاه هنوز بخشي از يونيفرم رسمي بسياري از مدارس پسرانه است.
كلاه پوست خرس
كلاه پوست خرس، كلاهي بلند از جنس خز است كه در مراسم يونيفرم نظامي استفاده ميشود.
شكل و جنس اين كلاه در اصل براي محافظت صاحب آن از ضربات برنده شمشير طراحي شده بوده، اما امروزه تنها توسط نظاميان بريتانيا استفاده ميشود و بويژه به دليل كاربردش توسط نگهبانان كاخ باكينگهام شناخته شده است.
كلاه شعبده
كلاه شعبدهبازان يا تاپ هت، كلاه استوانهاي بلند و لبه پهني است كه از پوست نمدمالي شده سگ آبي تهيه ميشود.
اين كلاه از نيمه دوم قرن هجدهم تا اواسط قرن بيستم استفاده عمومي داشت، اما اكنون تنها به خرگوشي كه شعبدهبازان از آن بيرون ميآورند، معروف است و كاربردش به برخي اعضاي انجمنهاي خاص محدود شده است.
كلاه پهن
كلاهي گرد، نرم و اغلب از پشم و نخ است كه لبه سخت و كوتاهي در جلو دارد. اين كلاه كه زماني كلاه پسرك روزنامهفروش نيز ناميده ميشد امروزه بيشتر توسط نويسندگان و روزنامهنگاران استفاده ميشود.
قدمت اين كلاه را تا قرن چهاردهم در شمال انگلستان تخمين ميزنند و اغلب با مهاجران ايرلندي و انگليسي در آمريكا پيوند خورده است.
در قرن نوزدهم بويژه كارگران انگليسي و ايرلندي اين كلاه را سر ميگذاشتند، اما از نيمه دوم قرن بيستم به اين سو، چهره بسياري از روشنفكران و هنرمندان نيز با اين كلاه همراه شد.
كلاه شرلوك هولمز
كلاه گرم و پشمي كه از فاستوني محكم ساخته ميشود، جلو و عقب آن لبه دارد و در كنارههايش روگوشيهايي هست كه ميتوان بالاي سر آنها را به هم گره زد.
اين كلاه مناسب شكار در آب و هواي باراني اسكاتلند ساخته شده و به دليل پيوندي كه با نام شرلوك هولمز دارد كلاهي براي كارآگاهان نيز پنداشته ميشود.
كلاه مخروطي شرقي
كلاههاي پهن مخروطي شكلي كه از جنس حصير ساخته شده اغلب در شرق و جنوب شرقي آسيا و مشخصا در چين، اندونزي، ژاپن، كره، فيليپين و ويتنام به كار ميرود.
اين كلاه با يك نوار پارچهاي كه از زير چانه ميگذرد روي سر نگاه داشته ميشود و فاصلهاش از روي سر با نواري ازجنس مشابه حفظ ميشود. اين كلاه فرد را مقابل آفتاب و باران محافظت ميكند.
گات
گات، كلاه سنتي مردان كرهاي است و براي ايرانيان به واسطه سريالهاي كرهاي پخش شده از تلويزيون آشناست.
اين كلاه از موي اسب ساخته ميشود كه چارچوبي از ني بامبو به آن شكل ميدهد و رنگ سياه آن تا حدي شفاف است.
شكل گات استوانهاي بلند است كه لبه پهني دورتادور آن را گرفته است.
غُتره
غتره، پوششي سه قسمتي است كه مردان عرب به سر ميگذارند و از يك عرقچين در وسط سر، روسري سفيد يا راهداري كه دور صورت آويزان ميشود و نوار سياهي كه بالاي سر و دور اين روسري ميپيچد تشكيل شده است.
مدل، رنگها و انواع غترهها ميتواند نشانگر قبيله و قوميت فردي كه آن را بر سر دارد، باشد.
قراقلي
كلاهي استوانهاي است كه از پشم نوعي گوسفند به نام قراقل ساخته ميشود و در آسياي مركزي كاربرد دارد.
برخي رهبران شوروي سابق مثل برژنف علاقه خاصي به استفاده از اين كلاه داشتند.
اينكلاه بر سر محمدعلي جناح نيز ديده ميشد و امروزه نيز حامد كرزاي اغلب همين كلاه را بر سر دارد.
كلاه فرانسوي
كلاه كپي كه در ايران اغلب به عنوان كلاه فرانسوي شناخته ميشود شكل استوانهاي كوتاه دارد كه تاج آن گرد و تخت است و لبهاي در جلو دارد.
اين كلاه را پليس و نظاميان فرانسوي بر سر ميگذارند كه از سال 1830 در اين كشور به كار رفته و براي هر رده و درجهاي نوعي از آن استفاده ميشود.
