تقویت سیستم دفاعی بدن و جلوگیری از بروز سکته های قلبی از جمله مهمترین تاثیر حجامت در افراد است.
کد خبر: ۲۷۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۱۶
آوای دنا :6 استان کردستان، کرمانشاه، کهکیلویه و بویراحمد، لرستان، سیستان و بلوچستان و گیلان؛ بیکارترین استان های کشور هستند و بالاترین درصد از مجموع ۲.۴ میلیون بیکار فعلی را در خود جای داده اند. در این بین، ۴ استان از مجموع بیکارترین مناطق کشور در غرب ایران واقع شده و سهم شرق و شمال ایران نیز یک استان است.به گزارش مهر، چند وقت پیش علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کرد فاصله نرخ بیکاری در استان ها به ۱۳ درصد رسید، اما حالا مرکز آمار ایران گزارشی را ارائه کرده که این شکاف عجیب و فاصله معنادار بیکاری در استان ها به ۱۵ درصد در پاییز امسال رسیده است.به بیان ساده تر، در حالی که نرخ بیکاری در ۹ استان طی پاییز امسال کمتر از ۱۰ درصد بوده است، اما فاصله نرخ بیکاری در بهترین و بدترین بازار کار کشور به ۱۵ درصد رسیده است و این شکاف در سال های گذشته همچنان وجود داشته است.در تهران اما بالاترین تعداد شاغلان و همچنین بیکاران کشور دیده می شود. پایتخت در عین حالی که جمعیت فوق العاده بالایی از شاغلان کل کشور را در بخش های مختلف جای داده، همچنین تعداد زیادی از بیکاران را نیز دارد و تخمین زده می شود این تعداد در پاییز امسال به ۵۰۰ هزارنفر رسیده باشد.بیکاران پایتخت نشین۱۳ استان کشور هم اکنون از وضعیت بهتری نسبت به تهران در بازار کار قرار دارد و دارای تعداد کمتری از متقاضیان کار است که البته بخش عمده ای از آن به بالا بودن تمرکز جمعیت در تهران و مهاجرت بخشی از جمعیت همان استان ها به پایتخت در پی کار و زندگی برمی گردد.کارشناسان بازار کار معتقدند توزیع ناعادلانه فرصت ها و امکانات در کشور که در طول دهه های گذشته شکل گرفته و همچنین مهاجرت یکباره صدها هزار نفر به منظور زندگی در پایتخت؛ از عوامل اصلی بهم خوردن تعادل در بازارهای کار کشور است تا جایی که شکاف های معناداری به لحاظ فرصت ها در بازارهای مختلف کار استان ها مشاهده می شود و اینگونه نیست که دلیل بهتر بودن نرخ بیکاری در منطقه ای تلاش چشمگیر مردم آن بخش و بالا بودن نرخ بیکاری در منطقه ای دیگر، منفعل ماندن جمعیت آن باشد.در واقع نرفتن صنعت، توسعه نیافتگی و یا عدم امکان گسترش کشاورزی در برخی مناطق به دلایل اقلیمی و آب و هوایی و همچنین وجود برخی مزیت های طبیعی مانند نفت و گاز در جنوب ایران؛ باعث کشیده شدن متقاضیان کار به مناطق مختلف کشور در جستجوی کار می شود. اینگونه است که فردی مجبور می شود هزاران کیلومتر از محل سکونت اصلی خود دور شود تا بتواند از یک فرصت شغلی در گوشه دیگری از کشور بهره مند شود.مقایسه وضعیت نرخ های بیکاری در برخی استان های به شدت شبیه یکدیگر از لحاظ آب و هوایی، منطقه ای و برخورداری مانند گلستان و گیلان که در گذشته ای نه چندان دور همسایه نیز بوده اند نیز نتایج جالب و در عین حال قابل توجه برنامه ریزان را نشان می دهد.کوچ بیکاری به شمال و غرببه گزارش مرکز آمار ایران نرخ بیکاری در استان گلستان در پاییز امسال ۴ درصد و در گیلان ۱۶.۴ درصد بوده است، یعنی گیلانی ها نسبت به گلستانی ها ۴ برابر بیشتر دغدغه بیکاری فرزندان خود را دارند و این معضل بزرگ اجتماعی را لمس می کنند! در هر صورت، پایتخت با وجود برخورداری از زمینه های فراوان کار و جذابیت بازار اشتغال آن، از ۱۳ استان کشور وضعیت نامناسب تری دارد و با دو استان که یکی در همسایگی آن قرار دارد (البرز)، دارای وضعیت مشابهی است. آنچه که این روزها در کلانشهر تهران به چشم می خورد گسترش تصاعدی مشاغل خدماتی و زیرمجموعه های آن، تقریبا بی تاثیر بودن کشاورزی در اشتغال زایی این استان به ویژه برای شهر تهران و همچنین اشتغال گروه هایی در بنگاه های بخش خصوصی است.هرچند در گزارش های مرکز آمار ایران چیزی به عنوان دلایل کاهش بهتر بودن نرخ بیکاری در برخی مناطق کشور وجود ندارد، اما کارشناسان برخورداری آن مناطق از فرصت های بهتر شغلی، مزیت های منطقه ای، پایین بودن جمعیت و نوع نگرش مردم آن بخش ها نسبت به کار را از عوامل اصلی متفاوت بودن وضعیت بازار کار استان های کشور می دانند.در واقع اینکه مردم ساکن در یک منطقه از کشور به شغل چه نگاهی داشته باشند و اینکه آیا به انجام مشاغل مختلف و حتی رده پایین گرایش داشته باشند و یا برای دستیابی به مشاغل لوکس و مدیریتی و پشت میزنشینی تلاش کنند؛ باعث می شود تا در منطقه ای برخی کارها زمین بماند و کسی به آنها توجهی نداشته باشد و در برخی مناطق دیگر برای آنها متقاضی وجود داشته باشد.۶ استانی که محل تجمع بیکاران استبا این اوصاف در فصل سوم امسال استانهای گلستان با ۴ درصد، کرمان ۵.۴ درصد، هرمزگان ۵.۸ درصد، سمنان ۵.۹ درصد، یزد ۶.۵ درصد و همدان با ۶.۸ درصد بهترین بازارهای کار کشور را در اختیار داشته اند و کمترین نرخهای بیکاری به شرحی که گذشت، در آنها به ثبت رسیده است.از سوی دیگر، بازار کار در استان هایی مانند سیستان و بلوچستان با ۱۳.۹ درصد، کهکیلویه و بویراحمد ۱۴.۷ درصد، کرمانشاه ۱۵.۹ درصد، کردستان ۱۶.۱، گیلان ۱۶.۴ و لرستان با ۱۸.۹ درصد؛ به شدت نامناسب و در شرایط تقاضای بالایی از سوی کارجویان برای اشتغال قرار دارد. در واقع باید گفت درصد بسیار بالایی از جمعیت ۲ میلیون و ۴۰۱ هزارنفری بیکاران پاییز امسال در این استان ها متمرکز شده اند. البته در این گروه از استان های دارای تعداد بالای بیکاران می توان به مازندران با ۱۲.۹ درصد، اصفهان ۱۲.۲ و اردبیل با ۱۲.۶ درصد هم اشاره کرد.به صورت کلی هم اکنون بیکاری اصلی کشور در استان های واقع در شمال و غرب کشور متمرکز شده و از این بابت استان های واقع در فلات مرکزی ایران از وضعیت به مراتب بهتری برخوردارند. درباره ۳ استان شمالی کشور نیز نکته قابل اهمیت وضعیت مناسب بیکاری در گلستان و وضعیت نامناسب در مازندران و گیلان است به نحوی که گیلان در جمع ۶ استان اول بیکار کشور قرار دارد.
