اوای دنا-دکتر خدارحم سهرابی :ايران هراسي يكي از راهبردهاي تبليغاتي و جنگ رواني در سياست خارجي آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي، عليه جمهوري اسلامي ايران است. راهبرد ايران هراسي همزاد و مترادف با راهبرد اسلام هراسي و امواج آن مي باشد. اين راهبرد در طي سي ساله گذشته همواره توسط دولت هاي ايالات متحده آمريكا چه جمهوري خواه و چه دموكرات، به صورت پيوسته در سياست خارجي و ديپلماسي عمومي اين كشور پي گيري شده است.
چرائي اتخاذ راهبرد ايران هراسي به شكل گيري و پيروزي انقلاب اسلامي در ايران باز مي گردد. انقلاب اسلامي، ايران را كه كانون توجهات جهان اسلام قرارداد. اين مهم به همراه موقعيت ژئواستراتژيك كشورمان باعث شد كه ايران به بازيگري تأثيرگذار بر مناسبات دو منطقه خاورميانه عربي و جنوب غرب آسيا تبديل شود. در شرايط مذكور عملا منافع آمريكا را به چالش كشيده به گونه اي كه كاندوليزا رايس صراحتاً اعلام كرد؛ ايران تنها كشوري است كه مهمترين چالش هاي استراتژيك را براي ايالات متحده و شكلي از خاورميانه كه ما خواهان ايجاد آن هستيم پديد آورده است.
در همين راستا «ري تكيه» در مقاله اي با عنوان «هزينه هاي بازدارندگي ايران» كه نشريه تصميم ساز «فارين افروز» در تاريخ 29 آوريل 2008 آن را منتشر كرد به برخي از چالش ها اشاره مي كند و اذعان مي دارد كه؛ «ايران مشكلاتي اساسي براي ايالات متحده پديد آورده است. تلاش ايران براي دستيابي به توانايي هاي هسته اي، دخالت هاي زيركانه در عراق، مخالفت آزاردهنده ايران با فرآيند صلح (رژيم جعلي) اسرائيل و فلسطين فهرستي سهمگين از گلايه هاي آمريكا از ايران را تشكيل مي دهد.»
¤محورهاي ايران هراسي
آمريكا و برخي از كشورهاي غربي همواره با رويكرد تخاصمي مسائل مرتبط با ايران را منعكس مي نمايند به گونه اي كه جمهوري اسلامي ايران در نظر مخاطب، تهديدي عليه صلح و امنيت منطقه و جهان معرفي مي گردد. رصد و محوريابي جنگ رواني نظام سلطه عليه ايران مؤيد اين موضوع است و راهبرد ايران هراسي مشتمل بر هفت محور مي باشد كه عبارتند از:
-القاء دسترسي ايران به سلاح هاي هسته اي
-حمايت ايران از تروريسم
-نقض حقوق بشر در ايران
-القاء تهاجمي بودن فناوري هاي دفاعي ايران
-دخالت جمهوري اسلامي ايران در امور كشورها
-اسلامي بودن نظام سياسي در ايران
-القاء مخالفت ايران با صلح و ثبات منطقه اي.
مخدوش جلوه دادن ماهيت و اركان نظام ديني و رويكرد تخاصمي نسبت به ايران، نقطه مشترك تمامي محورهاي ذكر شده مي باشد كه برآيند آن چهره اي از جمهوري اسلامي را در ذهن مخاطب آماج ترسيم مي كند كه بر پيش فرض و انگاره ايجاد هول و هراس استوار است.
