حضور یک زن در ستاد انتخابات کشور برای ثبتنام انتخابات مجلس خبرگان در اولین روز از ثبتنام انتخابات این مجلس از جمله حاشیههای این روز بود.
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،
حضور یک زن در ستاد انتخابات کشور برای ثبتنام انتخابات مجلس خبرگان در اولین روز از ثبتنام انتخابات این مجلس از جمله حاشیههای این روز بود.
عصمت سوادی که از حوزه انتخابیه تهران ثبتنام کرد، متولد 1340 بوده و مدرس دانشگاه و حوزه است.
قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرایط انتخاب شوندگان را تصریح کرده است؛ در ماده 3 این قانون آمده است که خبرگان منتخب مردم باید دارای شرایط زیر باشند:
الف- اجتهاد به دیانت و وثوق و شایستگی اخلاقی
ب- اجتهاد در حدی که قدرت استنباط مسائل فقهی را داشته باشد و بتواند ولی فقیه واجد شرایط رهبری را تشخیص دهد.
ج- بینش سیاسی و اجتماعی و آشنایی با مسائل روز
د- معتقد بودن به نظام جمهوری اسلامی ایران
ه- نداشتن سوابق سوء سیاسی و اجتماعی
در این قانون ذکر نشده که نماینده مجلس خبرگان باید صرفا مرد باشد.
تاکنون 9 نفر برای ثبتنام در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان در ستاد انتخابات در وزارت کشور حضور یافتهاند.
* آیتالله سید احمد خاتمی عضو فعلی مجلس خبرگان رهبری
* امان الله علیمرادی بدر سیری برای حوزه کرمان ثبتنام کرد. وی مدرس حوزه و دانشگاه است و متولد 1342 است . وی اولین کسی بود که برای ثبتنام وارد ستاد انتخابات کشور شد.
* سید مهدی دریاباری از مدرسین حوزه فیضیه قم نیز برای حوزه تهران ثبتنام کرده است. وی متولد سال 57 است.
* حبیت الله احمدی نیز برای حوزه اصفهان ثبتنام کرد. وی متولد 1326 بوده و مدرس حوزه است.
* فرزند آیتالله ابوالفضل میرمحمدی نیز با حضور در ستاد انتخابات کشور برای پدر خود ثبتنام کرد. طبق قانون وکلای داوطلبان میتوانند برای موکلان خود ثبتنام کنند.
آیت الله میرمحمدی عضو فعلی مجلس خبرگان و متولد 1303 است.
* سید محسن موسوی تبریزی داماد آیت الله نوری همدانی فرد دیگری بود که برای ثبتنام حضور یافت. وی مدرس حوزه علمیه نجف است و برای حوزه آذربایجان غربی ثبتنام کرد. موسوی تبریزی متولد سال 1330 است.
* سید محسن سعیدی گلپایگانی نیز که استاد حوزه است برای استان ایلام ثبتنام کرد. وی متولد 1341 است.
سید رضا ربیعی که متولد سال 1339 بوده و مدرس حوزه است برای تهران ثبتنام کرد.
آخرین فردی که تا این لحظه ثبتنام کرده است آیتالله سید مجتبی آیت اللهی است. وی مدرس حوزه است متولد 1349 بوده و برای حوزه تهران ثبتنام کرد.
امروز اولین روز ثبتنام انتخابات مجلس خبرگان رهبری است داوطلبان این انتخابات فرصت دارند تا روز 2 دی با ارائه مدارک خود اعلام داوطلبی کنند.
وزیر کشور ساعت 8:30 به همراه محمد حسین مقیمی رئیس ستاد انتخابات ، علی پورعلی مطلق دبیرستاد انتخابات و حسین علی امیری سخنگوی وزارت کشور از محل ستاد انتخابات کشور بازدید کرد.
وی در اظهارات خود تاکید کرد که وزارت کشور تلاش میکند انتخاباتی با شکوه، سالم و قانونی اجرا کند.
وی از همه دستاندرکاران انتخابات خواست تا تلاش کنند انتخابات قانونی، سالم و با شکوه برگزار شود. رحمانی فضلی همچنین از رسانهها خواست که برای جذب مشارکت مردم با وزارت کشور همراهی کرده و وزارت کشور را یاری کنند.
کد خبر: ۸۰۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۶
حضرت آیتالله خامنهای در سخنرانیها و مناسبتهای مختلف به آسیبشناسی مشکلات فراروی جوانان برای ازدواج پرداختهاند. ایشان معتقدند موانع «فرهنگی»، بخش قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانوادهها و مسئولان مربوطه باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند
کد خبر: ۷۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۴
حاجیه خانم شوکت فاتحی مادر شهیدان رحمت الله، محمدتقی و عباسعلی بشارت دار فانی را وداع گفت.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،
پیکر این مادر فداکار براساس وصیت او قرار است به شهرستان قم انتقال و در آن دیار به خاک سپرده شود.
«رحمت الله بشارت» در 19 آبان سال 57 همراه شش مبارز گچسارانی در حادثه مسجد شهیدان شهر دوگنبدان از سوی ماموران ساواک به شهادت رسید.
«محمدتقی بشارت» سال 60 از سوی منافقان ترور شد.
«عباسعلی بشارت» سال 61 در در جبهه های حق علیه باطل به شهادت رسید.
همچنین این خانواده دو داماد خود به نام های شهید «ابراهیم تلان» و شهید «سید کمال مظهری» را نیز در جنگ تحمیلی به این انقلاب تقدیم نموده است.
کد خبر: ۷۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۳
نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد گفت: تمامی ایام ذیالحجه ایام مبارکی است و خدا لعنت کند آل سعود را که با حادثه و فاجعه منا شیرینیهای ذیالحجه را به کام ما تلخ کرد
کد خبر: ۷۳۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
معمای قتل دختر 17 ساله یاسوجی در حالی هنوز سر به مهر دارد که شایعاتی پیرامون دست داشتن برخی نزدیکان او در این جنایت،دهان به دهان میان اهالی شهر یاسوج می گردد .
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، راز جنایتی که قریب به 7 ماه پیش در روستای موردراز از توابع شهرستان یاسوج پیشروی کارآگاهان پلیس قرار گرفت در حالی هنوز رمزگشایی نشده و قرار است از نظرات کارشناسان زبده انتظامی برای حل این پرونده استفاده شود.در این باره سردار غلامعباس غلامزاده فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویر احمد گفت: مظنونان زیادی در این باره مورد بازجویی قرار گرفتند اما نتیجه بعدا مشخص می شود.
او تاکید کرد که این پرونده هنوز هم مفتوح است و روند بازجویی از مظنونان کماکان ادامه دارد.
عاطفه صالحی دختر 17ساله اهل یاسوج است که بهمن ماه پارسال در حال بازگشت از کلاس زبان به خانه در مسیر جاده چنارستان دچار سرنوشت نامعلومی شد و فردای آن روز صبح جنازهاش در حالیکه مورد ضرب و شتم قرار گرفته، چاقو خورده و سه گلوله نیز به او شلیک شده پیدا شد.
شوهر خواهر عاطفه پیش از این درباره مطلع شدنشان از قتل عاطفه گفته بود آن روز خانواده عاطفه مهمان داشتند و قرار بود که او از کلاس زبان زودتر بازگردد.
عاطفه به محض خروج از آموزشگاه زبان با مادر خودتماس گرفت و گفت سوار یک تاکسی است که قرار است از گاراژ چنارستان به سمت اکبرآباد حرکت کند و منتظر است تا مسافرش تکمیل شود. به گفته اسفندیار نادری داماد این خانواده تلفن همراه عاطفه ساعتی پس از این تماس از دسترس خارج شد و حوالی ساعت 3:30 شب به طور کل خاموش شد.
بعد از آنکه خانواده عاطفه موفق به تماس با او نمیشوند حوالی ساعت 19 همان شب ماجرا را به پلیس اطلاع میدهند، از آنجا که تا ساعت 23 شب باز هم خبری از عاطفه نشد برادر او به کلانتری 11 یاسوج رفت و گم شدن خواهرش را اطلاع داد.
براساس این گزارش روز جمعه فردای همان روز از کلانتری با خانواده عاطفه تماس گرفتند و اعلام کردند که جسد دختری که ظاهرش مشابه دختر گمشده انها است در روستای موردراز پیدا شده است.
پس از آنکه مشخص شد جسد پیدا شده متعلق به عاطفه است تحقیقات پلیس برای کشف این معمای جنایی آغاز شد. بررسی های اولیه از جسد حکایت از این داشت که قاتل یا قاتلان به طرز فجیعی این دختر را به قتل رسانده بطوری که علاوه بر سه گلوله ای که از یک سلاح کمری به او شلیک شده آثار ضرب و شتم و شکستگی بینی و همچنین ضربات چاقو بر بدن او مشخص بود.
نظریه پزشکی قانونی فرضیه تجاوز به دختر جوان را رد کرده است و هنوز مشخص نیست که انگیزه قاتل یا قاتلان از ارتکاب به این جنایت چه بوده است.
کد خبر: ۷۱۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷
از رسومات ديگر در اين شهر قبلاً اين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييدن و زمان شيردهي شروع مي شد .مثلاً دو همسايه به نامهاي زهرا و آسيه با هم شيروره ميكردند
کد خبر: ۶۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۴
نمی دانم هدف سروش صحت از این طنز چیست .شاید طبق گفته هایش در خندوانه که گفت من به لطیفه های زشت بیشتر می خندم ،این هم از مدل دوست داشتنی اوست
کد خبر: ۶۴۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۳
دیشب براثر تیراندازی با اسحله کلاشنیکف در یکی از محلات گچساران چهار نفر کشته و مجروح شدند
کد خبر: ۶۱۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۴
وقتى سرنوشت سید مجاهد به جرم مقاومت و دفاع از ناموس و ملت این باشد تکلیف دیگر مدافعان حقوق مسلم مردم ایران روشن است. باید نگران سید مجاهد بود!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
دکتر غلامحسین الهام: بعد از جنگ اول روس با ایران و شکست سپاه ایران که منجر به عهد نامه گلستان گردید روس ها به تجاوزات خود به سرحدات ایران پرداخته، با بى اعتنایى به افکار و مقدسات مذهبى مسلمانان احساسات آنان را جریحه دار مى نمودند به این گونه نقض عهد کرده و از حدود آن چه در پیمان گلستان منظور بود تخطی نمودند.
در این هنگام بود که چون مسلمانان شاه را قادر به مقابله با سپاه روس نمى دیدند به مرحوم آقا سید محمد شاکى شده و از وى خواستند با صدور فرمان جهاد دست روسیه را از سر آنها کوتاه نماید و سپاه ایران شهرهاى قفقاز را مسترد دارند. در ناسخ التواریخ تحت عنوان «وقایع سال یک هزار و دویست و چهل و یک هجرى و ابتداى نقض عهد روسیان با ایران» ، پس ازشرح مراسم نوروزى آن سال که در پیشگاه فتحعلى شاه بر گزار شد می نویسد : «و این هنگام پادشاه ایران در کیفر جماعت روسیه یک جهت شد چه از این پیش نقض عهد ایشان و در آمدن به قلعه “بالغ لوى” ایروان به شرح رفت و هم در این مدت که در اراضى مسلمانان مسلط بودند از دراز دستى با زنان بیگانه (یعنى مسلمانان) و اخذ اموال مردم خودارى ننمودند. این حدیث به دست بعضى از چاکران نایب السلطنه (عباس میرزا ) که از مصالحه با روسیان دلگران بودند، گوشزد آقا سید محمداصفهانى که ساکن عتبات بود،گشت و او به کارداران درگاه شاهنشاه ایران نگاشت که این هنگام جهاد با جماعت روسیه فرض افتاد. پادشاه اسلام را در این امر رأى چگونه است؟ شهریار تاجدار فرمود که ما پیوسته به اندیشه جهاد شاد بوده ایم و خویشتن را از بهر ترویج دین و رونق شریعت نهاده ایم. شهریارش نیز عظیم گرامى داشت و از اجراى لشکر بر زیادت از سیصد هزار تومان زر مسکوک باز کرد تا در تجهیز لشکر به کار شود. پس آقا سید محمد دلشاد کرد تا با هریک از علماى ایران مکتوبى نگارد که به حضرت شهریار گرد آیند و مردم را از بهر جهاد تحریص کنند».« و روز جمعه هفدهم ذیقعده جناب آقاى سید محمد و حاجى ملا محمد جعفر استرآبادى و حاجى ملا محمدتقى قزوینى و سید عزیزالله طالش و دیگر علما و فضلا وارد لشکرگاه گشتند و شاهزادگان و امرا ایشان را پذیره کردند. روز شنبه هیجدهم جناب ملا احمد نراقى کاشانى که از تمامت علماى اثنى عشریه به زیادت بود به اتفاق فتوى راندند که هر کس از جهاد با روسیان باز نشیند از طاعت یزدان روى بر تافته» .