اين كلاه غير از فرانسه ميان برخي نيروهاي بلژيك، يونان، نروژ، اسپانيا، سوئد، هند، ايرلند شمالي و سوئيس نيز كاربرد دارد.
كلاه يهودي
كيپا يا كلاه يهودي، كلاهي بود به رنگ سفيد يا زرد كه يهوديان در دوران كهن در اروپا ميپوشيدند.
اوايل پوشيدن آن اختياري بود، اما بعد از سال ۱۲۱۵ مردان بالغ يهودي مجبور بودند خارج از محلههاي يهودينشين براي شناخته شدن، اين كلاه را بپوشند. بعيد نيست ريشه اين كلاه هم مثل كلاه فريژي كه يهوديان بابلي ايران بايد ميپوشيدند از ايران باشد.
طبق قوانين يهودي، يهودياني كه عمل به احتياط ميكنند بايد هميشه موهايشان را بپوشانند. اين كلاه هميشه در دستنوشتههاي يهوديان ميآمد و يهوديان آلمان بعدها آن را در مهرهايشان و نشان رستههاي نظاميشان استفاده ميكردند كه نشان ميدهد اقلا ابتدا اين كلاه بخشي از لباس يهوديان بوده است.
در متون يهوديان آمده كه مرد سرناپوشيده نبايد تورات را بلند بخواند يا به چيز مقدسي فكر كند يا چهار ذراع راه برود و وارد شدن مرد سرناپوشيده به كنيسه نيز جايز نيست.
طربوش
طربوش يا آنگونه كه درتركيه ميگويند، فز، كلاه نمدي سرخ رنگ به شكل استوانهاي كوتاه است كه اغلب آويز ريش ريشي به بالاي آن متصل است و يادآور حاكميت عثماني است.
طربوش در مصر كه مردم اين كشور پيش از انقلاب مصر به وسيله آن شناخته ميشدند سالها بود فقط بر سر دانشجويان الازهر و قاريان قرآن كريم ديده ميشد، اما امروزه دوباره جاي خود را بر سر مردم مصر پيدا كرده است.
طربوش نماد تاريخي و فرهنگي عصر پاشاها و افنديها در مصر قبل از انقلاب ژوييه 1952 به عنوان نشان مردانگي و وجاهت استفاده ميشد، اما پس از مدتها استفاده نشدن عملا به منبع درآمد خوبي براي آتليههاي عكاسي تبديل شد و عكاسخانههاي مصر با ارائه طربوش، مردم و گردشگران را تشويق ميكردند با آن عكس يادگاري بگيرند.
از وقتي به سر گذاشتن طربوش از حالت يك رسم قديمي از ميان رفت صنعت طربوشسازي نيز از رونق افتاد، اما با اين حال ميتوان در شهرك الحسين، گنجينهاي از اين كلاه معروف مصري را پيدا كرد.
در حال حاضر خيلي از دختران و پسران مصري در مراسم عروسي و جمعهاي خصوصي طربوش به سر ميگذارند.
طربوش اوايل قرن 19 ميلادي بهوسيله محمدعلي پاشا، موسس مصر تازه وارد اين كشور شد. در زمان عباس اول نيز اين كلاه پوشش رسمي دربار شد. محمدالطربوش 150 سال قبل شركت طربوش دوزي را به راه انداخت.
پاناما
كلاهي حصيري است كه در اكوادور ساخته شده است، اما چون از كانال پاناما براي فروش و صادر شدن به بقيه دنيا ميرفت به اين نام شناخته شده است. كلاه پاناما معمولا با لباسهاي تابستاني پوشيده ميشود.
منبع/ جام جم
کد خبر: ۱۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
اوای دنا:استان کهگیلویه و بویراحمد با 17 درصد رشد در اهداء خون بعد از استان خراسان جنوبی رتبه دوم را کسب نموده است.
به گزارش اوای دنا به نقل از جام جم آنلاين ، طی شش ماهه نخست سال جاری یک میلیون و 47 هزار و 111 واحد خون در کشور اهدا شده است.
بر اساس این گزارش، بیشترین رشد آمار اهدای خون طی مدت یاد شده در استان خراسان جنوبی با 36 درصد و استان کهگیلویه و بویراحمد با 17درصد ثبت شده است.
همچنین استان اصفهان هفت درصد، آذربایجان غربی 11درصد و خراسان رضوی چهار درصد رشد آمار اهداي خون داشته اند.
بنا بر این گزارش، استان البرز نیز با کاهش آمار اهدای خون مواجه بوده است.