¤تاكتيك ها و تكنيك هاي ايران هراسي
دست كاري و فريب افكار عمومي و وارد كردن بازيگران در زمين بازي و نقش هاي تعيين شده از سوي آمريكا غايت هدف راهبرد ايران هراسي است كه لازمه تحقق آن اجراي دقيق تاكتيك ها و تكنيك هاي متنوع هدفمند و پيچيده مي باشد. برخي از اين تاكتيك ها و تكنيك ها عبارتند از:
-بهره گيري از بار منفي واژه ها، كلمات و مفاهيم حساسيت برانگيز در افكار عمومي (نسبت دادن بنياد گرايي به جمهوري اسلامي ايران)
-وانمايي و سياه نمايي درخصوص ايران (تهيه و نمايش فيلم ضد ايراني 300)
-بهره گيري از تاكتيك ارعاب (القاء خطر فناوري موشكي ايران براي اروپا)
-انگاره سازي هاي هدفمند (قراردادن تصوير آقاي احمدي نژاد در كنار تصوير هيتلر)
- استفاده از تاكتيك همسان سازي (قرار دادن نام سپاه در فهرست سازمان هاي تروريستي)
- تحريف اخبار مرتبط با ايران (غيرصلح آميز معرفي كردن پيشرفت هاي هسته اي ايران)
- القاء مستقيم و غيرمستقيم (معرفي ايران به عنوان محور و كانون شرارت در جهان)
- بهره گيري از تكنيك تكرار (ايران به دنبال استيلا بر كشورهاي منطقه مي باشد)
موارد مذكور در واقع بخشي از تاكتيك ها و تكنيك هاي مورد استفاده در راهبرد ايران هراسي است كه به طور معمول در خصوص ايران مورد استفاده مقامات و رسانه هاي آمريكايي و اروپايي قرار مي گيرد.
¤ امواج ايران هراسي
موج اول ايران هراسي همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به مرحله اجرا گذارده شد. با عملياتي شدن موج اول اين راهبرد، كشورهاي عربي منطقه در شرايطي هول انگيز قرا رگرفته و وادار به بازي در زمين معين شده از سوي آمريكا و لابي صهيونيسم شدند. هول و هراس ايجاد شده در بين كشورهاي منطقه و جاه طلبي صدام، عملا پازل جنگ افروزي آمريكا را كامل كرد و جنگي همه جانبه و گسترده را با هدف سرنگوني جمهوري اسلامي، به ايران تحميل كرد. از سوي ديگر اجراي موج اول ايران هراسي، موضوع فلسطين را نيز از كانون توجهات جهان عرب خارج ساخت، اين مهم فرصت مناسبي را براي رژيم جعلي اسرائيل فراهم كرد تا اقدام به قتل عام گسترده و وحشيانه فلسطيني ها و آواره كردن آنان نمايد. در واقع در سايه موج اول ايران هراسي بود كه رژيم اشغالگر قدس توانست جنوب لبنان را به اشغال خود در آورد.
¤ موج دوم ايران هراسي
از آنجا كه ايران هراسي، همزاد و مترادف با اسلام هراسي است لذا همزمان با موج دوم اسلام هراسي، دومين موج ايران هراسي نيز به منصه ظهور رسيد. پس از حادثه 11 سپتامبر با معرفي ايران به عنوان محور و كانون شرارت، عملا موج دوم ايران هراسي در سياست خارجي ايالات متحده آمريكا شكل گرفت.
نومحافظه كاران جنگ سالار با انگاره سازي و تقسيم جهان به خير و شر، سعي در القاء اين مفهوم داشتند كه ايران در نطقه كانوني شرارت در جهان قرار گرفته است. كاخ سفيد در موج دوم ايران هراسي با شكل دادن فضاي هيجاني عليه ايران، سعي مي كرد تا ايران را وادار به تغيير رفتار و تغيير ساختار نمايد. همچنين ايران هراسي و معرفي ايران به عنوان محور و كانون شرارت، فرصت ايجاد اجماع و منزوي ساختن ايران در مناسبات بين المللي را براي آمريكا فراهم مي ساخت.