به طورى که در ناسخ التواریخ و روضه الصفاى ناصرى مى نویسد پس از اعلام جهاد شور و هیجانى در سراسر مملکت ایجاد شد و در هرجا مردم خود را براى جهاد آماده مى کردند و البته در میان رجال و سایر طبقات نیز افراد معدودى بودند که با موضوع جهاد مخالفت مى کردند، ولى ناگزیر در برابر فرمان جهاد تسلیم شدند. عباس میرزا که از هنگام معاهده گلستان حاضر براى جنگ با روس نبود در این جنگ نیز مأمور دفاع از شهرهاى ایران و بیرون آوردن آنها از دست روس شد.علما و مجتهدان هم با لشکر حرکت نموده و در تبریز توقف کردند و مجاهدین را براى سرکوبى و جلوگیرى از حملات قواى تحریص به جهاد مى کردند، سران سپاه نیز مرتب آنها را در جریان فتح و پیشروى ها که نصیب لشکر اسلام مى شد، مى گذاشتند. در چند هفته اول جنگ، لشکر اسلام همه جا فاتح بود و به سرعت پیشروى نمود و قلاع و شهرهاى از دست رفته ایران را یکى پس از دیگرى فتح کرد و جماعت زیادى از سپاه روس را کشته و بسیارى از آنان را به اسارت بردند و هم غنایم هنگفتى به چنگ آوردند. مطابق آنچه در ناسخ التواریخ آمده، بطور تخمینی بیش از سه هزار کشته و به همین حدود اسیر و ٢١ عراده توپ از سپاه روس نصیب لشکر ایران شد و بدان وسیله روس ها نیروى ثبات خود را از دست دادند، پا به فرار نهادند.
ماجراى شکست
جریان این بود که هنگام صف آرایى لشکر روس به سر کردگى ژنرال پاسکیویچ (بسقاویج) سردار روسى و لشکر ایران زیر نظر نایب السلطنه عباس میرزا، چون دهان توپهاى روس به طرف فرزندان عباس میرزا گشاده شد، عباس میرزا دستور داد فورا شاهزادگان را از آن محل به سمتى دیگر که در تیررس توپها نباشند انتقال دهند، مأمورین نادان هم آنان را طورى با عجله از جلو دوست و دشمن عبور دادند که همه گمان کردند دستور عقب نشینى و فرار داده شده، سایر لشکریان هم به دنبال شاهزادگان فرارى، بى خود پا به فرار گذاشتند تا جایى که خود عباس میرزا نیز که مرتکب چنین اشتباه بى موقع شده بود با سران سپاه به اصلان دوز عقب نشستند و سپاه روس فرصت یافت که تمامى مواضع دفاعى ایرانیان را اشغال کند و راه فتح مجدد را به روى لشکر ایران ببندد. در آن گیرودار دو هزار و پانصد نفر از سربازان ایران به محاصره افتادند، پس از یک شبانه روز که دلیرانه از خود دفاع نمودند با چهار عراده توپ به اسارت قواى روس در آمدند و بدین گونه فتوحاتى که پى در پى نصیب ایرانیان گشت بر اثر یک اشتباه مختصر از دست رفت .
اما بعد
پس از هزیمت لشکر ایران و پیشروى روسیان آنها که دین و ایمانى نداشتند و از روز نخست با جهاد و جنگ مجدد با روس مخالف بودند، این موقع دستاویزى یافته گناه آن شکست مفتضح و عقب نشینى بى مورد را معلول دخالت علما و مجتهدین دانسته و از هتک حرمت آنان و کلمات زشت خودارى نکردند. درباریان و تاریخ نویسان متملق خاقان مغفور نیز در این باره کوتاه نیامدند. رضا قلى خان هدایت که مشرب صوفى داشت و على القاعده با فقها و مجتهدان دشمنى! در کتاب روضه الصفاى ناصرى واقعه جهاد و دخالت مجتهدان را سخت نکوهش نموده و با آن سعى کرده گناه آن شکست خفت بار را به گردن پیشوایان ملت بیندازد !
وى در عین آنکه آقا سید محمد را «مجتهدالزمان» و «اکمل المجتهدین» مى خواند و او را با این عبارت « سید سند فضایل القاب که قبول خاصه و عامه و کرمى هنگامه داشت» و «سید مجتهد که در کیش اسلام به منزله نایب امام و اعلم علماى فضیلت ماب بود» یاد مى کند، مع الوصف مى نویسد : «و چون عوام کالانعام مطیع و منقاد علماى معروف به اجتهادند بر این قول اتفاق کردند و این سخن (فرمان) جهاد را تصحیح و این عقیدت را تصریح نمودند . عوام کالانعام را کار به جایى رسیده بود که احکام علما را بر اوامر سلطان ایران ترجیح دادند و گوش جان و دل بر طاعت مجتهدین نهادند و کمر بر جهاد بستند».
بالاخره کار به جایى رسید که در دو سال بعد قواى روسیه تا تبریز پیشروى کرده و قصد تصرف تهران را داشته باشد و نایب السلطنه عباس میرزا در محل ترکمانچاى تن به عقد معاهده منحوس متارکه جنگ و صلح با روس بدهد و در نتیجه قفقاز، قسمتى از خاک ایران را، بعد از آن همه جنگهاى طولانى و تلفات جانى و مالى و از میان رفتن عرض و نفوس و نوامیس مردم مسلمان ایران به روسیه واگذارد تا در مقابل بعد از فتحعلى شاه امپراطور روس سلطنت او را به رسمیت بشناسد و در برابر خطر وجود برادران بى شمارش که همواره خطرى براى وى محسوب مى شدند حمایت کند!!
به هر جهت پس از شکست قواى ایران مرحوم آقا سید محمد سخت دلتنگ و آزرده گشت از تبریز بیرون آمد و در بین راه درگذشت. در روضه البهیه مى نویسد: «وفات آن جناب در همین سفر اتفاق افتاد و گویا در قزوین بوده است . آن بزرگوار از بسیارى اندوه و غم و تأسف به سبب غلبه لشکر روس بر مسلمانان و سرزنش منافقین و بى حیایى مردم ضعیف الایمان و بى اعتنایى شاه و سران سپاه نسبت به خود بدرود حیات گفت. چنانکه شیوه نیاکان وى علیهم السلام چنین بوده است. نعش او را به کربلا منتقل کردند و بر آرامگاهش قبه اى معروف ساختند.»
اما سید محمد مجاهد کیست؟
او فرزند سید على صاحب ریاض که از برجستگان حوزه فقاهت شیعى و نوه استاد کل علامه وحید بهبهانى است. در مراتب دانش و تقواى وى سخن بسیار گفته شده است. او را از فضلاى با نام و نشان و علماى عالى شان و سرخیل گروه زهاد و صدر نشین مجلس عباد و اوتاد در علم فقه و اصول و در علم آداب و سلوک بسى آراسته به کمالات توصیف شده است. در حمله وهابیون به کربلا به کرمانشاه و از آنجا به اصفهان و سپس به مشهد مقدس مشرف شده و سرانجام به اصفهان آمده و مرجع عام و خاص مى شود. ریاست شیعیان در عصر وى به او منتهى شده است. تالیفات بسیار دارد و کثیر التالیف بوده است. محقق قمى در سن پیرى از او مى خواهد تا در نزد او مباحثه علمى داشته باشد و بقاى ملکه اجتهاد را در او تایید کند. مى نویسند «آقا سید محمد چنان مقبولیت عامه یافت که چون در حوض مسجد شاه قزوین وضو ساخت اهالى آن شهر جمیع آب حوض را به اندک زمانى براى تبرک و تیمن و استشفاء بردند به نحوى که آن حوض بى آب ماند».
او شاگرد علامه بحرالعلوم و داماد آن جناب است. با آن حوادث و این شخصیت … . مهدى بامداد از خیل روشنفکران در مورد ایشان این گونه مى نویسد: «در سال ١٣۴١ قمرى که جنگ روس و ایران پیش آمد و سید محمد اصفهانى که از مراجع تقلید آن زمان بود به تهران آمد و یا دیگران او را کشاندند و آوردند. در این هنگام جمعى از مجتهدین طراز اول ایران از روى نادانى و بى اطلاعى از ان امور و جریانات سیاسى عالم نیز با او موافقت کرده و حکم جهاد با روسیه را دادند و دولت بى بند وبار و بى اساس ایران را وارد جنگ با روسیه نمودند.» «سر دسته آنان سید محمد اصفهانى سابق الذکر بود که بعد معروف شد به سید محمد مجاهد و پس از سید محمد حاجى ملا احمد نراقى صاحب عنوان بوده که در آن زمان خیلى اهمیت داشت بدبختانه بیشتر اوقات مراجع تقلید و ملاهاى ما مستقیم یا غیر مستقیم آلت دست این و آن بوده اند».
وقتى سرنوشت سید مجاهد به جرم مقاومت و دفاع از ناموس و ملت این باشد تکلیف دیگر مدافعان حقوق مسلم مردم ایران روشن است !
باید نگران سید مجاهد بود!
این نکته تاریخى از باب ترکمانچاى جدید نوشته آمد.
فاعتبروا یا اولى الالباب
منبع: میدان 72
کد خبر: ۶۱۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۶
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com
مهدی کوچک زاده نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در واکنش به وقایع روز دوشنبه شیراز و حمله به علی مطهری یادداشتی را با عنوان، از ماست که بر ماست، منتشر کرد که به شرح ذیل است:
راستی همه کسانی که با مواضع علی مطهری در باره فتنه آشنایند می دانند که ایشان یکی از توجیهاتی که برای فتنه و راه افتادن آشوب های خیابانی که در آن جان و مال بسیاری از مردم مورد تعرض خس و خاشاک ها (نه رای دهندگان به موسوی) قرار گرفت را حرف ها و سخنان آقای احمدی نژاد در متاظره و یا در به قول ایشان جشن پیروزی می داند و این نظر خود را در مصاحبه ها و سخنرانی های متعددی که به راحتی با جستجو در اینترنت قابل مشاهده است بیان نموده و البته می گوید همانطور که باید آن خس و خاشاک ها و راهبرشان محاکمه و مجازات شوند آقای احمدی نژاد هم باید به خاطر حرف هایش که خس و خاشاک ها را عصبانی کرده محاکمه شود!
احسنت! مرحبا!
آیا با همین استدلال آقای مطهری و بر اساس الزموهم بما الزموا علیه انفسهم اجازه هست ما بپرسیم :
آیا آقای علی مطهری با حرف هایش کسی را عصبانی نکرده و اگر کرده و موجب این وضع شده نباید به خاطر فراهم کردن زمینه و مقدمه تعرض خیابانی محاکمه شود؟
ای کاش رعایت حرمت مادر بزرگوار ایشان و همسر شهید مطهری دست دستگاه قضایی را برای سخنان زمینه ساز برای آشوب هایش را نمی بست!