کد خبر: ۲۴۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۲۱
شیپور استاش در کودکان کوتاهتر و گشادتر است، به همین دلیل در سرماخوردگی کودکان بیشتر شاهد عفونتهای گوش هستیم. یکی از علامتهای شاخص آمدن پاییز ، برگریزان و کاهش محسوس دمای هواست. این تغییر اقلیمی زیبا با خود بیماریهایی به همراه دارد. مهمترین بیماریای که تاکنون درمانی کامل برای آن یافت نشده سرماخوردگی است. سرماخوردگی هر ساله هزینه زیادی را به اقتصاد کشور وارد میکند؛ هزینههایی مثل غیبت از محل کار یا رفتن به پزشک و خرید دارو. ویروس سرماخوردگی در مرحله اول به حلق و بینی و گاهی نیز به گوش حمله میکند و مشکلاتی را برای فرد مبتلا به وجود میآورد. دکتر ابراهیم رزمپا، فوقتخصص جراحی سر و گردن و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره بیشتر توضیح میدهد.چرا در فصل سرما، سرماخوردگی و آنفلوآنزا نسبت به دیگر فصول شدت مییابد؟یکی از ویژگیهای فصل پاییز تغییرات آب و هوایی ناگهانی است. افت شدید دما در بدن هر فرد تغییراتی ایجاد میکند، زیرا کاهش دما روی سیستم ایمنی بدن تاثیر میگذارد و آن را ضعیف میکند و در نتیجه بدن مستعد بیماری میشود و ویروس وارد شده بسرعت عملکرد خود را آغاز میکند. عامل مهم دیگری که به ویروسها اجازه فعالیت بیشتری میدهد محیط بستهای است که افراد در آن زندگی میکنند. در محیط بسته، ویروسها قابلیت جابهجایی ندارند و در یک مکان جمع میشوند. در این فصل از وسایل گرمایشی نیز استفاده میشود. این وسایل، خشکی هوا را زیاد و خشکی نیز مخاط تنفسی و مخاط بینی را در مقابل عفونتها ضعیف میکند و خودبهخود شیوع بیماریهای ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی بالا میرود.با توضیحاتی که دادید میتوان گفت افرادی که دچار بیماریهای زمینهای یا نقص سیستم ایمنی هستند بیشتر در معرض خطرند؟کاملا درست است. بیمارانی که سیستم ایمنی ضعیفتری دارند مانند بیمارانی که شیمیدرمانی میشوند یا مبتلا به یکی از بیماریهای خاص هستند، افراد مسن یا کودکان بیشتر در معرض خطرند. البته ویروس، همه افراد سالم یا بیمار را درگیر میکند، ولی طبیعی است شدت علائم بیماری به مقاومت بدن فرد بستگی دارد.برخی افراد مدام سرما میخورند. آیا به دلیل ضعف در سیستم ایمنی است؟البته میتواند به همین دلیل باشد. ولی همان طور که اشاره کردید برخی بخصوص کودکان دبستانی، چند بار در سال سرما میخورند. قطعا کودک سیستم ایمنی ضعیفتری نسبت به یک بزرگسال دارد، اما عامل مهم در سرماخوردگی کودکان محیطی است که کودک مدت طولانی در آن قرار میگیرد. این محیطها بسته هستند و چند نفر در کنار هم قرار میگیرند .وجود ویروس در بدن یک کودک بسرعت به دیگران انتقال مییابد. این چرخه باید قطع شود، ولی در محیطی مانند مدرسه یا محل کار قطع این چرخه کمی دشوار است.عفونت ویروسی چگونه بدن را درگیر میکند؟عفونت ویروسی از راه هوایی وارد بدن میشود و علاوه بر بینی، سینوسها، حلق و گوش را نیز درگیر میکند. سرماخوردگی یک بیماری سیستمیک محسوب میشود و فرد مبتلا ممکن است درد عضلانی نیز داشته باشد. خستگی و بیحالی مفرط نیز از دیگر علائم فعالیت ویروس در بدن است، زیرا بدن در این حالت انرژی زیادی صرف مبارزه با ویروس میکند. عفونتهای ویروسی سرماخوردگی کمتر با تب همراهند، ولی آبریزش، سوزش گلو و گلودرد نشانههای واضحی است که تقریبا در همه بیماران مبتلا به سرماخوردگی میبینیم. البته در برخی مواقع ممکن است عفونت در گوش ظاهر شود.درباره عفونتهای گوش بیشتر توضیح دهید.گوش از طریق شیپور استاش (لولهای که از طرف عقب بینی به گوش راه پیدا میکند و تهویه گوش میانی از طریق این لوله انجام میشود) درگیر میشود. وقتی عفونت به این مجرا راه مییابد، فشار منفی در گوش ایجاد میشود و شیپور استاش عملکرد طبیعی خود را از دست میدهد.شیپور استاش در کودکان کوتاهتر و گشادتر است، به همین دلیل در سرماخوردگی کودکان بیشتر شاهد عفونتهای گوش هستیم.آیا سرماخوردگی به درمان نیاز دارد؟عفونتهای ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی اغلب مواقع خود به خود و بعد از یک دوره بیماری بهبود مییابد و نیازی هم به درمان ندارد ولی گاهی دیده میشود با پایین آمدن سیستم ایمنی، عفونت میکروبی نیز بر عفونت ویروسی سوار میشود که در این شرایط حال جسمانی بیمار وخیم تر خواهد شد. اینجاست که یک سرماخوردگی ساده به یک گلو درد چرکی تبدیل شده و تب و لرز و سایر نشانهها بروز میکند. در این مواقع باید از آنتیبیوتیک برای درمان عفونت باکتریایی استفاده شود. برای سرماخوردگی به دادن آنتی بیوتیک نیاز نیست و متاسفانه به غلط برای این بیماران آنتیبیوتیک تجویز میشود. تجویز آنتیبیوتیک بدون دلیل مشخص باعث میشود مقاومت بدن در برابر آنتیبیوتیکها افزایش یابد و اگر بیماری عفونی جدی پیش آید براحتی نتوان آن را کنترل کرد. در بدن ما میکروبهای طبیعی زندگی میکنند که هیچ ضرری هم برای بدن ندارند. تجویز آنتیبیوتیک بیمورد این میکروبها را از بین میبرد.توصیه شما برای مبتلایان به سرما خوردگی چیست؟سرماخوردگی حدود هفت تا ده روز طول میکشد. در این مدت بهتر است استراحت کافی داشته باشید و از خوددرمانی پرهیز کنید. در صورتی که زمان بیشتر از این باشد، بهتر است به پزشک مراجعه کنید.هنگام بروز علائم، مصرف مایعات گرم و غذاهایی مانند سوپ و آش را بالا ببرید. استفاده از آبمیوههای حاوی ویتامین ث، سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند. سعی کنید رطوبت محل زندگیتان را بیشتر کنید. این کار را میتوانید با استفاده از بخور انجام دهید.اگر دچار گلودرد یا سوزش گلو هستید، میتوانید یک قاشق غذاخوری نمک را در یک لیوان آب بریزید، آن را هم بزنید و سپس آب نمک را غرغره کنید. این کار برای تسکین گلو درد بسیار مفید است.گرچه ویروس در فضا پخش میشود، ولی مهمترین راه انتقال، دستهای آلوده به ویروس است. سعی کنید در این ایام از دست دادن یا روبوسی با دوستان پرهیز کنید یا به اشیای فردی که سرما خورده است، دست نزنید.مدام دستهای خود را با آب و صابون بشویید این کار زنجیره انتقال ویروس را میشکند.دارویی گیاهی به نام سرخارگل وجود دارد که سیستم ایمنی را قویتر میکند. این دارو برای پیشگیری از بیماری است و افرادی که سیستم ایمنی ضعیفتری دارند در فصول سرد سال میتوانند از آن استفاده کنند.در ضمن افرادی که سیستم ایمنی ضعیفتری دارند میتوانند به پزشک مراجعه و با نظر او واکسن آنفلوآنزا دریافت کنند. بهترین زمان برای تزریق واکسن مهر و آبان است، البته در ماه آذر نیز میتوان این واکسن را دریافت کرد، ولی اقدام سریعتر برای تزریق واکسن میتواند در پیشگیری موثرتر باشد.ورزش منظم را از یاد نبرید. ورزش سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند.
داروغدا
کد خبر: ۲۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۶
انار میوهای خونساز، مقوی قلب، مفرح، دفعکننده چربی، رفع کننده سموم اغلب عفونتهای داخلی و دافع حرارت است.برگ انار در ضعف معده، کمی اشتها، تهوع، ضعف عمومی، تصفیه خون و در رفع میگرن بسیار مفید است
کد خبر: ۲۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۷
آوای دنا/رؤيا صدر طنزپرداز کشور از نحوه گرايشش به موضوع طنز و از حسین پناهی سخن گفت.
اين طنزپرداز و پژوهشگر در گفتوگو با ايسنا، درباره سالهاي کودکياش گفت: من متولد سال 1339 در تهران هستم، خانوادهام خانواده تحصيلکردهاي بودند و پدرم در دانشکده ادبيات درس خوانده بود. من از کودکي با کتاب سروکار داشتم؛ اما زمان ما اينطور نبود که خانوادهها خط و مشي مشخصي را برايمان درنظر بگيرند. خانوادهها با ما کاري نداشتند و من براساس علايق شخصيام توي کتابخانه پدرم ميگشتم و کتابهايي را که دوست داشتم، ميخواندم.
سالهاي آخر دبستان آثار جمالزاده را ميخواندم و «کباب غاز» او را حفظ شده بودم. داستانهاي عزيز نسين هم آن وقتها بود و من به آنها علاقه داشتم. برادرم مجله «فردوسي» که ميخريد، من قسمتهاي طنزش را ميخواندم.
او درباره شروع کارش به طنزنويسي گفت: بعد از انقلاب فرهنگي که دانشگاهها تعطيل شد، من وارد بازار کار شدم. مدتي در نشريه «اميد انقلاب» کار ميکردم که روزنامه ارگان دانشجويي سپاه بود. مدتي در آنجا مينوشتم و داستاني طنز درباره درگيريهاي سياسي در مدارس به طنز نوشتم که در پاييز 59 چاپ شد و اولين داستان طنز من بود.
بعد از آن به مجله «زن امروز» رفتم که اول عضو هيأت تحريريه و بعد عضو شوراي سردبيري اين مجله شدم. بعد از آن صفحه «در حاشيه، در متن» را داشتم و مسؤول اين صفحه شدم.
آن موقعها حسين پناهي به ما مطلب ميداد و او اولين کسي بود که به من ياد داد ميتوانم براي نوشتن جور ديگري نگاه کنم. وقتي نوشتههاي حسين پناهي را ميخواندم، ميديدم که چقدر متفاوت فکر ميکند و مينويسد. يک بار به او گفتم، اينها که طنز نيست، خيلي تلخ است. اما او با اينکه نياز مالي داشت، ميگفت، من براي دلم مينويسم و نميتوانم جور ديگري بنويسم.