کد خبر: ۱۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۱۶
اوای دنا: لباس اقوام لر نمادي از پيشينه كهن اين سرزمين است كه ميتوان از نقوش ثبت شده روي برخي دفينههاي كهن چند هزار ساله به اهميت و جايگاه آن پي برد. متاسفانه امروزه اين نوع پوشش به فراموشي سپرده شده و كمتر كسي را ميتوان در كل استان لرستان يا حتي روستاها با اين پوشش و لباس محلي مشاهده كرد.لباس لري از چنان ارزش و محبوبيتي در بين اقوام لر برخوردار است كه ترانههاي زيادي در باب هراس از فراموشي و نابودي كامل آن سروده شده است.اين لباس كه با فرهنگ اقوام لر پيوندي كهن و ديرينه دارد، داراي ويژگيهاي خاصي است كه بر اساس طبقه و شأن اجتماعي افراد طراحي و ساخته شده است. البته لباس مردان، زنان و كودكان لر از الگوي واحدي برخوردار است، اما رنگ و تزئيناتي كه روي آن قرار گرفته، تفاوت طبقاتي، سن و جنس افراد را نشان ميدهد.پيراهن، كلنجه، كت و گلوني اجزاي تشكيل دهنده لباس زنان لر و پيراهن، شلوار، كلاهنمدي، گيوه، ستره و شال، لباس مردان لر است.لباس لر، مظهر ناز و نيازمسئول كانون آييني سنتي استان لرستان درباره اين لباس ميگويد: لباس هر قوم از منظر ناز و نياز به وجود آمده است. بنا به اين الگو لباس مردان لر از منظر نياز و لباس زنان علاوه بر نياز از منظر ناز طراحي شده است كه وجه نياز در لباسها بر وجه ناز ارجحيت دارد.بهزاد پاكدل با بيان اينكه لباسي كه امروزه به عنوان لباس لري استفاده ميشود، لباس اصيل لرستان نيست، ميافزايد: لباس لري به مدت چند هزار سال كمترين تغييرات را به خود ديده است و تنها تغيير آن در دوران پهلوي بوده كه يقه لباس مردان (ستره) و چاك لباس زنان (كلنجه) و برخي نقشهاي آن دستخوش تغييراتي شد، ولي با اين اوصاف لباس لري از معدود لباسهاي سنتي است كه با وجود تهاجمات فرهنگي دستخوش كمترين تغييرات شده است.وي با بيان اينكه هر جزئي از لباس متناسب با فرهنگ و مردمان يك سرزمين طراحي و ساخته شده است،خاطرنشان ميكند: به همين علت نبايد اجازه داد كه برخي از طراحان براي فروش بيشتر دوختههاي خود، اصالت اين لباس را كه هويت مردمان اين سرزمين است از بين ببرند.پاكدل تاكيد ميكند: هر لباس در شرايط خاص به وجود آمده است، به عنوان مثال در گذشتههاي دور لرستان بسيار سردتر از امروز بوده و لباسي همچون ستره كه حدود 25 كيلو وزن دارد پوششي مناسب در مقابل سرماست، ولي در حال حاضر و به خاطر شرايط امروزي شايد نشود از اين لباس سنتي استفاده كرد، اما ميتوان براي حفظ اصالت و هويت، لباس محلي آن را در مراسم مختلف بويژه عروسيها ودر روز 14 آبان كه روز مراسم آييني است استفاده كرد.يكي از طراحان لباس محلي نيز ميگويد: لباسهاي محلي و بهخصوص لباس لري قدمتي بسيار ديرينه دارد و به نوعي زبان گويا و معرف يك قوم است.معصومه ظهرابي ميافزايد: با توجه به اينكه اقوام لر در گذشته در نقاط مركزي زيادي از ايران سكونت داشتند، اين لباس الگو و مدلي براي لباس ديگر اقوام اين مناطق شده است.اين طراح لباس تاكيد ميكند: يكي از مشكلات از بين رفتن محبوبيت اين پوشش لباس بخصوص بين جوانان امروزي، بد نشان دادن لباس اقوام لر در سريالها يا برنامههايي است كه لباس را به صورت مندرس و نامرتب استفاده ميكنند.وي ميگويد: 12سال است كه به عنوان طراح لباس محلي فعاليت دارم و با همكاري ميراث فرهنگي توانستهايم برخي از مشكلات موجود در طراحي لباس محلي و عرضه و ارائه آنها را كاهش دهيم، ولي عدم وجود مكاني براي عرضه و ارائه لباسها و كمبود كارگاه از اصليترين مشكلات طراحان البسه محلي است.به گفته اين طراح، بازارچهاي براي ارائه لباس محلي و احياي اين لباس وجود ندارد و اين يكي از دلايلي است كه باعث شده لباس محلي بختياري در بسياري از سايتهاي اينترنتي به عنوان لباس محلي اقوام لر معرفي شود.منبع/ جام جم
کد خبر: ۸۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۲۳