¤ موج سوم ايران هراسي
متعاقب شكست سياست هاي خاورميانه اي آمريكا، موج سوم ايران هراسي نيز كليد زده شد. پيروزي اصولگرايان و تاكيد آنان بر پايداري در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و همزماني آن با وقوع تحولات منطقه اي، توازن قدرت در منطقه را به سود ايران تغيير داد. پس از آن با احساس نگراني عميق واشنگتن از تحكيم محور ايران، عراق، سوريه لبنان و فلسطين، راهبرد ايران هراسي بيش از پيش مورد تاكيد سران كاخ سفيد قرار گرفت. وقوع جنگ 33 روزه و پيروزي حزب الله لبنان از يك سو و ناكامي هاي پي درپي آمريكا در منطقه و عراق شرايط را براي كاخ سفيد بحراني تر و دشوارتر كرد از اين رو نومحافظه كاران جنگ سالار راه خروج از بحران را در گرو توازن قدرت و بازدارندگي ايران يافتند بنابراين عملياتي كردن موج سوم ايران هراسي، ناظر بر ايجاد بازندگي و مهار منطقه اي جمهوري اسلامي ايران است.
¤ اهداف پيدا و پنهان ايران هراسي
1- انتقال بحران از مديترانه به خليج فارس:
كاخ سفيد با تاكيد بر راهبرد ايران هراسي در واقع سعي دارد بر تحولات منبعث از پيروزي بزرگ حزب الله در جنگ جولاي 2006 مديريت نمايد. در اين راستا با تمركز بر روي اين راهبرد و انتقال بحران به خليج فارس عملا سعي دارد تا وضعيت امنيتي رژيم جعلي اسرائيل را بهبود بخشيده و همانند موج اول ايران هراسي، براي اين رژيم جعلي فرصت سازي نمايد. در اين رابطه اظهارات بشاراسد در جمع گروهي از فرهيختگان عرب به درك بهتر وضعيت نابسامان رژيم صهيونيستي كمك مي نمايد وي گفته بود؛ «رژيم اسرائيل پس از پيروزي مقاومت لبنان بر اين رژيم وارد دوران پيري خود شده است.»
2- سرعت بخشيدن به روند سازش اعراب و رژيم جعلي اسرائيل:
واشنگتن در موج دوم ايران هراسي به دنبال اين هدف مي باشد كه با ايجاد هول و هراس در بين كشورهاي عربي از قدرت نفوذ ايران در منطقه، اين كشورها را وادار به بازي كردن در ميدان بازي تعيين شده نمايد. فرآيند كاناليزه كردن كشورهاي عربي منطقه، پازل آمريكا و لابي صهيونيسم را در جهت ايجاد جبهه عربي- اسرائيلي كامل مي كند. تشكيل جبهه موصوف از يك سو اجراي مصوبات نشست پائيزي موسوم به آناپوليس را امكان پذير مي سازد و از سوي ديگر شرايط را براي به رسميت شناختن رژيم جعلي اسرائيل فراهم مي كند وي اعلام داشت: در چرايي و اصرار آمريكا و لابي صهيونيسم براي سرعت بخشيدن به روند سازش اعراب و رژيم اشغالگر قدس، اظهارات بشاراسد قابل تأمل است و معادله بين المللي بعد از پيروزي بزرگ حزب الله تغيير كرد به گونه اي كه بسياري از ميانجي گران بين المللي از جمله سران يهودي به دمشق مي آيند و از ما مي خواهند تا در صلح با اسرائيل شتاب به خرج دهيم، زيرا معتقدند كه اسرائيل در معرض خطر قرار دارد و به ناچار بايد آن را از طريق تسريع در صلح در منطقه از زوال و نيستي محتمل نجات دهند.»
در اين رابطه مي توان تصور كرد كه اجراي سياست لبه پرتگاه جنگ عليه دمشق در واقع ناظر بر حلقه تكميلي تسريع روند سازش اعراب و رژيم صهيونيستي است.
3- تشكيل ناتوي عربي از عمان تا لبنان:
بازدارندگي در برابر قدرت ايران از طريق همكاري دولت هاي عربي منطقه يكي از اهداف ديگر راهبرد ايران هراسي و اساس سياست خارجي ايالات متحده آمريكاست. در واقع هدف واشنگتن از تأكيد بر موج سوم ايران هراسي، جدا كردن ايران از همسايگان عرب و ايجاد بلوك عربي (ناتوي عربي) متشكل از شش كشور حاشيه خليج فارس، مصر، اردن و آمريكا (1+2+6) در برابر ايران مي باشد.