اين طنزنويس همچنين گفت: از سال 72 همکار مجله «گلآقا» شدم و تا سالهاي 75، 76 فعاليتهايم صرفا به حوزه طنز محدود ميشد.
کد خبر: ۱۸۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۰۸
سومين و آخرين بخش از مناظره يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، با محوريت مسائل سياسي و با حضور 8 کانديداي رياست جمهوري در ساختمان سيما آغاز شد.آنچه در این مناظره بیش از همه پررنگ بود تقابل دو گفتمان سازش و مقاومت که یک سوی آن سعید جلیلی و غلامعلی حداد عادل بود و آن سوی دیگر حسن روحانی و علی اکبر ولایتی.در این مناظره می توان گفت؛ حداد عادل یک تنه پاسخگوی عموم سیاه نمایی ها و بی انصافی ها بود.که در ادامه بخشی از سخنان ایشان منتشر می گردد.حدادعادل: آقای دکتر عارف مشکلات امروز کشور را به گردن اصولگرایان میاندازند که چرا آمدهاند اصلاحطلبان را کنار گذاشتهاند!"غلامعلي حداد عادل" در پاسخ به اظهارات عارف گفت: بنده با آقای دکتر عارف موافقم که کشور باید با شایستهسالاری اداره شود اما وی مشکلات امروز کشور را به گردن اصولگرایان میاندازند که چرا آمدهاند اصلاحطلبان را کنار گذاشتهاند؛ بنده عرض میکنم بعد از اینکه خاتمی به ریاست جمهوری رسید و دولت را از آقای هاشمی گرفتند چه پاییز برگریز اصلاحاتی شروع شد که آمدند گویی جلوی پنجره و مملکت را همچون یک گونی تکاندند و همه را بیرون ریختند.وی افزود: در بعضی از وزارتخانه تا آبدارچی فقط باقی ماند و مسئله این بود که در بعضی از وزارتخانهها ما میگفتیم چرا این همه تغییر میدهید؟ میگفتند هر کسی به آقای خاتمی رای نداده است، باید برود.این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تصریح کرد: ببینید آقای عارف من با شما رفیق و هر دو هم دانشگاه تهرانی هستم، شما رئیس دانشگاه تهران بودید و بنده هم عضو هیات علمی بودم، شما ببینید در خود مجلس اصلاحات با بنده چه کردند؟ من اهل تندروی، افراط و تفریط، شعار دادن و یا لطمهزدن به دانشجو بودم؟ شورای نگهبان بعد از شمارش مجدد آرا اعلام کرد که بنده رای دارم و من هم هیچ دخالتی نداشتم و بنده هم از قبل اعلام صندوق نکرده بودم.حداد عادل اظهار داشت: هنگامی که وزارت کشور رای بنده را اعلام کرد اعتراض نکردم و شورای نگهبان به وظیفهاش عمل کرد و گفت؛ آرای فلانی بیشتر بوده است. مجلس اصلاحات 5 ماه تمام بنده را یک لنگه پا جلوی مجلس نگه داشت و اعتبارنامه مرا تصویب نمیکرد آیا اینها خلاق قانون نیست؛ گفت: کفاره شرابخوریهای بیحساب، مخمور در میانه رندان نشستن است.وی افزود: یک مسئله دیگر این است که آقای دکتر عارف میگویند مشکلات امروز کشور همه زیر سر اصولگرایانی است که بر سر کار هستند، باید بگوییم که اولا آقای احمدینژاد خود را اصولگرا ننامیده است، ثانیا ما هم همه مشکلات را زیر سر آقای احمدینژاد نمیدانیم. این کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با ذکر مثالی گفت: خانهای را دزد زد، صبح صاحبخانه آمد و ناراحت بود و همسایهها جمع شدند، هر کسی به صاحبخانه ایرادی میگرفت، یکی میگفت چرا قفل را محکم نزده بودی، چرا دیوار را بلندتر نساختی، چرا شب تا صبح مواظبت نکردی و ... مرتبا همه صاحبخانه را ملامت میکردند، بالاخره صاحبخانه گفت یکی هم یک حرفی به دزد بزند، دزدی هم در کار بوده و یک نفرتان هم محض رضای خدا بگویید که آن دشمن خارجی که ما را تحریم کرده مقداری مقصر است؛ حالا ما اصولگرایان نمیگوییم که تقصیری نداریم.حداد عادل تصریح کرد: در مسئله گرد و غبار آقای دکتر عارف دانشگاهی هستند و میدانند که این مسئله طی 6 ماه، یکسال و دو سال حل نمیشود چرا که یک مسئله زیستمحیطی و خارج از حیطه یک کشور است؛ ایران، عراق، عربستان، سوریه و کشورهای دیگر باید یک حرکت جهانی را آغاز کنند که شاید 10 سال طول بکشد البته دولت هم اقداماتی انجام داده و مردم کشور هم ناراحت هستند و حق هم دارند، بنده هم اگر رئیسجمهور شدم باید به جد اقدام کنم ولی نمیشود دولت را مقصر دانست که چرا دستور نداده ریزگردها از کشور بیرون بروند.
کد خبر: ۱۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۱۷
اوای دنا: شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکرهٔ شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز ) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند. این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود. استان کهگیلویه و بویراحمد، همانند همه سرزمین زیبای ایران آریایی اعضای خانواده گردهم جمع میشوند تا پیرترین اما دوست داشتنیترین فرد خانواده برایشان متل بگوید متل داستانی افسانهای و طولانی است كه نسل به نسل و به طور شفاهی از گذشتگان به ارث رسیده است.مثل داستان معروف دو برادر اصطلاح محلی به نامهای «احمعیل و مهمعیل» دو مرد قوی هیكل و بزرگ كه به سفارش مادرشان به كوه میروند و بر بلندترین قسمت كوه قرار میگیرند و چلوسی (آتش) كه در دست دارند را با تمام قدرت به هوا پرتاب میكنند اگر آن چلوس (آتش) به خشكی خورد متأسفانه زمستانی سرد و خشك در پیش است كه خسارات فراوانی به كشاورزان و دامداران وارد میشود و مردم نگران و آشفته میشوند، اما اگر آن چلوس به دریا خورد زمستانی پر از بارش برف و باران و سالی سرشار از نعمتهای خداوند در پیش است و سال رونق كشاورزی است كه مردم زمستان سخت و طاقت فرسا را به امید بهاری پربار به پایان میرسانند.دیگر اینكه در این شب به نیت بارش برف و سفیدی زمستان آشهای محلی مثل شیربرنج و یا دووا (آش دوغ) در تشتهای برزگ میپزند تا جوابگوی جمعیت زیاد اعضای خانواده باشد و اعتقاد دارند چون از اوایل شروع فصل سرما غذای داغ و گرم میپزند در این شب باید غذایی مثل آش دوغ درست كنند.
کد خبر: ۱۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۱
اوای دنا:خورجینبافی و رنگرزی سنتی در کهگیلویه و بویراحمد ثبت ملی شدند.به گزارش واحد مرکزی خبر ،معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی کهگیلویه و بویراحمد گفت: این 2 اثر در پنجمین شورای سیاستگذاری ثبت کشور بررسی شدند.آقای صیادیان افزود: خورجینبافی نوعی بافت خاص مناطق عشایرنشین است که به دلیل نداشتن کاربرد در زندگی شهری و جدید ، بافت آن کاملا منسوخ شده بود.
وی با بیان اینکه مفرشها نوعی دیگر از دستبافتههای عشایرند که در برخی جاها جایگزین خورجینها شدهاند، گفت : پرونده رنگرزی سنتی در این استان هم برای ثبت معنوی پیشنهاد شد که با بررسی و تایید شورای ثبت در فهرست آثار ملی جای گرفت.
وی افزود: تنها یک کارگاه رنگرزی سنتی در کهگیلویه و بویراحمد به صورت نیمهفعال وجود دارد که بنا به فصل رویش گیاهان رنگرزی و بنا به تقاضا ، تنها در فصل پاییز به صورت موقت و محدود فعالیت میکند.
تاکنون 700 اثر از مواریث کهگیلویه و بویراحمد به ثبت ملی رسیدهاند و هزار و600 اثر شناساییشده نیز در این استان وجود دارد.
کد خبر: ۱۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۲۱
اوای دنا-امیدوار تابش :فرهنگ عامیانه بخشی از فرهنگ توده مردم است که تخیل ، احساس ، آرزو و اندیشه ها ی گوناگون را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده و دگرگونی معیارهای زیبا شناسی و اخلاقی هر دوره از زندگی یک قوم را آشکار می کند . علاقه روستائیان به حفظ سنت ها و اقتضای شیوه ی زندگی آنها با طبیعت باعث افزایش تخیل آنهاست . فرهنگ عامیانه و فولکلور مجموعه ای از دانش ها و باورها و رفتارها گروهی است که با موازین علمی و منطقی جامعه انطباق ندارد و اجرای آنها برحسب عادت ، تقلید و همچشمی و سرگرمی است . این دانشی ها عبارتند از آداب و رسوم ، تولد ، مرگ ، ازدواج ، و نحوه زندگی ، کشاورزی ، جشن ها ، پیشگوئی ها ، خرافات ، طبایت ها ، بازی ها ، آوازها ، قصه ها ، و سایر آداب و اعتقادات که بیانگر چگونگی تفکر و نحوه ی زندگی مردم در طول اعصار مختلف است .