علی آقای مطهری که بر خلاف تصمیم قانونی مراجع تامین کننده امنیت استانی و با مسئولیت رئیس دانشگاه شیراز که نظرخود را فوق همه تصمیمات مراجع قانونی پنداشته برای یک سخنرانی به شیراز رفته بوده است در اثر برخورد خشونت آمیزخیابانی کسانی با وی مجبور به بازگشت به تهران بدون انجام سخنرانی شده است. وی در مصاحبه هایی با کسانی که در سالهای 78 در کوی دانشگاه و خیابانهای اطراف آن و در سال 88 در جای جای خیابانهای تهران و در روزی نامه هایشان مروج خشونت خیابانی بوده اند و اقدامات وحشیانه خشونتگران خیابانی را حرکت ستودنی مردم خداجوی در مسیر احقاق حق قلمداد کرده اندٰ گله کرده که چرا برخورد خیابانی با وی صورت گرفته! و از مراجع مسئول خواستار برخورد با خشونتگران شده است. این در حالیست که وی برخورد قانونی با سران و بنیانگذاران خشونت خیابانی در حد حصر آنها را بر نمی تابد و همه قوانین و مقررات و مسئولین را به این بهانه که چرا این آشوبگران در حصرند مورد تاخت و تاز قرار می دهد! و البته این همه حرف و تنها حرفی است که چند وقت است مایه کاسبی ایشان شده است و در سخنرانی های مختلف مثل نوار ضبط صوت تکرار می شود! به راستی چگونه است که رهبران و مسئولان خشونت های خیابانی مشتی خس و خاشاک که به چهره نظام سنگ زدند و اموال مردم و مسجد را به آتش کشیدند نباید سرزنش شوند و نباید در حصر باشند اما کسانی که به علی آقا سنگ انداخته یا گوجه فرنگی پرت کرده اند باید به اشد مجازات برسند؟ علی آقا این مفسده را خودت با دفاع بیجایت از مسئولان اصلی خشونت های خیابانی مباح کردی! این شعر کتاب دوران مدرسه مان را یادت هست؟
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست
وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه روی جهان زیر پر ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز
میبینم اگر ذره ای اندر تک دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضای بد او گشت بر او راست
بر بال عقاب آمد و آن تیر جگر سوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فروکاست
گفتا عجبا اینکه ز چوبی و ز آهن
این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خواست
زی تیر نگه کرد و پر خویش برآن دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
آری آقای علی آقا! روزی که برای شاخص شدن و آزادیخواه جلوه کردن علم دفاع از داماد منحرف مردم سلحشور لرستان و فرزند ناخلف آذربایجان غیور را برافراشتی و از رهبران آشوبگران خیابانی و هرج و مرج طلبانی که ماهها آسایش را بر مردم حرام کرده بودند دفاع کردی پر خویش را بر تیری می بستی که در شیراز بر بدن خودت نشست! زیاد جای گله نیست!
کد خبر: ۵۹۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۳
با برگزاري انتخابات اتاق بازرگاني تهران چهره هاي تازه وارد به پارلمان بخش خصوصي مشخص شدند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:به گزارش خبرنگار اقتصادي آريا، مهم ترين اتفاق روز گذشته انتخابات اتاق تهران راه نيافتن محمد رضا بهزاديان رئيس اسبق اتاق تهران، علاء مير محمد صادقي عضو هيئت موسس اتاق تهران و ايران و علينقي خاموشي رئيس اسبق اتاق ايران بود.سابقه درگيري بهزاديان و خاموشي در دوران اصلاحات و جنجال کارت بازرگاني بهزاديان که منجر به برکناري او از رياست اتاق تهران شد، هنوز از اذهان بخش خصوصي پاک نشده است، بهزاديان اينبار با توپ پر آمد، ولي يک شکست تمام عيار را متحمل شد. خاموشي نيز که در دوره گذشته با آراء پاييني به اتاق راه يافته بود، اينبار اما مورد اعتماد اعضاي اتاق قرار نگرفت. مير محمد صادقي نيز که از اولين دوره اتاق در اين نهاد حضور داشته است، ديگر جايي در اين مکان نخواهد داشت.اگر بخواهيم بر اساس ليست ها به انتخابات نگاه کنيم، بايد گفت مجمع فعالان توسعه در اين دوره تعداد بسيار ناچيزي دارد. محمدرضا بهرامن، مسعود دانشمند، ابراهيم جميلي، شاهرخ ظهيري، مهدي راسخ، روغني، ايرج حسابي، محمدرضا نجفيمنش، محسن نهاونديان، سيد رضا نوراني و غيره ناکامان اين گروه در انتخابات اتاق بازرگاني تهران بودند.اما گروه خواستاران تحول نزديک به اصلاح طلبان نيز در اين دوره تجربه تلخي داشت و تقريبا به جز دو نفر از اين گروه فرد ديگري به اتاق راه نيامده است. فاطمه دانشور و محسن مهرعليزاده تنها بازماندههاي گروه خواستاران تحول در اتاق تهران هستند. محمدرضا بهزاديان، سيد حميد حسيني، جمشيد عدالتيان شهرياري، پرويز شهپر، توقيق مجدپور ، مرسل صديق، عباس وطنپرور و حميدرضا عارف هيچ کدام موفق به کسب آرا لازم نشدند.اما علاوه بر اين افراد چهرههاي شناخته شده ديگري نيز در اتاق بودند که در اين دوره موفق به کسب صندلي در هيات نمايندگان نشدند. محسن حاجي بابا، مجيد رضا حريري، محمد مهدي رئيسزاده و ابوالحسن خليلي افرادي هستند که در اين دوره از گروه پيشگامان وفاق به اتاق نيامدند.هرچند علي نقي خاموشي و علاء مير محمد صادقي که هر دو با حکم امام خميني (ره) به اتاق آمدند در اين دوره موفق به کسب آراي لازم نشدند اما اسدالله عسگر اولادي از گروه پيشگامان وفاق همچنان منتخب بخش خصوصي شد.در اين دوره حتي آقازادهها نيز نتوانستند به اتاق بيايند، فقط مهدي جهانگيري توانست از نزديکان دولت به اتاق راه پيدا کند و بقيه از جمله پسر محمد نهاونديان، داماد شريعتمداري، پسر محمد رضا عارف وبرادر سعيد حجاريان موفق به حضور در اتاق نشدند. علاوه بر اين محمد صدر هاشمي، عضو هيات مديره بانک اقتصاد نوين هم موفق به ورود هيات نمايندگان به اتاق تهران نشد.اين گزارش حاکيست، برنده اصلي انتخابات اتاق تهران ائتلاف براي فردا است که از 40 کرسي 35 صندلي را به خود اختصاص داد.يحيي آل اسحاق رئيس فعلي اتاق تهران بيشترين راي را به خود اختصاص داد و به نوعي رياست خود را براي چهار سال ديگر تمديد کرد.در ادامه اسامي 40 منتخب اتاق تهران مي آيد:بخش بازرگاني
يحيي آل اسحاق 1308 راي
محمد رضا انصاري 1097 راي
مسعود خوانساري 1055 راي
فاطمه مقيمي 884 راي
محسن بهرامي 827 راي
مهدي شريفي 812 راي
ناصر رياحي 803 راي
فاطمه دانشور 781 راي
محمد اميرزاده 738 راي
اسدالله عسگراولادي 708 راي
محمد رضا زهره وندي 707 راي
محمد لاهوتي 681 راي
سيد رضي ميري 680 راي
علي سنگينيان 660 راي
عباس آرگن 653 راي
فرهاد فزوني 653 راي
بخش صنعت
محسن خليلي 1085 راي
مهدي جهانگيري 981 راي
علي شمس اردکاني 903 راي
مهدي پورقاضي 845 راي
سيدمحمد اتابک 842 راي
کوروش پرويزيان 736 راي
حسين سليمي 710 راي
محسن مهرعليزاده 683 راي
رضا پديدار 669 راي
حميدرضا صالحي 657 راي
محمد نجفي عرب 645 راي
محمدحسسين برخوردار 638 راي
علي رضا کلاهي صمدي 637 راي
احمد کيميايي 636 راي
بخش معدن
پدرام سلطاني 1119 راي
فريال مستوفي 892 راي
مرتضي لطفي 718 راي
سيد بهادر احراميان 703 راي
بخش کشاورزي
احمد صادقيان 943 راي
حامد واحدي 829 راي
کاوه زرگران 818 راي
مهدي معصومي 735 راي
حسن فروزان فر 729 راي
علي رضا خالف 702 راي
کد خبر: ۵۹۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۹
فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد از شناسایی و بازجویی تعدادی مظنون به قتل عاطفه صالح زاده خبر داد
کد خبر: ۵۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۷
در ادامه تخریب های که این روزها با مشخص شدن نتایج نظرسنجی ها در مورد میزان محبوبیت دکتر احمدی نژاد شدت بیشتری گرفته است، روزنامه” مردم امروز” که از شماره اول تا کنون در بخش های سیاسی خود بطور روزانه بر علیه دکتر احمدی نژاد به تخریب مشغول است، دیروز در مطلبی کذب به بهانه نقد مطلب رسانه ها پیرامون انتسابات خویشاوندی دولت روحانی، مدعی انتساب فامیلی گسترده در دولت دکتر احمدی نژاد شده است.
در بخشی از این مطلب روزنامه عضو حزب کارگزاران سازندگی آمده است:” خاطرتان هست آقای احمدی نژاد برادرش رئیس دفتر بازررسی، پدر زن پسرش ریس دفتر رئیس جمهور بود، خواهرش عضو شورای شهر بود و باجناقش رئیس بنیاد شهید بود، داماد ش رئیس بیمارستان فیروز ابادی بود، خواهر زاده اش وزیر صنعت بود، آن یکی… پیرمرد همینطور سلسه وار اسم برخی از وزرا و مدیران احمدی نژاد را ردیف می کرد و نسبت فامیلی آنها را با رئیس جمهور و دیگر مدیران دولت می گفت. بعد که آرام گرفت گفت: کشور را به ورطه سقوط کشانده! هر دلسوزی حرف می زد، برکنارش می کردند حالا دولتی آمده است که می خواهد قدمی بردارد مشکلات را کم کند رهایش کنید!”
در حالی مردم امروز به عنوان رسانه حامی دولت به تکرار ادعای وجود هزار فامیل در دولت دکتر احمدی نژاد می پردازد که در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز لیستی با همین ادها از سوی سران سبز منتشر شد و در آن چنین اتهاماتی به دکتر احمدی نژاد وارد شده است. دکتر احمدی نژاد در جریان انتخابات سال ۸۸ و طی سخنرانی خود در جمع هوادارانشان در تهران در خصوص شایعه پراکنی عوامل فتنه می گویند:” اینها نموداری منتشر کردند و من را به هزار فامیل متهم کردهاند و پاسخ این است که ما عجب باجناق هایی پیدا کردیم! یک زمانی میگفتند که من داماد آیتالله یزدی و جنتی هستم اما همه میدانند که آیتالله جنتی اصلا دختری ندارد که من داماد او باشم و پدر همسر من سیدی بود که در سال ۷۲ در اثر یک سانحه رانندگی دار فانی را وداع گفت و آنها در تهمتی دیگر به من میگویند احمدیمقدم و زریبافان و چند نفر دیگر باجناق من هستند، اما بنده تنها سه باجناق دارم یکی در کارخانه شیر تهران، دیگری هنرمند نقاش و سومی یک بازنشسته و یک کوهنورد و ورزشکار حرفهای است و آنها اینقدر ناشی بودند که آقای محرابیان وزیر صنایع را خواهرزاده من معرفی کردند، اما من ۴ تا شوهر خواهر بیشتر ندارم و کسانی که به این کارها متوسل میشوند ما را متهم به دروغگویی میکنند در حالیکه هیچ کدام از ادعاهای آنها حقیقت ندارد”
لازم به ذکر است رابطه سببی رئیس جمهور با مهندس مشایی هم پس از مسئولیت های ایشان در دولت نهم و دهم اتفاق افتاده است که نشان می دهد که اصل انتصابات با روحیه فامیلگرایی نبوده است.