در اين راستا «ديك چني» معاون رئيس جمهوري آمريكا، در اواخر ماه مي روي عرشه ناو آمريكايي «جان استينس» در خليج فارس، تصريح كرد: «ما با دوستانمان در برابر تندروي و تهديدهاي استراتژيك خواهيم ايستاد. ما به تلاش براي رهايي كساني كه متحمل رنج و سختي شده اند ادامه خواهيم داد و دشمنان آزادي را به دست عدالت خواهيم سپرد و با كمك ديگران از دستيابي ايران به جنگ افزارهاي كشتار گروهي و چيره شدن اين كشور بر منطقه جلوگيري خواهيم كرد.»
4- مهار منطقه اي ايران:
عملياتي شدن راهبرد ايران هراسي ناظر بر تلاش واشنگتن براي سوزاندن برگ هاي برنده ايران در منطقه است. كاخ سفيد با ايجاد هول و هراسي در كشورهاي عربي سعي دارد آنان را وادار به نقش آفريني در عراق، لبنان و فلسطين مطابق با سياست هاي خود نمايد.
در اين ارتباط همزمان با درخواست «رايان كروكر» سفير آمريكا در عراق، براي بازگشايي سفارتخانه هاي كشورهاي عربي در بغداد، رابرت گيتس وزير دفاع اين كشور نيز در گفت وگو با يك شبكه عربي به كشورهاي مذكور توصيه كرده است اگر مي خواهند در عراق تنها صداي يك همسايه و آن هم ايران شنيده نشود، فوراً سفيران خود را به عراق اعزام نمايند.
5- منزوي ساختن ايران در عرصه بين المللي:
زمينه سازي براي منزوي ساختن ايران در عرصه بين المللي هدف ديگر اجراي راهبرد ايران هراسي مي باشد. واشنگتن با تأكيد بر راهبرد مذكور در واقع سعي دارد مدل كره شمالي را براي متوقف ساختن فعاليت هاي هسته اي ايران پياده سازي كند. ضمن آنكه اجراي راهبرد ايران هراسي به زعم آمريكا، مي تواند باعث شكل گيري اجتماع ضدايراني در جهان شده و بازيگران رسمي و غيررسمي را با سياست هاي ايران ستيزانه كاخ سفيد همراه نمايد.
6- ايجاد مسابقه تسليحاتي در منطقه:
ميليتاريزه شدن سياست خارجي آمريكا هزينه هاي زيادي را متوجه اين كشور كرد به گونه اي كه جنگ عراق تاكنون 700 ميليارد دلار براي كاخ سفيد هزينه در برداشته و دست كم 3هزار ميليارد بر اقتصاد آمريكا خسارت وارد كرده است. از اين منظر راهبرد ايران هراسي در واقع وادار كردن كشورهاي عربي به مسابقه تسليحاتي با ايران مي باشد تا واشنگتن از محل فروش تسليحات بتواند بازار سودآوري را براي خود مهيا سازد. انعقاد قرارداد تسليحاتي 20ميليارد دلاري في مابين آمريكا، عربستان سعودي و برخي اميرنشين هاي منطقه ناظر بر تحقق اين هدف است.
اظهارات «نيكلاس برنز» معاون وزير خارجه آمريكا به خوبي رابطه فروش جنگ افزار به كشورهاي منطقه و راهبرد ايران هراسي را مشخص مي سازد. وي هدف از فروش تسليحات به كشورهاي منطقه را توانمند ساختن آنها در برابر توسعه طلبي ها و تجاوزگري هاي ايران عنوان مي كند.
7- توجيه حضور نظامي و اشغالگري آمريكا در منطقه:
انگاره سازي براي كشورهاي منطقه و هراساندن آنان از ايران، فرآيندي است كه در واقع حضور نظامي آمريكا در منطقه و اشغالگري آن را توجيه مي كند. اين موضوع، زماني اهميت خود را بيش از پيش نمايان مي سازد كه موج نفرت و انزجار در منطقه نسبت به عملكرد آمريكا فزوني يافته است. بنابراين ايران هراسي راهبرد تبليغاتي و جنگ رواني است كه ناظر بر ترميم قدرت نرم آمريكا در منطقه مي باشد.