مردم شهر لنده هم دارای اداب و سنن خاصی بوده که تصمیم گرفته ام گوشه ای از آنها را جمع آوری و در قالب کتابچه ای تهیه که اولین بخش آن را با توجه به زیباییهای آنها و نیم نگاهی به خاطرات بزرگترها تقدیم به همه هموطنان و لر زبانان میکنم :كم باراني :درشهرلنده قبلاًرسم براين بود كه وقتي سالي كم باران بود عده اي ازمردم جمع مي شدندواين شعرها را مي خواندند :يالا يالاباروني(1) سيِمُسّوون ،سيِمُسّوون اورّ بيا وآسمون (2)،سرِگاه هونِ رئيس ياخدابارون ِبريسِ(3) ،ّيه مُس ِجهي داشتُم ّسرِِ تِلي كاشتُم يا خدابزن بارون سي ِدلِ عيال دارون(4) ،ّمشكِ وملارّ اُوبُ كاي فتح لانّ خُوبُو(5)،ايمانيم هفت ِبرارون اوّميِم ّودينِ بارون (6)وجلو خانه ها جمع مي شدند واين اشعار رامي خواندند تا صاحب خانه هابه آنها مقداري آرد مي دادندواين افراد سروروي خود را مي پوشيدند تا شناخته نشوند زيرا رسم براين بود كه به حالت ناشناس بيايند .بعداًدرخانه اي جمع مي شدند واين آردها براي خميركردندآاماده ميكردند وقتي كه آنها را خمير ميكردند وسنگ ريزه درآن خمير قرارمي دادند وخميررا پهن ميكردند كه به آن گرده(1) مي گفتند وآن رازيرخاكستر آتش قرارمي دادند هروقت گرده پخته مي شد آن رااززيرخاكستر بيرون مي آوردند وبين افراد تقسيم مي كردند درسهميه هركس سنگ ريزه بود همه گروه اورا مي گرفتند وبه طرف قنات يا استخر وياجويبارورودخانه مي بردند تا كسي ضمانت اورا ازيك روز تا يك هفته برعهده مي گرفت اگردراين مدت باران مي باريد ديگر ارافتادن در آب معاف مي شد ولي اگر باران نمي باريد اورا به آب مي انداختند ولي از جاييكه اعتقاد مردم خوب بود قبل اتمام موعد معين باران شروع به باريدن ميكرد .1-اي خداوند ،اي خداوند تورحمي به حال بندگانت كن وباران رحمتت راببار .2-اي امامزاده سيد محمد حسين ،سيد محمد حسين ما ازتو مي خوهيم كه توازخدابخواهي تا ابرها رابراي بارندگي در آسمان بياورد . 3-سرگاوخانه رئيس وبزرگ اين محل مي باشد بصورت گروگان است خدايا توبخاطر رهاي اين سرگاو باران رحمت راازآسمان ببار. -خدايا يك مشت جوداشتم وآنها راسرتپه بلندي كاشتم براي فرزندانم وجايي كاشتم كه امكان آبياري دستي آنها را نيست خدايا تو براي مردم كه عيا ل وروزي خورا ن تو هستند شروع به باريدن بار ان كن .5-مشك وملار را چون قايد فتح اله ديشب تا به سحر دعا براي بارندگي ميكرد وآنچنان ايشان گرم خواب شدن وباران باريده تا مشك وملار راآب برده وقايد فتح اله ازخواب بيدار نشده است.6-ماهفت برادران اي خدا بسوي توآمديم ودست دعا به درگاهت درازمي كنيم وازشما مي خواهيم باران رحمتت را بسوي ما بندگانت ببار .1-گرده :خمير را بصورت نا ن كيكي پهن مي كنند ودرزيرخاكستري كه بالاي آن آتش باشد قرارمي دهند
ملار:وسيله بود كه ازسه تا چوب يك متر ونيم به هم بسته مي شدند ومشك حاوي ماست را به آن مي بستند وماست را به دوغ وكره تيديل ميكردند.اگرزماني باران مي زد ودرهنگام كسي فوت مي كرد وبعد از فوت آن شخص دچار بي باراني مي شدند مي رفتند مقداري ازگل قبرفرد مرده را مي آوردند ودرآب مي ريختند تا باران ببارد چون معتقد بودند ميت اين مرده باران رابرده وخاك قبرش همراه آب وارددريا مي شود ودريا بخار مي شود وابردرست مي شود دوباره باران مي بارد كه وقتي اينكار را مي كردندباران هم شروع به باراندگي مي كرد واگرباران زياد مي زد عروسك درست مي كردند وبه آب روان مي انداختند تابارندگي تمام شود .تمام شدن ماه صفر ورسیدن ماه ربیع الاول : قبلاًدرشهر لنده وقتي ماه صفر تمام مي شد دسته چوب برميداشتند وآنهارا آتش مي زدند وقتي وارد خانه مي شدندمي گفتند مولي به تو وبيرون مي رفتند مي گفتند صّفّرّك به در .چون اعتقاد داشتند كه پيامبرقرموده:هروقت ماه صفرتمام شده ياييد ازمن مژدگاني بگيريد .معتقد بودند كه هزار بلا درسال وجوددارد كه يكي ازاين بلاها دريازده ماه سال است ونصدونودونه بلاي ديگر درماه صفر مي باشد به همين خاطر وقتي وارد خانه مي شدند يعني مي گفتند ماه مولي يعني ربيع الاول وارد شو ووقتي بيرون مي رفتند مي گفتند ماه صفر كه پرازبلا هستي بيرون برو . شيروره : ازرسومات ديگر دراين شهر قبلاًاين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييد ن وزمان شيردهي شروع مي شد .مثلاًدوهمسايه به نامهاي زهراوآسيه باهم شيروره ميكردند يعني زهرا به مدت يك ماه شروع به دادن شير به آسيه ميكرد وهروقت شير رامي دادزهرا با نكار(1) آن شيرهارا اندازه مي كرد ودرپايان ماه كه نوبت آسيه مي شد كه زهرا كه شير بدهكار آسيه بودبايد شيرهاي بدهكاري خودرا تحويل آسيه دهد زهرا هرقت شير مي بردوبه آسيه مي داد با نكارهاي كه قبلا آسيه ًطلبكار بوده اندازه ميگرفت وبه آسيه مي دادوآسيه هرنكار كه درعوض آن شير ميگرفت آن را مي شكست تاتمام نكارهاي طلبكاري خود را ميگرفت زهرا دوباره شير مي دادوبراي خودش كه طلبكار مي شد با نكار اندازه ميگرفت تاده الي پانزده روز دوباره شير را تحويل زهرا مي داد وبه تعداد نكارها شير ميگرفت وتا پايان زمان شيردهي گوسفندان اين رسم معامله بين زهراو آسيه ادامه داشت .مي گفتند نكاردون پسين ازنكاردون صبح كوتاهتراست 1-نكار:چوبي بود به اين شكل y كه واحد وپيمانه اندازگيري در شير وره بود شيروره :يعني معامله شير بين دودامدار براي استفاده بيشتر از محصولات لبني پسين :بعدازظهريا عصري دون :قسمت يانصف روز الف:يعني نكار قسمت عصرچون گوسفندهارا صبح دوشيدن ازنكار قسمت صبح كوهتاتراست .ازدواج : قبلاًهركس دختر هركس رابراي ازدواج باپسرش مي خواست اصلاًپسر ودختر حق اظهارنظر نداشتند وانتخاب با پدران، دختر وپسر بوده كه يابصورت ناف برون بوده كه دراين روش وقتي دختري به دنيا مي آمد پدر پسر ويا مادر پسر هنگاميكه ناف آن طفل دختر را مي بريدند مي گفتند كه اين دختر مال پسر ماست وقتي اين دختر بزرگ مي شد بعنوان نامزد اين پسر بوده فقط اينكه اگر اختلافي بين خانواده ها بوجود می آمد تا اين ازدواج به هم بخوردي .طريق ديگر اين بوده كه پدرپسرازپدردختر،دخترش رابراي پسرش خواستگاري مي كردومي گفت مثلاًنام پدردخترهوشنگ بودمي گفت آقاي هوشنگ مي خواهم اگر قسمت خداباشد پسرم رابه فرزندي قبولي كني تابعنوان پسري ازپسرانت باشد ودركارها به ياريت بشتابد وپدردختر بصورت آني جواب نمي دادومي آمد با اهل خانه زن وپسرانش مشورت ميكرد بعداًازدائي تاعموعمه خاله وپسرخاله با همه صحبت مي كرد ونظر خواهي مي شد وقتي همه جواب مثبت مي دادند جواب را خانواده پسر مي دادواززماني كه جواب به آنها داد تازمان وروز وحتي فقط شب عروسي ،عروس وداماد ازنزديك باهمديگر ارتباط داشتندوالي رسم نبود تاقبل از عروسي با همديگر ارتباط داشته باشند واگرداماد به خانه نامزدش مي رفت نامزد يادرخانه پنهان مي شد ويااز خانه به خانه يكي ازبستگانش مي رفت .وهنگام برگزاري مراسم عروسي داماد نزد اقوامان مي رفت ويوزي مي گرفت.يوزي: مقدار كمك مالي ياجنسي بوده كه به داماد مي دادند .