همچنین در خصوص رئیس دفتر بازرسی رئیس جمهور هم که داود احمدی نژاد آن را برعهده داشت، بعد از گذشت مدتی بلافاصله به دلیل ناهماهنگی با دولت برکنار شده و نسبت فامیلی به هیچ عنوان عامل جلوگیری برکناری نشد. سابقه نصب های این چنینی در دولت های قبل و همچنین برخورد دکتر احمدی نژاد با ایشان نشان دهنده روحیه ضدالیگارشیک ایشان است.
اینکه خواهر رئیس جمهور پیشین نیز با رای مردم به شورای شهر رفته بود نیز طرح مسئله ای خنده دار است، چرا که از نگاه آقایان هیچ احمدی نژاد منش و اسمی حق ورود به منطقه ممنوعه را ولو با رای و انتخاب مردم را ندارد.
پیش از این رسانه ها در واکنش به سخنان روحانی در همایش اقتصاد ایران با اشاره به این که همه دستگاهها باید فعالیت اقتصادیشان را به صورت شفاف بیان کنند گفته بود: «همه مردم باید از آمار، ارقام و طرحهای اقتصادی در یک لحظه باخبر شوند؛ در اینجا پسرخاله و پسرعمه نداریم! ” اقدام به انتشار گزارشی از انتصابات فامیلی دولت یازدهم نموده بودند که با استقبال در شبکه های اجتماعی رو به رو شد.
منبع: میدان 72
کد خبر: ۵۳۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۸
از قدیم الایام مردان برای خواستگاری نزد زنان می رفتند و ازآن ها تقاضای ازدواج می کردند و این از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
مراسم خواستگاری زیباترین مراسم زندگی هر جوانی است اما یک سوال مهم و اساسی همیشه مطرح است: هدف از خواستگاری چیست و چرا مردها به خواستگاری زنان میروند؟شهید مطری به این سوال این گونه پاسخ می دهند که: از قدیم الایام مردان برای خواستگاری نزد زنان می رفته اند و ازآن ها تقاضای ازدواج میکرده اند و این از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن.
خواستگاری های سنتی و مدرن
شاید بتوان در یک نگاه کلی « خواستگاری » را به دو دسته تقسیم کرد.دسته اول: خواستگاری های سنتیدسته دوم: خواستگاری های مدرننقش خانواده دختر و پسر در خواستگاری های مدرن بسیار کم رنگ و تنها در حد تشریفات و حضور در مجالس یا جلسه خواستگاری است چرا که پیش از برگزاری این مراسم و آشنایی دو خانواده با یکدیگر، دختر و پسر همدیگر را در خیابان، محیط کار و … دیده اند و با انجام چندین جلسه گفت وگو خارج از محیط خانه به شناختی به ظاهر کلی از یکدیگر دست یافته اند، در نتیجه خانواده هیچ نقشی در انتخاب همسر آینده فرزند ندارد. اما در خواستگاری های سنتی – که اتفاقا به عقیده کارشناسان ازدواج هایی که با این روش خواستگاری شکل می گیرند از دوام و کیفیت بالاتری برخوردارند – خانواده جزو مولفه های اصلی به شمار می آید. اما خواستگاری هایی که به روش سنتی انجام می گیرد بیشتر جای بحث دارد.
خواستگاری به روش سنتی
مراحل خواستگاریاین روش خواستگاری که از دیرباز در کشور ما مرسوم بوده است خانواده محور است؛ البته نه به آن معنا که حرف اول و آخر را خانواده بزند و عروس و داماد بدون آن که حتی یکدیگر را ببینند یا گفت وگویی با یکدیگر داشته باشند، به عقد یکدیگر درآیند، بلکه در این نوع خواستگاری قبل از آغاز گفت وگوهای رسمی دختر و پسر و قبل از برقراری علاقه عاطفی مابین آن ها خانواده دو طرف در جریان امر خواستگاری قرار می گیرند و ضمن بیان تجربیات خود مدیریت مراسم خواستگاری را نیز عهده دار می شوند و در انتخاب همسر آینده فرزند نقش اساسی را ایفا می کنند.
مرحله اول خواستگاری: با ابراز تمایل پسر به ازدواج، خانواده وی با توجه به ملاک های فرزندشان از همسر ایده آل به جست وجوی مورد مناسب می پردازند که این امر مستلزم صحبت خانواده با فرزندشان و آگاهی از معیارهای او است. در این مرحله اگر متوجه غیرمنطقی بودن معیارهای فرزندتان شده اید بهتر است با لحن دوستانه و صمیمی به بیان تجربیات خود در این زمینه بپردازید و معیارهای او را تعدیل کنید، البته باید به معیارهای وی نیز احترام بگذارید و به سخن ارزنده امام علی (ع) توجه داشته باشید که فرزندانتان در زمانی غیر از زمان شما زندگی می کنند.
مرحله دوم خواستگاری: در مرحله بعد معمولا مادر یا خواهر پسر( داماد ) به صورت تلفنی از خانواده دختر (عروس ) اجازه رفتن به خواستگاری می گیرند. در این مرحله بهتر است علاوه بر مشخصات عمومی مانند سن و تحصیلات و شغل پسر و دختر، مسائل کلی که از نظر آن ها برای انتخاب همسر آینده حائز اهمیت است گفته یا پرسیده شود.
مسائلی مانند میزان پایبندی به اعتقادات مذهبی، نوع حجاب دختر خانم یا میزان دارایی های پسر و…. اگر خانواده دختر خانم، طی تماس تلفنی متوجه شدند که مشخصات کلی آقا پسر با معیارهای دخترشان درباره همسر ایده آل مطابقت دارد، زمان خواستگاری را تعیین می کنند. در جلسه اول خواستگاری، معمولا تنها دو نفر از خانم های خانواده پسر برای آشنایی با خانواده دختر حضور دارند و این جلسه بدون حضور داماد برگزار میشود. مهم ترین مزیت این جلسه این است که چون در این جلسه تنها خانم ها حضور دارند، دختر خانم می تواند ارتباط راحت تری با خانواده داماد برقرار کند . در ضمن به علت حضور نداشتن آقا پسر، استرس دختر خانم نیز کمتر است و در نتیجه ظاهر و رفتارش طبیعی تر خواهد بود، البته برای کم شدن تعداد جلسات خواستگاری، پسر نیز می تواند با کسب اجازه از خانواده دختر از اواسط همان جلسه در مراسم خواستگاری حضور یابد. در هر صورت اولین جلسه خواستگاری صرفا برای دیدن دختر و پسر و آشنایی اولیه ۲ خانواده برگزار می شود.
مرحله سوم خواستگاری: بعد از این جلسه دو احتمال وجود دارد اول این که پسر یا دختر، طرف مقابل را به هر دلیلی مناسب خود تشخیص نداده است و تمایلی به ادامه روند خواستگاری ندارد در این صورت معمولا خانواده پسر باید به جست وجوی مورد بعدی باشند اما بسیار بهتر خواهد بود که خانواده پسر یا دختر، تمایل نداشتن خود را به صورت محترمانه به طرف مقابل اطلاع دهند به خصوص اگر این مسئله از سوی خانواده پسر باشد چرا که خانواده دختر در انتظار تماس آنان هستند و این نوع انتظار در این گونه مواقع برای هیچ کسی به خصوص برای دخترخانم های در آستانه ازدواج حس خوشایندی نیست.
اما در صورتی که پسر برای ادامه روند خواستگاری تمایل داشت در مرحله بعد طی تماسی که خانواده پسر با خانواده دختر برقرار خواهند کرد و البته در صورت تمایل دختر خانم، وقت جلسه بعدی برای آشنایی بیشتر دختر و پسر گذاشته می شود. در این جلسه چون دختر و پسر ظاهر هم را پسندیده اند و خانواده ها با هم آشنا شده اند استرس هر دو طرف کمتر است.
مهم ترین نکته در این جلسه این است که دختر و پسر از قبل باید ایده آل ها و معیارهایشان برای زندگی را تعیین کرده باشند، حد و مرزها و خط قرمزهای خود را بشناسند و انتظاراتشان از همسر آینده شان را بدانند تا بتوانند با سوال کردن و صحبت کردن متوجه تناسب داشتن یا نداشتن شان با هم بشوند.
منبع: با حجاب
کد خبر: ۵۳۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۲
دبیرکل جمعیت خدمتگزاران انقلاب اسلامی با انتقاد از سیاستهای دولت «تدبیر و امید» از رئیس جمهور سابق حمایت کرد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، احمد خورشیدیآزاد ظهر امروز در جمع خبرنگاران با ابراز تأسف از وقایعی که 16 آذرماه امسال در دانشگاهها صورت گرفت، اظهار کرد: منتظر تدبیر از سوی دولت اعتدال در این روز بودیم، اما تنها چیزی که ندیدیم «اعتدال و تدبیر» در روز دانشجو بود.
دبیرکل جمعیت خدمتگزاران انقلاب اسلامی ادامه داد: نمیدانم دلیل این کارها و اقدامات از سوی دولت محترم چیست و آیا سختی کار یا مشکلات است که موجب شده مواضعی اینچنینی از سوی دولتمردان اتخاذ شود که یک روز رقیبان را «بیسواد» و روزی دیگر آنها را «تازه به دوران رسیده» مینامند.
وی با انتقاد شدید از این سخنان که رقیب را مورد تحقیر قرار میدهند، خاطرنشان کرد: عرض من به آقای رئیسجمهور این است که این افراد که شما از آنها به عنوان تازه به دوران رسیده نام میبرید همانهایی هستند که در 15 خرداد 42 در گهوارهها به قول امام راحل عظیمالشأن امیدهای آینده نهضت و انقلاب نام گرفتند و امروز در برابر استکبار جهانی و همه بدخواهان نهضت خمینی کبیر قد علم کردهاند.
خورشیدیآزاد عنوان کرد: اگر انتقادی در گذشته به دولت احمدینژاد میشد در مقابل هیچگاه ندیدیم که وی به مردم و شعور آنها توهین کند و کسی را تازه به دوران رسیده بنامد؛ هرچند که مشکلات آن دولت از داخل گرفته تا خارج و هجمههای بیرونی و درونی 10ها برابر بیشتر از فشار بر دولت کنونی بود.
این فعال سیاسی، این رویه را کپی شده از دولت کارگزاران و حتی غلیظتر از آن دانست و متذکر شد: در دوره کارگزاران هم اجازه نفس کشیدن به مخالف داده نمیشد و امروز حرفهایی که میشنویم و حرکاتی که میبینیم تقریباً همانند دوره کارگزاران و حتی شدیدتر از آن دوران است.
دبیرکل جمعیت خدمتگزاران انقلاب اسلامی در ادامه یادآور شد: همه ما حامی دولت هستیم؛ هرچند که با دولت اعتدال رقیبیم، اما برای آرامش کشور و خروج از مشکلات و بیش از همه عمل به فرمایش رهبری که اصرار بر کمک به دولت دارند در کنار دولت هستیم و نقد غیرمنصفانه را نیز همانند تخریب میدانیم.
خورشیدیآزاد در پایان با گلایه از وضعیت پیش آمده در روز 16 آذرماه امسال و اجازه ندادن به رقیبان برای حضور در دانشگاهها، بیان کرد: مقام معظم رهبری تأکید داشتند که دولتها باید نقاط ضعف دولتهای گذشته را کنار بگذارند و نقاط قوت آنها را به کار بندند، اما اکنون مشاهده میکنیم که دولت فعلی نقاط ضعف دولتهای گذشته را پیشه راه خود ساخته و کاری هم به نقاط قوت آنها ندارد.