8- تسلط بر منابع نفتي منطقه:
آمريكا با عملياتي كردن راهبرد ايران هراسي علاوه بر اينكه حضور خود را در منطقه توجيه و تثبيت مي نمايد، امكان تسلط خود بر منابع انرژي منطقه را نيز مهيا مي سازد. شايان ذكر است منابع 22 ميليارد بشكه اي نفت آمريكا طي 11 سال آينده به اتمام خواهد رسيد و اين كشور مجبور خواهد شد روزانه 25ميليون بشكه نفت خام خريداري كند. از اين منظر راهبرد ايران هراسي رابطه مستقيمي با تأمين انرژي مورد نياز آمريكا در كمتر از ربع قرن آينده دارد چرا كه در چند سال آينده به دليل مصرف فزاينده داخلي، امكان صادرات نفت از برخي از كشورهاي صادركننده گرفته خواهد شد و تنها عربستان، عراق و ايران كشورهايي خواهند بود كه در 30 سال آينده مي توانند صادرات نفت داشته باشند. بنابراين ايران هراسي در واقع پلي است كه واشنگتن سعي دارد با عبور از آن از يك سو تحولات آينده داخلي خود را مديريت نمايد و از سوي ديگر بحران هاي منطقه اي و بين المللي فراروي آمريكا را مهار و كنترل نمايد.
کد خبر: ۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۲۴
اوای دنا-دکتر خدارحم سهرابی :ابتدا در بیان ريشة این اصطلاح باید گفت که “Islamophobia” از دو کلمة اسلام “Islam”، حرف ما بعد کلاسیکِ O و كلمة فوبیا “Phobia” به معنای ترس یا بیزاری نامعقول از چیزی تشکیل یافته است. گفتنی است که كلمة «فوبیا» دو کاربرد کلی و متفاوت دارد. گاه در روانشناسی در مورد افراد به معنای نوعی بیماری بهکار میرود و گاه در زمينة اجتماعی و در کنار اصطلاحات مربوط به ضدیت با اقوام و ملیتها استفاده ميشود. بدیهی است که مورد نخست فاقد دلالت سیاسی است ولی مورد دوم دلالتی سیاسی دارد (مرشدیزاد، 1388: 14).اگر بخواهیم بر اساس این کلمات به تعریف این مفهوم بپردازیم، دلالت این تعریف بسیار ناقص و محدود خواهد بود. شاید مفهوم تبعیض و ناشکیبایی ضداسلام و مسلمانان سادهترین تعریف برای این مفهوم باشد. البته باید توجه داشت که هر چند کاربرد این واژه به چند دهة اخیر باز ميگردد1 اما بحث اسلامهراسي پیشینهای تاریخی دارد و در پس زمينة آن علل مختلف تاریخی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و روانشناسی نمایان است. در دایرةالمعارف مطالعات قومی نژادی آمده است که با وجود گسترش مسئلة اسلامهراسي و تبدیل شدن آن به یکی از معضلات نگرانکننده پس از 11 سپتامبر، هنوز تعریف جامع و مانعی از آن وجود ندارد (Encyclopedia of Race … 2003: 218).
در اصطلاح رایج اسلامهراسي، مسلمانان به عنوان افرادی تلقی ميشوند که با ارزشهاي غربی درتقابل هستند و به عنوان دشمن و تهدید برای ارزشها و انسجام ملی به شمار ميآيند. این واژه به تبعیض و پیشداوری (غیر عقلانی) ضداسلام یا مسلمانان اشاره دارد(Fredman, 1992: 121).مؤسسة (Runnymede Trust) اسلامهراسي را اینطور تعریف کرده است2: «ترس یا تنفر از اسلام، و در نتیجه، ترس و تنفر از همة مسلمانان»؛ این مؤسسه همچنین توضیح ميدهد که واژة اسلامهراسي به تبعیض عملی علیه مسلمانان از طریق ایجاد محرومیت در زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اشاره دارد و در پی بیان این مطلب است که اسلام هیچ ارزش مشترکی با دیگر فرهنگها ندارد و جایگاه پایینتری نسبت به فرهنگ غربی دارد و بیشتر از اینکه یک مذهب باشد، یک ایدئولوژی سیاسی خشونتبار است و خصومت با آن امری عادی به شمار ميآيد (Islamphobia…, 1997: 60).