قواي هالو :يعني درآن زمان رسم بوده كه گاو،اسب ،بزوگوسفند،قاطر،ويا فرش ويا تفنگ بعنوان قوا يه دائي دختر مي دادند ومي گفتند قوا،بهاء دارد بايد دائي دختر دربرابراين قوا وسيله يا وسايلي يه خواهرزاده خود اهداءمي كردي .وبايد داماد دراختيار خانه پدرزن بودي براي كارهاي خانگي مثل ساختن خانه شخم زدن كشاوزي وغير ه كمكشان مي كرد بطوري كه چون داماد زياد كارمي كرد مي گفتند اگر خرنداري داماد بگير. ولي خانه پدر زن آنقدر داماد رادوست مي داشتند كه هرچه مي خوردند يا داشتند بخورند سهميه داما دويژه بوده .وبه داماد مي گفتند برو «خّسي تّپّنّك بخور» :خّسي يعني :مادرزن ،يعني برو آنچه را مادرزنت برايت برداشته وپنهان كرده برو وآن رابخور .وقتي پدر دختر بله را مي گفت پدر داماد زُون گِشون مي داد :يعني گاوي ياگوسفندي ياپول بعنوان زبان گشاده به دختر مي دادند ومادر دختر بعد ازكدخدايي :يعني اقوامان داماد مي آمدند مهريه وحق شيركه به آن شير بها مي گويند، مشخص مي كردند شروع به خريدن وسايل مرسوم آن زمان براي دخترش ميكرد ومقداري جوراب دستمال وروسري وپيراهن مي خريدند وهروقت دختر به خانه داماد مي بردند تحت عنوان رسه يعني هديه به اقوامان دختروداماد مي دادند .وروزي كه عروس را مي خواستن ببرند آرايشگر محلي مي آوردند وعروس را به رسم رايج كه آن زمان مرسوم مي كرد وبه رسم آن زمان آراسته مي شد وشبي كه دختر ازخانه پدر مي خواستند به خانه شوهر ببرند پسرعموي دختركه نابالغ بود وچون مي گفتند محرم بوددرخانه پدردختر آرايش مي كردند ودامادرا هم آرايشگر مرد به حمام مي برد واورا حمام است با پارچه اي كه درآن چند سكه پول وچند حبه قند مي گذاشتندوبه كمردختر مي بست ومي گفتند اين كار به سبب مباركي مي باشد يعني دختر براي انجام وظايف درخانه جديد وبراي مقابله با مشكلات كمربسته وآماده مي باشد وقند يعني مزه زندگي مشتركي چون قند شيرين باشد وعلت بستن به كمر توسط پسرعمو يعني پسرعمو مي گويد درزندگي ومشكلات آن چون كوه پشت سرت هستم وتا مراداري جاي هيچ نگراني برايت نيست .وقتي عروس راازخانه پدر بسوي خانه شوهر ومي آوردند تا به درخانه شوهر مي رسيد مي گفتند دم هونه گِرونيش چِنِ :يعني هديه مي خواهيم تاعروس وارد خانه شود كه پدرشوهرقول هديه ياپولي نقدي مي دادوعروس راوارد خانه مي كردند وهنگام ورود گوسفندي را مي كشتند بعنوا ن خونروش يعني باريختن اين خون قضا وبلاي براي زن شوهر اتفاق نيفتد.وازروزاول زندگي تا يك هفته غذاي عروس وداماد برعهده خانه عروس بوده بعد يك هفته دختر را به خانه پدرش مي بردند كه به واطلبيدن مشهور بوده بعدازاتمام حداقل يك روز ياحداكثر يك هفته مادرياخواهر ياخاله وياعمه داماد مي رفتند عروس رابه خانه شوهر مي آوردند بعداًآنچه ا زبرنج وگوشت وخوراكيهاي كه به خانه عروس داده بودند اضافه بودند به خانه داماد همراه با مقداري وسيله هنگام واطلبون هم همان پس پرده دختر بود بعدازيك هفته به دختر مي دادند .ودرهنگام زندگي مشتركي باپدر شوهر ومادر شوهر زن ومرد استقلالي دراستفاده وتصرف اموال نداشتند ومادر شوهر بصورت ارباب رعيتي با زن پسررفتار ميكرده كه قدما نقل مي كنند كه مي گويند حتي اگر فرزندكوچكي داشتند كه درگهواره هنگام گريه فرزند وشيردادن به آن كاملاًعروسها مختار نبودند ومي گفتند كه اتفاق مي افتاد كه شايد طفلي ازصبح تاعصر شايد يك بار ازگهواره درآورده مي شد وحتي درخوردن موادغذايي هم بصورت جيره بندي به شوهرتحت هيچ عنواني نمي توانست آشكارادردعواها في مابين مادر وهمسرازهمسرش دفاع كند زيرا اگرآشكارادفاع ميكرد مادرمي گفت مادروهمسررفتن به ديوان همسرسرافراز آمد مادر پشيمان ،ويا مي گفت شبگو روزگورا آنه غذامي دادند ومي گفتند هرچه گفتيم بايد پسر وعروس بدون چون چرا عمل كنند كه اين رسم مختص به لنده تنها نبود بلكه درتمام نقاط كهگيلويه رايج بوده است دليل اين بوده كه خودمادر شوهرها فبلاًبه همين سيستم حاكميت گرفتار بودند وعقده اي بودند ومي خواستند به اين روش عقده خودراخالي كنند.ودراين شرايط برد يعني زن وشوهرشب كه مي شود زن برعليه من مادر باشوهر صحبت مي كند وپسرم رابرعليه من تحريك كي كند .وزن بيچاره مي گفت ّخسي ايز ّنُم كه پُرخورم ميره ايزّ نُم كه لاغّرُم ،يعني :مادرشوهرمراكتك كاري مي كند ومي گويد كه شما زيادغذا مي خوري وپرخوري مي كني وشوهرمراكتك مي زند ومي گويد شما چون كم غذا مي خورد مرتب لاغر مي شويد. يعني زن بدبخت رانه شوهر ونه مادر شوهر درك نمي كنند .عروس درمدت 40روز ازرفتن به مراسمات عزاداري منع ميكردند چون مي گفتند اگر به قبرستان بروي ممكن است چله مرده تورا بگيرد وموجب نازايي توشود .افتادن دندانهاي شيري : وقتي بچه ها به سن هفت سالگي مي رسيدند ودندانهاي آنها شروع به افتادن مي كرد به بچه ها مي گفتند كه دندانهاي خود را درگيگاه بگذاريد وبگوييد.گيگاه دِندون حلواخّروّت دام دندون ريگ كوز وّم بِرِ چون اعتقاد داشتند دندانهاي شيري مقاومت ندارند وبايد دندانهاي كه بجاي آنها روييده مي شوند بايد دندانهاي محكمي باشند .گيگاه :يعني كودگاو *يعني اي كودگاو من دندان شيري كه فقط قدرت جويدن خرما وحلواراداشت به تودادم وازتومي خواهم دنداني به من بدهيد كه توانايي جويدن سنگريزه راداشته باشد .خوابيدن مرغ روي تخم ها : براي خوابيدن مرغ روي تخمها به اين شكل بوده كه اگر مرغي بعد مدتي تخم گذاري براي مدت از تخم گذاشتن خودداري مي كرد مي گفتند كه: مُرگِ كِرُك است وبراي اينكه ازكِرُكي سرد بشه يا مرغ چندين مرتبه درآب سرد حمام مي كردند ويا ازپرمرغ مي كندند وازسوراخهاي بيني مرغ رد مي كردند تا ازكِرُكي سرد بشه .راه مشخص کردن تعداد تخم مرغ وروش تبدیل تخم به جوجه :براي مشخص كردن تعدادتخم هاي كه آينده مي گذارد پرهاي دم آن مرغك را مي چيدند وآنها را مي شمردند هرچند دانه بودند تعدادتخمهاي آينده اش مشخص مي شد كه اين برايشان به تجربه رسيده بود .وقتي مرغ شروع به تخم گذاري مي كرد اولين مرحله ازتخمگذاري رابراي تبديل جوجه مناسب نمي دانستند چون مي گفتند اين تخمها تخم مرغ نوجواني مرغ مي باشد وتخمهاي مرحله دوم به بعدرا جمع آوري مي كردند تابقول خودشان مرغ كرك شود چند روزي ازكركي آن بگذرد تاكركي آن گرم شود بعداًدرقوطي ياجعبه ياكارتن مقداري كاه مي ريختند وپارچه ياگوني مي گذاشتند تخمها داخل جايگاه قرارمي دادند ومرغ راروي تخمه مي خوابندند تا بيست روزودراين مدت 24ساعتي يكبار مرغ رابراي مدت نيم الي يك ساعت براي تفريح وغذاخوردن وآب آشياميدن ومدفوع كردن آزاد مي كردند وجالب اين بود كه اگر مرغي ازگرسنگي تخم خود را مي خورد نوك منقارش مي سوختند ومي گفتند كرم غله خّر دي رُم مُرِگِ تيلّ خّر نّيرُم، يعني كرمي كه غلات گندم وجو رابخورد ديدم ولي مرغي كه جوجه خود را بخورد نديدم وقتي شبهاي باراني كه رعدوبرق بود وآسمان غرش مي كرد باوسيله به آن كارتن يا قوطي ويا جعبه مي زدند ومي گفتند كربوي گنگ بوي لال بوي نّشنِفي :يعني اي جوجه هاي كه درون تخم مرغ هستي شما كروگنگ ولال باشيد اين صداي رعدوبرق وغرش آسمان رانشنويد . چو ن اعتقاد داشتند صداي غرش آسمان موجب هلاك جوجه ها دردرون تخم مرغ مي شود . وقتي جوجه ازتخم بيرن مي آمدند تا يك هفته غذاي آنها پركونه پود وتا 40روز هيچ زن ودختري حق نداشت فوراٌبعد ازسرشستن به ديدار جوجه هاي كوچك مرغ بياييد چون معتقد بودند اگر كسي سرش شسته باشد وبه تماشاي جوجه بيايد تمام جوجه ها مي ميرند چون اين مسئله برايشان به تجربه رسيده بود ودراين مدت هم زياد احتياط كردند .