کد خبر: ۵۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۸
معمولا نماینده های مجلس یا نقاط خوش آب و هوای تهران را برای سکونت انتخاب میکنند، اما داستان نماینده ارومیه کمی متفاوت است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:نادر قاضی پور را خیلی ها به نطق های پرشور با لهجه شیرین آذری اش می شناسند. نماینده ای که برخلاف خیلی دیگر از نمایندگان محله نظام آباد را برای زندگی انتخاب کرده است. خانه ای ساده و قدیمی که نشانگر زندگی ساده آقای نماینده است. بخش هایی از گپ و گفتی که به بهانه روز مجلس با همشهری محله صورت گرفته در ادامه آمده است:قرار نیست خانه نماینده با بقیه فرق داشته باشد.* وقتی از چرایی ماندن در نظام آباد می پرسیم می گوید: «من هم می توانم بهترین خانه در تهران را بخرم ولی آیا بقیه مردم هم می توانند؟ قرار نیست هرکاری که می توانیم انجام دهیم! من در ارومیه زمانی که دانشجو بودم خانه خریدم. اما وقتی بخشدار و فرماندار شدم و حتی در این هفت سالی که نماینده مجلس هستم خانه ارومیه ام را عوض نکرده ام و قرار نیست خانه دوران دانشجویی ام با خانه دوران نمایندگی تفاوتی داشته باشد.»یک روز مرخصی برای ۷ سال نمایندگی* قاضی پور از معدود نمایندگانی است که به قول خودش هیچ وقت تاخیر و غیبت نداشته است و در طول ۷ سال نمایندگی مجلس فقط یکبار مرخصی گرفته است که آن هم برای تشییع پدر مرحومش بوده است.مترو «سبلان – بهارستان»این نماینده نظام آبادی تا بحال نه ماشین شخصی داشته است و نه رانندگان مجلس تا بحال رنگ نظام آباد را دیده اند. این یعنی اینکه نادر قاضی پور را هر روز صبح زود می توانید در مترو سبلان ببینید! چون آقای نماینده صبح ها از طریق مترو از سبلان راهی بهارستان می شود. قاضی پور می گوید: «تا امروز یکبار هم از مجلس ماشین نگرفته ام. معمولا با مترو به مجلس می روم. مردم اغلب باور نمی کنند که من همان نادر قاضی پور نماینده مجلس هستم. خیلی ها محبت دارند و جای خودشان را به من تعارف می کنند. برخی هم با تعجب نگاهم می کنند و من هم به اینها می گویم تا حالا آدم ندیده اید؟!(خنده)»بچه هایم کارگری می کنند!خودش از بچگی با کارگری و گله داری شروع کرده تا اینکه راهی دانشگاه شد و به بخشداری و فرمانداری و مدیرکلی رسید. بچه هایش در همان دوران دبیرستان عروس و داماد شده اند! بچه هایی که رنگ و بوی آقازادگی نمی دهند. آقای نماینده می گوید: «دو دختر و دو پسر دارم و برای همه زود آستین بالا زدم. اگر برایشان زود زن نگیری خودشان دست به کار می شوند و معلوم نیست چه کسی را انتخاب کنند! در چرخاندن زندگی کمک شان می کنم اما هیچ وقت اجازه ندادم که آقازادگی کنند! الان یکی از پسرهایم پزشکی می خواند و دیگری تازه در تهران دانشجو شده است. ولی همین پسرها تابستان ها کارگری ساختمان می کنند تا بتوانند مرد بار بیایند.»بقال محل هم مرا نمی شناسد* بعد از این همه سال بقال محل مرا نمی شناسد! من هم همیشه سرم را می اندازم پائین که مبادا بشناسد برای همین خیلی راحت هستم ولی نانوایی و میوه فروشی محل مرا می شناسند برای همین معذب هستم چون خیلی لطف دارند و گاهی پول نمی گیرند! برای همین سعی می کنم از غریبه ها خرید کنم. هرچند که زندگی مجردی من خرید زیادی ندارد!نظام آباد شهر امام صادق* خاطرم هست در فتنه سال ۸۸ فقط یکبار یک نفر روی پشت بام الله اکبر گفت و همین کافی بود تا همسایه ها سرشان را از پنجره بیرون بیاورند و به آن صدا اعتراض کنند و این پایان فتنه در نظام آباد بود و دیگر هیچ خبری نبود.به حقوق نمایندگی نیازی ندارم!* تا همین چند وقت پیش حقوق ما ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان بود که الان ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان شده است. ولی همیشه تلاش کردم که زندگی ام را بدون پول مجلس اداره کنم. بالاخره وضع مالی خانواده ام از ابتدا خوب بوده و ملک و مغازه هایی دارم که با کرایه آنها چرخ زندگی ام می چرخد. برای همین هیچ وقت وابستگی به حقوق مجلس نداشتم.»
منبع/مهر
کد خبر: ۵۰۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
عروسی جنجالی و پرهزینه نوۀ صدام به شکلی بود که حتی خاندان دیکتاتور سابق عراق از آن انتقاد کردند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم،خاندان صدام دیکتاتور مقبور عراق، از برگزاری عروسی پرهزینه برای نوۀ او در اردن انتقاد کرد.
"فلاح الندا" از رؤسای خاندان الندا (خاندان صدام) به شبکه عراقی سومریه نیوز گفت: در حالی که مردم چندین استان در عراق آواره شده اند، لزومی نداشت نوۀ صدام مراسم عروسی پرهزینه برای خود برگزار کند. بهتر بود که او با مردم کشور خود که از مناطق زندگی خود آواره شده اند ابراز همدردی می کرد.
وی افزود: حتی اگر می خواستند مراسم پرهزینه برگزار کنند چه نیازی بود که عکس های آن منتشر شود؛ از آن گذشته، چرا باید تصاویر عروس با لباس نیمه برهنه در آغوش داماد ، در رسانه ها پخش شود.
فلاح الندا از این که نوۀ صدام، بدون توجه به درد و رنج خانواده های کشته شدگان و آوارگان در اربیل، تکریت، العلم، نجف اشرف، کربلا و حله، مراسم جشن و پایکوبی برگزار کرده است، به شدت ابراز ناخرسندی کرد.
پیش از این، انتشار تصاویر مراسم پرخرج و پرهزینۀ عروسی "بنان" نوۀ "صدام"، در پایتخت اردن، خشم عراقی ها را برانگیخته بود.
"بنان" و مادرش "رغد" فرزند ارشد صدام، عکس های حنابندان و همچنین عروسی را منتشر کردند.
بنان، بر روی صفحه خود در اینستاگرام، کارت دعوت عروسی خود را منتشر کرد. این کارت، به شکل عقاب طراحی شده است که آرم رژیم سرنگون شده بعث در عراق بود.
در یکی از عکس های منتشر شده، رغد در حال آویختن نشان و مدالی به گردن بنان است؛ و در این عکس، نیمی از چهره "ساجده خیرالله" همسر صدام هم به چشم می خورد.
بر اساس اطلاعات درج شده بر روی کارت دعوت، به نظر می رسد که این عروسی در تاریخ چهاردهم ماه جاری میلادی در سالن فورسیزن در امان برگزار شده و نوه صدام، به همسری بدر رعد محمود درآمده است.
شمار زیادی از کاربران عراقی، با انتشار این عکس ها، به برگزاری این مراسم واکنش نشان دادند.
"رضا الساعدی" زیر عکس های عروسی بنان نوشت: این عکس رغد است که نشان و مدالی به گردن دختر خود می آویزد، مدالی که به اشک و خون ملت عراق آلوده است، عراقی که به سبب سیاست های مسخرۀ پدرش پاره پاره شده است.
"نسمه شتاء" نیز نوشت: به این نوۀ لوس صدام می گویم، رقصیدن بر زخم های مردم عراق کافی است؛ بهتر است احترام خونی که از مردم عراق ریخته شده، و همچنان در موصل، تکریت، الانبار و دیگر شهرها همچنان بر زمین می ریزد نگه دارد و اموالی که برای برگزاری این عروسی بزرگ هزینه کرده است را به خزانه مردم عراق برگرداند زیرا این اموال را افراد خانواده اش از ملت عراق سرقت کرده اند.
"حیدر مالک" نیز در این خصوص نوشت: چطور می توانی با خرج کردن میلیون ها دینار از اموال دو میلیون یتیم، بیوه و آوارۀ عراقی شاد باشی، عراقی هایی که به سبب تو و خانواده ات به خاک سیاه نشسته اند.
کد خبر: ۴۹۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۴
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
ایسنا - اکرم احقاقی: تمایلی برای مطرحشدن در رسانهها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی میشناسد، از آنها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقشهای سیاسی و اجتماعیشان را ایفا میکنند، با این حال نقش اصلیشان، همان نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آنها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش میکنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تمایلی برای کسب آن ندارند.
با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکردهاند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری دادهاند. صاحبه عربی اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارشهای خبری در مورد خانواده حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است. اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخهی سمنان در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده مینیبوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد میکرده است».
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعیده، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن، حسین ،عباس و مسعود است. 14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داماد، مقداری زمین، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخالهی 20 سالهاش حسن روحانی درآمد. مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زندایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است. صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سالها بیشتر در قالب یک بانوی خانهدار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانوادههای جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه تلویزیونی «خانوادههای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند. البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیسجمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا میکند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه بازارچه خیریهای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود، امیدوارم که موفق باشید.» اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانهای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیسجمهور برای همسران وزرا، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است. البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکتکنندگان در این جشن سکههایی نیز اهدا شده است. انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکتکنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز در صفحهی شخصیاش در فیسبوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافیگری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاستجمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند. اما ماجرای انتشار این اخبار که بسیاری آنها را «جهتدار و حاشیهای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانههای منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانشنامه به دانشآموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضعگیری کمسابقهای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازیهای رسانهای موجب تشویش اذهان عمومی میشود. مدیران رسانهها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات میشود... .بعضی اخبار بیارزش و تفرقهانگیز هستند، بعضیها هم شایعه، تهمت و بیمبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمیکنم، حتی رسانههایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا میکنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمیکنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد میکنیم." و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانههای مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانهها خبر دادند. آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانهها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.