عوامل بسیاری در ایجاد و گسترش اسلامهراسي مؤثر بودهاند که از جمله، میتوان به مسائل زیر اشاره کرد3: 1. رشد احساسات ضد مهاجرت در بيشتر کشورها. 2. اقدامات تروریستی گروههاي افراطی نظیر القاعده. 3. خشونت و تبعیض سازمانیافته ضدمسلمانان (با حمایت دولتها و احزاب غربی). 4. گسترش ایدئولوژیهای خیر و شرگونه (نظیر نظریة برخورد تمدنهاي هانتینگتون). 5. هراس از گسترش ایدئولوژی اسلام سیاسی. 6. مشروعیتبخشی هوشمندانه دولتهای غربی به دشمنی ضداسلام و مسلمانان و نادیده گرفتن حقوق مسلمانان. 7. هراس از گسترش اسلام و اسلامی شدن اروپا.8. ایجاد و گسترش موج رسانهاي ضداسلام و مسلمانان.
بعد از یازده سپتامبر گزارشها و اخبار رسانهها ضدمسلمانان و اعراب، چهرة مسلمانان را نزد افکار عمومی بهشدت مخدوش کردند. رسانهها به جای توجه به واقعیات موجود در جهان اسلام، توجه خود را (عمداً یا غیرعمدی) بر روی فضای آلودة ضداسلام متمرکز كردهاند و در راستای تقویت همین فضای ضد اسلامی حرکت ميكنند و در پی تکرار گزینشی پیوند میان اسلام و خشونت هستند. برخی رسانهها هم در تلاشاند تا نشان دهند که جنگهاي صلیبی میان اسلام و مسیحیت همچنان ادامه دارد و تقابل بین مسلمانان و مسیحیان، ادامه همان جنگهاي صلیبی است. رسانهها برای تخریب اسلام در نزد افکار عمومی، به طرح پرسشهاي کلیشهای در مورد اسلام ميپردازند و براي مثال، مباحثی مانند: تبعیض ضدزنان مسلمان، حجاب، و جهاد را مطرح ميكنند.
در این مطلب که رسانهها نقشی اساسی در معضل اسلامهراسي دارند، تردیدی وجود ندارد. در این بخش ابتدا به اجمال، نقش و ابزار رسانهها در جهت گسترش اسلامهراسي و نظریههاي موجود در این زمینه، معرفي ميشوند و در ادامه بهطور خاص، متمرکز بر بحث اسلامهراسي در رسانههاي بریتانیا بررسي ميشود.
گروههاي قدرتمند با تسلط بر جریان اصلی رسانهها (به عنوان یکی از منابع قدرت در دنیای جدید) به شکل هوشمندانهای عمل ميكنند و در این راستا، روشها و ابزارهای جدیدی را در انتقال پیام و اقناع مخاطب به کار میبرند. از این روست که در بحث اسلامهراسي و ضدیت با اسلام و مسلمانان، از مفاهیم قدیمی و عامیانة نژادپرستی (رنگ پوست، نوع نژاد، نژاد برتر، نژاد پست و...) و اختلافات آشکار مذهبی صحبتی به میان نمیآورند و در مقابل، با ابزارهای دیگری پیام خود را بهشکل باورپذیر و توجیهپذير به مخاطب ارائه میدهند؛ براي مثال، مسئلهاي که امروزه در بحث اسلامهراسي در رسانههاي غربی و به همین نحو، در رسانههاي بریتانیایی مطرح ميشود، تأکید بر تمایزها و تفاوتهاي مسلمانان با جامعة میزبان است که پس از روشن كردن تفاوتها، تلاش ميكنند که ارزشها و ويژگيهاي فرهنگي ـ مذهبی خود را در جایگاهی برتر، و ارزشها و ويژگيهاي فرهنگي ـ مذهبی مسلمانان را در مرتبهای پایینتر قرار دهند. به عبارتی ديگر، پس از تمرکز بر روی اختلافات، در مرحلة بعد، اقدام فرهنگها و ارزشهاي غربی به عنوان یک ایدئآل معرفي ميكنند. پیامد چنین گفتمانی، مخالفت و بیگانهانگاریِ سایر فرهنگها و ارزشهاست.