كِرُك :به مدت زماني كه مرغ تخم نمي گذارد مي گويند .ديرُم :ديدن نّيرُم :نديدن خّر:خوردن نرفتن مرغ ياجوجه به آغل گوسفندان : چون معتقد بودند رفتن طيور خانگي به آغل گوسفندان موجب بيماري انگلي پوستي به نان شِشِكّ مي شود .ششِِكّ:شپش دامي كه مختص بزوگوسفندوبزغاله وبره مي باشد .پيش بيني بارندگي : درخصوص پيش بيني بارندگي قدما معتقد بودن اگر تابستان بادهاي هفت روزه كه معروف به باد چپ بودن اگر اين بادها درمدت اين هفت روز درسال مي وزيدند مي گفتند امسا ل وضعيت بارش وبارندگي خوب است ولي اگر باد ها نمي وزيدند مي گفتند كه اوضاع بارش درسالي كه درپيش داريم خوب نيست . واگر شبهاماه حلقه اي دور خود مي زد ودردرون حلقه ستاره زياد بوده مي گفتند سال امسالي خشكسالي است چون اطراف ماه خوشه وّرچين زياد است خوشه ورچين به كساني مي گفتند كه هنگام دروجووگندم پشت سركشاورزان خوشه هاي ازگندم وجوي كه مي افتاد آنها رمي داشتند .ولي اگر درحلقه اي كه دراطراف ماه بود ستاره ديده نمي شد مي گفند امسال سالي پربارش است مردم سيرهستند كسي دنبال برچيدن خوشه نيست .صداي روباه درشب و خاموش صداي شغالهادرشب : قدما درلنده مردم معتقد بودند كه اگر شب روباه ازقسمت شمال به طرف مغرب زوزه مي كشيدو مي آمد كه بقول خودشان شمال نقطعه اي بنام بّنگّرودون ودر قسمت مغرب قناتي بود كه محل آب شرب وغسل دادن ميتها بود مي گفتند كه اگر ازقسمت بّنگّرودون صداكند بطرف پايين بيانگر فوتي كسي اراهالي اين شهر مي باشد وهنگام زوزه كشيده برهمه ايجاب مي كرد كه بگويند وّخيراوميِ وخيربِرّ يعني اي روبا ه انشاءالله آمدن ورفتن همراه با خير وخوشي براي اهل اين محل باشد .وازديگر اعتقادات اين بود هنگام تقسيم جو يا گندم درون خرمن مي گفتند بايد اين تقسيم شب باشد تا روبا ه بياييد وزوزه بكشد چون همراه بايان زوزه كشيدن خير وبركت براي اين خرمن مي باشد . ازديگر اعتقادات اين منطقه اين بوده كه وقتي شب صداي شغالها آزاردهنده بود مي گفتند وقتي شغالي شروع به زوزه كشيدن كرده كفشهاي خودراوارونه كنيد صداي شغالها قطع مي شود كه اين براي مردم حال حاضر هم به تجربه رسيده است .مسافرت وخواب بدبودن ستاره براي انجام كارها : ازاعتقاات ديگر اين محل اين بوده كه براي شروع هركاري يا مسافرتي ويا رفتن به خانه جديد ويا تابستان شروع مي شد مي خواستند بيرون بخوابند ويا دراتمام تابستان كه مي خواستند داخل بخوابند به ملا يا تقويم دان آن منطقه رجوع مي كردند ومي گفتند براي بگو كه ستاره دركدام طرف مي باشد چون اين اعتقاد راداشتند كه مي گفتند :*روز روزِ خدايّه پُرس کن ببين ستاره كجايّه *قّرّ بّس قِطارّ ّبس زيرّ بي زِنارّ وّش گِرُم سفرمزن ري وري ستاره * درست روز مخصوص خدامي باشد اماپرس ببين ستاره دركدام طرف مي باشد *شخصي درجنگ كشته شده دليلش را مسافرت روبروي ستاره مي دانستند كه اين شعرفوق راگفته بودند ومعني شعر اين است قطاروزناره رابه قدرابست به ايشان گفتم كه روبروي ستاره مسافرت نكن .آداب ورسوم مردم لنده درخصوص دهه محرم وعاشورا : ازديگر اعتقادات اين مردم اين بوده كه شبهاي محرم دردستجات زياد به سينه زني وزنجير زني مشغول بودن تا شبهاي تاسوعا وعاشورا دراين دوشب بعد اتمام سينه زني به دوسته تقسيم مي شدند وتا نزديك صبح اين اشعار را مي دادند امشب تاسوعاست يامحمدامحشركبراست يامحمدا ،ولي درشب عاشورا مي گفتند امشبي را شه دين درحّرّمّت ميمانست مكن اي صبح طلوع مكن اي صبح طلوع ، فرداحسين سّرمي دهد عباس واكبرمي دهد ،زينب اسيرمي ورد واي زبي برادري ،فردا حسين بي یاورست فرزند زهرا بي سراست ،اي فاطمه مينا د ُرنگ حسن كشتن مِنِ جنگ ،گِلي را كه حسين بو مي كرد شمر باچكمه لگد كوب مي كرد .اين مراسم ادامه داشت تاپاسي ازشب صيح عاشورا بعد مراسم سينه زني وزنجيرزني بعد ظهر عاشورا مراسم تعزيه را انجام مي دادند صحنه كربلا را نزديك به واقعيت به تئاترنشان می دادند وبعد از مراسم تعزيه به خيمه ها حمله ورمي شدند وخيمه ها را آتش مي زدند ومي گفتند آتش زديم به خيمه گاه کشته شدن آل عبا بعداٌاسيران را مي گرفتند ومي بردند شب آنها به خرابهاي شام مي آوردند ومرسم شام غريبان رابرپامي كردند وحتي هنگام اربعين مراسم برگرداندسرامام حسين ار شام به كربلا را به نمايش درمي آوردند .اعتقادبعضي طايفه ها به ناميمون بودن روز چهارشنبه : ازديگر اعتقادات اين شهر طايفه بنام تيله كوئي هستند كه اينا ن معتقد هستند روز چهارشنبه روز ناميموني براي اين گروه مي باشد پس اين طايفه درروزچهارشنبه هيچ اموري كه بر مبناي ساخت وساز عروسي مسافرت خريد فروش شروع بكار جديد انجام نمي دهند چون براي خود وپيشينيان آنها تجربه شده كه انجام اين كارها برايشن ناميمون بوده است .طايفه درروستاي مونه هم شبيه به اين طايفه روز دوشنبه برايشان نحس وناميمون است كه اينها دراين روز دست به هيچيك از كارهاي كه درمتن فوق براي تيله كوئيهاست هم انجام نمي دهند .درخصوص اعتقادات مردم در تحويل سال نو: مردم اين منطقه اعتقاد داشتند وقتي سال نو تحويل شود درهمان ساعت تحويل سال و دو ستاره به نامهاي زهرا ومشتري يكديگر راملاقات مي كنند وهركسي موفق به ديدن اين صحنه ملاقات اين دوستاره شود هرآرزوي دردل داشته باشد وازخدا بخواهد برآورده مي شود .بطوري كه مي گفتند پيرزني بدون دندان دلش مي خواست پرآغلش ميش باشد وقت ديدن اين دوستاره ، مي خواست بگويد خدايا فردا آغلم پراز ميش باشد اشتباهي گفت فرداپرآغلش ميخ باشد صبح متوجه شده كه آغل گوسفندانش پراز ميخ مي باشد .واين شعر رادرمورد اين ملاقات درساعت تحويل سال نومي گفتند رفيقي مون چِ خّشِ وُ ديري مون گِرونِ چي زهرا وُ مشتري سالي بينِ مون :يعني دوستي ورفقاقت ما آنقدر شيرين ودلچسب است كه مثل زهرا ومشتري وعده ملاقات وديدار ما هرسالي يكبار مي باشد سقوط شهاب سنگ درشب درزمان قدین درشهر لنده معتقد بودند که اگر شب شهاب سنگي ازآسمان سقوط مي كرد ودرآسمان به هرجهتي كشيده مي شد مي گفتند اين به معني است كه بزرگي يا شاهي از آن كشور يا آ ن منطقه ای که ستاره کشیده می شد فوت مي كن د .درخصوص فصل زمستان:مردم معتقد هستند كه فصل زمستان شامل چله بزرگ وكوچك وبهار هستند .