اعظمالسادات فراحی
همسر «محمود احمدینژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینهساز ازدواج او با رئیس دولتهای نهم و دهم شد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
«اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدینژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینهساز آن بود میگوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را میدیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آنها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آنها خانهای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحتتر باشد.» حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدینژاد پس از رئیسجمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدینژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است. علیرضا احمدینژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدینژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است. اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانهها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید میکرد. او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامهای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی نوشت؛ نامهای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد. اعظمسادات فراحی در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامههای تبلیغاتی احمدینژاد شرکت میکرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاستجمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامههای تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامهها را عامل فعالیتهای انتخاباتی بیشتر فراحی میدانند. اعظمسادات فراحی در آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکتکننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق، پاکستان و... نیز دیدار داشت. برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدینژاد در لیست پینشهادیاش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیمگیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت میکند پیوست. او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکتکننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آنها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دوجانبه داشت. فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبتهای مختلف برگزار میشد حضور پیدا میکرد. احمدینژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان میکرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمیدانم، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم میمیرم. حاضرم همه این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.» اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد. در پایان عمر دولت دهم نیز احمدینژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاشها و حمایتهای فراحی از دولت و رئیسجمهور به وی اهدا کرد. زهره صادقی همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانوادهای اصیل، ریشهدار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن میگوید: « در سال 1353 با خانوادههای معتبر و ریشهدار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمتهای بزرگ این خانواده به این کوچک، ازدواج با زنی با فضیلت، صبور و مهربان از خانواده مهم صدر و صادقی است.» حاصل وصلت آنها، دو دختر به نامهای لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه سیاست ندارند. لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی میکند. دختر کوچکتر آنها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای است و به همراه همسرش در تهران زندگی میکند. زهره صادقی اگرچه در خانوادهای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیتهای سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه «بهآفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسهای که مختص دانشآموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویتهای اصلی آن. زهره صادقی در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی میکرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولتها و ملتها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد. عفت مرعشی «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده حجتالاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیتالله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علیاکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسیترین فرد در سالهای اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی میکند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیتیافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیتالله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت میشناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزهوار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388 و صحنه رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانهها انتشار یافت و بهانهای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.» عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده مینویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخشهای شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمیدانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرفهایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذرهای عصبانیت گفتم خانمجون یعنی چه همانجا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما ماندهام که این جوری برخورد میکنید؟ مادرم گفت: عفت جان ، حرف تو درست است، اما پدرت را که میشناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمیدهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس میخواند. میدانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت میکنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت میدانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....» همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره میکند. حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نامهای فاطمه،محسن،فائزه، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیتالله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
صحبتهای جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخهسواری آنها با واکنشهای متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد. اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند. مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنانکه در شب 4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش میکردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد. آنچه باعث شد طی سالهای اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانهها و افکار عمومی پررنگتر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88 بود. عدهای از اصولگرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریکآمیز عنوان کردند. اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالشهای زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آنها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پروندههایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است. منصوره خجسته باقرزاده «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانوادهای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. منصوره توسط خدیجه میر داماد ی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیتالله میلانی به عقد سیدعلی خامنهای درآمد. در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمیگذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانوادهای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشتهای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیتالله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را میشناسند و تأیید میکنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیتالله حاج سیدجواد خامنهای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، میتوانستند و کردند» اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنهای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیتالله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای آیتالله خامنهای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تکفرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار میشد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از همخانه شدن، نوعروس خامنهای باخبر شد که شوی 25 سالهاش پای در میدان مبارزه دارد.» خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانهها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیتالله خامنهای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشتها در پیش از انقلاب داشته است. خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیتالله خامنهای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبهای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر میشود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیتالله خامنهای پرداخته است. در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخهای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری میکردید میگوید: « فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینههای مختلف نظیر پخش اعلامیهها، حمل پیامها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیامهای تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال مینمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمعآوری نموده و به پاریس مخابره میکردم.» وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخشهایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «رهآورد دانشگاه» بازنشر داده شده میگوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.» حاصل ازدواج آیتالله سیدعلی خامنهای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمدهاند. مصطفی بزرگترین فرزند آیتالله خامنهای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیتالله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است. فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنهای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانهای و سیاست کشور مطرحتر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیتالله سیدعلی خامنهای است. او با دختر آیتالله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد. گفته میشود حجتالاسلام سیدمسعود خامنهای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است. آخرین پسر این خانواده حجتالاسلام سیدمیثم خامنهای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد. بشرا دختر اول خانواده با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است. فرزند آخر این خانواده هدی خامنهای نیز با مصباحالهدی باقری کنی فرزند آیتالله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است. از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمیشود و علاقهای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانوادههای شهدا میرود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هستهای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایینژاد یکی از شهدای هستهای به حضور چندینباره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد. عاتقه صدیقی (پوران رجایی) «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است. پوران در سال 1322 در قزوین در خانوادهای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
پوران که در گذر فعالیتهای سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیتهای سیاسی مخفی شرکت داشت. در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره میکرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس میکرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاریهایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد. عاتقه صدیقی سالها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سالها از منتقدان سرسخت احمدینژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفتوگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاریهایی سیاسی از دختران رئیسجمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازادهها ندهد و خانواده را حفظ کند.» عذرا حسینی یا عذرا بنیصدر «عذرا حسینی» هنگامی که در سالهای آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنیصدر» که بعدها به عنوان اولین و بحثبرانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد. بنیصدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاسدهنده خاطرات وی است و در آبانماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش میگوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگیمان که خانواده همسر کنونیام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه میرفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم". ابوالحسن بنیصدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.
عذرا حسینی همسر بنیصدر
حاصل ازدواج ابوالحسن بنیصدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان همپیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلیاش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد. در مورد این ازدواج که گفته میشود بنیصدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنیصدر در کتاب خاطرات خود میگوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام میگرفت. اگر آنها به سراغ من نمیآمدند، من به سراغ آنها میرفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمیتوانم جلو بروم»." البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنیصدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد.
ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی
همسر بنیصدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی خود روایات متفاوتی را نقل میکند. ولی آیتالله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسهای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنیصدر و آزادیاش میگوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنیصدر و فرار او مسألهای پیش آمد. کمیتههای انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنیصدر) را به اتفاق همسر بنیصدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علیالظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنیصدر را دستگیر کردهاید، ما با بنیصدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنیصدر را مجرم بداند هم هیچکس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!» آنطور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه میدهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنیصدر باید آزاد بشود.» وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من میخواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام میگذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان میگذارم و از شما میخواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.» ابوالحسن بنیصدر در مصاحبهای که با بیبیسی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیتهای همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییسجمهور ایران مشغول به کار بوده میگوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.» بنیصدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷
ديگر اين حرف به ضربالمثل تبديل شده است كه «تا عروس و داماد نباشي و با كفش آهنين نيفتيد دنبال كارها و خريدهاي عروسي نميفهميد كه چه ميگذرد دور و برتان. » انگار ديگر دور شدهايم از آن زمانهايي كه به قول قديميها، جشن عروسي شب شيرين وصال بود. ديگر كمتر اين حرف به گوشتان ميرسد كه «انشاءالله در عروسيت جبران ميكنم».
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :به گزارش پارسینه به نقل از اعتماد، در اين سالهاي اخيردر جشنهاي عروسي آنقدر بريز و بپاش ميشود و آنقدر هزينههاي چندصد ميليوني بابت يك شب مراسم خرج ميشود كه هركس از دور به اين ماجراها نگاه كند، انگشت به دهان خواهد ماند. جشنهاي عروسي، به نوعي تبديل به ميدان محك زدن مهماناني شده است كه دعوت شدهاند تا حسابي شگفتزده صفرهايي شوند كه قرار است يك عمر عروس و داماد به پاي آن پير شوند. شگفتيهايي مانند تالارهايي با ورودي چندصد هزار توماني، ماشينهاي آخرين سيستم و حتي هليكوپتر، هواپيما و بالنهايي كه عروس و داماد را ميخواهد به خانه بخت ببرد.
لباس عروس، آرايشگاه و فيلمبرداري كه براي ثبت خاطرات ميآيند، انگار به نوعي فرياد از خودبيگانگي تجملاتي ميزنند اما كجاست گوش شنوا؟ خودروي عروسي ۳۰۰ ميليوني، فيلمبرداري و عكاسي ۲۵ ميليوني آن هم در كوير دوبي و سواحل تركيه، گل آراييهاي ميليوني، وروديهاي ۳۰۰هزار توماني براي هر نفر در سالنهاي عروسي و... از جمله امكاناتي هستند كه در همين تهران خودمان همه روزه هزينه ميشود تا يك شب به قول خودشان به يادماندني را ثبت كنند. در اين گزارش به سراغ برخي آرايشگاهها، سالنهاي برگزاركننده مراسم، آتليههاي فيلمبرداري، كرايه وسيله نقليه مراسم عروسي و... رفتهايم تا سر از كار اين هزينههاي چندصد ميليوني دربياوريم.
با تخفيف آرايش عروس ۸ميليون تومانبرخي آرايشگاهها آنقدر اسم و رسم در كردهاند كه ديگر كمتر كسي است نام آنها را نشنيده يا سري به آنجا نزده باشد. آرايشگاههايي كه با تبليغهاي متنوع از جمله اينكه فلان بازيگر و شخصيت مطرح كشور به آن آرايشگاه ميرود يا از فلان وسايل و فلان آرايشگر از فلان كشور استفاده ميكنند، باعث شده است كه هر روز بر ميزان مشتريهايشان اضافه شود. از طرف ديگر به همين نسبت به ميزان دستمزدشان هم بيفزايند. به سراغ يكي از اين آرايشگاههاي مطرح رفتيم. با شنيدن قيمت و كارهايي كه انجام ميدادند حيرت كرديم.
حيرتمان از زماني آغاز شد كه مدير آرايشگاه درمورد خدماتي كه براي عروسهايش ارايه ميداد، شروع به صحبت كرد: «از چند ماه قبل از عروسي بايد پوست عروس آماده ميك آپ بشود. ماساژ و تقويت پوست صورت، پاكسازي و شفافسازي پوست، بوتاكس، گريم شبيهسازي عروس به داماد ، ميك آپ ويژه عروس به سبك اروپايي، ماسك و تقويت و آمادهسازي مو براي رنگ كردن، رنگ و مش، شينيون، مانيكور و طراحي ناخن، تتو و طراحي بدن و... از جمله كارهايي است كه براي عروس انجام ميدهيم.»
او در ادامه تضمين هم ميدهد كه آرايش صورت عروس تا پايان شب هيچ تغييري نخواهد كرد. براي بازار گرمي هم كه شده وقتي به سر قيمت ميرسيم، ميگويد: زماني آمدهايد كه به تخفيف ويژهمان خوردهايد: «پكيج ويژه عروس كه همه اين آيتمها را شامل ميشود، يك عدد تاج شكيل عروس و آرايش ويژه پاتختي هم به عنوان هديه تقديم عروس خانم ميشود كه روي هم هشت ميليون تومان براي شما تمام خواهدشد.»
۷۰۰ مهمان، نفري ۳۰۰ هزار تومانسالنها و باغهايي كه مراسم عروسي در آنها برگزار ميشود، روز به روز مثل قارچ از هر كوي و برزني سر در ميآورند. اما يكسري باغ و سالنهاي عروسي اسم و رسمدار، آنقدر شهرت به هم زدهاند كه خيلي از عروس و داماد ها يكي از آرزوهايشان است كه بتوانند مراسم عروسيشان را در اين سالنها برگزار كنند. وقتي پا به يكي از همين سالنهاي معروف شهر گذاشتيم، منوي غذايي روبهرويمان قرار دادند كه تصور اولمان اين بود كه اين غذاها براي هفت شب و هفت روز است چون هرچقدر حساب كرديم همه آنها در يك شب خورده نميشدند.
در اين منو، نام غذاهايي بود كه بعضي از آنها اصلا به گوشمان نخورده بود و توانايي تلفظ كردن آنها را هم نداشتيم. غذاهايي مانند پلوي مكزيكي با ميگو، كوكتل ميگو با سس تارتار، سالاد فرانسوي، خوراك زبان با سس ترخون، چيكن فينگر، بره درسته با سس گريوي، ماهي درسته با تزيين مخصوص، چيكن آلاشريمپ به روش فرانسوي، استرفراي سبزيجات، كباب مكزيكي از فيله گوساله، سيني قرقاول با تزيينات ويژه، بوقلمون درسته با تزيين آناناس، شيرين پلو با مرغ، سوفله كلم، لازانيا، بيف استروگانف، رولت گوشت، و بيش از ۱۰ نوع خورشت و انواع سالاد و اردور مثل سالاد فصل، سالاد امريكايي، سالاد كلم روس، سالاد ماكاروني، قارچ سرخ شده، بوراني اسفناج يا ماست و خيار، سالاد براكلي، سالاد سيب زميني و پيازچه، سالاد فرانسه، سيني سبزيجات پخته ايراني و فرنگي، انواع ترشي و دسرهاي مختلفي مثل پلمبير، كرم قهوه، كرم كارامل، ژله ميوه، موس ليموترش، موس شكلات، شارلوت ميوه و... اينها قرار است بر سر ميز شام قرار بگيرد. در طول مراسم هم انواع ميوههاي چهار فصل، كمپوتهاي خارجي، بستني، معجون و آبميوههاي طبيعي براي پذيرايي مهمانان در نظر گرفته شده است.