البته این تنها، یکی از جنبههای اقدامات اسلامستیزانة رسانههاي غربی بهشمار میرود. نگرانی در مورد رسانهها وقتی شدت مییابد که برای بيشتر مردم، تنها منبع کسب اطلاعات و اخبار (بهويژه آنهايي که با مسلمانان در ارتباط نیستند) این رسانهها باشند. در مجموع، رسانهها نقش کلیدی در شكلگيري و گسترش اسلامهراسي ایفا ميكنند، براساس تحقیقات الیزابت پول در دایرةالمعارف مطالعات قومی و نژادی، رسانهها نقش مهمی را در ایجاد فضای ضد اسلامی و اسلامهراسي ایفا كردهاند. وی با مطالعة مقالات روزنامههای انگلیسی بین سالهاي 1994 تا 2004 م. به این نتیجه رسیده است که رسانهها اغلب در پی نمایش تصویری منفی از مسلمانان هستند که در نتیجة این تصاویر، مسلمانان یک تهدید و دشمن برای ارزشهاي غربی محسوب ميشوند . (Encyclopedia of Race …, 2003: 217)
بن در کتاب زنان مسلمان در جامعه انگلیس معتقد است که دشمنی و خصومت ضداسلام در پیوند نزدیک با تصاویری از مسلمانان است كه در رسانهها به نمایش در ميآيد و در آن مسلمانان وحشی، بدوی، غیرمتمدن و بیفرهنگ معرفی ميشوند (Benn,and Jawad 2004: 165).
رسانهها با استفاده از منابع مالي قابل ملاحظه و شبكههاي متنوع در تلاشاند كه تصويري نامناسب از اسلام به افكار عمومي ارائه دهند. در همين حال، هرچند مسلمانان تلاش ميكنند كه اين تصوير نادرست را تصحيح كنند و به نوعي با اين تصوير مقابله كنند، با توجه به سلطة جهاني رسانههاي غربي، عموماً تلاشهاي آنها بيفايده (و يا كمفايده) بوده است. غرب براساس تجربههاي جنگهاي جهاني و دوران جنگ سرد، داراي توان بسيار حرفهاي در راه تبليغات و انتقال پيامهاي مورد نظرش شده است و اين چيزي است كه مسلمانان از آن بيبهرهاند. بيشتر رسانههاي غربي از حوادث پس از يازده سپتامبر در جهت بهرهبرداري از اهداف سياسي خود استفاده ميكنند اين رسانهها اسلام را در اشكال «راديكاليسم»، «بنيادگرايي» و «افراطگرايي» نمايش ميدهند و روشن است كه در دنياي پستمدرن و در فضايی كه رسانهها نقش محوري دارند، تصاوير داراي واقعیتی فراتر از حقيقت ميگردند. رسانههاي بریتانیایی در تلاشاند كه مسلمانان را تروريست و تهديد براي امنيت غرب معرفي کرده بدين طريق، هم از گسترش اسلام جلوگيري كنند و هم به نوعي جنگ افغانستان و عراق را توجيه كنند. همين تلاشها و جريانها در سالهاي اخير منجر به شكلگيري بخشی از جريان اسلامستيزي و اسلام هراسي در جامعة بریتانیا شده است.