به اين شكل كه ازاول ديماه تادهم بهمن ماه را جيه بزرگ مي دانند يعني چون چهل روز است به آن چله گپو يا چله بزرگو مي گويند وازيازده هم بهمن تاآخر بهمن راجزچله كوچك مي دانند چون ازشروع چله كوچك هواسردمي شود اعتقاد دارند كه چله كوچكه به چله بزرگه مي گويد اي پيرهُر،هِروتونّتّرِسي دالو وپيرمرد را سركِچِك چاله بنشوني وجّوونّ كاري كني كه جِلِ گاوخُش بدوزه. يعني اي پيرازكارافتاد شما اين هنر رانداشتي كه كاري كني تاپيرزن وپيرمرد ازشدت سرما روي سنگهاي دور بخاري هيزم سوز بنشينند وجوانان ازسردي لباس محكمي كه درزمستان باآن بد ن گاوهارا مي پوشانند بدور خود بدوزند دالو:پيرزن جل :لباس مخصوص گاو كچك :سنگهاي كه بعنوان سه پايه ازآنهابراي پختن غذااستفاده مي كردند وخش :به خودش چاله :بخاري هيزم سوز قبلي كه دروسط خانه بودند ومعتقد بودند وهستند كه از11بهمن تا20بهمن را اززمستان وبقيه راازبهار مي دانند وچون نزديك عيد هواسرد است مي گويند دّمّ دّمِ نوروزجُلِ گا وّخُت بدوز .يعني نزديكهاي عيد نوروز ازسرمايي لباس مخصوص گاورابه دوربدنت بدوز .وازاعتقادات ديگر اين است كه معتقد بودند دراتمام چله بزرگ وشروع چله كوچك آتش به زيرزمين مي رود وزمين را گرم مي كند درنتيجه علفها وردختان ازخواب بيدار مي شود وشروع به حركت مي كنند واين شعر را مي گويند ّارمّليلُم رو،مُرّمليلُم رو دِل وّكي كِنُم خّش تّچِرايِ بّن وُ بّلي عالّمّ ايزّنُم تّش يعني مي گفتند زني دوپس به نام ارمليل ومرمليل داشته كه اول زمستان گم شدند اين مادر ازاول زمستان تاروز دهم بهمن دنبال پسرانش مي گشته اما آنها را پيدا نكرده واين شعرراگفته ،اي ارمليل ومرمليل چون شما گم شديد وپيدا نشديد بعدازشما من دل به چه چيز يا كسي خوش كنم من ازغصه شما من چوبهاي بن وبلوط را آتش مي زنم وبا آن آتش تمام عالم ا مي سوزانم معتقد بودند كه آن مادر هرسال مي آيد وآن آتش راروشن مي كند تازيرزمين برود ودرختان وگياهان زنده شوند .بن :بنك بلي :بلوط
خش :خوشحال تچراي :چوب آتش گرفته درخصو ص شیون کردن بر مردگان : ازرسمهاي ديگر مردم اين بوده كه معتقد بودند زنان شيون كردن راازگاوهايادگرفتند چون وقتي گاوي ازبين مي رفت وجسد اودرصحرا مي انداختند بقيه گاوهابرسر اين گاو دادفرياد مي كردند ودمهاي خود را تكان مي دادند وبادست زمين را مي كندند پس زنان هم این روش شیون کردن را ازاین حیوان آموختند .:دوقلو زاییدن گاو ازرسمهاي ديگر اين بوده وقتي گاو مي زاييد ودوقلو مي آورد اين زادولد را بسيار ناميمون مي دانستن فوراٌيكي از گوساله رابراي رفع قضا وبلاي اهل خانه برشاخ مادر گوساله سرمي بريدند تاقضا وبلا رد شود .دست برزمین زدن اسب :درقدیم مردم لنده وروستاهای اطراف معتقدبودند که اگر اسبي مرتباًدستهاي رابرزمين مي زد مي گفتند بيانگر مرگ يكي ازاهل خانه كه بيشتر مربوط به صاحب اسب مي شد چون معتقد بودند اسبها اخباری از غيب مي داند .گریه زیاد کودک :اگركودكي زياد گريه مي كرد مي گفتند گِرّیي شد مي گفتند گريه اين بچه بايد بوسيله درختي بنام دِرّ برطرف شود مي آمدند مقداري از لباس كودك را به كسي كه ناشناس باشد مي دادند ومي گفتند تو درفلان باغ درخت دِرّ وجود دارد برو اين لباس راببند وبگو دِرّ بِوّ گِرّ تاسه بار بعداًاين بچه بهانه گرفتن وگريه كردن رافراموش مي كرد .درِّ بِوّگِرّ :يعني ايدرخت دره گره وبهانه اين كودك ازشیر بگير .ازرسومات ديگر مردم لنده قبلاٌاگر گوسفدي يابزي وياگاوي را مي گشتند فقط صاحب دام به اندازه خوردن خودش برمي داشت بعداًفرياد مي كرد اي همسايه هركس بياييد وگوشت براي خوردنش ببرد هركس مي آمد به اندازه مصرف خانواده مي برد .ويادرزمستان مخصوصاٌروزهاي باراني به ترتيب هرخانه براي صبحانه آش كارده يا محلي هره مي گفتندازبرنج وكارده وسير وآبليمودرست مي كردند .صبح زود زن خانه بلند مي شد وآنراگرم مي كرد وبراي تمام همسايگان واقوامان وخويشان مي بردند واز آن مي خوردند .مي گفتند خاصيت كارده اين است كه به كليه كمك مي كند وموجب تقويت كليه ها مي شود .عزاداري: قبلاًاگر كسي ازدنيا مي رفت تاهفت روز درمسجد مردان ودرخانه زنان عزداري مي كردندوبعد هفت روز آرايشگر مردمحل را مي بردند وسروريش صاحبان عزا رااصلاح مي كردند وزني هم مي رفت زنان صاحب عزا واداربه حمام كردن مي كردند وتمام بستگان تا چهلم يا سالگرد به احترام شخص شده لباس سياه مي پوشيدند وبعد سالگرد وياقبل سال نو يك نفر داوطلب مي شد يك يادوپيراهن مردانه وزني پيراهن زنانه مي گرفتندوبه خانه صاحبان عزا مي رفتند ولباسهاي آنها راعوض مي كردند بعداًصاحبان عزا خودشان نزد بستگان وآشنايان مي رفتند ولباسهاي آنان راعوض مي كردند . اگرزني شهر فوت مي كرد بعد از سالگرد بزرگان طايفه مي نشستند آن زن رايابه برادرشوهر ياپسربرادر وياپسرخواهروبالاخره به يكي ازافرادطايفه مي دادند مخصوصاًاگرفرزندي يافرزنداني داشته مي دادند چون مي گفتند به زني بيوه مي گويند كه برادرشوهرنداشته باشد .وقتي كسي فوت مي كرد بعدازخاك سپاري دوياچند سنگ ريزه ازقبرمي آوردند ودرخانه صاحب عزا مي انداختند مي گفتند تاديگر براي اين خانه مصيبتي بوجود نياييد .علائم آمدن میمان : وقتي نان مي پختنداگرخمير مي پريد مي گفتند ميمان براي ما مي آيد ويااگرموي سر،زن صاحب ازخانه اززيرمقنعه به طرف بيرون مي پريد هم دال براين بوده كه مهمان براي خانه مي آيد .واگركف پاي كسي حالت لرزش بوجود مي آمد هم دال برآمدن میمان براي صاحب خانه مي دانستن واعتقا دداشتن ميهمان عزيز خداست وهرخانه ميمان داشته باشد نشانه اين است،كه خدادوستش دارد چون مي گفتند هركس راخدادوست داشته باشد ميمان برايش مي فرستد .اگرمیمان احترام شود یانشود چون شیپورچی است :اين داستان را مي گويند كه براي شخصي ميمان آمده وقتي ميمانها وارد خانه شدند گفت بفرمائيد اي شيران من وقتي غذا خوردن وقت خواب بود گفت برويد بخوابيد اي شتران من وصبح بعد از صبحانه ميمانها خداحافظي كردند گفت به سلامت اي شيپور چيهاي من ميمانها گفتند راز اين امر چيست ماازديشب تا حال ،شيروشتروشيپورچي شديم ،صاحب خانه گفت ميمان وقتي وارد خانه مي شود آنقدر عزيزوبا ابهت است كه همانند شير مي باشد اماوقتي غذاخورد مثل شترهرجاباشد مي خوابد ولي وقتي خداحافظي كرده اگر صاحب خانه احترامش كند همه جا تعريف اين احترام رامي گويد واگر بي احترامي هم بيندهم همه جا اين راتعريف مي كند به اين خاطربه ايشان شيپورچي مي گويند .تشخیص میزبان خوب ،یابدمیزبانی: ازديگراعتقادات اين بوده براي تشخيص خوش ميماني بابعد ميماني اگركف پاراخارش كنند اگركسي خوشش بياييد وحساسيت نداشته باشد اور فردي ميمان دوست مي گويند واگر حساسيت نشان دهد وي رافردي بد ميما ن قلم داد مي كنند . اگرپشت ابروي كسي لرزش داشته باشد تكه اي علف خشك راپشت پلك وزيرابرو مي چسبانند تاازلرزش جلوگيري شود . وازديگر اعتقادات اين است كه وقتي غذايي يا چيز خوردني دردست كودكي بگذارند می گفتند بسم الله ، او پدرت وآن هم مادرت هستند درصورتيكه پدر يامادر واقعي درآنجا نبودند ، وچون معتقد بودند که بچه که پدرومادرش زنده باشد نیازی به مساعدت غذایی دیگران ندار د وغذارا به بچه يتيم مي دهند .