بعد از خواندن منوها مسوول اين بخش به ما گفت: «منوها بر اساس طيف غذاها، خوراكها و دسرها طراحي شده، البته اگر عروس و داماد بخواهند، ميتوانيم منوهاي تركيبي هم طراحي كنيم ولي هزينهاش متفاوت است.» بعد از تمام اين صحبتها وقتي قيمت اين سالن با منوي رنگارنگش به ميان آمد، به حالت عادي كه انگار رقمها را به ريال ميگويد، ادامه داد: «هزينه اين سالن براي هر نفر از مهمانان با احتساب سرويس و ماليات به طور متوسط نزديك ۳۰۰ هزار تومان تمام ميشود. » بعد از گفتن اين قيمت خودمان را از تك و تا نينداختيم تا ادامه صحبتهايش را بگويد كه صحبت از ظرفيت و صف رزرو به ميان ميآيد: «ظرفيت سالنهاي اين تالار از ۷۰۰ نفر شروع ميشود يعني تعداد مهمانان در كمترين حالت ممكن ميتواند ۷۰۰ نفر باشد. اگر شما ميخواهيد براي مراسم، اين سالن را انتخاب كنيد متاسفانه بايد بگويم هر چهار تالار پذيرايي تا سه ماه آينده رزرو شده است و فقط ميشود در صورت پرداخت كامل هزينهها براي سه ماه آينده براي شما سالني را درنظر بگيريم.»
لباس عروس، با پارچهيي از طلا، ۶۰ميليون تومانلباس شب عروسي از آن دسته لباسهايي است كه فقط يك بار ميشود آن را بر تن كرد. مثل كت و شلوار داماد ي نيست كه آقا داماد بعد از مراسم عروسياش بارها و بارها بتواند از آن استفاده كند. اما حساسيتي كه براي خريد لباس عروسي وجود دارد، براي هيچ نوع لباسي نميتوانيد پيدا كنيد. به همين خاطر مزونهاي زيادي با تبليغات وسيع، لباسهاي عروس خاص و منحصر به فردي را طراحي ميكنند تا مشتريهاي بيشتري به سمت خود جذب كنند. يكي از اين مزونهاي معروف تهران كه كمتر كسي به خاطر قيمت بالاي آن ميتواند به سراغش برود، در يكي از برجهاي فرمانيه قرار دارد.
براي رفتن به آنجا بايد از چند هفته قبل وقت گرفته باشيد. يكي از ويژگيهايي كه اين مزون دارد وقتهاي تعيين شدهاش را تكي ميدهد و به هيچ عنوان نبايد با عروسهاي ديگر تداخل پيدا كند. اين مزون در يك برج بلند بالا با آسانسوري مجزا قرار دارد؛ براي اينكه از روي مدلهاي لباس عروس كپيبرداري نشود، تدابير امنيتي زيادي انديشيده شده، به عنوان مثال عروس خانم يا بايد به تنهايي يا نهايتا با آقا داماد براي ديدن و انتخاب لباس عروس حضور داشته باشند. با صاحب اين مزون كه صحبت ميكنيم ميگويد: «ما فقط با برندهاي معروف مانند «...» كار ميكنيم و تمام سفارشهايمان مستقيم از خود كمپاني ارسال ميشود. اما براي فيكس نهايي اندازهها و از همه مهمتر انحصاريبودن برند طراح كمپاني، با هزينه سفارشدهنده كه همان عروس و داماد هستند، براي دو هفته به ايران ميآيد و بعد از طراحي و الگوبرداري به اسپانيا برميگردد.
يك ماه بعد سفارش لباس عروس فرستاده خواهدشد. البته باز هم قيمت مدلهاي انتخابي نسبي هستند. يعني بستگي به جنس پارچه و تور دارد. قيمت پارچه حرير، ابريشم يا ساتن... با هم متفاوت است. همينطور سنگ دوزي روي كار هم بسته به قيمت روز سنگها و جواهرات محاسبه خواهدشد.» او در ادامه ميگويد: «البته هستند عروسهايي كه ميخواهند واقعا از همه عروسها خاصتر و متمايزتر باشند. براي همين درخواست ميكنند جنس پارچه لباس عروسشان زربافت باشد يا در آن از الياف طلا استفاده بشود. طلاي كار شده در لباس، باعث درخشندگي و زيبايي بي نظيرو خيره كنندهيي ميشود.» از قيمتها كه ميپرسيم در جواب ميگويد: «تمام لباس عروسهاي اين مزون به اضافه دستمزد، پارچه، لوازم مصرفي و هزينه رفت و برگشت طراح اسپانيايي به طور ميانگين از ۶۰ ميليون تومان شروع ميشود و سقف گرانترين لباس هم معلوم نيست. چون بايد به نرخ روز محاسبه شود.»
ثبت خاطرات با ۲۵ ميليون تومانعكس و فيلم از جمله به يادماندنيترين يادگاريهايي است كه سالها بعد از مراسم عروسي براي زوجها باقي ميماند. براي همين، حساسيت نسبت به فيلمبرداري و عكاسي بالا ميرود و افراد دوست دارند به بهترين شكل ممكن شب خاطره انگيزشان ثبت شود. ما هم به سراغ يكي از آتليههاي معروف تهران رفتيم كه در آنجا مراسم افراد مطرح كشور از طريق دوربينهاي آنها به ثبت رسيده است. وارد آنجا كه شديم با كمي گردش در سالن آتليه با هرگونه نما، دكور و صحنههايي كه فكرش را ميكرديم براي عكاسي، مواجه شديم، از سنتي تا كلاسيك، از پيانو وميز بيليارد گرفته تا كمانچه و گرامافون. عكسهاي روي در و ديوار هم مناظر فوقالعاده زيبايي را نشان ميداد. ساحلهاي بكر، درياچه، جنگل، كوههاي برفي، كوير، باغهاي مجلل، خانههاي سنتي و.... .
خلاصه هر جايي كه فكرش را بكنيد، عروس و داماد هاي روي در وديوار، آنجا عكس گرفته بودند. شهرت آتليه به اين بود كه بسياري از عكاسيهاي آنها در مكانهاي خارج از كشور صورت ميگيرد و بسياري از بازيگرها و فوتباليستها براي عكاسي، اين آتليه را انتخاب ميكنند. بعد از اينكه كمي به عكسها نگاه ميكنيم، نوبت آن ميشود تا از كارهايي كه انجام ميدهند و پولي كه ميگيرند بگويند: «دو آلبوم ۴۰ در ۶۰ با ۲۰ برگ عروسي باغ لواسان چاپ دو رو پلكسي، آلبوم ۴۰ در۶۰ با ۲۰ برگ عروسي كوير چاپ دو رو پلكسي، حالا بسته به انتخاب خودتان دارد، ميتوانيد كويرهاي ايران را انتخاب كنيد يا دوبي يا حتي قطر و... كليپ اين عكسها هم، شب مراسم از طريق ويدئو پروجكشن پخش ميشود.
ساخت كليپ اسپرت و آشنايي مخصوص عروس و داماد ، فيلمبرداري يك الي ۵ دوربينه با كيفيت Full HD، فيلمبرداريها با استفاده از ريل - كرين - پروجيپ - اس تي دي كم وتجهيزات پيشرفته ديگر انجام ميشود. نورپردازي سينمايي و حرفهيي محل مراسم براي بالا بردن كيفيت تصاوير، شاسي عكس يك در ۵/۱ پنج عدد به اضافه شاسي هديه، ژورنال كوچك چاپ پلكسي سفيد از دو آلبوم براي عروس و داماد وژورنال كوچك عكسهاي عروسي براي والدين عروس و داماد و ليت يادگاري كه به تعداد مهمانها نيز به شما داده خواهد شد.»
ميگويند هر كدام از اين خدماتي كه گفتند، ميتوانند اضافه و كم كنند كه در اين صورت روي هزينه نيز تاثير خواهد داشت. وقتي به قيمتها ميرسيم، ميگويد: «اگر تمام اين امكانات را بخواهيد و بخواهيد خارج از ايران هم عكسهايتان انداخته شود بين ۱۵ تا ۲۵ ميلون تومان خرج برميدارد. اگر هم بخواهيد در داخل ايران عكسهايتان را بيندازيد قيمت بين ۱۲ تا ۱۵ ميليون تومان ميشود.»
در آسمانها پرواز كن و به خانه بخت بروبماند آنهايي كه وضع مالي خوبي دارند و ميتوانند عروسيهاي چند صدميليوني بگيرند. خودشان بالاترين مدل ماشينها را هم سوار هستند و شب عروسي همان ماشينها را تبديل به ماشين عروس ميكنند. اما باز هم هستند كساني كه براي داشتن يك ماشين خاص و كمياب مثلا ماشينهاي كلاسيك و قديمي يا ماشينهايي كه در ايران به تعداد انگشتان دست هم نميرسند، حاضرند هزينههاي هنگفتي بپردازند. حتي به خاطر بودن چنين افرادي، شغلي به همين منظور نيز به وجود آمده است كه ماشينهاي خاص و گرانقيمت را براي يك شب به عروس و داماد ها كرايه ميدهند.
كرايه ماشينهاي عروس هم بسته به اينكه به چه مدت، چه مدل از ماشين، گلزده يا ساده ميخواهند، متفاوت است. ميتواند از شبي ۵۰۰ هزارتومان شروع بشود و تا پنج ميليون تومان و حتي بالاتر هم برسد. البته چون باز عدهيي از همين عروس و داماد هاي خاص هستند كه نميخواهند با چهار چرخ به خانه بخت بروند، براي آنها هم راهكارهايي در نظر گرفته شده است. مثلا درشكه با چهار اسب، هواپيماي دونفره و حتي بالن در خدمت اين عروس و داماد ها هستند تا آنها را به خانه بخت بفرستند. البته كرايه يك شب اين وسايل سر به فلك ميكشد و حتي به ۱۰ ميليون تومان به بالا هم ميرسد.
نقش خاطره ميزند عروسيهاي قديميشايد به ياد داشته باشيد عروسيهايي را كه براي راهاندازياش تمام اهل فاميل، دوست و آشنا دست به دست هم ميدادند و گوشهيي از كار را ميگرفتند. آنقدر كارها به سرعت پيش ميرفت كه هيچ كاري روي زمين نميماند. عروسيها در يك خانه خشتي برگزار ميشد. اين خانهها در شب عروسي پر ميشد از صندليهاي فلزي معمولي بدون حرير و گل آرايي.
آقايان در حياط و خانمها در خانه مينشستند. سفره عقدي هم در يك اتاق كوچك بود با همان وسيلههاي محدود و سنتي كه در هر خانهيي پيدا ميشد. ميوه و شيريني و يك نوع غذا كه ديگش را هم در همان حياط پشتي بار ميگذاشتند. عروس و داماد هم به كمك همسايه و فاميل آماده ميشدند. يك نفر نيز مرامي، ماشين عروس را گل ميزد و ديگري ريسه وصل ميكرد و... اين سبك عروسي را ديگر تنها ميتوان در فيلمها و سريالهاي تلويزيون ديد و در واقعيت بايد آنها را به دست فراموشي بسپاريد. معادله پيچيده و عجيبي است. اين روزها خيليها در اوج جواني به ازدواج تن نميدهند، چون پول كافي براي برگزاري جشن ازدواج شان در فلان تالار و خريد طلا و ماشين مدل بالا را ندارند. سالها تلاش ميكنند و زحمت ميكشند تا شايد بتوانند بخشي از اين هزينه را تامين كنند و در نهايت زماني كه ديگر خبري از شوق جواني و ازدواج نيست با يك هزينه نسبي، عروسي مجللي برگزار ميكنند.
اما با اين حال كساني را ميتوانيد پيدا كنيد كه به راحتي آبخوردن بابت اين جور مراسم هزينه ميكنند و روزبهروز به خاطر بالا رفتن تقاضا، به مشاغلي براي برگزاري عروسيهاي خاص و گرانقيمت نيز افزوده ميشود.