برخي اختلاف ميان مسلمانان و جريانهاي اصلي رسانهاي را امری عادي تلقي ميكنند، اما واضح است که اين چالش فراتر از يك اختلافنظر است؛ زیرا ضمن اینکه بهطور روزافزون افزایش مییابد، تأثيرات عميقي هم، بر زندگي مسلمان داشته است. مسلمانان معتقدند كه رسانهها تصويري نادرست از آنها ارائه ميدهند و تمركز رسانهها، بیشتر بر جنبهها و اخبار منفي است و توجهي به نكات مثبت نميشود. با یک نگاه کلی به بحث اسلامهراسي در رسانههاي بریتانیا میتوان سه محور اصلی را شناسایی کرد که عموماً اغلب اخبار و گزارشها و مقالههاي مربوط به مسلمانان، براساس این نقاط محوری سازماندهی و بیان ميشوند. در اینجا به اجمال این محورها بررسي ميشود: راهکار :حضور مسلمانان در فضاي مجازيمسلمانان بهتدريج در حال آشنايي و بهرهگيري از فناوريهاي جديد ارتباطي هستند كه يكي از آنها فضاي مجازي اينترنت است. امروزه شاهد وبسايتهاي فراوانی دربارة اسلام هستيم. به علت ارزانی و دسترسی آسان به اینترنت، این پدیده در حال گسترش و پیشی گرفتن از سایر رسانههاي است؛ براي مثال هم اکنون بيشتر گروهها و سازمانهاي اسلامی در بریتانیا وبسایت رسمی دارند که در آن اخبار، مواضع و ديدگاهها، مقالات و تحليلهاي خود را ارائه ميدهند. با يك نگاه كلي و براساس جستوجوهاي معمول انجام شده در وبسايتهاي اسلام و مسلمان اين نتايج بهدست آمده است:1. بسياري از سايتها در كشورهاي غربي و به زبان انگليسي هستند؛2. در فرقه و ايدئولوژي سایتها تنوع فراوان وجود دارد؛3. انواع مختلف سايتهاي مربوط به سازمانها، اشخاص، دانشگاهي و اتاقهاي گفتوگو وجود دارد؛4. محتويات سايت عموماً عبارتاند از: دعوت، موضوعات آموزشي و اطلاعرساني سياسي، مسائل جاري، گفتوگوهايي ميان عقيدهاي و مقالات (Bunt, 2000: 35). بهطور کلی موضوعات متنوعي در صفحات مربوط به اسلام و مسلمانان بحث ميشود: قرآن و حديث، فرقههاي اسلامي (شيعه ـ سني و صوفيه و...) ديدگاههاي فلاسفه اسلامي، اختلافات شيعه و سنی، مسائل سياسي مربوط به كشورهاي اسلامي نظير افغانستانـ پاكستان، كشمير، مالزي، سنگاپور، سودان، عربستان، اسلام سياسي (بهويژه مرتبط با حماس و حزبالله).به نظر می رسد دنیای مجازی و وبسایتها، فضای مفیدی برای گفتوگو در مورد اسلام ایجاد كردهاند. این فضا به کاربران این اجازه را ميدهد تا علاقهمندان و کسانی که در مورد اسلام (و عموماً تصویر رسانهاي منفی آن) کنجکاو هستند، بتوانند اطلاعات مفیدی کسب کنند.
کد خبر: ۷۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۱۵
پیکرهای مطهر دو شهید ظهر سه شنبه با حضور اقشار مختلف مردم شهرهای یاسوج و دهدشت تشییع شدند.
پیکر پاک شهید ستوان یکم پاسدار "آیت صدیقی نژاد" پس از تشییع در گلزار شهیدان یاسوج به خاک سپرده شد.پیکر مطهر ستوان دوم پاسدار "محمد سهراب ثانی" پس از تشییع در شهرهای یاسوج و دهدشت، در گلزار شهدای زادگاهش "لنده" به خاک سپرده شد.این شهیدان در درگیری با گروه تروریستی پژاک در غرب کشور به درجه رفیع شهادت نائل شدند.....
ضمن تسليت به خانواده اين عزيزان ازخدابخواهيم راه آن شهيدان عزيزوهمه شهداراادامه دهيم ...
کد خبر: ۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