تولد نوزاد :وقتي دختري ازدواج مي كند بعدازازدواج حامله مي شود اولاًخبر حامله شدن وبچه اول براي پدرمادر دختر بسيار مسرت بخش مي باشد وقتي ازحامله شدن باخبر مي شوند ديگر سخت ازدختر مواظبت ومراقبت ويژه مي كنند.ورسم اين است كه بچه اول راخانواده دختر گهواره وسايرمايحتاج پوشاكي بچه را باهماهنگي وهمكاري دخترآماده مي كنند ،تاروز وضع حمل وقتي بچه بدنيا بياييداگر دختر باشد قبلاًسه شب براي كشيك مي دادند واگر پسربوده برايش هفت شب كشيك مي دادند وقتي پسربوده برايش حيواني ذبح مي كردند وقسمتي ازگوشتش رابراي كساني كه كشيك مي زدند كباب ميكردند وقسمت ديگر رابين فقرا تقسيم مي كردند قبل تا حال پيش دعانويسان محلي مي رفتند وبا نخهاي سفيد وسياه (چله بر)درست مي كردند كه دعايي مي خواندند كه تا چهل روز تمام شود ازآزار واذيت اجنه وپري درامان مي باشند چون معتقدبودند مخصوصاًدراين چهل روز بيشتر مودآزارو اذيت را اجنه وپري واقع می شوند . قبلاًگهواره ومادر بچه رادوربندي بنام ِوريس قرارمي دادند ومي گفتند كه اجنه هم نمی توانند ازاين طناب عبورکنند وارد دايره كه گهواره ومادر پچه است شوند وبعداًتا چهل روز زنگوله بزرگي به اسم كوس قرارمي دادند وشب تا صبح هروقت اين بچه بيدار مي شد اين كوس رابه صدادر مي آرودند چون معتقد بودند با به صدادرآوردن اين كوس باعث مي شود كه اجنه وپريان فراركنند .وازديگر رسومات اين بوده وهست كه زنان طايفه وبقيه دوستان زن به ديدار خودش وفرزند ش مي روند وهدايايي كه شامل پول ولباس براي بچه مي باشد مي آورند بعد از چهل روز زن وفرزند را به خانه شوهر ش مي آورند .ِوریس: طناب که زنان ازموی بزمی بافتند غذای اضافه شب برای مصرف روزبعد :قبلاًدرشهرلنده رسم بود غذای که شب اضافه می شد وبرای مصرف وعده بعد استفاده کنند شب برآن غذاسوره توحید رامی خواندندوسوزن قفلی یا سوزن خیاطی درآن فرو می بردند چون معتقد بودند اگر این کاررا نکنند شبانه اجنه می آیند وازغذا می برند سوزن ویاسوزن قفلی برای این بودکه معتقد بودند اجنه از آهن آلات می ترسد واین کار باعث می شد که به اعتقاد خودشان غذا سالم بماند واجنه قدرت تصرف به آن رانداشته باشند چون معتقد بودن که اجنه شب ازغذای مانده می خورند وبرای اینکه ما متوجه نشویم دوباره آن رادرهمان ظرف استفراغ می کنند .شنا کردن گنجشک درفصل پاييز: درشهر لنده قدما معتقد بودن که هروقت گنجشک در ماه مهرماه شروع به شنا کردن نمايد نشانه باران زود هنگام است وبراين باور هنوز هم اعتقاد راسخ دارند چون می بینند بعداز شنا کردن گنجشکان یک هفته الی دوهفته بعد باران شروع به باريدن می کند .زاييدن گاو (گوساله دوقلو) :درقدیم درلنده اگر گاوی دوقلو می زایید معتقد بودن که موجب بلایی برای صاحب خانه می شود ویکی ازگوساله ها راذبح می کردند وخونش رابرشاخ می ریختندتاقضا وبلااز خانه و گاوصاحب خانه رفع شود . دودکردن کله پاچه بز یا گوسفند :درقدیم درلنده مرسوم بوده برای باعبان ها که بخاطر تبدیل شدن گل مرکبات به میوه ،هنگام بهار که درختان مرکبات گل درست می کردند باغبان از قصابی کله پاچه ای می گرفت وآن رادرباغ می برد با روشن کردن آتش موهای کله پاچه را می سوزاند تابوی حاصل ازسوزندان موهای کله پاچه ویا باجابجاکردن آتش دراطراف باغ بوی کله پاچه به همه درختان باغ برسد چون معتقد بودن که بوی کله پاچه موجب به بارنشستن درختان می شود . دود کردن دینشت (اسفند )در شب چهارشنبه :درقدیم وحالا درلنده مرسوم بوده که شب چهارشنبه (سه شنبه شب )عصرموقع اذان مغرب مقداری ذغال آتش می زدند ووقتی روشن می شدند مقداری اسفند روی آنها می ریختند تادودشوند سپس آن دود رادرخانه می چرخاندندتا بوی ودود همه فضای خانه راپرکند زیرامعتقد بودند بوی اسفند موجب فراری دادن اجنه از خانه می شوند وبرای اهل خانه مبارک است . سیزده بدر رفتن :ازاعتقادات قدیم درلنده این بوده که هرقت سیزده نوروز به صحرا می رفتن زنان تازه ازدواج کرده یا زنی که دیرحامله می شد وقتی به صحرا می رفت علف رادست می گرفت می گفت ای سیزده بدر من امسال آمدو به امید اینکه سال آینده بچه ای دربغل داشته باشم ودوبار برای تفریح سیزده نوروز به صحرا بیایم براین باور بودند که خداوند دعایش رامستجاب می کند چون امروز با آرامش خاطر به درگاه خداوند دعامی کند . چراغ روشن کردن روری قبر:درقدیم درلنده مرسوم بود هرکس فوت می کرد تا یک هفته چراغ فانوسی برقبرش روشن می کردند برای این کارشان دودلیل داشتند یکی چون فبلاسیمان نبوده می گفتندممکن است شب حیوانات درنده وگوشتخوار بیایند وقبرراسوراخ کنند وبه بدن میت آسیب برسانند ودیگری می گفتند چون تازه فوت کرده است باید چراغش خاموش نباشد وبقیه اموات متوجه شوند که شخص دیگری به آنها پیوسته است . نمک دادن به گوسفندان وسرصداکردن گاو:درقدیم درلنده مرسوم بود بین دامداران که برای اینکه گوسفندان یا بزهای آنها زود آماده جفت گیری برای حامله شدن شوند درطول یک هفته صح یا عصرها که ازچراگاه برمی گشتند مقداری نمک به آنها می دادند چون معتقد بودند که نمک هورمونهای جنسی آنهارا تحریک می کند وارگانسیم بدن راوادرمی کند تازودتر حیوان آماده برای جفت گیری وحامله شدن شود . وازدیگر اعتقادات این بود که وقتی گاوی یک مرتبه شروع به سروصداکردن کند وصدای بع بع آن تکرای ودریک نصف روز یایک روز کامل ادامه پیداکند معتقد بودن که آماده برای جفت گیری وحامله شدن است وفوراگاو را پیش گاو نر می بردند وبعداز جفت گیری گاو حامله وبرای زاییدن می شد . راه تشخیص حامله بودن بز یاگوسفند :دامداران درقدیم درلنده برای تشخیص اینکه آیا گوسفند ویابز حامله است یانیست صبح مقداری کمی نمک به گوسفند می دادند ودست زیر شکمش می گذاشتند اگر گوسفند حامله بودبچه گوسفند زیردست دامدارتکان می خورد واگر حامله نبود هم مشخص بود زیرامعتقد بودند که نمک موجب تحرک نوزاد گوسفند درشکم مادرش می شود . بچه اول هر انسان: درقدیم معتقد بودن که بچه اول انسان مانند نان اول که زنان نان محلی می پختند که بوسیله تاوه یا تنور محلی که قبلابا هیزم یا کود گاو وگوسفند نان می پختند چون اولین نان که درتنور می گذاشتند میزان گرمی تنور برایشان مشخص نبود یا نان اولی تنور بسیارگرم بود می سوخت ویا هم تنور سرد بود آنطور که می خواستند نان پخته نمی شد ویا هم گرمای تنورمناسب بود ونان آنطوریکه می خواستند پخته می شد پس معتقد بودن بچه اولی هرانسانی مثل نان اول است یا بچه ای عاقل ودانا واهل فهم کمال است مثل نانی که خوب می پخت یا آدم شرطلب وناسازگار برای جامعه ومشکل ساز برا ی پدرومادر مثل نانی که می سوخت یا هم فرزندی ساده لوح وزود باور که حرف هرکس را می پذيرد وبه خوب يابد بودن آن کاری ندارد مثل نان پخته نشده پس می گفتند هرکس نان اولیش خوب پخته شود آدم خوش شانسی است مثل آدمی که بچه اولش شخصی عاقل ودانا باشد .
کد خبر: ۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