کد خبر: ۴۶۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۷
نوشته بود «یک پسر پنجساله به فروش میرسد» یک آگهی چند خطی روی دیوارهای شهر با یک شماره موبایل.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش ایسنا، شهروند در این باره مینویسد: شوخی نبود. پشت خط صدایی شکسته انگار که صدای پیرزنی سالخورده باشد اما سالخورده نبود. ماجرا، قصه فروش کلیه نیست، روایت فروش یک بچه است، یک پسربچه پنج ساله که مادر و پدرش او را به فروش گذاشتهاند، آگهی کردهاند و گوش به زنگ تلفن که چه کسی پسرشان، پسر پنج سالهشان را میخرد؟
پدر و مادرش، یک زوج زابلیاند که پسرشان را برای فروش گذاشتهاند. به این امید که از اجارهنشینی خلاص شوند و در مقابل، پسرشان به دست فرد نیکوکاری بیفتد و آینده روشنی داشته باشد. آگهی چند خطی، تکاندهنده است اما از آن تکاندهندهتر، واگذاری یک کودک ٥ساله در ازای یک خانه است، خانهای در زابل. پسرشان را میفروشند چون پدر و مادرش، نمیتوانند از پس هزینههای خود و سه فرزندشان بر بیایند، در پرداخت کرایه ماهیانه منزلشان ماندهاند و نمیخواهند هر شب شاهد شب بیداریها و گرسنگیهای فرزندان دلخستهشان باشند.
پسرتان را برای فروش گذاشتهاید؟
برای فروش نه، در ازایش یک خانه میخواهیم.
یعنی پسرتان را در ازای یک خانه میدهید؟
بله
چرا؟
چون پول نداریم حاج آقا، چون هیچ چیزی نداریم، صاحبخانه جوابمان کرده است. ما پول نداریم، رعیت هستیم.
خب هر کسی که پول نداشته باشد باید فرزندش را بفروشد؟
این کار را برای آینده بچههایم انجام میدهم.
کجا زندگی میکنید؟
زابل.
خود زابل یا روستاهای اطراف؟
نه خود زابل.
به سازمانهای مرتبط برای اینکه به شما کمک کنند مراجعه کردهاید؟
بله حاج آقا، همه جا رفتیم.
چی را قبول نمیکنند؟
اینکه کمکمان کنند.
یعنی خانه به شما بدهند؟
بله، ولی هیچ کمکی هم نمیکنند، ما هیچ چیزی نداریم.
دقیقا به شما چه گفتند؟
گفتند که شوهرم باید ٦٠ساله بشود. شوهرم مریض است، بدحال است، عکس از سینه و ریهاش گرفتیم و بردیم، شوهرم حتی ناراحتی قلبی دارد، دست و پاهایش شکسته است، اما باز هم میگویند وقتی ٦٠سالش شد کمک میکنیم. من سهسال است که پیگیر کمک هستم.
نامهنگاری مکتوب داشتید؟
بله، ولی گفتند شوهرم باید ٦٠سالش شود.
پیش چه کسی رفتید؟
یادم نیست.
چرا شوهرتان کار نمیکند؟
مریض است حاج آقا، کاری نمیتواند بکند.
اصلا شغل شوهر شما چیست؟
راننده بوده، ولی ماشین نداره.
یعنی قبلا ماشین داشته؟
نه قبلا هم نداشته.
خب چطوری رانندگی میکرده؟ برای کجا کار میکرده؟
قبلا که مرزها باز بودند، با ماشین گازوییل میبرد مرز، ولی الان که مرزها بسته شده دیگه نمیشه گازوییل برد.
همسرتان از کجا ماشین میآورد؟
ماشین از آشناها میگرفت، یک ماشین از داماد خواهرزاده مادرم میگرفت و با رفیقهایش گازوییل میبرد. با خود صاحب ماشین میرفتند مرز و گازوییل میفروختند.
الان پول از کجا میارید؟
از یارانه.
چقدر میگیرید؟
٢٠٠هزار تومان.
چرا شوهر شما کار نمیکند، به جز رانندگی کار دیگری بلد است؟
زمانی که در تهران بودیم کار میکرد، ولی کار برایش سخت بود و نمیتوانست کار کند.
تهران به چه کاری مشغول بود؟
٢سال در کوره میکرد، ولی کارخانه بیمهاش نمیکرد، کارش هم سخت بود، دیگر نتوانست کار کند.
شوهرتان چند سالش است، شما چند سال دارید؟
شوهرم ٥٥ ساله است و من ٣٥سال دارم.
اسمتان را میگویید؟
من آرزو . س و شوهرم عباسعلی. خ.
خب شوهرتان نمیتواند مثلا سرایدار شود، نگهبانی بدهد، کارهایی از این دست؟
دستها و پاهای شوهرم شکسته، نمیتواند کارهای سنگین انجام بدهد، هیچ جای دیگری هم نتوانست کار نگهبانی و سرایداری پیدا کند. اگر از این کارها پیدا شود حتما کار میکند.
دست و پای شوهرتان به چه دلیل شکسته است؟
تصادف کرده، موقعی که رانندگی میکرد، تصادف کرد و دستها و پاهایش آسیب دید.
شما چند تا بچه دارید؟
سه تا.
چند سالشان است؟ اسمهایشان را میگویید؟
پسرم ابوالفضل کلاس ششم است. دخترم زهرا کلاس پنجم است و پسرم آریا.
که ٥ سالشه و برای فروش گذاشتید.
بله. حاج آقا برای من هم خیلی سخته، از وقتی که کوچک بود، بزرگش کردم، من خودم شبانهروز گریه میکنم، ولی چه کاری میتوانم انجام بدهم، گفتم شاید از طرف کمیته امداد کاری بکنند، ولی هیچ خبری نشد.
آریا خودش چیزی نمیگوید؟ خبردار شده که میخواهید بفروشیدش؟ زهرا و ابوالفضل چطور با این مسأله برخورد کردهاند؟
گریه میکنه، همهشان گریه میکنند، زهرا، ابوالفضل و آریا گریه میکنند، میگویند چرا اینجوری شد، من هم ناراحت هستم، ولی جایی از خودمان نداریم، این کار را برای آینده خود بچهها میخواهم انجام بدهم، برای اینکه معتاد نشوند، من جوانهای دیگر را میبینم که پلاستیک جمع میکنند تا بفروشند برای عملشان (اعتیادشان)، نمیخواهم بچههای من اینطوری بشوند.
خب شما میخواهید یکی از بچههایتان را فدا کنید تا بقیه بچهها سرنوشت بهتری داشته باشند؟
من باید چه کار کنم؟ چه کاری از دست من بر میآید؟
خیلیها هستند که خانه اجارهای دارند، باید بچههایشان را بفروشند؟
ما که پول نمیخواهیم، فقط یک خانه میخواهیم.
فکر میکنید آخر و عاقبت آریا چی میشه اگر بفروشیدش؟
نمیدانم حاج آقا.
به این فکر نکردید که آریا دست یک آدم ناجوری بیفتد؟
خب همین جوری که بچهام را نمیدهم، به کسی میدهم که امکاناتش خوب باشد، نه اینکه شرایطی مانند ما داشته باشد و فردا دوباره بچهام را بفروشد.
چطور میفهمید کسی که برای بردن آریا آمده آدم خوبی است؟
خب باید بروم و خانهشان را ببینم، کجا زندگی میکنند، از چهارتا همسایهشان سوال کنم، باید مطمئن شوم بعد بچهام را بدهم وگرنه اگر خوب نباشه من را هم بکشند بچهام را نمیدهم.
به نظرتان فروختن پسرتان چه تأثیری هم روی آریا و هم بچههای دیگرتان دارد؟
من این کار را برای بچههایم میکنم، میخواهم یک آدم خیرخواهی پیدا شود و به داد ما برسد. اگر میخواستم بچهام را بفروشم در بیمارستان و موقع زایمان این کار را میکردم. من سر آریا سزارین شدم، مریض شدم. شوهرم هم که سکته کرده، من هم مریض هستم.
چه بیماری دارید؟
من بیماری کلیه دارم، یکی از کلیههای من کار نمیکند، فردا هم من میمیرم هم شوهرم، میخواهم از آینده بچههایم مطمئن شوم، من به آینده امید ندارم، مسئولان هم به داد ما نمیرسند، من خیلی وقته که رنگ دکتر را هم ندیدهام. چه کاری باید بکنم؟
شوهرتان معتاد که نیست؟
نه نیست.
هیچوقت اعتیاد نداشت؟
قبلا بوده ولی الان رها کرده، معتاد اونطوری نبوده، معتاد شیره بوده، ولی چون قند داشته، دکتر گفته که خطرناکه، برای همین رها کرده، الان اصلا معتاد نیست.
شما که وضعتان اینطوری بود، بیپول بودید و بیکار، شوهرتان هم که زمانی اعتیاد داشت، چرا سه بچه آوردید؟
خب قبلا اینطوری نبودیم، اولش خوب بود. در خانه پدرم زندگی میکردیم، ولی بعد مشکلات ما زیاد شد.
شما خودتان نمیتوانید کار کنید؟
کار نیست اصلا، زابل کار ندارد.
مثلا نمیتوانید در خانه مردم کار کنید؟
شدنی است. من خیلی وقتها در خانه مردم کار میکنم، ولی بیشتر مواقع به جای پول و مزد به من لباس میدهند، لباس که به کار من نمیاد. هیچوقت حاضر نیستم لباسهای کهنه دیگران را ببرم و بفروشم. در خانهها کارگری میکردم، بادنجان و گوجهفرنگی پاک میکردم.
از وقتی این آگهی را پخش کردید چند نفر به شما زنگ زدند؟
خیلیها زنگ زدند. میگفتند که بچهات را نفروش، به تو کمک میکنیم خانه بگیری، گفتند به تو پول میدهیم، ولی دیگر خبری نشد. حتی یک نفر میگفت شخص خیری را معرفی میکند که کمکمان کند. ولی معرفی نکرد. میگفت برایتان با بلوک و آجر خانه درست میکنیم، ولی هنوز خبری نشده، من اگر میخواستم بچهام را بفروشم، موقع زایمان این کار را میکردم، ولی الان راهی ندارم. الان آب و نان من گلی است.
چند وقت است آگهی فروش پسرتان را گذاشتهاید؟
دو ماه.
از اقوام و فامیل و دوست و آشنا کسی به کمکتان نیامد؟
فامیلی که بتواند کمکمان کند و خانه بگیریم نداریم.
همسایهها چی؟ همسایهها کاری نکردند؟
نه، هیچ چیزی نگفتند.
چه وسایلی در خانهتان دارید؟
ما فقط یک یخچال داریم و یک تلویزیون، چیز دیگهای نداریم. یخچال را هم یک نفر به شکل امانت به ما داده که تابستان را بگذرانیم.
غذا روی چی درست میکنید؟
یک گاز پیکنیکی دارم.
کرایه خانه شما چقدر است؟
ماهیانه صدهزار تومان.
چقدر پول پیش؟
پول پیش ندارد.
خانهتان چند متر میشود؟
حدودا ١٢٥ متر با یک سالن بزرگ.
خرج مدرسه بچههایتان را چگونه تأمین میکنید؟
از طریق یارانه و کمک همسایهها.
همسایههایی که به مدرسه رفتن بچههایتان کمک میکنند، نمیتوانند کاری کنند که پسر ٥سالهتان را نفروشید؟
خب کمک میکنند ولی ما خانه میخواهیم، نمیتوانند این کار را بکنند.
غذا را چه کار میکنید، با این توضیحاتی که دادید چه غذایی به بچههایتان میدهید؟
خب بچههای من رنگ میوه را نمیبینند، گوشت و مرغ نمیتوانم بخرم، همسایهها کمکمان میکنند، دو همسایه قدیمی داریم که خیلی به فکر ما هستند، ولی برای آینده بچههایم حاضرم همیشه گرسنه باشم، ولی در مقابل یک خانه داشته باشم تا بچههایم بدون سقف نباشند.
شوهرتان با فروش پسرتان مخالف نیست؟
نه، مخالفتی ندارد. او کاری به این مسائل ندارد، او وضع خوبی ندارد. من هم چندان وضع خوبی ندارم.
منزل شما کجای زابل است؟
روبهروی مصلی، کوچه (...) ، پلاک (...) است. یک آزمایشگاه مرکزی نزدیک خانه ما است.
کد خبر: ۴۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۶